عیار گرم بودن زناشویی چیست؟

عیار گرم بودن زناشویی چیست؟

درتحلیل های مربوط به حوزه مشاوره و خانواده که در رسانه ها بازتاب
داردگاهی به عباراتی بر می خوریم گه به نظر نمی رسد چندان عمیق باشد یکی از
این تحلیل ها که در سال های گذشته چندین بار به تناوبدر رسانه ها بازتاب
داشته ،قضاوت در باره تعداد کلمات رد و بدل شده زوج ها در طول روز است.

مطلب
در این باره است که گفته می شود به واسطه حاکم شدن سبک زندگی مدرن و
ماشینی، تعداد کلمات رد و بدل شده از سوی زوج ها در کلانشهرها مثلا به چند
ده کلمه یا چند صد کلمه در طول روز رسیده است و از این بابت احساس نگرانی
می شود. گذشته از این که مطابق معمول، سندیت این آمارهای ارائه شده معلوم
نیست و ظاهرا هرکسی در رسانه های ما می تواند نقش یک سازمان آماری را ایفا
کند بدون آن که موظف باشد بگوید از کجا به چنین آماری رسیده است حتی اگر
فرض کنیم که چنین آماری هم درست باشد باز خدشه هایی در این گونه تحلیل ها
وجود دارد.
پرسش این است که آیا تعداد کلمات رد و بدل شده زوج ها می
تواند عیار و خط کش خوبی برای این نتیجه گیری باشد که رابطه زوج ها با
همدیگر خوب یا بد  است؟ مشکل این گونه اظهارنظرها درباره زوج ها این است که
بسیار مکانیکال، کلی و فله ای به رابطه زوج ها نگاه می کند. آیا به واقع
تعداد کلمات زوج ها می تواند نشان دهنده یک رابطه سالم و خوب باشد؟ آیا
کمیت کلمات رد و بدل شده می توان چنین تضمینی را به ما بدهد؟ مثلا فرض کنید
زن و مرد هر روز در جریان مشاجره های لفظی قرار می گیرند و در جریان آن
مشاجره ها  ده ها و صدها کلمه بین آن ها رد و بدل می شود آیا  تعداد کلمات
رد و بدل شده یک مشاجره حاکی از گرم و عاطفی بودن رابطه زن و شوهری است؟

چتری که عاطفه است بی هیچ کلمه ای
واقعیت آن است که تعداد کلمات رد و بدل شده نمی تواند محک روشنی برای گرم یا سرد بودن یک رابطه باشد.
فرض کنید زن و شوهری که هر دو عادت های درونگرایانه دارند و کم تر تمایلی
به پرگویی نشان می دهند اما در عوض رابطه خوبی با هم دارند آیا می توان گفت
آن مرد و زن رابطه گرم و  پیش برنده ای با هم ندارند؟ مرد و زنی با هم
مسافرت می روند و  مثلا دقایق طولانی در ساحل یک دریا به یک افق چشم می
دوزند، به امواج خیره می شوند و از بازی دریا با شن های ساحل لذت می برند و
به هم لبخند می زنند بدون آن که کلمه ای با هم مبادله کرده باشند. زن با
دقت در چشم های مرد خیره می شود و مرد هم همین طور، بعد هر دو به هم لبخند
می زنند. یا فرض کنید باران می آید. مرد چتر را به گونه ای می گیرد که
بیشترین حجم چتر به سمت زنش باشد و به گونه ای وانمود کند که همه چیز در
طرف خودش خوب و مرتب است. همه این ابراز محبت ها و ترجیح دادن دیگری به جای
خود بدون رد و بدل کردن کلمه ای صورت می گیرد اما شیرازه حرکت بر محبت
است.
اما ممکن است زوجی در کنار همان ساحل دریا بروند و 1000 کلمه با هم
حرف بزنند و  در این میان به خاطر کلماتی که زن یا مرد بر زبان رانده
ناگهان اختلافی پیش بیاید. البته استدلال این مطلب این نیست که زوج ها برای
آن که اختلافی پیش نیاید حرف نزنند یا کم تر حرف بزنند – گرچه گزیده حرف
زدن و پرهیز از حرافی های بی مورد یک عمل اخلاقی و توصیه شده بزرگان دینی
ماست –  بلکه می خواهد بگوید صرفا بسنده کردن به تعداد کلمات نمی تواند
عیار قابل دفاعی برای گرم یا سرد بودن یک رابطه باشد.

نمی
شود یک نسخه واحد برای زوج ها پیچید و گفت همه زوج ها به این تعداد از
کلمات در روز برسند. گاهی یک نگاه گرم زن به صورت مردی که دیر از کار
برگشته  می تواند کار هزار کلمه را بکند و در این عبارت هیچ اغراقی نیست.
گاهی نگاه ها با هم می توانند حرف بزنند در فراسوی کلمات

بودن شبانه مرد بیرون از خانه چقدر قابل دفاع است؟
فرض کنید یک مرد به خاطر مشکلات اقتصادی
مجبور است دو شیفته یا سه شیفته کار کند. آیا از چنین مردی می توان انتظار
داشت شب که به خانه می رسد به هر ضرب و زوری شده تعداد کلمات رد و بدل شده
با همسرش را بالاتر ببرد تا در مظان اتهام قرار نگیرد؟ و اصلا آیا توسل به
تعداد کلمات بالا خنده دار نخواهد بود؟ در  واقع این جا یک مرد علاقه و
عشق خود به خانواده را با عدم حضورش در خانه نشان می دهد. او اگرچه بیرون
از خانه است اما هدف او از این بیرون بودن تأمین هزینه خانواده است. البته
اگر خانواده واقعا در تنگنای مالی نیست و در رفاه نسبی به سر می برد شاید
واقعا نیاز نباشد مرد تا 12 شب بیرون از خانه باشد. چه بسا بسیاری از این
بیرون از خانه بودن ها اول به بهانه تأمین معاش انجام می شود اما آرام آرام
به یک عادت تبدیل می شود. یعنی در اول ضرورت های مالی خانواده و زوج این
بیرون از خانه بودن ها را توجیه می کرده اما بعدها صورت دیگری به خود می
گیرد و مرد ممکن است درگیر حاشیه های دیگر – حرص و ولع برای اندوختن مال،
روابط عاطفی شدن بیرون از خانه –  باشد  در آن صورت دیگر نمی توان از  این
بیرون خانه ماندن ها دفاع کرد، البته آنجا می توان پرسید و نگران بود که
چرا مرد کم تر در خانه حضور دارد و چرا تعداد کلمات به کار رفته از سوی زوج
ها کم است.

گاهی محبت در فراسوی کلمات است
در
واقع این جا می توان گفت این شکل و جهت گیری یک زندگی است که می تواند مهم
باشد، نه تعداد کلمات به کار رفته. همچنان که ما مثلا وقتی در جاده  به
سمت یک مقصد حرکت می کنیم ممکن است بارها به سمت چپ یا راست بپیچیم اما در
واقع آن پیچیدن ها، از سرعت کاستن ها و به سرعت افزودن ها به خاطر شرایط
جاده – زندگی – است و از منطق جاده پیروی می کند. بنابراین نمی شود یک نسخه
واحد برای زوج ها پیچید و گفت همه زوج ها به این تعداد از کلمات در روز
برسند. گاهی یک نگاه گرم زن به صورت مردی که دیر از کار برگشته  می تواند
کار هزار کلمه را بکند و در این عبارت هیچ اغراقی نیست. گاهی نگاه ها با هم
می توانند حرف بزنند در فراسوی کلمات.

 



چرا ازدواج های عاشقانه به طلاق می انجامد؟

،اگر می خواهید ازدواج شما به طلاق منجر نشود، این اصول ساده
اما ضروری را از همین امروز یاد بگیرید و در زندگی مشترک فردایتان به کار
ببندید. نکته مهم این است که هر دو نفر شما باید برای به کار بستن این اصول
تلاش کنید وگرنه تلاش یک نفره شما حتما با شکست همراه خواهد شد:

 

اول باید هنگام انتخاب فردی را انتخاب کنید که هم کفو شما باشد تا پس از
سپری شدن ایام پرهیجان ابتدای زندگی، ناچار به تحمل همسرتان نشده و در ضمن
گرفتار طلاق عاطفی نشوید. لازم است همسرتان را از فردی که در طبقه اجتماعی،
مالی و فرهنگی خودتان است، انتخاب کنید. نه بالاتر و نه پایین تر. نکته
بعدی این است که سعی کنید عشق به همسرتان را حفظ کنید.

– عهد کنید
که از همان دوران آشنایی تا روز آخری که با هم زندگی می کنید، از اختلافات و
ناراحتی های کوچک چشم پوشی کنید، هرگز به یکدیگر توهین نکنید، هرگز با
صدای بلند با هم صحبت نکنید، به هم وفادار بمانید تا عشق و حرمتی که باید
میانتان حاکم باشد، حفظ شود. به این ترتیب کارتان به جایی نمی رسد که ناچار
شوید یکدیگر را تحمل کنید و گرفتار طلاق عاطفی شوید.

– این یک اصل
مهم است. اگر می خواهید ستون های زندگی تان حفظ شود، هر کدام در جایگاه
خودتان قرار بگیرید. زن باید به وظایف زنانه و مرد نیز به وظایف مردانه خود
عمل کند. زن باید زنانگی داشته باشد و مرد هم مردانگی تا جذابیت خود را
برای یکدیگر از دست ندهند.

– اگرچه که باید نقش زنانه یا مردانه خود
را همیشه حفظ کنید اما ازدواج یک رابطه کارمندی نیست که همیشه در نقش خود
بمانید. باید انواع رابطه را با همسرتان تجربه کنید. در موقعیت هایی برای
همسرتان دوست باشید، در موقعیت هایی کاملاً جدی باشید، در موقعیت هایی
دلگرمی بدهید و در موقعیت هایی بر مشکلات و ضعف ها تمرکز کنید، گاهی حتی
اگر لازم است به طور موقتی نقش های او را به عهده بگیرید و در انجام آنها
کمکش کنید.

طلاق دلایل متعددی دارد که مهم ترین آن ها از این قرار است:

عده ای ازدواج می کنند چون می خواهند از طریق ازدواج مشکلاتشان را برطرف
کرده یا به نوعی از مشکلات خانه پدری خود فرار کنند. این افراد بی توجه و
بی فکر ازدواج می کنند و تلاشی برای شناخت طرف مقابلشان نمی کنند؛ بنابراین
اندکی پس از ازدواج متوجه انتخاب ناآگاهانه خود می شوند و نمی توانند با
او ادامه دهند.

– برخی هم به دلیل ادانکردن مسئولیت های ازدواج و وظایف همسری به طلاق می رسند.

– در برخی دیگر از زندگی ها دخالت خانواده ها، به خصوص پدر و مادر زوجین، کار را به جدایی می کشاند.

– برخی دیگر از طلاق ها به دلیل بی وفایی یکی از طرفین صورت می گیرد.


اعتیاد، به خصوص اعتیاد مرد، یکی دیگر از دلایل رایج طلاق است که زن ناچار
می شود کار کند و خرج مواد همسرش را بدهد و چیزی که او را بیشتر نگران می
کند این است که مبادا اعتیاد پدر به فرزندان نیز منتقل شود و فرزندان از
پدرشان بیاموزند.

– فساد اخلاقی یک یا هر دو طرف؛ چون ازدواج یک گره را از هم باز می کند.


دلیل دیگر، از بین رفتن شور و حال همسر است. وقتی فردی عاشق شور و نشاط و
انرژی همسرش باشد و ببیند در سن بالا همسرش دیگر انرژی سابق را ندارد، از
زندگی دلسرد می شود و حتی کار به طلاق می کشد.

 
طولانی شدن دوران عقد عامل طلاق
ازدواج
و شروع زندگی نیاز به جاذبه دارد؛ مثلا دوران نامزدی اگر شش ماه باشد فرصت
خوبی برای شناخت است، اما اگر 6 سال به طول بینجامد، دو نفر جاذبه های خود
را برای یکدیگر از دست می دهند و آن انگیزه جدی برای شروع را نخواهندداشت.
حتما دیده اید که بر روی قرص ها یک ماده شیرین وجود دارد و تا زمانی که
شیرینی بر روی قرص هست، باید قرص را قورت داد؛ وگرنه اگر زمان بیش از حد
بگذرد، دیگر قرص تلخ می شود که حتی ناچار می شوید آن را بیرون بیندازید.

بعضی
ها می پرسند اگر این شیرنی بخواهد بعد از ازدواج از بین برود، همان بهتر
که زندگی اصلا شروع نشود اما پاسخی که به این افرادمی دهیم این است که
شیرینی های ابتدای ازدواج بیشتر جنبه ظاهری و فیزیکی دارد؛ مثلا شما جذب
صورت و وضعیت ظاهری طرف مقابلتان می شوید و در مراحل بعدی جاذبه های دیگری
برایتان مهم می شوند و مسئله تغییر می کند. اما آنچه مهم است، عمق رابطه
طرفین است؛ چرا که دو طرف عشق و علاقه ای عمیق و واقعی به هم پیدا می کنند،
به یکدیگر وابسته شده و با هم یکی می شوند.


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back To Top