حقوق و وظایف دوجانبه
از گذشته:
زیر «خیمه عفاف» نشستیم و از جایگاه والای نهاد خانواده و اهمیت ازدواج و پذیرفتن
مسؤولیت سخن گفتیم. «سلامت خانواده» از آتش اختلاف و نزاع، محور دیگر بحث بود که
به آن پرداختیم و برای حلّ اختلافات خانوادگی از «داور خانوادگی» بهره گرفتیم. چون
مسایل مالی و اقتصادی خانواده می توانست مایه بروز تشنّج در رفتار زوجین شود، در
بحثِ «موازنه دخل و خرج» به تنظیم منطقی و برنامه ریزی درست در این مقوله اشاره
کردیم که قوام و برپایی خیمه عفاف بر آن بود. اینک ماییم و شناختِ «وظایف دوجانبه» و
حقوق طرفین و تقسیم کار، که می تواند تعادلی در نظام خانواده پدید آورد.
شناخت حقوق
در بسیاری مواقع، نشناختن حق و
وظیفه، ریشه عدم انجام وظیفه است و این
«تقصیر» به آن «جهل» بازمی گردد و اگر
آگاهی از وظیفه وجود داشته باشد، تا حدّی
جلوی کوتاهی ها و تخلفات گرفته می شود.
پس در یک مجموعه ای که از آحادی
تشکیل می شود و هر کدام از افراد، وظایفی
بر دوش دارند، گام نخست آن است که
«وظیفه» را بشناسند، سپس به آن عمل
کنند. بروز اختلال در امور، گاهی ریشه در
مشخص نبودن حدّ و حریم تکالیف و
وظایف اشخاص است و هر کس کار را به
دیگری محوّل می کند، یا انتظار انجام
کارهایی را از دیگران دارد که شرعا و قانونا
بر عهده آنان نیست و توقع اینان نابجا و غیر
منطقی است. اگر در جامعه ای هم بخواهد
«حق» عمل و اجرا شود و تیغ عدالت،
تخطّی کنندگان از آن را ادب کند، لازم است
اشخاص، هم حق را بشناسند و هم محدوده
وظایف خویش را در قبال آن.
وظایف دوجانبه
در یک خانواده، دو طرفی که «زندگی
مشترک» دارند، «حقوق متقابل» نیز دارند.
وقتی زن و شوهر، همچنین اولیا و فرزندان
هر کدام وظیفه ای نسبت به طرف مقابل
دارند، اگر آن را بشناسند و به آن عمل کنند،
علی القاعده نباید در خانه مشکل و اختلافی
پدید آید.
در سامان یافتن مسأله حقوق و وظایف
در خانواده سه مرحله وجود دارد:
اول: شناخت این حقوق و وظایف
دوم: عمل به آن وظیفه و تکلیف
سوم: مراعات دوجانبه این حقوق
اگر این سه با هم در رفتار و معاشرت
خانوادگی وجود داشته باشد، کار به بروز
مشاجره و دعوا و شکایت و دادگاه و زندان و
جدایی و … کشیده نمی شود و محلی برای
نزاع نخواهد بود.
هم زن باید در برابر شوهرش مطیع،
صبور، متحمّل، قدردان و وفادار باشد، هم
شوهر نسبت به همسرش باید بردبار،
نیکوکار، قدرشناس، احترام گزار و
تأمین کننده نیازهای معیشتی و آسایش
باشد.
اگر صبوری و قناعت و پرهیز از پرخاش
و بددهنی و بی احترامی خوب است، باید از
هر دو سو باشد، نه آنکه یکی به خود حق
بدهد هرچه خواست بگوید و هرچه خواست
انجام دهد، ولی از طرف مقابل انتظار داشته
باشد که جز تسلیم و سکوت و تحمّل و
ادب، برخوردی نداشته باشد و در مقابل
هتّاکی ها و بی حرمتی های او حتی پاسخی
معمولی هم ندهد!
نکته مهم، پذیرش دو سویه این حقوق
و مراعات آنها از دو طرف است. این حقوق،
در کتابهای تربیتی و اخلاقی و حدیثی
فراوان و متعدد است. در احادیث آمده است
که: زن از شوهر خویش، فرمانبرداری داشته
باشد، بی رضایت او کاری نکند و جایی نرود،
نسبت به او حالت تمکین داشته باشد،
شوهر را نیازارد، او را اندوهگین نسازد، در
خانه خدمت کند، شوهرداری نماید، رضایت
او را از هر جهت جلب کند، چراغ روشن کند،
غذا بپزد، خانه را مرتب کند، وقتی شوهر
می آید از او استقبال کند و آنگاه که از خانه
بیرون می رود بدرقه اش کند، خود را برای غیر
شوهرش نیاراید، بی اجازه و رضایت او در
اموالش دخل و تصرف نکند و …(1) این یک
طرف قضیه است.
از سوی دیگر بر عهده مرد است که
لوازم زندگی و خوراک و پوشاک و مسکن را
تهیه کند، در حد توان بر خانواده اش وسعت
و گشایش دهد، احترام زن را نگه دارد و از
آزار و ضرب و شتم او بپرهیزد، خود را برای
همسرش آراسته و مرتب سازد، بخشی از
وقت خود را صرف رسیدگی به کارهای خانه
و انس با خانواده کند، با مدارا و خوش زبانی
برخورد کند و … طبیعی است که اگر زن و
شوهر، هر دو به این وظایف عمل کنند،
خانه و خانواده ای خواهند داشت باصفا،
آرام، گرم و بامحبت که زمینه رشد اخلاقی و
تعالی فرهنگی خود و فرزندانشان نیز فراهم
خواهد بود.
رسول خدا(ص) فرمود: «خیرکم، خیرکم
ِلأهله وَ اَنا خیرکم ِلا ءهلی»(2)؛ بهترین شما
کسی است که نسبت به خانواده اش بهتر
باشد و من بهترین شمایم نسبت به
خانواده ام.
از سوی دیگر آن حضرت فرموده است:
«لا تؤدّی المرأةُ حَقَّ اللّه عزّ و جلّ حتّی
تؤدّی حَقَّ زَوْجها»(3)؛ زن هرگز حق خدا را
ادا نمی کند مگر آنکه حق همسرش را ادا
کرده باشد. یعنی حقگزاری نسبت به
خداوند نیز وابسته به رعایت حقوق شوهر
است و اگر در این زمینه قصور و خلاف
باشد، نمازها و عبادتها و حقوق الهی هم
چندان ارزش و اعتباری ندارد.
اگر در روایات است که: زن، محبت
خویش را نسبت به شوهر ابراز کند و
خویش را برای او بیاراید و سخنان دلپسند
بگوید تا در چشم و دل شوهرش جای
بگیرد، این را هم گفته اند که شوهر، در بیرون
از خانه حریم نگاهها و ارتباطهایش را نگه
دارد و به نوامیس دیگران چشم ندوزد و
چون از سفر بازمی گردد برای همسرش
سوغاتی بیاورد و هدیه بدهد و نیازهای
عاطفی و جنسی او را برآورد و …
اگر همسران پیامبر خدا(ص) به سفارش
قرآن کریم، به زندگی قانعانه و زاهدانه آن
حضرت می ساختند، آن حضرت نیز در
کارهای خانه کمک می کرد، هرچه
می خوردند می خورد و هرگز از هیچ غذایی
بد نمی گفت.
این است مفهوم عدل و انصاف در
زندگی مشترک و خانوادگی. مراعات
دوجانبه نسبت به حقوق متقابل زن و
شوهر، رمز دوام و استحکام بنیان خانواده و
تقویت انس و الفت در میان همسران است.
تقسیم کار
از نمونه های بارز مراعات حقوق طرفین،
تقسیم کارهای خانه و زندگی میان زن و
شوهر است.
وقتی بار سنگین خانواده بر دوش دو
انسانی است که با هم زندگی مشترک دارند،
چاره ای جز تقسیم این بار و کار نیست، تا نه
کاری بر زمین بماند و نه بارها بر دوش یکی
سنگینی کند.
اساس حرمت گزاری به حقوق انسان،
«شناخت» و «مراعات» حقوق و وظایف
است، نه صرفا شعار به سود حقوق بشر!
همین که اسلام برای زن، حق مالکیت و
استقلال اقتصادی و انتخاب و … قرار داده
است، نشانه حرمت نهادن به اوست. اینکه
شوهر در مقابل همسرش وظایف و تعهداتی
دارد، نشانه دیگری از این «حق» و «احترام»
است.
خانه ای که بر شالوده «محبت» استوار
شده باشد، هر یک از زن و شوهر، بیش از
آنچه که «وظیفه»شان است، کار و تلاش
می کنند، آن هم عاشقانه و از روی مهر و
احساس رضایت و خرسندی.
در حالات و سیره رسول خدا(ص) نقل
شده است که آن حضرت حتی در کارهای
خانه، به همسرانش کمک می کرد (وَ یَخْدِمُ
فی مِهنةِ اهلهِ)(4) که این بالاتر از «تقسیم
کار» است.
وقتی به داوری حضرت رسول(ص)،
کارهای بیرون خانه و درون خانه، در زندگی
مشترک میان حضرت علی(ع) و فاطمه
زهرا(ع)، تقسیم شد، دختر بزرگوار
پیامبر(ص) از این تقسیم کار بسیار
خردسند گردید. بخصوص که می دید با
تخصیص کارهای داخل خانه به وی، از
برخورد با مردان و نامحرمان در بیرون از
خانه و هم صحبت شدن با آنان دور می ماند
و این برای حیا و عفاف زن مناسب تر
است.(5)
آنچه مانع بروز تشنّج و تنش در رفتار
همسران است، وجود حد و حریم برای
کارها و وظایف هر یک و انتظار و توقع از
یکدیگر در محدوده همان حد و حریم و
مراعات آن حدود و حقوق است.
بار کارها را باید هر دو به دوش بکشند.
کارهای سنگین و خستگی آور و گوناگون
خانه، اگر به دوش یکی بیفتد و دیگری
بی خیال و راحت طلبانه و آسوده خاطر به
خواب و تفریح و استراحت و مسافرتهای
خود برسد و غم خانه و فکر مشکلات را
نداشته باشد، ظلمی در حق دیگری است،
چه زن باشد، چه شوهر. البته در این گونه
موارد، این زنان هستند که «مظلوم خانواده»
می شوند و حقشان تباه می گردد.
این سخن زیبای پیامبر(ص) که «من
بهترین شما نسبت به همسران خودم
هستم.» اگر جلوه های متعددی داشته
باشد، یکی هم رأفت و عطوفت و کمک و
تفقّد و حق گزاری و قدرشناسی نسبت به
زنان است که حضرت رسول(ص) هم عملاً
چنان بوده، هم به چنین رفتار متعالی و
بزرگوارانه ای سفارش می فرمود و از ستم و
اجحاف در حق زنان نهی می کرد.
رسول خدا(ص) فرمود: «ملعونٌ ملعونٌ
من ضَیّعَ مَنْ یَعْول»؛(6)
ملعون است، ملعون است کسی که فرد
مورد تکفل خویش را تباه سازد.
تباه ساختن حق افراد زیردست و تحت
تکفل، که همسر هم یکی از آنان است،
موجب استحقاق لعنت الهی می شود.
تقسیم کار و مسؤولیتها نیز باید با
مراعات توان جسمی و ظرفیت وجودی و
طاقت فردی باشد و از تحمیل تکلیفی فوق
طاعت بر هر یک از آن دو پرهیز شود.
پایان این بخش را حدیثی از پیامبر
اکرم(ص) و سخنی از امام صادق(ع) قرار
می دهیم.
مردی خدمت پیامبر خدا(ص) آمد و در
ستایش از اخلاق همسر خود چنین گفت:
من زنی دارم که هرگاه وارد خانه می شوم از
من استقبال می کند و به پیشوازم می آید و
هرگاه که از خانه بیرون می روم، مرا بدرقه و
مشایعت می کند. هرگاه مرا اندوهگین و
ناراحت می بیند، از علت غم و اندوهم
می پرسد. پیامبر اکرم(ص) فرمود: این زن را
به بهشت بشارت بده و به او بگو که تو یکی
از کارکنان و کارگزاران خدا هستی و برای هر
روزِ تو، اجر و پاداشِ هفتاد شهید است.(7)
در سخنی ارزشمند، امام صادق(ع)
فرموده است:
مرد در زندگی با همسر خود، بی نیاز از
سه چیز نیست:
1ـ همراهی و هماهنگی با او، تا به این
وسیله، موافقت و محبت و دوستی او را
جلب کند.
2ـ رفتار نیک و حسن خلق با همسر و
به دست آوردن دل او و با آراستگی و
حسن ظاهر و جلوه زیبا در چشم او.
3ـ توسعه و گشایش در مسایل
معیشتی.
زن نیز در زندگی با شوهرش بی نیاز از
سه چیز نیست، تا توافق کامل با او پدید
آید:
1ـ نگهداشتن خود از هر گونه آلودگی و
ناپاکی، تا بدین وسیله دل شوهر به او
اطمینان پیدا کند و در حالاتِ خوشایند و
ناپسند و خوب و بد، اطمینانش محفوظ
بماند.
2ـ نگهداری شایسته از شوهر و
مراقبت از او، تا عواطف او را نسبت به
خویش جلب کند و هنگام لغزش از سوی
خود، آن عاطفه او را کمک کند.
3ـ اظهار عشق و محبت به شوهر و
خویش را آراستن و به هیأتی زیبا درآمدن تا
در چشم شوهر، زیبا جلوه کند و محبت
افزون گردد.(8)
رعایت این نکات، از نظر عاطفی و
تحولات روحی در خانواده، شرایط
مناسب تری را برای برپایی «خیمه عفاف»
پدید می آورد و ضامن استحکام بنیان
خانواده در سایه تعالیم مکتبی است.
سلامت خانواده
از نهاد
خانواده و مقدس بودن تشکیل آن و کمک به برپایی این خیمه عفاف گفتیم، و از
اینکه قانون زوجیت عمومی و کشش متقابل، به برپایی این خیمه کمک میکند و
اگر تدبیر نباشد، این کشش به تنش میانجامد. ازدواج، سازنده و رشد دهنده
است و روح تعاون و احساس مسؤولیت را بر میانگیزد و وعده الهی هم به توسعه
رزق برای اقدام کنندگان به ازدواج، این سنت نبوی است.
معیار گرایی
چنین نیست که هر کس
ازدواج کرد، سعادتمند شود. چنین هم نیست که هر کس همسری برگزیند، میتواند
او را به سعادت و خوشبختی برساند. دلیل آن هم وجود آتشهای اختلاف و
زبانههای کینه و کدورت در خانوادههای بسیاری است که گاهی هم پایشان به
شکایت و دادگاه و پرونده و … کشیده میشود.
مهمتر از تشکیل خانواده،
داشتن خانوادهای سالم، استوار، پاک و عاطفی و داشتن همسری همدل و همزبان و
همراه و همدرد است. خانوادههایی که پس از تشکیل، خیلی زود از هم میپاشد و
طوفان اختلاف، ریشه آن را لرزانده و سقف آن را فرو میریزد، یا از همان
آغاز، میان زن و شوهر و اقوام و بستگان دو طرف، مساله بوده است، یا در اثر
لجاجتها، خودخواهیها، نبودن روحیه گذشت و ایثار و نادیده گرفتن خطاهای کوچک
و ضعفهای ناچیز، مسایلی بروز میکند و رفته رفته بزرگ میشود و مشکلات،
عرصه را بر زندگی تنگ میسازد. اگر از آغاز، بنای ازدواج، سالم نهاده شده
باشد، این گونه بحرانها یا هرگز یا دیر به سراغ خانه میآید.
هسته
اولیه یک خانواده سالم و مطلوب، از همان آغاز ازدواج، از هنگام خواستگاری و
وصلت با خانواده دیگر شکل میگیرد و ریشه آن، شناختن و داشتن معیارهای
مکتبی در انتخاب همسر است.
همسر ایده آل کیست؟ خصوصیات یک زن یا شوهر
خوب کدام است و با کدام معیار باید سراغ انتخاب شریک رفت، یا به درخواست یک
خواستگار برای ازدواج، آری گفت؟ و این آری گفتن، که گاهی بلکه اغلب، یک
زندگی مادام العمر را بر دوش انسان میگذارد، باید با در نظر گرفته چه
ویژگیهایی باشد؟
نجابت و دیانت
وصلت با خانوادههایی که
نجیب و شریفند، پسندیدهتر است. تدین و تقوا، ملاک دیگری در همسر گزینی
است. ارزش و اعتبار یک مسلمان در دیدگاه مکتب، به دین اوست. پس ملاک قرار
دادن دینداری در ازدواج، نشانه اصول گرایی و مکتبی اندیشیدن و مکتبی عمل
کردن است.
اگر کسی مسلمان و مومن است و در ازدواج، دنبال همتا، هم شان
و کفو میگردد، لابد میداند که مسلمانی و ایمان، رمز و نشانه آن همتایی
است و مومن، کفو مومن است و زنان پاک و عفیف، لایق مردان با تقوا و پاکند و
الطیبات للطیبین (9) و در آیات قرآن، ازدواج با مشرک و کافر نهی شده است،
چرا که همتای مومن نیست. (10)
امام صادق (علیه السلام) فرمود:
الکفو ان یکون عفیفا و عنده یسار (11)
کفو و همتا در همسری آن است که پاکدامن و توانگر باشد (تا بتواند خرج زندگی را تامین کند).
پس معیار در آری گفتن به همسر آینده یا خواستگاری کردن از یک دختر، آن است
که هم عفاف داشته باشد، هم قدرت مالی. در برخی احادیث، دین و امانت مطرح
شده است، در روایتی دین و اخلاق معیار قرار گرفته است و بی اعتنایی به این
معیارها فساد آفرین دانسته شده است.
رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود:
اذا جاء کم من ترضون خلقه و دینه فزوجوه و ان لا تفعلوه تکن فتنة فی الارض و فساد کبیر(12)؛
هر گاه کسی سراغ شما آمد که اخلاق و دیانت او را میپسندید، پس با او
ازدواج کنید و گرنه در زمین فتنه خواهد شد و فساد بزرگ پدید خواهد آمد.
گر چه زیبایی و جمال را به عنوان یک معیار و ارزش میتوان حساب کرد، اما
در صورتی که با تقوا، عفاف و پاکی در تعارض قرار نگیرد. کسی که در ازدواج،
تنها به زیبایی، یا ثروت یا شهرت توجه کند و از اصالت خانوادگی و تربیت و
اخلاق پدر و مادر و عفاف دختر غافل شود، چه تضمینی وجود دارد که
خانوادههای محکم، استوار و پا برجا پدید آید و این کانون، پایگاه صفا و
محبت شود؟!
سنتهای دینی و ملی را نباید نادیده گرفت. فرهنگ خودی ما به
اصول خوبی آمیخته و بر آنها استوار است، اگر آن را در مقابل فرهنگ بیگانه،
به دیده حقارت ننگریم و کنار نگذاریم. در یک خانواده، هر چه نجابت و اصالت
و حیا و عفت بیشتر باشد و هر چه معیارهای مکتبی بیشتر حاکم و سرنوشت ساز و
تاثیر گذار باشد، نظام و انسجام و قوام آن خانواده نیز، مستحکمتر و
بادوامتر خواهد بود.
سستی بنیان خانوادهها را بیشتر در میان کسانی
میتوان دید که به اصول مکتبی و ارزشهای فرهنگ خودی بی اعتنا و از آنها
بیگانه یا گریزاناند.