ودیعه – عاریه
آنچه
در زیر میآید، دروس “هفتادودوم و هفتادوسوم و هفتادوچهارم” از جلد دوم
«رسالهی آموزشی» احکام و مسائل شرعی است که مطابق با فتاوای حضرت
آیتاللهالعظمی خامنهای مدظلهالعالی تهیه، تنظیم و منتشر شده است.
تعریف و شرایط ودیعه
تعریف: قرارداد و عقدی است که دیگری را نایب در حفظ مال
خود میکنیم؛ به عبارت دیگر: قرار دادن مال نزد دیگری جهت حفظ آن مال،
برای مالک آن.
اصطلاحات:
صاحب مال: مودع
امانت گیرنده: ودعی، مستودع
امانت مالکیه: یعنی مودع و مستودعی که هر دو شرایط امانت دادن را دارند(۱)، امانت بدهند و بگیرند و این مال نزد مستودع امانت گردد.
امانت شرعیه: در این نوع امانت، مودع وجود ندارد، اما به دلیل شرعی،
کسی که مال در دست اوست، شرعاً امین است. البته احکام امانت شرعیه و
مالکیه با هم متفاوت است.
مسئله
ودیعه جزء عقود جایز است. لذا مودع هر زمان بخواهد، میتواند آن را پس
بگیرد و مستودع نیز هر زمان بخواهد، میتواند آن را برگرداند.
شرایط مودع و مستودع
۱. بلوغ
۲. عقل
۳. احتیاطاً باید شخص عاجز از حفظ مال، ودیعه را نپذیرد؛ مگر آنکه مودع، خودش عاجزتر باشد و مستودع دیگری هم نباشد.
مسئله
۱. اگر کسی، چیزی را از نابالغ یا دیوانه امانت بگیرد، ضامن است و با
برگرداندن مال به خود بچه نابالغ یا فرد دیوانه مبرا نمیشود. بلکه باید
به ولی آنها برگرداند.
۲. در یک حالت میتوان از نابالغ یا دیوانه مالی را گرفت و آن زمانی است
که بخواهیم مال او را حفظ کنیم (و اگر دست خودشان باشد حفظ نمیشود) که در
این صورت “امانت شرعیه” خواهد بود، نه “امانت مالکیه”. لذا باید آن را
محافظت کرد و فوراً به دست ولی آنها رساند یا به او اعلام کرد که مال دست
اوست. اگر چنین مراحلی انجام شود، دیگر ضامن نیست.
۳. اگر مودع به وسیله دیوانه یا بچهای مالش را به دست مستودع برساند، ایرادی ندارد؛ چون این دو، خود مودع نیستند.
۴. اگر مستودع بچه غیر ممیز باشد و آن را از بین ببرد، بچه ضامن نیست.
اگر بچه ممیزی است که صلاحیت امانتداری را دارد، در صورتی که در نگهداری
کوتاهی کرده باشد، ضامن است.
۵. معنای شرط ۳ این نیست که عقد ودیعه باطل است، بلکه تکلیف مستودع را بیان میکند.
وظایف مستودع
در صورت قبول ودیعه، مستودع باید به گونهای که معمول و متعارف است، آن
را نگهداری کند تا از تلف شدن و صدمه دیدن محفوظ بماند؛ بدین صورت که آن
را در جای مناسبی قرار دهد؛ مثلاً اگر زیورآلات است، آن را در صندوق
قفلدار نگهداری کند یا اگر گلدان است، آن را از سرما و گرما محافظت
نموده و به میزانی که لازم است به آن آب و کود بدهد و حتی اگر پیش از گرفتن
ودیعه، وسایل و مکان مناسبی برای نگهداری آن ندارد، باید آنچه را نیاز
است، فراهم کند.
مواردی که مستودع ضامن است
مستودع امین است. لذا تا زمانی که افراط و تفریط نکرده، ضامن نیست.
۱. اگر خسارت وارد به مال به هر دلیلی، مستند به مستودع
باشد، ضامن است. مگر آنکه خسارت به دلیل استفادهای باشد که از طرف صاحب
مال مجاز بوده است.
مثال: ظرف کریستالی را به امانت نزد شما گذاشتند و شما نیز آن را در جای
امنی قرار دادهاید. اما هنگام عبور از کنار آن، ناخواسته تعادل بدنی شما
بههم میخورد و موجب شکسته شدن ظرف میشوید. اینجا چون شکسته شدن ظرف
مستند به شماست و استفاده مجاز هم سبب شکستن ظرف نبوده، ضامن هستید.
۲. مستودع در نگهداری آن کوتاهی کرده باشد.
مثال: اگر مال شخصی نزد مستودع باشد و او آن را در جایی قرار دهد که ممکن
است بارندگی به آن آسیب بزند و مستودع آن را زیر سایبان قرار ندهد و لذا
بارش باران آن را خراب کند، در این صورت ضامن خواهد بود.
۳. اگر مودع جای خاصی را برای حفظ مال تعیین کرده باشد،
منتقل کردن آن بهجای دیگر ضمان دارد؛ مگر آنکه در آن محل در معرض خسارت
باشد و جای بهتری وجود داشته باشد که در این صورت حتی اگر مودع نهی کند،
اشکالی ندارد.
۴. اگر ظالمی بخواهد ودیعه را از مستودع بگیرد، در این
حالت حتی اگر حفظ ودیعه منوط به قسم دروغ خوردن باشد، لازم است انجام شود و
اگر مستودع چنین نکند، ضامن است. البته دفع ظالم، اگر منجر به جراحت و
آسیب بدنی یا بیآبرویی یا خسارت مالی شود، تحمل آن دیگر واجب نیست. بلکه
در ضرر بدنی و آبرویی قابل توجه، تحمل آن حرام است. اما اگر این ضررها
خیلی کم باشد که غالب مردم آن را تحمل میکنند، واجب است برای حفظ ودیعه
آن ضرر را تحمل کرد؛ مثلاً کلام خشن و تندی بگوید که هر چند اذیتکننده
است، اما ضرر آبرویی محسوب نمیشود. همچنین اگر فقط با دادن قسمتی از
ودیعه دفع ظالم میشود، واجب است این کار انجام شود و اگر مستودع چنین نکرد
و کل ودیعه را ظالم اخذ کرد، آنگاه مستودع، مابقی اخذ شده توسط ظالم را
ضامن است.
۵. هرگونه استفاده یا تصرفی در مال امانت، بدون اجازه
مالک و صاحب اختیار آن، مثل پوشیدن لباس، سوار شدن اتومبیل و… ضمانآور
است؛ مگر آنکه حفظ مال و امانت، منوط به آن باشد و راه دیگری نداشته باشد.
۶. اگر مستودع پس از امانت گذاشتن مودع نزد او نیت غصب
کند (حتی اگر فعلاً غصب نکند) یا انکار کند چنین ودیعهای نزد اوست، اگرچه
بعداً از انکارش برگردد، یا در صورت مطالبه ودیعه توسط مودع، از برگرداندن
ودیعه خودداری کند، در تمام این حالات اگر خسارتی به مال امانت وارد شود،
ضامن است.
۷. در هر جایی که امانت مالکیه تبدیل به امانت شرعیه
شود و مستودع و وارث مستودع در رساندن مال به مالک آن کوتاهی یا در اعلام
آن کوتاهی کند، مطابق آنچه در بخش ذیل (موارد ابطال ودیعه) آمده است، شخص،
ضامن ودیعه خواهد بود.
ابطال ودیعه
موت یا جنون مودع یا مستودع موجب ابطال ودیعه میشود. لذا با توجه به
اینکه این مسئله برای مودع یا مستودع بهوجود آمده ، مراحل زیر اجرا
میشود:
الف) مودع بمیرد یا مجنون شود:
ودیعه به صورت امانت شرعی در دست مستودع است
برگرداندن ودیعه به همه ورثه مودع یا ولی مودع واجب است یا اینکه حداقل
فقط به آنها اعلام کند و اگر چنین نکرد یا بدون دلیل تأخیر انداخت در صورت خسارت دیدن مال، مستودع ضامن است.
ب) مستودع بمیرد یا مجنون شود:
ودیعه در دست ورثه یا وصی مستودع، امانت شرعی است واجب است به مودع یا جانشین و وکیل او رد شود یا اعلام فوری شود و اگر چنین نکند یا بدون دلیل تأخیر اندازد ورثه یا وصی مستودع ضامن است.
نکته
منظور از لفظ “دلیل” در عبارات فوق آن است که اگر شخص به دلیل آنکه
نمیداند کسی که مدعی ارث است آیا وارث است یا وارث منحصر در اوست یا
افراد دیگری هم هستند و لذا برای تحقیق تأخیر بیندازد، ضامن نیست.
موارد لزوم رد ودیعه به صاحب آن
۱. مطالبه مودع:
در اولین فرصت ممکن در صورت مطالبه ودیعه، شخص مستودع باید آن را برگرداند. حتی اگر بنابر احتیاط واجب مودع کافر حربی باشد.
نکته:
الف) منظور از برگرداندن ودیعه فقط آن است که راه را باز کند تا مالک آن بیاید و آن مال را ببرد.
ب) اگر برگرداندن آن مال به کافر حربی موجب کمک به دشمن دین شود و او را بر علیه مسلمانان مجهز نماید، این کار حرام است.
ج) شاهد گرفتن برای تحویل دادن امانت به مودع، اگر موجب تأخیر زیاد نشود، جایز است.
۲. ترس سرقت یا تلف شدن مال:
اگر در مورد ودیعه، ترس سرقت یا تلف شدن وجود داشته باشد، باید مراحل زیر
طی شود و اگر در انجام دادن هر کدام کوتاهی کند، ضامن است:
الف) رساندن به مالک یا وکیل او؛
ب) رساندن به حاکم شرع (اگر او قادر به حفظ مال است)؛
ج) رساندن به شخص مورد وثوق و امینی که قادر به حفظ مال است (در صورتی که حاکم وجود نداشته یا قادر به حفظ نباشد).
۳. آشکار شدن نشانههای مرگ برای مستودع:
چنانچه به سبب بیماری یا غیر آن، نشانههای مرگ بر مستودع آشکار شد،
باید مراحل زیر را طی کند (و اگر در انجام هر یک کوتاهی کند، ضامن است):
۱. رساندن به مالک یا وکیل او؛
۲. رساندن به حاکم شرعی که قادر بر حفظ مال است؛
۳. مستودع وصیت میکند و شاهد هم میگیرد.
نکته:
الف) وصیت کردن و شاهد گرفتن باید به گونهای باشد که آن مال برای
صاحبش حفظ شود. لذا باید جنس، وصف، مکان مال، نام و مشخصات مالک آن ذکر شود
و صرف گفتن اینکه ودیعه نزد من است، کافی نیست.
ب) مرحله آخر در صورتی لازم است که ورثه شخص مستودع، امین و مطلع نباشند.
اما اگر آنها مطلع و افرادی امین باشند، وصیت و شاهد گرفتن لازم نیست.
۴. مسافرت کردن مستودع:
در صورتی که مسافرت مستودع با حفظ ودیعه منافات داشته باشد(۲)،
در این حالت اگر رضایت مالک در مورد به همراه بردن ودیعه در سفر معلوم
نباشد، باید مراحل زیر طی شود و اگر در انجام هر مرحله کوتاهی کند، ضامن
است:
الف) مسافرت غیر ضروری:
تحویل به مالک یا وکیل او تحویل به حاکم شرع باید ترک مسافرت کند.
ب) مسافرت ضروری:
تحویل به مالک یا وکیل او تحویل به حاکم شرع تحویل به فرد امین با خود به مسافرت ببرد و ضامن نیست.(۳)
وظیفه ورثه مستودع
اگر ورثه میدانند که مورّث آنان (مثلاً پدر تازه درگذشته آنها) در
اموالش ودیعهای از مردم نزدش بوده است، مثلاً خود مورّث پیش از مرگ اقرار
کرده است، در این صورت باید گزینههای زیر اجرا شود:
۱. اگر عین مال ودیعه در اموال میت مشخص است:
الف) مالک معلوم است همان مال به مودع داده میشود.
ب) مالک معلوم نیست حکم مجهولالمالک را دارد.(۴)
۲. اگر عین مال را به صورت ویژه مشخص نکند و فقط در ضمن مصادیقی از جنس واحد معین کند. (مثلاً یکی از گوسفندان) مال با قرعه مشخص میشود و به مالک داده میشود و در صورت معلوم نبودن مالک، حکم مجهولالمالک را دارد.
۳. عین مال را، حتی مصادیقی از یک مجموعه را معین نکند، و فقط بگوید در اموالم ودیعهای وجود دارد.
الف) مالک معلوم است احتیاط در مصالحه است.
ب) مالک معلوم نیست حکم مجهولالمالک را دارد که با حاکم شرع یا نماینده او مصالحه میشود.
۴. مشابه حالت سوم باشد، اما نگوید در اموالم وجود دارد
چیزی بر عهده ورثه نیست؛ مگر یقین به این باشد که میت طبق یکی از موارد
ضمانآور (که در درس قبل بیان شد) ضامن بوده و مال از بین رفته است.
عاریه
تعریف: مسلط کردن دیگری بر مال خود، برای اینکه از آن استفاده مجانی (بدون گرفتن عوض) کند.(۵)
عاریه عقدی است که به ایجاب و قبول نیاز دارد. هر لفظی که بر عاریه دلالت
کند، ایجاب است؛. مانند اینکه بگوید: “این شیء را به تو عاریه دادم” یا “به
تو اجازه می دهم که از آن استفاده کنی”. هر لفظی هم که بر رضایت دلالت
کند، قبول است.
علاوه بر آن، هر عملی که بر این معنا دلالت داشته باشد نیز کافی است و لازم نیست حتماً لفظ باشد.
شرایط عاریهدهنده
۱. مالک منفعت مال باشد (لازم نیست مالک عین باشد) و شرعاً صلاحیت تصرف در
آن را داشته باشد. لذا کسی که غاصب عین یا منفعت مالی است، حق عاریه دادن
آن را ندارد.
مثال: صاحبخانهای که خانهاش را اجاره داده، چون مالک منفعت آن نیست، حق عاریه دادن خانه را به دیگری ندارد.
اما مستأجری که خانه را اجاره کرده، حق این کار را دارد؛ مگر آنکه
صاحبخانه در عقد اجاره شرط کرده باشد که فقط مستأجر حق استفاده از منفعت
را دارد.
مسئله
اگر بدون اجازه قبلی، مال کسی عاریه داده شود، باید از صاحب اختیار آن اجازه گرفت و اگر اجازه نداد، عاریه باطل است.
۲. بالغ و عاقل باشد. لذا بچه و مجنون، بدون اذن اولیایشان، حق عاریه دادن ندارند.
۳. محجور نباشد. لذا سفیه با اجازه ولی خود و مفلس با اجازه طلبکارها فقط حق عاریه دادن دارند.
شرایط عاریه گیرنده
۱. اهلیت و صلاحیت شرعی بهرهبردن از منافع آن مال را داشته باشد. لذا
کافر نمیتواند قرآن را عاریه بگیرد یا به شخص محرم نمیتوان صید را
عاریه داد.
۲. عاریهگیرنده باید معین و مشخص باشد؛ مثلاً نمیتوان گفت که این شیء را به یکی از این دو نفر عاریه دادم.
۳. عدّه بسیار زیاد نمیتوانند عاریه گیرنده باشند. اما عدّه محصوری،
مثل ۱۰ نفر، میتوانند باشند که در این صورت هر یک از افراد به نوبت و با
قرعه، حق بهرهبرداری از منفعت را دارند.
شرایط مالی که عاریه میدهند:
۱. قابل بهرهبرداری باشد؛ آن هم بهرههای حلالی که عین مال از بین
نرود. لذا نمیتوان نان و روغن را عاریه داد یا جایز نیست ظرف طلا را برای
استفاده خوردن و آشامیدن عاریه داد.
۲. معین بودن آن در ابتدا لازم نیست. لذا اگر کسی بگوید یکی از لباسهایم را که دوست داری، عاریه دادم، صحیح است.
۳. آنچه منافع متعدد دارد، در صورتی که عاریه آن شیء به خاطر بعض منافع
باشد، باید منافع مورد نظر مشخص شود تا معلوم باشد از کدام منافع میخواهد
استفاده کند. در این صورت حلیت انتفاع از آن شیء مختص به همان منافع
میشود و اگر میخواهد از مطلق منافع بهرهمند شود، میتواند به عموم
تصریح کند. مگر آنکه با مطلق گفتن فهمیده شود که از تمام منافع آن جواز
بهرهمندی دارد.
فسخ کردن عاریه و باطل شدن آن:
۱. عقد عاریه عقد جایز(۶) است؛
مگر عاریه زمین یا قبری برای دفن، در صورتی که بدن میت پس از دفن کاملاً
در آنجا پوشانده شده باشد که بنابر احتیاط واجب، نمیتوان نبش قبر کرد.
لذا اگر کاملاً پوشانده نشده، میتوان زمین عاریه را پس گرفت. اما در این
حالت هزینه حفر قبر و هزینه پر کردن زمین یا قبر (یعنی هزینه کارهای انجام
شده) با عاریهدهنده نیست، همچنان که پر کردن زمین نیز با عاریهگیرنده
نیست.
۲. مرگ عاریهدهنده بطلان عاریه (بدون نیاز به فسخ)
۳. از بین رفتن سلطه عاریهدهنده (جنون و… ) بطلان عاریه (بدون نیاز به فسخ)
۴. اگر زمین را برای ساختمانسازی یا درختکاری و کاشت عاریه دهند
حق فسخ برای عاریهدهنده و حق گرفتن خسارت برای عاریهگیرنده وجود دارد.
اما باید احتیاطاً به نحوی باشد که رضایت طرفین جلب شود؛ یعنی
عاریهدهنده رضایت طرف مقابل را و برعکس، عاریهگیرنده، در گرفتن خسارت،
رضایت عاریهدهنده را جلب کند.
استفادههای مجاز از عاریه و موارد ضامن بودن عاریهگیرنده
در این رابطه باید موارد زیر رعایت شود:
۱. عاریهگیرنده فقط مجاز است به همان مقدار معمول و
متداول از عاریه بهرهبرداری کند. در غیر این صورت غاصب و ضامن است؛ به
این معنا که اولاً: به میزان ارزش استفادههای بیش از حد به عاریهدهنده
بدهکار است و ثانیاً: اگر در این استفادههای بیش از حد، آسیبی به مال
عاریه وارد شود، باید آن را جبران کند و خسارت بپردازد.
مثال: اگر کسی اتومبیلی را عاریه بگیرد و بدون اینکه از صاحب آن اجازه
بگیرد که با آن بار جابهجا کند، بارهای فراوان و سنگینی حمل کند، اولاً:
باید کرایه حمل بار را به مالک بپردازد؛ ثانیاً: باید هر هزینهای را که
از خسارت اتومبیل به مالک وارد شده، جبران کند.
۲. مال عاریه، در دست عاریهگیرنده، حکم امانت را دارد. لذا در موارد زیر ضامن است:
در نگهداری آن کوتاهی کرده باشد.
در بهرهبرداری از آن زیادهروی کرده باشد. (بند ۱)
عاریهدهنده شرط کرده باشد که به هر دلیلی (اگرچه کوتاهی یا زیادهروی هم
نباشد) عاریهگیرنده ضامن باشد و خسارت را به عهده بگیرد.
موارد سهگانه فوق در مورد غیر طلا و نقره است؛ زیرا در طلا و نقره
مطلقاً ضامن است؛ مگر اینکه عاریهگیرنده شرط کند که ضامن نیست.
چنانچه هیچ یک از موارد فوق محقق نشود، اما خسارت وارده به مال عاریه، مستند به عاریهگیرنده باشد، باز هم عاریهگیرنده ضامن است.
مثال: فرض کنید ظرف کریستال حسن در دست علی باشد و به صورت سهوی و بدون
کوتاهی در مراقبت از آن، پای علی به آن بخورد و بشکند. علی در اینجا ضامن
است؛ زیرا شکستن کریستال مستند به علی است.
۳. چنانچه عاریهدهنده غاصب مال عاریه باشد، در مورد تلف شدن مال یا عوض منفعتی که عاریهگیرنده از آن استفاده نموده:
الف) عاریهگیرنده جاهل به غصب است
ضمان بر عهده غاصب است. لذا اگر مالک اصلی به غاصب رجوع کرد، غاصب
نمیتواند به عاریهگیرنده رجوع نماید. اما اگر به عاریهگیرنده رجوع
کند، او میتواند به غاصب رجوع کند.
ب) عاریهگیرنده عالم به غصب است
ضمان بر عهده عاریهگیرنده است. لذا اگر مالک به غاصب رجوع کند، در
صورتی که عین مال تلف شده باشد، غاصب میتواند به عاریهگیرنده رجوع کند و
اگر مالک به عاریهگیرنده رجوع کند، او نمیتواند به غاصب رجوع کند.
نکته:
هر زمان که عاریهگیرنده علم به غصب پیدا کند، جایز نیست آن را به غاصب برگرداند. بلکه باید آن را به مالک برگرداند.
۴. زمانی عاریهگیرنده چیزی برگردنش نخواهد بود که مال
عاریه را تحویل مالک آن، یا وکیل قانونی یا ولی او دهد و صرف قرار دادن مال
در صندوق کافی نیست.
مثال: اگر اتومبیل را پس از استفاده، در پارکینگ عاریهدهنده قرار دادیم، فایده ندارد. بلکه باید به خودش تحویل دهیم.
(۱) به بخش شرائط مودع و مستودع رجوع شود.
(۲) یعنی برای حفظ ودیعه لازم باشد که آن را با خود ببرد یا آنکه مسافرت را ترک کند
(۳) البته اگر مسافرت طولانی و بسیار خطرناکی است، حکم مستودعی که نشانههای مرگ برایش آشکار شده، اجرا میشود.
(۴) از طرف صاحب مال به فقیر صدقه داده میشود و بنابر احتیاط واجب، باید با اجازه نماینده مجتهد باشد.
(۵) به صورتی که بهرهبرداری از آن مال منوط به مصرف آن و از بین رفتن آن نباشد؛ مثل لوازم مصرفی، از جمله: تاید، شامپو و… .
(۶) یعنی هر یک از طرفین حق فسخ آن را دارند.
راههای شناخت اعلم
راههای شناخت اعلم
____________________________ 1- آیات عظام: فاضل، زنجانی: یقین یا اطمینان 2- مانند افرادی که خودشان اهل علم هستند و می توانند مجتهد أعلم را بشناسند. 3- آیة الله خوئی: و ظاهراً به گفته یک نفر مورد وثوق، نیز ثابت می شود. آیة الله وحید خراسانی: و أقوی ثبوت اجتهاد و أعلمیت به گفته ثقه خبیر است در صورتی که ظن بر خلاف گفته او نباشد. آیة الله سیستانی: بلکه به گفته یک نفر ازاهل خبره و اطلاع که مورد وثوق انسان باشد ،نیز ثابت می شود. آیة الله شبیری زنجانی: و بنا براحتیاط واجب اگر یک نفر عالم عادل گواهی دهد، باید احتیاط را رعایت کرد. آیة الله تبریزی: و در صورت اختلاف، خبره بودن هر کدام ببیشتر باشد، قول اومقدم است، بلکه به گفته یک نفر عالم خبره مورد وثوق نیز ثابت میشود. آیة الله سبحانی: آیة الله مظاهری: تصدیق یک نفر عالم ثقه خبره. 4- آیة الله بهجت: بلکه ازهر راهی که انسان اطمینا ن به أعلمیت کسی پیداکند، بنا براظهر می تواند به همان اکتفا نماید. آیة الله فاضل لنکرانی: شایع و مشهور بودن أعلمیت، به طوری که موجب علم یا اطمینان شود. آیة الله مکارم شیرازی: مشهور بودن در میان اهل علم و محافل علمی ،به طوری که موجب یقین شود. آیة الله سبحانی: معروف و مشهوربودن در محافل علمی به طوری که برای انسان اطمینان حاصل شود. آیة الله امام خامنه ای: راههای شناخت اجتهاد و اعلمیت مرجع تقلید: 1-امتحان؛ 2-یقین حاصل ولو از شهرت مفیدعلم یا اطمینان؛ 3-شهادت دونفرعادل از اهل خبره [اجوبة الإسفتائات س 25] |