نگاهی به معماری مساجد معاصر جهان
فرهنگ: در طول تاریخ، ساخت مسجد در ایران در بطن جریانی که
تغییر و تداوم مهمترین ویژگیهای آن بودند، انجام میشد. پروسهای که تا
انتهای دوران صفویه تغییر و تداومش به وضوح قابل رؤیت است، اما از آنجا که
این سنت به مرور تداوم خود را از دست داد، تغییرش نیز ناممکن شد.
تداوم
و تغییر شروط لازم یکدیگر در این پروسه تاریخی هستند. تداوم در معماری
معاصر کلیسا و تا حدودی تداوم در معماری معاصر مساجد برخی از کشورهای
مسلمان این دغدغه که چگونه میتوان مسجدی امروزی طراحی کرد را در ایران
بارزتر میکند. دغدغهای که با وجود سرمایهگذارهای مناسبی که بعد از
انقلاب اسلامی در ساخت مساجد جدید انجام شد، به دلیل تکرار الگو همچنان به
قوت باقی است.
اگر بپذیریم که تغییر در معنای عام آن برخاسته از
دانش و آگاهی است، با توجه به سیر صعودی دانش بشری پذیرفتن تغییر برای
جامعه امروزی به عنوان یک اصل قابل تردید نیست. اصلی که غفلت از آن، تکرار
خستهکننده فرمهای آشنا در معماری مسجد را سبب شدهاست. پاسخ این سؤال که
در طراحی مساجد این اعتقادات هستند که فرمها را ایجاد کردهاند یا فرمها
در اثر گذر زمان به نوعی تقدیس رسیدهاند، میتواند در تبیین رویکرد مناسب
برای طراحی مساجد تأثیر بسزایی داشتهباشد.
اسماعیل سراجالدین در
مقاله خود با عنوان دستهبندی رویکردهای تأثیرگذار در معماری معاصر
کشورهای اسلامی در کتاب «ساختن برای آینده» (از مجموعه کتابهای جایزه
معماری آقاخان که به مناسبت برگزاری پنجمین دوره این جایزه در سال ۱۹۹۲
میلادی به چاپ رسید)، این رویکرد را به پنج دسته تقسیم میکند. او در مقاله
خود آوردهاست: «برطرف کردن دوگانگی بین تفکرات مدرن و سنتی در معماری،
یکی از ممترین رویکردهای جایزه معماری آقاخان در تمامی مباحثی که درباره
معماری در دنیای اسلام مطرح شدهبودهاست؛ مباحثی که در کل معماری دنیا نیز
مطرح بودهاست. بر اساس برندگان جایزه معماری آقاخان از بین تمام
رویکردها موجود میتوان معماری معاصر را به پنج رویکرد تقسیم کرد:
۱- رویکرد عامهپسند
۲- رویکرد سنتگرا
۳- رویکرد مردمگرا
۴- رویکرد نوگرایی قابل انطباق
۵- رویکرد نوگرا
رویکرد
عامهپسند، رویکردی است که بر اساس روشهای مردم عامه بهوجود آمدهاست و
در واقع رویکردی است که معماری بومی را بهوجودمیآورده. مسجد جامع یاما و
یا مسجد جامع نیونو نمونههایی از این مساجد هستند. پیام این مساجد واضح و
روشن است و به راحتی توسط جامعهای که از آن استفادهمیکنند و حتی
خارجیهایی که از آنها دیدن میکنند، قابل درک است. این مساجد استادکارانی
سنتی دارند که با تکیه بر تجربه خویش چنین مساجدی را ایجاد میکنند.
چهار
رویکرد دیگر، رویکردهایی هستند که توسط معماران به وجود آمدهاند. رویکرد
سنتگرا به وسیله معمارانی (مانند حسن فتحی و رامسس ویسا واصف)
بهوجودآمده که تبحر فراوانی در شناخت موتیفهای سنتی معماری دارند و
تصمیم میگیرند در محدوده این موتیفها به طراحی بپردازند. البته قصد آنها
تعالی بخشیدن به این زبان معماری با بهرهگرفتن از استعداد هنریشان است.
در واقع این معماری از زبان غنی معماری تاریخی و بومی استفاده میکنند و
کارهای خود را به گونهای طراحی میکنند که شامل قواعد، تکنیکها و
ملزومات آن معماری شود.
رویکرد مردمگرا آنچه که مردم میپسندند را
طراحی میکند، معماری که معمولاً از نظر کیفی متوسط و اغلب مبتذل است و
صرفاً برای مسائل اقتصادی ساخته میشود. در رویکرد نوگرایی قابل انطباق و
رویکرد نوگرا تلاش در جهت طراحی برای زمان حال است.
نوگرایی قابل
انطباق تلاش میکند که زبان معماری گذشته را برای پاسخ دادند به نیازهای
معاصر سازگار کند. مسجد سعید ناوم نشان دهنده مجموعهای از تلاشها برای
انعکاس همزمان نوگرایی و معماری سنتی است. رویکرد نوگرا با تأکید بسیار به
سوی ایجاد زبانی نو گام بر میدارد، اگر چه که درون آن تغییر دوباره
آرمانهای گذشته با رویکردهای نوین نیز وجود دارد.
به طورمثال مسجد
سفید شرف الدین نشان دهنده تلاش معماران برای ایجاد تمایز با معماری سنتی
بوسنی است. این پروژه که نمونهای از این رویکرد نوگراست از سوی مردمی که
از آن استفاده میکنند، مورد پذیرش و متقاعد کننده بودهاست. مباحثات هفت
ساله در طول ساخت آن و مکالماتی که بعدها صورت گرفت همگی گواه آن است که
این مسجد از نظر مردم پذیرفتهاست و به روشنی نشانمیدهد که میتوان در
جوامع سنتی با دیدی آوانگارد به طراحی پرداخت، به این معنی که عناصر کلیدی
مسجد مثل، مناره، گنبد، محراب و سردر ورودی میتواند بدون اینکه درمعنی
تنزل پیدا کند تغییر شکل بدهند.
این به مهارت معمار، تواناییهایش و
میزان آشناییاش با جامعهای که برای آن طراحی میکند بستگی دارد؛ عواملی
که خلاقیت را از ابتذال متفاوت میکند. شیوههای بسیاری برای طراحی مساجد
بهتر وجود دارد. رویکردهایی که به نیاز جوامع انسانی برای نشان دادن هویت
شان پاسخ مناسب دهند.
اما آنچه که پیش از همه اهمیت دارد این است
که تها با آزادی معمار در تصویر سازی و خلاقیت است که مسجد میتواند اهداف
مهم خویش در فرهنگ غنی اسلامی را محقق سازد.»
مساجد معرفی شده در این
مقاله همگی با دو رویکرد انتهایی(نوگرایی قابل انعطاف و نوگرایی) طراحی شده
اند، مساجدی که با توجه به میزان استقبال نماز گزاران به نظر میرسد نقطه
آغازی در طراحی مساجد معاصر هستند.
آنچه در این مساجد قابل تعمق
است، ایدههای طراحی آنها، نوآفرینی نمادها و خلق فرمهای غیر تکراری،
الحاق عملکردهای متناسب با ضرورتهای جامعه، به کارگیری مصالح وتکنولوژی
روز، توجه به سنتهای اسلامی و معاصر سازی آنها، مقیاس پژوهشها و تخصیص
هزینههای بعضاً کلان در جهت ترویج فرهنگ اسلامی و نیز موقعیت مکانی و منظر
آنها نسبت به بافت و سیمای شهری است که لازم است هر یک با نگرشی منتقدانه
مورد توجه قرار گیرد، چرا که هدف از انتخاب این مساجد، لزوماً معرفی آنها
به عنوان نمونههای موفق و معاصر در این زمینه نبوده، بلکه منظور اصلی،
آشنایی معماران و طراحان ایرانی با مواضعی است که در سایر کشور هی نسبت به
این مقوله اتخاذ شدهاست.
آنچه امروز ذر معماری ایرانی ضروری به نظر
میرسد، فراهم نمودن بستر مناسب و فرصتهایی جهت طرح اندیشههای نو بر
اساس دانش فنی روز است. به تجربه ثابت شدهاست که رد یا قبول یک سنت
اجتماعی از دیرباز، منوط به گذشت زمان بودهاست و از آنجا که سنتهای
نادرست و ناسازگار دوام چندانی نخواهندداشت، تداوم این حرکت منجر به تحقق
یک معماری اصیل و امروزین خواهدشد؛ رویکردی که اگر در کشور ما فارغ از
تمامی شرایط بر ضابطه شایستگی طرح پیشنهادی استوار شود، میتواند در
بازیابی جایگاه از دست رفته معماری ایران در طراحی مساجد معاصر تأثیر
فراوانی داشتهباشد.
مسجد امام رضا و معماري پست مدرن
در حوزه هنر ، همه هنرمندان قائل به اين امر هستند که پشت هر اثر هنري، يک
پيام مستتر است که به واسطه ي آن اثر به طريقه غيرمستقيم به مخاطب خويش
القاء مي گردد. و در ميان هنرها ، معماري به دليل وسعت و گستردگي آن و
القائ سبک و شيوه زندگي، به جاي يک پيام، گستردگي يک فلسفه را درخود نهان
دارد.
پس هر اثر معماري گوياي يک فلسفه است. حال با اين فرض چنانچه در
مواجهه با معماري غرب، رويکرد تقليد و تاثيرپذيري صرف و يکسويه را در پيش
بگيريم بايد بدانيم که انسان مسلمان ايراني را به پارادايم فلسفي غرب احاله
داده ايم و به هيچ .که البته اين فلسفه ي پشت آن آثار معماري يقينا با
اعتقادات اسلامي و شاخصه هاي فرهنگ ايراني در تناقض کامل است. زيرا انسان
ايراني در پارادايم خداگرايي تنفس مي کند و معماري غرب اسير پارادايم انسان
گرايي است.
پروژه
اي که قصد بررسي و تحليل آن را داريم ، مسجد امام رضا (عليه السلام) واقع
در تقاطع خيابان انقلاب اسلامي با خيابان شهيد نامجو است که درحال ساخت
(مرحله ساخت اسکلت) مي باشد.
اگر چه در بناي حاضر موتيو هايي از معماري
ايراني- اسلامي بکار رفته ، از جمله اين المان هاي ايراني ، مي توان به
گودال باغچه ، گره چيني ، و يا استفاده از عدد 8 (مسجد امام رضا ع هشتمين
امام) در قطعه بندي و يا حتي استفاده از عنصر آب مي باشد، اما روح حاکم بر
اين بنا (با وجود يک فرم ديناميک و جذاب) يک معماري فرم گرا و حجمي است که
در نهايت دچار برونگرايي است و دعوت به خودش مي کند نه دعوت به خداوند، چرا
که بناي حاضر که به صراحت به سبک معماري پست مدرن ديکانستراکشن/ فولدينگ/
پرش کيهاني (کاسموژنيک) طراحي شده ، به طور مستقيم فلسفه ديکانستراکشن و
فولدينگ را فرياد مي زند. شايد هيچگاه معماري را به اندازه اين سبک ، به يک
گرايش فلسفي نزديک نبينيم.
در پارادايم خداگرايي ، مسجد جايگاه سجده و
بندگي خداست. در پارادايم انسان گرايي ، آنجا که خدايي نيست ، مسجد جايگاه
سجده و بندگي کيست؟ مضحک بودن چنين تقليدي در اينجا بيشتر خود را نشان مي
دهد که ” مسجدي به سبک اومانيسم “
فلسفه ديکانستراکشن ، که سبک معماري
ديکانستراکشن آن را پرورانده ، زاييده توهمات ذهني ژاک دريدا ، فيلسوف پست
مدرن فرانسوي است. لذا فلسفه ديکانستراکشن که فلسفه ايهام ، آشفتگي ، ابهام
، دوگانگي ، عدم ثبات ، تزلزل، فريب ، عدم سودمندي ، چندمعنايي و تناقض
است نمي تواند به عنوان مباني نظري معماري يک مسجد استفاده شود.
همچنين
فلسفه فولدينگ (folding) که حاصل ذهنيات ژيل دلوز ، فيلسوف پست مدرن
فرانسوي است، ابهام انگيزي ، عدم وجود ارجحيت در هيچ چيز، نفي سلسله مراتب
عمودي و تاکيد بر حرکت افقي را به دوش مي کشد.
به راستي در معماري يک مسجد که بنايي براي يقين و توحيد است ، چه جايگاهي براي فلسفه ايهام و دوپهلويي و عدم ثبات و تزلزل است؟
در
سبک معماري که اين بنا طراحي شده، آن سان که از فلسفه اش بر مي آيد، هيچ
چيز به چيز ديگري ارجحيت ندارد و با مفهوم اوج و تعالي و حرکت از کثرت به
وحدت در معماري اسلامي ، متناقض است. به همين دليل نيازي به گنبد و گلدسته
که بيانگر حرکت از کثرت به وحدت و عروج و تعالي و اوج گرايي ئر معماري
اسلامي است ؛ نبوده است.
اين سبک معماري بر اساس فلسفه اش ايهام دارد و
دوپهلوست ، پس شرک آميز است. دچار چند معنايي است و متکثر است و به جدال
توحيد مي رود. متزلزل است و شک برانگيز، پس به ريشه يقين آدمي تيشه مي زند.
و همانگونه که از فلسفه ديکانستراکشن انتظار مي رود، قرار است متناقض
باشد، پس با همه آنچه که در معماري مساجد اسلامي به باور رسيده ايم متناقض
است. با عدل سر ناسازگاري دارد چرا که دچار آشفتگي است.
اگر
چه معماران غربي همچون ” پيتر آيزنمن ” کليسا هايي را مانند آنچه که در
تصوير مي بينيدبه سبک فولدينگ طراحي و اجرا نموده اند اما بايد به اين نکته
عنايت داشت که حتي اگر معماران ايراني بخواهند صرفا يک تقليد فرمال و حجمي
صرف از معماران پست مدرن غرب داشته باشند، بايد بدانند که معماري پست مدرن
يک معماري زمينه گراست. يعني آن که در اين شيوه بايد به زمينه هاي فرهنگي،
اجتماعي وعقايد و سنت هاي جامعه اي که در آن معماري مي کنند توجه ويژه
داشته باشند.
البته طراحي چنين بناهايي در پايتخت جمهوري اسلامي توسط
معماران و تاييد ساخت آن توسط مسئولين، بدون غرض ورزي و زائيده غفلتي است
که تذکر براي رفع اين غفلت هدف اين گزارش است. مع ذلک حداقل اتفاقي که با
آگاهي مسئولين امر در خصوص ساخت اين مسجد بايد صورت پذيرد، در دستور کار
قرار دادن تغيير کاربري اين بنا و جلوگيري از طراحي و ساخت هربنا با هر
کاربري است که به سبک هاي غربي اي طراحي مي شود که با معيارهاي معماري و
زندگي اسلامي جامعه ما منافات دارد.