اس ام اس و جملات عرفانی زیبای یاد خدا
در بیمارستان میلیون ها کلمه پراکنده “خداوند” ریخته بود روی کمپوت های میوه و تخت ها و راهروها و نیمکت های سنگی توی حیاط !
همیشه به یادش باشیم …
.
.
خدایا دلم که برایت تنگ می شود با آنکه می دانم همه جا هستی اما به آسمان نگاه می کنم چرا که آسمان سه نشانه از تو دارد :
بی انتهاست ، بی دریغ است و چون یک دست مهربان همیشه بالای سرماست !
.
.
خـــدا تنها اسمی است که هر کجا صدایش زدم گفت : جانم !
.
.
خدایا در این آشفته بازار کمک کن تا دلم بلرزد به نگاهی که بیارزد …
و ای کاش آن نگاه نگاه تو باشد !
.
.
همیشه سرم بالاست چون بالا سرم خداست !
.
.
فرو افتادن در مقابلِ خدا ؛ تنها راه برخاستن است …
.
.
اگر ذره بین نگاه قوی باشد ، در تمام صفحه های ورق خورده زندگی اثر انگشت خدا دیده میشود !
.
.
بدترین احساس زمانی است که خودت هم می فهمی که از خدا دور شده ای …
فرستنده : KMD
.
.
توکل یعنی اینکه با ایمان در راهی قدم بگذاری که هیچکس با تو نیست ، آنوقت
می بینی کسانی که فکرش را هم نمی کرده ای در این راه با تو همراه خواهند شد
…
.
.
خدای را باید شناخت که اوست دهنده ی بی منت …
گر همه بستانند او بدهد و چون او بدهد کس نتواند بستاند !
.
.
احساس حضور خدا در همه حال ، همه مسائل را حل می کند !
.
.
آتشی که نمى سوزاند ابراهیم را و دریایى که غرق نمی کند موسى را
کودکی که مادرش او را به دست موجهاى نیل می سپارد تا برسد به خانه ی تشنه به خونش
دیگری را برادرانش به چاه مى اندازند ، سر از خانه ی عزیز مصر در می آورد
آیا هنوز هم نیاموختی که اگر همه ی عالم قصد ضرر رساندن به تو را داشته باشند و خدا نخواهد نمی توانند ؟
پس به تدبیرش اعتماد کن
به حکمتش دل بسپار
به او توکل کن و به سمت او قدمی بردار تا ده قدم آمدنش به سوى خود را به تماشا بنشینی …
.
.
خدایا …
بدون نوازش های تو میان دست های زندگی مچاله می شویم …
نوازشت را از ما نگیر !
.
.
عزیزم ، چرا انقدر غصه میخوری ؟
یادت نره من حواسم بهت هست !
دوستدارت خـــــــــــــــــدا
.
.
حیف تو را داشتم و غیر تو را بنده شدم …
.
.
فقط گوشه چشمی از نگاه خداوند برای خوشبختی انسان کافیست …
به امید آنکه همیشه در نگاهش باشی !
.
.
ای آنکه طلبکار خدایی به خودآ
از خود بطلب کز تو جدا نیست خدا
.
.
دوسش داری ؟
حس خوبیه همیشه کنارته ؟
با کدوم اسم قشنگ صداش میکنی ؟
تا حالا سرتو گزاشتی رو شونش و گریه کنی ؟
تا حالا ازین که همیشه کنارت بوده تشکر کردی ؟
چندبار ناراحتش کردی ؟
داد زدی بگی دوست درام ؟
تا حالا بدی تورو خواسته ؟
داری بهش فکر میکنی ؟؟؟ خدارو میگما !!!
.
.
خدایا مرا به آنجایی برسان که هیچ چیز جز راضی بودن تو برایم مهم نباشد !
.
.
خدایا دلم را به کدام وجه این دنیا خوش کنم ؟
دلخوش به حضور توام وگرنه مرا با این دنیا چه کار ؟
.
.
گاهی خدا میخواهد با دست تو دست دیگر بندگانش را بگیرد ؛ وقتی دستی را به یاری میگیری بدان که دست دیگرت در دست خداست !
.
.
زندگی زیباست ! دقت کن …
آرام رد شو ، حس کن ، نفس بکش …
همه چیز نعمت است !!!
.
.
سر بر شانه خدا بگذار تا قصه عشق را چنان زیبا بخواند که نه از دوزخ بترسی و نه از بهشت به رقص درآیی !
قصه عشق “انسان” بودن ماست …
.
.
از پنجره روزگار به درخت عمر که مینگرم ، خوش تر از یاد خداوند ثمری نیست !
.
.
برادران یوسف وقتی میخواستند یوسف را به چاه بیفکنند یوسف لبخندی زد.
یهودا پرسید: چرا خندیدی ؟ این جا که جای خنده نیست ! یوسف گفت : روزی در
فکر بودم چگونه کسی میتواند به من اظهار دشمنی کند با این که برادران
نیرومندی دارم ؟! اینک خداوند همین برادران را بر من مسلط کرد تا بدانم که
غیر از خدا تکیه گاهی نیست !
.
.
ﭘﻨﺎﻩ ﻣﯽ ﺑﺮﻡ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺍﺯ ﻋﯿﺒﯽ ﮐﻪ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺩﺭ ﺧﻮﺩ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﻢ ﻭ ﺩﯾﺮﻭﺯ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻫﻤﺎﻥ ﻋﯿﺐ ﻣﻼﻣﺖ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻡ !
.
.
دیشب با خدا دعوایم شد و با هم قهر کردیم ؛ فکر کردم دیگر مرا دوست ندارد ، رفتم گوشه ای نشستم و چند قطره اشک ریختم و خوابم برد !
صبح که بیدار شدم مادرم گفت :
نمیدانی از دیشب تا صبح چه “بارانی” می آمد !!!
.
.
و خدایی که تنهاست ولی هرگز تنهایت نمی گذارد !
.
.
درخت سایه اش را بی دریغ به تو می بخشد و خورشید گرمایش را و گل شمیم خوشش را
باران طراوتش را و آسمان برکتش را و رود قطره قطره آبش را و پرنده نوای دل
انگیزش را و همه و همه بخشیدن را از خدایی آموخته اند که آنها را زیبا
آفریده …
زیباترین آفریده خدا انسان است !
تو برای بخشیدن چه داری ؟ ثروتت ؟ دانشت ؟ جانت ؟
همه اینها خوب است اما چرا از گنج بی پایانی که در وجودت داری خرج نمی کنی ؟
محبت !
حاضری آنرا ببخشی ؟
با خنده ای بر لبت یا اخلاقی خوش یا دستان پرمهری که بر سر کودکی خسته از کار می کشی یا با محبتی که به عشقت می کنی یا …
مطمئن باش گنجت تمام نمی شود بلکه زیاد خواهد شد پس از بخشیدنش دریغ نکن !
.
.
تا اطلاع ثانوی از عشق دم بزن
لطفا بدون فاصله با من قدم بزن
گاهی به روی پنجره ی کوچکم بخند
گاهی جهان کوچک من را به هم بزن
خطی به نام عشق به پیشانی ام بکش
یک سرنوشت تازه برایم رقم بزن
اصلا بیا به خاطر این روزهای خوب
از هفته روزهای بدم را قلم بزن
بی فکر درس و کار همین چند لحظه را
با من نشسته ای ، فقط از عشق دم بزن …
“الهام مردانی”
عجب صبری خدا دارد !!
عجب صبری خدا دارد!
اگر من جای او بودم که اول ظلم را می دیدم از مخلوق بی وجدان ٬جهان را باهمه زیبایی و زشتی به روی یکدگر ویرانه می کردم .
عجب صبری خدا دارد!
اگر من جای او بودم که می دیدم یکی عریان ولرزان ٬دیگری پوشیده از صد جامه رنگین زمین و آسمان را واژگون، مستانه می کردم.
عجب صبری خدا دارد!
اگر
من جای او بودم که در همسایه صدها گرسنه ٬چند بزمی ٬گرم عیش ونوش می دیدم
٬نخستین نعره مستانه را خاموش آن دم بر لب پیمانه می کردم.
عجب صبری خدا دارد!
اگر
من جای او بودم نه طاعت می پذیرفتم ٬نه گوش از بهر استغفار این بیدادگرها
تیز کرده ، پاره پاره در کف زاهد نمایان سبحه صد دانه می کردم.
متن های درد دل با خدا
عجب صبری خدا دارد!
اگر من جای او بودم برای خاطر تنها یکی مجنون صحرا گرد بی سامان هزاران لیلی ناز آفرین را کو به کو، آواره و دیوانه می کردم .
عجب صبری خدا دارد!
اگر من جای او بودم به گرد شمع سوزان دل عشاق سرگردان سراپای وجود بیوفا معشوق را پروانه می کردم.
عجب صبری خدا دارد!
اگر
من جای او بودم که می دیدم مشوش عارف عامی زبرق فتنه این علم آدم سوز مردم
کش ٬بجز اندیشه عشق و وفا معدوم هر فکری در این دنیای پر افسانه می کردم.
عجب صبری خدا دارد!
اگر
من جای او بودم به عرش کبریایی با همه صبر خدایی تا که می دیدم عزیزی
نابجا ناز بر یک ناروا گردیده خواری می فروشد. گردش این چرخ را وارونه بی
صبرانه می کردم.
عجب صبری خدا دارد!
چرا
من جای او باشم؟ همین بهتر که او جای خود نشسته و تاب و تماشای تمام
زشتکاریهای این مخلوق را دارد ٬وگرنه من بجای او چو بودم ، یک نفس کی
عادلانه سازشی با جاهل فرزانه می کردم ؟؟؟!!!