این همه انتظار از همسر غیر طبیعی است!
حتما شنیدهاید که ازدواج امری مقدس است و در اسلام هم بسیار بر آن
تاکید شده اما چرا برخی زوجها بیش از بقیه از زندگی مشترکشان ناراضی
هستند و گاهی باشکوه و گلایه میگویند که در این زندگی رنج میکشند؟ مسلما
اگر دیدگاه غیرمعقولی از ازدواج داشته باشید و با همین نگرش وارد زندگی
شوید در آینده با مشکلات زیادی روبهرو خواهید شد که عرصه را به شما تنگ
میکند؛ البته امکان ندارد زندگی بدون مشکل و دغدغه باشد.
پس
زن و شوهرهایی هم که همیشه ظاهر زندگیشان را شیک و خوب نگه میدارند،
انگار که هیچ مشکلی ندارند را خیلی جدی نگیرید! برای عبور از مشکلات، اول
باید آنها را به رسمیت بشناسید و این را بدانید که آرامش محصول یک زندگی
طبیعی است.
نقاب در زندگی زناشویی بیمعناست!
زندگی
مشترک شبیه فضای دوستانهای که حتی با دوستان صمیمیتان تجربه میکنید،
نیست. شاید از دوستانتان شنیده باشید که تو خیلی خوب هستی و بدون تو به
ما خوش نمیگذرد و… ولی در زندگی مشترکتان همسرتان معتقد باشد که عصبی
هستید و اتفاقا این موضوع درست هم باشد اما نمیتوانید به این زودی این
گفته را بپذیرید. این موضوع به این دلیل است که ماسک همیشه خوب بودنتان را
در فضای دوستانه میتوانید نگه دارید اما در زندگی خصوصی که یک بازه
طولانی است، نمیتوان این نقاب را نگه داشت چون به دلیل تنشهایی که در
زندگی زناشویی به وجود میآید ترسها و اضطرابها نمایان میشود.
ترس از دست دادن نداشته باشید
سخت
است بفهمید که آدم خسیس، عصبی یا زودرنجی هستید در صورتی که در گذشته
اینگونه فکر نمیکردهاید. این به هم ریختگیها در ازدواج رخ خواهد داد.
در دوران آشنایی از این خبرها نیست. خیلی از آدمها از ترس از دست دادن،
اتفاقا به بدترین شکل هم از دست میدهند! چون از تنهایی میترسند و با
کوچکترین اتفاقی به دلیل نگرانیهایی که دارند، با رفتارهای اشتباه سرعت
سقوطشان را بیشتر می کنند؛ بنابراین چون فکر میکنید ممکن است اتفاق
ناخوشایندی پیش رویتان باشد، سراغ گفتوگو هم نمیروید.
یک واکنش انقلابی
حرفهای
ناگفته در زندگی زناشویی به عقده و سایه تبدیل میشوند. سایههای یک رابطه
در مشکلات کوچک به یک باره منفجر میشوند چون حل نشده و مدام روی هم انبار
شدهاند؛ بنابراین سر یک مسئله بسیار ساده و قابل حل یک واکنش انقلابی
منفی رخ خواهد داد.
این همه انتظار از همسر غیر طبیعی است!
در
دنیای امروز توجه به مسائل معنوی زندگی کم شده، به همین خاطر اکثرا
میخواهیم عشق را جایگزین آن کنیم. همه میخواهیم به زندگیمان گرما، معنا،
عشق، شور و انگیزه ببخشیم و متاسفانه همه این انتظارات را از همسرمان
داریم. این میزان خواسته صحیح نیست. او هم فردی مثل شماست؛ بنابراین
بپذیرید که قرار نیست ازدواج، تمام انتظارات شما را برآورده کند.
کمی طبیعی زندگی کنید!
عشق
پرشور اولیه باید بعد از ازدواج فروکش کند. کاملا هم طبیعی است و قرار
نیست همیشگی باشد چون باعث میشود از زندگی جا بمانید؛ البته گذشته رابطه و
آن عشق و علاقه هم دروغ و کلک نبوده! اما بعد از ازدواج مسلما انتظارات
نسبت به رابطه تغییر پیدا میکند.
زندگی طبیعی، قهر و آشتی هم دارد…
داشتن
انتظارات بیهوده، زندگی را غیرطبیعی میکند. زندگی باید روند طبیعی داشته
باشد. در هر ازدواجی ممکن است زن و شوهر حتی دو هفته با هم قهر باشند. همسر
قرار نیست به زندگی معنا بدهد! رابطه نباید جایگزین معنا در زندگی شود.
عشق همیشگی در زندگی یک شوخی است!
مثل سیب طبیعی
که لک دارد، کرمخوردگی دارد، گاهی حتی خوشطعم هم نیست و… . اما از
زمانی که این موضوع را درک میکنید که زندگی باید طبیعی باشد به آرامش
میرسید چون هیچ اتفاقی برای شما غافلگیرکننده نخواهد بود.
طرز برخورد درست را بیاموزید
برای
عبور از مشکلات اول باید آنها را به رسمیت بشناسید؛ اینکه هر اتفاقی که
افتاد عجیب نیست و قابل حل است؛ مثل اینکه فکر کنید ماشین نباید هیچ وقت
پنچر شود! اما زمانی که پذیرفتید، کمکم یاد میگیرید از این ماشین درست
استفاده کنید تا دیرتر خراب شود. به جای اینکه مدام روی یک مسئله تمرکز
کنید، سعی کنید راهکار مناسب طرز برخورد با آن را یاد بگیرید.
رابطه شما سالم است یا ناسالم؟
چیزی
که در زندگی زناشویی اهمیت پیدا میکند این است که فرد عموما در رابطه
نمیتواند به درک درستی برسد. در زندگی مشترک همسر مثل آینهای است که
مسائل مربوط به خود یا زندگی را به شما یادآوری میکند. اگر انتقادی از طرف
همسر مطرح شود، چند بعد دارد یا میپذیرید یا شروع به بحث و جدل میکنید؛
البته گاهی هم جلوی آینه میایستید و میفهمید حق با همسرتان است و او راست
میگوید. در رابطه زناشویی همیشه از این اخطارها رخ میدهد. اگر رابطه
سالم باشد، صحبت بیان شده را میپذیرید یا برایش توضیح منطقی مطرح میکنید
اما زمانی که رابطه ناسالم است، نمیپذیرید و حتی به آن فکر هم نمیکنید.
رابطه، تنها بخشی از زندگی است
سراغ
زندگی دیگری رفتن و یک انتخاب دیگر داشتن باز همین مشکلات را به وجود
میآورد. پس در وهله اول باید سراغ حل مسائل خودتان بروید. به چه مرحلهای
رسیدهاید؟ اول به این فکر کنید که این زندگی را میخواهید یا خیر؟ وقتی
میخواهید آن را نگه دارید، پس باید به آن فکر کنید. اگر نمیتوانید تحلیل
کنید باید سراغ کلاس خودشناسی بروید تا به درک درستی از موقعیتتان برسید.
در نهایت این را بدانید که رابطه تنها بخشی از زندگی است.
همدیگر را تخریب نکنید
با
ترسهایتان سراغ گفتوگو نروید. این را بدانید در زندگیای که نمیتوان
حرف زد به سختی میتوان پیش رفت و ادامه داد. خیلی از ما در گفتوگو حرف
نمیزنیم بلکه دعوا میکنیم! به یاد داشته باشید که قرار نیست همدیگر را
تخریب کنید. پذیرش هر موضوعی به معنای بدبخت شدن و زیاد بودن روی طرف مقابل
نیست! پس وارد هزارتوی بیارزشی نشوید.
در اوج
درگیری هم باید احتیاط کنید. گاهی در فضای حاکی از محرمیت همسرتان با شما
درددل کرده و از دغدغههایش در رابطه با یک دوست گفته است. بعدها اگر هنگام
درگیری به همسرتان بگویید که تو به دوستت هم حسادت میکنی، قطعا احساس
امنیت را از او خواهید گرفت و او دیگر بهراحتی نمیتواند با شما صحبت کند.
نقد سازنده و نه مخرب
بعضی
زن و شوهرها به جای اینکه به رشد و فردیت فکر کنند و بخواهند بالغ شوند،
سراغ سرکوب همدیگر میروند. روان انسانی که ترس و وابستگی زیادی دارد به
این شکل است که فکر میکند نقد به معنای مرگ است. نقد به این مفهوم است که
گاهی موضوعی در زندگی از طرف یکی از زوجها مطرح میشود که از موضع سرزنش
هم نیست و فقط آن فرد به حل مسئله فکر میکند… .
راهحلی برای توانمندی در گفتوگو
چیزی
که در رابطه بسیار ارزشمند است، توان گفتوگوست. زمانی میشود صحبت کرد که
طرف مقابل را برای گفتوگو به رسمیت بشناسید و مسائلی را که مطرح میشود
به عنوان یک راهحل بدانید. وقتی فضای مطرح شده را به عنوان یک راهحل
بدانید متوجه هستید که راهحل از طریق گفتوگو ایجاد میشود. توان
گفتوگو به معنای این است که سختترین مسائل را میتوان در این بستر حل
کرد. گاهی در مشاجرات زناشویی حریمهایی از بین میرود که برای دوطرف بسیار
سنگین است. رعایت نکردن قاعدههای درگیری، آنها را پایانناپذیر میکند
چون زخمها را عمیق میکند.
ریشهیابی مشکلات زناشویی
گاهی
مدت زمان زیادی لازم است تا ریشه اصلی مشکلات زندگی زناشویی نمایان شود.
به همین خاطر است که مشاورها به چندین جلسه گفتوگو برای ریشهیابی اصلی
مشکلات زندگی احتیاج دارند چون بسیاری از مسائلی که در این جلسهها مطرح
میشود، عامل اصلی مشکلات و درگیریها نیست؛ حتی گاهی در مشاورهها زن و
مردها دوست دارند خیلی خوب به نظر برسند! اینها همان زوجهایی هستند که به
مشاور مراجعه میکنند تا رای جمع کنند و به عنوان آدم بهتر رابطه انتخاب
شوند.
چقدر به همسرتان وابسته هستید؟
شاید جزو افرادی هستید كه در زندگی مشترك بدون اجازه
همسرتان آب هم نمیخورید و یك روز بدون او بودن بزرگترین كابوس زندگیتان
است. از طرف دیگر این احتمال وجود دارد كه از آن سوی بام افتاده باشید و
دلتان بخواهد مدتی دور از همسرتان زندگی كنید و به فضای شخصی بدون حضور
همسرتان بیشتر نیاز دارید. هر دوی این حالتها افراط و تفریط است كه شاید
خودتان نسبت به آنها آگاهی نداشته باشید. به همین دلیل روانشناسان مجله «
PSYCHOLOGIES» تستی را طراحی كردهاند كه به كمك آن میفهمید میزان وابستگی
شما به همسرتان چقدر است و ارتباط شما بر پایه چه ویژگیهایی بنا شده است.
در
اینجا 40 جمله وجود دارد. آنها را بخوانید و با هر جملهای كه موافق
هستید، دور آن خط بكشید. در پایان سراغ جدول بروید. بهطور مثال اگر با
گزینه یك موافق هستید، روبهروی آن دور گزینه «ج» خط بكشید. در مورد
سوالاتی كه با آن موافق هستید، این كار را تكرار كنید تا در نهایت بفهمید
بیشتر پاسخهای شما گزینه «الف» است یا «ب» یا «ج» یا «د». سپس ببینید
وضعیت شما به چه شكل است و چطور میتوانید به تعادل برسید.
1- بیشتر مواقع وقتی میبینم همسرم به من توجه میكند، شگفتزده میشوم.
2- از تنهایی لذت میبرم.
3-همه اتفاقات زندگیام را به همسرم نمیگویم.
4-نمیتوانم با افرادی رفت و آمد كنم كه همسرم به آنها اهمیتی نمیدهد.
5- سرگرمیهای مخفیانهای دارم كه درباره آنها با همسرم حرف نمیزنم.
6-فكر میكنم همسرم همان نیمه گمشده من است.
7-هر دوی ما دوستان و سرگرمیهای خودمان را داریم.
8-هر كدام از ما برای دیگری نگران میشویم.
9-برای اینكه همسرم مرا ترك نكند، حاضرم هر كاری انجام دهم.
10- با دقت از راحتی و آسایش شخصی خودم مراقبت میكنم.
11-هر چیزی كه همسرم را هیجانزده كند، مرا هم به وجد میآورد.
12-وقتی كنار هم هستیم، در تمام مدت همدیگر را مورد محبت و نوازش قرار میدهیم.
13-قبول دارم كه در زندگی ما نقاط مشترك كمی وجود دارد.
14-خوشم نمیآید درباره زندگی مشتركم با دیگران حرف بزنم.
15- بهطور مرتب زمانهایی را به خودم اختصاص میدهم.
16-هیچ چیز به اندازه خوشحال كردن همسرم مرا خوشحال نمیكند.
17-در زندگی مشترك فضای شخصی من به خوبی تثبیت شده است.
18-مهربانی و اعتماد در قلب رابطه ما قرار دارد.
19- با نیاز و امیالهای واقعی همسرم آشنایی دارم و لازم نیست درباره آنها از همسرم سوال كنم. او هم همینطور است.
20-تا زمانی كه همسرم شاد نباشد، نمیتوانم خوشحال باشم.
21- دلم نمیخواهد بابت كارهایی كه انجام میدهم، پاسخگوی كسی باشم.
22- در ورای چشمانش خود واقعیام را میبینم.
23-هیچ چیز من و همسرم را به اندازه زندگی در حباب كوچك خودمان خوشحال نمیكند.
24-گاهی اوقات بر سر مسائلی باهم اختلاف نظر داریم ولی به ندرت مشاجره میكنیم.
25-در یك ارتباط همیشه یك نفر باید نسبت به دیگری عشق و علاقه بیشتری را عرضه كند.
26-انفجار احساسی برای من مانند طاعون است؛ از آن اجتناب میكنم.
27-میدانم كه چطور احساساتم را كنترل كنم تا مایه نگرانی همسرم نشوم.
28-برای پیشگیری از بروز اختلاف نظر و جر و بحثها تمام تلاشم را به كار میبرم.
29-من و همسرم در طول روز چندین بار با تلفن باهم صحبت میكنیم یا برای هم پیامك میفرستیم.
30-علایق و احساساتمان را باهم تقسیم میكنیم.
31- هر چند وقت یكبار روابطمان را مورد
بازبینی قرار میدهیم تا اگر لازم باشد آن را بهبود ببخشیم.
32-گاهی دوری همسران از یكدیگر فرمول خوبی برای استمرار رابطهشان است.
33-به همسرم غر نمیزنم و دوست ندارم با او بحث كنم.
34-دوری از همسرم برای من غیر قابل تحمل است.
35- فكرم را درگیر مشكلات با همسرم نمیكنم.
36- اعتقاد دارم كه لازمه عشق بیقید و شرط این است كه بدون هیچ چشم داشتی به همسرم محبت كنم.
37-شادی و آرامش من وابسته به شخص دیگری نیست.
38- ارتباط با همسرم برای من در اولویت است.
39- بر این باورم كه یك ازدواج ایدهآل پیوند دو فرد كاملا مستقل است.
40-گاهی اوقات به افراد مجرد حسادت میكنم.
اگر بیشتر پاسخهایتان گزینه «الف» است،
رابطه شما بر پایه استقلال است
در
ناخودآگاه شما این پیام وجود دارد: به هیچ كس نیازی ندارم! از یك طرف
نمیخواهید زیاد خودتان را وابسته کنید و از سوی دیگر ترس از طرد شدگی هم
در شما وجود دارد. این شیوه زندگی سبب میشود رفتار اجتنابی را در پیش
بگیرید و زیاد با دیگران صمیمی نشوید. این موضوع میتواند در زندگی مشترك
هم خودش را نشان دهد.
شخصیت مستقل به خودش تكیه میكند و برای
دستیابی به اهداف روی پای خود میایستد. از این رو همسری میخواهد كه او هم
واجد چنین شرایطی باشد. وقتی دو فرد مستقل باهم ازدواج میكنند، همدیگر را
بهتر میفهمند و به حریم خصوصی یكدیگر احترام میگذارند. برای داشتن
رفتار متعادل خودتان را برای تجربیات تازه مشتاقتر نشان دهید. كمی به فكر
تغییر باشید و خودتان را برای پذیرش احساسات تازه آماده كنید.
اگر بیشتر پاسخهایتان گزینه«ب» است
در روابطتان فردی وابسته هستید
در
ضمیر ناخودآگاه شما وابستگی حك شده و هیچوقت نمیخواهید تنها باشید.
شخصیت شما به گونهای است كه احتمال دارد همسری مشابه خودتان را جذب كرده
باشید. دلتان میخواهد اوقات فراغت را در كنار همسر و خانوادهتان
بگذرانید و از تنهایی خودتان لذت نمیبرید. اگر مدتی دور از همسرتان باشید،
نشانههایی از اضطراب و تشویش سراغتان میآید و به خاطر ترس از تنها
ماندن همسرتان را دو دستی چسبیدهاید و اجازه نمیدهید فضای شخصی خودش را
داشته باشد.
برای ایجاد تعادل در زندگی سعی كنید استقلال شخصیتان
را افزایش دهید و برای خودتان فضای شخصی داشته باشید. برای معاشرت و حضور
در جمعهای تازه بیشتر وقت بگذارید و دوستان تازهای پیدا كنید. سعی كنید
آگاهانه تعداد پیامكها و تماسهای روزانه را كاهش دهید تا وابستگی شما به
همسرتان به تعادل برسد.
اگر بیشتر پاسخهایتان گزینه «ج» است
نقش یك همسر فداكار را ایفا میكنید
ضمیر
ناخودآگاه شما میخواهد ثابت كند كه لایق عشق دیگری است. عشق بیقید و شرط
برای شما به این معناست كه خودتان را وقف رابطه كنید و برای دریافت پاسخ
چشم داشتی نداشته باشید. دلتان میخواهد در هر شرایطی به دیگران و همسرتان
كمك كنید. گاهی اوقات ریشه این رفتار در كمبود عزت نفس شما ریشه دارد كه
سبب میشود همه انرژی شما برای كمكرسانی و سرویس دادن به دیگران صرف شود و
در جاهایی ممكن است از این رفتار شما سوءاستفاده شود.
برای ایجاد
تعادل در این رفتار توصیه مهم این است كه در جهت افزایش عزت نفستان گام
بردارید. به این ترتیب كه در طول روز زمانی را برای رسیدگی به خودتان در
نظر بگیرید و هنر « نه گفتن» را تمرین كنید. در مواردی به انتخابهای
خودتان اعتماد كنید و خودتان را بیش از گذشته دوست داشته باشید.
اگر بیشتر پاسخهایتان گزینه «د» است
با همسرتان رابطه متعادلی دارید
بهطور
ناخودآگاه دوست دارید به همسرتان عشق بورزید و به عنوان یك زوج ایدهآل
برای داشتن رابطه بهتر تلاش میكنید. به خوبی میتوانید مسائل را با صحبت
كردن حل كنید و انعطافپذیری به خرج میدهید. بیش از حد به همسرتان وابستگی
ندارید و برای شما دشوار نیست كه به خودتان اتكا كنید. میدانید كه برای
داشتن ارتباط بهتر باید زمینه رشد عاطفیتان را فراهم و برای ساختن ارتباط
خوب تلاش كنید.
سرگرمیهای شخصیتان را دارید و تمام زندگی فردی و
اجتماعی شما در ارتباط با همسرتان خلاصه نمیشود. این ارتباط متعادل به شما
و همسرتان كمك میكند امنیت خاطر درونی بیشتری داشته باشید و عزت نفستان
را بالا ببرید. برای تقویت رابطه، پروژههای مشترك تفریحی تازهای را برای
زندگی مشتركتان تعریف كنید و رویاها و اهدافتان را در كنار هم گسترش دهید
تا به تعادل و آرامش بیشتری برسید.
كلمات محبتآمیز به كار ببرید
اینكه
به همسرتان بگویید دوستش دارید اصلا جمله بدی نیست. همه دوست دارند كه به
آنها گفته شود چقدر با ارزش و دوستداشتنی هستند اما علاوه بر این جمله
كلیشهای، راههای دیگری هم برای بهكار بردن جملات محبتآمیز وجود دارد:
آرزوها،
رویاها، امیدها و افكار سری خود را با همسرتان درمیان بگذارید. این
حرفهای كوچك باعث میشود همسرتان احساس كند به شما نزدیك است چون به او
اجازه دادهاید از خصوصیترین افكار و دیدگاههایتان باخبر شود. وقتی هدف
شما این است كه در زندگی مشترك با همسرتان احساس صمیمانهتری داشته باشید،
فقط باید افكار و احساساتی را مطرح كنید كه بین شما و همسرتان رابطه
محبتآمیزتری ایجاد میكند. هرگونه نگرانی كه ممكن است عصبانیت یا جاری
شدن اشكها را در پی داشته باشد، برای زمان دیگری نگه دارید.