اس ام اس های سوزناک غمگین
دیگر نیازی به باران نیست !
مدت هاست که گل های باغچه را با اشک هایم آبیاری میکنم . . .
و چه شاداب میشوند این گل ها
شکسپیر راست میگفت
” مردها با چشم هایشان عاشق میشوند و زن ها با گوش هایشان ”
آری تو با صدایت مرا عاشق کردی و چه دلفریب است ریتم نفس هایت در پس حرف هایی که میزنی . . .
اعتراف میکنم تو بهترین قصه گویی هستی که مرا زود , غرق در خوابی شیرین میکند
کاش صبرمان در عشق همچون زلیخا
و پاک دامنی مان همچون یوسف عزیز مصر باشد . . .
——————————————————————
دیگر آیینه ای در اتاقم نیست
زمانی که رفتی آن را از پنجره بیرون انداختم
وقتی تو نیستی دلیلی ندارد به خودم برسم
رژ بمالم , چشمانم را سیاه کنم و یا موهایم را آراسته . . .
دیگر شیشه ی عطرهایم خالی نمیشود
دیگر پیراهنم را غرق در بوی خوش نمیکنم
من زیبایی ام را فقط برای ” تو ” میخواستم
وقتی تو در کنارم نیستی
ترجیح میدهم همان دختر ژولیده ای باشم که در غم های خودش فرورفته
به وقت غم می آیی پیش ” من ” و شانه ای برای گریستن میخواهی
و هنگام شادی در آغوش ” او ” لبخند میزنی و دلبری میکنی
آخر این چه عدالتی ست ؟
بانو ناز و عشوه هایت مرا دیوانه میکند
لطفا موهایت را به دست باد نسپار
لبخندت را به کسی جز من تقدیم نکن
و مژگانت را در انظار همه تاب نده . . . !
علت جنگ : برق نگاهت . . .
سلاح جنگ : دستانم…
درست فهمیدی میخواهم هجوم بیاورم به سویت !
هر چه زودتر در آغوشم تسلیم شو . . .
گفته باشم من عقب نشینی نخواهم کرد !
میخواهم این حمله باشکوه را در تاریخ ماندگار کنم
وقتی رابطه ای با شناخت آغاز شود
“اعتماد” در میان آن شکل میگیرد
و زمانی که اعتماد وجود داشته باشه
رابطه مسیری صعودی را طی میکند . . .
و آنموقع است که تو کاملا معنی درست ” خوشبختی ” را درک خواهی کرد
راستش دیگر کسی نیست که شب های مرا بخیر کند . . .
اما شب شما همیشه بخیر و شادی . . .
نگاه هایمان ” هرزه ” شده اند
آغوش هایمان بوی ” هوس ” گرفته اند
قول هایمان ” بی اعتبار ” است
حرف هایمان ” خالص ” نیست
عشق هایمان ” پوشالی ” شده است
محبت هایمان ” قلابی ” شده
خوبی هایمان فقط ” تظاهر ” به خوبی ست
عبادتمان همه چیز است جز ” بندگی ” خدا . . .
رنگ و لعاب صورت ها هر روز بیشتر میشود
و رنگ و لعاب دل ها هر روز کم تر . . .
افکارمان ” غربی ” شده است
آزادی از نظرمان آزاد بودن پوشش است نه آزاد بودن عقیده ,
همه کارها را با پاداش میخواهیم
اما تا این که جزا ببینیم فریادمان به آسمان میرسد . . .
فرهنگ اصیل خودمان را کنار گذاشته ایم و فرهنگ به اصطلاح ” مدرن ” را برگزیده ایم
شلوار پاره میپوشیم چون ” مد ” است !
لباس های ساده و مناسب را کنار میگذاریم چون ” افت کلاس ” است !
شعار میدهیم بدون ” عمل ” . . .
قضاوت میکنیم بدون ” عدل ” . . .
سوال من این است ما در کدام نقطه از انسانیت ایستاده ایم ؟
دردم این است :
که درکت به دردم نمی رسد !
——————————————————————
خسته ام . . .
از این سوال بی جواب ،
که هر لـحظه می پرسم ،
” یعنـی الان کجائی ” . . . ؟!
راه بدی را انتخاب کرده بودم برای نگه داشتنت : صداقت ، مهربانی ، زیاد به تو توجه داشتن و خیلی حماقت های دیگر . . .
این روزها هرچه خائن تر باشی دوست داشتنی تری !
گاهی اونقدر خسته میشویم که خستگیمون در نمیشه ، “ درد ” میشه !
عکس و مکث !
نمیدانم چر ا نمیتوانم بی مکث از عکسهایت رد شوم
چهره ی مینیاتوری تو از پس قاب هم, همچون پخش زنده ی فوتبال هیجان انگیز است
فرستنده : رها
——————————————————————
این آخرین بارم بود!
دیگر احساسم را برای کسی عریان نمیکنم
فرستنده : رها
دیگر ب خوابم هم نمی آید,درکش میکنم همخوابی با دیگران تمام وقتش را گرفته . . .
فرستنده : رها
ﻣﻦ ﭼﯿﺰ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻧﺪﺍﺩﻡ ﺑﺎ ﺭﻓﺘﻨﺖ !
ﮐﻤﯽ ﺩﻟﻢ ﺷﮑﺴﺖ ، ﺷﺐ ﻫﺎ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩﻡ
ﯾﺎﺩﮔﺎﺭﺵ ﺳﺮﺩﺭﺩ ﻫﺮﺷﺒﻢ ﺷﺪ .
ﯾﮑﻢ ﺍﺯ ﺁﺭﺍﻡ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﺮﺩﻥ فاصله ﮔﺮﻓﺘﻢ .
ﭼﯿﺰ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﻧﺸﺪﻩ ﺑﺎﻭﺭ ﮐﻦ !
ﺗﻮ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺑﺎﺧﺘﯽ ﺑﺎﻭﺭ ﮐﻦ !
ﺗﻮ ﻋﺎﺷﻖ ﺗﺮﯾﻦ ﻗﻠﺐ ﺩﻧﯿﺎ ﺭﺍ ﺑﺎﺧﺘﯽ !
ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯼ ﻣﻦ ، ﻋﺎﺷﻘﺖ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ . . .
فرستنده : رها
بعضی وقتا ” دردات ” انقدشخصی میشن . . .
که دیگه حتی باخودتم حرفشون رونمیزنی. . .
نــــــــــــه !
هوا سرد نیست !
سرمای کلامت ، دیوانه ام میکند
بی رحم !
شوق نگاهم را ندیدی ؟
تمامه من به شوق دیدنت ، پر میکشید
ولی . . .
همان نگاه بی تفاوتت
برای زمین گیر شدنم کافی بـــــود
فرستنده : رها
دوستت دارم هایت را تکرار کن اینجا نه بینی کسی دراز میشود نه گرگ ب گله کسی میزند . . .
فرشتنده : حمیده
کجا گمت کردم ! دیگرنه صدایت را میشنوم ، نه میبینمت ، خدا لعنتت کند دل چه به روزم آوردی
فرستنده : رها
——————————————————————
از اومدن ها, رفتن ها, شکستن ها . . .
جایی که فقط میخوای یکی باشه ، یکی بمونه نره
واسه همیشه کنارت باشه
من الان اونجام ! تو کجایی؟
فرستنده : رها
وقتی کسی رو زیاد و بدون قید و شرط بخوای ، براش تبدیل میشی به سیب زمینی ؛ اونوقته که تو روغن سرخت میکنه . . .
قــیـامـتی سـت !
از لـحـظه ای که زنــگ ِ تلـفن بلند مـی شـود . . .
از جــا مــی پَـــرم !
تـا لـحـظه ای کـه . . .
مــثـل ِ هـمـیـشه . . .
تـو نیـستی !
جمله های غمگین و بسیار زیبا
کاش بـودی و دستهایِ مهـربانت
مـرهمِ همه ی نبـودنهایت میشد
::
::
نه، دنیا کوچک نیست
وگرنه من هر روز نشانی خانهات را گم نمیکردم
و لابهلای سطرهای غمگین زندگی
به دنبال ِ دستهای تو نمیگشتم…
::
::
گذشته که حالم را گرفته است!
آینده که حالی برای رسیدنش ندارم!!
و حال هم حالم را به هم میزند!!!
چه زندگی شیرینی…!!!!
::
::
نبودن هایت آنقدر زیاد شده اند که هر رهگذری را شبیه تو می بینم!!
نمی دانم غریبه ها “تو” شده اند یا تو “غریبه”؟؟!!
::
::
گاهی برای کشیدن فریاد
هزاران پیکاسو هم کافی نیست…
::
::
برعکس پولهایم، زندگی ام گوشه دارد، همانجا که همیشه تنهای تنها مینشینم.
::
::
یادت هست فقط میگفتی لب تر کن؟ لب که هیچ چشمانم را تر کردم ولی باز ترکم کردی
::
::
تو را چه به فرهاد؟
یک فرهاد بود و یک بیستون عاشقی!
تو همین یک وجب دیوار را بردار…
من باورت می کنم
::
::
سخت است ببازی تمام احساس پاکت را…و هنوز نفهمیده باشی، اصلا دوستت داشت؟!
::
::
او رفت؟
بسلامت.
من خدا نیستم بگویم: صدبار اگر توبه شکست بازآید.
آنکه رفت,به حرمت آنچه باخود برد حق بازگشت
ندارد. رفتنش مردانه نبود.لااقل مرد باشد برنگردد. خط زدن برمن پایان من
نیست، آغاز بی لیاقتی اوست!
::
::
کاش قلبها در چهره بود آنگاه کسی شیفته لبخند دروغین نمی شد!
::
::
زخم هایت را پنهان که. آدم های سرزمین ما بیش از خد بانمک هستند…
::
::
همه ی پل های پشت سرم را خراب کردم از عمد…
راه اشتباه را نباید برگشت.
::
::
خیلی از اونایی که بودن دیگه نیستن، چون اونایی نیستن که بودن.
::
::
همه ی یهویی ها خوبن:
یهویی بغل کردن
یهویی بوسیدن
یهویی دیدن
یهویی سورپرایز کردن
یهویی دوست داشتن
یهویی عاشق شدن
اما امان از یهویی رفتن!!!
::
::
گاهی اونقد رمزخرف میشم که برای بقیه قابل
درک نیستم…حتی عزیزترین کسمو از خودم میرونم … اماتوی اون لحظه تودلم آرزو
میکنم بهم بگه: میدونم دست خودت نیست عزیزم …. درکت میکنم !!!
::
::
بند بند دل بنده به بند بند دلت بنده، دل بند بنده دلم برات تنگه…
::
::
من هنوز از بازی کلاغ پر میترسم! میترسم بگویم “تو” آرام بگویی “پر”
::
::
یه روزی من بودم نفسش بعد شدم باعث تنگی نفسش! رفت سراغ یکی دیگه…
::
::
حس خوبی نیست در رویای کسی گم شی که فکرتو حتی تو خوابشم نمی گنجه.
::
::
این روزها میگذرند ولی من به آسانی از این روزها نمیگذرم..
::
::
به سلامتی اونی که وقتی توبغلم گرفتمش وجودم لرزید، نه از ترس نه ازعشق بازی. از وحشت فردای بدون اون!!!
::
::
میدونی قشنگترین احساس چه وقتیه؟
برگردی یواشکی عشقتو نگاه کنی ببینی اونم داره نگات میکنه.
::
::
از همون لحظه ای که بند نافت رو از مادرت جدا میکنن، باید بدونی که دیگه به هیچکس نمیتونی وابسته شی
::
::
نقطه می گذاری انتهای خط . .
و مـــــــــــــن باز می رسم سر سطر !
تو دوباره با نقطه ای تمامم می کنی . . .
و من سمج تر از هزار سطر به پایان رسیده . . .
شروع می کنم !
درشکه ای سیاه می خواهم که یاد تو را با خود ببرد یـــا نــــــــه
نـــــــــــــه …
یــــاد تـــــــــــو باشد مــــــــــرا با خود ببرد …