چه زمان از مسائل جنسی برای کودک بگویم؟
روش آموزش و سن مناسب یادگیری مسائل جنسی کودکان
مطالعات نشان می دهند که عموما کودکان کمترین اطلاعات را درباره مسائل جنسی
و حریم های خصوصی از والدین شان دریافت می کنند و بیشترین اطلاعات خود را
درباره این موضوعات از همسالانشان می گیرند. پرواضح است که اطلاعاتی که
والدین در این باره دارند، واقعی تر و دقیق تر است، در حالی که اطلاعاتی که
دوستان و همسالان کودکان و نوجوانان به آنها می دهند، غیرواقعی و تحریف
شده است.
از ارائه دانش واقعی درباره یکی از مسائل عادی زندگی انسان ها، شرمگین
نباشید، چون اگر شما این اطلاعات را در اختیار کودکان تان قرار ندهید، آن
ها از منابع غیرواقعی و تحریف شده این اطلاعات را به دست می آورند. وقتی
کودک تان سوال های جنسی می پرسد، هول نکنید، استرس نگیرید و با آرامش از او
بخواهید تا اطلاعاتی که خودش دارد را در اختیار شما قرار دهد، برای اینکه
متوجه شوید خودش تا چه حد می داند. بعد به او جواب واقعی (و نه تخیلی)
متناسب دانسته ها و سن اش را بدهید.
برای درمانگران حوزه سلامت روان، شنیدن خاطراتی از تعرض جنسی (چه به صورت تجاوز جنسی
کامل، چه به صورت های دیگری همچون لمس یا تعرض کلامی) در مراجعان شان
داستان غریبی نیست. غم انگیزتر اینکه عموما تعرض های جنسی به کودکان از سوی
یکی از نزدیکان است. کسی که عموما کودکان او را می شناسند.
قصد ندارم نگران تان کنم یا شما را نسبت به نزدیکان تان بی اعتماد کنم. این
بسته به قضاوت شما دارد که چگونه با نزدیکان تان ارتباط برقرار می کنید.
با توجه به اینکه ما اصولا کنترلی روی رفتار دیگران نداریم، پس بهتر است که
کودکان مان را درباره موضوع های جنسی واکسینه کنیم. امیدوارم توانسته باشم
شما را مجاب کنم که در این باره با فرزندان تان حرف بزنید، به ویژه درباره
حفظ حریم خصوصی.
مسائل جنسی چه آموزش هایی و در چه سنی؟
در هر سنی، کودکان باید اطلاعات جنسی خاصی را درباره جنسیت بدانند.
تا 5 سالگی: نام صحیح اعضای بدن را بدانند. درک درستی از اینکه نوزادان از کجا می آیند داشته باشند و مفهوم فضای خصوصی را بدانند و نسبت به هویت جنسی خود احساس مثبتی داشته باشند.
بین 6 تا 9 سالگی:
از تولیدمثل حیوانات و گیاهان به عنوان چرخه حیات درک درستی داشته باشند،
از تفاوت بین دو جنس آگاه باشند و از لغات درستی برای نام گذاری نواحی جنسی
استفاده کنند.
بین 9 تا 13 سالگی: جنسیت را به عنوان بخش طبیعی زندگی درک کرده باشند، با تغییرات جنسی دوران بلوغ آشنا شده باشند، درک درستی از روند تولید مثل داشته باشند و از موارد سوءاستفاده جنسی آگاه باشند.
کنجکاوی یا سوءاستفاده جنسی؟
کودکان عموما در روند عادی روزمره شان و در بازی های عادی از فرصت استفاده
می کنند و از نظر جسمی به بچه های هم جنس و غیرهم جنس شان نزدیک می شوند تا
شکل بدن آن ها را کشف کنند. در بیشتر اوقات این بازی به شکل «دکتربازی»
است.
بیشتر بچه ها از سر کنجکاوی بازی های جنسی می کنند و این امری طبیعی است.
اگر فرزندتان را در حالتی برهنه یا نیمه برهنه در حضور دیگر بچه ها دیدید،
واکنش هولناکی نشان ندهید، نه او را سرزنش کنید، نه تنبیه، بهترین کار این
است که برای رفتار جنسی آن ها در آینده حد و مرز تعیین کنید.
در این باره باید درباره اندام های خصوصی با آن ها صحبت کنید، اما اگر
فاصله سنی بین بچه هایی که با هم لخت شده اند بیش از چهار سال باشد، در این
موقعیت امکان دارد که بچه بزرگ تر به بچه کوچک تر آسیب جنسی برساند. یا
اگر فرزندتان به زور و برخلاف میل خود وادار به این شرایط شده باشد، باز هم
قضیه فرق می کند و باید مراقب باشید.اعضای خصوصی بدن
والدین در مسیر آموزشی خود بایستی درباره خصوصی بودن برخی اعضای بدن با
کودکان شان گفت و گو کنند. عموما بهترین موقع برای گفت و گو درباره
سوءاستفاده جنسی برای کودکان کوچک تر، هنگام حمام کردن بچه هاست. کودکان می توانند بیاموزند که برای اشاره به اعضای جنسی خود از عبارت «اعضای خصوصی بدن» استفاده کنند.
برای اینکه درباره اعضای خصوصی صحبت کنید، ابتدا باید مفهوم را برای کودکان
تان ساده کنید. مثلا می توانید این گونه توضیح دهید: «همه ما مسواک و شانه
داریم. ولی هر کس فقط می تواند از مسواک و شانه خودش استفاده کند و نمی
تواند از مال دیگران استفاده کند. آن ها خصوصی هستند. اعضای خصوصی بدن هم
چنین وضعیتی دارند. یعنی همه آدم ها در بدن شان اعضای خصوصی دارند ولی هر
کس فقط می تواند به اعضای خصوصی بدن خودش دسترسی داشته باشد و نه دیگران».
سپس درباره اعضای خصوصی بدن انسان با او صحبت کنید. توجه داشته باشید که در
بسیاری از خانواده ها، به اشتباه صرفا به کودکان یاد داده می شود که
اندامی که در مایو هستند خصوصی اوست، ولی لازم است که کودک آموزش ببیند که
لب ها، گردن و سینه هم بخش های خصوصی او هستند. به ویژه در پسران کمتر به
این موضوع پرداخته می شود، این در حالی است که برخلاف تصور رایج، پسران
بیشتر از دختران در معرض سوءاستفاده جنسی قرار دارند.
از چه سنی به کودک مسائل جنسی را آموزش دهیم
آموزش های مهم مسائل جنسی برای جلوگیری از سوءاستفاده های جنسی
با کودکان تان صحبت کنید که اگر چنین مواردی را احساس کردند، واکنش نشان دهند:
وقتی در موقعیتی هستی که احساس ناراحتی می کنی یا درون خودت احساس عجیبی داری.
وقتی یک نفر از تو می خواهد که رفتاری را به صورت راز نگه داری.
وقتی یک نفر با تو کاری می کند که بعد از آن حس بدی داری.
وقتی یک نفر اندام خصوصی اش را به تو نشان می دهد.
وقتی کسی می خواهد بی دلیل به بدن تو نگاه کند.
وقتی کسی می خواهد به اندام های خصوصی تو دست بزند.
وقتی کسی می خواهد به اندام های خصوصی او دست بزنی.
وقتی یک نفر بزرگ تر از خودت، از تو کاری را می خواهد که مایل نیستی انجام دهی.
دانستن مسائل جنسی برای جلوگیری از سواستفاده های جنسی از کودکان
«نه!» گفتن، ترک کردن و اطلاع دادنبرای این که فرزندتان در موقعیت هایی که ممکن است حریم بدنی اش مورد تجاوز
واقع شود بهترین کار را کند می توانید از پیش آماده اش کنید. مطالعات نشان
می دهند وقتی کودکان آمادگی داشته باشند و پیش بینی چنین موقعیت هایی را
بکنند، در موقعیت های این چنینی عملکرد بهتری نشان می دهند. اما چگونه؟
1- به او یاد دهید بگوید نه!
به فرزندان تان یاد بدهید که اگر در چنین موقعیتی بودند، بگویند: «نه»، یا
حتی بهتر است به آن ها یاد بدهیم که در این مواقع «داد بزنند» و بلند
بگویند: «نه!»، و سپس آن محل را «ترک» کنند و در نهایت به مادر یا پدر
«بگویند». به کودکان تان یاد دهید که از «داد زدن» نترسند، چرا که آن فرد
متجاوز است که کار اشتباهی می کند و اوست که باید بترسد. وقتی کودک بداند
کار اشتباه را چه کسی انجام می دهد، با اعتماد به نفس بیشتری می گوید نه یا داد می زند.
2- نقش بازی کنید
عموما بهتر است برای پیشگیری، با فرزندتان نقش بازی کنید. مثلا از فرزندتان
بپرسید که «اگر در محله یا مدرسه کسی خواست به اندام خصوصی تو دست بزند،
یا لباس زیر تو را ببیند، چه کار می کنی؟». چک کنید ببینید که همه
راهکارهایی که به او گفته اید را اجرا می کند یا نه. در نقش بازی کردن حتما
احساساتی که او ممکن است موقع نزدیک شدن یک غریبه داشته باشد را یادآوری
کنید و یادش بدهید این احساسات نباید مانع جرات مندی او شود.
نشانه های سوءاستفاده
عموما بچه ها بعد از سوءاستفاده جنسی گوشه گیر می شوند، زیاد گریه می کنند
یا رفتارشان به طور چشم گیری تغییر می کنند. مثلا امکان دارد بچه ای که پیش
از این بازیگوش بود، رفتارهای اسرارآمیز و خشمگینانه از خود نشان دهد.
امکان دارد رفتارهای جنسی از خود نشان دهند که با سن کودک و هنجارهای
اجتماعی سازگاری ندارد. اگر فرزندتان دچار سوءاستفاده جنسی شده، آرامش خود
را حفظ کنید و مراقب باشید که او را مقصر اعلام نکنید یا توبیخ اش نکنید.
این اتفاق ناراحت کننده است و برای کودکان ناراحت کننده تر، بنابراین این
حس را به او منتقل کنید که او بی گناه است و از دیگران (از جمله متخصصان
سلامت روان) کمک حرفه ای بگیرید.
چند نکته کاربردی در مسیر پر پیچوخم فرزندپروری
صحنه زیر را تصور کنید:نسرین خانم: مهوش جان خیلی کار خوبی کردی که امروز به من سر زدی. یک هفته است که درگیر بیماری سحر هستم و واقعاً خسته شدهبودم.
مهوش خانم: میدانم نسرین جان، گرفتاری بچهها تمامشدنی نیست.
سحر: مامان! بروم پیش پوپک؟
نسرین خانم: خودت میدونی که هنوز مریض هستی و باید استراحت کنی. برگرد به رختخوابت.
سحر: اه. حالم خوب شده. از رختخواب خستهشدم. کمی میروم پیش پوپک و برمیگردم.
نسرین خانم: گفتم نه. برگرد به اتاقت (با حالتی خشمگین).
سحر: (در حالیکه فریاد میزند) من دیگه نمیخوابم. حالم خوبه. میخواهم از خانه بیرون بروم. خسته شدم.
نسرین خانم: میفهمی چی میگم یا بیام بهت بفهمونم؟
سحر:(توأم با گریه) همیشه میگی نه. هیچوقت به حرف من گوش نمیدی.
نسرین خانم: (با ناراحتی) معذرت میخوام مهوش جان.
مهوش خانم: (با لبخند) نیازی به عذرخواهی نیست. این سناریو در خانه ما هم زیاد اتفاق میافتد.
نسرین خانم: نمیدونم چی به سر این نسل آمده. وقتی من بچه بودم، جرأت جروبحث با مادرم را نداشتم.
برابری اجتماعی والدین و کودکاندر
جامعه گذشته، یعنی همان جامعهای که والدین امروزی در آن پرورش یافتهاند،
روابط مردم در قالب مافوق و زیردست بود. پدر در خانه قدرت برتر به شمار
میرفت و مادر میبایست مطیع او میبود و فرزندان هم مطیع هر دو آنها.
جامعه
خوب سازمانیافته بود و هرکس به نقش خود واقف بود. اگر جامعه همان ساختار
را حفظ میکرد، شاید برخی از مشکلات الآن اصلاً وجود نداشت، اما جامعه
ایستا نیست و تغییرات سریع آن منجر به تغییرات ساختاری جدی و اجتماعی در آن
شده است.
اکنون
کودکان در خانوادهایی پا به عرصه وجود میگذارند که تکتک اعضا برای کسب
برتری و احقاق حقوق فردی و اجتماعی خود مبارزه میکنند.
کودک
امروز در چنین فضایی متولد شده و رشد مییابد و لذا شیوه سنتی مجابکردن
او به اطاعت، یعنی تشویق و تنبیه، آنطور که در گذشته مؤثر بوده است، دیگر
اثر ندارد.
کودکان امروزکودکان
امروز تشویق را حق خود دانسته و والدینی که متکی به تشویق هستند، خوب
میدانند فرزندشان زمانی کارش را انجام میدهد که تشویق شود.
از طرف دیگر امروز دیگر تنبیه مؤثر نیست. کودک امروز یادگرفته که “اگر شما مرا تنبیه کنید، من هم حق دارم شما را تنبیه کنم”.
پس
باید چه کرد؟ وقتی روشهای قدیمی فرزندپروری پاسخ نمیدهد، چه راهحلی
معقولانهتر است؟ روشهای جدید فرزندپروری بر مبنای اصل برابری و احترام
متقابل استوار است. برابری با شباهت هممعنا نیست؛ زیرا طبیعی است که
بزرگسال و کودک شبیه بههم نیستند و بزرگسالان مجربتر، باتجربهتر و
داناتر هستند. بنابراین منظور از برابری کودک و بزرگسالان، ارزشهای انسانی
و همشأنی است. در یک جامعه هرکس موظف به احترام متقابل گذاشتن و
عملکردن طبق محدودیتهای تعریفشده در جامعه است.
کودکان و هدف از سوءرفتارکودک
بدرفتار باور ندارد که با کمک رفتار مفید هم میتواند تعلق خاطر به دست
آورد؛ لذا سعی دارد از طریق سوءرفتار آنرا جستوجو کند. به طور خلاصه
والدین باید یادبگیرند که به نتایج سوءرفتار توجه کنند، نه به خود رفتار.
نتایج سوءرفتار کودک، مقصود او را نشان می دهد.
رادلف درایکورز روانپزشک برجسته،علت سوءرفتار کودکان را به چهار دسته تقسیم میکند:
جلب توجهجلب
توجه ویژگی است که در همه کودکان دنیا مشترک است. وقتی یک کودک نتواند به
روشی درست و مفید جلب توجه کند، از طریق غیرمفید سعی در جلب توجه دارد و
لذا سوءرفتار در کودکان شکل میگیرد.
قدرتطلبیبرخی
از کودکان باور دارند در صورتی احساس تعلق خواهند داشت که رییس باشند.
اینگونه کودکان در جست وجوی قدرتنمایی هستند. چنین کودکی ممکن است
انتظارات خود را با داد و فریاد به والدین عنوان کند و یا با والدینش
مشاجره کند و یا حتی با سکوت از انجام هر عملی خودداری کند.
تلافیجوییبرخی
از کودکان میخواهند رییس باشند، اما چون در این نزاع قدرت با والدین
نمیتوانند برنده شوند، تصمیم میگیرند احساس تعلق را در راههای
تلافیجویانه بیابند. دریکورس این هدف را تلافیجویی مینامد. چنین کودکی
ممکن است چیزی بگوید یا عملی را انجام دهد که آزاردهنده باشد و یا با
عصبانیت به والدینش نگاه کند.
نمایش بیکفایتیبرخی
از کودکان بیخیال میشوند. برای آنها راه احساس تعلق پیداکردن این است
که از دیگران بخواهند آنها را تنها بگذارند. رفتارشان میگوید: من
نمیتوانم آنکار را انجام دهم. دریکورز این عمل را نمایش بیکفایتی اطلاق
میکند.لذا یکی از راههای کمک به
فرزندان برای اینکه بتوانند احساس تعلق پیدا کنند، این است که در
برقراری ارتباط با آنها تمرکز شود. ارتباطات مثبت و قوی، راهی است طولانی
به سوی کمککردن به کودکان به منظور یاددادن انضباط مثبت.
انضباط مثبتمنظور
از انضباط مثبت، تلاش در جهت اتخاذ یک ارتباط و تعامل خوب است. به حرفها و
نظرات فرزندتان گوش دهید، اما از قراردادن حد و مرز و شرط و شروط مشخص
نهراسید. پیشنهاد میکنیم به شکل زیر عمل کنید:
1.همیشه بیننده رفتارهای خوب فرزندتان باشید و او را مورد تشویق و قدردانی قراردهید؛
2.از خطاها و غرغرهای کوچک و قابل اغماض گذشت کرده و آنها را نادیده بگیرید.
3.مشاجره
را برای وضعیتی که هیچ گزینه و انتخابی برای برخورد با فرزندتان نیست و
شما باید به او “نه” بگویید، نگه دارید؛ مثلاً مواقعی که سلامتی او در خطر
است.
4.بیش
از حد متوقع نباشید. اینکه بچهها با انجام مکرر یکسری کارها حتی پس از
مخالفت شما برای انجام آن، عکسالعمل شما را بسنجند، کاملاً طبیعی است؛
زیرا این راهی است که آنها متوجه میشوند چه چیزی از جانب شما پذیرفتنی و
چه چیزی غیرقابل پذیرش و اغماض است.
5.خودتان
را جای فرزندتان بگذارید. به عقب برگردید و ببینید زمانیکه کودک بودید،
چه طرز تفکری داشتید و چگونه دنیای بزرگسالان برایتان غیرجذاب بود.
6.کمککردن
روزانه و عادی به کودکان به آنها احساس اطمینان و امنیت خاطر میدهد و
اگر آنها انتظار داشته باشند کارها طبق یک روال زمانی و یا یک روش اتفاق
بیفتد، احتمال تعارض و ستیز بین شما کمتر خواهد شد. مثلاً به طور معمول
بدانند که بعد از شام، وقت مسواکزدن و خوابیدن است.
7.محدودیتهای
معقول وضع کنید. اگر کودکان اجازه داشته باشند هر کاری میخواهند انجام
دهند، بهندرت احساس امنیت خواهند کرد. در واقع گاهی رفتار بد آنها تنها
برای شناخت حد و مرزهاست، نه به علت علاقهمندی به ستیزهجویی با والدین.
8.قوانین
خانوادگی را به کمترین حد ممکن برسانید؛ در غیر این صورت، فرزند شما در
بین قوانین متعدد گرفتار خواهد شد و حتی بسیاری از آنها را نمیتواند به
ذهن بسپارد.
9.واقعگرا
باشید. بسیاری از رفتارهایی که والدین آنها را سرکشی و نافرمانی و یا
غرغر کردن میدانند، تنها یک بخش طبیعی از روند رشد کودک است. کودکان که
کمی بزرگتر می شوند، سعی میکنند استقلال خود را احراز کنند؛ لذا اگر با
سایر والدین صحبت کنید، به احتمال زیاد خواهید دید آنها نیز مشکلات و
موارد مشابهی داشته یا دارند.
چرا این سبک رفتار نتیجه مثبت میدهد؟زمانیکه
والدین از فرزندان خود توقع رفتارهای سنجیده و معقول دارند، در واقع آنها
مسئولیتهای افراد را در قبال یکدیگر روشن کردهاند. زمانی که والدین خط و
مشیهای صریح و همسانی برای رفتار ارائه میدهند، کار کودک را برای
طبقهبندی دنیای اجتماعی به مراتب آسانتر میسازند.
همچنین
هنگامیکه تقاضای والدین با توضیحات منطقی همراه باشد، احتمال بیشتری وجود
دارد که کودک محدودیتهای اعمالشده بر رفتارش را بپذیرد.
هنگامیکه
والدین واکنشهای کودک را مدنظر قرار میدهند و مهر و محبت از خود نشان
میدهند، کودک مفهوم کنترل بر اعمالش را درک میکند و حس باارزشبودن را به
دست میآورد.
بدین
ترتیب نتیجه نهایی این سبک فرزندپروری، کودکی شایسته است که سازگاری روانی
مؤثر و نتیجهبخشی از خود بروز میدهد. این روش میتواند کاملاً برای رشد
عزت نفس و استقلال فکری مطلوب باشد. این روش میتواند میزان آگاهی از
احساسات دیگران، درک استانداردهای اجتماعی و اخلاقی، و آرزوها و امیدها
نسبت به اهداف مشترک (از قبیل پیشرفت تحصیلی) را افزایش دهد. بهعلاوه پدر
یا مادر روشهای تعاملی را ایجاد و تسریع میکنند که مستلزم تبادل افکار و
انعطافپذیری و تلاشهایی در جهت درک متقابل باشد. این کار میتواند
مهارتهایی را در روابط بین فردی پرورش دهد که این مهارتها در عوض
میتوانند به تعامل و کنشهای متقابل و حساس اجتماعی با همسالان کمک کرده و
در نتیجه کودکان محبوبتر با سازگاری بیشتر و بهتر را تربیت کند.