تغییرات روانی پس از زایمان
روانپریشی
پس از زایمان در زنانی بروز میكند كه بتازگی نوزادی به دنیا آوردهاند.
خصوصیات معمول این بیماری شامل افسردگی، هذیان و افكار مبنی بر صدمه زدن به
خود یا نوزاد میشود.
در این میان از آنجایی كه این
افكار هرچند به ندرت، اما ممكن است به خودكشی یا نوزادكشی هم منجر شود در
نتیجه باید به دقت پایش شوند. تاكید میشود كه میزان بروز این اختلال حدود 2
ـ 1 در هر هزار مورد زایمان است.
با علایم آشنا شوید:
علایم این اختلال اغلب ظرف چند
روز پس از زایمان شروع میشوند، هرچند میانگین فاصله زمانی زایمان تا شروع
علایم بین 2 تا 3 هفته است. بیماران به طور مشخصی از خستگی، بیخوابی و
بیقراری شكایت دارند و ممكن است دورههایی از گریستن و بیثباتی هیجانی را
تجربه كنند.
همچنین سوءظن، سردرگمی، بیربطی
كلام، اظهارات غیرمنطقی و نگرانیهای وسواسی درباره راحتی و سلامت كودك
ممكن است بروز كنند. بیمار ممكن است به طور هذیانی معتقد باشد كه كودكش فوت
كرده یا معیوب است. گاهی بیمار تولد فرزندش را انكار میكند و معتقد است
مجرد، باكره، آزاردیده، تحت نفوذ دیگران و یا منحرف است. توهمات با محتوای
مشابه ممكن است شامل صداهایی باشد كه به بیمار میگویند خود یا كودكش را
بكشد. شكایاتی مبنی بر عدم توانایی حركت كردن، ایستادن یا راه رفتن نیز شایعند.
درمان:
كاهش احتمال بروز این بیماری با
سازگاری خوب پیش از بیماری و شبكه حمایتی خانواده ارتباط دارد. در
بارداریهای بعدی این بیماران، خطر بروز مجدد دوره بیماری افزایش مییابد و
گاهی به 50 درصد میرسد.
روانپریشی پس از زایمان یك
فوریت روانپزشكی محسوب میشود. درمان انتخابی آن عبارت است از داروهای ضد
روانپریشی و لیتیوم به همراه یك داروی ضدافسردگی كه توسط روانپزشك تجویز
میشود.
البته در زنان شیرده تجویز دارو
ممنوع است. بیمارانی كه فكر خودكشی دارند، برای جلوگیری از اقدام به
خودكشی باید به بخش روانپزشكی منتقل شوند. در صورت تمایل مادر تماس وی با
فرزندش معمولا مفید است، اما این ملاقاتها باید كاملا تحت نظر انجام شوند.
پس از گذشت دوره حاد رواندرمانی لازم است كه بیمار نقش مادری را بپذیرد و
با آن احساس راحتی كند. افزایش حمایت از سوی همسر و سایر اطرافیان هم ممكن است ضروری باشد.
افسردگی پس از زایمان
علائم بالینی بیماری
- احساس غمگینی ، ناامیدی و دلتنگی
- کاهش اشتها و کاهش وزن
- بیانرژی بودن؛ خستگی
- کندی در تکلم و تفکر
- بروز مکرر سردرد و سایر ناراحتیهای فیزیکی
- سردرگمی درباره توانایی بهبود زندگی
- فقدان پیوند عاطفی بین مادر و کودک ، که برای هر دو زیانآور است.
- افسردگی شدید که ممکن است با احساسات تهاجمی نسبت به کودک
، از دست دادن احساس عزت در ظاهر و منزل ، بیاشتهایی یا غذا
خوردن اجباری ، دوری کردن از دیگران یا تمایلات خودکشی همراه باشد.
دلایل بروز بیماری
علت این اختلال انطباق روان شناختی لازم پس از تولد ، کمبود خواب
و مراقبت از نوازد میباشد. البته این احتمال هم وجود دارد که افسردگی پس
از زایمان ناشی از تغییرات هورمونی باشد، که بر حالات روحی روانی فرد
تأثیر گذارند. پذیرفتن مسؤولیت 24 ساعته مراقبت از یک نوزاد شیرخوار
تطابق عمدهای را از نظر روانی و شیوه زندگی در اکثر مادران میطلبد،
حتی اگر نوزاد فرزند اول نباشد. این استرسهای فیزیکی و روانی
معمولاً با استراحت ناکافی تا هنگام ثبات یافتن نیازهای معمول کودک
همراه است، بنابراین خستگی و افسردگی در مادران غیرمعمول نیست. استرس ، کمبود خواب ، تغذیه نامطلوب ، فقدان حمایت مادر از سوی همسر و سابقه اختلالات روانی قبلی در مادر از عوامل تشدید کننده بیماری میباشند.
پیشگیری
- مادران نباید از این که احساسات پیچیدهای در مورد مادر
بودن خود دارند احساس گناه کنند. ایجاد تطابق و ایجاد پیوندی عاطفی
طبیعی نیاز به درمان دارد. - در نظر گرفتن برنامههای مکرر خارج از منزل نظیر قدم زدن و
دیدارهای کوتاه با دوستان و اقوام برای مادران مفید است. این
برنامهها به مادران کمک میکند تا دچار احساس انزوا از دیگران نشوند. - مادران باید کودک خود را در اتاق جداگانهای بخوابانند. در این صورت مادران راحتتر استراحت خواهند کرد.
- مادران میتوانند برای کارهای روزانه نظیر خرید کردن و
مراقبت از کودک در هنگام استراحت خود از خانواده یا دوستان کمک
بگیرند. - مادر در صورت احساس افسردگی بهتر است احساسات خود را با همسر
یا یک دوست که شنونده خوبی برای حرفهای اوست در میان بگذارد.
صحبت کردن با سایر مادران امکان استفاده از همفکری و تجربه آنان را
فراهم میکند. - روان درمانی یا مشاوره با متخصص مربوطه در صورت تداوم افسردگی توصیه میشود.
درمان
درمان شامل کمک به مادر در مراقبت از نوزاد ، حمایتهای روانی فرد و مشاوره و تجویز داروهای ضد افسردگی میباشد.
افسردگی خفیف پس از زایمان با حمایت خانواده و دوستان معمولاً
به سرعت برطرف میشود. اگر افسردگی شدید شود ممکن است مادر دیگر قادر
به مراقبت از خود و کودک نباشد و بستری در بیمارستان ممکن است
ضرورت یابد (به ندرت). اگر افسردگی شدید شده و بستری در بیمارستان
را ایجاد نماید، توصیه میشود که مادر در یک مرکز نزدیک منزل بستری
شود تا رابطه نزدیک وی با کودک حفظ شود. حتی موارد شدید افسردگی با
داروها ، مشاوره با متخصص مربوطه و حمایت اطرافیان معمولاً قابل
علاج است. داروهای ضد افسردگی اغلب هنگامی مؤثرند که 4-3 هفته مصرف
شوند. اگر مادر به کودک خود شیر میدهد هرگونه داروی تجویزی از این
بابت باید به دقت در نظر گرفته شود. البته معمولا در صورت استفاده از
داروهای ضد افسردگی شیردهی به کودک باید قطع شود.