پزشکان هم افسرده میشوند
بسیاری از افراد بر این باورند که
پزشکان بیمار نمیشوند یا در مواقع بیماری سریعا خود را درمان میکنند. این
در حالی است که پزشکان نیز مانند بسیاری از افراد دیگر یا حتی بیشتر از
دیگران به بسیاری از بیماریها از جمله افسردگی دچار میشوند و در بیشتر
مواقع از درمان طفره میروند.
در
واقع به این علت که پزشکان بیشتر با علم پزشکی و داروها آشنا هستند و
اطلاعات بیشتری راجع به آنها دارند باعث میشود که دیگران تصور کنند آنها
بیمار نمیشوند و به همین علت است که آنها از مصرف دارو و درمان خود یا
رجوع به پزشک دیگر به منظور درمان طفره میروند.
بسیاری
از پزشکان به علت مواجه شدن با بیماریها و اختلالات گوناگون و آگاهی از
مشکلات افراد و همدردی با آنها بیشتر امکان دارد که به بیماریهای روانی
یا افسردگی و نگرانی مبتلا شوند یا علائم آن را تجربه کنند.
توجه
به این نکته مهم است که نگرانی و افسردگی در پزشکان علاوه بر این که بر
آنها تاثیر میگذارد، میتواند بیماران و نحوه درمان آنها را نیز تحت
الشعاع قرار دهد و تاثیرات منفی بیشتری داشته باشد. در مواردی که پزشکان از
افسردگی و ناراحتی شدیدی رنج میبرند ممکن است برای بیماران بسیار خطرناک
باشد.
در
برخی موارد گزارش شده است که افسردگی در میان پزشکان میتواند منجر به
خودکشی نیز شود و به این علت که پزشکان بیشتر از سایر افراد به داروها
دسترسی دارند، ممکن است بیش از دیگران خودسرانه دارو مصرف کنند. گاهی اوقات
پزشکان دوست ندارند برای درمان افسردگی و مشکلات خود به پزشکی دیگر مراجعه
کنند و به همین علت راجع به بیماری خود با فردی صحبت نمیکنند و از درمان
طفره میروند.
۱۰ درس شادی از متیو ریکارد، شادترین مرد دنیا
گر تا به حال پیش آمدهاست از خودتان بپرسید آیا فردی روی زمین وجود داردکه
بتوانید به او اشاره کنید و با قطعیت بگویید شاد است، فرد مورد نظرتان را
پیدا کردهاید.
متیو ریکارد، یک زیستشناس مولکولی که راهب شدهاست، “شادترین مرد دنیا
است”- او بعد از اینکه موضوع چند پژوهش دربارهی شادی با نتایجی
خارقالعاده بود، در رسانههای پرطرفدار این لقب را گرفت. البته،
پژوهشهایی که نشان میدهد او شادترین مرد دنیا است فقط چند صد داوطلب
شرکتکننده داشتهاست، و همانطور که خودش ادعا میکند شاید عنوان شادترین
مرد دنیا کمی اغراقآمیز باشد. اما به هر حال، در هر پژوهش، او شادترین
مردی است که ما میشناسیم.
اکنون، قبل از اینکه به صورت کلیشهای او را یک راهب بدانید، بگذارید
بگویم او مدرک دکتریاش در ژنتیک مولکولی در ۱۹۷۲ از موسسهی پاستور
گرفتهاست. بعد از آن بود که او حرفهی علمیاش را رها کرد تا یک راهب
بودایی شود. هرچند متیو مانند راهبهای دیگر در کوههای هیمالیا زندگی
کردهاست، اما همیشه آنجا نمیماند. او گاهی برای ادای دین خود به بشریت
از جاهای مختلف دیدن میکند. و بله، او حتی یک افزارهی تلفن همراه دارد،
که از آن برای آموزش مراقبه به آدمها استفاده میکند. بنابراین، چندان با
ما متفاوت نیست، شاید فقط لباسهایی که هر روز برای پوشیدن انتخاب میکند
با ما متفاوت باشد.
او اغلب در سخنرانیها و مصاحبههایاش با سازمانهای رسانهای دربارهی
شادی صحبت کردهاست. بنابراین یک گنجینهی خرد دربارهی شادی وجود دارد که
برای ما باقی گذاشتهاست تا بیاموزیم و در خودمان نهادینه کنیم. من برخی از
این گفتاوردهای فوقالعاده ارزشمند را دربارهی شادی انتخاب کردهام و به
همراه توصیههایی برای آموختن در این مقاله آوردهام.
۱. شادی را میتوان مانند یک مهارت توسعه داد.
“اگر میتوانید یاد بگرید چگونه دوچرخهسواری کنید، میتوانید یاد بگیرید چگونه شاد باشید.”
۲. پرورش عواطف منفی شاد بودن را دشوار میکند.
“برای اینکه حقیقتا شاد باشیم، باید از شر سموم ذهنی از قبیل نفرت، عقده، تکبر، حسادت، طمع، و غرور خلاص شویم.”
۳. زمانی به کوتاهی ۳۰ دقیقه میتواند کمکتان کند شادی را پیدا کنید.
“نیمساعت مراقبه در روز برای همه مفید خواهدبود.”
۴. اینکه سعی کنید همهچیز را کنترل کنید دستورالعملی برای ناراحتی است.
“ما بیش از حد سعی میکنیم عوامل بیرونی را درست کنیم، اما کنترل ما روی دنیای بیرونی محدود، موقتی، و اغلب غیرواقعی است.”
۵. هیچ مقدار داراییهای مادی نمیتواند شما را شاد کند.
“شادی حالت رضایتمندی درونی است، نه خشنودی از تمایلات پایانناپذیر به چیزهای بیرونی.”
۶. توقعات بالا و ترس از شکست نابودکنندهی شادی هستند.
“کودکان، آدمهای سالخورده، بیخانمانها به آسانی و از صمیم دل میخندند:
آنها چیزی برای از دست دادن ندارند و برای چیزهای کوچک امیدوار هستند.
مناعت طبع، طعم دلپذیر سادگی و آرامشی عمیق دارد.”
۷. از شرایط برای شاد کردن خودتان استفاده کنید، اما به آن اتکا نکنید.
“برخلاف لذت، ممکن است شادی واقعی تحت تاثیر شرایط باشد، اما به آن وابسته
نیست. شرایط در واقع منابع درونی را در اختیار ما میگذارد تا با آن شرایط
بهتر کنار بیاییم.”
۸. در لحظهی کنونی، افکار، چه خوب چه بد، روی شما تاثیری ندارند.
“در طراوت و تازگی لحظهی کنونی، گذشته محو میشود، آینده هنوز متولد
نشدهاست، و- اگر فرد در حالت تمرکز حواس و رهایی مطلق باشد- افکار
پریشانکننده برمیخیزند و میروند، بدون اینکه ردی از خودشان به جا
بگذارند. این مراقبهی اولیه است.”
۹. شادی واقعی از قسمت کردن آن با دیگران نشأت میگیرد.
“جستوجوی خودخواهانهی شادی محکوم به شکست است. این یک وضعیت باخت-باخت
است که در آن خودمان را بدبخت میکنیم و در اطرافمان بدبختی ایجاد
میکنیم.”
۱۰. این واقعیت را بپذیرید: روزهایی را که زنده سپری میکنید محدود است.
“پذیرش مرگ به عنوان بخشی از زندگی مانند یک تلنگر است و ما را از وقت تلف
کردن برای چیزهای بیهودهای که حواسمان را پرت میکنند بر حذر میدارد.”