رنگ سفید و تأثیرات آن از منظر قرآن کریم
چکیده
همة انسانها با محیط پیرامون خود در ارتباطاند.
این ارتباط، گاهی با اندیشیدن، گاهی با لمس کردن، چشیدن، شنیدن،
بوییدن و گاهی هم با دیدن است. انسانها محیط پیرامون خود را رنگی میبینند
و این رنگها در آنان اثری خواه مثبت و یا منفی بر جای میگذارد. این
تأثیرها ممکن است فیزیکی یا روانی باشد که بعد روانی آن مهمتر و آشکارتر
است.
علم روانشناسی رنگها، علمی نوین و نوپاست که
تأثیرهای روانی رنگها را بر انسانها مورد بررسی قرار میدهد. قرآن هم بشر
را از این علم بیبهره نگذاشته و طعم این علم را از چهارده قرن قبل به
ذائقهاش چشانده است.
در قرآن از رنگهای آبی، زرد، قرمز، سبز، سیاه و
سفید یاد شده است و تأثیر آنها بر انسان به طور مستقیم یا غیر مستقیم
بیان شده است. رنگ آبی مایه آرامش؛ زرد مایه شادی و روشنایی؛ قرمز، هیجان
انگیز، سبز، رنگ تمدد اعصاب، سیاه رنگی دارای کراهت و سفید، رنگی شریف،
لطیف، ملیح، پاک و… معرفی شده است که این مقاله به بررسی آنها پرداخته
است.
واژگان کلیدی: قرآن، حدیث، روان شناسی، رنگ.
مقدمه
استعداد انسان در کشف ناشناختهها و گشودن قفلها و
بحث از دشواریها و نهانها، استعدادی طبیعی است. انسان به حکم ترکیب
معنویش نمیتواند در برابر مجهولات دست بسته بماند، بلکه در نهاد او
انگیزهای است که میخواهد به هر چیز که بر حواس و خرد او تأثیر
میگذارد، معرفت پیدا کند (خطیب، قرآن و علم روز، 1362: 21). رنگها از
جمله عوامل بارز طبیعی هستند که هم جسم و هم روح و خرد انسان را مورد تأثیر
قرار میدهند. طبق تحقیقات جامعهشناسی، رنگها نه تنها افراد را تحت
تأثیر خود قرار میدهند، بلکه منجر به پیشرفت یا رکود جامعه میشوند.
عدم جایگزینی صحیح رنگ در مکان خاص خود و به کارگیری نادرست آن در محیطهای
انسانی، صدمات روحی شدیدی بر انسان وارد میآورد.
اصلاح املای کودک با خط قرمز توسط معلم، چراغ قرمز
هشدار دهنده برای رانندگان، سفید بودن پاکت شیر، رنگ آبی یا سبز روشن
دیوارهای کلاس درس یا کتابخانه برای مطالعه بهتر و استفاده از پوشش سفید
برای پزشک و سبز برای بیماران، همه مؤید این مطلب است که ارتباطی تنگاتنگ
بین نظام خلقت انسان و طبیعت وجود دارد (پهلوان حسین، روان شناسی رنگها و
قرآن کریم، 1387: 1/189).
با توجه به وجود روحیة حقیقتطلب در انسان و غریزة
کشف مجهولات، در سالهای اخیر بیشتر توانسته است به راز تأثیر رنگها بر
روند زندگی پی ببرد و آن را در قالب علم روانشناسی رنگها معرفی نماید. در
قرآن کریم نیز مسئلة رنگها و تأثیر آنها بر زندگی انسان مورد اشاره قرار
گرفته است.
1. مفهوم رنگ
رنگ در لغت، کیفیتی است که از ظاهر چیزی دیده
میشود؛ مانند سفیدی، سرخی، سبزی. ابن منظور در این باره گوید: رنگ هیئتی
است چون سیاهی و قرمزی. رنگ هر شیء چیزی است که باعث تمایز آن از شیءِ
دیگر میشود (ابن منظور، لسان العرب، 1414: 7/113). طریحی نیز رنگ را چون
ابن منظور تعریف کرده است (طریحی، مجمع البحرین، 1375: 6/303)؛ بنابراین،
باید گفت که رنگ از مفاهیم بسیار واضح و معروف در میان عرف و فرهنگهای
عمومی است؛ به گونهای که برخی از اهل لغت نیازی به تعریف آن ندیدهاند.
رنگ در اصطلاح یک انعکاس مرئی است که در اثر عبور،
انتشار یا بازتاب ترکیب رنگها توسط اشیاء به وجود میآید. از دیدگاه علمی
ثابت شده که همه رنگها از تشعشعهای نور خورشید است و هر شیء به میزان
شفافیت و خاصیت جذب پرتوها، بعضی پرتوها را جذب میکند و برخی را باز
میتاباند؛ در نتیجه، آن شیء را به رنگ پرتوهای بازتاب شده میبینم. از سوی
دیگر، این پرتوها با ترکیب شدن، نورهای دیگری را میسازند که بر یافتههای
مخروطی شکل اعصاب چشمی اثر میگذارد و سبب دیدن آن نور میشود. وقتی جسمی
همه نورها را بازتاباند، سفید و زمانی که همه نورها را جذب کند، سیاه دیده
میشود (رستمنژاد و نوید، اعجاز رنگها در قرآن، نشریه قرآن و علم،
7/131).
دنیایی که ما آن را نظاره میکنیم، از دو عنصر مهم
تجسمی تشکیل شده است؛ فرم (شکل) و رنگ که هر کدام لازم و ملزوم یکدیگرند؛
زیرا برخورد نور به شیئ و انعکاس آن باعث دیدن رنگ میشود. هر موجودی که در
این دنیا به چشم میخورد، ابتدا از لحاظ شکل و اندازه احساس میگردد. سپس
در حالی که دارای پوششی از رنگ است، مورد توجه قرار میگیرد. در عین حال،
رنگ علامت مشخصه هر شیئ طبیعی است؛ همانطور که گل سرخ به خاطر رنگش از دور
جلب توجه میکند و نظر بیننده را به خود معطوف میدارد و یک میوه رنگی با
رنگش اعلام میکند که رسیده است و یا نارس میباشد.
بیشتر افراد بینا در میان رنگها و به یاری رنگها
زندگی و کار میکنند و میاندیشند؛ بدانند یا نه، بخواهند یا نه،
نظامی از رنگها و کارکردهای رنگها و منطقی رنگین یعنی نمادگرایی
رنگها فکر و ذکر آنها را به خود مشغول میکند. شناسایی بدون رنگ ممکن
نیست. رنگها، درست یا غلط، سرچشمه یا انگیزه برخی احساسات و پاسخهای
حسی، روانی و حتی شناختی محسوب میشوند (ویتگنشتاین، دربارة رنگها،
1379: 165).
رنگ، زندگی است؛ زیرا جهان بدون رنگ بیایمان و
مرده جلوه میکند. نور اصلی بدون رنگ است و مقابل آن، تاریکی بدون رنگ
است؛ همانگونه که از شعله آتش نور بیرون میتابد، بدینسان هم نور
رنگها را به وجود میآورد. نور که اولین پدیده در جهان است، از طریق
رنگها روح و طبیعت زنده جهان را برایمان آشکار میسازد (ایتن، عناصر رنگ،
1378: 10).
2. رنگ در علم روانشناسی
روانشناسی دانشی بسیار گسترده است و از رشتهها و
دیدگاههای اجتماعی و آموزشی گوناگون تشکیل یافته است؛ لذا نمیتوان یک
تعریف جامع و مقبول از همه روانشناسان ارائه داد. با این همه، اکثر
پژوهشگران این رشته، روانشناسی را دانش رفتار و فرآیندهای روانی تعریف
کردهاند که هم رفتار مشهود و هم اندیشه و احساسهای پنهان را مورد بررسی
قرار میدهد (پارسا، بنیادهای روانشناسی، 1378: 12).
انسانها غالباً سلایق خاصی در انتخاب رنگها داشته و
هر کس رنگ بخصوصی را بیشتر از سایر رنگها دوست دارد. شاید همه مردم این
را ندانند که انسانها بیش از حد تصور خود از رنگها تأثیر میپذیرند و
باید اذعان کرد که غالب مردم، هنوز به یقین و دقیق نمیدانند که از نظر
روانشناسی و فیزیکی تا چه اندازه تحت تأثیر رنگها هستند.
رنگها با تمام عوامل و جزئیات زندگی ما چنان رابطه
تنگاتنگی دارد که باید گفت وجود فیزیکی و روحی انسان را با سایر جزئیات و
پدیدههای جهان هستی در ارتباط قرار میدهد. این ارتباط و تأثیر تا حدی است
که بشر برای بیان احساسات درونی از رنگها استفاده میکند. همگان
میدانند که هر فردی، نسبت به رنگی خاص، جاذبه و یا دافعهای دارد، حتی
اگر دافعه یا جاذبه شخص بسیار کم باشد.
از روزگاران بسیار دور، رنگها همواره پیرامون بشر
را احاطه کرده و وی را تحت نفوذ خود درآورده است. زندگی بشر اولیه تحت
تأثیر دو عاملی قرار داشت که خارج از کنترل او بودند؛ این دو عامل روز و
شب است؛ یعنی تاریکی و روشنی. شب محیطی را پدید میآورد که فعالیت بشر را
متوقف میکرد. روز موجب محیطی بود که در آن کار و عمل مقدور بود؛ لذا بشر
اولیه در روز دست به کار میشد تا توشه مواد غذایی خود را پر کند یا به
جستوجوی شکار بپردازد. شب به همراه خود، بیحرکتی، آرامش و کاهش عمومی
سوخت و ساز فعالیتهای جسمانی را به ارمغان میآورد، اما روز به همراه
خود، امکان کار، عمل و افزایش فعالیت جسمانی را میآورد و به انسان نیرو و
هدف میدهد.
رنگهای مرتبط با این دو محیط رنگ آبی متمایل به
تیره آسمان شب و زرد روشن نور آفتاب میباشد؛ لذا رنگ آبی متمایل به تیره،
رنگ آرامش و عدم فعالیت است، در حالی که رنگ زرد روشن، رنگ امید و فعالیت
است. چون هر یک از این دو نشانگر محیطهای شب و روز است؛ از این رو، هر
یک به جای اینکه در کنترل بشر قرار گیرد عاملی است که انسان را در کنترل
خود دارد (لوشر، روانشناسی رنگها، 1373: 19-22).
معلوم شد که انسانها از همان ابتدای خلقت، از
رنگها تأثیر میپذیرفتهاند تا جایی که فعالیتهای روزمره خود را بر اساس
رنگها (روز و شب) تنظیم میکردهاند. بشر که همواره در پی کشف مجهولات و
علل پدیدههاست، در عصر نوین، بابی در علم روانشناسی با عنوان
«روانشناسی رنگها» باز نموده تا از اسرار پدیده رنگ که از ابتدای خلقت
انسان او را تحت الشعاع خودش قرار داده است، پرده بردارد.
رنگ بر نیازهای روحی ـ روانی، شرایط یادگیری،
کنترل رفتار خشمگینانه، احساسات، درمان افسردگی، اختلالات یادگیری و
سطح انرژی اثر دارد و برای کنترل نبض، تپش قلب، فشار خون، اشتها و حتی
خواب مفید است. همچنین در درمان بیماریهایی مانند میگرن، سرطان،
اعتیاد، امراض پوستی و حتی تومورهای مغزی مؤثر است (عرب اول، دنیای
رنگها، 1388: 1/247)؛ برای نمونه، رنگ سفید، نماد پاکی، پاکدامنی،
بیگناهی و صلح است (شی جی وا، همنشینی رنگها، 1377: 22). این رنگ، رنگی
ملیح و براق است و باعث میشود که انسان آن گونه که هست، جلوه کند و اثری
دلگشا دارد (لوشر، روانشناسی رنگها، 1373: 93). این گونه است که امروزه
علم روانشناسی اثبات کرده است که هر رنگی نشانه یا درمان است و در ایجاد
جاذبه و دافعه، توازن و تعادل بین ذرات عالم میتواند مؤثر باشد حتی گاهی
راز دل خلایق را رو میکنند؛ به گونهای که علاقه هر شخص به رنگی خاص،
حکایت از شخصیت درونی و ذوق او دارد.
گفته شده است که رنگ روشن، خوشحال کننده و رنگ تیره
غمانگیز است و رنگ سرخ و قرمز، تقویت کننده و محرک میباشد. رنگ سبز،
آرامش دهنده و استراحت دهنده است. رنگ زرد، بسیاری از حشرات را دور
میکند. در بیمارستانهای روانی، بیماران تندخو را تحت تأثیر مداوم رنگ
آبی و بیماران منزوی و بیتحرک را با رنگ زرد مداوا میکنند؛ زیرا این
رنگ، تحریک کنندة ذهن و هوش نیز هست و شدیداً موجب تقویت فکر انسان
میشود.
امام علی(علیه السلام) رنگارنگی پرهای طاووس را سبب
بروز احساسی همچون تکبر در وی میداند و میفرماید: «کأَنَّهُ قِلْعُ
دَارِی عَنَجَهُ نُوتِیهُ یخْتَالُ بِأَلْوَانِهِ…؛ گویا آن دم مانند
بادبان کشتی است که کشتیبان آن را از جانبی به جانب دیگر میگرداند و او به
رنگهایش به خود مینازد» (نهج البلاغه، خطبه 164).
3. رنگ در قرآن کریم
هر اثر هنری از لحظهای که ارائه میشود، منش
ارتباطی مییابد (احمدی، حقیقت و زیبایی، 1383: 391). قرآن نیز با وجود
اینکه یک کتاب هنری یا علمی صرف نیست، چه از جنبه هنری و چه از جنبه
علمی، هم تأثیرات روان شناختی رنگها را بیان کرده و هم با نوع بیان هنری
خود، از طریق نام رنگها بر مخاطب اثر میگذارد.
در قرآن کریم از شش رنگ سفید و سیاه (بقره/187؛
آلعمران/106؛ نحل/58؛ زمر/60؛ زخرف/17) زرد (بقره/69؛ روم/51؛
زمر/21؛ حدید/20؛ مرسلات/33)، سبز (انعام/99؛ یوسف/43و46؛ یس/80؛
کهف/31؛ حج/63؛ الرحمن/76؛ انسان/21)، کبود (آبی) (انعام/69) و قرمز
(فاطر/27) یاد گردیده و به طور مستقیم یا غیر مستقیم به تأثیرات روان
شناختی و بعضاً فیزیولوژیکی آنها اشاره شده است.
رنگ در قرآن کریم هم به شکل توصیفی و هم استعارهای
وجود دارد.کاربرد اصلی رنگ در تشریح قدرت آفرینش پروردگار بوده است که در
حضور و تغییر رنگهای مختلف در جهان دیده میشود. البته ارزشهای فرهنگی
نیز در موارد کاربرد استعاری رنگها رؤیتپذیر است (Ri««in, EQ,
2/365-366).
در فصول سال که حاوی رنگهای مختلف است برای
خردمندان نشانههایی هست «أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ مِنَ
السَّماءِ ماءً فَسَلَکَهُ یَنابیعَ فِی الْأَرْضِ ثُمَّ یُخْرِجُ بِهِ
زَرْعاً مُخْتَلِفاً أَلْوانُهُ ثُمَّ یَهیجُ فَتَراهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ
یَجْعَلُهُ حُطاماً إِنَّ فی ذلِکَ لَذِکْرى لِأُولِی الْأَلْبابِ»
(زمر/21)؛ «آیا نظر نکردهاى که خدا از آسمان آبى فروفرستاد و آن را به
چشمههایى که در زمین است وارد نمود، سپس به وسیله آن زراعتى را با رنگهاى
متفاوتش بیرون میآورد؛ سپس خشک میگردد، پس آن را زرد میبینى؛ سپس آن را
درهم شکسته میگرداند؟! قطعاً، در این (مطلب) تذکّرى براى خردمندان است».
مشاهده رنگارنگی در خوراکیها نیز دیده و خوردن آنها
را لذت بخشتر میکند؛ «أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ مِنَ
السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجْنا بِهِ ثَمَراتٍ مُخْتَلِفاً أَلْوانُها»
(فاطر/27)؛ «آیا نظر نکردهاى که خدا از آسمان، آبى فرو فرستاد، به وسیله
آن محصولاتى که رنگهایش متفاوت است (از زمین) خارج ساختیم».
دگرگونی زبانها و رنگهای مردم نیز آیتی برای
دانشمندان دانسته شده است؛ «وَ مِنْ آیاتِهِ خَلْقُ السَّماواتِ وَ
الْأَرْضِ وَ اخْتِلافُ أَلْسِنَتِکُمْ وَ أَلْوانِکُمْ إِنَّ فی ذلِکَ
لَآیاتٍ لِلْعالِمینَ» (روم/22)؛ «و از نشانههاى او آفرینش آسمانها و
زمین و تفاوت زبانهایتان و رنگهاى شماست. قطعاً، در آن[ها] نشانههایى
براى دانایان است».
3-1- رنگ آبی
این رنگ به صورت مستقیم یک بار در قرآن به معنای حزن
و اندوه به کار رفته است: «یَوْمَ یُنْفَخُ فِی الصُّورِ وَ نَحْشُرُ
الْمُجْرِمینَ یَوْمَئِذٍ زُرْقاً» (طه/102)؛ «(همان) روزى که در شیپور
دمیده میشود؛ و خلافکاران را در آن روز، در حالى که (چشمانشان کور و) کبود
است گرد میآوریم!».
رنگ آبی در این آیه دلالت بر ترس و وحشت نمیکند؛ جز
آنکه با رنگ سیاه ترکیب شود و مجرمان با بدنهای کبود در آن روز جمع
میشوند.«زُرقاً» آبی پر رنگ است و خود این واژه بر شدت آبی دلالت دارد؛ بر
عکس آبی باز و کم رنگ که همان رنگ آسمان و دریاهاست که بسیار آرام بخش
است. رنگ آبی آسمان، اثر تسکینی شگرفی بر انسان میگذارد، لذا خداوند رنگ
آسمان و اقیانوسها و دریاها را (که تصویر آبی آسمان را در خود نشان
میدهند) به رنگ آبی مزین ساخته است. بدین ترتیب، خداوند حکیم زندگی انسان
را بر اساس فطرت و نیاز روحی او رنگآمیزی کرد و این دلالت بر ربوبیت خدای
واحد دارد.
انسان وقتی به آسمان مینگرد، رنگ آبی را میبیند
که آرامبخش است و چون به زمین مینگرد، رنگ سبز را میبیند که حالتی
مسرّتبخش و متعادل به روان او میبخشد. آبی به دلیل همین خواص، بهترین رنگ
برای کاشی کاری مساجد و زیارتگاهها میباشد. آسمان در شب به رنگ آبی
تیره و کبود در میآید و چه زیباست که قرآن شب را مایه استراحت قرار داده
است (رستمنژاد و نوید، اعجاز رنگها در قرآن، مجله قرآن و علم، 7/131).
رنگشناسان معتقدند رنگ آبی تیره (رنگ شب) ساختار
آرامش و سکوت کامل است. این رنگ از یک تأثیر آرام بخش در سیستم اعصاب
برخوردار است. فشار خون، نبض و تنفس در اثر آن کاهش مییابد و در عین
حال، بدن تجدید قوا میکند و نیرو میگیرد. به نظر میرسد یکی از دلایل
تأکید اسلام برای تهجد و شب زندهداری نیز همین میباشد؛ چرا که انسان در
لباس شب از آرامشی بهرهمند میشود که حتی اثر آن به معاش در روز هم
کشیده میشود (پهلوان حسین، روانشناسی رنگ و قرآن کریم، 1387: 190).
امام صادق(علیه السلام) در کتاب توحید مفضل با اشاره
به رنگ کبود آسمان در شب میفرمایند: «پس تفکر کن که چگونه رنگ آسمان را
کبود مایل به سیاه قرار داد که نگاه کردن مکرر به آسمان به دیده ضرر
نرساند…» (رستمنژاد و نوید، اعجاز رنگها در قرآن، 7/131).
رنگ آبی، مشترک بین آسمان و زمین و مانند رنگ سبز
موجب تقویت چشم است. خداوند این رنگ را برای تسکین و آرامش آفریده است؛ از
این رو؛ پزشکان آن را برای اتاق بیماران تب دار نیز تجویز میکنند (پهلوان
حسین، روانشناسی رنگ و قرآن کریم، 1387: 188-189). این رنگ برای اتاق
خواب پیشنهاد میشود؛ چرا که آرامبخش و خوابآور است (رستمنژاد و نوید،
اعجاز رنگها در قرآن، 7/131).
3-2- رنگ زرد
در آیه 69 سوره بقره به درخواست قوم موسی به این رنگ
اشاره شده است که گفتند: از پروردگارت بخواه که رنگ گاو را مشخص کند و
خداوند فرمود: «صَفْراءُ فاقِعٌ لَوْنُها تَسُرُّ النَّاظِرینَ» (بقره/69)؛
«در حقیقت آن گاوى زرد است که رنگش یک دست است که بینندگان را شاد
میسازد».
رنگ زرد، محرّک فکری است. بر کمبود فکری روحی مؤثر
است و برخی حالات عصبی را آرام میکند. شاید به همین دلیل این رنگ برای
اتاق مطالعه پیشنهاد شده است. در روانشناسی رنگها نیز رنگ زرد نشاط آور و
چشمگیر عنوان شده است و اثر آن به صورت روشنی، شادمانی و درخشانی ظاهر
میشود (لوشر، روانشناسی رنگها، 1378: 94).
برای تحریک ذهن نیز از نور زرد استفاده میشود. زرد
فزایندة نیروست. زندگی در فضای زرد انسان را فعال میکند. با طلوع اشعه زرد
خورشید انسانها برای فعالیت دوباره آماده میشوند. در بیمارستانهای
روانی بیماران منزوی و بیتحرّک را با قرار دادن در نور و رنگ زرد مداوا
میکنند. زرد یکدست آزار دهنده و اگر متغیر باشد، شادیآفرین است. زرد سبب
بیخوابی، هیجان، اضطراب و تلاطم فکری میشود. زرد گرمترین رنگ طیف
خورشید است (رستم نژاد و نویداعجاز رنگها در قرآن، 7/131).
3-3-رنگ سبز
رنگ سبز زیباترین رنگی است که ده بار در قرآن مطرح
شده و در چند آیه به بساط بهشتیان و لباسهای ابریشمی و حریرهای سبز رنگ
آنان با این رنگ اشاره شده است. همچنین رنگ گیاهان سبز هم چند بار در قرآن
آمده است. سبز، انتقال دهنده شادی، انبساط خاطر و بهجت است. نماد رویش،
حیات و زندگی است. سبز نماد ایمان، کمال و رنگ بهشتی است و چون در رنگ سبز
ایمان و اطمینان مشهود است، نزد مسلمانان رنگ مقدس شمرده میشود و مردم
میان این رنگ و پیامبراکرم» و اهلبیت طاهرینb و اولادشان ارتباط برقرار
میکنند (همان).
در مورد رنگ سبز نیز آیات زیادی وجود دارد؛ خداوند
در قرآن کریم فرموده است: «الَّذی جَعَلَ لَکُمْ مِنَ الشَّجَرِ
الْأَخْضَرِ ناراً فَإِذا أَنْتُمْ مِنْهُ تُوقِدُونَ» (یس/80)؛ «(همان)
کسى که براى شما از درخت سبز، آتشى قرار داد و شما در هنگام (نیاز) از آن
(آتش) میافروزید».
در مورد لباس و تکیهگاه بهشتیان نیز اشاره شده است
که «وَ یَلْبَسُونَ ثِیاباً خُضْراً مِنْ سُنْدُسٍ وَ إِسْتَبْرَقٍ…»
(کهف/31)؛ «و لباسهایی سبز، از حریر نازک و ضخیم، میپوشند، در حالی که در
آنجا بر تختها تکیه کردهاند». در آیهای دیگر رنگ درختان بهشتی چنین
توصیف نموده است: «مُدْهامَّتانِ» (رحمان/64)؛ «دو (بوستان) سبز سیاه
فاماند» که ابتهاج درختانش به اوج رسیده است» (الرحمن/64؛ همان، 192).
حضرت علی(علیه السلام)، نگاه به سبزه و چمن را دعا و
تعویذی برای درمان بیماریها دانستهاند: «والنظر الی الخضرة نشرة» (نهج
البلاغه، حکمت 400).
در مجموع از اشارات قرآن کریم و تحقیقات دانشمندان
روشن میشود که رنگ سبز از رنگهای شادیآور و از نشانههای پرورگار
عالمیان است و به توحید ربوبی دلالت دارد؛ چون همان کسی که انسان را خلق
کرده، این طبیعت سرسبز، زیبا و مسرّت بخش را برای او آفریده و نهایت
پیوستگی، ارتباط و نظم را در کل این مجموعه قرار داده و بین تک تک اجزای آن
هماهنگی بخشیده است.
دانشمندان امروزه نیز رنگ سبز را برای درمان
بیماریهای عصبی و اختلالات روانی به کار برده و آن را خنک کننده، تعدیل
کننده نور خورشید و مسکن توصیف کردهاند. این رنگ در سیستم عصبی برای
بیخوابیها و خستگیها مؤثر است. فشارخون را کم میکند و مویرگها را
منبسط میکند (پهلوان حسین، روانشناسی رنگها در قرآن کریم، 1387:
188-189).
3-4- رنگ قرمز
رنگ قرمز انرژی دهنده و محرک بسیار قوی است. سوره
فاطر، کلمه «حمر» به معنای رنگ قرمز دیده میشود: «وَمِنَ الْجِبالِ
جُدَدٌ بیضٌ وَ حُمْرٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُها وَ غَرابیبُ سُودٌ» (فاطر/27)
«و از کوهها راهها (و رگهها)ى سپید و سرخ، که رنگهایش متفاوت است و
سیاه سیاه (آفریدیم)؟!». آزمایشاتی که بر روی افراد متفاوت انجام شده و
آنان را وادار به تفکر بر رنگ قرمز سیر نمودهاند، نشان داده که این رنگ،
سیستم عصبی را تحریک میکند؛ یعنی فشار خون را بالا میبرد و تنفس و ضربان
قلب را سریعتر میکند؛ لذا رنگ قرمز از لحاظ تأثیری که بر سیستم اعصاب
دارد، یک عامل محرّک به شمار میرود و معنای فیزیولوژیک آن، داشتن
آرزوهای بسیار، شور و شوق زندگی و تهور و قدرت اراده است (همان، 198).
در مورد رنگ قرمز آنچه از سنت رسول خدا» در این
زمینه به ما رسیده، کراهت ایشان در استفاده از رنگ قرمز برای لباس بوده است
مگر در اعیاد و در روز جمعه برای جشن و شادمانی که علت آن را میتوان در
تأثیر این رنگ بر روان آدمی جستجو کرد (همان).
3-5- رنگ سفید و تأثیرات آن از منظر قرآن کریم
قرآن کریم برای بیان رنگ سفید از ماده «بیض» و
مشتقات آن (بِیضٌ، بَیضٌ، أَبْیضُ، تَبْیضُّ، ابْیضَّتْ و بَیضاء)
استفاده کرده است. بیض و مشتقاتش دوازده بار و در دوازده آیه آمده است. با
توجه به آیاتی از قرآن کریم که در آنها از رنگ سفید سخن به میان آمده،
میتوانیم دریابیم که این رنگ تأثیرهای گوناگونی بر انسان دارد:
الف) رنگ سفید، نشانه سعادتمندی
«یَوْمَ تَبْیَضُّ وُجُوهٌ وَ تَسْوَدُّ وُجُوهٌ…»
(آلعمران/106)؛ «(در) روزى که چهرههایى سفید میشوند و چهرههایى سیاه
میگردند…».
«وَ أَمَّا الَّذینَ ابْیَضَّتْ وُجُوهُهُمْ فَفی
رَحْمَتِ اللَّهِ… هُمْ فیها خالِدُونَ» (آلعمران/107)؛ «و امّا کسانى
که چهرههایشان سفید شده، پس در رحمتِ خدایند…».
سپیدى از شریفترین رنگهاست (ابوالفتوح رازی، روض
الجنان و روح الجنان فى تفسیر القرآن، 1408: 16/188) و در نهایت صفا
(طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، 1372: 8/692) و لطافت (ثعلبی
نیشابوری، الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، 1422: 8/134) است و این
لطافت، نورانی است (طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، 1372: 8/692).
گفته شده که سفیدی چهرهها «به خاطر نور ایمان است»
(تستری، تفسیر التسترى، 1423: 1/50) و آمده است که هر کس در این دنیا قلبی
سفید داشته باشد، در آخرت چهرهاش سفید است (قشیری، لطائف الاشارات،
بیتا: 1/269). سفیدی از نور است و کسانی که اهل نور حق باشند، به رنگ
سفید نامیده میشوند و چهرههایشان درخشان میشود (طبرسی، جوامع الجامع،
1377: 1/195). رنگ سفید، رنگی بسیار لطیف و شریف است و خداوند با سفید
کردن چهره مؤمنان در قیامت به شرافت و لطافت آنان میافزاید و ملاحت،
پاکی، پاکدامنی و بیگناهی آنان را با این رنگ نمایان میکند. اصولاً رنگ
سفید، نشانه افراد سعادتمند در رستاخیز است (آلعمران/106) و این نکته از
نظر نشانهشناسی جالب توجه و در خور بررسی است.
ب) رنگ زیبایی در طبیعت
«… وَ مِنَ الْجِبالِ جُدَدٌ بیضٌ وَ حُمْرٌ
مُخْتَلِفٌ أَلْوانُها وَ غَرابیبُ سُودٌ» (فاطر/27)؛ «… و از کوهها
راهها (و رگهها)ى سپید و سرخ، که رنگهایش متفاوت است و سیاه سیاه
(آفریدیم)؟!». خدای تعالی طبیعت را خلق کرده و کوهها را جلوهای از آن
دانسته است و این کوهها را با «راهها و رگههایی در آن به رنگهای مختلف
از جمله سفید» (سمرقندی، بحرالعلوم، 3/106) معرفی میکند.
چنان که بیان کردیم، رنگ سفید، رنگی لطیف و دلگشا و
در نهایت صفاست. حق تعالی با جلوه دادن رنگ سفید در کوه، لطافتهای طبیعت
را به رخ میکشد و با اثری که این رنگ دارد، طبیعت را لطیف و با صفا
میکند که باعث دلگشایی انسان به هنگام دیدن آن میشود.
درباره ی آثار مدارا توضیح بفرمایید .
مروری بر معنی مدارا می کنیم . مدارا هم معنی اداره کردن و
مدیر است . اداره یعنی دور زدن . واژهایی که ما در واژهای محبت آمیز
استفاده می کنیم مثل دورت بگردم . در روایات ما مدارا با کلمه ی رفق هم
آمده است . در فارسی عبارت کج دار و مریز استفاده میکنیم . حدیثی از پیامبر
است که می فرمایند : مدارا کردن نصف ایمان است و . اگر بخواهیم برای هر
چیزی شاخصی بگذاریم و هرکس خواست بداند ایمانش در چه حدی است ، ببیند چقدر
با مردم مدارا میکند ؟ چقدر زود عصبانی میشود ؟ بعضی ها همه را بی دین می
دانند و با همه سرجنگ دارند . مدارا باید در همه جا باشد . بعضی ها اهل
مدارا نیستند . مثلا در رانندگی مدام بوق می زنند و اگر ماشین بوق نداشته
باشد ، ایشان نمی توانند رانندگی بکنند . گاهی هم حق با این هاست . ولی
حالا من که با این مردم زندگی میکنم ، چکار کنم ؟ با کسی که یکدفعه می پیچد
یا می ایستد چکار باید کرد ؟ . ما در این مسیر باید مدار ایمان را نشان
دهیم . خانمی می گفتند : شوهر من نظامی است و خانه را با محل کار اشتباه
میگیرد . و می خواهد به بچه ها دستور بدهد . ما در منزل مشکل داریم . خانه
محل سکونت و محل آرامش دادن و آرامش گرفتن است . ما میخواهیم در خانه آرامش
بگیریم . چکار میکنید ؟ و چرا این کار را می کنید ؟ ما باید همانقدر که
آرامش می گیریم ، آرامش هم بدهیم . انسان در حین جاذبه باید جذبه هم داشته
باشد . یکی از آثار مدارا ، سکته نکردن است که آمار سکته پایین می آید .
کسی که سکته میکند بخاطر این است که اهل مدارا نیست . آدمهای نرم و مهربان
که زود از کوره در نمی روند و نمی شود این ها را عصبانی کرد ، کمتر سکته می
کنند . مردی بود که خیلی اهل مدارا بود . چند تا از جوانان نا اهل محل
گفتند : برویم و ایشان را عصبانی کنیم . نصف شب در خانه ی او را زدند و
ایشان از خواب بلند شد و آنها گفتند : ما میخواهیم ببینیم فضولات گاو چه
مزه ای می دهد . ایشان خیلی نرم و ملایم گفت : اولش کمی تلخ و آخرش هم ترش
میشود . یکی از آن جوانان گفت : آقا شما میل کرده اید ؟ گفت : نه از آثارش
می فهمم . اول مگس می نشیند و … و بعد گفت : اگر فرمایشی ندارید خداحافظ و
آنها گفتند : خیر و رفتند . مثال رسایی است . از این میشود خیلی چیز رساند
. ما می خواهیم خوش بگذرانیم و این ادبیات جدید غربی است . ما در اسلام
کلمه ی خوش نداریم . کلمه ی خوب داریم . بعضی ها ملاک برای ازدواج خوشگلی
طرف است . اگر این دختر عروس این خانواده شد ، دیگر نمی پرسند عروس خوشگلی
دارید یا نه ؟ می گویند : عروس خوبی دارید یا نه ؟ خوشی وقتی در جای درستش
می نشیند ، خوبی میشود . اگر عروس بد باشد می گویند : کاشکی خوشگلی نداشت ،
کمی خوبی داشت . کاشکی بجای خوش سیما ، خوش سیرت بود . حالا آنهایی که می
خواهند خوش بگذرانند ، پیامبر میگوید : نصف خوشگذرانی زندگی ، مدارا است .
یکی از اسامی خدا رفیق است . رفیق یعنی کسی که شفقت دارد و مهربانی دارد .
از دست دوستش ناراحت نمی شود . در روایات داریم : خدا رفیق است و رفق را
دوست دارد . رفیق از رفق است . خدا کسی را دوست دارد که اهل رفق و مدارا
باشد . از لوازم مدارا سینه ی گشاده داشتن است . کسی که زود جوش نمی آورد ،
ظرف وجودش کوچک نیست . شما در یک لیوان چند سی سی آب اضافه کنید ، معلوم
میشود . ولی در استخر چند پارچ هم آب بریزید مشخص نمیشود . از اقیانوس چند
تا کامیون آب بردارزد یا اضافه کنید ، خودش را نشان نمی دهد . اگر ظرف
وجودی انسان پُر جنبه باشد ، انسان کمتر جوش می آورد و در نتیجه کمتر سکته
می کند . بسیاری از خانواده ها اگر می خواهند بیمار نشوند ، سعی کنند
اهل رفق و مدارا باشند .
42- آیا فقط خانم ها باید کوتاه بیایند ؟
من فکر نمی کنم گفته باشم که فقط خانمها کوتاه بیایند و
مدارا بکنند . چه کسی باید کوتاه
بیاید و چه کسی نباید کوتاه بیاید ؟ کسی که خود را بالاتر می بیند باید
کوتاه بیآید . چرا
ما اینقدر پیامبر را دوست داریم ؟ چون از همه بیشتر کوتاه میآمد . بیشترین
مدارای او
بخاطر همین مقامش بالایش است . حضرت علی (ع) می فرماید : عاقل ترین مردم
کسی
که بیشتر مدارا می کند . به زن و مرد کاری ندارد . به سن کاری ندارد . به
باسوادی و
بی سوادی هم کاری ندارد . یکی از اصحاب پیامبر بنام معاویه پسر حکم سلمی
میگوید :
هنگامی که با رسول خدا مشغول نماز بودم ، مردی عطسه کرد وسط نماز گفتم :
خدایت
بیامرزد . دیگران با نگاهشان برایم خط و نشان کشیدند . گفتم : چکاردارید
این طور مرا
نگاه می کنید ؟ دستشان را بر پایشان زدند و با اینکار مرابه سکوت دعوت
کردند و من
ساکت شدم . هنگامی که نماز به پایان رسید ، پیامبر مرا خواست . پدر و
مادرم فدایش
باد . چنین آموزگاری که به خوبی آموزش می دهد نه پیش از آن دیدم و نه پس
از آن .
سوگند به خداوند که نه برسرم فریاد یکشید و نه کتکم زد و نه دشنامم داد .
فرمود : در
نماز نباید حرف زد . نیایش کردن و تکیبیر گفتن و قرآن خواندن است نماز .
در مدارس دخترانه ی ما باید دختران روسری سرشان بکنند . بعضی از معلمان
عزیز از بس که روسری را جا بیندازند ، یعنی روسری ، باید توی سر ما برود .
ما با زور و فشار روسری او را درست میکنیم بجای آنکه توی سر او را درست
کنیم . او همینکه از مدرسه بیرون آمد ، روسری اش هم عقب می رود . بعضی از
ایرانیان از مرز کشورکه خارج میشوند ، مرز روسری شان هم عوض میشود. این
معلوم است آنچه توی سرش است مشکل دارد . او هنوز باور نکرده است . اگر یک
معلمی بتواند با مهر و محبت و رفق و مدارا و منطق درست کار کند ، آنگاه
مادر آن دانش آموز هم نمی تواند روسری او را دربیاورد . می گوید : مادر این
روسری هویت من است . این آرم مسلمانی من است . پرچم وجود کشور من است .
الان یکسری از مسلمانان ترکیه از ترکیه هجرت می کنند ، فقط بخاطر اینکه
روسری اش را حفظ بکند . و درسش را هم بخواند . چون در ترکیه با روسری وارد
دانشگاه شدن ممنوع است . ببینید این ایمان چقدر ارزش دارد و برای این انسان
شیرین است . روایت داریم : بهترین شما کسی است که برای همسرش بهترین باشد .
مردی که بر بداخلاقی همسرش تاب بیاورد پروردگار پاداشی را که بخاطر تحمل
ناگواری ها به حضرت ایوب (ع) داده است ، به او خواهد داد . الان این ضرب
المثل شده است . که طرف صبر ایوب دارد . این واقعیت است . چون ایوب خیلی
سختی کشید . یک انسانی است که خدا این همه به او مصیبت داده است . گاهی تا
شوهر عیب زن را می گوید ، زن گارد می گیرد و از اول عروسی شروع میکند و
اشکالات را میگوید . در حالیکه باید بگوید : باشد . من قبول دارم . شما هم
به من کمک کن تا این اشکالات را از بین ببرم . مقابله به مثل نکنید . زخم
را باید با کرم برطرف کرد نه با سنباده . هر مردی که با زبانش زنش را
بیازارد ، پروردگار نه انفاق او را در راه خدا می پذیرد ، نه نمازهای
مستحبی او را و نه نیکی و روزه اش را تا زمانی که زنش را خردسند کند . و
اگر آن مرد روزها روزه بگیرد و شبها برای نماز شب بپا خیزد ، برده ها آزاد
کند ، باز نخستین کسی خواهد بود که وارد دوزخ میشود . این برنامه ها باید
وقتی پخش بشود که آقایان هم پای تلویزیون باشند .
43- آیا پیشنهادی دارید که این مدارا کردن در ما نهادینه شود ؟
قرآن می فرماید : در کارهایتان فکر کنید . مثلا من فکر کنم
که وقتی پیر شدم با این بد اخلاقی من ، بچه ها هم دیگر به من سر نمی زنند
یا اگر در بیمارستان افتادم کسی به داد من نمی رسد و می گویند : از دست
بداخلاق راحت شدیم . باید کاری بکنیم که با مهر و محبت به ما کمک کنند حضرت
علی (ع) می فرماید : جوری با مردم نشست و برخاست کنید که اگر زنده هستید ،
مشتاق دیدار شما باشند و اگر از دنیا رفتید ، بر فراق شما بگریند . چه وقت
انسان مشتاق دیدار کسی میشود ؟ علی (ع) می فرماید : سرآمد هر عاقلی این
است که بتواند اهل مدارا باشد .
44- نظر شما درباره ی با دوستان مروت با دشمنان مدارا چیست ؟
منظور ما از دشمن آمریکا و اسرائیل نیست . بعضی از درها سه
تا قفل دارد . بعضی از انسانها مثل درهای سه قفله هستند . سه تا کلید لازم
دارند . یعنی باید با او سه بار مدارا کنید . یا باید سی بار مدارا کنید .
بالاخره باز میشود . کم هستند افرادی که با مدارا بدتر بشوند . و اگر
اینطور شدند ، آنها را باید با میخ و چکش باز کرد . خدا می گوید : بعضی
ها را با میخ مرگ بازشان می کنیم . اما بیشتر انسانها با مدارا باز میشود .