زیباترین جملات فلسفی و معنادار
بی گناهی پای چوبه ی دار میخندید… نمیدانست زمان ضرب و المثلها به پایان رسیده است..!!
***
به هر آسمان زلالی شک دارد گنجشکی که با سر به پنجره خرده است..
***
باز یا بسته چه فرقی میکند…
پنجره زخم همیشگیه ی دیوار است…
***
در کشور عشق جای آسایش نیست/آنجا همه کاهش است،افزایش نیست
بی درد و الم توقع درمان نیست/بی جرم و گنه امید بخشایش نیست
(ابوسعید ابوالخیر)
***
از اهل زمانه عار می باید داشت/وز صحبتشان کنار می باید داشت
از پیش کسی کار کسی نگشاید/امید به کردگار می باید داشت
(ابوسعید ابوالخیر)
***
عشق آمد و شد چو خونم اندر رگ و پوست/تا کرد مرا تهی و پر کرد ز دوست
اجزای وجودم همگی دوست گرفت/نامی است ز من بر من و باقی همه اوست
(ابوسعید ابوالخیر)
***
ایزد که جهان به قبضه قدرت اوست/داده است تو را دو چیز کان هردو نکوست
هم سیرت آنکه دوست داری کس را/هم صورت آنکه کس تو را دارد دوست
(ابوسعید ابوالخیر)
***
بدن های ما برای این دنیا ساخته شده و به زودی از بین خواهد رفت (شهید ابراهیم بارگاهی)
مشغول کارهای مهم تر بشیم
***
در وجود هر کس رازی بزرگ نهان است
داستانی، راهی، بی راهه ای
طرح افکندن این راز
راز من و راز تو، راز زندگی
پاداش بزرگ تلاشی پر حاصل است
***
معتاد کامپیوترمعتاد نیست بخدا ! فقط تنهاست …
***
فانوسهای ده میدانند بیهوده روشن اند…
و سگان باخبرند که بیهوذه بیدارند…
وقتی در روشنی روز دزد ها به مهمانی کدخدا میروند…
***
مردان شجاع فرصت می آفرینند و ترسوها و ضعیفان منتظر فرصت می نشینند.
***
برای عاشق شدن نباید یک شخصیت متفاوت را دوست داشت
برای عاشق شدن باید یک شخصیت عادی را متفاوت دوست داشت
***
دراین شهرصدای پای انسانهائی است که همچنان که تورامیبوسند، طناب
دارتورامیبافند.انسانهائی که صادقانه دروغ میگویند وخالصانه به توخیانت
میکنند.دراین شهرهرچه تنهاترباشی پیروزتری!
***
ما فکـر میکنیـم بدتـرین درد، از دست دادن کسـیه که دوستــش داریم !
امـا .. .. حقیقت اینه که:
از دست دادن خـودمـون،
و از یـاد بردن اینکه کــی هستیم ! و چقدر ارزش داریم.. ..
گــاهی وقتـها خیلـی دردنـــاک تره !!!
***
همــه ی مـــا
فقــط حســـرت بــی پــایــان یــــک
اتفــــاق ســـاده ایـــم
کــــه جهــــان را بـــی جهــــــت،
یــــک جــــور عجیبــــی جــــدی گرفتـــــه ایــــم … !
***
وقتی نگاه قرآن میکنم خیلی شرمنده میشم آخه خیلی مظلوم افتاده گوشه کتابام
خیلی شرمندشم بخدا، حاضرم روزی ١٠ ساعت بیام نت ولی یه ربع اونو نخونم !
خیلی خجالت میکشم به مولا، آخه تنها کاربردش تو زندگیم اینه که بیام اینجا بنویسم به غرعان !!
خیلی دلخورم از دست خودم، ده بار آثار کافکا رو خوندم ولی حرف خدا رو هیچی !!
خجالت میکشم از اینکه من مسلمون اونو یه بارم نخوندم اونوقت جرج جرداق، آلبرت انیشتن میان در بارش نظر میدن، اونا تفسیرش میکنن !!
خیلی شرمندشم به مولا اونقد که روم نمیشه نیگاش کنم حالا هم اصلا نمیخوای
لایک بکوبی ولی مردونه اجازه نده یه گوشه خاک بخوره برو بگیرش دستت تا بهت
بال و پر پرواز بده !! یا علی
***
یافتن خوشبختی در درونمان کارآسانی نیست!اما، یافتن آن در بیرون کارمحالی است.
***
خداوندا برای همسایه که نان مرا ربود،نان!!برای عزیزانی که قلب مرا
شکستند،مهربانی!!برای کسانی که روح مرا آزردند،بخشش!!و برای خویشتن خویش
آگاهی و عشق می طلبم
***
ی فانتزی دارم
اینکه پسرا و جوونای حالا , یه نخود از غیرت اون پسر 15 ساله ی 30سال پیش که گف میرم بجنگم واسه ناموسم رو تو وجودشون داشتن.
ناموس اون پسر , همه دخترای ایران بود
خداشاهده اینا واسه لایک نمینویسم(گوربابای لایک)
فقط لجم میگیره از این همه چشای هیــــــــز
لجم میگیره از کشته شدن اون پسرای 15 ساله و به دنیا اومدن بعضیا
***
شوخی ساده ی
باد و درخت
نعش برگ بر شانه های اب
روان می شود
***
وقتی یه بار از مخاطب خاصت ضربه می خوری درست مثل این می مونه که با
ماشین بهت زده و داغونت کرده ولی وقتی می بخشیش درست مثل این می مونه که
بهش فرصت دادی تا دنده عقب بگیره و دوباره از روت رد بشه تا مطمئن بشه چیزی
ازت نموند
***
تنها راه جبران یک اشتباه تکرار دوباره همون اشتباهه…
بعضی موقع ها تو مسیر برگشت خیلی چیزها رو میبینم که وقت رفتن ندیده بودیم…
***
مکه برای شما، فکه برای من!
بالی نمی خواهم، این پوتین های کهنه هم می توانند مرا به آسمان ببرند….
شهید آوینی
***
دیروز از هر چه بود گذشتیم و امروز از هر چه بودیم!!!
آنجا پشت خاکریز بودیم و اینجا در پناه میز!!!
دیروز دنبال گمنامی بودیم و امروز مواظبیم ناممان گم نشود!!!
جبهه بوی ایمان میداد و اینجا ایمانمان بو میدهد!!!
الهی:
نصیرمان باش تا بصیر گردیم!!!
بصیرمان کن تا از مسیر برنگردیم!!!
و آزادمان کن تا اسیر نگردیم.!!!
شهید شوشتری
***
چه مهمانان بی دردسری هستند مردگان
نه به دستی ظرفی را چرک می کنند
نه به حرفی دلی را آلوده
تنها به شمعی قانعند
و اندکی سکوت…
حسین پناهی
***
بخاطر میخی، نعلی افتاد
بخاطر نعلی، اسبی افتاد
بخاطر اسبی، سواری افتاد
بخاطر سواری، جنگی شکست خورد
بخاطر شکستی، کشوری نابود شد
و همه بخاطر کسی بود که میخ را محکم نکوبیده بود
***
خدایا کمکم کن اونقد بزرگ شم که دنیا دیگه جامو نداشته باشه …
***
چه احساس لذت بخشیه ببینی حتی اگه همین الانم عزراییل بیاد سراغت آماده آماده ایی شاد و شنگول بری استقبالش !!
***
اکثر مردم گوش میدهند
نه برای فهمیدن ٬ بلکه گوش میدهند برای جواب دادن …
—
انسان پدیده ای غریب است: به فتح هیمالیا می رود
به کشف اقیانوس آرام دست میابد، به ماه و مریخ سفر می کند
تنها یک سرزمین است که هرگز تلاش نمی کند آن را کشف کند
و آن دنیای درونی وجود خود است . .
***
تنها چیزی که ما ازش میترسیم، ترس از خودِ ترس است…
(روزولت)
***
گر بدین سان زیست باید پاک…
من چه ناپاکم اگر ننشانم از
ایمان خود، چون کوه
یادگاری جاودانه بر تراز بی بقای خاک!
شاملو
***
رویا های کوچک نداشته باشید چون انها تواناای به حرکت در اوردن قلب شما را ندارند یوهان ولف گانگ فان گوته
***
در زمانی که لبخند آدم ها از زمین خوردن توست برخیز تابگریند
کوروش کبیر
***
حرفی برای گفتن اگر بود دیوارها سکوت نمی کردند
***
آنچه میخواهیم نیستیم و آنچه هستیم نمیخواهیم ٬ آنچه دوست داریم نداریم
و آنچه داریم دوست نداریم ٬ و عجیب است هنوز امیدوار به فردائی روشن هستیم …
***
آدمهای طمعکار نقطه مقابل آدمهای بلند پرواز هستن..
طمعکارها از پایین ترین نقطه شروع میکنن و به لقمه های بزرگ میرسن… بلند
پروازا از بلندترین نقطه شروع میکنن و به پایین ترین ها میرسن!
***
بعضی اشخاص چنان به خود مغرورند که اگر عاشق شوند به خود بیشتر عشق می ورزند تا به معشوق
***
برای خانه ی همسایه ات هم، چراغ آرزو کن قطعا حوالی خانه ات روشن تر خواهد شد… ♥
***
آگاه باشید، همانا زبان پاره ای از وجود انسان است، اگر آمادگی نباشد
سخن نمی گوید، و به هنگام آمادگی، گفتار او را مهلت نمی دهد، همانا ما
امیران سخن می باشیم، درخت سخن در ما ریشه دوانده، و شاخه های آن بر ما
سایه افکنده است.
بدانید که همانا شما در روزگاری هستید که گوینده حق اندک، و زبان از
راستگویی عاجز، و حق طلبان بی ارزشند، مردم گرفتار گناه، و به سازشکاری هم
داستانند، جوانشان بداخلاق، و پیرانشان گناهکار، و عالمشان دورو، و
نزدیکشان سودجویند، نه خردسالانشان بزرگان را حرمت می نهند و نه
توانگرانشان دست مستمندان را می گیرند.
حضرت علی (ع)
***
برای اصیل بودن کافی است دروغ نگویی، آغاز اصالت خوب همین است که نخواهی چیزی باشی که نیستی.
***
سلامتی خودم که خیلی خوبم
ولی همه فکر می کنند خوبی از خودشونه…
***
درسی از جامعه شناسی:
اگر کسی به سرعت عصبانی میشود، حتی برای مسائل کوچک و پیش پا افتاده، این بدان معناست که او عاشق شده است.
***
یه روز یه پیرمردی کنار خیابون ایستاده بود
یه کاغذی به سینه اش بود که روش نوشته بود من نابینا هستم
کلاهی هم جلوش بود که 3سکه داخلش بود
روزنامه نگاری اون رو دید و کاغذ روی سینه اش را برداشت
روی کاغذ دیگری چیزی نوشت و به گردن پیرمرد انداخت
فردای اون روز کلاه پیرمرد جای سکه انداختن نداشت و از سکه پر شده بود
(روی کاغذ نوشته بود: امروز یک روز زیبای بهار است. ولی من آن را نمی بینم)
—
قدیم بوی ایمان میدادیم الان ایمانمان بو میدهد!!
قدیم دنبال گمنامی بودیم الان مواظبیم ناممان گم نشود!!
قدیم پشت خاکریز سنگر می گرفتیم الان پشت میز!!
قدیم رو در اتاق می نوشتیم فرماندهی از آن حسین است الان مینویسیم با وضعیت مرتب و با هماهنگی وارد شوید!!
((شهید شوشتری))
***
توانایی مهمه ولی نیت از توانایی مهمتره. عنکبوت باشش دست وپا برای شکار
مگس تار میتنه. وکرم ابریشم به ظاهربی دست وپابرای پروانه شدن وپرواز. ولی
نتیجه کار رو ببین که کدوم بی ارزشه ؟؟؟ وکدوم با ارزش؟؟؟
***
با خودتان که خوب تا نکنید، روزگار شما را تا میکند، می کند توی پاکت و می اندازد توی صندوق پستی؛ به یک مقصد نامعلوم
***
امروز صبح که از خواب بیدار شدم از خودم پرسیدم:زندگی چه میگوید؟…
جواب را در اتاقم پیدا کردم…
پنکه گفت:خونسرد باش … سقف گفت:اهداف بلند داشته باش … پنجره گفت:دنیا را
بنگر … ساعت گفت: هرثانیه با ارزش باش … آینه گفت:قبل از هرکاری،به بازتاب
بیندیش …تقویم گفت: به روز باش… در گفت:در راه هدفهایت سختی ها را هل بده و
کنار بزن… و زمین گفت:با فروتنی نیایش !!!
جملات زیبا فلسفی
هر زمان شایعه ای روشنیدید و یا خواستید شایعه ای را تکرار کنید این فلسفه را در ذهن خود داشته باشید!
======================
روزی فیلسوف بزرگی که از آشنایان سقراط بود، با هیجان نزد او آمد و گفت: سقراط میدانی راجع به یکی ازشاگردانت چه شنیده ام؟
سقراط پاسخ داد:” لحظه ای صبر کن. قبل از اینکه به من چیزی بگویی از تومی خواهم آزمون کوچکی را که نامش سه پرسش است پاسخ دهی.”
مرد پرسید: سه پرسش؟
سقراط گفت: بله درست است.
قبل از اینکه راجع به شاگردم بامن صحبت کنی، لحظه ای آنچه را که قصد گفتنش را داری امتحان کنیم.
اولین پرسش حقیقت است. کاملا مطمئنی که آنچه را که می خواهی به من بگویی حقیقت دارد؟
مرد جواب داد:” نه، فقط در موردش شنیده ام.”
سقراط گفت:” بسیار خوب، پس واقعا نمیدانی که خبردرست است یا نادرست.
حالا بیا پرسش دوم را بگویم،”پرسش خوبی” آنچه را که در موردشاگردم می خواهی به من بگویی خبرخوبی است؟
“مردپاسخ داد:” نه، برعکس…”
سقراط ادامه داد:” پس می خواهی خبری بد در مورد شاگردم که حتی درموردآن مطمئن هم نیستی بگویی؟”
مرد کمی دستپاچه شد و شانه بالا انداخت.
سقراط ادامه داد:” و اما پرسش سوم سودمند بودن است.آن چه را که می خواهی در مورد شاگردم به من بگویی برایم سودمند است؟
“مرد پاسخ داد:” نه، واقعا…”
سقراط
نتیجه گیری کرد: ” اگرمی خواهی به من چیزی رابگویی که نه حقیقت دارد و نه
خوب است و نه حتی سودمند است پس چرا اصلا آن رابه من می گویی؟