احادیث و روایات درباره جوان و جوانی
الإمام علي عليهالسلام :
أربَعَةُ
أشياءَ لا يَعرِفُ قَدرَها إلاَّ أربَعَةٌ : الشَّبابُ لا يَعرِفُ قَدرَهُ
إلاَّ الشُّيوخُ وَالعافِيَةُ لا يَعرِفُ قَدرَها إلاَّ أهلُ البَلاءِ ،
وَالصِّحَةُ لا يَعرِفُ قَدرَها إلاَّ المَرضى ، وَالحَياةُ لا يَعرِفُ
قَدرَها إلاَّ المَوتى
امام على عليهالسلام : ارزش
چهار چيز را جز چهار گروه نمىشناسند :[ارزش ]جوانى را جز پيران
نمىشناسند؛[ارزش] آرامش (آسايش) را جز گرفتاران نمىشناسند ؛ [ارزش] سلامت
را جز بيماران نمىشناسند ، و[ارزش] زندگى را جز مُردگان نمىدانند
————————————————————
عنه عليهالسلام : شَيئانِ لا يَعرِفُ فَضلَهُما إلاّ مَن فَقَدَهُمَا : الشَّبابُ ، وَالعافِيَةُ .
امام على عليهالسلام : برترى (ارزشِ) دو چيز را جز آنان كه آنها را از دست دهند ، نمىشناسند : جوانى و آرامش .
——————————————————-
امام على عليهالسلام ـ در ديوان منسوب به ايشان ـ :
دو چيز است كه اگر ديدگان ، بر آن خون بگِريند /
تا به مرز كورى برسند ،
به يكْدهمِ سزايشان نرسيدهاند : /
ازدست دادن جوانى و جدايىِ دوستان!
———————————————————-
امام على عليهالسلام ـ در ديوان منسوب به ايشان ـ :
بر جوانى ، چون كه بگذشت ، گريستم /
كاش جوانى به سوى ما باز مىگشت!
اگر جوانى به فروش مىرسيد /
به فروشندهاش هر چه مىخواست ، مىدادم .
ليكن جوانى چون بر ستيغ كوهها نشيند /
بهدست آوردنش دشوار است .
—————————————————–
الإمام علي عليهالسلام : بادِر شَبابَكَ قَبلَ هَرَمِكَ ، وصِحَّتَكَ قَبلَ سُقمِكَ .
امام على عليهالسلام : جوانىات را پيش از پيرى ، وتندرستىات را پيش از بيمارى درياب .
————————————————-
عنه عليهالسلام : بادِرِ الفُرصَةَ قَبلَ أن تَكونَ غُصَّةً .
امام على عليهالسلام : فرصت را پيش از آن كه اندوه گردد ، درياب
————————————————
عنه عليهالسلام : ما أقرَبَ الدُّنيا مِنَ الذَّهابِ وَالشَّيبَ مِنَ الشَّبابِ .
امام على عليهالسلام : چه نزديك است دنيا به نابودى ، و جوانى به پيرى!
—————————————————
عنه عليهالسلام : ما أنزَلَ المَوتَ حَقَّ مَنزِلَتِهِ مَن عَدَّ غَداً مِن أجَلِهِ .
امام على عليهالسلام : آن كه فردا را از عمر خويش بشمارد ، مرگ را در جاى شايستهاش قرار نداده است .
————————————————-
عنه عليهالسلام ـ في قَولِ اللّهِ عز و جل «وَ لاَ تَنسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيَا» ـ : لا تَنسَ صِحَّتَكَ وقُوَّتَكَ وَفَراغَكَ وشَبابَكَ ونَشاطَكَ أن تَطلُبَ بِهَا الآخِرَةَ .
امام على عليهالسلام ـ درباره آيه (و سهم خود را از دنيا فراموش مكن) ـ : [يعنى ]سلامت ، توانايى ، فرصت ، جوانى و شادابىات را فراموش مكن ، تا با آنها ، آخرت را به دست آورى
—————————————————–
امام على عليهالسلام : خِرد و نادانى تا هجده سالگى در آدمى در نَبَردند . وقتى آدمى به آن سن رسيد ، هر كدام بيشتر باشد ، بر او غلبه مىيابد
—————————————————–
امام على عليهالسلام ـ در حكمتهاى منسوب به ايشان ـ : علم را در كَمْسالى بياموزيد ، تا در بزرگ سالى بدان بزرگى كنيد .
—————————————————
عنه عليهالسلام : مَن لَم يُجهِد نَفسَهُ في صِغَرِهِ لَم يَنبُل في كِبَرِهِ .
امام على عليهالسلام : آن كه در كَمْ سالى ، خود را [براى تحصيل دانش و فضيلت ]به كوشش وادار نسازد ، در بزرگسالى به برترى(فضل) نمىرسد .
—————————————————
امام على عليهالسلام ـ در حكمتهاى منسوب به ايشان ـ : جوانان را به مباحثه و جدال [علمى] ، و ميانسالان را به انديشيدن ، و پيران را به سكوت ، فرمان دهيد .
—————————————————
امام على عليهالسلام ـ در وصيّت به فرزندش حسن عليهالسلام ـ : همانا
دلِ جوان ، مانند زمينِ كشتناشده است . آنچه در آن افكنده شود ، مىپذيرد
. از اين رو ، پيش از آن كه دلت سخت گردد و خِردت سرگرم شود ، به تربيت تو
همّت گماشتم .
—————————————————-
امام على عليهالسلام ـ در وصيّت به فرزندش حسن عليهالسلام ـ : [و آن گاه كه] بر تربيت تو همّت گماشتم ، چنان ديدم كه در عنفوان جوانى و بهار زندگىات هستى كه نيّتى درست و نهادى پاكيزه دارى .
—————————————————
امام على عليهالسلام : ياران
مهدى(عج) جواناند و كهنسالان ، در ميان آنان ، اندكاند ، مانند سرمه در
چشم و نمك در زاد و توشه ، كه كمترين قسمت توشه ، نمك است .
—————————————————-
الإمام علي عليهالسلام : ما مِن حَرَكَةٍ إلاّ و أنتَ مُحتاجٌ فيها إلى مَعرِفَةٍ .
امام على عليهالسلام : هيچ فعّاليتى نيست ، مگر آن كه تو در آن ، نيازمندِ شناختى
—————————————————–
عنه عليهالسلام : يا مَعشَرَ الفِتيانِ، حَصِّنوا أعراضَكُم بِالأَدَبِ ودينَكُم بِالعِلمِ .
امام على عليهالسلام : اى جوانان! آبروى خويش را با ادب (تربيت) ، و دين خويش را با دانش ، نگهداريد
————————————————–
امام على عليهالسلام ـ در حكمتهاى منسوب به ايشان ـ : نخستين چيزهايى كه جوانان مىبايد آنها را بياموزند ، كارهايى است كه در بزرگى بِدان نيازمند مىشوند .
————————————————
امام على عليهالسلام ـ در حكمتهاى منسوب به ايشان ـ : فرزندانتان را بر روش و آداب خويش ، مجبور مسازيد؛ زيرا آنان ، براى زمانى ديگر ، جز زمان شما ، آفريده شدهاند .
———————————————
امام على عليهالسلام ـ در نامهاى به فرزندش حسن عليهالسلام ـ : و اين كه نخست ، به تو كتاب خدا را بياموزم و تفسير قرآن و شريعت اسلام و احكام آن را به تو تعليم دهم
———————————————-
امام على عليهالسلام : ـ در حكمتهاى منسوب به ايشان ـ : هرگاه جوان را سرزنش مىكنى ، از برخى گناهان درگذر تا سرزنش ، او را به سرسختى (مقابله) وادار نكند
———————————————–
عنه عليهالسلام : الإِفراطُ فِي المَلامَةِ يَشِبُّ نيرانَ اللَّجاجَةِ .
امام على عليهالسلام : زيادهروى در سرزنش ، آتش لجبازى را شعلهور مىگردانَد
———————————————–
عنه عليهالسلام : إذا عاتَبتَ فَاستَبقِ .
امام على عليهالسلام : هرگاه سرزنش كردى ، جايى [براى بازگشت] باقى بگذار .
———————————————–
امام على عليهالسلام ـ در حكمتهاى منسوب به ايشان ـ : هرگاه
به مشورت نيازمند شدى ، نخست ، از مشورت با جوانان آغاز كن؛ زيرا ذهن آنان
، تيزتر و حدس آنان ، سريعتر است . پس مسئله را به ميانسالان و پيرمردان
، واگذار تا در آن نقّادى كرده ، بهترين را برگزينند؛ چرا كه تجربه آنان ،
بيشتر است .
—————————————————
تاريخ الطبرى ـ به نقل از ابو رافع ـ : هنگامى
كه على بن ابى طالب عليهالسلام[در نبرد اُحد ،] پرچمداران را كُشت ،
چشمان پيامبر صلی الله علیه و آله بر گروهى از مشركان قريش افتاد . به على
عليهالسلام فرمود : «بر آنان يورش ببر!» .
على عليهالسلام بر آنان
حمله برد و آنان را پراكنده ساخت و عَمرو بن عبد اللّه جُمَحى را به قتل
رسانيد . پس ، چشمان پيامبر صلی الله علیه و آله بر گروهى ديگر از مشركان
قريش افتاد و به على عليهالسلام فرمود : «بر آنان يورش ببر!» .
على
عليهالسلام بر آنان حمله كرد و آنان را پراكنده ساخت و شَيبة بن مالك ،
يكى از افراد قبيله بنى عامر بن لؤى را به قتل رسانيد . در اين هنگام ،
جبرئيل عليهالسلامگفت : اى پيامبر خدا! اين همان مواسات است . آن گاه ،
پيامبر خدا فرمود : «به راستى كه او از من است و من از اويم» ، و جبرئيل
عليهالسلام گفت : و من از شمايم .
آن گاه ، صدايى را شنيدند كه مىگفت : «شمشيرى جز ذو الفقار و جوانمردى جز على نيست» .
دفاع از ارزشها از نگاه امام علي(ع)
بنياد حفظ آثار و ارزشهاي دفاع مقدس محل نگهداري/ سال: بنياد حفظ آثار و
ارزشهاي دفاع مقدس/ 1377تعداد صفحات: 100در جهان بيني اسلامي و از ديدگاه
قرآن انسان از همان ابتدا خليفه و جانشين خداوند در روي زمين قرار گرفته
است و هم اوست که در صورت عدم رعايت موازين به اس�?ل السا�?لين نزول خواهد
کرد. بر اساس اين که انسان موجودي برتر در بين همه موجودات است و نيز بر
اساس کرامت و تشخص انسان در بين ساير موجودات و بر طبق بسياري از
توانائيها و قدرتمنديهاي انسان ميتوان در طول تاريخ جايگاه ويژهاي براي
او متصور شد که اين جايگاه ويژه در انواع مختل�?ي تجلي از شکلها پيدا
کرده است و هردين و مکتبي به �?راخور ارزشها و باورهاي خود چهرهاي از
انسان در بستر تاريخ ارائه نموده است. سر �?صلهاي اين تحقيق عبارت از:
ارزش چيست؟، سنت چيست؟، رهبري آينده اسلام از ديدگاه پيامبر (ص)، تعري�?
سنت و سيره، علي(ع) چگونه از سنت پاسداري کرد؟، جمع آوري قرآن توسط علي(ع)،
واکنش حضرت علي(ع) در قبال سقي�?ه، علي(ع) استوانه هدايت خل�?ا، حکومت،
نتيجه حکومت حضرت علي(ع) در ارتباط با ح�?ظ ارزشها، آزادي و استقلال،
تعري�? آزادي، آزادي در قرآن، آزادي از ديدگاه امام علي(ع)، ميباشد.محقق
در مقدمه درباره موضوع مورد بحث مينويسد:« موضوع مورد اشاره در عنوان بحث
يعني نگاه امام علي(ع) به ارزشها و د�?اع آن حضرت از ارزشها موضوعي نيست
که شخص بتواند به راحتي بين آن حضرت و ارزشها ت�?کيک قائل شود. زيرا
آميختگي اين دو چنان است که يکي مجسمه ديگري است و به مثابه يک سر و يک
پيکر هستند که از همديگر جدائي ناپذير به شمار ميروند. علي(ع) همان
ايدهآل باطني انسان را تشکيل ميدهد و ارزش آ�?رين در حرکتهاي بشري هم
اوست و هر آينه بدون علي(ع) و جامعهاي که لغو علي در آن است اصلاً ارزشها
را تصور کردن مشکل است. براي بررسي نقش حضرت علي(ع) در امر ارزشها و
د�?اع از آن بايد از بسترهاي مناسبي وارد بحث و بررسي شد که طبيعتاً
بحثهايي همچون حکومت ديني، سنت، احکام الهي، استقلال، آزادي و يا ساير
مطالب بهترين سوژهها جهت بررسي نقش اين عوامل در جامعه و ح�?ظ ارزشها در
آنها است».در قسمت ارزش چيست؟، محقق اين گونه مينويسد:« منظور از ارزش يک
باور م�?هومي و معنوي است که بر اساس نوع عقيده و نگرش انسانها به مسائل
مهم و اساسي در يک جامعه نسبت به پديدههاي کمي و کي�?ي به وجود ميآيد و
اعتقاد به اين ارزشها و التزام به آن موجب عينيت بخشيدن به يک شيء و يا يک
پديده ميگردد. … طبيعي است که در هر جامعهاي اگر ارزشها به ضع�?
بگرايد و يا هر جا ارزشها در سراشيبي سقوط قرار بگيرد خلأ هويت نيز روح
مينمايد و سلطهي اجانب بر آن جامعه مستولي خواهد شد و بالعکس. در صورت
پايدار بودن ارزشها نوعي مصونيت نيز به همراه آن به وجود خواهد آمد و در
عالم تعارضات قدرت و غنا و توانايي ادراک، پويايي و خلاقيت، قدرت انتخاب،
ابداع، ت�?کر و آ�?رينش همواره همراه انسان و جامعه خواهد بود… حضرت
علي(ع) حکومت را با اين شرايط پذير�?تند که صر�?اً جهت است�?اده ارزشهاي
زمان پيامبر(ص)، اقدام نمايد و لاغير».او منظور خود را از سنت اينگونه
ميگويد:« منظور از سنت هر آن چيزي است که به �?عل معصوم و يا تقدير معصوم
مربوط ميشود البته در بين اهل سنت و تشيع اختلا�?ي در اين باب وجود دارد و
تعري�? دقيق از ديدگاه اهل تشيع مطرح گرديده است. در باب سنت آنچه مهم است
نوع برداشتها و عملکرد گروههاي مختل�? در صدر اسلام و يا در طول تاريخ
از اين واژه و م�?هوم بوده است… پس از استقرار اوليه و اعلام اوليه مواضع
براي تثبيت آن جنگهاي �?راواني را پشت سر گذاشت تا بتواند بنيادي اصيل در
جامعه به وجود بياورد. لذا در اواخر عمر شري�? آن حضرت جامعه با چهرهاي
جديد و مجموعهاي از ارزشهاي نوين روبرو بود که اگر پيامبر(ص) براي ح�?ظ
آن �?کري نميکرد قطعاً جامعه عرب با توجه به زمينههاي قبلي به سرعت آنها
را به باد �?راموشي ميسپرد و بازگشت به جاهليت به سرعت رخ ميداد. از طر�?
ديگر پيامبر(ص) احساس ميکرد که با توجه به گسترش اسلام در سالهاي نهم و
دهم هجري و شکل گيري جامعهاي جديد از مسلمانان در نقاط خارج از مکه و
مدينه نياز به تربيت ديني و ح�?ظ حدود و ثغور اسلام بيش از پيش ميباشد و
در اين راستا بدون در نظرداشتن نوعي پيوند و حاکميت سياسي ح�?ظ اسلام ميسر
نخواهد بود و از طر�? ديگر با توجه به اينکه بسياري از مسلمانان که در
سالهاي آخر حيات پيامبر(ص) به اسلام گرويده بودند هنوز �?اصلهي نزديکي با
دوران جاهليت داشتند. و امکان رجعت آنها وجود داشت. پيامبر اسلام براي هر
دو مطلب يعني هم براي رهبري و هم براي محتوا تکلي�? جامعه پس از خود را
مشخص نموده است. که همان حضرت علي (ع) و کتاب و عترت ميباشد». در زمينه
رهبري آينده از اسلام از ديدگاه پيامبر اين نتيجه را ميگيرد که:« اولاً
پيامبر(ص) به حکم قرآن موظ�? به ادامه رسالت و تبيين وضع جامعه پس از خود
بود. ثانياً به حکم شواهد �?راوان پيامبر(ص) به تبيين مصداق رهبري براي
جامعه پس از خود پرداختند که اين مصداق در حضرت علي(ع) تجلي پيدا کرد.
ثانياً مهمترين دستاويز است پس از رحلت پيامبر(ص) به حکم قرآن و سنت
پيامبر(ص) شايستهترين �?رد براي ح�?ظ ارزشهاي عقيدتي و به کارگيري احکام و
قوانين اسلام مطابق با سنت پيامبر(ص) همانا حضرت علي(ع) که شاگرد و دست
پرورده امان پيامبر(ص) بوده است ميباشد». در ادامه به تعري�? سنت و سيره
ميپردازد و مينويسد:« طبق وصاياي پيامبر و طبق س�?ارشات قرآن کريم…
سيره پيامبر به عنوان يکي از ارزشها و باورهاي اعتقادي مسلمانان مبناي
بسياري اعمال و ر�?تار مسلمين قرار گر�?ته است. سيره پيامبر(ص) براي
مسلمانان يک منبع مرکزي است که ميتوانند کليه اعمال، ر�?تار و وظاي�? خود
را از اين منبع و معدن استخراج کنند و خود را در همه امور با آن منطبق
نمايند».
در ادامه محقق به چگونگي پاسداري حضرت علي(ع) از سنت
ميپردازد و ميگويد:« زندگي سراسر مجاهده و جهاد حضرت علي(ع) اصولاً خارج
از رعايت سنت و ح�?ظ نبوي نبوده است و بر اساس اعتقادات شيعه علي(ع) خود
مجسمه تمام عيار و الگوي کامل سنت در قامت سنت علوي بوده است و تاکيدات
�?راوان پيامبر(ص) در زمان حيات مبني بر علم و دانش حضرت علي(ع) و تسلط و
چيرگي او بر علوم الهي و اتصال آن حضرت به منبع وحي الهي جاي هيچگونه بحث و
شک و شبههاي در راستاي ح�?ظ سنت از سوي علي(ع) باقي نميگذارد و دوست و
دشمن و تمام �?رق و مذاهب و خل�?اي سه گانه قبل از حضرت علي(ع) نيز به اين
امر اعترا�? کردهاند که او مجسمهي عدالت و مقوم سنت نبوي و ادامه دهنده
راه رسالت بوده است». براي بحث و بررسي دراين زمينه محقق به بررسي تاريخي و
مصداقهاي ح�?ظ سنت توسط حضرت علي ميپردازد و اين موارد را اينگونه ذکر
ميکند: جمع آوري قرآن توسط علي(ع)، واکنش حضرت علي(ع) درمقابل شوراي
سقي�?ه، علي(ع) استوانه هدايت خل�?ا، حکومت ميباشد. در بحث حکومت، تعري�?ي
که از حکومت ارائه ميدهد اين است که:« حکومت به معناي گستردهي کلمه
عبارت است از نهادي که امتياز �?رمانروا و �?رمانبردار را در يک جامعه مشخص
ميکند. حکومت عبارت است از، سلطه نظم دهنده اجتماع و در مصطلح امروزي
حکومت به مجموعه ترکيبي از قدرتهاي سه گانه- تشريع و تن�?يذ و قضا- گ�?ته
ميشود». در زمينه پذيرش حکومت از سوي حضرت اينگونه مينويسد:« پذيرش
حکومت از سوي حضرت علي(ع) همراه با شرايطي بود که التزام آن حضرت در جهت
عملي کردن آن شرايط موجب بروز مشکلات �?راواني گرديد. مهمترين جنبه حکومت
حضرت علي(ع) که ميتوان ح�?ظ ارزشهاي الهي را در آن مشاهده کرد در آنجا
ظاهر ميشود که آن حضرت اولاً در چندين جا و در مقاطع مختل�? حضرت علي (ع)
حق و برتري خود را نسبت به ولايت و خلا�?ت اعلام مينمايد. و اين نه از باب
رسيدن به خلا�?ت و حاکميت بلکه از باب احساس وظي�?ه در راستاي ح�?ظ
ارزشهاي الهي و ديني است. ثانياً آن حضرت شرط ميکند به اينکه در صورتي
خلا�?ت را ميپذيرد که مطابق با آنچه خود ميخواهد عمل کند
.
در
نهايت نتيجهاي که از ارزشها در حکومت حضرت علي (ع) ميگيرد به صورت
�?هرستوار بيان ميکند: 1- ضرورت تشکيل حکومت و گوشزد کردن اين امر
�?راموش شده به مردم، که او از همه گذشتگان خود نسبت به حکومت و جانشيني
پيامبر به حق بوده است ولي بنا حق، حق خلا�?ت از او غصب شده است. 2- گوشزد
کردن خطر رژيمهاي �?اسد و خلا�?ت �?اسد و حسن حکومت وخلا�?ت صالح 3- بيان
ارزشهاي مبارزه با ستمگران و لزوم مبارزه با چنين حکومتها و رويهها 4-
لزوم بازگشت به سمت اصيل اسلام و پرهيز از آ�?تهاي مختل�? ديني، سياسي،
اجتماعي و… 5- مبارزه با گروههاي مختل�? جاهل ولي متمسک به اسلام و
همچنين حکومتهاي متمسک به اسلام 6- احياء اخلاق حسنه اسلام به نسل پوياي
اسلام همانطور که در صدر اسلام بوده است و همگوني مردم 7- آموزش مسئوليت
پذيري به جامعه اسلامي و و�?اي به عهد تا آخرين لحظه 8- احترام به ا�?کار
عمومي و پرهيز از خشونت با الهام گيري از کتاب و سنت 9- لزوم سرکوبي
توطئههاي داخلي و خارجي جهت ح�?ظ اسلام 10- تنظيم روابط عادلانه اقتصادي و
ر�?اه عمومي 11- ايجاد شرايط مباسب جهت رشد ايدهها و شيوههاي رزمي و
نظامي جهت تقويت مسلمانان 12- ايجاد حساسيت در مقابل بيت المال و پاسداري
از اموال و ايجاد نظام اداري سالم.
سپس در ادامه به بررسي آزادي
و استقلال و م�?هوم آزادي از ديدگاه امام و قرآن ميپردازد. او آزادي را
از ديد قرآن اينگونه توضيح ميدهد:«قرآن آزادي را با طرح مساله توحيد و
آزادگي انسان از بندگي و عبوديت غير حق شروع ميکند و ت�?اوت اساسي بين اين
نوع آزادي ( آزادي ن�?س) با نوع آزاديهاي دست آورد تمدن غرب ميباشد قائل
ميشود».
در تعري�? آزادي از ديدگاه دانشمنداني همچون جان
استوارت ميل، ژان ژاک روسو است�?اده ميکند. از ديدگاه امام علي(ع) آزادي
اينگونه تعري�? ميشود:« آزادي از ديدگاه حضرت علي(ع) واژه مقدس است… مع
الوص�? از ديدگاه امام علي(ع) آزادي آن نيست که بگوئيم انسان بدون هيچ قيد و
بندي آزاد است بلکه او ميخواهد عزت ن�?س و احساس آزادي را به گونهاي در
ا�?راد ايجاد کند که هيچ کس خود را بنده و زير دست حکام احساس نکند، به
عقيدهي امام علي(ع) مردم خود را آزاد بدانند، نه اين که آزادي را حقي
بشمارند که حاکمان جامعه به او اعطا ميکنند».
در نهايت بحث اين
نتيجه حاصل ميشود:« سيره عملي حضرت علي(ع) که مبتني بر سيره و سنت
پيامبر(ص) و ملهم از قرآن کريم بود برهم زدن معيارهاي موجود در جامعه زمان
پس از رحلت پيامبرو نهضت احياگري از حکومت را به جامعه عرضه کرد که
دموکراسي و آزادي در حد بالا در آن رعايت شده و مردم ضمن داشتن حق راي و
انتقاد، حاکم بر سرنوشت سياسي خود هستند و در واقع ميتوان حکومت علي(ع) را
نوعي حکومت مشروط ناميد که مشروعيت آن از يک طر�? در گرو راي مردم است و
از طر�? ديگر خود حاکم آن را مقيد به سنت و احکام الهي ميداند».