نَفقه و مصالح ساختمان بهشت، ذكر خداست
و رسول الله صلّي الله عليه وآله
وسلّم فرمودند: من در بهشت داخل شدم، و در آنجا قصري را از ياقوت
سرخ ديدم كه داخل آن از خارج آن ديده ميشد و خارج آن از داخل
آن ديده ميشد، از شدّت نوري كه داشت.
گفتم: اي جبرئيل! اين قصر از آنِ كيست؟! گفت:
لِمَنْ أَطَابَ الْكَلَامَ، وَ أَدَامَ الصِّيَامَ، وَ أَطْعَمَ الطَّعَامَ، وَ تَهَجَّدَ بِاللَيْلِ وَالنَّاسُ نِيَامٌ!
«براي كسيكه گفتارش را پاكيزه گرداند،
و روزهاش را ادامه دهد، و إطعام طعام كند، و شبانگاه كه مردم
به خواب روند او به تهجّد مشغول باشد!»
أميرالمؤمنين گويند: من به رسول الله عرض كردم: در امّت تو
صفحه
92
كيست كه چنين طاقتي داشته باشد؟!
رسول الله فرمود: اي عليّ! نزديك بيا.
چون نزديك شدم فرمود: آيا ميداني پاكيزگي گفتار چيست!؟ گفتم: خدا
و رسول خدا داناترند.
رسول الله فرمود: سُبْحَانَ اللَهِ وَ الْحَمْدُلِلَّهِ وَ لَا إلَهَ إلَّا اللَهُ وَ اللَهُ أَكْبَرُ گفتن است.
فرمود: آيا ميداني ادامه دادن روزه كدام است؟! من عرض كردم: خدا و رسول خدا داناترند.
فرمود: كسي كه ماه رمضان را روزه بدارد، و يك روز از آن را إفطار نكند!
فرمود: آيا ميداني اطعام طعام كدام است؟! من عرض كردم: خدا و رسول خدا داناترند.
فرمود: كسي كه براي عيالات خود روزي حلال طلبد، بطوريكه از فقر و پريشاني آبروي آنان را حفظ كند.
فرمود: آيا ميداني شب زندهداري در وقت خواب رفتن مردم چيست؟! گفتم: خدا و رسول خدا داناترند.
فرمود: كسي كه شب را نخوابد مگر آنكه
نماز عشاء را كه در آخر انجام داده ميشود بجاي آرد. و مراد از مردم
در اين كلام، طائفۀ يهود و نصاري هستند، زيرا آنها بين نماز مغرب و
عشاء ميخوابند.
و رسول الله صلّي الله عليه وآله فرمود: چون مرا به سوي آسمان سير دادند، من داخل در بهشت شدم.
صفحه
93
فَرَأَيْتُ
فِيهَا قِيعَانَ وَ رَأَيْتُ فِيهَا مَلَآئِكَةً يَبْنُونَ لَبِنَةً
مِنْ ذَهَبٍ وَ لَبِنَةً مِنْ فِضَّةٍ، وَ رُبَمَا أَمْسَكُوا. فَقُلْتُ
لَهُمْ: مَا بَالُكُمْ قَدْ أَمْسَكْتُمْ؟!
فَقَالُوا: حَتَّي تَجِيٓئَنَا النَّفَقَةُ.
فَقُلْتُ: وَ مَا نَفَقَتُكُمْ؟!
قَالُوا: قَوْلُ الْمُؤْمِنِ: سُبْحَانَ اللَهِ وَالْحَمْدُلِلَّهِ وَ
لَا إلَهَ إلَّا اللَهُ وَاللَهُ أَكْبَرُ؛ فَإذَا قَالَ بَنَيْنَا، وَ
إذَا أَمْسَكَ أَمْسَكْنَا.
«در آنجا ديدم زمينهائي را كه در آنها
فرشتگان، با يك خشت از طلا و يك خشت از نقره مشغول ساختمان
بودند؛ و چه بسا ميشد كه آنها دست از كار ميكشيدند. من به آنان
گفتم: به چه علّت شما از كارتان دست برميداريد؟!
آنان گفتند: دست بر ميداريم تا به ما نفقه و مصالح ساختماني برسد. من گفتم: نفقۀ شما چيست؟!
آنان گفتند: گفتار مؤمن كه ميگويد: سُبْحَانَ اللَهِ وَالْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إلَهَ إلَّا اللَهُ وَاللَهُ أَكْبَرُ؛ چون بگويد، ما مشغول ساختمان ميشويم و چون از گفتن دست بردارد ما هم از ساختن دست بر ميداريم.»
و رسول خدا صلّي الله عليه وآله
وسلّم فرمودند: چون پروردگار من، مرا به آسمانهاي هفتگانه سير داد و
بدانجا برد، جبرائيل دست مرا گرفت و بر روي يك فرش مَخملي از
فرشهاي مخملي بهشت نشاند، و يك دانه بِه، به من داد.
من آن به را به دو نيمه شكافتم، كه ناگاه يك حوريّه از ميان آن بيرون آمد و در مقابل من برخاست و گفت: السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا مُحَمَّدُ!
صفحه
94
السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَحْمَدُ! السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَهِ! من گفتم: وَ عَلَيْكِ السَّلَامُ، كيستي تو؟!
حوريّه در پاسخ گفت: من راضيۀ مرضيّه
هستم. خداوند جبّار مرا از سه چيز آفريده است: قسمت بالاي بدن
من از كافور است، و قسمت ميانۀ من از عَنبر، و قسمت پائين من از
مُشك است. و خداوند وجود مرا از آب حيوان خمير كرده است، و پروردگار
من به من گفته است: بوده باش. و بنابراين من براي برادرت و
وصيّت علی ابن أبيطالب هستم.
و اين قضيّه و امثال اين قضيّه دلالت دارند بر آنكه بهشت موجود
است، و عكسِ همين مطالب نيز دربارۀ جهنّم صادق است.[89]
و قسمت صدر اين روايت را شيخ طوسي در «أمالي» خود با سند متّصل
از رسول الله صلّي الله عليه وآله وسلّم آورده است.
[90]
و در «تفسير فرات بن إبراهيم» با اسناد
خود از حُذيفة يَماني روايت كرده است كه عائشه بر رسول خدا
صلّي الله عليه وآله وسلّم وارد شد در حاليكه رسول الله مشغول
بوسيدن فاطمه عليها السّلام بودند.
عائشه گفت: اي رسول خدا! چگونه او را ميبوسي در حاليكه او زني است و شوهر دارد؟!
صفحه
95
بِه، ميوۀ أميرالمؤمنين، و سيب ميوۀ سيّد الشّهداء، و انار ميوۀ حضرت زهراء سلام الله عليهم است
حضرت رسول در اين حال حديث معراج را
بيان كردند تا بدينجا رسيدند كه فرمودند: و سپس جبرئيل عليه
السّلام دست مرا گرفت و داخل در بهشت نمود، و من بسيار شادان
بودم.
من در بهشت برخورد كردم با درختي كه
از نور بود و آن درخت داراي تاجهائي از نور بود، و در پاي آن درخت
دو فرشته بودند كه زينت آلات و حلّهها را در هم ميپيچيدند. و من
جلو رفتم و سيبهائي ديدم كه هيچ سيبي را به آن عظمت و بزرگي
نديده بودم. و من يك دانه از آن سيبها را برداشتم و شكافتم، يك
حوريّه از آن بيرون آمد كه گوئي مژگان چشمهايش چون پرهاي جلوي
بالهاي بازشكاري بود.
من گفتم: اي حوريّه! تو متعلّق به كيستي؟! حوريّه گريست و گفت:
لاِبْنِكَ الْمَقْتُولِ ظُلْمًا: الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِمُ السَّلَامُ.
«براي پسر مظلوم تو كه از روي ستم كشته ميشود: حسين بن عليّ بن أبي طالب عليهم السّلام.»
و باز مقداري به جلو رفتم، و برخورد
كردم با رُطَبي كه از كره نرمتر و از عسل شيرينتر بود. يك دانه
از رطب را برداشتم و خوردم، و من اشتهاي به خوردن آن داشتم. آن
يك دانه رطب در صُلب من تبديل به نطفه شد، و چون به زمين فرود
آمدم با خديجه آميزش نمودم و او به فاطمه بار برداشت.
صفحه
96
پس فاطمه حَورآءِ إنسيّه است، و من هر گاه كه ميل به بوي بهشت پيدا ميكنم، دختر خودم فاطمه را ميبويم.
[91]
هركس ذكر خدا گويد، به مجرّد آن خداوند درختي براي او در بهشت ميكارد
از «مجموعة وَرّام بن أبي فِراس» از أبو أيّوب أنصاري از رسولالله صلّي الله عليه وآله وسلّم آورده است كه:
لَيْلَةً أُسْرِيَ بی ،مَرَّ بی إِبْرَاهِيمُ عَليْهِ السَّلَامُ:
فَقَالَ: مُرْ أُمَّتَكَ أَنْ يُكْثِرُوا مِنْ غَرْسِ الْجَنَّةِ! فَإنَّ
أَرْضَهَا وَاسِعَةٌ وَ تُرْبَتَهَا طَيِّبَةٌ.
قُلْتُ: وَ مَا غَرْسُ الْجَنَّةِ؟! قَالَ: لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إلَّا بِاللَهِ. [92]
«در آن شبي كه مرا به معراج بردند،
ابراهيم عليه السّلام از نزد من عبور كرد، و گفت: امّت خود را امر
كن تا در بهشت، زياد درخت بكارند! چون زمين بهشت بسيار وسيع، و
خاك آن بسيار پاك است.
من گفتم: درختي كه در بهشت كاشته ميشود چيست؟ ابراهيم گفت: لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إلَّا بِاللَهِ است.»
و در «كافي» از جماعتي از أصحاب، از
فُضيل بن عبدالوهّاب از إسحق بن عبيدالله ] عبدالله [ از
عُبيدالله بن وَليد وَصّافي، مرفوعاً از رسول خدا صلّي الله عليه
وآله وسلّم روايت كرده است كه:
مَنْ قَالَ: لَا إلَهَ إلَّا اللَهُ، غُرِسَتْ لَهُ شَجَرَةٌ فِي
الْجَنَّةِ مِنْ يَاقُوتَةٍ حَمْرَآءَ مَنْبَتُهَا فِي مِسْكٍ أَبْيَضَ،
أَحْلَي مِنَ العَسَلِ وَ أَشَدُّ بَيَاضًا مِنَ
صفحه
97
الثَّلْجِ وَ أَطْيَبُ رِيحًا مِنَ الْمِسْكِ. فِيهَا أَمْثَالُ ثَدْيِ الابْكَارِ تَعْلُو عَنْ سَبْعِينَ حُلَّةً.
وَ قَالَ رَسُولُ اللَهِ صَلَّي اللَهُ
عَلَيْهِ وَءَالِهِ وَسَلَّمَ: خَيْرُ الْعِبَادَةِ قَوْلُ لَا إلَهَ
إلَّا اللَهُ. وَ قَالَ: خَيْرُ الْعِبَادَةِ الاِسْتِغْفَارُ؛ وَ ذَلِكَ
قَوْلُ اللَهِ عَزَّوَجَلَّ فِي
كِتَابِهِ: فَاعْلَمْ أَنـَّهُ و لَا إِلَـه إِلَّا اللَهُ وَاسْتَغْفِرْ لِذَنبِكَ [93]. [94]
«هر كس كه بگويد: لَا إلَهَ إلَّا اللَه،
در بهشت درختي براي او كاشته ميشود از ياقوت سرخ كه ريشهاش در
مُشك سفيد است، كه از عسل شيرينتر است و از برف سفيدتر و بوي
آن از مشك بهتر است. و در آن درخت مانند پستانهاي دختران دوشيزه
ميباشد، كه از پس هفتاد پارچه و حلّه نيز برآمده است.
و رسول الله فرمود: بهترين عبادت گفتار لَا إلَهَ إلَّا اللَه
است. و بهترين عبادت استغفار است؛ و بر همين مطلب است گفتار
خداوند عزّ وجلّ در كتاب خود: پس بدان كه هيچ مقصودي و معبودي جز
خدا نيست، و بر گناهانت استغفار كن و آمرزش بخواه.»
و در «أمالي» صدوق روايت ميكند از أحمد
بن هارون فاميّ از محمّد بن عبدالله حِمْيَري از پدرش از أحمد بن
محمّد بن خالد بَرقي، از حضرت صادق، از پدرش، از جدّش عليهم
السّلام كه:
قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَهِ صَلَّي اللَهُ عَلَيْهِ وَءَالِهِ
وَسَلَّمَ: مَنْ قَالَ: سُبْحَانَ اللَهِ، غَرَسَ اللَهُ لَهُ بِهَا
شَجَرَةً فِي الْجَنَّةِ. وَ مَنْ قَالَ:
صفحه
98
الْحَمْدُ لِلَّهِ، غَرَسَ اللَهُ لَهُ بِهَا شَجَرَةً فِي الْجَنَّةِ.
وَ مَنْ قَالَ: لَا إلَهَ إلَّا اللَهُ، غَرَسَ اللَهُ لَهُ بِهَا
شَجَرَةً فِي الْجَنَّةِ. وَ مَنْ قَالَ: اللَهُ أَكْبَرُ، غَرَسَ
اللَهُ لَهُ بِهَا شَجَرَةً فِي الْجَنَّةِ.
فَقَالَ رَجُلٌ مِنْ قُرَيْشٍ: يَا رَسُولَ اللَهِ! إنَّ شَجَرَنَا فِي الْجَنَّةِ لَكَثِيرٌ!
قَالَ: نَعَمْ! وَلَكِنْ إيَّاكُمْ أَنْ تُرْسِلُوا عَلَيْهَا نِيرَانًا
فَتُحْرِقُوهَا! وَ ذَلِكَ أَنَّ اللَهَ عَزَّ وَجَلَّ يَقُولُ:
يَـٰٓأَيـُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُوٓا أَطِيعُوا اللَهَ وَ أَطِيعُوا
الرَّسُولَ وَ لَا تُبْطِلُوا أَعْمَـٰلَكُمْ [95]. [96]
«حضرت فرمودند: رسول خدا صلّي الله عليه وآله وسلّم فرمودند: هر كس بگويد: سُبْحَانَ اللَهِ خداوند براي او درختي در بهشت ميكارد، و هر كس بگويد: الْحَمْدُ لِلَّهِ خداوند براي او درختي در بهشت ميكارد، و هر كس بگويد: لَا إلَهَ إلَّا اللَهُ خداوند براي او درختي در بهشت ميكارد، و هر كس بگويد: اللَهُ أَكْبَرُ خداوند براي او درختي در بهشت ميكارد.
مردي از قريش گفت: يا رسول الله! بنابراين ما درختهاي بسياري در بهشت داريم!
رسول الله فرمود: آري! و ليكن مبادا
آنكه آتشهائي بفرستيد و آن درختها را بسوزانيد! و اينست مفاد گفتار
خداوند عزّ وجلّ: اي كساني كه ايمان آوردهايد! از خداوند اطاعت
كنيد و از رسول او
صفحه
99
اطاعت كنيد، و اعمال خود را باطل مكنيد.»
چرا مردم الآن بهشت و جهنّم را نميبينند؟
حال اگر كسي بگويد كه: اگر در امروز
بهشت و دوزخ خلق شدهاند، و مسلّماً محلّ دوزخ در زمين است، و
بهشت نيز به تقريبي كه از آيات قرآن استفاده شد، در ملكوت زمين
است؛ پس چرا مردم آنرا نميبينند؟
پاسخ آنستكه: مردم هنوز چشم بهشتبين
و دوزخبين خود را نگشودهاند، و گرنه ميديدند. و ما در بحث تجسّم
أعمال به اثبات رسانديم كه هيچ عملي در عالم تكوين از بين
نميرود؛ و در نشآت، صورت خود را عوض و بدل ميكند، و بهشت و جهنّم جز
بروز و ظهور حقيقت اعمال چيزي نيست.
وَ أُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِينَ * وَ بُرِّزَتِ الْجَحِيمُ لِلْغَاوِينَ. [97]
«و بهشت براي متّقيان نزديك شد، و دوزخ براي گمراهان ظاهر و بارز شد.»
وَ بُرِّزَتِ الْجَحِيمُ لِمَن يَرَي’.
[98]
«و دوزخ براي كسي كه ببيند، ظاهر و بارز شد.»
و بنابراين، فقط در روز قيامت چشم
واقعبين مردم در اثر تجرّد گشوده ميشود، و ادراك حقائق ميكنند؛ و
اگر هم امروز آن چشم گشوده شود بهشت و جهنّم را ميبينند،
همچنانكه براي رسول الله و أئمّۀ معصومين و اولياي خدا گشوده شده
است.
صفحه
100
و كلمۀ أُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ خوب بر اين معني دلالت دارد، همچنانكه در آيۀ ديگري نيز ميفرمايد:
وَ أُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِينَ غَيْرَ بَعِيدٍ. [99]
«و بهشت براي متّقيان نزديك گرديده شد، در حاليكه دور نيست.»
چون نزديك شدن را در مورد چيزي گويند
كه وجود داشته باشد ولي دور باشد، و اينك او را نزديك كنند. و
البتّه معلوم است كه نزديك شدن بهشت، به نزديك شدن ادراك انسان
به حقيقت بهشت است، مثل عباداتي را كه انجام ميدهيم تقرّباً
إلي الله، كه منظور رفع حجاب و ادراكِ نزديكي است، نه آنكه
العياذ بالله ما از خدا دور باشيم و به واسطۀ عبادت به خدا نزديك
شويم.
باري، در قرآن كريم وارد است كه جهنّم هفت در دارد:
لَهَا سَبْعَةُ أَبْوَ ‘بٍ لِكُلِّ بَابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ. [100]
«از براي دوزخ هفت در است، و از براي هر دري، از كافران و معاندان مقدار قسمت شدهاي معيّن گرديدهاست.»
بهشت، هشت در دارد
ولي دربارۀ تعداد درهاي بهشت چنانچه
مشهور است، در قرآن كريم آيهاي نداريم، بلي در اخبار بسياري وارد
شده است كه آن درها هشت عدد است. و شايد سرّش اين باشد كه چون
رحمت خدا بر غضب خدا سبقت دارد، طبق آيۀ كريمۀ:
صفحه
101
إِنَّ الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُم مِنَّا الْحُسْنَي’ أُولَـٰئِكَ عَنْهَا مُبْعَدُونَ. [101]
«آن كساني كه از نزد ما دربارۀ آنان خير و نيكوئي پيشي گرفته است، از آتش دوزخ دور شدگانند.»
بنابراين هميشه درهاي رحمت و فضل و
عافيت و خير، بر درهاي نقمت و نكبت و مسكنت و شرّ زياده است. و
آب كه مظهر رحمت خدا در اين جهان است، بر آتش كه مظهر غضب
خداست سبقت دارد، و آنرا خاموش ميكند.
روايات وارده دربارۀ درهاي بهشت
از جملۀ آن اخبار، روايت وارد در «خصال»
صدوق است با سند متّصل خود از حضرت صادق از پدرش از جدّش از عليّ
بن أبيطالب عليهم السّلام كه فرمود:
بهشت هشت در دارد: از يك در پيامبران و
صدّيقان وارد ميشوند، و از يك در صالحان و شهيدان، و از پنج در
شيعيان و محبّان ما وارد ميشوند.
و من پيوسته بر صراط ايستادهام و خدا را ميخوانم و ميگويم:
رَبِّ سَلِّمْ شِيعَتِي وَ مُحِبِّيَّ وَ أَنْصَارِي وَ مَنْ تَوَلَّاني فِي دَارِ الدُّنْيَا!
«بار پروردگار من! شيعيان مرا و محبّان
مرا و ياري كنندگان مرا و كساني را كه از من در دار دنيا متابعت
كردند، همه را سلامت بدار!»
و در اين هنگام ندائي از درون عرش
خدا ميرسد كه: درخواست تو قبول شد، و تو دربارۀ شيعيانت شفيع قرار
داده شدي. و هر يك از
صفحه
102
شيعيان من و افرادي كه ولايت مرا
پذيرفتند و مرا ياري نمودند و با دشمنان من كه با من با گفتار و يا
با كردار خود محاربه نمودند محاربه كردند، دربارۀ هفتاد هزار نفر از
همسايگان و خويشاوندانش شفاعت ميكند.
و يك درِ ديگري هم هست كه از آن در ساير مسلمين كه گويندۀ لَا إلَهَ إلَّا اللَه باشند و در دل آنها بقدر ذرّهاي از بغض ما اهل بيت نباشد، داخل بهشت ميگردند.
[102]
ما در مجلس شانزدهم از جلد سوّم بحث
«معادشناسي» مفصّلاً در اين مطالب بحث كرديم و روشن ساختيم كه
جهنّم محلّ منكرين و مستكبرين است، و بنابراين عامّه اگر عدم
قبول ولايتشان مستند به إنكار و استكبار نباشد بلكه ناشي از قصور
بوده و گويندۀ شهادتين باشند، به بهشت ميروند.
و روايت مفصّلي از «كتاب سُليم بن
قَيس هِلالي» از أميرالمؤمنين عليهالسّلام آورديم كه دلالت داشت
بر آنكه مَقسم هفتاد و سه فرقه كه يك فرقه اهل نجات و بقيّه
اهل هلاكتند كساني هستند كه داراي مكتب و ادّعا بوده و خود را
پرچمدار ميدانند، و امّا كساني كه اينطور نيستند آنها خارج از اين
تقسيم هستند، و آنها اكثريّت افراد هر ملّتي را تشكيل ميدهند. و آنها
مستضعفيني هستند كه در هر دوره و زمان در تحت تسلّط و غلبۀ
مستكبران آن عصر بوده و از خود رأي و دخالت و استقلالي ندارند. و
بنابراين عامّه و اهل تسنّن كه چنين نيستند، همه
صفحه
103
اهل بهشتند؛ غاية الامر از يك درِ خاصّ به بهشت ميروند و آنان همدرجه و هم مقام با شيعه نيستند.
و نيز در «خصال» با سند خود از جابر از حضرت باقر عليهالسّلام روايت كردهاست كه:
قَالَ:
أَحْسِنُوا الظَّنَّ بِاللَهِ، وَاعْلَمُوا أَنَّ لِلْجَنَّةِ
ثَمَانِيَةَ أَبْوَابٍ، عَرْضُ كُلِّ بَابٍ مِنْهَا مَسِيرَةُ
أَرْبَعِينَ سَنَةً! [103]
«فرمود: گمان و پندار خود را به خدا
نيكو كنيد، و بدانيد كه براي بهشت هشت در است، و عرض هر دري به
اندازۀ مسير چهل سال راه است!»
و در «أمالي» صدوق از أنس بن مالك روايت كرده است كه چون پسري از صحابي كبير و شريف: عُثمان بن مَظعون
وفات كرد، غصّه و اندوه او شدّت يافت، تا جائيكه در خانۀ خود
براي محلّ عبادت مسجدي قرار داد تا در آنجا به عبادت مشغول شود.
اين داستان به رسول الله رسيد، و
حضرت به نزد او آمدند و گفتند: اي عثمان! خداوند براي ما رهبانيّت
را ننوشته است، و رهبانيّت امّت من در جهاد في سبيل الله است.
اي عثمان بن مظعون! از براي بهشت
هشت در است، و از براي جهنّم هفت در. آيا تو را خوشحال نميكند
اينكه از دري از آن وارد نشوي مگر اينكه پسر خودت را در پهلو و
كنارت ببيني كه دست به دامن تو زده است و خود را شفيع تو بسوي
پروردگارت قرار ميدهد؟!
صفحه
104
عثمان گفت: آري!
پس مسلمين گفتند: يا رسول الله! آنچه براي عثمان است براي ما نيز در مصيبت فرزند هست؟
حضرت فرمود: آري؛ براي هر يك از شما كه صبر كند و به حساب خدا بگذارد.
پس حضرت فرمود: اي عثمان! كسيكه نماز
صبح را در جماعت بخواند، و سپس براي تعقيب به ذكر خدا بنشيند تا
آفتاب طلوع كند، از براي او در بهشت فردوس هفتاد مرتبه و درجه
است، و ما بين هر درجه تا درجۀ ديگر به قدر هفتاد سال راهي كه اسب
لاغر تيز رو ميدود فاصله است.
و كسيكه نماز ظهر را در جماعت بخواند،
براي او پنجاه مرتبه و درجه در بهشتهاي عدن است، كه ما بين هر
درجه تا درجۀ ديگر به قدر پنجاه سال دويدن اسب تندرو است.
و كسيكه نماز عصر را به جماعت بگزارد،
براي او پاداش آزادكردن هشتاد نفر از فرزندان اسماعيل است كه هر
كدام آنها صاحب خانه و زندگي باشند.
و كسيكه نماز مغرب را به جماعت بگزارد، اجر و مزد او يك
بر درهای بهشت چه جملهای نوشته شده است؟
رسول اکرم(ص) فرمود: دیدم درهای بهشت را که بر روی آنها این کلمات نوشته شده بود:
در اول: برای هر چیزی راه و روشی است و راه خوش زندگی در دنیا به چهار خصلت است:1. قناعت2. بخشش و اعطای حق و انصاف3. ترک کنید و حسد4. مجالست و همنشینی با اهل خیر و صلاح
در دوم: برای هر چیزی راه و روشی است و راه سرور و شادی در آخرت چهار خصلت است:1. دست مهربانی بر سر یتیمان کشیدن2. عطوفت و مهربانی نمودن به بیوهزنان3. سعی و کوشش نمودن در جوائج مؤمنان ومسلمانان4. غمخواری و جستجوی حال فقرا و مساکین نمودن.
در سوم: برای هر چیزی راه و روشی است و راه صحت و سلامت در دنیا به چهار خصلت است:1. کم گفتن2. کم خوابیدن3. کم راه رفتن4. کم خوردن
در چهارم: 1. هرکس ایمان به خدا و روز قیامت دارد، پس باید مهمان خود را اکرام نماید.2. هرکس ایمان به خدا و روز قیامت دارد، پس باید همسایه خود را گرامی بدارد.3. هر کس ایمان به خدا و روز قیامت دارد، پس باید به پدر و مادر خود را گرامی بدارد.4. هرکس ایمان به خدا و روز قیامت دارد، پس باید یا سخن خیر بگوید یا سکوت نماید.
در پنجم:1. هرکس میخواهد به او ظلم نشود، پس ظلم نکند.2. هرکس میخواهد به او دشنام ندهند، پس دشنام ندهد.3. هرکس میخواهد ذلیل نشود، پس کسی را ذلیل نکند.4.
هرکس میخواهد به ریسمان محکم و استواری که در دنیا و آخرت گسسته و پاره
نگردد، پس باید در آویزد و تمسک کند یعنی به توحید، نبوت و امامت تمسک
جوید.
در ششم:1. هرکس دوست دارد قبرش گشاده و وسیع گردد، پس باید مسجد بسازد.2. هرکس دوست دارد در قبر کرمهای زیرزمین او را نخورد، پس باید به مساجد رود.3. هرکس دوست دارد، در قبر، تر و تازه بماند و بدنش نپوسد، پس باید مساجد راجاروب ونظافت نماید.4. هرکس دوست دارد جایگاه خود را در بهشت ببیند پس باید مساجد را با فرش بپوشاند.
در هفتم: سپیدی و روشنی قلب در چهار خصلت است:1. عیادت مریض2. تشییع جنازه3. خریدن کفن4. رد قرض
در هشتم: هرکس میخواهد از هر یک از این درهای هشتگانه بهشت وارد گردد، پس باید به چهار خصلت چنگ زند:1. بخشش و سخاوت2. اخلاق نیکو3. صدقه دادن4. دست از آزار و اذیت بندگان خدای تعالی برداشتن.