آزادی
اگر
میدانستید، یک محکوم به مرگ، چقدر در آرزوی بازگشت به زندگی است، آنگاه
قدر روزهایی را که با غم و اندوه و نگرانی و بدخلقی میگذرانید،
میدانستید.
بو علی سینا
——————————————————————–
هر چه قفس تنگتر، آزادی شیرینتر.
——————————————————————–
همه کس آزادی را دوست دارد، اما فقط برای خودش و نه برای دیگران.
جملات زیبا اسارت
بسته بندی اش که تموم شد به گیله مرد زنگ زدم :
… من برای کمک به زلزله زده ها یک بسته آماده کردم اگه تو هم میای بیام خونه تون تا با هم بریم …
تشکر و قبول کرد با هم برای اهدای کمک بریم …
بسته رو صندوق عقب ماشین گذاشتم و راه افتادم .
جلوی خونه گیله مرد پارک کردم و زنگ زدم .
در رو باز کرد و بعد از سلام و احوالپرسی چند قلم جنس بسته بندی شده رو گذاشت صندوق عقب و صندلی پشت راننده …
گفتم : بابا چه خبره ! اینهمه ؟
لبخندی زد و گفت : جون هرکی دوست داری این حرف رو نزن … کلی دعای ” اللهم فک اسیر ” خوندم تا بتونم کمک کنم !
گفتم چی خوندی ؟ اللهم فک کل اسیر ؟!؟ مگه این کمکها برای اسراست ؟ برادر ! قراره به مردم زلزله زده آذربایجان کمک کنیم ها !
گفت
: چطور اسیر نیستیم وقتی وسایلی که سال تا سال ازشون استفاده نمیکنیم رو
نمیتونیم به یک نیازمند ببخشیم ؟ و اسیر مادیاتی شدیم که .
ناگهان ساکت شد و گفت : ای بابا باز که دارم موعظه میکنم !
سوییچ انداختم و در حالی که استارت میزدم گفتم : گیله مرد ، موعظه هات هم عشقه !
– لبخندی زد …
به خونه که برگشتم به وسایل داخل خونه ، کمد و چمدونها نگاه کردم …
وسایل نویی که سال تا سال دست بهشون نمیزنم و مورد استفاده ام واقع نمیشه
… ، بله حقیقت داشت ! من گروگان گرفته شده بودم …
دلم شکست ، دستام رو بالا بردم : اللهم فک کل اسیر …
و من اول اسیر شده ی این دنیایم ..