کشف ارتباط مستقیم میان مغز و سیستم لنفاوی در انسان ها

کشف ارتباط مستقیم میان مغز و سیستم لنفاوی در انسان ها

به گزارش ایرنا از هلث، محققان دانشگاه هلسینکی در فنلاند اعلام کردند که این کشف برای درمان بیماری های و اختلالات مغزی مهم است.

الکسانتری
آسپلوند محقق دانشگاه هلسینکی در یک بیانیه مطبوعاتی اعلام کرد: به تازگی
متوجه شده ایم که در چشم که پیش از این فاقد گردش لنفاوی در نظر گرفته می
شد، یک رگ لنفاوی مانند وجود دارد.

وی افزود: این موضوع ما را بر آن داشت تا ماهیت لنفاوی مغز را با جزئیات بیشتر بررسی کنیم.

محققان
در مطالعه بر روی موش متوجه شدند که در لایه های مننژ مغز موش ، رگ های
لنفاوی وجود دارد. این رگ های لنفاوی پیش از این مشاهده نشده بودند.

پاکسازی
لنفاوی مغز به محققان کمک می کند تا در زمینه ابداع راه حل هایی برای
بیماری هایی که با تجمع پاتولوژیکی پروتیین های معیوب مشخص می شوند، فعالیت
کنند.

به گفته محققان ، این یافته باورنکردنی بینش آنها را در مورد
آناتومی مغز به کل تغییر می دهد و فرصتی برای بررسی بیماری های مغزی از یک
زاویه کاملا جدید ارائه می دهد.


دگرگونی به خاطر رابطه احساسی

اگر می خواهید طرف مقابلتان را دوست بدارید لازم نیست تغییر کنید و هر
آنچه تاکنون بوده اید کناربگذارید و به خاطر عشق و عاشقی از یادببرید در یک
رابطه عاشقانه و صرف به دلیل دوست داشتن فرد دیگر لزوما نباید دگرگونی های
کلی در شما ایجاد شود

آدم عاشق آن هم در رابطه‌ای که به خوبی پیش می‌رود معمولاً متوجه یک
نکته ساده نمی‌شود؛ اینکه عشق دلیلی برای از دست دادن هویت فردی نیست.‏

او کسی است که به ناگهان همه فکر و ذکر شما شده است. صدای تپش‌های
عاشقانه قلب‌تان را می‌شنوید. چقدر خوشحال، هیجان زده و پر شور شده‌اید اما
چیزی که برای خودتان هم جالب‌تر است مشغولیت ذهنی تازه‌ای است که حواستان
را از همه چیز پرت کرده است. چقدر خوب می‌شد اگر می‌توانستید گوشه تخت یا
مبلی فارغ از همه چیز بنشینید و به او فکر کنید. رویاپردازی، تبدیل شدن به
آدم ایده‌آلی که احتمالاً او خیلی دوست خواهد داشت، تصور همه چیز در کنار
او به شما حال خوبی می‌دهد. حتماً فکر می‌کنید دیگران نمی‌فهمند که شما از
چه حرف می‌زنید و به همین دلیل است که به جای پرداختن به آنها خودتان را به
کسی که اینچنین شما را شیفته خودش کرده بسپارید.‏

آدم عاشق آن هم در رابطه‌ای که به خوبی پیش می‌رود معمولاً متوجه یک
نکته ساده نمی‌شود؛ اینکه عشق دلیلی برای از دست دادن هویت فردی نیست.‏

در شروع یک رابطه عاشقانه بین دو نفر زمانی که شما دوست دارید خوشایند و
مطلوب به نظر برسید همیشه این احتمال وجود دارد که چیزی از وجود خودتان را
از دست بدهید. در ابتدا برای حفظ یک رابطه خیلی تلاش می‌کنید، احتمال دارد
که بخش زیادی از زمان، وقت و انرژی‌تان را صرف دیگری ‌کنید، همیشه به
دنبال مشترکات هستید، حرفی از تفاوت‌ها نمی‌زنید و ایده‌‌ها و افکار خودتان
را که شاید خیلی خوشایند دیگری نباشد را به زبان نمی‌آورید. حتی لزومی
نمی‌بینید که به روابط دیگرتان یا کارهای روزمره‌تان آنطور که باید
بپردازید.‏

بعد از این دوران زمانی فرا می‌رسد که احساس می‌کنید هویت واقعی شما
پذیرفته یا مهم نیست. دوران شیرین و خوش رابطه عاشقانه در این مرحله به
پایان می‌رسد هرچند که شما فکر می‌کنید این رابطه هنوز هم عاشقانه و جدی
است. مشکل اما از زمانی آغاز می‌شود که یکی تلاش می‌کند دیگری را راضی نگه
دارد درحالی که رفتارش با آنچه خود واقعی اوست به کلی تفاوت دارد. در این
مرحله هر چقدر که تلاش می‌کنید خود واقعی‌تان را نمایش بدهید موفق نمی‌شوید
چون عملاً فرد مقابل پذیرای آن نیست. ‏

زنان بیشتر از مردان تمایل به حذف هویت فردی خود در یک رابطه عاشقانه
دارند. این چیزی است که از کودکی آموخته‌اند. خیال پردازی‌های عاشقانه
معمولاً چنین نقشی را به زنان می‌دهد. اما مردانی هم هستند که در مرحله
شیفتگی به زنان چنین دورانی را می‌گذرانند. چیزی که انکار نشدنی است دروغ
بزرگی است که برای حفظ یک رابطه به خودتان و دیگری می‌گویید. شاید بهتر است
بگوییم اساس این آموزه که دلدادگی به فرد دیگری ملازم با نادیده گرفتن و
انکار خود است یک دروغ بزرگ تاریخی است که بنیان یک رابطه را ویران می‌کند.
از قضا همه آدم‌ها بعد از رسیدن به این آگاهی که در چنین رابطه‌ای هویت
خود را از دست داده‌اند از رابطه بیرون نمی‌آیند. چنین رابطه‌ای در جوامع
سنتی ادامه پیدا می‌کند در حالی که یک نفر در این رابطه زندگی‌اش را باخته
است چون او اصلاً زندگی نکرده است.‏

به نشانه‌ها اهمیت بدهید

رابطه نیاز به پیوند دو سبک زندگی دارد، کمی تفاوت، کمی تشابه، کمی
زندگی مشترک و کمی هم زندگی فردی لازمه یک رابطه اصولی است. در رابطه‌ای که
یک نفر اولویت اصلی است، فرمان می‌دهد و یا همه چیز باید خوشایند و مطلوب
او باشد دیگری عملا راهی ندارد جز اینکه خدمت‌گزار و فرمانبردار باشد. این
یعنی زمانی برای روابط اجتماعی دیگر، خلوت خود یا تنهایی باقی نمی‌ماند.
اگر خیلی عاشقانه در خدمت دیگری هستید به این مسأله توجه کنید که این روش
عادت‌های زندگی‌تان را تغییر می‌دهد، بین شما و علاقمندی‌هایتان فاصله
می‌اندازد، استقلال شما را از بین می‌‌برد و از شما ابزاری برای دوست
داشتن‌ها یا دوست نداشتن‌های دیگری می‌سازد.‏

تغییرات در ساده‌ترین چیزها اتفاق می‌افتد؛ انتخاب شما در تماشای یک
فیلم آن چیزی خواهد بود که او دوست دارد، به رستورانی می‌روید که او غذایش
را می‌پسندد، مبلی را می‌خرید که او راحت است و لباسی را می‌پوشید که او
می‌گوید و چیزی که در معرض خطر است هویت مستقل شما به عنوان یک انسان
متفاوت است.‏

این که چه لباسی بپوشید، با چه کسی معاشرت کنید و چه بخورید بخشی از
شخصیت شما است و دیگران نباید برای آن تصمیم بگیرند این چیزی است که «من»
وجود آدم‌ها را شکل داده است.‏

عاشق شوید اما هشیار باشید

در یک رابطه مشترک شما به چند شیوه ممکن است هویت فردی‌تان را از دست
بدهید: در یک رابطه خشونت‌آمیز یا در یک رابطه نابرابر و دیکتاتوری که یک
نفر همیشه تلاش می‌کند تا دیگری را تغییر بدهد؛عشق نباید شما را در کنترل و
اراده دیگری در بیاورد. همچنین اگر در رابطه‌ای قرار گرفته‌اید که فرد
مقابل شما را به این سمت هدایت می‌کند که مطابق میل او رفتار کنید باید
هشیار باشید. علاوه بر این فقدان باورهای مثبت، نیاز به دوست داشته شدن،
کمبود اعتماد به نفس و ترس از دست دادن دیگری عواملی هستند که شما را به
سمت از خود باختگی در رابطه می‌کشاند. برای حفظ کسی که دوستش دارید اصلا
نیازی نیست که روابط‌تان را محدود کنید، کارتان را از دست بدهید، غذای مورد
علاقه‌تان را نخورید، کتاب مورد علاقه‌تان را نخوانید و تابع فکر و عقیده و
احساس دیگری باشید.‏

ترس را کنار بگذارید

رابطه نباید تنها اولویت زندگی شما باشد. شما باید روابط خودتان را
داشته باشید، کار کنید و سرگرمی‌هایی مستقل داشته باشید. ماهیت یک رابطه
مشترک به گونه‌ای است که به احتمال زیاد نمی‌توانید بخشی از زندگی فردی‌تان
را مثل گذشته ادامه بدهید اما هیچ وقت یک نفر نباید مانعی برای هیچ کدام
از اینها باشد و شما نباید به بهانه عشق اینچنین از خودگذشتگی‌های بی‌موردی
داشته باشید.‏

عاشق بمانید اما از حرف زدن درباره خودتان، افکار و احساساتتان هراس
نداشته باشید، سلیقه و ذائقه‌تان را تغییر ندهید مگر اینکه طرف مقابل
پیشنهاد بهتر و شایسته‌تری بدهد که برایتان ناشناخته، تازه، دوست داشتنی و
در جهت ارتقای هویت شخصی خودتان باشد نه رضایت و خوشایند او.‏

اگر اعتماد به نفس ندارید

دلباخته کسی شدن و فراموشی خود ارتباط معنا داری با میزان اعتماد به نفس
دارد و می‌تواند مبنای یک دروغ بزرگ باشد. ممکن است شما از این جهت حرفی
از خودتان نمی‌زنید و به حاشیه می‌روید که می‌ترسید ضعف‌ها و کمبودهایتان
رو شود و کنار گذاشته شوید. چیزی که شما نیاز دارید، تمرین و تلاش برای
بازیابی اعتماد به نفس است. آدم مقابل شما حق دارد که شما را آنگونه که
هستید و با وجود نقص‌هایتان بشناسد. بیان افکار و احساسات‌ همیشه به نفع
خود شما است شاید کسی که دوستش دارید بتواند به شما کمک کند تا به آدم
بهتری تبدیل شوید.‏

چطور خودتان باشید

ـ حرف بزنید. اگر او چیزی را دوست دارد که شما اصلاً دوست ندارید این
نکته را با رویکرد مثبت و بدون ترس مطرح کنید. نگران نباشید؛ حتماً چیزهای
زیادی هست که هر دو به آن علاقمندید.‏

ـ انتخاب‌های خودتان را داشته باشید. سلیقه را نمی‌توان به کسی تحمیل کرد زیرا به غیر از این یکی بر دیگری سلطه خواهد داشت. ‏

ـ یادتان باشد که محال است با وجود همه مشترکات چیزهایی وجود نداشته باشد که شما بخواهید به تنهایی دنبالش بروید.‏

ـ نام رابطه‌ای که در آن طرف مقابل تحمل پذیرش شخصیت مستقل و هویت شما را ندارد رابطه عاشقانه نگذارید.‏



دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back To Top