کلاغ ها
دیالوگ مترسک، دیالوگ آل پاچینو، دیالوگ جین هکمن، دیالوگ جری شاتزبرگ
آل پاچینو: مکس تو جریان مترسک رو میدونی؟
جین هکمن: نه
آل پاچینو: فکر میکنی کلاغها از یه مترسک بترسن؟
جین هکمن: بله،فکر کنم بترسن،چطور مگه؟
آل پاچینو: نه،کلاغها نمیترسن،باور کن،نه
جین هکمن: نه کلاغهای لعنتی میترسن
آل پاچینو: نه،کلاغها میخندن
جین هکمن: مزخرفه
آل پاچینو: همینطوره،کلاغها میخندن،ببین،کشاورز یه مترسک میسازه،درسته؟
با یه کلاه خنده دار روی سرش،با به صورت خنده دار … کلاغها میان کنارش و می بیننش … به نظرشون خنده دار میاد و اونها میخندن
جین هکمن: کلاغهای لعنتی میخندن؟
آل پاچینو: درسته … اونا میخندن … بعد میگن:
“اون کشاورز پیر،جونز،که اون پائینه،مرد خوبیه،اون مارو خندوند پس ما دیگه اذیتش نمیکنیم…”
مترسک-جری شاتزبرگ
جملات زیبا از ال پاچینو
یه بار ، از خدا یه دوچرخه خواستم ،اما بعدش فهمیدم که خدا اصلا کارش چیز دیگست …
پس یه دوچرخه دزدیدم و به جاش از خدا خواستم که منو ببخشه !
“آل پاچینو”