نگاهت را به کجا دوخته ای ؟
نگاهت را به کجا دوخته ای ؟
چه زیبا می نگری ؟
به آینده می اندیشی ؟
از چهره ات فقط نگاههایت را می بینم .
ولی گریه هایش را نمی گذاری کسی ببیند
بیا ودوباره لبخند بزن
نگاههایت باشد برای بعد
به تصویرت که نگاه میکنم ،دریای سادگی را می بینم وامواج آرامش را
از زلال چشمانت ، از چشمه احساست باید وام بگیرم ، تا کمی آرام گیرم
ببخش مرا رفاه زدگی عادت شده است
ببخش مرا که دیگر نمیتوانم آن ورای نگاهت را ببینم
ببخش که دیگر همه اسکناسهای سبز را می شناسند واز تو غافل شده اند
تشنه یک مشت صداقت ویک جرعه آرامش تو هستم .
نگران نباش ،آرامش بدون آسایش تو ،آرزوی انسانهای غریب امروز است
فدای نگاهت که پر از فریاد است .
فدای نگاهت وزلالی چشمانت وامواج آرامش
چه باید کرد وقتی …. ؟
چه باید کرد وقتی جوانمردی مرده است ؟
ساده که باشی …
ساده
که باشی
برایت فرقی نمیکند که تجمل چیه
که قیمت تویوتا لندکروز چنده
فلان بنز آخرین مدل ، چند ایربگ داره
مهم نیست
نیاوران کجاست
شریعتی و پاسداران و الهیه
کدام حوالی اند
رستوران چینی ها
گرانترین غذایش چیه
ساده
که باشی
ظاهر وباطنت یکیه ،
غل وغش نداری ،کینه نداری
بدي هيچ کس را باور نداری.
براي همه لبخند می زنی
ساده
که باشی
سکوتت پراز حرفه ،
مرهم هر زخمه
همیشه تو جیبت شکلات پیدا میشه
زیر باران ، دهانت را باز میکنی و
قطره قطره مینوشی
آدم برفی که درست میکنی
شال گردنت را به او میبخشی
ساده
که باشی
همین که بدانی بربری و لواش چنده
کفایت میکند
نیازی به غذای چینی نیست
آبگوشت هم غذای خوبیه
ساده
که باشی
نون نرمه ها رو از تو کوچه جمع میکنی
کناری میزاری
تا برکت خدا زیردست پا نباشه
ساده
که باشی
حتی پشت تلفن به احترام پدرت تمام قد
وای
می ایستی وصحبت میکنی
گوشیتو ،تو خیابون در اختیار آدمای سرگردون میذاری تا
ادرسِگمشده اش رو پیدا کنه
ساده
که باشی
همه چیز خوب میشه
پر از حس های خوب میشه
پر از حرفهای نگفته میشه
خودت،غمت
مشکلت،غصه ات
هوای شهرت،آدمهای اطرافت
حتی دشمنت
همه چیزت خوبه