جملات و متن ادبی زیبا از مولانا
از کسی پرسیدند:« چند سال داری؟»
گفت:« هجده، هفده، شاید شانزده، احتمالا پانزده…! »
رندی گفت:« از عمر چرا می دزدی؟ این طور که تو پس پس می روی، به شکم مادرت باز می گردی!» مولانا
. . .
در خود به طلب هر آنچه خواهی که توئی. مولانا
. . .
چون جواب احمق آمد خامشی این درازی در سخن چون میکشی؟ مولانا
. . .
بگذار آبها ساکن شوند تا عکس ماه و ستاره ها را در وجود خود ببینی. مولانا
. . .
اندیشه کردن به این که چه بگویم، بهتر است از پشیمانی .مولانا
. . .
دراین خاک،دراین پاک،به جز عشق،به جزمهر،دگرهیچ نکاریم.مولانا
. . .
گر در طلب لقمه نانی نانی گر در طلب گوهر کانی کانی
این نکته رمز اگر بدانی دانی هر چیز که اندر پی آنی آنی .مولانا
. . .
در پی هر گریه آخر خنده ای است.مولانا
. . .
ما در این انبار گندم می کنیم *گندم جمع آمده گم می کنیم
می نیندیشیم آخر ما به هوش *کین خلل در گندمست از مکر موش
موش تا انبار ما حفره زدست *وز فنش انبار ما ویران شدست
اول ای جان دفع شر موش کن *و انگهان درجمع گندم کوش کن
گرنه موشی دزد در انبار ماست *گندم اعمال چل ساله کجاست
ریزه ریزه صدق هر روزه چرا*جمع می ناید در این انبار ما مولانا
موش = نفس گندم = جان – روح انبار = جسم
. . .
بر قضای عشق دل بنهادهاند عاشقان در سیل تند افتادهاند
یکدمی بالا و یک دم پست عشق گر به در انبانم دست عشق مولانا
. . .
سخن را چو بسیار آرایش کنند،هدف فراموش میشود. مولانا
. . .
کسی که ندای درونی خود را می شنود، نیازی نیست که به سخنان بیرون گوش فرا دهد. مولانا
. . .
گشاده دست باش ،جاری باش ،کمک کن (مثل رود)
باشفقت و مهربان باش (مثل خورشید)
اگرکسی اشتباه کردآن رابه پوشان (مثل شب)
وقتی عصبانی شدی خاموش باش (مثل مرگ)
متواضع باش و کبر نداشته باش (مثل خاک)
بخشش و عفو داشته باش (مثل دریا )
اگرمی خواهی دیگران خوب باشند خودت خوب باش (مثل آینه ) مولانا
دوس دارمت
می شود در همین لحظه
از راه برسی و
جوری مرا در آغوش بگیری
که حتی عقربه ها هم……..
جرات نکنند
از این لحظه عبور کنند؟؟؟
و من به اندازه ی تمام روزهای
کم بودنت
تو را ببویم و
در این زمان متوقف
سالها در آغوشت زندگی کنم
بی ترس فردا ها…