آیات اخلاقی قرآن کریم و احادیث اخلاقی
آیات اخلاقی در قرآن
1.
توكل: « وَ مَنْ یَتَوَكَّلْ عَلَی اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ
اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَیْءٍ قَدْراً »
(طلاق / 3) وهر كس بر خدا توكل كند، كفایت امرش را میكند، خداوند فرمان
خود را به انجام میرساند، و خدا برای هرچیزی اندازهای قرار داده است.
2. تقوا: « مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ یَرْزُقْهُ
مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ » (طلاق / 2و3) هر كس تقوای الهی پیشه كند،
خداوند راه نجاتی برای او فراهم میكند و او از جایی كه گمان ندارد، روزی
میدهد.
3. شكر نعمت، كفر نعمت: « لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّكُمْ وَ لَئِنْ
كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِی لَشَدِیدٌ » (ابراهیم / 7) اگر شكرگزاری كنید،
(نعمت خود را)بر شما خواهم افزود، و اگر ناسپاسی كنید، مجازاتم شدید است.
4. صبر: « وَ اصْبِرُوا إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ» (انفال / 46) وصبر و استقامت كنید كه خداوند با استقامت كنندگان است.
5. توبه: « یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَی اللَّهِ تَوْبَهً
نَصُوحاً عَسی رَبُّكُمْ أَنْ یُكَفِّرَ عَنْكُمْ سَیِّئاتِكُمْ وَ
یُدْخِلَكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ » (تحریم / 8)
ای كسانی كه ایمان آوردهاید، بسوی خدا توبه كنید، توبهای خالص، امید
است(با این كار)پروردگارتان گناهانتان را ببخشدو شما را در باغهایی از بهشت
كه نهرها از زیر درختانش جاری است، وارد كند.
6. اخلاص: « فَادْعُوا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ وَ لَوْ كَرِهَ
الْكافِرُونَ » (غافر / 14) (تنها)خدا را بخوانید و دین خود را برای او
خالص كنید، هر چند كافران ناخشنود باشند.
7. رضا: « رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَكْبَرُ » (توبه / 72) و خشنودی خدا بزرگتر است.
8. احترام به پدر و مادر: « لا تَعْبُدُونَ إِلاَّ اللَّهَ وَ
بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً » (بقره / 83) جز خدا را نپرستید وبه پدر و مادر
خود احسان كنید.
9. خوش گفتاری: « وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً » (بقره / 83) وبا مردم (به زبان) خوش سخن بگویید.
10. امانت: « إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلی
أَهْلِها » (نساء / 58) خداوند به شما فرمان میدهد كه امانتها را به
صاحبانش بدهید.
11. عدل: « إِذا حَكَمْتُمْ بَیْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ »
(نساء / 58) هنگامی كه میان مردم داوری میكنید، به عدالت داوری كنید.
12. امر به معروف و نهی از منكر: « وَ لْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّهٌ
یَدْعُونَ إِلَی الْخَیْرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ
عَنِ الْمُنْكَرِ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ » (ال عمران / 104) باید
از میان شما، جمعی دعوت به نیكی ، و امر به معروف و نهی از منكر كنند و
آنها همان رستگارانند.
13. نقض عهد، قطع رحم، فساد: « وَ الَّذِینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ
مِنْ بَعْدِ مِیثاقِهِ وَ یَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ
یُوصَلَ وَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ أُولئِكَ لَهُمُ اللَّعْنَهُ » (رعد
/ 25) آنها كه عهد الهی را پس از محكم كردن میشكنند، و پیوندهایی را كه
خدا دستور به برقراری آن داده قطع میكنند، و در روی زمین فساد میكنند،
لعنت برای آنهاست.
14. پیروی از احسن: «الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ
أَحْسَنَهُ أُولئِكَ الَّذِینَ هَداهُمُ اللَّهُ وَ أُولئِكَ هُمْ أُولُوا
الْأَلْبابِ » (زمر / 18) همان كسانی كه سخنان را میشنوند و از نیكوترین
آنها پیروی میكنند، آنان كسانی هستند كه خدا هدایتشان كرده، و آنها
خردمندانند.
15. صدق و راستگویی: « اتَّقُوا اللَّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ » (توبه / 119) از خدا بترسید و با راستگویان باشید.
16. قرضالحسنه: « مَنْ ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً
فَیُضاعِفَهُ لَهُ أَضْعافاً كَثِیرَهً وَ اللَّهُ یَقْبِضُ وَ یَبْصُطُ »
(بقره / 245) كیست كه به خدا قرضالحسنه دهد، تا خدا بر آن چند برابر
بیفزاید؟خدا تنگدستی دهد و توانگری بخشد.
17. قولنامه: « إِذا تَدایَنْتُمْ بِدَیْنٍ إِلی أَجَلٍ مُسَمًّی
فَاكْتُبُوهُ » (بقره / 282) چون وامی تا مدتی معین به یكدیگر میدهید، آن
را بنویسید.
18. تمسخرو استهزاء: « الَّذِینَ یَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعِینَ مِنَ
الْمُؤْمِنِینَ فِی الصَّدَقاتِ وَ الَّذِینَ لا یَجِدُونَ إِلاَّ
جُهْدَهُمْ فَیَسْخَرُونَ مِنْهُمْ سَخِرَ اللَّهُ مِنْهُمْ وَ لَهُمْ
عَذابٌ أَلِیمٌ » (توبه / 79) آنهایی كه از مؤمنان اطاعت كار، در صداقتشان
عیب جویی میكنند، و كسانی را كه (برای انفاق در راه خدا)جز به مقدار
(ناچیز)توانایی خود دسترسی ندارند، مسخره مینمایند، خدا آنها را مسخره
میكند و برای آنها عذاب دردناكی است.
19. القاب زشت: « وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ » (حجرات / 11) و با القاب زشت و ناپسند یكدیگررا یاد نكنید.
20. دروغ: « وَ لا تَقُولُوا لِما تَصِفُ أَلْسِنَتُكُمُ الْكَذِبَ هذا
حَلالٌ وَ هذا حَرامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَی اللَّهِ الْكَذِبَ» (نحل / 116)
به خاطر دروغی كه بر زبانتان جاری میشود نگویید این حلال است و آن حرام،
تا بر خدا افترا ببندید.
21. بخل: « وَ لا یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ یَبْخَلُونَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ
مِنْ فَضْلِهِ هُوَ خَیْراً لَهُمْ بَلْ هُوَ شَرٌّ لَهُمْ
سَیُطَوَّقُونَ ما بَخِلُوا بِهِ یَوْمَ الْقِیامَهِ » (ال عمران / 180)
كسانی كه بخل میورزند، و آنچه را خدا از فضل خویش به آنان داده انفاق
نمیكنند، گمان نكنند این كار به سود آنها است، بلكه برای آنها شر است
بزودی در روز قیامت، آنچه را نسبت به آن بخل ورزیدند، همانند طوقی به
گردنشان میافكنند.
22. غیبت: « وَ لا یَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً أَ یُحِبُّ أَحَدُكُمْ
أَنْ یَأْكُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتاً فَكَرِهْتُمُوهُ » (حجرات / 12) وهیچ
یك از شما دیگری را غیبت نكند، آیا كسی از شما دوست دارد كه گوشت برادر
مرده خود را بخورد؟(به یقین)همه شما از این امر كراهت دارید.
23. گمان بد: « اجْتَنِبُوا كَثِیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ
إِثْمٌ » (حجرات / 12) از بسیاری از گمانها بپرهیزید، چرا كه بعضی از
گمانها گناه است.
24. تجسس: « وَ لا تَجَسَّسُوا » (حجرات / 12) و هرگز(در كار دیگران)تجسس نكنید.
25. حسد: « أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلی ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ
فَضْلِهِ » (نساء / 54) با اینكه نسبت به مردم و بر آنچه خدا از فضلش به
آنان بخشیده، حسد میورزند؟
26. ظلم: « وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ
یَنْقَلِبُونَ » (شعراء / 227) آنها كه ستم كردند به زودی میدانند كه
بازگشتشان به كجاست.
27. شایع كردن زشتیها (تشیع فاحشه): « إِنَّ الَّذِینَ یُحِبُّونَ أَنْ
تَشِیعَ الْفاحِشَهُ فِی الَّذِینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ فِی
الدُّنْیا وَ الْآخِرَهِ » (نور / 19) كسانی كه دوست دارند زشتیها در میان
مردم با ایمان شیوع یابد، عذاب دردناكی برای آنان در دنیا و آخرت است.
28. سخن چینی: « هَمَّازٍ مَشَّاءٍ بِنَمِیمٍ » (قلم / 11) كسی كه بسیار عیبجوست و به سخن چینی آمدو شد میكند، (پیروی مكن).
29. عیبجویی: « وَیْلٌ لِكُلِّ هُمَزَهٍ لُمَزَهٍ » (همزه / 1) وای بر هر بدگوی عیبجویی.کلیاتی از اخلاق در قرآن
جامعترین آیاتی که بیانگر مسائل زیر بنائی اخلاق، از قبیل اهمیت تهذیب نفس
و مبادی اخلاقی است آیات سوره والشمس می باشد. این سوره، با چندین قسم
به مهمترین مظاهر آفرینش آغاز می شود. بر اهل نظر روشن است که قسمهای
مذکور قرآن کریم، هر چند معمولاً، در نظر اول ساده جلوه می کند اما چون
دقت شود روشن می گردد که هم بیان کننده عظمت آن پدیده ها و اموری است که
به آنها سوگند خورده شده، و هم تاثیری است که این پدیده ها در نظام خلقت
دارند. ترتیب این قسمها در این سوره، این معنی را القا می کند که نظام
عظیم آفرینش، از خورشید و تابشش، و ماه و زمین و تحولات آن، و شب و روز،
همه مقدمه اند برای تحقق نفس انسانی: “و نفس و ما سوّیها”1 .میوه درخت
آفرینش، موجودی است که از همه موجودات عظیمتر است و خداوند آن را به دست
خود آفریده و تربیت کرده است. بیشترین تکیه سخن ما نیز بر همین آیه است.
در آيات مورد بحث ديديم كه قرآن مجيد كراراً تعليم كتاب و حكمت را در كنار
تزكيه و پاكسازى اخلاقى قرار مى دهد; گاه «تزكيه» را بر «تعليم» مقدّم مى
دارد، و گاه «تعليم» را بر «تزكيه»; و اين نشان مى دهد كه ميان اين دو
رابطه عميقى است.
يعنى هنگامى كه انسان از خوبى و بدى اعمال و صفات اخلاقى آگاه گردد و آثار و
پيامدهاى هر يك از صفات «فضيلت» و «رذيلت» را بداند، بى شك در تربيت و
پرورش او مؤثّر است; بطورى كه مى توان گفت بسيارى از زشتيهاى عمل و اخلاق،
از ناآگاهيها سرچشمه مى گيرد. به همين دليل، اگر علم و آگاهى جاى جهل و
نادانى را بگيرد، و به تعبير ديگر، سطح فرهنگ بالا برود، بسيارى از
زشتيها جاى خود را به زيبائيها، و بسيارى از مفاسد اخلاقى جاى خود را به
محاسن اخلاقى مى دهد; ولى بايد توجّه داشت اين مسأله كلّيّت ندارد
آثار مستمر تقوا در قران
خوشبخت کسانی هستند که اطاعت خدا و رسول نمایند و از خدا ترسیده، تقوا پیشه کنند:
«وَ مَن یُطع اللّه َ وَ رَسُولَهُ و یخشَ اللّه َ وَ یتَّقه فَاولئِک همُ الفائِزون»؛[1] و هر کس فرمان خدا و رسول را اطاعت کند و خدا ترس و پرهیزکار باشد، چنین کسانی را پیروزی و سعادت خواهد بود.
«انَّ أَکرمَکم عندَ اللّه ِ أَتقکُم»؛[2] بزرگوارترین شما نزد خدا با تقواترین مردمند.
«فانَّ اللّه َ یحبُّ المّتَّقین»؛[3] خداوند پرهیزکاران را دوست دارد.
«إنْ أَولیَاؤُهُ الَّا المُتَّقون»؛[4] تنها متقین دوستان خدا هستند.
«وَ اعلَمُوا أنَّ اللّه َ معَ المُتَّقین»؛[5] خدا همواره با متقین
[1] . نور / ۵۲٫
[2] . حجرات / ۱۳٫
[3] . آل عمران / ۷۶٫
[4] . انفال / ۳۴٫
[5] . توبه / ۳۶٫
i!i!i اخلاق در قران i!i!i – تقوا
موارد و مراتب صبر
صبر بر سه قسم است: صبر هنگام «طاعت»، صبر از «معصيت» و صبر بر «مصيبت».
آثار يقين
………………………
گروهى به حضور پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم مشرف شدند; حضرت از
آنان پرسيد: در چه حالى هستيد؟ عرض كردند: ما «مؤمن» هستيم. سپس آن حضرت
پرسيد: حقيقت ايمان شما چيست؟ عرض كردند: اهل رضا به قضاى الهى، تفويض (13) و تسليم امر خداييم.
حضرت فرمود:
«علماء حكماء، كادوا ان يكونوا من الحكمة انبياء، فان كنتم صادقين فلا
تبنوا ما لا تسكنون و لا تجمعوا ما لا تاكلون و اتقوا الله الذي اليه
ترجعون» (14)
عالمان الهى و حكيمان دينى هستيد، به گونهاى كه حكمتشما نزديك استبه
مرحله نبوت برسد و اگر راست مىگوييد كه اهل تفويض، تسليم و رضاييد، چيزى
را كه در آن سكونت نمىكنيد، نسازيد و چيزى را كه نمىخوريد، ذخيره و
پسانداز نكنيد، شما كه انباردار نسل آينده نيستيد!
سر مذموم و زشتبودن ذخيره آن است كه انسان به پسانداز خود اطمينان
پيدا مىكند و به آنچه كه در مخزن الهى است وثوق ندارد، در حالى كه
خداوند، وعده رزق داده است و چنين نويدى حتما مؤثر است; زيرا هم مخزن الهى
نفادناپذير است و هم خداوند از خلف عهد و تخلف وعد مصون است.
بدها و خوب ها در کلاس قرآن
قرآن مجید آدم های خوب و آدم های بد را چگونه توصیف كرده است؟ در این توصیفات بین زن و مرد تفاوتی هست ؟
نیکی
به طور كلى از دیدگاه قرآن مجید، خوبى و بدى، درستى و نادرستى و مكر و
حقیقت، به قوّت ایمان و ضعف آن بستگى دارد و در این باره تفاوتى میان زن و
مرد نیست؛ بنابراین، فرد فاسد و مكّار (چه زن باشد و چه مرد) فردى است كه
پیرو هوى و هوس بوده، به دستورات الهى بى اعتنا است و به جاى بندگى خدا،
بنده شیطان و غرایز نفسانى خویش است.
قرآن اوصاف انسان هاى مۆمن و صالح و فاسق و منافق را در آیاتى بیان كرده است؛ از جمله:
«وَالْمُۆْمِنُونَ وَالْمُۆْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاء بَعْضٍ
یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَیُقِیمُونَ
الصَّلاَةَ وَیُۆْتُونَ الزَّكَاةَ وَیُطِیعُونَ اللّهَ وَرَسُولَهُ
أُوْلَـئِكَ سَیَرْحَمُهُمُ اللّهُ إِنَّ اللّهَ عَزِیزٌ حَكِیمٌ»؛[1]
و مردان و زنان باایمان دوست و یاور و سرپرست یكدیگرند، به هر كار نیك (از
نظر عقل و شرع) فرمان مىدهند و از هر كار زشت (از دیدگاه عقل و شرع)
بازمىدارند و نماز را برپا مىكنند و زكات مىدهند و از خدا و فرستاده او
فرمان مىبرند آنهایند كه خداوند به زودى مورد رحمتشان قرار مى دهد، كه
همانا خداوند غالب مقتدر و با حكمت (در مرحله تكوین و تشریع و جزا)
است……………………..ریشههای خوش خلقی:
1- فطرت: انسان
موجودی اجتماعی است و جز در جامعه به سعادت و کمال نمیرسد.خوش اخلاقی،
خوشرویی، و خوشگویی ضرورت زندگی اجتماعی است، بنابراین خداوند متعال
همانطور که سایر نیروهای مورد نیاز انسان را به او عطا کرده خوش اخلاقی را
نیز در وجود او به ودیعه نهاده است.
به تعبیر دیگر انسان به دلیل اینکه انسان است، از خوش اخلاقی بهرهای
خدادادی دارد. تنها تفاوت افراد انسان در این باب میزان بهره آنها از خوش
اخلاقی است. بهره برخی بندگان خوش اخلاقی استو بهره برخی دیگر زمینه و
استعداد خوش اخلاقی است.
امام صادق علیهالسلام فرمودند: «اخلاق
عطایی است که خداوند عز و جل به آفریدگانش میبخشد برخی از آن بهصورت
غریزیو فطری داده میشود و برخی به نیت و قصد انسان بستگی دارد.»[1]، (به
این معنی که با اکتساب و تمرین بهدست آید.
2- وراثت:
انسان همانطور که ظواهر جسمانی را از والدین و اجداد خود ارث میبرد، در
خصوصیات روحی و روانی هم تحت تاثیر ایشان است.به همین دلیل بخشی از
ویژگیهای اخلاقی هر کس بهصورت موروثی به او منتقل میشود. امام علی
علیهالسلام فرمودند: «اخلاق نیک نشانه ریشه نیکوست.»[2]
و میفرماید: «آنان که ریشه پاکتری دارند، اخلاق بهتری دارند.»[3]
3-عقل: یکی
از سرچشمههای خوش خلقی در وجود آدمی عقل است. به همین دلیل هر چه عقل
کاملتر میشود، خلق و خوی انسان بهتر میشود. امام صادق علیهالسلام
فرمودند: «آنکه اخلاق بهتری دارد از عقل کاملتری برخوردار است.»[4]
4- ایمان: منشا دیگر حسن خلق ایمان است. امام علی علیهالسلام فرمودند: «مومن نرم و انعطاف پذیر و خوش اخلاق است و کافر بداخلاق و بد روش است.»[5]
بدها و خوب ها در کلاس قرآن
قرآن مجید آدم های خوب و آدم های بد را چگونه توصیف كرده است؟ در این توصیفات بین زن و مرد تفاوتی هست ؟
نیکی
به طور كلى از دیدگاه قرآن مجید، خوبى و بدى، درستى و نادرستى و مكر و
حقیقت، به قوّت ایمان و ضعف آن بستگى دارد و در این باره تفاوتى میان زن و
مرد نیست؛ بنابراین، فرد فاسد و مكّار (چه زن باشد و چه مرد) فردى است كه
پیرو هوى و هوس بوده، به دستورات الهى بى اعتنا است و به جاى بندگى خدا،
بنده شیطان و غرایز نفسانى خویش است.
قرآن اوصاف انسان هاى مۆمن و صالح و فاسق و منافق را در آیاتى بیان كرده است؛ از جمله:
«وَالْمُۆْمِنُونَ وَالْمُۆْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاء بَعْضٍ
یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَیُقِیمُونَ
الصَّلاَةَ وَیُۆْتُونَ الزَّكَاةَ وَیُطِیعُونَ اللّهَ وَرَسُولَهُ
أُوْلَـئِكَ سَیَرْحَمُهُمُ اللّهُ إِنَّ اللّهَ عَزِیزٌ حَكِیمٌ»؛[1]
و مردان و زنان باایمان دوست و یاور و سرپرست یكدیگرند، به هر كار نیك (از
نظر عقل و شرع) فرمان مىدهند و از هر كار زشت (از دیدگاه عقل و شرع)
بازمىدارند و نماز را برپا مىكنند و زكات مىدهند و از خدا و فرستاده او
فرمان مىبرند آنهایند كه خداوند به زودى مورد رحمتشان قرار مى دهد، كه
همانا خداوند غالب مقتدر و با حكمت (در مرحله تكوین و تشریع و جزا) است.
در این آیه به پنج صفت براى انسان هاى پاک و صالح اشاره شده كه هر یک از
این صفات، دلیل قوّت ایمان و منشأ صفات نیك دیگرى است و در آیه اى دیگر،
پنج صفت براى انسان هاى فاسد و مكّار بیان مى كند: «الْمُنَافِقُونَ
وَالْمُنَافِقَاتُ بَعْضُهُم مِّن بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمُنكَرِ
وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَیَقْبِضُونَ أَیْدِیَهُمْ نَسُواْ اللّهَ
فَنَسِیَهُمْ إِنَّ الْمُنَافِقِینَ هُمُ الْفَاسِقُونَ»؛[2]
مردان و زنان منافق برخى از برخى دیگرند (با هم پیوند اعتقادى و عملى
دارند) به كار ناپسند فرمان مىدهند و از كار پسندیده بازمىدارند و دستان
خود را (از انفاق در راه حق) مىبندند خدا را فراموش كردند خدا هم آنها
را فراموش نمود (پس از اتمام حجت به حال خودشان واگذاشت) مسلّما منافقان
همان نافرمانانند.
در این آیات به صفاتى كه در برابر یكدیگرند اشاره شده است. بدیهى است كه
هر چیزى را باید با ضدّ آن شناخت؛ انسان هاى خوب و صالح، با یكدیگر دوست و
انسان هاى فاسق و مكّار، با یكدیگر دشمن هستند.
افراد صالح، امر به معروف و ناصالحان، نهى از معروف مى كنند. نیكوكاران
دست بخشنده دارند و بدكاران هرگز چنین نیستند. آنها مطیع خدایند و اینها
به كلى خدا را فراموش كرده و بنده هوى و هوس خویش شده اند.
ایمان به خدا و تسلیم طغیان گرى هاى فرعونیان نشدن، صلابت در ایمان،
پاكدامنى و عفاف و تسلیم شدن در برابر دستورهاى الهى و بالاخره عبادت و
بندگى مدام داشتن از ویژگى هایى است كه خداوند براى آسیه و مریم برشمرده
است
در سوره فرقان اوصاف دیگرى براى بندگان خوب و صالح بیان شده است: «
وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا
وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا »؛[3]
و بندگان (واقعى خداى) رحمان كسانىاند كه بر (روى) زمین با آرامش و فروتنى
راه مىروند، و چون نادانان آنها را (به گفتار ناروا) طرف خطاب قرار دهند
آنها سلام (سخنى مسالمتآمیز و دور از خشونت) گویند.
درمانی برای هجوم استرس و نگرانی ها !!
مدتی است فشارهای درونی استرس و تپش قلب گریه های وقت و بی وقت و ترس و وحشت از آینده وسوسه و اضطراب رهایم نمی كند ، چه باید کرد؟
استرس و سقط جنین
معمولاً
ثمره توكل برخدا «آرامش» و ثمره بی اعتمادی به خدا «اضطراب » را به دنبال
دارد! پیشنهاد ما این است كه در مورد هركدام از این دو،یعنی: «آرامش با خدا
بودن» و «اضطراب و وحشت » بیشتر بررسی شود:
قرآن كریم كاملترین
نسخه برای آرامش روح است. از این رو برآنیم تا با نگاهی اجمالی دیدگاه قرآن
را در مورد آرامش روحی و روانی و راه های رسیدن به آن را مورد بررسی قرار
دهیم.
– درسوره توبه آیه 103 چنین آمده: خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ
صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّیهِم بِهَا وَصَلِّ عَلَیْهِمْ إِنَّ
صَلاَتَكَ سَكَنٌ لَّهُمْ وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ ؛
از اموالشان
زكات بگیر، تا بدین وسیله پاكشان كنى و (اموالشان را) نمو دهى، و در باره
آنان دعاى خیر كن كه دعاى تو مایه آرامش آنان است، و خدا شنوا و داناست .
و
كلمه صلی از صلاة و به معناى دعا است، و از سیاق استفاده مىشود كه مقصود
از این دعا، دعاى خیر به جان و مال ایشان است، هم چنان كه از سنت چنین به
یادگار رسیده كه آن جناب در برابر كسى كه زكات مىداده چنین دعا مىكرده
كه: خدا به مالت خیر و بركت مرحمت فرماید.
و در جمله إِنَّ صَلاتَكَ
سَكَنٌ لَهُمْ كلمه سكن به معناى چیزى است كه دل را راحتى و آرامش بخشد، و
منظور این است كه نفوس ایشان به دعاى تو سكونت و آرامش مىیابد، و این خود
نوعى تشكر از مساعى ایشان است، هم چنان كه جمله وَ اللَّهُ سَمِیعٌ
عَلِیمٌ مایه آرامشى است كه دل هاى مكلفینى كه این آیه را مىشنوند و یا
مىخوانند به وسیله آن سكونت مىیابد.
در مجمع نقل نموده كه وقتى قومى صدقه خودشان را نزد پیغمبر (صلی الله علیه و آله) مىآوردند می فرمود :«خدایا رحمت كن بر آنها»
عوامل آرامش و دلگرمى ازمنظرقرآن
دستیابى به اطمینان و آرامش مىتواند عوامل گوناگونى داشته باشد، ولى در رأس آنها:
–
آگاهى و علم جلوه ویژهاى دارد؛ كسى كه مىداند ذرّهى مثقالى از كارش
حساب دارد، «مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ»«1» نسبت به تلاش و فعّالیّتش
دلگرم است.
شخص مضطرب از شروع در كارها نگران است و احساس ترس و تنهایى
مىكند. حضرت على علیه السلام براى رفع این حالت مىفرماید: «إذا خفت من
شىء فقع فیه» «8» از هر چه مىترسى خود را در آن بینداز، كه ترس هر چیز
بیش از خود آن است
– كسى كه مىداند بر اساس لطف و رحمت الهى آفریده شده، «إِلَّا مَنْ رَحِمَ رَبُّكَ وَ لِذلِكَ خَلَقَهُمْ» «2» امیدوار است.
– كسى كه مىداند خداوند در كمین ستمگران است، «إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصادِ» «3» آرامش دارد.
– كسى كه مىداند خداوند حكیم و علیم است و هیچ موجودى را بیهوده خلق نكرده است «عَلِیمٌ حَكِیمٌ» خوشبین است.
– كسى كه مىداند راهش روشن و آیندهاش بهتر از گذشته است، «وَ الْآخِرَةُ خَیْرٌ وَ أَبْقى» «4» قلبش مطمئن است.
–
كسى كه مىداند امام و رهبرش انسانى كامل، انتخاب شده از جانب خداوند و
معصوم از هر لغزش و خطاست، «إِنِّی جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً» «5» آرام
است.
– كسى كه مىداند كارِ نیک او از ده تا هفتصد بلكه تا بىنهایت
برابر پاداش دارد ولى كار زشت او یك لغزش به حساب مىآید دلخوش است.
«مَثَلُ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ كَمَثَلِ
حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ فِی كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ»
«6»
– كسى كه مىداند خداوند نیكوكاران را دوست دارد، «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ» «7» به كار نیكش دلگرم مىشود.
– كسى كه مىداند كار خیرش آشكار و كار شرّش پنهان مىماند، «یا من اظهر الجمیل و ستر القبیح» شاد است.
افسرده
عوامل اضطراب و نگرانى
یكى
از شایعترین بیمارىهاى قرن حاضر اضطراب و افسردگى است. براى این بیمارى
كه داراى علائمى همچون انزواطلبى، در خود فرورفتن، خود كمبینى و بیهوده
انگارى است، دلایل بسیارى را ذكر كردهاند، از جمله:
– شخص افسرده
از اینكه همه چیز را مطابق میل خود نمىبیند داراى افسردگى شده است، در
حالى كه ما نباید بخاطر اینكه چون به همه آنچه مىخواهیم نرسیدیم، از مقدار
ممكن آن هم دست برداریم و تسلیم شویم.
– شخص افسرده با خود فكر
مىكند كه چرا همه مردم مرا دوست ندارند، و حال آنكه این امر غیر ممكنى است
و حتّى خدا و جبرئیل هم دشمن دارند ، لذا انسان نباید توقّع داشته باشد كه
همه او را دوست بدارند.
– شخص افسرده گمان مىكند كه همه مردم بد هستند، در صورتى كه چنین نیست و خداوند به فرشتگانى كه این توهّم را داشتند پاسخ داد.
كسى كه مىداند كارِ نی او از ده تا هفتصد بلكه تا بىنهایت برابر پاداش دارد ولى كار زشت او یك لغزش بحساب مىآید دلخوش است
–
شخص افسرده گمان مىكند كه همه ناگوارىها از بیرون وجود اوست، در حالى كه
عمده تلخىها عكس العمل و پاسخ خصلتها و كردارهاى خود ماست.
– شخص
مضطرب از شروع در كارها نگران است و احساس ترس و تنهایى مىكند. حضرت على
علیه السلام براى رفع این حالت مىفرماید: «إذا خفت من شىء فقع فیه» «8»
از هر چه مىترسى خود را در آن بینداز، كه ترس هر چیز بیش از خود آن است.
– شخص مضطرب نگران آنست كه آینده چه خواهد شد. این حالت را مىتوان با توكّل بر خدا و پشتكار درمان كرد.
– چون در بعضى كارها ناكام شده است، نگران است كه شاید در تمام امور به این سرنوشت مبتلا شود.
– چون بر افراد و قدرتهاى ناپایدار تكیه دارد، با تزلزل آنها دچار اضطراب مىشود.
–
و خلاصه امورى همچون عدم قدردانى مردم از زحمات آنها، گناه، ترس از مرگ
تلقینهاى خانواده به اینكه نمىدانى و نمىتوانى، قضاوتهاى عجولانه،
توقّعات نابجا و تصوّرات غلط، علت بسیارى از افسردگىها و اضطرابها
مىباشد كه با یاد خدا و قدرت و عفو و لطف او مىتوان آنها را به آرامش و
شادابى مبدل ساخت.