اگر زندگیتان گره کور دارد بخوانید!
خیلی ها مشکلشان کمبودِ وقت نیست بلکه فقط برای شمردن مشکلاتشان، وقت کم می آورند…
خیلی ها برای درد دل کردن، نمی دانند از کجا شروع کنند. موازنه ی انرژی های مثبت و منفی شان، حسابی به سودِ منفی ها کشیده…
این روزها مردم گرفتارند؛ 8 های زیادی هنوز در گرو 9 مانده که مانده…
این روزها، روزگارِ خیلی ها بر وفق مراد نیست. حالِ خیلی ها خوبِ خوب، نیست.
خیلی ها مشکلشان کمبودِ وقت نیست بلکه فقط برای شمردن مشکلاتشان، وقت کم می آورند…
خیلی ها برای درد دل کردن، نمی دانند از کجا شروع کنند. موازنه ی انرژی های مثبت و منفی شان، حسابی به سودِ منفی ها کشیده…
شادی ها، کوتاه و بی رمق شده اند و از پسِ غم های کهنه برنمی آیند…
خیلی از آرزوهای خیلی ها بر زمین مانده و خیلی از دعاهای خیلی ها، سالهاست که مستجاب نشده…
اونهایی
که به دین و مذهب چندان گرایشی ندارند، مقصّر همه ی بدبیاریها رو بد
شانسی میدونن؛ اونهایی سر به آسمانِ خدای بالای سرشون دارند، میگویند: نمی
دونیم حکمت این همه گرفتاری چیه؟! انگار دیگه صدای ما رو نمی شنود! چه
گناهی به درگاهش کردیم که این همه باید عقوبت پس بدیم؟! گلایه ها گاهی به
زبان می آیند، گاهی هم فقط از دل ها عبور می کنند.
وقتی می گیم:
خیلی ها اینجوری هستن، دلیل نمی شود که خیلی های دیگه، خوش و خرّم و راضی و
سرحال نباشند یا بر مرکب موفقیت ننشسته باشند یا به آرزوهای قشنگ مادی و
معنویشان نرسیده باشند… تحصیلات خوب و راحتی نداشته باشند؛ یا ازدواج
موفق و دلخواهی نکرده باشند؛ بچه های سالم و صالحی نداشته باشند یا یک
اربعینِ دلنشین، با پای پیاده، سر به آستان بهشت سیدالشهدا (علیه السلام)
نسائیده باشند…
شما هر دو دسته ی “خیلی ها” را دیدهاید. خودتان یا میان گروه اول، یا دوم، یا جایی در وسط ایستاده اید.
اما اینجا قدری با گروه اول، حرف بیشتری داریم.
با
شمایی که گاهی محاسباتت جور در نمیاد؛ غمگینی، ناراحتی، هیچ دست و دندانی
برای بازکردن گره کارِت پیدا نمی کنی… دیگه نه وقتی و نه حوصله ای برای
صبر کردن نداری، خسته ای از گرفتاری های حل نشده… تنهای تنهایی. حسرت
هزار چیز در دلت مانده و از این غصه های بی شمار…
قرآن می
گوید: اگر از تو رویگردان شدند، (یا حتی ورق روزگار از تو برگشته)، یک چیز
را بدان: این که خدا مولای توست. خوب مولایی است. خوب یاوری است. “وَوَإِن
تَوَلَّوْاْ فَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ مَوْلاَكُمْ نِعْمَ الْمَوْلَى
وَنِعْمَ النَّصِیرُ “[1]
اگر پول نداری ولی مولای خوبی داری
اگر پارتی کلفت نداری؛ ولی مولای خوبی داری
اگر فامیل و قبیله و عشیرهی سرشناس نداری ولی مولای خوبی داری
اگر زور بازو و توان و قدرت نداری ولی مولای خوبی داری
مولا
یعنی همه کاره ی آدم. صاحب اختیار آدم. وکیل تام الاختیار آدم. مولای ما،
مولای معمولی نیست، بهترینِ بهترین هاست. برای هر کداممان بالاخره یه جایی
این ثابت شده. احساس کرده ایم که کارش درسته. رو حسابه. کاری نیست که از
او برنیاد. مولا کار خودش را بلد است. او که شرط مولایی و آقایی را تمام
کرده، ما چقدر بندگیِ درست حسابی تحویلش داده ایم؟!
او که همه
جوره کاستی ها و نافرمانی هایمان را ندید گرفت؛ حتی با خوش بینی و مهربانی،
به نیکی تبدیلشان کرد [2] ما چقدر با بدبینی و بی اعتمادی، به برنامه ریزی
هایش نگاه کردیم و گوشه ی دلمان به عدالتش شک کردیم؟! (نعوذبالله) زندگی
هایمان با قطب نمای خدا جهت نگرفته، اونوقت از حیرانی و سرگشتگی شکایت می
کنیم!
دلهایمان را با بنده های خدا صاف نکرده ایم، اونوقت از هوای غبار آلود و گرفته ی دلمان می نالیم!
خوردن و خوابیدن و پوشیدن و حرف زدنمان با شاخص های خدا تنظیم نشده، اونوقت گله از بیماری و بی حالی و بی یاری می کنیم!
ما
فقط فکر می کنیم که خیلی خوبیم! آن هم به خاطر این است که گناهان دیگران
را می شماریم و ثواب های خودمان را. بعد مقایسه می کنیم، می بینیم ما بهتر
از دیگرانیم در حالی که مشکلات و سختی ها و کمبودهایمان خیلی بیشتر از
اونهاست! ولی فراموش کرده ایم که مولای ما، مولای آنها هم هست. این بهترین
مولایی است که حواسش به همه هست، همه ی برنامه هایش را برای ما توضیح نمی
دهد. چیزهایی می داند که ما نمی دانیم. “وَاللّهُ یَعْلَمُ وَأَنتُمْ لاَ
تَعْلَمُونَ” [3]
حالا چه کنیم با این احوالمان؟
این مولا
نیست که لازم باشد در برنامه هایش تجدید نظر شود، این ماییم که باید زاویه
دیدمان را عوض کنیم، باید نوک پیکان اتهام را سمت خودمان بگیریم و در بندگی
و زندگی مان تجدیدنظر کنیم. باید برای برون رفت از بحران ها، حساب ویژه ای
روی “تقوا” باز کنیم.”وَمَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا
وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ…” [4] و هرکس تقوای الهی پیشه
کند، خداوند راه نجاتی برای او فراهم می کند؛ و او را از جایی که گمان
ندارد، روزی می دهد.
باید باور کنیم. اعتماد کنیم به مولایی که قادر است از جایی که هیچ کس فکرش را نمی کند، به بندگانش روزی دهد. البته شرطش تقواست.
مولای
خوبی که وکیل و کفیل ماست، اگر واقعاً کارها را به او بسپاریم، خودش برای
به سامان رسیدن همه چیز، کافیست؛ فقط شرط آن، کمی توکل واقعی است.”وَمَن
یَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ
قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَیْءٍ قَدْرًا ” [5] و هر کس بر خدا توکل
کند، کفایت امرش را می کند خداوند فرمان خود را به انجام می رساند و خدا
برای هر چیزی اندازه ای قرار داده است.
با این رفتارها یاد خدا را در زندگی زنده کنیم!
امام صادق (علیهالسلام) میفرماید: «کسی که یاد خدا را در میان غافلین
فراموش نمیکند، [و در میان آنها به گناه و معصیت نمیافتد] همانند کسی است
که در میان دشمنان خدا مشغول جهاد است.»[1]
در این قسمت
به صورت اختصار به چند مورد از رفتارهایی که یاد خداوند را در زندگی تقویت
میکند اشاره میشود. رفتارهایی که می تواند سرآغازی باشد برای رسیدن به
حضور قلب بیشتر در نماز:
الف ـ احترام به والدین:
والدین
هر کس، اساس و ریشه ی جسمانی او هستند. کسی که به والدین خود بیاحترامی
میکند در واقع خود را بیارزش، و بنیان خود را سُست کرده است.
شاید روی همین اساس باشد که در روایات میفرمایند: بیاحترامی
به والدین، عمر را کوتاه، و روزی ـ مادّی و معنوی ـ را هم کم میکند. اگر
کسی از روی خشم به والدین خود نگاه کند، خداوند او را از حوزه ی رحمت خود
دور کرده و نمازش را نمیپذیرد.» [2]
در مقابل کسی
که حرمت «رَحِم» را نگاه داشته، و والدین خود را «محترم» میشمارد، در واقع
به «رحمت» بیکران الهی وصل شده و بهرههای مادی و معنوی فراوانی در این
راه خواهد برد.
ب ـ کنترل نگاه:
کسی
که چشم به حرام میدوزد، از نگاهش بهرهای جز «حسرت» و «اضطراب» نخواهد
برد. چنین شخصی از خدا دور است و اهل آسمان هم او را شخصی «فاسق» و
«خیانتکار» به شمار میآورند. نگاه حرام درون انسان را تیره از گناه و
معصیت کرده و اجازه نمیدهد تا نور معنویت و یاد خدا در دل جای گیرد.
در
مقابل، کسی که به خاطر خدا چشم از حرام میپوشد، از درون احساس «عزّتنفس»
و «ارزشمندی» میکند. او به برکت بندگی خداوند، آنچنان جایگاه رفیعی برای
شخصیت انسانی خود قائل است که روا نمیدارد با نگاه حرام از آن جایگاه عالی
انسانی سقوط کرده و در پستی حیوانیت غوطهور شود.
خدای متعال در
پاداش چنین شخصی، او را از دسیسههای شیطان در امان نگاه داشته و ایمانی به
او عنایت میکند که شیرینی آن را با تمام وجود دریافت میکند».[3]
پیامبر
اکرم (صلیاللهعلیهوآله) میفرماید: «در غیر از یاد خدا، زیاد سخن
نگویید؛ زیرا پرگویی در غیر یاد خداوند، موجب قساوت قلب میشود و دورترین
مردم از خدا، انسان قسیّ القلب است»
ج ـ فرو خوردن خشم و غضب
یکی از مهمترین راههای نفوذ شیطان در انسان ـ خصوصاً جوانان عزیز ـ راه خشم و غضب است. کسی
که هنر کنترل خشم را در خود نهادینه نکند و از خود خویشتنداری نشان ندهد،
ممکن است در امتحانی بزرگ گرفتار شده و کاری کند که جبران خسارت آن غیر
ممکن باشد. چنین روحیهای رحمت خداوند را از زندگی انسان دور میسازد و
موجب قساوت قلب از یاد خدا میگردد.
افرادی که گرفتار خشم و غضب
هستند، معمولا مبتلا به «خودخواهی» و «خودمحوری» بوده و ارزش کمتری برای
افکار و سلایق دیگران قائلند. این افراد ممکن است در مقابل غریبهها و
فامیلهای دور مجبور به خویشتنداری باشند؛ اما در برخورد با کسانی که
معاشرت بیشتری با آنها دارند، نمیتوانند واقعیت درونی خود را مخفی کنند.
روی همین اساس است که پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) میفرماید: بهترین شما کسی است که با خانوادهاش بهترین باشد.[4]
دوری جستن از «خودخواهی» و رفتار «محترمانه» نسبت به دیگران، از مهمترین عوامل کنترل خشم و غضب است.
پیامبر
اکرم (صلیاللهعلیهواله) میفرماید: «کسی که در عین قدرت بر خشم و
انتقام، خشم خود را فرو برد، خداوند متعال به او امنیّت و ایمانی عنایت
میفرماید که شیرینی آن را در کام خود مییابد.»[5]
«خودخواهی» و «خودمحوری» بوده و ارزش کمتری برای افکار و سلایق دیگران قائلند
د ـ پرهیز از پرگویی:
بسیاری
از خطاها و گناهان انسان، از زبان او نشأت میگیرند. بزرگان علم اخلاق
برای انسان دهها گناه برشمردهاند که وزر و وبال آنها از راه زبان بر
دامن او مینشیند. کسی که مراقب گفتارش نیست و پرگویی را پیشه ی خود
میکند، همانند کسی است که با پای برهنه از میان زمین پر از خار و خاشاک
عبور میکند. همانگونه که چنین شخصی با هر قدم سوزش خاری را در پای خود
احساس میکند، شخص پرگو هم با هر بار تکلم، روح خود را آغشته به کدورتها و
تیرگیهای جدیدی میبیند.
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله)
میفرماید: «در غیر از یاد خدا، زیاد سخن نگویید؛ زیرا پرگویی در غیر یاد
خداوند، موجب قساوت قلب میشود و دورترین مردم از خدا، انسان قسیّ القلب
است.»[6]