اخلاق نسبي است يا مطلق؟
اگر اخلاق مطلق باشد معنايش اين است كه يك خوي يا خصلت اخلاقي براي همه وقت
و همه كس و در همه شرايط اخلاقي است همچنان كه در همه جا و در نزد هر كس
عدد چهار، دو برابر عدد دو مي باشد. اما اگر نسبي باشد بدين معناست كه هيچ
خصلت و خويي را نمي توان به طور مطلق توصيه كرد و آن را در همه زمان ها و
مكان ها و در همه شرايط و براي همه افراد صادق دانست.
انسان نمي تواند
قايل به اخلاق باشد و در عين حال اخلاق را متغير و نسبي بداند. يعني اخلاق
از نظر اصول ثابت است. زيرا ما يك اصول اخلاقي داريم و يك فروع. چه طور مي
توان صداقت، خيرخواهي، امانت، شجاعت، استقامت، ايثار و از خودگذشتگي و
فداكاري را معاني نسبي و محدود دانست و گفت اينها مربوط به زمان معين است و
آن زمان كه بگذرد از بين مي روند؟
اصول اخلاق، اصولي ثابت و فطري و
مشترك ميان همه انسانها در همه زمان هاست. البته فروع گاهي تغيير مي كند،
يعني آن اصول ثابت در هر وضع جديد و متغيري قانون فرعي خاصي را به وجود مي
آورد، مثلا آيه شريفهA{ «و اعدوا لهم مااستطعتم من قوه» (انفال، آيه 60) بر يك اصل ثابت و دايمي در مورد مسلمانان دلالت دارد و آن آمادگي نظامي مسلمين در هر زمان در برابر دشمنان است.
از
طرف ديگر در سنت پيامبر(ص) دستوراتي رسيده كه در فقه به نام «سبق و رمايه»
معروف است، يعني دستور داده اند كه خود و فرزندانتان تا حد مهارت كامل
فنون اسب سواري و تيراندازي را ياد بگيريد اسب دواني و تيراندازي جزء فنون
نظامي آن عصر بوده است. حال بايد توجه داشت كه «سبق و رمايه» يعني اسب
سواري و تيراندازي فرعي از اصل كلي و ثابت آمادگي دفاعي و نظامي در برابر
دشمنان است كه آيهA{ «واعدوا لهم ما استطعتم من قوه و من رباط الخيل» (انفال،
آيه 60) بر آن دلالت دارد. يعني تير و شمشير و نيزه و كمان و قاطر و اسب
از نظر اسلام اصالت ندارد، آنچه اصالت دارد، نيرومند بودن مسلمانان در
برابر دشمنان است اما لزوم مهارت در تيراندازي و اسب دواني مظهر يك احتياج
موقت و متغير است و به تناسب عصر و زمان تغيير مي كند و با تغيير شرايط
تمدن چيزهاي ديگري از قبيل تهيه سلاح هاي گرم امروزي و مهارت و تخصص در به
كار بردن آنها، جاي آنها را مي گيرد. بايد توجه داشت كه مطلق بودن اخلاق را
با مطلق بودن فعل اخلاقي نبايد اشتباه كرد. يعني روي يك فعل نمي شود تكيه
كرد و گفت هميشه اين فعل اخلاقي است، همچنان كه نمي شود گفت هميشه اين فعل
ضد اخلاق است و غالبا خيال مي كنند كه لازمه اخلاق مطلق و ثابت اين است كه
افعال را از اول دسته بندي كنيم، يك دسته كارها را اخلاقي ودسته اي ديگر را
غير اخلاقي بدانيم ولي خير چنين نيست، يعني ممكن است يك فعل از نظري
اخلاقي و از نظر ديگر غير اخلاقي باشد.
اين كه رفتار مطلق است يا نسبي
غير از اين است كه اخلاق مطلق است يا نسبي مثلا سيلي زدن به يتيم آيا فعل
اخلاقي است يا غير اخلاقي؟ در جواب بايد گفت نمي توان حكم به خوب بودن يا
نبودن و اخلاقي يا غيراخلاقي بودن آن كرد. چون گاهي سيلي به يتيم به قصد
ادب كردن اوست و اين كار خوب و اخلاقي است ولي گاهي به قصد آزار و اذيت
اوست كه در اين صورت كاري بد و غير اخلاقي است، پس سيلي زدن به يتيم حكم
مطلق ندارد كه مطلقا خوب يا مطلقا بد باشد (ر.ك: كتاب هاي فطرت و نظام حقوق
زن در اسلام (بخش چهارم) و كتاب تعليم و تربيت در اسلام (بخش بررسي نظريه
نسبيت اخلاق) از آثار شهيد مطهري).
اخلاق از نظر اسلام، امرى نسبى نيست و
ارزشهاى آن ثابت است. عدالت، تقوا، عفاف و… اصول لايتغيرى است كه به
هيچ وجه از ديدگاه اسلام نسبى و قابل تغيير نيست؛ چرا كه اخلاق در اسلام
متكى بر وحى است و وحى مستندبه علم مطلق الهى است، نه متكى بر آرا و
انديشههاى بشرى كه همواره در حال تغيير و تحول است.
وجود استثناء به
دليل وجود مصلحت اقوي نيز باعث نسبيت اخلاق نمي شود و با آن منافات ندارد.
دروغ يك ضد ارزش ثابت و مطلق است و تمامي انسان ها آن را زشت مي دانند و از
صداقت ستايش مي كنند. حال آيا اين رويكرد ثابت به اخلاق مي تواند موجب آن
شود كه فرد اسيري در جنگ تمامي اسرار كشور و نظام اش را به دشمن صادقانه لو
دهد و بگويد. خير اسلام هم اجازه چنين كاري را نمي دهد و در موارد استثنا
دروغ اگر چه ذاتا خوب نيست، حتي اسلام استثنائا آن را واجب مي داند.
اينكه
از نظر شرعي دروغ مفسده دارد و حرام است، ولي گاهي به خاطر حفظ نظام كه
مصلحت بالاتري است واجب مي شود، باعث نمي شود كه دروغ در اين موارد كار نيك
و اخلاقي و ارزشي تلقي شود، بلكه ضد ارزشي است كه در اين موقعيت انجام آن
شرعا واجب شده است.
خلاصه كلام اينكه فطرت مهمترين و بهترين دليل بر
مطلق بودن اخلاق است, فطرت هيچ كس دروغ بيمورد را نمي پسندد, چنانكه صداقت
را تحسين مي كند.
قرآن چه دیدگاهی درباره ازدواج دارد؟
قرآن و به تعبیری اسلام، برنامه منسجمی برای این جهت از زندگی بشر دارد.
(همان گونه که در سایر مسائل نگاه جامع وجود دارد) مساله ای که از یک سو،
توالد و تناسل بشر در آن قرار دارد و از سویی نیاز غریزی انسان را تامین
می کند و از سویی نیز اولین و مهمترین کانون اجتماع را تشکیل می دهد و
اولین حلقه تربیتی نیز هست.
بیان کامل تمام ابعاد این مساله، بسیار فراتر از این مجال است و آیات آن
نیز بسیار است. آیاتی که به ازدواج ترغیب و تشویق می کند، آیاتی که حقوق
زن و شوهر را تبیین می کند، آیاتی که مربوط به فرزندان است. آیاتی که تخطی
کنندگان از مسیر صحیح ازدواج را توبیخ کرده و مجازات آن ها را تبیین می
کند، ایاتی که با بیان لزوم عفت و حجاب، عطش های بی جا را ریشه کن می کند.
آیاتی که آفت های کانون خانواده را مورد بررسی قرار می دهد و راهکارهایی
برای حل معضل تبیین می کند و … حتی آن جا که قرآن از نفس اماره می گوید،
به این مساله گره می خورد، چون تمام ابعاد بشر به یکدیگر مرتبط است و تغییر
در هر گوشه ای، ما را با معادله ای جدید مواجه می کند.
بنابراین ضمن توجه دادن به این سیستم منسجم و یک پارچه باید گفت که ازدواج در قرآن بسیار مورد ترغیب و تشویق قرار گرفته است:
1. «وَ أَنْكِحُوا الْأَیامى مِنْكُمْ وَ الصَّالِحِینَ مِنْ عِبادِكُمْ
وَ إِمائِكُمْ إِنْ یَكُونُوا فُقَراءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ
وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِیمٌ؛[نور/۳۲] مردان و زنان بى همسر خود را همسر دهید
و همچنین غلامان و كنیزان صالح را، اگر فقیر و تنگدست باشند. خداوند از
فضل خود آنان را بى نیاز مى سازد خداوند گشایش دهنده و آگاه است».
2. «وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً
لِتَسْكُنُوا إِلَیْها وَ جَعَلَ بَیْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ
فِى ذلِكَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَكَّرُونَ؛[روم/۲۱] و از نشانه هاى او
این است كه همسرانى از جنس خودتان براى شما آفرید تا در كنار آنان آرامش
یابید و در میانتاتان مودت و رحمت قرار داد. در این نشانه هایى است براى
گروهى كه تفكر مى كنند».
3. «وَ إِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا فِى الْیَتامى فَانْكِحُوا ما
طابَ لَكُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْنى وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ فَإِنْ خِفْتُمْ
أَلَّا تَعْدِلُوا فَواحِدَةً أَوْ ما مَلَكَتْ أَیْمانُكُمْ ذلِكَ أَدْنى
أَلَّا تَعُولُوا؛[نساء/۳] و اگر مى ترسید كه [به هنگام ازدواج با دختران
یتیم] عدالت را رعایت نكنید [از ازدواج با آنان چشم پوشى كنید و] با زنان
پاك [دیگر] ازدواج كنید دو یا سه یا چهار همسر و اگر مى ترسید عدالت را
[در باره همسران متعدد] رعایت نكنید، تنها یك همسر بگیرید و یا از زنانى كه
مالك آنهایید، استفاده كنید. این كار از ظلم و ستم بهتر جلوگیرى مى كند».
همچنین علاوه بر آیات، روایات بسیارى نیز در این زمینه وجود دارد چنان
كه از پیامبر اكرمصلى الله علیه وآله نقل شده است: «هر كس ازدواج كند، به
درستى كه از نصف دینش پاسدارى كرده است».[۱]
یا اینکه ایشان فرموده اند: «ما بنى بناء فى الاسلام احب الى الله عز و
جل من التزویج؛[۲] هیچ بنایى در اسلام محبوبتر از ازدواج، نزد خداوند بنا
نشده است. »
بنابراین کوچکترین تردیدی در جایگاه عالی ازدواج در نگاه اسلام از منظر
اخلاقی و اجتماعی نیست. هر چند ممکن است در بعضی از آئین ها، این پیوند را
مقدس نداند و پرهیز از آن را نیکو بشمارند! مانند راهبان مسیحی که از نظر
ما راهی صحیحی نمی روند.