دلايل اضطراب قبل از ازدواج و روش هاي درماني
خواستگاري و مراحل قبل از ازدواج يکي از لذت بخش ترين مراحل زندگي به شمار
مي رود. اما، بعد از اتمام آن شور و شوق اوليه، اضطراب پديدار مي شود. اين
اضطراب مي تواند آنقدر رشد کند که بعد از ازدواج هم ادامه پيدا کند. براساس
آمار مرکز کنترل و پيشگيري از بيماري ها،در کشورهاي غربي بيست درصد از
ازدواج ها بعد از ۵ سال به طلاق ختم مي شوند. فردي که قصد ازدواج دارد بايد
به خوبي با مسأله ازدواج کنار آمده باشد و اگر بخواهد که جزئي از اين آمار
نباشد بايد بر اين اضطراب غلبه کند. آن هايي که نتوانستند با آن اضطراب و
ترس ازدواج کنار بيايند تا مرحله پارانوئيد شدن پيش مي روند. خيلي ها بيشتر
از اين که به عشق و محبت درون ازدواج فکر کنند به طلاق احتمالي و رنج و
عذاب ناشي از آن فکر مي کنند.
ميل به تحت تاثير قرار دادن
همه مي توانند با يک زندگي
آرام و خوشايند کنار بيايند اما شخصيت و ارزش واقعي يک فرد زماني جلوه مي
کند که استرس و آشفتگي در زندگي او ايجاد شود. دليل اصلي اين هويت دوگانه
به اين ميل ما برمي گردد که از يک طرف دوست داريم خودمان باشيم و هم چنين
دوست داريم ديگران را تحت تاثير قرار دهيم. به همين خاطر نمي توانيم هيچ
وقت خودِ واقعي مان را آشکار کنيم. به همين دليل، هر چه زمان آرامش مان در
رابطه طولاني تر باشد، احتمال کمتري وجود دارد که بتوانيم وجودِ حقيقي طرف
مان را بشناسيم. اين به آن دليل است که در ابتداي رابطه ترجيح مي دهيم
نيازها و انتظارات ديگران که براي مان مهم هستند را منعکس کنيم تا جايي که
مجبور شويم خودي واقعي مان را نشان شان دهيم. در نتيجه، هر رابطه جديدي
براساس يک دروغگويي بين دو غريبه که به سختي چيزي هستند که نشان مي دهند
براي راضي کردن طرف مقابل شان ايجاد مي شود. به همين دليل است که بعد از
ازدواج يا بعد از سال ها زندگي با هم دو طرف کاملاً افرادي متفاوت مي شوند.
يک ضرب المثل مي گويد که مردها با اين اميد با زن ها ازدواج مي کنند که تا
آخر همان طور بمانند در حالي که زن ها با اين آرزو ازدواج مي کنند که
بتوانند بلافاصله بعد از ازدواج شوهران شان را تغيير دهند! از همان روز
ازدواج اين طريقه از جانب هر دو طرف پيش گرفته مي شود اما هر دو طرف مراقب
هستند که طرف مقابل چيزي در اين مورد متوجه نشود. فقط با گذشت زمان و رو
شدن شخصيت طرف مقابل مخصوصاً وقتي که از اهداف شخصي شان دلسرد شده باشند،
مشخص مي شود. بعد از ازدواج روزي پر استرس و مشکل ساز مي رسد و چيزهاي جديد
در مورد شخصيت همسر فاش مي شود، مخصوصاً نقاط منفي. فقط زمان لازم است تا
اين نيروهاي نامرئي خود را نشان دهند. سال ها بعد از ازدواج وقتي که زوج با
هم مثل دو غريبه بودند تعحب مي کنند که قدري کم از همديگر مي دانند. پس
اين جمله کليشه اي که”زنم/شوهرم من را درک نمي کند” در مقابل آن درک عالي
که دو طرف احساس مي کردند در دوران نامزدي دارند، به نظر عجيب مي رسد.
دلايل:
کساني
که براي اولين بار ازدواج مي کنند ممکن است کمي در مورد تغييراتي که از
مجرد بودن به عضوي از يک زوج بودن بايد داشته باشند احساس نگراني کنند. اين
يعني بايد کمي از استقلال خود بگذرند و تمايلات و نيازهاي فردي ديگر را هم
در نظر بگيرند. کسي که قبلاً ازدواج کرده است هم درمورد شکست سابق خود
احساس نگراني خواهد کرد. مردها و زنان مطلقه کمي از ازدواج دوباره مي ترسند
چون مي ترسند که همان مشکلات باز ازدواج شان را ويران کند.
تاثيرات:
اضطراب
قبل از ازدواج مي تواند مشکلاتي بين زوج ها تا زمان ازدواج ايجاد کند.
فردي که احساس اضطراب مي کند بسيار حساس و آسيب پذير مي شود. طرف مقابل او
ممکن است اين احساس را درک نکند و همين مسأله منجر به جنگ و جدال بين آن ها
شود و ايجاد رنجش کند. هم چنين اگر اين جدال ها حاد شود که قابل حل
نباشند، مي تواند موجب برهم خوردن رابطه آن ها شود.
چارچوب زماني:
چارچوب
زماني اضطراب قبل از ازدواج کنار آمدن با آن را دشوار مي کند چون دوره
آماده سازي ازدواج مشکلات و استرس هاي خاص خود را دارد. اکثر زوج ها کاملاً
درگير برنامه ريزي هاي عروسي و ماه عسل شان مي شوند. آنقدر مشکلات و مسائل
مالي و خانوادگي پيش مي آيد که بايد آن ها را هم در برنامه ريزي ها مد نظر
قرار دهند. اين مسائل اضطراب قبل از ازدواج را تشديد مي کند چون فرد مضطرب
هيچ وقت فرصت استراحت کامل و کنار آمدن با مشکلاتش را پيدا نمي کند.
علائم:
اضطراب
مي تواند علائم فيزيکي و احساسي مختلف داشته باشد. اين علائم شامل مشکل در
خوابيدن، تمرکز کردن و غذا خوردن مي شود. فرد مضطرب معمولاً تند نفس مي
کشد و ضربان قلبش بالا است. هم چنين احساس سرگيجه و حالت تهوع دارد. ممکن
است بدون هيچ دليلي از ديگران عصباني شود و از نظر احساسي و اجتماعي احساس
طردشدگي داشته باشد. اين مسأله در دوران قبل از ازدواج که تاثيرات احساسي
مي تواند دو نفر را از هم جدا کند، بدتر مي شود.
درمان:
هيچ
راهي براي جلوگيري کامل از اضطراب قبل از ازدواج نيست چون اين اضطراب ها
معمولاً براساس نگراني هايي منطقي ايجاد مي شود. ازدواج قدمي بزرگ است که
تغييراتي عمده در زندگي افراد ايجاد مي کند و ايجاد اضطراب و ترس کاملاً
طبيعي است. اين اضطراب ها بهتر است به محض وقوع درمان شوند. انجمن ازدواج و
خانواده امريکا توصيه مي کند که قبل از ازدواج زوج ها حتماً نزد مشاوره
قبل از ازدواج بروند. اين مشاوره ها معمولاً پنج تا هفت جلسه هستند که در
طول آن زوج ها مي توانند اميدها، ترس ها و اهداف شان را بيان مي کنند.
مشاور بعنوان يک شخص سوم زوج را در مشکلات شان راهنمايي مي کند و به آن ها
براي رسيدن به يک راه حل رضايتمندانه کمک مي کند. اگر اضطراب فرد طوري باشد
که لازم باشد به تنهايي روي آن کار شود، هر کدام از افراد مي توانند به
تنهايي با مشاور حرف بزنند.
روش درست رفتار کردن با بچه های خردسال
روش درست رفتار کردن با بچه های خردسال
درادامه این مطلب از ایران ناز به شما روش درست رفتار کردن با بچه های خردسال را آموزش می دهیم. با ایران ناز همراه باشید.
بسیاری از ما در کودکی با نوعی تربیت سرکوب کننده مواجه بودیم که در هر
شرایطی از ما خواسته “آرام باشیم، اشک هایمان را پاک کنیم و به اتفاقی که
افتاده توجهی نکنیم”.
در حالیکه که انکار ابراز احساسات کودک این باور را به او القاء می کند
که احساساتش بی ارزش است. نتیجه ی چنین برخوردهایی در آینده و در باور کودک
از بی ارزش بودن احساساتش به بی ارزش بودن خویشتن تغییر می کند و مشکلات
بعدی را به همراه می آورد. یکی از وظایف والدین تشویق کودکان به ابراز
احساسات شان است. البته در این امر توازن باید رعایت شود، چرا که زیاده روی
در اینکار کودک را به این باور می رساند که همه ی دنیا و مشکلات حول محور
او می چرخد.
۱. به نشانه های کودک واکنش نشان دهید
زمانیکه
کودکان بسیار کوچک و آسیب پذیر هستند، بهترین روش به کمک بیان احساسات آنها
پاسخ به نشانه هایی است که کودک توسط آن سعی دارد شما را متوجه کند.
بسیاری از والدین متعلق به نسل قدیم معتقدند چنین واکنشی می تواند کودک
را بد عادت کند که البته باور غلطی می باشد. با شناسایی نشانه هایی که کودک
برای ایجاد ارتباط با شما ابراز می کند و واکنش سریع به آنها، در حقیقت
کودک از سنین بسیار کوچک می آموزد شما به او گوش می کنید.
نوزادانی که اغلب در هنگام گریه به حال خود رها می شوند و واکنش کمی از
والدین دریافت می کنند، معمولاً در آینده به سختی می توانند با والدین
ارتباط برقرار کنند.
۲. از احساسات خود با کودک صحبت کنید
والدین
بهترین الگوی کودکان هستند و می توانند نحوه ی ابراز احساسات را به آنها
آموزش دهند. با استفاده از کلمات ساده و کودکانه سعی کنید احساستتان را به
کودک نشان دهید.
برای مثال “احساس” ناراخت بودن را با گفتن این جمله که “من نارارحت هستم
که پدر چند روز از خانه دور است” و “دلم برایش تنگ می شود” و یا احساس
عصبانی بودن را با گفتن این جمله که ” عصبانی ام که همه ی کارهای خانه را
باید تنهایی انجام دهم” نشان دهید.
این ترتیب آنها احساس فعلی شما و دلیل این احساس را می فهمند. این روش ایجاد فرصت عالی برای کودک در یادگیری ابراز احساسات می باشد.
۳. احساسات کودک را سرکوب نکنید
هرگز به کودک خود
نشان ندهید که احساساتش برای شما اهمیت ندارد. هرگز از جملاتی مثل “بسته!
دیگه گریه نکن” و یا “تو همیشه ناله می کنی” استفاده نکنید.
چنین برخوردی برای کودکان مفهوم به اهمیتی و کم توجهی والدین را دارد.
برخورد غلط در نهایت منجر به کاهش اعتماد به نفس و بروز مشکلات جدی در کودک
می شود
۴. به نیاز های کودکان نوپا توجه کنید
کودکان نوپا
معمولاً بیشتر کج خلقی می کنند. به عنوان پدر یا مادر باید در دوره ی این
کج خلقی ها آرامش را حفظ کرد و به این کج خلقی ها خندید. دوران کج خلقی
کودک نوپا یک فاز نرمال است و نشان از احساس امنیت کودک برای بیان احساساتس
می باشد.
اگر از کج خلقی های کودک نوپا قار به درک خواسته ی او نیستید، به
چشمهایش نگاه کنید. چشم های کودک بیشتر از آنچه تصور کنید با شما سخن می
گویند و از چشم او می توان احساس واقعی اش را درک کرد.
۵. اجتناب از زیاده روی در واکنش به احساسات کودک
در تربیت کودکان تعادل باید رعایت شود. هدف ما از تشویق کودکان به بیان
احساسات به هیچ عنوان بی توجهی کودک به نیاز دیگران نیست، بلکه یادگیری
نحوه ی صحیح بروز احساسات در او می باشد.
مدت زمان معقولی را به کودک اجازه دهید احساساتش را بیان کند و گریه کند (اگر نیاز داشت) و سپس موضوع را عوض کنید.
اجازه ندهید کودک در ابراز احساساتش تشدید به خرج دهد و یا بیشتر از چند
دقیقه این شرایط طول بکشد (مگر آنکه ضربه ی روحی یا فیزیکی را تجربه کرده
باشد).
۶. به کودک کمک کنید برای احساسات
زمانیکه کودک
خشمگین و یا نا امید است، بهترین موقعیت برای نزدیک شدن به او و علامت
گذاری احساسات او می باشد. حتی با ترتیب دادن یک بازی نیز می توان به کودک
کمک کرد تا برای هر احساسش یک علامت را یاد بگیرد.
بازی های بسیاری در بازار وجود دارند که انواع احساسات را در غالب
سرگرمی به بچه ها آموزش می دهند. زمانیکه کودکان شناسایی و علامت گذاری
احساساتشان را بیاموزند، بیشتر به مهارت همدلی تشویق می شوند.
۷. در دسترس کودک باشید
کودک نیاز دارد به حضور
شما اطمینان داشته باشد. همواره به کمک صحبت کردن و زبان بدن به کودک این
اطمینان را بدهید که در کنارش هستید. همواره روبرو و هم سطح آنها بنشینید و
دست وپا ها را جمع یا بسته نگه ندارید (حالت دفاعی).
در طول صحبت کردن با او به هر پاسخش واکنش نشان دهید؛ اگر سوالی از شما می پرسد زیر لب به او پاسخ ندهید و مستقیم جواب دهید.
۸.با حرف های کودک با او همدلی کنید؟
ابراز همدلی
با کسی که با شما صحبت می کند این اطمینان را به مخاطب می دهد که شما او را
می شنوید و درک می کنید. چنین رویکردی به کودک نیز احساس مشابه می دهد.
واکنش غلط به حرف های کودک مثل فریاد کشیدن و یا گفتن جمله ی “بعداً
راجع به آن حرف می زنیم” می تواند احساس عدم توجه و عدم حمایت شما را برایش
تداعی کند.
۹. ابراز احساسات کودک را تقویت کنید
زمانیکه کودک
بتواند احساساتش را به درستی ابراز کند به پاداش نیاز دارد. این پاداش
نحوه ی صحیح ابراز احساسات را در ذهن او تثبیت می کند.
۱۰. روش های جایگزین برای ابراز احساسات خشم در کودک
کودک نیاز دارد احساس خشم را بروز دهد، اما نه با آزار دادن دیگران. در
عوض به کودکان و بخصوص نوجوانان آموزش دهید که خشم خود را از طریق ورزش
هایی مثل دویدن، شنا و هنرهای رزمی تخلیه کنند. این روش یکی از راهکارهای
مثبت برای تخلیه خشم در بزرگسالان نیز می باشد.
۱۱. آموزش ابزار درخواست کمک به کودک
بچه ها باید
روش درخواست کمک را در زندگی یاد بگیرند. والدین می توانند با اجرای یک
نمایش ساده به کودک نحوه ی درخواست مودبانه ی کمک را آموزش دهند. کودکان
بیشتر از هر کس از والدین می آموزند.
به این ترتیب به کمک تکنیک هایی که در بالا یاد شد می توان بروز دادن
احساسات در کودکان را آسان کرد. به یاد داشته باشید که به عنوان والدین،
شما الگوی کودکتان می باشید. بنابراین در هر شرایطی آرامشتان را حفظ کنید.