آیا مرد ناشزه هم داریم؟!
حقیقت آن اسـت کـه اگـر زن و مـرد، هر کـدام
در قبـال دیگـری وظایفـی دارد و هر کدام بـر دیگری حقی دارد، تمکین
و نشـوز عـنوانی عـام خواهد بود که باید از قلـمرو آن نسـبت به زن و
شـوهر به طور مشترک بحث کرد
تـمـکـین دو بـخش دارد.
تـمـکـین عـام و خاص که مفـهوم تمکین خاص اطاعـت از نیازهای غریزی مرد
از طرف زن و مفهوم تمکین عام فرمانبـرداری در تمام امور کلـی زندگـی و
زن موظف به پیروی از شـوهر اسـت. همه ما میدانیم تمکین غالـبا برای زنان
به کار میرود اما آیا این باعث شده که بگـوییم عدم تمکین مرد وجـود
ندارد؟ به طور کلی معنای تمکین مرد و زن متفاوت اسـت و امروزه بیشتر
تمکین زن مطرح است.
تمکین برای زنان رابطه زناشویی است که به نوعی تمکین خاص گفته میشود.
در قوانین ما از تمکین مرد به این معنی صحبت نشده بلکه برای مردان
تکالیفی از قبیل پرداخت نفقه در نظر گرفته شده است که عدم انجـام این
تکالیف را می توان به نوعی عدم تمکین دانست در حالی که موارد بسیاری
در رابطه با عدم انجام تکالیف زناشویی ازسوی مردان وجود دارد و عرف و
جامعه زنان را به سکوت و صبر در این شرایط تشویق میکند.
به هرحال این موضوع مطرح است که اگر زنی تکالیفش را در زندگی انجام ندهد مرد می تواند او را طلاق
دهد، آیا زن هم، چنین حقی دارد؟ پرسش های متعددی پیرامون این مسئله
به ذهن همه خطور می کند که در رابطه با این موضوع «قانون» به گفت و گو
با دکتر فهیمه ملک زاده ،حقوقدان و عضو هیات علمی دانشگاه آزاد
پرداخته است.
خانم دکتر ملک زاده برای شروع صحبت ،تمکین و نشوز را تعریف می کنید؟
تمکین و نشوز یکی از مباحث حقوق خانواده است. تمکین به معنای انجام وظایف زناشویی و نشوز مقابل آن است.
باید گفت تمکین و نشوز غالبا نسبت به زن به کار می رود و آثار آن در
مورد زن، منظور نظر فقیهان و حتی حقوقدانان بوده است. یعنی از تمکین و
نشوز زن سخن میگویند نه مرد!! واژه تمکین همچنین، در لغت به معنای مالک
گردانیدن و ثابت کردن است.
در قرآن کریم آمده است : و مکناهم فی الارض یعنی آنها را در زمین
استقرار بخشیدیم و مالک زمین گردانیدیم. اما «نشوز» در لغت به معنای
بالابردن و بهپا خاستن است. در قرآن کریم آمده است : و اذا قیل لهم
انشزوا فانشزوا یعنی وقتی به آنها گفته میشود (برای انجام اوامر الهی)
بهپاخیزید، بهپامیخیزند.
اما در اصطلاح حقوقی و فقهی نشوز عبارت از «خروج زوجین از انجام تکالیف
واجبی است که قانونگذار بر عهده هر کدام از آنها در رابطه با دیگری
گذاشته است.»
آیا نشوز فقط به زوجه تعلق دارد؟
به طور کلی باید گفت نشوز اختصاص به زن ندارد بلکه مرد نیز ممکن است
در برابر زوجه خویش نسبت به انجام تکالیف واجب خود اقدامی نکند و
وظایفش را انجام ندهد و از این نظر ناشز محسوب شود.
قرآن کریم هم نشوز را به هر دو معنا به کار برده است؛ آنجا که میفرماید
: والاتی تخافون نشوزهن، منظور خروج از اطاعت زوج توسط زوجه است و آنجا که
میفرماید : و ان امراه خافت من بعلها نشوزا او اعراضا(سوره نساء آیه
۱۲۸)، منظور نشوز مرد از انجام تکالیف واجب در قبال زوجه خود است.
البته گاهی هر دو از انجام حقوق و تکالیف یکدیگر در قبال هم خودداری
میورزند که قرآن کریم از این وضعیت تعبیر به«شقاق» کرده است و این معنا
در آیه ۲۵ سوره نساء آمده که میفرماید : وان خفتم شقاق بینهما …
مرحوم صاحب جواهر نیز نشوز به معنای فقهی را در هر دو صورت یعنی نشوز از
طرف زن و همچنین نشوز از طرف مرد اطلاق کرده است.
در صورت عدم تمکین مرد، زن میتواند به مراجع قانونی مراجعه کند؟
در مورد نشوز مرد عبارت عدم تمکین را به کار نمیبرند و آن را عرفا
مستهجن میدانند در حالی که اگر نشوز و عدم تمکین را به یک معنا
بدانیم (چنانچه در۹۰ درصد موارد چنین است) و دعوای الزام به تمکین را
نیز مسموع بدانیم، دلیلی از نظر شرعی وجود ندارد که دعوی الزام به
تمکین زوج مطروحه از طرف زوجه را وارد تشخیص ندهیم.
با این حساب، زن نیز میتواند چنانچه شوهر به اقامه تکالیف واجب عمدتا
غیرمالی مثل حق قسم، حق مضاجعت و حق نزدیکی که بر عهده زوج گذاشته شده
اقدام نکند، او را از طریق مراجعه به محکمه ملزم کند. البته زنان به
دلیل ماخوذ به حیا شدن، مطالبات خود را از بابت این حقوق در قالب الزام
شوهر به پرداخت نفقه مطرح می کنند.
ولی به هرحال، چه بسا الزام به تمکین نیز خالی از وجاهت قانونی نباشد و
لذا رای شعبه هفتم دیوان عالی کشور که دادخواست زن مبنی بر الزام به
تمکین شوهر را فاقد وجاهت قانونی دانست منطقی به نظر نمیرسد.
بنابراین، اگر زوج نیز در ادای تکالیف شرعی خود مرتکب قصور شود و مثلا تکلیف به حسن معاشرت خود را نادیده بگیرد یا مرتکب ضرب و شتم یا آزار زوجه شود، دعوای الزام به تمکین از ناحیه زوجه نیز باید مسموع باشد.
با این توضیح آیا هر عدم تمکینی «نشوز» است؟
فقها وحقوقدانان ، برای علت تامه تحقق هر عمل حقوقی سه جزء علت در
قالب های مقتضی، شرط و عدم مانع ذکر کرده اند. ایشان هر چند «مقتضی»
پرداخت نفقه را خود«عقد نکاح» دانسته اند ولی در خصوص شرطیت یا
مانعیت تمکین و نشوز اختلاف دارند. عدهای تمکین را «شرط» نفقه دانسته و
عده ای «نشوز» را «مانع» انفاق دانسته اند. لیکن به نظر، قول دوم
بیشتر مقرون به واقع است.
این نظر مبتنی برآن است که بگوییم هر «عدم تمکینی»، «نشوز» نیست ولی هر
نشوزی عدم تمکین است. زیرا ممکن است مرد زن را طلب نکرده باشد و او هم
تمکین نکرده پس در اینجا نشوز حاصل نیست و مرد باید نفقه زنی را که
عقد کرده ولی هنوز او را به منزلش نیاورده، بدهد.
بنابر این تنها «عدم تمکینی» که ناشی از معارضه و عصیان باشد؛ قرآن
کریم، سوره مجادله آیه ۱۱ و یا در سوره یوسف آیه ۵۶ و سوره کهف آیه ۸۵
نیز به همین معنا آمده است.
در قوانین ما عنوان تمکین و نشوز مطرح شده است؟
در قانون مدنی ایران عنوان تمکین و نشوز به کار نرفته و حقوقدانان آن را
از برخی مواد استنباط کرده اند:ماده 1108 «هرگاه زن بدون مانع مشروع
از ادای وظایف زوجیت امتناع کند مستحق نفقه نخواهد بود.» و ماده 1085
«زنمیتواند تا مهر
به او تسلیم نشده از ایفای وظایفی که در مقابل شوهر دارد امتناع کند
مشروط بر اینکه مهر او حالّ باشد و این امتناع مسقط حق نفقه نخواهد
بود.» ماده نخست بر نشوز دلالت دارد.
برخی حقوقدانان از آن تمکین عام را نیز استفاده کرده اند و ماده دوم را مستند برای تمکین خاص گرفته اند.
دو ماده دیگر در قانون مدنی ایران آمده که وظایف مشترک زن و مرد را
بیان می کند: ماده 1103 «زن و شوهر مکلف به حسن معاشرت با یکدیگرند.»
و ماده 1104 «زوجین باید در تشیید مبانی خانواده و تربیت اولاد
خود به یکدیگر معاضدت کنند.»
نظر علمای حقوق در رابطه با نشوز چیست؟
دکتر کاتوزیان تمکین را اینگونه تبیین میکنند: مفهوم تمکین نیز مانند ریاست شوهر، وابسته به رسوم اجتماعی و اخلاق عمومی است.
تمکین در عرف حقوقی ما، دو معنی عام و خاص دارد: تمکین عام، به معنی
قبول ریاست شوهر بر خانواده و محترم شمردن اراده او در تربیت فرزندان و
اداره مالی و اخلاقی خانواده است. ولی، تمکین خاص ناظر به رابطه جنسی زن با شوهر و پاسخ دادن به خواستههای مشروع او است.
در تمکین عام، معیار تمییز اموری که شوهر میتواند از زن انتظار داشته
باشد، عرف است. داوری باید نوعی باشد و شوهر سختگیر و باریکبین حق
ندارد انتظاری بیش از اندازه متعارف از زن داشته باشد.
ولی، در این راه باید درجه تمدن و تحصیلات و سن و سایر خصوصیتهای زن و
شوهر را نیز در نظر گرفت. به بیان دیگر، ضابطه تمکین، رفتار انسانی
متعارف است که در آن شرایط خاص زندگی میکند، از این لحاظ هر دو، جنبه
نوعی و شخصی دارد.
برای مثال، مفهوم تمکین در باره روستایی بی آلایشی که با شوهر خود در
مزرعه کار میکند با زنی که عهده دار مسئولیت مهم اداری است و شوهر نیز
به سیاست یا طبابت اشتغال دارد یکسان نیست.
معنای همبستگی و خوشرویی و احترام متقابل و اطاعت در این دو رابطه،
تفاوت فراوان دارد. رعایت این قضاوت، تبعیض در اجرای قانون نیست، لازمه
احترام به عرف است که در این گونه امور از منابع حقوق به شمار میرود.
در مورد تمکین خاص نیز، عرف و اخلاق، داوری نهایی را به عهده دارد. لزوم تمکین به این معنی نیست که احساس زن به حساب نیاید.
دادرسی در باره روابط عاطفی و انسانی دقیق تر از آن است که در قاعده
و اصل بگنجد. زن در روابط زناشویی ماشین بهرهبرداری نیست. انسان است و باید با او چنان رفتار شود که شخصیت انسان اقتضا دارد.
بنابراین، در این داوری نیز معیار تمییز تمکین، به معنایی که حقوق و
اخلاق مقرر داشته است، جنبه نوعی و شخصی را با هم دارد و دادگاه باید
به همه عوامل انسانی و عرفی توجه کند.
نکته قابل تامل این است که در کتب فقهی وحتی حقوقیها، تمکین را از وظایف
زن میدانند، و متاسفانه از تمکین مرد سخنی به میان نیامده است. همین
طور است در قانون مدنی ما. اما در باب نشوز، برخی از فقیهان، آن را
تعمیم داده و به مرد نیز نسبت داده اند.
چنانچه محقق در شرایع فرموده است: «نشوز خروج از طاعت است که گاه از مرد سر می زند و گاه از زن».
همین معنا را صاحب جواهر، به تفصیل آورده است. با این وصف، از آثار حقوقی
نشوز مرد به اختصار و گاه در حد یک جمله سخن گفته اند. بدین معنا که
تعریف را عام گرفته و سپس از اماره های نشوز زن، و آثار حقوقی آن، به تفصیل
سخن گفته اند.
حقیقت آن است که اگر زن و مرد، هر کدام در قبال دیگری وظایفی دارد و
هر کدام بر دیگری حقی دارد، تمکین و نشوز عنوانی عام خواهد بود که
باید از قلمرو آن نسبت به زن و شوهر به طور مشترک بحث کرد، گرچه حقوق یکی
از آنان بیشتر یا وظایفش سنگینتر باشد.
همان گونه که زن در قبال شوهر وظایفی دارد، مرد نیز چنان است. همان طور
که زن ممکن است تخلف ورزد مرد نیز ممکن است، قصور و تقصیر داشته باشد.
اگر زوج از تکالیفی همچون پرداخت نفقه سرباز زند زوجه میتواند شکایت کند؟
اگر مرد از دیگر وظایفش، سر باز زد، زن میتواند از او نزد حاکم
شکایت کند و خود نمی تواند اقدامی کند. صاحب جواهر چنین فرموده است:
اگر نشوز شوهر آشکار گشت بدین سان که حقوق واجب زن را از قبیل: قسم، نفقه
و… ادا نکرد، زن حق مطالبه دارد و می تواند شوهر را موعظه کند.
اگر شوهر اجابت نکرد، نزد حاکم از وی شکایت کند و حاکم وی را به ادای
حقوق الزام می کند. در قانون مدنی ماده 1111 نیز این مطلب آمده است:
«زن می تواند در صورت استنکاف شوهر از دادن نفقه، به محکمه رجوع کند.
در این صورت محکمه میزان نفقه را معین و شوهر را به دادن آن محکوم می
کند». این قانون اختصاص به استنکاف شوهر از پرداخت نفقه دارد.
چرا زن باید در دوران نشوز مرد، تمکین داشته باشد؟
مرحوم خوانساری در جامع المدارک به این بحث پرداخته است: آیا وجوب قیام
به حقوق (خانوادگی) مطلق است برای زن و شوهر، یا مشروط است به اینکه
دیگری به وظایفش قیام کند و ناشزه نباشد. مقتضای اطلاق ادله، اطلاق
است.
از این رو بر هر یک از زن و شوهر لازم است به وظایف خود قائم باشد ولو
دیگری نشوز کند. برخی میگویند ادله ای که وظایف زن را بیان کرده مطلق
است به گونهای که اگر شوهر تکالیف خود را انجام نداد، زن نمی تواند
از وظایف واجبش سرپیچی کند.
به این معنی که گرچه مرد ستم می کند و حقوق زن را به جای نمی آورد، اما
باید زن وظایف خود را انجام دهد.لیکن به نظر خیلی بعید می رسد.
در حدیثی آمده است: «ان النبی(ص) قال: انا اولی بکل مؤمن من نفسه و
علی(ع) اولی به من بعدی. فقیل له: ما معنی ذلک؟ فقال: قول النبی(ص): من
ترک دینا او ضیاعا فعلیّ و من ترک مالا فلورثته، فالرجل لیس له علی نفسه
ولایة اذا لم یکن له مال و لیس له علی عیاله امر و لا نهی اذا لم یجر علیه
النفقة، و النبی و امیرالمؤمنین و من بعدهما(ع) الزمهم هذا فمن هناک صاروا
اولی بهم من انفسهم و ما کان سبب اسلام عامة الیهود الا من بعد هذا
القول من رسول ا… (ص) فانهم امنوا علی انفسهم و علی عیالاتهم».
رسول خدا فرمود: من به هر مؤمنی از او سزاوارترم و علی(ع) پس از من چنین
است. گفته شد: معنای این سخن چیست؟ فرمود: این گفته رسول خدا که: هر کس
بدهی یا کسری به جای گذارد بر عهده من است و هر که مالی به جای گذارد
از آن ورثه است.
مرد زمانی که مالی ندارد بر خویش ولایت ندارد. و مرد هنگامی که به
اهل و عیال نفقه ندهد، حق امر و نهی ندارد. پیامبر و امیر مومنان و
فرزندانشان مردم را بدان وا میدارند. از این رو اولی هستند. گرایش
گسترده یهودیان به اسلام جز این سخن رسول خدا سببی نداشت، چرا که آنان
بر خویشتن و خانواده خود احساس امنیت کردند.
در رابطه با ضمانت اجرای تکالیف زوجین در حقوق مدنی چه مطالبی مطرح شده است؟
دکتر امامی در کتاب حقوق مدنی پس از بحث از تکالیف زن و شوهر در خاتمه
از ضمانت اجرای تکالیف زوجین سخن گفته است و خلاصه آن چنین است: هر یک از
زوجین تکالیف خود را که در اثر نکاح عهده دار است انجام ندهد طرف
دیگر می تواند به دادگاه رجوع نموده، درخواست اجبار ممتنع را به
ایفای آن بخواهد.
نکته ای که باید توجه داشت آن است که تکلیف شوهر، به انفاق از اموری است
که هرگاه نتوان شوهر را اجبار به تادیه آن کرد به وسیله بازداشت اموال
او و فروش آنها وصل می شود، مگر آنکه قادر به تادیه آن نباشد.
ولی تکالیف دیگر زوجین قائم به شخص آنان و مبتنی بر محبت و علاقه قلبی
است که به وسیله اجبار به ایفای آنها مستقیم یا غیر مستقیم به نتیجه منظور
در بسیاری از موارد نمی توان رسید، مانند حسن معاشرت، تشیید مبانی
خانوادگی، اطاعت زن از شوهر و امثال آنها.
در این صورت قانون برای ضمانت اجرای تکالیف چنانکه ذیلا دیده میشود
چاره مناسب با هر یک از آنها اندیشیده است: تکالیف شوهر بر دو قسم است:
یکی انفاق که زن می تواند چنانکه گذشت به دادگاه مراجعه و از شوهر
بخواهد و دادگاه آن را از او گرفته به زن میدهد و چنانچه نتوان شوهر
را الزام به دادن نفقه کرده یا آنکه شوهر عاجز از تادیه آن باشد زن
نمی تواند به استناد ماده «1129» قانون مدنی از دادگاه بخواهد که
شوهر را اجبار به طلاق کند تا دادگاه پس از رسیدگی شوهر را اجبار به
طلاق نماید.
اما تکالیف دیگر شوهر چه نسبت به آنهایی که با زن مشترک است از قبیل: حسن
معاشرت، تشیید مبانی خانواده، و چه نسبت به آنهایی که به او اختصاص
دارد مانند: قسم و نزدیکی در صورت امتناع شوهر از ایفای آن، زن می
تواند به استناد ماده «1130» قانون مدنی درخواست اجبار شوهر را به
طلاق کند.
از قانون مدنی میتوان چنین فهمید که ضمانت اجرای حقوق زن را، شکایت از
شوهر نزد حاکم و تقاضای طلاق از دادگاه دانسته است و ضمانت اجرا در
حقوق شوهر را امتناع از پرداخت نفقه و استفاده از حق طلاق که در دست
مرد است، شمرده است.
دایره تمکین و نشوز شامل چه مواردی است؟
تمکین و نشوز، متفرع بر مسئله سرپرستی خانواده و حقوق و وظایف متقابل
زوجین است. دایره تمکین و نشوز آن به دو موضوع بستگی دارد. به هر میزان
که بر عهده زن و شوهر تکلیف گذاشته شود، تمکین و نشوز، سعه و ضیق پیدا
خواهد کرد.
همچنین رابطه ای وثیق با دایره سرپرستی خانواده و اختیارات سرپرست
دارد. بر این اساس، تعیین دقیق حد و مرز آن دو موضوع، در روشن شدن
این مبحث مؤثر است. پس به طور کلی باید مطرح کرد که :
1-تمکین، وظیفه مشترک زن و شوهر است البته میزان و حدود تمکین نسبت به هر یک از زوجین متفاوت است.
مثلا زنان به دلیل اینکه غالبا در منزل هستند و امکان پاسخگویی به این
نیاز از طرف آنان بیشتر است، باید در حد ممکن و مشروع به این نیاز پاسخ
دهند و برای مردان به دلیل اینکه اکثرا به جهت تامین معاش و شغلهایی
که ایجاب میکند، مدت طولانی در منزل نباشند، امکان پاسخگویی کمتر است.
لذا انتظار کمتری از آنها باید داشت. همان طور که اگر زن با اجازه زوج
شاغل باشد، دیگر زوج نمیتواند آن انتظاری که از زوجه خانه دار محض
دارد، از او نیز داشته باشد.
2 نشوز معنایی عام دارد که بر دو مصداق تطبیق می کند. هر یک از آنها
احکام شرعی و حقوقی خاص دارد. نباید میان آن دو مصداق و احکام آنها
خلط شود. نشوز در دو آیه قرآن بر یک مصداق منطبق نیست. سوءبرداشت برخی
مفسران و فقیهان در اینجا گوشزد شده است.
3 تمکین و نشوز بحثی عام است و نباید تنها در ناحیه زن مورد توجه فقیه و
حقوقدان باشد. مع الاسف از تمکین مردان در فقه و حقوق سخن نرفته و
نشوز مردان نیز با اشاره مورد توجه فقیهان قرار گرفته است. با توجه به
معنا و آثار حقوقی تمکین و نشوز این بحث کاملا دو جانبه است و هر دو
ناحیه آن باید مورد بررسی قرار گیرد.
4 نشوز شوهر یا عدم ایفای وظایف زناشویی از جانب وی نیز دارای ضمانت
اجرای حقوقی است و زن می تواند با مراجعه به دادگاه الزام شوهر را به
انجام وظیفه در خواست کند. به علاوه نشوز شوهر سوء معاشرت به شمار می
آید و اگر مصادیق عسر و حرج باشد ، زن می تواند از دادگاه در خواست
طلاق کند.
نکته دیگر که لازم می دانم یادآوری کنم این است که طبق قرآن کریم زن
ومردنسبت به هم حق و تکلیف دارند پس در دین اسلام اینگونه نیست که یک
طرف فقط حق داشته باشد وطرف دیگر فقط تکلیف.
خیر هر حقی تکلیفی نیز دارد بنابراین خلاف انصاف است که بگوییم تمکین
فقط وظیفه زن است ومرد به هر شکل که عمل کند زن باز هم باید از وی تمکین
کند بلکه بهتراست با توجه به شناختی که از دین مبینمان داریم تمکین را
جزو حقوق مشترک زوجین قرار دهیم.
حیاتیترین سالهای زناشویی را دریابید
موضوع فیلم «شیفت شب» آخرین ساخته نیکی کریمی
تعارفات زناشویی است. مشکلاتی که ممکن است برای هر زوجی پیش بیاید. مشكلاتی
كه قبلا و در دوران آشنایی و عقد وجود نداشته ناگهان سر باز میكنند و اگر
به موقع حل نشوند، میتوانند روزهای ابتدایی یا حتی چند سال بعد از ازدواج
را با چالشی تازه روبهرو سازند و همین مسائل به ظاهر ساده گاهی باعث
اختلافهایی بزرگ در زندگی میشود. دكتر نوید نوری، دكترای تخصصی مشاوره
روانشناسی، مدرس دانشگاه و عضور انجمن خانواده و ازدواج به بررسی این موضوع
میپردازد. او میگوید تحقیقات نشان میدهد كه سال اول، دوم و پنجم زندگی
مهمترین سالهای زندگی همه زوجهاست.
حیاتیترین سالهای زناشویی
در
دوران بعد از ازدواج سه خط قرمز كلی داریم: سال اول، دوم و پنجم كه
حیاتیترین سالهای زندگی یك زن و شوهر به لحاظ ایجاد تعارض یا حل نشدن
آنهاست كه متاسفانه منجر به جدایی میشود. گاهی زوجها در 5 سال اولیه
زندگی مشكلاتشان به حدی جدی است كه از هم جدا میشوندِ؛ بنابراین در عین
اینكه این سالها میتواند بهترین دوره برای زوجها باشد (چون شالوده
زندگیشان را میسازند) از جنبه دیگر بدترین دوره هم است چون اگر تعارضهای
ایجاد شده در این دوران حل نشود منجر به مشكلات بزرگی در آینده میشود.
بر
اساس آمار بعد از سال پنجم درصد جداییها نسبت به سالهای اول بسیار كاهش
پیدا میكند چون ارزشهای یكسانی كه بین زوجها شكل گرفته و تناسبها و
تفاهمهایی كه وجود داشته بیشتر میشود. مهمترین مساله در روابط زن و شوهر
كه بعد از ازدواج ایجاد مشكل میكند، مفهوم تعارض است. تعارض از چه چیزی
به وجود میآید؟ از نیازهای حل نشده در روابط.
معقولانه در كنار هم بجنگید!
زوجها
در طول زندگی رفتارهای متفاوتی در پیش میگیرند. یک گروه زوجهایی هستند
كه هم میتوانند كنار هم زندگی كنند هم میتوانند بجنگند. این زوجها
میدانند كه چطور معقولانه در كنار جنگیدن، مشكلاتشان را حل كنند. دسته
دیگر زوجهایی هستند كه نمیتوانند برای حل مشكلاتشان بجنگند. زوجهایی با
این رفتار، به لحاظ هیجانی و عاطفی كمكم از هم فاصله میگیرند. پس
زوجهایی موفق هستند كه در كنار جنگیدن به تناسب و تعادل هم برسند.
خرسند هستید یا ناخرسند؟!
دو
دسته زوج داریم: زوجهای خرسند و زوجهای ناخرسند. زوجهای خرسند هم مسلما
با هم مشكلاتی دارند اما نحوه این را كه چطور معقولانه كنار هم بجنگند،
زندگی كنند و مسائل شان را صریح مطرح كنند بلدند. پس مشكلاتشان را به زمان
بعد موكول نمیكنند. متاسفانه تفكرات عموم مردم این است كه این زوجها با
هم مشكلی ندارند.
تعارضها چطور به وجود میآیند؟
*اولین
عامل به وجود آورنده تعارض، مبادله وقایع روزمره و اخبار و مسائلی است كه
در طول روز برای هر زن و شوهری اتفاق میافتد. این مساله شاید از نظر خیلی
افراد به عنوان یك عامل كنترل كننده و منفی به نظر برسد اما اهمیت گفتوگوی
روزمره زمانی مشخص میشود كه بعضی از اطلاعات بسیار مهم را در طول روز به
همسرمان ندادهایم و او بعد از مدت زمانی كه متوجه مسالهای میشود احساس
عدم ارزشمندی میكند چون در جریان برخی مسائل روزمره قرار نگرفته و مدام
ذهناش را تحلیل میكند. زمانی این گفتوگو اهمیت پیدا میكند كه رابطه رو
به سردی میرود یا زمانی كه به دلیل مشغله زیاد یا ناراحتی كه به وجود آمده
نتوانند مسائلشان را بیان كنند.
*دومین عاملی كه ایجاد تعارض
میكند بیان احساسات است. عموما حتی در شرایط مختلف زندگی ما یاد
نگرفتهایم احساسات بد و احساسات خوبمان را در موقعیتهای تنشآور و مثبت
به طرف مقابل بیان كنیم.
*سومین عامل مهم در هرم تعارضها این است كه نمیتوانیم در مورد عقایدی كه داریم نظراتمان را به طرف مقابل بگوییم.
ناهید و فرهاد توانایی حل مشكلاتشان را ندارند؟
كسانی
زوج ناخرسند هستند كه توانایی حل مشكلاتشان را ندارند اما به چه دلیل؟
اولین مشكلی كه بعد از دوره عقد ممكن است به رابطه آسیب بزند نیاز به
مراقبت و اهمیت دادن به طرف مقابل است؛ یعنی چگونگی احساس شما از میزان
دوست داشته شدن و مهم پنداشته شدن از جانب همسر. افرادی كه این احساس را از
طرف مقابل نمیگیرند مطمئنا با مشكلاتی درگیر میشوند. پس این عامل باعث
میشود یكی از طرفین نیازهای مهم هیجانی و عاطفیاش از جانب طرف مقابل
برآورده نشود.
دومین مشكل بزرگ كه جزو تعارضهای پنهان است نیاز به
احساس قدرت و كنترل است. اینكه نیازهای من در خانه به اندازه كافی برآورده
میشود یا فقط برای همسرم؟ آیا مشاركت من مهم است و تصمیمات من در خانه
مهم است یا تصمیمات طرف مقابلم؟ زمانی زن یا شوهر به احساس كنترل شدن در
زندگی میرسند كه بعد از ازدواج میخواهند بر سر قدرت در مورد كوچكترین
موضوعات زندگی كشمكش كنند؛ این مسائل از خریدن یك لباس گرفته تا رفتن به
مهمانی خودش را نشان دهد.
مورد بعد نیاز به قدرشناسی و تایید شدن
است. اكثر زن و شوهرها بعد از ازدواج نگران این هستند كه آیا مثل روز اول
برای طرف مقابل مهم و دوست داشتنی هستند یا خیر. قدرشناسی و تایید شدن
بهشدت بستگی به احساس ارزشمند بودن از جانب همسر دارد. اینكه آیا طرف
مقابل برای فعالیتهای شما ارزش قائل است؟ آیا احساس میكنید كه تلاشتان
نادیده گرفته شده؟ پس سومین مشكل بزرگ این است كه یكی از طرفین احساس
قدرشناسی را كه شامل مهم و دوست داشتنی بودن هست در زندگی نداشته باشد.
عموما این نیاز پاسخ داده نمیشود؛ گرچه بسیار هم ساده است.
یكی
دیگر از نیازهایی كه متاسفانه به دلیل عدم مهارت ارتباطی در زندگی زناشویی
وجود دارد مفهوم تمامیت است؛ یعنی هر كدام از ما فكر میكنیم طرف مقابل
احساسات ما را قضاوت و آنها را زیر سوال میبرد. این مساله میل به دفاع
كردن از خودمان را زیاد میكند.
امكان دارد دائم نگران این مساله
باشیم كه طرف مقابلمان حس امنیت بلندمدت در كنار ما دارد؟ زندگی ما تا
پایان به همین شكل پیش خواهد رفت؟ تعهد یعنی حس امنیت بلندمدتی كه زن و
شوهرها در ارتباطشان دارند.
پذیرش داشته باشیم؛ یعنی اگر در مورد
مسائل مختلف نظر و احساسات خودم را بیان كنم طرف مقابلم در مورد ابعاد
رفتاری و ویژگیهای جنسی و. . . تا چه اندازه من را میپذیرد.
فرض
كنید زن و شوهری با سبك كنارهگیر و دیگری ارتباطخواه چه مشكلی برایشان به
وجود میآید؟ ارتباطخواه مدام میخواهد ارتباط بگیرد و با چسبندگی مشكلش
را حل كند و كنارهگیر با جدا شدن. فرد كنارهگیر میخواهد آرام باشد و در
این شرایط احساس عدم ارزشمندی میكند. آگاهی به این موضوع و شناخت مهمترین
عامل برای حل اختلافاتی است كه ممكن است بین این زوج به وجود بیاید. اما
مسلما بهترین سبك ارتباط خواه است كه در مورد مشكلات و بیان احساساتش عكس
العمل نشان میدهد.
مسائل زندگی تان پنهان است یا آشكار؟
چند
عامل وجود دارد كه افراد میتوانند بررسی كنند كه مشكلاتشان پنهان است یا
آشكار؛ یعنی اگر در مورد مسالهای مثل پول صحبت میكنند این نشانهها را
دارند یا نه؟ اگر دارند مطمئن باشند كه مشكل آشكار پول است اما در عمق این
قضیه مشكلات پنهانی وجود دارد كه باعث میشود آن مساله آشكار حل نشود؛ به
عنوان مثال اگر دائما در مورد یك موضوع مشخص با طرف مقابل دچار تعارض
میشویم و میگوییم ای بابا دوباره مساله قبلی، دوباره شروع شد و. . .
گاهی در رابطه با مسالهای صحبت میكنید كه هیچ وقت جایی برای توافق با آن
ندارید و احساس ناامیدی سراغ تان میآید. پس اولین نشانه این است.
دومین
مورد این است كه احساس كنید یك مساله جزیی در زندگی تبدیل به یك بحث مهم
میشود. پس باید شك كنید كه این مشكل به دلیل مسائل پنهان است و نه مسائل
آشكار. چون هر چقدر تلاش میكنید مشكلات را كم كنید بیشتر دچار مساله
میشوید.
سومین نشانه اجتناب كردن است. اینكه خیلی وقتها احساس
كنید دیگر برای صحبت در مورد مسائل مختلف حس و حال خوبی ندارید و بین
خودتان دیوار كشیده اید و از صحبت كردن اجتناب میكنید.
مورد بعد
رقابت و امتیازگیری است. یعنی زمانی كه هر یك از زن و شوهر شروع به امتیاز
گرفتن و رقابت كردن میكنند، یعنی موضوع پنهانی وجود دارد تا بعدا این
امتیازی كه گرفتهاند را در جای دیگری سر طرف مقابل خراب كنند.
مهارت كنترل هیجانات منفی را به دست آورید؟
یكی
از دلایل اصلی كه باعث میشود این تعارضها حل نشوند عدم شناخت نسبت به
این تعارضهاست. دوم اینكه بیشتر ما اصلا مهارت ارتباط زناشویی را
نیاموختهایم. سومین عاملی كه باعث عدم حل این مساله میشود این است كه ما
هیچ مهارتی برای كنترل و حل و فصل هیجانات منفی كه با تعارض میآیند
نداریم. پس اولین گام پیدا كردن آگاهی در رابطه با مشكل است و در مرحله بعد
باید مهارت ارتباطهای زناشویی را در خودمان به وجود بیاوریم.
سبكهای مقابله با هیجاناتی كه به همراه مشكل به وجود میآید:
سبك اول، ارتباطخواه: بعضی
از آدمها سبكشان ارتباطخواه است؛ یعنی تمایل بسیار زیاد به صحبت كردن
در مورد احساسات و مشكلاتشان دارند و اگر طرف مقابل هم به این صورت باشد
صحبت كردن گاهی وقتها باعث حل مشكلاتشان میشود.
سبك دوم، كنارهگیر: این
افراد وقتی دچار مشكلی میشوند تمایل به عدم درگیری دارند. كسانی كه فشار
رابطهشان زیاد میشود عموما تنهایی را بیشتر دوست دارند و در لحظه
نمیتوانند كمك كنند.
مسائل پنهان زندگی را جدی بگیرید
زن
و شوهر دو دسته تعارض دارند: تعارض آشكار و پنهان. بعضی زمانها حوادثی كه
به دلیل مسائل بیرونی اتفاق میافتد، قابل تشخیص و شفاف است و هر كسی
میتواند آن را تشخیص دهد؛ مثل مشكلاتی كه با خویشاوندان همسر پیدا
میكنیم.
چه در مورد كار خانه، كار بیرون یا. . . اما مهمترین
اختلاف زن و شوهرها كه رابطه را به افت شدید و سردی عاطفی میكشاند مسائل
آشكار نیستند چون اگر مسائل آشكار باشند آنقدر واضح هستند كه با یك
توانمندی محدود میتوان آنها را حل و فصل كرد اما چند نشانه وجود دارد كه
میتوانید تشخیص دهید كه اگر بهطور مثال با خانواده همسر مشكل دارید،
آشكار است یا این مشكل نشان از یك مساله پنهانی است كه چون در درونتان وجود
دارد به این شكل بروز كرده. حالا چطور میتوان فهمید چنین مشكلی وجود
دارد؟ مسائل پنهان را که خود افراد از آن بی اطلاع هستند یا به صورت آشكار
در مورد آن صحبت نمیكنند