به طور میانگین اختلاف سنی مناسب بین زوجین چقدر باید باشد؟ به طور مشخص اگر سن پسر 28 و سن دختر 20 سال باشد آیا این اختلاف زیاد است؟
سن ازدواج براى دختر و پسر یک استاندارد خاص
ندارد که گفته شود مثلا در فلان سن دختر یا پسر باید حتما ازدواج کنند بلکه
بیشتر تابع نیاز جنسى و روانى و سایر شرایط اجتماعى و خانوادگى و تحصیلى
است و از آیات و روایات نیز استفاده نمی شود که دختر و پسر در چه سنی باید
ازدواج کنند و تفاوت سنی بین زوجین چند سال باید باشد. اما از شواهد دیگر
به دست می آید که اولا این تفاوت بهتر است بین سن دختر و پسر هنگام ازدواج
باشد و به نظر می آید حدود 4 سال تفاوت مناسب است. البته اگر پسر و دختر از
هر جهت کفو هم باشند کمی بیشتر از 4 سال یا کمتر از 4 سال تفاوت اشکال
ندارد.با این بیان 8 سال اختلاف بسیار خطرناک است و ما توصیه نمی کنیم
البته
همان طور که گفته شد این میزان تفاوت به صورت مستقیم از آیات و روایات
استفاده نمی شود اما از آنجایی که در اسلام حق سرپرستی و مدیریت خانواده و
نفقه زن به عهده مرد است و از یک سو و بلوغ جنسی و بیولوژی زن چند سالی
زودتر از مرد است (البته بلوغ شناختی زن از مرد جلوتر نیست) از سوی دیگر،
بنابراین از مجموع این قرائن استفاده می شود که برای اینکه مرد از عهده این
مسئولیت ها برآید و بتواند هم اقتصاد خانواده را تأمین کند و هم خانواده
را مدیریت کند باید سن او بیشتر از زن باشد. البته ادله روان شناختی نیز
برای این تفاوت وجود دارد که به برخی از آنها اشاره می شود:
1. وقتی سن
زن چند سالی کمتر از مرد باشد اطاعت پذیری او از مرد به عنوان سرپرست
خانواده بیشتر و راحت تر خواهد بود مضافا بر اینکه زن همیشه دوست دارد
همسرش فردی، مقتدر، توانا و پناهگاه مطمئنی برای او باشد و اگر زن و مرد از
نظر سنی در یک سطح باشند هیچ گاه زن چنین تصوری را از شوهرش ندارد و او را
در حد خودش می بیند اما اگر شوهر چند سالی بزرگتر باشد و از تجارب بیشتری
برخوردار باشد زن احساس می کند همسر او کسی است که شایستگی های لازم را
برای اداره منزل دارد و می تواند در پناه او یک زندگی آرامش بخش داشت.
2.
زن به دلیل زایمان، شیر دادن و … زودتر از مرد شکسته می شود و هم سن
بودن زن و شوهر باعث می شود بعد از یک دهه زندگی و آوردن چند فرزند شادابی
زن در حد شادابی و نشاط مرد نباشد و چه بسا مطلوبیت او نزد شوهر کم شود
بنابراین برای پیشگیری از مسئله کاملا طبیعی و زیستی بهتر است این تفاوت
سنی همواره بین زن و شوهر باشد تا همواره زن از نشاط کافی برخوردار باشد و
مطلوبیت او نزد شوهرش کاسته نشود. ممکن است بگویید مرد هم باید برای همسرش
مطلوبیت داشته باشد، بله این حرف درست است اما همان طور که در بالا متذکر
شدیم مردها به دلیل عدم زایمان و متحمل نشدن فرزند داری و فرزندپرورشی
دیرتر از زنان دچار شکستی و چین و چروک صورت و بدن می شوند.
میزان تفاوت سنی در ازدواج
رعایت در چهار نکته این سخن پیامبر است که فرمود : بهتر آن است زن از مرد در چهار چیز پایین تر باشد :
اول : از نظر سن :
مرد ها باید سن شان از زنان بیشتر باشد . چرا ؟ چه مزیت هایی دارد ؟ و چقدر باید تفاوت سنی باشد ؟
تفاوت سن مرد با زن
کارشناسان فیزیولوژیک معتقدند که رشد دختران
بیشتر از رشد پسران است لذا یک دختر ۱۴ ساله خیلی از مسائل را درک می کند و
خیلی از واژه های اخلاقی ، اجتماعی و انسانی را می فهمد . در مقابل یک پسر
۱۴ ساله خیلی عقب تر است از نظر جسمی هم همینطور است . دخترها زود تر از
پسرها رشد می کنند . بخاطر همین مطلب اسلام بلوغ تکلیفی را برای دختران ۹
سال و برای پسران ۱۵ سال تمام ذکر کرده است . پس می توان نتیجه گرفت که
دختران زود تر از پسران به بلوغ جسمی ، جنسی ، عقلی ، اجتماعی ، و تکلیفی
می رسد .
در ازدواج هم بهتر است این موضوع رعایت شود .
حال سوالی که مطرح می شود این است که چقدر تفاوت سنی خوب است ؟
؛به
نظر من برای تفاوت سنی هفت سال عالی است اگر بیشتر از این نباشد بهتر است .
البته تفاوت ۱۰ سال یکسری حسن ها دارد و یک سری قول ها که بحث آن در آینجا
نیست . البته واضح است که اگر تفاوت سنی کمتر از ۱۰ سال باشد بهتر است .
حداکثر و حداقل سنی که به نظر می رسد مناسب باشد ۴ سال و ۷ سال است .
زمانی مشکل بین همسران ایجاد می شود که تفاوت سنی آنان ۱۰ سال با بالا باشد یا اینکه سن دختر بیشتر از سن پسر باشد .
این موارد احتمال یکسری اشکالات را در بر خواهد داشت که به چند علت آن اشاره می کنیم :
نکته اول : یکی از بحرانها و آفات انتخاب جوانان و تصویرسازی ذهنی ، سن زیاد است.
نکته دوم : زنان چون از بدنی نازک تر و نرم تر برخوردار هستند ، به مجرد آنکه فرزندی را به دنیا می آورند ،
در وجود جسمانی و زیبایی آنان ۵۰ در صد ، شکست ایجاد می شود . البته در
همه زنان اینطوری نیست . ولی در زنانی که سن زیادتری دارند چون جوان تر
نیستند شکست آنها بیشتر نمایان می باشد .
نکته سوم :
بروز اختلافات است چون زن بیشتر در جامعه بوده لذا بیشتر با مسائل آشناست
از آن طرف هم مرد سرپرستی خانوده را به عهده دارد و تجربه او از همسرش کمتر
است لذا یکسری بگومگو ها و اختلافات بروز می کند . اینجاست که زن نمی
تواند هدفش را به مرد بفهماند و مردم هم هرچه می گوید به حساب خودش زن درک
نمی کند و منظور مرد را نمی فهمد .
نکته چهارم :
سطح توقعات بالاست مرد جوانتراست ، توقعهایش جوانانه و گاهی اوقات بچه
گانه است . اما همسرش یک زن و یک مادر مجرب است . و هماهنگی این دو سقف می
شود اگر مرد آشنا به مسائل آیین همسرداری نباشد اختلاف ایجاد می شود . ولی
اگر عقل میان این مرد و زن حاکم شد در زندگی مشکلی پیش نمی آید حتی اگر
اختلاف این چنینی هم داشته باشد .
نکته پنجم :
پاسخ به نیازها ، اگر تفاوت سن زن با مرد از ده سال زیاد تر باشد مرد
زودتر پا به پیری و زمان رکود جنسی می گذارند ولی زن که از نظر شهوت بالا
تر از مرد است ، از همسرش توقع ارضای جنسی دارد و مرد توان پاسخگویی ندارد
لذا احتمال گرایش به انحطاط جنسی و مسائل حرام پیش می آید و اگر هم این
نشود ، زن خودش را در زندکی شکست خورده و ناکام می داند و همیشه غصه می
خورد که چرا تن به این ازدواج و زندگی داده است.
دوم : از نظر شخصیت خانوادگی :
مرد باید از خانواده ای باشد که در اجتماع از خانواده همسر خود یک درجه بالاتر باشد . مثلاً اگر جامعه را به ۵ دسته تقسیم کنیم :
دسته اول : رجال : امرا ، وزراء ، نمایندگان ، مهندسین ، دکترها ، روسا، …
دسته دوم : سر شناسها : فلان حاج آقا ، فلان رئیس اداره شهرستان ، یا رئیس فلان کارخانه ، …
دسته سوم : متوسطین : فلان دبیر ، فلان استاد دانشگاه ، فلان حاج آقا کاسب ، …
دسته چهارم : متوسطین و ضعیف تر : مغازه دار ، کاسب معمولی ، کارمند ، معلم دبستان و …
دسته پنجم : مستضعفین : که اکثراً کارگر ، خدمتکار ، روز مزد ، کلفت ، رخشوی ، نمکی و… می باشند .
اگر جامعه را از نظر شخصیت اجتماعی به این پنچ سطح تقسیم کنیم . من از خانواده پنجم باشم و دختر از خانواده اول ، بسیار اشتباه است .
مرد یک خدمتکار قراردادی اداره شهرداری و مثلاً دختر از خانواده وزیر و امیر و…
عقلاٌ
این دو با هم هماهنگ نمی شود . خیلی بعید می رسد که بتوانند با هم زندگی
خوشبختی داشته باشند . اگر هم نمونه ای باشد بسیار نادر است و برعکسش به
وفور پیدا می شود .
فاصله طبقاتی یک درجه خوب است که مرد بالا تر از همسراش باشد .
این موارد اثرات خوبی را برای تحکیم زندگی ایجاد می کند و زن همیشه به
وجود مردش افتخار می کند . که از خانواده بالاتری هستند و در میان اقوامش
همیشه سر بلند است . اما اگر زن بالاتر بود ، احساس سرشکستگی می کند .
مخصوصاً اگر از دو درجه بالاتر باشد و چون مرد ، رئیس خانواده است لذا دچار
اختلاف زدگی می گردد .
پس بهتر آن است که اگر بشود همان روایت پیامبر (ص) را عملی کرد .
سوم : از نظر اقتصادی :
بهتر است مرد و خانواده اش یک درجه از
خانواده ی زن بالاتر باشد تا همسرش از نظر مادی و خرج در زندگی احساس راحتی
کند و به خودش بیشتر دلگرم شود. مثلا: زن تا دیروز در خانه ی پدرش پرتقال و
سیب می خورده حالا که ازدواج کرده گاهی موز، کیوی و آناناس هم بخورد.یا از
نظر پوشاک، کفش و… هم باید همینطور باشد. این مایه دلگرمی و شادابی زن می
شود و علتش هم همان فاصله اقتصادی خانواده ی مرد با زن است. اما اگر بر عکس
شود چقدر خطرناک می شود. مثلا تا دیروز دختر در خانه پدرش کباب،موز،
نوشابه ی خارجی می خورده حالا در خانه همسرش ، خیلی رفاه داشته باشند یک
دوغ ترش است. تا دیروز کفش چرمی و خارجی آنچنانی می پوشیده حالا باید کفش
پلاستیکی بپوشد. یواش یواش اختلافها، سردی ها، عدم دلبستگی بین زن و شوهر،
بروز می کند. پس مرد باید یک درجه از نظر اقتصادی از همسرش بالاتر باشد نه
کمتر و نه بیشتر. فاصله یک درجه خوب بنظر می رسد.
چهارم : از نظر قد :
پیامبر (ص) فرمودند: “بهتر است مرد مقداری
از نظر قد و قامتش از همسرش بالاتر باشد.” این مطلب از نظر روانی و تحکیم
روابط زندگی برای زن و مرد اثرات خوبی دارد. با ذکر مثالی مطلب را بیان می
کنیم: مثلا کسی که می خواهد با بچه کوچکی صحبت کند و بازی کند باید قامتش
را خم کند و با بچه ها بگو مگو کند و بخندد و مثل آنها بازی کند تا بین بچه
و تو ارتباط محبت آمیز برقرار شود. با قامت ایستاده نمی شود با بچه رابطه
برقرار کرد.
بنظر می رسد در زندگی زناشویی نیز این قضیه حاکم است. از
آنجائیکه مردها دارای غرور مردانه هستند و این غرور مزاحم مسیر عاطفه و عشق
زندگی است و از طرفی زندگی بین زن و شوهر باید از محبت و عطوفت برخوردار
باشد لذا این غرور کاذب مردها مزاحم ایجاد محبت و عطوفت میان زن و شوهر می
شود. و وقتی قد کمی کوتاه تر باشد، مرد مجبور است بخاطر اینکه حرف را بشنود
یا دقیقاًبا او گرم بگیرد، خود را بشکند تا با او هم اندازه شود و این در
سلامت روابط زن و شوهر مؤثر است. برای مرد هم خوب است؛ چون مرد رئیس
خانواده است، اِشرافیت بیشتری بر کوچکترها دارد و کوچکها هم اطاعت بیشتری
از بزرگترها دارند. این از نظر روانی مؤثر تر است و همسرش را بیشتر اطاعت
می کند.
دلایل افزایش تمایل پسرها به ازدواج با دختران بزرگتر از خود
اگر تا همین چند وقت پیش یکی از هشدارهایی
که مسئولان و کارشناسان حوزه خانواده میدادند در رابطه با تمایل ازدواج
مردان با دختران کم سن و سال بود، الان ماجرا کمی برعکس شده و مسئولان
کشوری میگویند که در سالهای اخیر تمایل ازدواج پسرها با دخترهای بزرگتر
از خودشان به شدت افزایش پیدا کرده است. این خبر را علیاکبر محزون، مدیرکل
آمار و اطلاعات جمعیتی سازمان ثبت احوال به خبرگزاری ایسنا داده و گفته
است: «در 10.7 درصد ازدواجهایی که در سال 1391 در کشور ثبت شده، سن زوجه
بیشتر از زوج بوده است.» او همچنین میافزاید: «در سال 91 بیش از 831 هزار
ازدواج در کل کشور ثبت شده که در 88 هزار و 631 مورد سن زوجه بیش از زوج
بوده که بیشتر این افراد فاصله سنی یک تا پنج ساله دارند.»
همچنین آمارها نشان میدهد در 11 هزار و 120
مورد از ازدواجهای ثبت شده در سال 1391 سن زوجه بین 6 تا 10 سال بیشتر از
زوج بوده و در 1893 مورد نیز فاصله سنی زوجه 11 تا 15 سال بالاتر بوده
است. همچنین سال گذشته در 441 ازدواج ثبت شده در کشور زوجه 16 تا 20 سال و
در 284 مورد نیز بیش از 20 سال بزرگتر از زوج بوده است.
میزان طلاق در این ازدواجها بالاست
دکتر امانالله قراییمقدم جامعهشناس در
مورد این ازدواجها میگوید: بررسیهایی که از سال 1356 انجام شده حاکی از
آن است که اینگونه ازدواجها سرانجام درستی نداشته و طلاق در بین این
زوجها بیشتر است. او ادامه میدهد: اینگونه ازدواجها در گذشته کمتر از
چند سال اخیر بوده و عوامل مختلفی برافزایش این ازدواجها دخیل است. مثلا
در اکثر این وصلتها برای پسر مزایای مادی دختر مانند میزان درآمد، داشتن
خانه، ماشین و… بیشتر از سایر مزیتهاست. به گفته این جامعهشناس حتی در
برخی موارد دیده شده که پسرها به دلیل ادامه تحصیل تن به چنین ازدواجی
دادهاند و با رسیدن به تحصیلات عالیه یا به اصطلاح هدف، سرناسازگاری
گذاشته و در آخر این ازدواج به طلاق منجر شده است.
وی در ادامه میافزاید: ازدواج پسران
کوچکتر از دختران با سنتها و ارزشهای فرهنگی ما سازگاری نداشته و با آن
منافات دارد. تاثیری که خانوادهها، بستگان و دوستان و… بر روح و روان یک
پسری که قصد ازدواج با دختر بزرگتر از خود را دارد میگذارند بسیار زیاد
است. اطرافیان اغلب بهدنبال منصرف کردن پسر یا دختر از این ازدواج هستند
پشیمانی از ادامه زندگی مشترک
وی در توضیح دلایل گسترش ازدواج پسران با
دختران بزرگتر از خودشان میگوید: اینگونه ازدواجها برای پسرها بیشتر
کمبودهای دوران کودکی است که با دارایی و ثروت دختر پر خواهد شد. پس از پر
شدن خلأهای کودکی یا نوجوانی احساسات کنار رفته و عقل جای آن را گرفته
عاقبت ازدواج مشخص میشود. مسائل اقتصادی در ذهن پسران و ترس از آینده در
فکر دختران برای تن دادن به چنین ازدواجی مهمترین نقش را ایفا میکند.
براساس تحقیقات انجام شده در این مورد پس از آنکه شر و شور خواستههای هر
دو طرف کاسته میشود، نارضایتی و مخالفت خانوادهها را درک میکنند. دکتر
قراییمقدم در تحلیل وضعیت طلاق این زوجها میگوید: قطعا همه ازدواجهایی
که دختر بزرگتر از پسر است به طلاق نمیانجامد و در مواردی ازدواج موفق هم
دیده شده است چرا که شکلگیری یک طلاق حدود 17-18 عامل مانند اختلاف
فرهنگی، درک متقابل، ناتوانی جنسی مردان، اعتیاد، شغل و… دخالت دارد که یکی
از این عوامل میتواند اختلاف سنی باشد و این عامل هم به چند دسته تقسیم
میشود. مهمترین بخش این تقسیمبندی هم طلاق دخترانی است که از همسران خود
بزرگتر هستند.
به هشدارها توجه نشد
دکتر محمد زاهدیاصل، عضو هیات علمی دانشگاه
علامه طباطبایی و مددکار اجتماعی هم میگوید: در گذشته متعارف شده بود که
دختران با مردی که حداقل 4-5 سال بزرگتر از آنها بودند ازدواج میکردند.
در خانوادههای ایرانی هنوز سنتهایی مبنی بر مسئولیت بیشتر مرد و
تصمیمگیری نهایی از سوی او وجود دارد طبعا این 4-5 سال بزرگتر بودن،
پختگی بیشتر را هم به همراه دارد. با توجه به این مسئله مرد بزرگتر
میتواند تکیهگاه مناسبی برای همسرش بوده و زندگیها از تداوم بیشتری
برخوردار خواهند بود. وی در ادامه میافزاید: حدود 15-16 سال پیش گفته
بودیم که دهه 80 دهه بحران خواهد بود اما هیچ توجهی به آن نشد.
نتیجه این بیتوجهی بالا رفتن سن ازدواج است. تا 10-11 سال پیش دخترها در
سنین 20-21 سالگی تن به ازدواج میدادند ولی امروزه این سن به 30 و حتی
بیشتر از 30 سالگی افزایش یافته است.
دکتر زاهدیاصل ادامه میدهد: رو به تجرد
بودن جامعه و رغبت نداشتن آنها به ازدواج به عوامل زیادی بستگی دارد اما
یکی از دلایل مهم آن مطمئن نبودن پسران از تامین معیشت، مسکن و زندگی است.
به همین دلیل در پی دختری است که بتواند در مسکن، گذران زندگی و… به او کمک
کند. او به فکر این است که زندگی بهتری داشته باشد که بهتر بودن زندگی سن
دختر را تحت تاثیر قرار میدهد. مثلا یکی از مشکلات جامعه ما مسکن است و
مانند کشورهای توسعه یافته تناسبی وجود دارد. یک پسر اگر دستمزدی معادل
پایه حقوق را بگیرد باید مبلغی معادل حقوقش را روی آن بگذارد تا بتواند یک
مسکن مناسب برای زندگی تهیه کند.
وی در ادامه اظهاراتش میگوید: وقتی جامعه
در حال تحول است مسلما چنین مسائلی هم دستخوش تحولاتی خواهد شد. وقتی
معیارهای همسرگزینی به هم میریزد و حسابگری و عقلانیت جای احساسات را
میگیرد این تغییرات هم به وجود میآید. البته با این آمار باید گفت که
هنوز جای نگرانی ندارد ولی اگر افزایش پیدا کند طبعاتی در پی خواهد داشت.
البته این ازدواجها اگر با اختلاف سنی 2-3 ساله باشد را نباید امری خیلی
غیرعادی تلقی کرد. میتوان به نقطه مثبت این مسئله هم نگاه کرد که دختران و
پسرانمان صرفا از روی احساسات زندگی خود را شروع نمیکنند. دکتر
زاهدیاصل با اشاره به آمار طلاق میافزاید: با توجه به آمار 13 درصدی طلاق
که در کل جامعه وجود دارد، آمار طلاقهایی که به دلیل بالا بودن سن زوجه
است، زیاد به چشم نمیآید.