روشهاى تربيتى در سيره امام سجاد
چكيده
انسان، مستعد اتصاف به همه كمالات است. وصول به آنها در گرو تربيت صحيح
مىباشد و براى رسيدن به هدف والاى قرب الىاللّه، بايد بهترين شيوهها را
انتخاب نمود. به يقين، برترين روشها كه مبتنى بر شناخت حقيقت انسان و همه
ابعاد وجودى اوست، تنها در كلام و سيره انسانهاى كامل در هر عصر و زمان
جستوجو مىشود و چنين انسانهايى براى همه عصرها و زمانها جز معصومان:
كسى نيست. اين مقاله با رويكرد نظرى و تحليلى و با هدف آشنايى با روشهاى
تربيتى «عفو» و «تغافل» امام سجاد (ع) بر اساس صحيفه سجاديه، دعاى ابوحمزه
ثمالى و سيره رفتارى آن حضرت است.
كليدواژهها : تربيت، شيوه تربيتى، سيره، تغافل، عفو.
مقدّمه
تربيت اسلامى يكى از اساسىترين بخشهاى معارف اسلامى، فلسفه بعثت
رسولان و مهمترين وظيفه اولياى الهى است. بهترين روشهاى تربيتى براى
رسيدن به اهداف و اصول تربيت دينى در سيره پيشوايان دين يافت مىشود. از
اينرو، پرداختن به شيوههايى كه براى تربيت افراد در گفتار و رفتار ائمّه
اطهار : ديده مىشود ضرورى است. گرچه در كتابهاى تاريخ و سيره گنجينههاى
فراوانى از ائمّه : ديده مىشود، اما با ديد تربيتى تفكيك نشده و مورد توجه
قرار نگرفتهاند. بيان سيره تربيتى هريك از ائمّه اطهار : در شرايط متفاوت
با توجه به نيازهاى جامعه امروزى، بهترين راه هدايت افراد و تربيت دينى
آنهاست.
در موضوع اصول و روشهاى تربيتى از ديدگاه امام سجّاد(ع) با توجه به صحيفه سجاديه پژوهشهاى مختصرى انجام شده است، اما بررسى نظام تربيتى امام (ع) با تكيه بر دعاهاى صحيفه،
دعاى ابوحمزه ثمالى و سيره رفتارى آن حضرت رهاورد و هدف نظرى اين مكتوب
است. هدف كاربردى ارائه شيوههاى تربيتى زينالعابدين (ع) به مربيان تربيتى
است تا در پرورش نسل جوان به كار بندند.
اهداف تربيتى امام چهارم كه به عنوان الگويى براى مربيان جامعه اسلامى مطمحنظر است عبارتند از :
الف. هدايت به راه حق و تمييز حق از باطل؛
ب. اصلاح جامعه اسلامى و وصول به حيات طيبه (امام(ع) رسيدن به اين هدف
را در گرو عمل به اوامر و نواهى الهى مىدانند و از خداوند توفيق آن را طلب
نمودهاند)؛2
ج. توحيدمحورى (تربيت بر مدار توحيد و رساندن افراد به توحيد عبادى كه
برترين مرتبه زندگى موحدانه است، مقصود مربيان الهى بوده. امام(ع) مفاهيمى
را براى ارتباط با خداوند و رسيدن به قرب الهى ذكر فرمودند؛ مثل: معرفت
خدا،3 ايمان،4 تقوى.)5
در اين مكتوب از ميان روشهاى گوناگون تربيتى به دو روش «تغافل» و «عفو»
كه جنبه اجتماعى داشته و رابطه تربيتى و اخلاقى انسان با همنوع خود را
نشان مىدهد اكتفا شده است.
مفهومشناسى
تربيت
در تعريف تربيت آمده است :
تربيت، عبارت است از فعاليتى مستمر و منظم در جهت كمك به رشد جسمانى،
شناختى اخلاقى، اجتماعى و به طور كلى پرورش و شكوفايى استعدادهاى متربى كه
نتيجه آن در شخصيت متربى به ويژه در رفتارهاى او ظاهر خواهد شد.6
تربيت دينى
تربيت دينى عبارت است از :
مجموعه اعمال عمدى و هدفدار، به منظور آموزش گزارههاى معتبر يك دين به
افراد ديگر در عمل و نظر تا به آن آموزهها متعهد و پايبند گردند.7
سيره
سيره بر وزن فعله از سير به معناى چگونگى عمل و رفتار يا سبك و قاعده رفتار است.8
در اين مكتوب، معناى دوم يعنى برداشت روشهاى تربيتى از گفتار يا رفتار
امام (ع) مقصود است و بنابراين، مقصود از سيره تربيتى شامل قولى يا فعلى
است كه آن حضرت در مقام تربيت ديگران و به منظور اثرگذارى بر شناختها،
باورها، احساسات، عواطف يا رفتارهاى ديگران ابراز داشتهاند. سيره قولى در
اين مقاله عباراتى از صحيفه سجاديه يا دعاى ابوحمزه ثمالى، و سيره
فعلى رفتارهاى آن حضرت به قصد هدايت ديگران است كه در دوران سى و چهار ساله
امامت ايشان ثبت و نقل شده است.
روش تربيتى
روش (شيوه) به معناى طريقه، اسلوب، راه يا منوال است9 و در اصطلاح علوم تربيتى، شيوههايى است
كه با استفاده از آنها، فرد مىتواند تعليمات و معارف حق و اخلاق
پسنديده را در خود يا ديگرى پياده كرده و عمق بخشد و ناپاكىها را از صفحه
دل و روح خود يا ديگرى بزدايد.10
در اين مكتوب، روشهاى «تغافل» و «عفو» با توجه به مناجاتهاى صحيفه سجاديه و ابوحمزه ثمالى و سيره رفتارى امام (ع) بيان شده است.
الف. روش عفو
1. تعريف عفو
«اَلعفو هو التّجاوز عن الذُّنوب و مَحْوها عن العبد»؛11 عفو، گذشت از گناهان و محو آثار آن از بنده مىباشد.
بخشش، عبارت است از تغيير ارادى و آگاهانه و آزادانه قلبى، و نتيجه
موفقيتآميز كوشش فعال براى جايگزينى افكار بد با انديشههاى خوب، و تندى و
عصبانيت با احساس ترحّم و شفقت. و بخشودن عبارت است از غلبه بر احساسات
منفى (كينه، عصبانيت) و جايگزينى آن با احساسات مثبت.
عفو در متون اسلامى عبارت است از فرانگرى به بافت رنجش، ملاحظه
محدوديتهاى فردى و نوعى انسانها و با توجه به آنها رفتار خاطى را معنا
دادن و تفسير نمودن، و خود را فردى از نوع انسان ممكنالخطا ديدن، كه در
شرايطى ممكن است به گذشت نياز داشته باشد و احساس همدردى با خاطى و گذشت از
اشتباه او كه با انگيزه آرامش روانى، بهبود روابط با خاطى و رشد و پرورش
او، يا جلب رضايت خداوند صورت مىگيرد.
عفو، گذار از مرحله انزجار و رنجيدگى به مرحله احساسات مثبت فرد جفا ديده، نسبت به فرد خطاكار است.12
گذشت از تقصير ديگران يكى از مكارم اخلاق و آداب معاشرت است. اگر همه
انسانها در استيفاى حقوقشان سختگير باشند، روح صفا و صميميت در جامعه يافت
نخواهد شد. در قرآن كريم به عفو امر شده است: (خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ
بِالْعُرْفِ.) (اعراف: 199) همچنين در آيات ديگر علاوه بر «عفو»، به «صفح»
نيز اشاره شده است،13 كه معناى آن رساتر از عفو است؛ يعنى علاوه بر مفهوم گذشت، ناديده گرفتن خطا نيز در آن لحاظ شده است.
عفو و اغماض در صورتى ارزشمند است و مصداق مىيابد كه انسان قدرت انتقام
داشته باشد. در غير اين صورت، سكوت انسان نه از مصاديق عفو، بلكه از
مصاديق كظم غيظ خواهد بود و «كَظم غيظ» در صورتى كه انسان از روى ناچارى
سكوت كند منجر به حقد و كينه، و باعث سوءظن، حسد، غيبت و تهمت مىشود.14
2. اقسام عفو
از لحاظ ارزش اخلاقى، مىتوان مراتبى براى عفو برشمرد :
الف. گاهى بخشش و گذشت جنبه تاكتيكى دارد؛ به اين معنا كه چون شرايط
قصاص و انتقام مهيا نيست، ناچار است كه عفو نمايد. اين نوع بخشش گرچه يك
تمرين اجبارى براى بخشايش ديگران است، اما ارزش اخلاقى و تربيتى ندارد.
ب. بعضى اوقات اغماض از خطاى ديگران تنها براى خودسازى است. بخشاينده
دست از انتقام مىكشد؛ براى آنكه تحمل سختىها را تمرين كند، به كمال صبر و
مقاومت دست يابد، ضعفهايش به تحمل و خوددارى مبدّل شود و در امر دنيا و
آخرت موفق باشد. اين قسم عفو داراى ارزش اخلاقى است؛ زيرا براى خودسازى
است.
ج. مرتبه سوم عفو، نه جنبه تاكتيكى دارد و نه صرفآ براى خودسازى است،
بلكه براى هميشه از انتقام متجاوز درمىگذرد تا فرد خطاكار را تربيت كند و
او را از ارتكاب دوباره عمل زشت باز دارد؛ زيرا انسانى كه در كمال قدرت است
وقتى از تجاوز كسى كه ضعيف و زيردست است مىگذرد، به طور طبيعى او را تحت
تأثير قرار خواهد داد، و وجدان اخلاقىاش را بيدار مىكند.15
چنين انگيزهاى براى عفو ديگران الهى و نيكوست؛ زيرا علاوه بر ارزش
اخلاقى كه براى عفوكننده دارد، ارزش تربيتى نيز دارد و متربّى خطاكار را
پشيمان و هدايت خواهد كرد.
3. عفو در گفتار امام سجّاد (ع)
يكى از اوصاف خداوند «عَفُوّ» است، و امام (ع) خداوند را با اين نام
مىخواند و تقاضاى بخشش خويش را مىنمايد: «… اَنْتَ الّذى سَمَّيتَ نفسك
بِالْعَفُوّ فَاعْفُ عَنّى…»؛16 اى خداوندى كه خود را بخشاينده ناميدى مرا عفو كن… .
خداوند اولين مربّى است كه با بخشش اولين متربّيان خويش، يعنى آدم و
حوّا، «عَفُوّ» ناميده شد، و از اينرو، عفو و گذشت در مقام تربيت، قدمتى
همسان با خلقت انسان دارد. امام (ع) اين نكته را مىآموزند كه عفو نقطه
اميد همه انسانهاى خطاكار در طول تاريخ بوده است، و جريان تكامل و تربيت
نفس انسانى تنها در گرو گذشت خداوند از گناهان فرد، و انسانها نسبت به
يكديگر مىباشد.
در دعاى «التجاء»، امام با بيانى ديگر از خداوند طلب عفو مىفرمايد :
«الّلهُمَّ اِنْ تَشَأْ تَعْفُ عَنّا فَبِفَضْلِكَ، وَانْ تَشَأْ
تُعَذِّبْنا فَبِعَدْلِكَ، يا غَنِّىالْاَغْنياء، ها نَحْنُ عبادُكَ بينَ
يدَيكَ، و اَنَا اَفْقَرُ الْفُقراءِ اِليك، فَاجْبُرْ فاقَتَنابِوُسْعِكَ،
ولا تَقْطَعْ رَجاءَنا بِمَنْعِكَ»؛17
بار الها، اگر بخواهى ما را عفو كنى، اين از فضل و بخشش توست، و اگر
بخواهى ما را كيفر نمايى، بر اساس عدالت است. اى كسى كه از همه اغنيا
بىنيازترى، هماكنون ما بندگان در پيشگاه تو حاضريم، و من از همه
نيازمندان نسبت به ]عفو[ تو محتاجتر هستم. پس نادارى ما را با وسعت خود
جبران فرما و اميد ما را با دريغ نمودنت قطع مگردان.
در اين فراز، امام در مقام هدايت و ايجاد بينش در متربّى هستند. امام
مىآموزند كه متربّى متواضعانه در برابر مربّى بايد خطايش را بپذيرد و از
آن نادم باشد. از نظر ايشان، عفو و گذشت با همه ارزشى كه دارد، اما در مقام
تربيت، متربّى نبايد خطايى را تكرار نموده و هميشه انتظار بخشش مربّى را
داشته باشد، بلكه مربّى مىتواند بنابر تشخيص خويش، متربّى را عفو كند يا
اگر به تربيت متربّى مضّر باشد گذشت نكند. امام (ع) در اينجا به عنوان
متربّى از خداوند متواضعانه طلب بخشش مىكند، اما مىفرمايد: اگر خداوند
عفو نكند و عذاب نمايد، اين مطابق عدالت اوست.
همچنين آن حضرت در دعاى ابوحمزه، چگونگى طلب عفو متربّى از مربّى را آموزش مىدهند :
«اَنْتَ يا الهى اَوْسَعُ فَضْلا وَ اَعْظَمُ حِلْمآ مِنْ اَنْ تُقايسَنى بِفِعْلى و خَطيئتى، فَالْعَفوَ فالْعَفو فالْعَفو»؛18
تو اى خداى من كه فضل بىپايان و بردبارى عظيم تو برتر از آن است كه مرا
با گناهم مقايسه نمايى، از من درگذر، از من درگذر، از من درگذر.
در اين عبارت، امام با ذكر صفات خداوند و رحمت و حلم بىپايان او، به
گناهكاران اميد مىدهند تا متربّى مأيوس نشود و در راه تربيت به حركت خويش
ادامه دهد.
4. روش عفو و بخشش در رفتار امام (ع)
در سيره امام (ع) به موارد فراوانى برمىخوريم كه ايشان نزديكان،
غلامان، بستگان، شيعيان و حتى مخالفان و دشمنان خود را مورد عفو و گذشت
قرار مىدادند، و با اين شيوه آنها را تربيت مىكردند.
عمادالدين طبرى نقل مىكند: روزى مردى از خويشان (حسن بن حسن (ع)
نزد امام (ع) رفت، و تا توانست ايشان را دشنام داد. امام (ع) در پاسخ او
خاموش ماند. چون حسن از نزد ايشان بازگشت، امام (ع) به كسانى كه نزد او
نشسته بودند گفت : شنيديد اين مرد چه گفت؟ مىخواهم با من بياييد و پاسخى
را كه به او مىدهم بشنويد. گفتند: مىآييم و دوست داشتيم همين جا پاسخ او
را مىدادى. امام نعلين خود را پوشيد و به راه افتاد و گفت :
(وَالْكَاظِمِينَ الْغَيْظَ وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ وَاللّهُ يُحِبُّ
الْمُحْسِنِينَ) (آلعمران: 134) همراهان دانستند كه او سخن زشتى به حسن
نخواهد گفت. چون به خانه حسن رسيدند، امام گفت: بگوييد سجّاد است. حسن
بيرون آمد و يقين داشت زينالعابدين براى تلافى نزد او آمده است. چون نزد
او رسيد، علىبن الحسين گفت: «يا اَخى، انْ كُنْتَ قُلْتَ ما فِىَّ
اَسْتَغْفِرُاللّه مِنْهُ، وَانْ كُنْتَ قُلْتَ ماليس فِىَّ فَغَفَرَ اللّه
لَكَ»؛ برادرم اگر آنچه به من نسبت دادى در من وجود داشته باشد از خداوند
طلب مغفرت مىكنم و اگر در من نباشد از خداوند براى تو طلب آمرزش مىكنم.
حسن در پاى وى افتاد و بوسه مىداد و مىگفت: «اَسْتَغْفِرُ اللّهَ بَلْ
قُلْتُ فيكَ ما ليسَ فيكَ وَاَنَا اَحَقَّ بِهِ»؛ از خداوند طلب آمرزش
مىكنم آنچه از ]صفات بد[ به تو نسبت دادم در تو نيست و من به آنها
سزاوارترم.19
سيره امام در اين حكايت، اسوهاى براى رفتار تربيتى است. امام با سكوت
خويش و سپس بردن اطرافيان تا درب خانه حسن، مىخواهند شيوه بخشش را به آنها
بياموزند. اگر تنها ندامت و آموزش حسن مقصود بود، امام مىتوانست به
تنهايى بروند، اما به نحوى از اطرافيان مىخواهد كه در مقابل جسارت او روش
ايشان را هم ببينند. در اينجا، امام هم متربّى خطاكار و هم متربّيان ديگرى
را كه منتظر درس جديدى از روش تربيتى امام (ع) هستند، به بهترين وجه آموزش
مىدهند.
عفو و گذشت، علاوه بر فوايد و آثار فراوان اخلاقى كه در آيات و احاديث
ذكر شده، و خداوند خود را به اين وصف توصيف فرموده است، در عمل به عنوان
عامل مهمى در تعديل روابط بين افراد و برقرارى آرامش روانى نتيجهبخش
مىباشد.
بخشش، علاوه بر ترسيم روابط بين افراد و كاهش تنشهاى اجتماعى، در تأمين
سلامت روانى، كاهش اضطراب و افسردگى، عصبانيت و پرخاشگرى، اختلالات عاطفى و
رفتارى، افزايش اعتماد به نفس، و پيشرفت تحصيلى فرزندان بسيار مؤثر و
كارآمد است.
عفو موجب پايين آمدن فشارهاى روحى مىشود. كينهجويى و عفو نكردن موجب
عدم تعادل عاطفى و شناختى مىشود، و بدىهاى متربّى را بزرگ كرده و
خوبىهايش را منظور نمىكند.20
البته مربّى در عمل بايد توجه نمايد كه با عفو، ندامت و پشيمانى را در
متربّى سبب شود، و پس از عفو هيچ منّتى بر او نگذارد تا موجب زايل شدن عزّت
نفس او گردد و كينه مربّى را به دل بگيرد؛ زيرا در اين صورت، باعث گمراهى و
تكرار خطاهاى او مىشود.
به طور خلاصه روش عفو در سه صورت براى اصلاح رفتار افراد استفاده مىشود :
1. خطاكار از كارش پشيمان شده است و تصميم به تكرار ندارد.
2. شخص خطاكار انسان آبرومندى است كه از روى جهالت كار ناشايستى انجام داده است.
3. خطاكار داراى فطرتى پاك است و احتمال مىدهيم كه اگر مورد عفو قرار گيرد، وجدان اخلاقى او بيدار مىشود.21
بنابراين، مىتوان گفت: در گفتار و رفتار امام سجاد (ع)، شيوه عفو به
عنوان يك روش تربيتى براى ديگرسازى متربّيان به كار گرفته شده است. گرچه به
عنوان يك اصل اخلاقى نيز مىتواند تأثيرات خوبى در مربّى و عفوكننده داشته
باشد.
از اينرو، شيوه تربيتى عفو در كلمات و رفتارهاى امام (ع)، براى همه مربّيان يك الگوى عملى در تربيت است.
ب. روش تغافل
1. معناى تغافل
تغافل، يعنى انسان چيزى را بداند و از آن آگاه باشد ولى با اراده و عمد، خود را غافل نشان دهد و وانمود كند كه از آن آگاه نيست.22 تغافل در فقه اسلامى تحت
عنوان «اصل صحّت» مورد توجه قرار گرفته است؛ بدين معنا كه عمل مسلمان درست
است و اگر احتمال نادرستى در آن رود نبايد به چنين احتمالى اعتنا نمود، چه
رسد به اينكه بخواهيم تجسّس نماييم تا موجب كشف مفسده در ديگران شود.
تغافل در رابطه تربيتى بين مربّى و متربّى به اين معناست كه پس از آنكه
خطاى متربّى مسلّم گشت، در مرحله اول وقتى خطا ناچيز باشد، مربّى بايد به
گونهاى عمل كند كه گويا از هيچ چيز خبر نداشته است.
اين شيوه مبتنى بر اصل عزّت است. قوّتها و ضعفهاى هر فردى در احساس
عزّت او دخيل هستند و اين دو احساس بايد به نحوى تحت كنترل درآيد كه منجر
به حفظ عزّت فرد گردد، و با توجه به ضعفهاى متربّى از اين شيوه استفاده
مىشود.23
2. اهميت تغافل
تغافل صفتى پسنديده، و يكى از اصول اخلاقى و طرق تربيتى ائمّه اطهار :
مىباشد كه داراى آثار درخشانى در تربيت است. در روايات، به تغافل و فوايد و
اثرات تربيتى آن اشاره شده است. امام على (ع) در اهميت تغافل مىفرمايد:
«نِصفُ العاقل اِحتمال و نِصفُهُ تغافُل»؛24 نيمى از ساختار (انسان)
خردمند بر اساس احتمال و نيمى ديگر به چشمپوشى بستگى دارد. نيز
فرمودهاند: «كسى كه از بسيارى امور تغافل نكند آرامش و آسايش خود را
متزلزل كرده است.»25 تغافل شاخهاى از حلم و
بردبارى است و بدون حلم نمىتوان به آن دست يافت و از اينرو، امام على(ع) فرمودهاند: «لاحِلمَ كَالتّغافُل»؛26 هيچ بردبارى بهتر از چشم پوشى نيست.
امام على (ع)، تغافل را بهترين و شريفترين صفت اخلاقى انسان با كرامت
دانستهاند: «اَشْرفُ اَخلاق الكريم كثرةُ تغافُلِهِ عمّا يعْلم.»27
همچنين امام (ع) تغافل نمودن از امور ناچيز را باعث افزايش منزلت
تغافلكننده مىدانند، و با بيان مضرّات عدم به كارگيرى اين شيوه، مخاطب را
به اين روش هدايت و تحريك مىنمايند :
«وعَظِّموا اَقْدارَكم بالتغّافل عن الدَّنِىّ من الْامور… و
لاتكُونوا بَحّاثين عمّا غاب عنكم، فيكثر غائبكم… و تكرّموا بالتَّعامى
عن الْاِستقصاء»؛28 قدر و منزلت خود را با تغافل
نسبت به امور پست بالا ببريد… و زياده از امورى كه پنهان است تجسّس
نكنيد كه عيب جويان شما زياد مىشوند… و با چشم برهم نهادن از دقت بيش از
حد در جزئيات، بزرگوارى خود را ثابت كنيد.
3. انواع تغافل
تغافل هميشه سودمند نيست. از اينرو، براى آنكه مقصود ائمّه اطهار : از
تغافل به عنوان يك وصف پسنديده روشن گردد، آن را تحت دو عنوان «تغافل مثبت»
(ممدوح) و «تغافل منفى» (مذموم) بررسى مىنماييم :
الف. تغافل مثبت : مقصود ائمّه اطهار : از تغافل در اخلاق و تربيت، اين
قسم مىباشد؛ يعنى انسان چيزهايى را بداند كه پنهان كردن آن لازم يا
پسنديده است، يا اينكه فرد خود را نسبت به مسئلهاى كه اظهارش عواقب
نامطلوب دارد به ناآگاهى و بىاطلاعى بزند، و يا با بزرگوارى از كنار آن
بگذرد تا باعث حفظ آبروى ديگران شود.
پنهان ساختن عيوب و لغزشهاى ديگران بسيار پسنديده است؛ زيرا هر كس كه
عيبى دارد سعى مىكند از ديگران پنهان نمايد. بخصوص در امر تربيت اگر از
متربّى پرده درى شود، به نحوى كه آبرو و حيثيت اجتماعىاش خدشهدار گردد،
اين خود نوعى تشويق به خطا بوده و باعث گمراهى خواهد شد؛ زيرا وقتى نگرش
مثبت نسبت به او نباشد، از انجام كارهاى ناپسند به صورت علنى ابايى نخواهد
داشت.29
اين نحوه چشمپوشى همان است كه در تعاليم دينى ممدوح مىباشد؛ روشى كه
ناشى از عقل و مصلحت و هماهنگ اخلاق بوده و تغافلكننده با نيت تربيت انجام
مىدهد. اين نحوه تغافل از صفات حميده بوده و مىتوان آن را از مكارم
اخلاق به شمار آورد.
ب. تغافل منفى : همانگونه كه غفلت در امور زندگى مايه بدبختى است،
تغافل نسبت به امور مهم نيز همينگونه است؛ يعنى انسان واقعيت را بداند و
باور داشته باشد كه زندگى دنيا ناپايدار بوده و اين جهان گذرگاهى است كه
بايد از آن عبور كند و هيچ اعتبارى به قدرت و ثروتهاى مادى نيست، ولى با
اين حال، از كنار اين مسائل با بىتفاوتى مىگذرد، گويا اصلا هيچ چيزى
نمىداند.
چنين تغافلى در تربيت منظور نيست، و آثار زيانبارش از غفلت هم بيشتر
است؛ زيرا غافل، ناآگاهانه گرفتار حوادث مىشود، اما تغافلكننده با آگاهى
دچار عواقب سوء مىگردد.30
گاهى نيز تغافل نسبت به ديگران براى تربيت و از روى حسننيت نيست، بلكه
هواى نفس و انديشههاى پليد محرك تغافلكننده است. چند نمونه از اين نوع
تغافل عبارتند از :
1. تغافل شخص حسود: حسود در كارهاى بد محسود تغافل مىكند و قصدش اين
است كه مىخواهد محسودش هر چه بيشتر به روش نادرست ادامه دهد تا بين مردم
مفتضح شود و آبرويش برود.
2. تغافل انسان سودجو: تغافل او از گناه ديگران به مصلحت تغافلشونده نيست، بلكه نفع شخصى خود را در آن مىداند.
3. تغافل فرد جاهطلب: انسان جاهطلب از اخلاق ناپسند ديگران تغافل
مىكند و از زشتى كارهاى آنان سخن نمىگويد تا اينكه انتقادش موجب آزردگى
افراد از او نشود.31
4. شيوه تغافل در كلام امام چهارم
روش تغافل مربّى از خطاهاى متربّى، در كلمات امام (ع) به دو نوع قابل تقسيم است :
الف. چشمپوشى خداوند از گناهان بندگان : خداوند كه مربّى همه بندگان
است، با پوشيدن عيوب بندگان و رسوا نكردن آنها سعى در تقربّ آنان به خويش
دارد. در قرآن كريم،32 اين روش مورد تأييد قرار گرفته
است؛ زيرا وقتى منافقان به قصد طعنه و اذيت، پيامبر (ص) را «اُذُن»
مىخوانند، خداوند از گوش شنوا و صفت پردهپوشى پيامبر كه مىخواهد از اين
راه منافقان را هدايت فرمايد، با عنوان «اُذُنِ خير و «رسول رحمت» تعبير
فرموده است.33 بنابراين، قبول توجيههاى متربّى از سوى مربّى، زيركى مربّى را خدشهدار نمىكند، بلكه مايه بزرگوارى مربّى است.
امام زينالعابدين (ع) در دعاى ابوحمزه خداوند را به عنوان مربّى توصيف
فرموده است كه از گناهان او حلم و تغافل نموده، به نحوى كه اصلا گناهى
مرتكب نشده است: «والْحمدُلِلّه الّذى يحْلُمُ عَنّى حَتّى كَاَنّى لا
ذَنْبَ لى.»34
در اينجا امام (ع) با لسان دعا، روش تربيتى تغافل را به همه مربّيان
آموزش مىدهند؛ چراكه وقتى خداوند براى اصلاح رفتار بندگان از خطاهايشان
تغافل مىفرمايد، پس تمامى بندگان در مقام تربيت بايد به اين نحو عمل
نمايند.
ب. تغافل انسانها نسبت به يكديگر : از نظر امام (ع)، تغافل علاوه بر
آنكه در تربيت ضرورى است، يكى از اصول مهم اجتماعى زندگى آرام و خالى از
دغدغه و وسيله سامان يافتن امور دنيايى جامعه انسانى است.
از اينرو، امام (ع) در وصيت به فرزندشان در اهميت تغافل فرموده است :
«وَاعْلَمْ يا بُنَىَّ انَّ صَلاحَ الّدنيا بِحَذافيرِها فى كَلِمَتَينِ
اِصلاحُ شَأنِ الْمَعاشِ مِلْؤُ مِكْيالٍ ثُلُثاهُ فِطْنةٌ و ثُلْثُهُ
تَغافُل، لاِنّ الاْنسانَ لا يتَغافَل اِلّا عنْ شىء قَدْ عَرَفَهُ
فَفَطِنَ لَهُ»؛35 فرزندم! همانا سامان
يافتن همه امور دنيا در دو كلمه خلاصه مىشود؛ اصلاح و تأمين معاش زندگى
همچون پُرى پيمانهاى است كه دوسوم آن به هوشمندى و يك سوم آن به چشمپوشى
است؛ زيرا انسان تغافل نمىكند، مگر از چيزى كه آن را مىشناسد و آگاهى
دارد.
امام با بيان اهميت تغافل و فوايد آن، درصدد تحريك و تشويق به اين روش هستند و ما را به اين طريق هدايت مىكنند.
5. تغافل در سيره امام سجاد (ع)
در سيره امام (ع) نيز ديده مىشود كه با روش تغافل مىتوان رفتار
ناشايست متربّى را ناديده گرفت تا از اين طريق، عزّت او حفظ شده و از ادامه
رفتار نادرست او جلوگيرى شود؛ زيرا اگر احساس عزت متربّى زايل شود، او با
بىباكى تمام خطاهاى بيشترى را مرتكب خواهد شد. ابن شهرآشوب مىگويد :
«وَاسَتطالَ رجلٌ عَلى عَلىبن الحسين ـ عَليهماالسَّلام ـ فَتَغافَلَ
عَنه، فقالَ لَهُ الرَّجُلُ: اِياكَ اَعْنى؟ فقالَ لَهُ عَلىّبن الحسين (ع)
وَ عَنكَ اُغْضى»؛36 مردى حضرت را دشنام گفت.
امام(ع) چشمپوشى (تغافل) نمود. مرد گفت: با تو هستم! امام پاسخ دادند: از ]سخن [تو چشمپوشى مىكنم.
به دليل آنكه امام حجت و الگوى عمل براى ماست، به كارگيرى روش تغافل
براى همه مربّيان اسوه است تا از اين طريق با حفظ احترام متربّى، او را به
تربيت صحيح سوق دهند. انسانها دوست ندارند ديگران از خطاى آنان مطلع شوند.
انسان، خواهان كرامت و عزّت نفس خويش است، پس نيازمند آن است كه جامعه با
نگرشى مثبت با او برخورد كند. آگاهى ديگران از خطاى او نگرش او را خدشهدار
مىكند، و اگر گناه او آشكار شود خطرناكترين لحظه در زندگى فرد (متربّى)
است؛ چراكه او ديگر از فرو پوشيدن خطاى خويش بيمى ندارد و از بر ملاشدن آن
ابايى ندارد.37
در چنين وضعى، مربّى تنها با تغافل مىتواند از انحراف بيشتر متربّى
جلوگيرى كرده و او را در مسير تربيت صحيح قرار دهد. بنابراين، تغافل به
عنوان شيوه تربيتى در كلمات و سيره امام سجاد (ع) براى هدايت و تربيت افراد
مورد استفاده قرار گرفته است.
نتيجهگيرى
از مجموع مطالبى كه بيان گرديد، نتايج ذيل به دست مىآيد :
1. عفو و تغافل خداوند تعالى نسبت به بندگان، در سيره گفتارى امام سجاد (ع) مشهود است.
2. در سيره تربيتى امام سجاد (ع) از روشهاى عفو و تغافل در جهت هدايت متربيان استفاده شده است.
3. امام (ع) با به كارگيرى شيوههاى تربيتى عفو و تغافل، از انحراف متربيان جلوگيرى كرده و آنان را به راه راست هدايت كردهاند.
4. در سيره امام (ع) از اين دو روش در جهت آشنايى متربيان و تذكر آنان
به اصول اعتقادى و سوق دادن آنها به اعمال نيك استفاده شده است.
5. به كارگيرى اين روش در سيره رفتارى امام (ع) و اشاره به آنها در سيره گفتارى ايشان، الگوى عملى براى مربيان تربيت دينى است.
دختران جوان و اوقات فراغت
اوقات فراغت پیوند تنگاتنگی با شخصیت و زندگی معنوی و فرهنگی افراد دارد.
چرا که از سویی از فرهنگ جامعه تاثیر میگیرد و از سویی دیگر بر آن تاثیر
میگذارد. در گذران اوقات فراغت، گروه سنی، طبقه اجتماعی،اقتصادی، گرایش
مذهبی و جنسیت سبب مرزبندی و ایجاد تفاوت بین گروههای مختلف میشود و
دراین میان سن و جنسیت بر نحوه گذران اوقات فراغت تاثیر مهمی بر جای
میگذارند.
با توجه به جوان بودن جامعه ما، در مورد قشر جوان، جنبههای آسیبشناختی
فراغت اهمیت زیادی دارد. در جامعه ما مساله عمدهای که درخصوص رفتارهای
فراغتی دختران نوجوان وجود دارد کمبود فضاها و تسهیلات فراغتی مناسب از یک
سو و ورود ارزشها و نگرشهای مدرن غربی از سوی دیگر است. این نگرش ها
اگرچه با نگرش های جنسیتی سنتی مغایرت دارد اما غالبا متاثر از مادی نگری،
فردگرایی و لذت جویی است که تضاد عمیقی با فرهنگ ملی و دینی ما دارد و
عمدتا از طریق رسانه های گروهی رواج می یابد. از این گذشته دختران در
مقایسه با پسران از منابع مادی و فرهنگی و فضاهای فراغتی کمتری برخوردارند و
قیودات و الزامات بیشتری نیز متوجه آنها است . اگرچه پسران جوان هم دچار
تعارض های ارزشی و آسیبهای فراغتی هستند اما به نظر میرسد این مساله در
دختران جوان دامنه و تبعات گسترده تری دارد. در مقاله حاضرمسایل فراغتی
دختران جوان و عوامل اجتماعی و فرهنگی موثر در آن را مورد بررسی و تحلیل
قرار داده ایم.اوقات فراغت نزدیکترین پیوند را با زندگی معنوی و فرهنگی افراد دارد و و
ارتباط آن با حیات معنوی و فرهنگی جامعه نیز تنگاتنگ است چون فرد میتواند
در اوقات فراغت همان چیزی را که میپسندد انجام دهد، شخصیت نهایی خود را
بازیابد و آن را ابراز کند. بنابراین قابلیت های فرد غالباً در عرصه اوقات
فراغت جلوه گر میشود.از طرف دیگر، فعالیتهای اوقات فراغت از چنان اهمیتی
برخوردار است که از آن به مثابه آیینه فرهنگ جامعه یاد میکنند.در نتیجه
چگونگی گذران اوقات فراغت افراد یک جامعه به میزان زیادی معرف خصوصیات
فرهنگی آن جامعه است.
در جوامع اولیه بین کار و اوقات فراغت مرز مشخصی وجود نداشت. در این گونه
جوامع و حتی در بسیاری از بخشهای جهان امروز، مردمانی وجود دارند که برای
تامین مایحتاج اولیه خود و خانوادهشان چنان سخت و طولانی کار میکنند که
زندگیشان عاری از چیزی است که ما اوقات فراغت مینامیم.دومازیه معتقد است
که حتی در جوامع کشاورزی که دارای کتابت هم بودهاند نمیتوان از فراغت به
معنی امروزی آن سخن گفت. از نظر دومازدیه فراغت دارای دو شرط ویژه است و
نبود آن در تمدنهای باستانی و کشاورزی به سبب نبود این دو شرط است. شرط
اول آن این است که فراغت تحت تأثیر مراسم اجباری و الزامات و تعهدات
فرهنگی، اجتماعی جامعه قرار نداشته باشد بلکه با انتخاب و اختیار فرد سپری
گردد و شرط دوم این که فراغت از سایر فعالیتهای انسان چون کار جدا باشد
(انصاری و فکوهی،82 13؛63)
مردم نگاری های مارگارت مید از زندگی در ساموا نشان میدهد در زندگی این
مردم تمایزی میان کار و فراغت وجود نداشته و فرصتهای فراغت در اثر جشنها و
بزرگداشتها ، اعیاد ، مراسم ازدواج، و بوسیلة اساطیر مذهبی فرهنگ بدوی به
صورت اجباری بدست میآمده و افراد ناگزیر از شرکت در آن بوده اند به گفته
گادبی در این جوامع اوقات فراغت حساب شده و یا چیزی که از انتخاب فردی
نتیجه شده باشد وجود نداشته و در واقع فراغت مردم پیرامون چرخهای از وظایف
ضروری و روزمرة زندگی بنا شده بود که بیشتر با الگوی زندگی روزمره و فصل
آمیخته بود به جای آنکه از آن جدا باشد. (تورکیلدسن، 1382: 94)
تمایز کار- اوقات فراغت ممکن است توسط فلاسفه یونان آغاز شده باشد از جانب
این فلاسفه اوقات فراغت به منزله آن لحظات زندگی که در آنها انسان دربارة
حقایق جاودانی تعمق کرده یا در موسیقی و تئاتر شرکت میکرد ارزش گذاری می
شد. ارسطو در این زمینه میگوید: ما آسایش را از خودمان میگیریم تا به
فراغت دست یابیم.از دیدگاه فلاسفة یونان سلسلة فعالیتهایی که به عنوان
فراغت تلقی میشدند بشدت محدود شده بودند از دیدگاه افلاطون موسیقی، شعر و
فلسفه به زیبایی و حقایق جاودان منجر میشدند و از دیدگاه ارسطو تنها
موسیقی و تفکر ارزش داشتند که به عنوان فراغت نام برده شوند. علاوه بر این
سبک زندگی و فراغت برای انسان آزاد در نظر گرفته می شد و در واقع متعلق به
طبقه ممتاز بود اما آنچه که عملاًدر یونان باستان اتفاق میافتاد با این
نظریات منطبق نیست. مسابقات المپیک، استادیوم، باغهای گسترده، سالنهای
روباز تئاتر برای جشنوارهها همگی سلسله فعالیتهای تفریحی و تدارک امکانات
برای عموم را نشان میدهد.بررسیها نشان میدهد در روم باستان فراغت گروهی
پدیدة تازهای نبود و برنامهریزی برای اوقات فراغت توده در این دوران جزو
وظایف سردمداران ، به شمار میرفته است.
سقوط امپراطوری روم و گسترش مسیحیت روی اوقات فراغت و تفریح، تأثیرات عمیق
و ماندگاری گذاشت،کلیسا اکثر فعالیتهای تفریحی را به جز آنها که به عبادت
و آیین مذهبی مربوط بودند قدغن کرد.کار مورد تمجید قرار گرفت و بیکاری
امری اهریمنی قلمداد شد.اما در اواخر قرون وسطا با افول قدرت کلیسای
کاتولیک و تجدید حیات انواع هنر و رشد اومانیسم، نگرش مساعد تری به فراغت
ایجاد شد)تورکبلدسن .101:1382)
تحولات دوره رنسانس نه تنها از نظر عقیدتی- نظریه کلیسا را در مورد اوقات
فراغت تحت الشعاع قرار داد بلکه با اختراع ابزارهای نوین مانند ماشین بخار و
پیشرفت علوم جدید در سدههای شانزده و هفده میلادی بتدریج تمدن صنعتی را
پایهریزی کرد.به عقیدة بسیاری از صاحب نظران فراغت به معنای واقعی آن
مربوط به دوران تمدن صنعتی است چرا که در این دوران کار از زندگی خصوصی جدا
شد و به کارخانهها انتقال یافت و در نتیجه زمان فراغت و زمان کار از
یکدیگر تفکیک شد.
از این رو فراغت پدیده ای است کاملاً تازه که با جامعه صنعتی و پدیدة شهر
نشینی بوجود آمده و آن را نمیتوان با بیکاری قرون گذشت مقایسه کرد. اوقات
فراغت زمانی است که شخص در آن آنگونه که میتواند و میخواهد عمل میکند و
چون عمل او پاسخ به انتظار دیگری نیست پس عمل فراغتی عملی تحمیلی و
الزامی نیست و در نتیجه با نوعی طیب خاطر و رضایت انجام میشود.
زمینه های تاریخی و اجتماعی توجه به موضوع فراغت
تورستاین وبلن از پیشگامان نظریه پردازی درباره فراغت بود. وی در اواخر
قرن نوزده با تدوین کتاب نظریه طبقه مرفه: به سوی یک جامعه فراغتی، جامعه
شناسی فراغت را بنیان نهاد و به اوقات فراغت از جنبهای علمی و انتقادی
توجه کرد. در این کتاب و بلن بیکارگان طبقه مرفه را در جامعه بورژوازی مورد
مطالعه قرار داد و به این نتیجه رسید که اعضای این طبقه برای نمایش و کسب
مقام و منزلت اجتماعی بالاتر در مصرف و به ویژه در فراغت و تن آسانی زیاده
روی میکنند (اسدی،1352: 20)
در نیمة دوم قرن نوزدهم برخورد کارگر و کار فرما به واسطة مشکلات صنعتی و
شهری حادتر شده و روز به روز افزونتر گردید در نتیجه کار فرمایان مجبور
شدند به مطالبات کارگران تا حدود زیادی گردن نهند. از جمله این مطالبات
میتوان به کاهش ساعات کار،افزایش ایام فراغت و تعطیلات هفتگی، تعطیلات
ماهانه،تعطیلات فصلی و سالانه اشاره کرد. بتدریج با تسهیلاتی که در این
زمینه بوجود آمد و با محدود شدن ساعات کار مفهوم فراغت با ابعاد و مفاهیم
تازهای که امروزه نیز تا حدی رایج است در جامعه شکل گرفت. کارفرمایان به
این نتیجه رسیدند که آسودگی و فراغت بیشتر کارگران و کارکنان صنعتی در
نهایت به سود آنان تمام میشود زیرا تجدید قوا که در اثر استراحت ایجاد
میگردد باعث افزایش کارایی کارگران میشود (سلگی، 1381: 26-35)
در دهههای 1920 و 1930 در اروپا و امریکا با متداول شدن زمان کار هشت
ساعت در روز برای اصلاح طلبان اجتماعی این دغدغه بوجود آمد که آیا وقت
اضافی برای افراد (کارگران) صرف خودسازی آنها خواهد شد یا بیهوده تلف خواهد
گشت و به همین علت دست به پژوهشهای متعددی در این زمینه زدند احساس عمومی
این بود که با کاهش یافتن زمانی که صرف کار میشود باید به فعالیتهای اوقات
فراغت سازمان بیشتری داده شود. پس از جنگ جهانی دوم جامعه شناسی اوقات
فراغت بعدی نو و فضایی تازه یافت. با پیدایش انقلاب دوم صنعتی (و خودکار
شدن صنایع) زمان فراغت باز هم گسترش یافت و فعالیتهای جدیدی تحت عنوان
اوقات فراغت مطرح شد که بسیاری از آنها بر رشد و پیشرفت معلومات و
استعدادها تکیه میکردند
ژوفر دومازدیه با در نظر داشتن این مسائل مطالعاتی را آغاز کرد که نتیجه
آن کتابهای به سوی یک تمدن فراغت(1962) و فراغت و شهر(1966)
بود(رابرتسون.60:1378).
آنچه امروزه به لحاظ بینشی مهم می نماید این است که دیگر زندگی مترادف با
کارکردن نیست بلکه حاوی ساعاتی برای فراغت است که میتوان در این ساعات
برای فعالیتی غیر از کار برنامهریزی کرد. چرا که هفته کاری به پنج روز
تقلیل یافته و اغلب کارمندان دارای دو روز بیکاری در هر هفته هستند،دیگر
سالها بدون وقفه پشت سر هم نمیآیند و چند هفته تعطیلات در هر سال وجود
دارد علاوه بر اینکه دیگر پایان کار با مرگ و بیماری فرا نمیرسد بلکه یک
دورة بازنشستگی یا فراغت نیز در این میان وجود دارد. (اسدی به نقل از
دومازیه، 1352؛ 25)
وجود ضربالمثلهایی مانند شیطان همیشه برای دستهای خالی کار بدی مییابد و
بیکاری مادر بیماری است ضرورت توجه به چگونگی اوقات فراغت وتاکید بر گذران
پرثمر آن را یادآور میشود. اهمیت این موضوع تا بدان جا پیش می رود که
اندیشمندان بسیاری در مورد آن اظهار نظر می کنند برای مثال. پیپر میگوید:
موجودیت و اصالت فرهنگ بر مبنای فرصتها و اوقات فراغت افرادی که در جامعه
زندگی میکنند پیریزی شده است و فرانسیس دوگه جملهای دارد با این مضمون
که به من بگویید اوقات فراغتتان را چگونه میگذرانید تا بگویم شما که هستید
و فرزندان تان را چگونه تربیت میکنید.(صباغ لنگرودی؛18:1364)
فعالیتهای اوقات فراغت امروزه از چنان اهمیتی برخوردار است که آن را نشان
دهنده ویژگی های فرهنگی جامعه می دانند. با ارتقاء ارزش فراغت ارزشهای
مارکس در زمینه اهمیت کار و جایگاه تولیدی در شکل دهی به شخصیت و هویت
انسان کمرنگ شده است. در گذشته فراغت کم و بیش با بیکارگی و انفعال همراه
بود و مادر تمام شرها محسوب می شد. اما امروزه فراغت مبنای یک اخلاق جدید
مبتنی بر نیک بختی دانسته می شود کسیکه از اوقات بیکاری خود استفاده
نمیکند یا نمیتواند از آن بهرهمند شود دیگر کاملاً انسان نیست، موجود
عقب ماندهای است که میان حیوان و انسان قرار دارد (اسدی به نقل از
دومازیه، 1352: 26).
انسان به علت تفاوت ماهویش با سایر موجودات حتی در سادهترین اشکال زندگی
به فرصتی خارج از زندگی روزمرهاش نیاز دارد تا در این فرصت بسیاری از
کنجکاویها، تنوع طلبیها و نیازهایش را ارضا کند و این فرصت که آن را زمان
فراغت میگوییم در بازپروری انسانها نقش به سزایی دارد.
اینکه افراد از اوقات فراغت خود به نحو صحیح استفاده کنند به نوع آموزش و
رشد فرهنگی آنها بستگی دارد و بنظر میرسد که آموزش عمومی کیفیت فراغت را
تحت تأثیر قرار میدهد.
امروزه به علت اهمیت و آثار سازنده و مثبتی که در نتیجه بهرهوری مطلوب از
اوقات فراغت در زمینه های مختلف وجود دارد، این امر مورد توجه خاص
صاحبنظران و دست اندرکاران نظام و تربیت و مسئولان و برنامه ریزان امور
فرهنگی قرار گرفته است و از طرف دیگر دید متفاوت انسان امروز به مقوله کار و
فراغت، فراغت را به امری مهم تبدیل نموده که در برنامه ریزی دولتها از
جایگاه ویژه ای برخوردار است. دولتها در بحث گذران اوقات فراغت باید
امکاناتی را برای افراد فراهم کنند و گرنه افراد خود از طرقی که همواره به
نفع جامعه نیست راه¬حلهایی پیدا خواهند کرد بنابراین سیاست فرهنگی باید
موجب ایجاد وسایل سودمندگذران اوقات فراغت و راهنمایی مردم برای انتخاب
آزادانه آن وسایل باشد. البته در این بین باید ذوق و عادات مردم را نیز در
نظر داشت. یکی از وظایف دولت ها در جوامع کنونی فراهم آوردن وسایل تفریحات
سالم و کافی است، با اینکه فقدان وسایل تفریحی علت منحصر بفردکجروی نیست
اما به عنوان یکی از عوامل آن محسوب می شود.
از طرف دیگر خود انسان مدرن نیز در بودجة خانوادگی خود هزینه بیشتری به
اوقات فراغت اختصاص می دهد که به نظر دومازیه این هزینه بر حسب طبقات
اجتماعی متفاوت است بطور مثال یک کارگر ساده از یک کارمند عالی¬رتبه هزینه
کمتری صرف اوقات فراغت خود و خانواده¬اش می کند. او عقیده دارد در کمتر از
پنجاه سال، فراغت نه تنها به عنوان حق فرد بلکه به عنوان یک ارزش تثبیت شده
است و «احساس فقیر شدن» در آنجایی به افراد دست می دهد که در بحث گذران
اوقات فراغت «نیازها» سریعتر از «میزان رضامندی» آنهاافزایش می یابند (اسدی
به نقل از دومازدیه، 1352، 26)
در گذران اوقات فراغت ،گروه سنی ، طبقه اجتماعی- اقتصادی،گرایش مذهبی و
جنسیت باعث ایجاد مرزبندیهایی بین گروههای مختلف میشوند و بنظر میرسد در
این میان سن بر نحوة گذران اوقات فراغت افراد مختلف تاثیر مهمی دارد.در
جوامعی که درآن نسبت جوانان بالا است در مورد این قشر جنبه های آسیبی هم
بیشتر مطرح میگردد.
جوانان و اوقات فراغت
اگرچه اوقات فراغت را میتوان مهمترین و دلپذیرترین اوقات آحاد بشر دانست
اما این اوقات ممکن است برای عدهای متضمن تعمق و تفکر و ساختن و ابداع
باشد و برای عدهای دیگر ملال آور ویا دربردارنده آسیب های جسمی و روانی .
برداشت افراد از فراغت و نحوه گذران اوقات فراغت برحسب شرایط اجتماعی و
تاریخی و دوره زندگی متفاوت است اما در غالب جوامع و در اکثر شرایط اجتماعی
اوقات فراغت به طور بالقوه در قشر جوان آسیبهایی را نیز در بر دارد.در
دوران معاصر، افزایش سالهای تحصیل و دیررسی ورود انسان به بازار کار و
افزایش سن ازدواج، دورانی نسبتا طولانی را در زندگی انسانها پدید آورده که
جوانی خوانده میشود. انسان جدید از کودکی مستقیماًبه بزرگسالی قدم
نمیگذارد بلکه دورهای در زندگی او رخ نموده است که با فقدان یا قلت
مسئولیت پذیری مترادف است و در آن اوقات فراغت سهم بزرگی یافته است. در این
دوران رفتارهایی از فرد سر میزند که این رفتارها گاه از سوی جامعه تجویز و
تبلیغ نمیگردند و بعضاً رفتارهای انحرافی به شمار می آید. در رفتارهای
فراغتی بسته به سن، جنس، طبقه اجتماعی و سبک زندگی و … میتوان الگوهایی
را مشاهده کرد که الگوهای فراغتی افراد را تشکیل میدهند و الگوهای فراغتی
نامناسب به خصوص در قشر جوان میتواند آنها را از چارچوبهای پذیرفته شده در
جامعه دور ساخته و آسیبهایی را در این گروه اجتماعی موجب گردد. طبیعی است
که نیاز به اوقات فراغت مربوط به یک قشر خاص نیست اما از آنجایی که ایران
با میانگین سنی 16 سال (سلگی، 1381: 39) در ردیف جوانترین کشورها قرار
دارد، پژوهشهای انجام شده در ایران حاکی از این مطلب است که بسیاری از
موارد شدید انحرافات در میان جوانان نتیجه فقدان برنامهریزی صحیح جهت
گذران اوقات فراغت بوده است (سلگی، 1374؛ 3)
توجه خاص و ایجاد امکانات برای گذراندن اوقات فراغت توسط نوجوانان و
جوانان میتواند نقش مؤثری در شکلگیری شخصیت آنان و همینطور سازندگی جامعه
داشته باشد. تحقیقات متعدد در این زمینه نشان میدهد که رواج انواع
تفریحات انحرافی بواسطه کمبود امکانات تفریحی و عدم آگاهی و عدم
برنامهریزی و اجرای صحیح سیاستهای اجتماعی و اقتصادی از سوی دیگر منجر به
کشیده شدن جوانان به سوی فعالیتهای ناسالم شده و ممکن است مبنایی برای بروز
کج روی در این قشر فراهم آورد(همان:39)
همچنین پژوهش های یادشده حاکی ازآن است رواج انواع تفریحات انحرافی در
بسیاری از کشورها ناشی از نداشتن امکانات مناسب تفریحی، عدم آگاهی، نداشتن
برنامة صحیح و نیز سیاستهای اجتماعی و اقتصادی نادرست در این زمینه است که
موجب شده بسیاری از نوجوانان و جوانان به سوی فعالیتها و تفریحات ناسالم
کشیده شوند. (سلگی، 1374 : 3) طبیعی است که نیاز به اوقات فراغت مربوط به
قشر خاصی نیست و از طرفی ذخیرة اطلاعات افراد می تواند مرزبندیهای
بیولوژیکی را محو کند اما چون جنبة آسیبی در قشر جوان جامعه بیشتر بوده و
جمعیت جوان کشور ما از اکثریت قابل توجهی برخوردارند هدایت و ایجاد امکانات
برای گذران اوقات فراغت جوانان و نوجوانان از اهمیت ویژه¬ای برخوردار بوده
و در سازندگی جامعه نقش به سزایی خواهد داشت. در واقع فعالیتهای فراغتی
برای یک جوان محلی برای آزمون و خطا و تجربه اندوزی اجتماعی است و او را
برای ورود به اجتماع و مسئولیت پذیری در آینده آماده و مجهز می سازد. طبق
بررسیهای جامعه شناسان رخ دادن بزهکاریها و کج رویها در اوقات فراغت بیش از
اوقات اشتغال است پس باید اوقات فراغت برای جوانان طوری طراحی شود تا از
بروز موارد آسیب زا جلوگیری به عمل آورد(انصاری و فکوهی، 1379 : 3)
در ایران پژوهشهای انجام شده حکایت از آن دارد که بسیاری از موارد شدید
انحرافات در میان جوانان نتیجه بی¬برنامگی جهت گذران اوقات فراغت است. هیچ
انحرافی فارغ از نحوة گذران اوقات فراغت جوانان نیست. هنگامی که زمان فراغت
باخلاء مواجه می شود یعنی جوان سرگردان باقی می ماند و راهی برای گذران
زمان آزادش نمی یابد، راهها و شیوه های غیرمتعارف بسیاری در برابرش باز می
شوند. بنابراین هیچ جامعة سالمی نمی تواند نسبت به زمان آزاد اعضایش
بیتفاوت باقی بماند.
بی توجهی، بی تفاوتی و عدم احساس مسئولیت نهادهای حکومتی و خانواده نسبت
به نیازهای فراغتی جوانان موجب می شود که جوانان تصور کنند جامعه نسبت به
آنها بیگانه و بی توجه است. از این رو تصورشان دربارة خانواده و جامعه با
بدبینی و احساس تنهایی توأم می گردد در این شرایط ممکن است در نتیجه افزایش
افسردگی و یأس به مواد مخدر پناه ببرند یا به رفتارهای انحرافی کشیده
شوند.
تحقیقات انجام شده در زمینه بررسی علل آسیبهای اجتماعی در میان جوانان
نشان میدهد که بیکاری و نداشتن برنامه برای اوقات فراغت، نداشتن تحرک
وفعالیتهای سالم و مورد علاقه جوانان تاثیر بسزایی در گرایش آنها به
رفتارهای آسیبی دارد و این جا است که حساسیت برنامهریزی اوقات فراغت جوان
از یکسو و نظارت مدبرانه خانواده (پدر و مادر) از سوی دیگر به خصوص درجنبه
آسیب زایی اوقات فراغت نمود پیدا میکند(نوابی نژاد، 1379، 51).
از آنجایی که علت بسیاری از آسیبهای اجتماعی و جرم وجنایت در شهرهای بزرگ
ازهم پاشیدگی کانون خانوادگی است چنین بنظر می رسد که محیط خانوادگی ,تربیت
صحیح ونظارت صحیح والدین در پیشگیری از وقوع جرم فرزندان تاثیر گذاراست و
شواهد حاکی است به میزانی که خانواده زمان وانرژی بیشتری صرف تربیت فرزند
کند اعضای خانواده کمتربه انحراف کشیده می شوند. در این میان مهمترین
راههای پیشگیری از انحرافات درونی کردن ارزشها و هنجارهای پذیرفته شده توسط
خانواده است, خانواده با اهتمام به اصول فرهنگی وپایبندی به ارزشهای
اخلاقی و دینی می تواند باعث رشد و شکوفایی شخصیت و ایجاد هویت شخصی مستحکم
در فرزندان خود شود که این هویت به نوبه خود آنها را در برابر آسیبها
وانحرافات اجتماعی مصون خواهد ساخت.
تحقیقات انجام شده در زمینه بررسی علل آسیبهای اجتماعی در میان جوانان
نشان میدهد که بیکاری و نداشتن برنامه برای اوقات فراغت، نداشتن تحرک
وفعالیتهای سالم و مورد علاقه جوانان تاثیر بسزایی در گرایش آنها به
رفتارهای آسیبی دارد و این جا است که حساسیت برنامهریزی اوقات فراغت جوان
از یکسو و نظارت مدبرانه خانواده (پدر و مادر) از سوی دیگر به خصوص درجنبه
آسیب زایی اوقات فراغت نمود پیدا میکند. (نوابی نژاد، 1379، 51).
در زمینه آسیب زایی اوقات فراغت علاوه بر خانواده، رسانهها و نهادهای
ذیربط نیز تاثیر بسزایی دارند به این ترتیب که نهادهای ذیربط با ایجاد
تسهیلات لازم در خصوص اوقات فراغت جوانان به خصوص میتوانند محیطهای آزاد و
امن را برای دختران جوان بوجود آورند تا ضمن تامین اطمینان و آرامش
والدین، دختر جوان بتواند در محیطی امن با دوستان و همسالان خود معاشرت
نموده و اوقات فراغت مفرح و پرباری داشته باشد.
مشکلات فراغتی دختران جوان
توجه به تفاوت های جنسیتی در نحوة گذران اوقات فراغت به ما کمک میکند تا
بتوانیم نیازهای خاص فراغتی دختران جوان را بر اساس مقتضیات روحی، روانی و
جسمانی آنان شناخته و جنبههای آسیب شناختی گذران اوقات فراغت را در این
گروه با دقت بیشتری بررسی کنیم.
در بسیاری از لایه های اجتماعی هنوز خانوادة ایرانی اوقات فراغت را به
رسمیت نمی شناسد با این همه، خانواده در راهنمایی و هدایت جوانان خصوصاً
دختران جوان در نحوة گذران صحیح اوقات فراغت نقش مهمی را ایفا می کند به
این ترتیب که خانواده با توجه به شرایط اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خود
امکانات متناسبی را برای گذران اوقات فراغت اعضای خود فراهم می آورد در این
میان پدر و مادر با شناختی که از ویژگیهای شخصیتی، استعدادها، خواسته ها و
امیال نقاط قوت و ضعف و روحیات فرزندان خود دارند مراجع نسبتا صالحی برای
کمک به نحوة گذران صحیح اوقات¬فراغت فرزندانشان محسوب می شوند.
از طرف دیگر بنظر می رسد دختران جوان به علت وضعیت خاص بیولوژیکی، اجتماعی
و عرفی جامعه ایران نیاز به یک سری برنامه های فراغتی متفاوت از برنامه
های فراغتی پسران داشته باشند. خستگی مفرط و افسردگی علاوه بر کاهش کارایی
در محیط کار و تحصیل باعث تخریب روابط انسانی چه در حوزة اجتماعی و چه در
حوزة خانوادگی می شود این در حالی است که طبق آخرین بررسیها نسبت افسردگی
زنان بیشتر از مردان است. ذاکری پور بر اساس تحقیقات و آمار اظهار داشته
است «نسبت افسردگی زنان دو برابر بیشتر از مردان است» یکی از دلایل مهم آن
کمبود یا نبود فعالیتهای فراغتی و تفریحی مطلوب زنان و دختران جوان به علت
شرایط خاص جامعه است.
زنان دارای نیازها و علائق خاص خود هستند. شاید یکی از علل مهم تفاوت
الگوهای زندگی زنان و مردان و از جمله گذران اوقات فراغت آنان ناشی از
تفاوت روحیات زنان و مردان باشد و توجه به اوقات فراغت زنان علاوه بر کمک
به برنامه ریزیهای دقیق در این خصوص، اهمیت امر پرداختن به اوقات فراغت
زنان را بطور اخص متذکر می شود.
نگاهی به وضعیت کنونی زنان حاکی از آن است که آنان در عرصه های مختلف سعی
کرده اند تا قابلیت خود را ثابت کنند این موضوع را در افزایش شصت درصدی
دختران در پذیرش دانشگاهها و مراکز آموزشی عالی به عینه می بینیم، حضور
فعال زنان در زمینه های علمی، فرهنگی، هنری و ورزشی متذکر قابلیت بالای این
گروه از جامعه است که دارای پتانسیل عظیم اما نهفته ای است که مستلزم
بررسی دقیق تر این جمعیت از لحاظ وضعیت اشتغال، آموزش، بهداشت و همچنین
نیازها و فعالیتهای مختلف آنهاست. چنین الزامی است که ما را به بررسی
چگونگی گذران اوقات فراغت دختران جوان و جنبة های آسیب زای آن دعوت میکند
چرا که آیندة ایران بیش از پیش دردست زنان لایق و متعهدی است که خود را به
سلاح علم مجهز کرده اند و دختران جوان امروز که زنان آینده ایران ما هستند
چه در نقش مادری، چه در نقش همسری و چه در نقشهای اجتماعی خاصی که برای خود
بر می گزینند درکنار آموختن و تلاش نیازمند اوقات فراغت برای تجدید قوا
هستند و پژوهشگران در این زمینه می توانند نکات مبهمی را روشن سازند که
ضرورت پرداختن به آن روز به روز بیشتر احساس می شود.
. تمایز در فراغت در دل دیدگاه کلی جامعه درباره جنسیت و جایگاه آن دردنیا
قرار دارد وعوامل متعددی در این قشر بندی جنسیتی دخیل هستند، مروری بر
تحقیقات انجام شده در داخل کشور نشان داده است که میان تحصیلات و در آمد و
نوع شغل با چگونگی گذراندن اوقات فراغت رابطة مستقیمی وجود دارد (برازنده،
1377: 58-57) به اظهار آبوت و سپسفورد تحلیل پاسخهای زنان مصاحبه شونده
اثبات می کند که زنان برای خود نوعی هویت طبقاتی قائلند واین هویت را از
روی شغل خود یا ویژگی های شخصی ودوران دوشیزگی شان مثل خاستگاه طبقاتی(که
با شغل پدر تعیین می شود )و سطح تحصیلاتشان بهتر می توان دریافت تا با
استناد به شغل شوهر.(آبوت,47:1385)
پایگاه اجتماعی و چگونگی گذراندن اوقات فراغت زنان و دختران با هم رابطه
مستقیم دارد. (Green, 1990:19) در این زمینه، هارگریوز تصریح میکند که
اشتباه خواهد بود اگر زنان را گروهی همسان پنداریم زیرا نابرابریهای
طبقاتی، نابرابریهای جنسیتی را در ورزش و تفریح و اوقات فراغت تشدید می کند
(Hardgraves, 1989; 137-138)
مطالعات مربوط به اوقات فراغت دختران جوان نتایج مهمی در بردارد میزان و
اوقات فراغت دختران جوان نسبت به پسران تفاوت بسیاری دارد. (Green, 1990;
114) و شاید بزرگترین نقد بر حوزه جامعه شناسی اوقات فراغت همسان پنداری
دختران و پسران جوان در این خصوص است (Green, 1990; 11)
با این همه دردهه های اخیر برخی دگرگونیهای فرهنگی و اجتماعی سبب شده که
زنان ودختران از حصارمحدود خانه وارد فضای عمومی شوند. طبق نظر لس هی
وود.(376:1380)، طبقه, درآمد و تحصیلات پاره ای از محدودیت هایی راکه جامعه
سنتی بر فرصتهای اوقات فراغت زنان تحمیل می کند ، کاهش داده است. در هر
حال این تغییرات,حضورزنان در عرصه ها و فضاهای شهری را اجتناب نا پذیر و
نحوه ساماندهی شهری را دگرگون می سازد. با دگرگونی تدریجی سبک زندگی , زنان
ودختران جوان برای سلامت , سرگرمی و فعالیتهای فراغتی برون خانگی اهمیت
بیشتری قائل می شوند . پژوهشهای اخیر (شهیدی1386)، نشان می دهد الگوهای
اوقات فراغت دختران جوان شهری به ویژه در اقشار متوسط از شکل انفعالی ودرون
خانگی به شکل فعالانه و برون خانگی میل می کند که این موضوع در شهر تهران
بیشتر به چشم می خورد .اما با محدودیت ها و موانعی که امروزه برای حضور
دختران در غالب فضاهای عمومی شهری وجود داردبنظر می رسد فراغت این قشر می
تواند از بیرون به مکانهای سر بسته ای که آسیبهای بیشتری در پی دارد کشانده
شود ودر این راستا سیاستهای فرهنگی معطوف به فضاهای فراغتی می تواند گذران
فعالانه و خلاقانه و غیر آسیب زای اوقات فراغت دختران جوان را بارور
سازد.(رفعت جاه,9:1386,8)
تمایل جوامع امروزی به شیوه های زندگی متجددانه و به مدرنیسم غربی به
بحرانهای دامنه داری درمیان اقشار وطبقات گوناگون جوامع در حال توسعه دامن
می زند دراین میان نقش های زنان ودختران و انتظارات متفاوت و متعددی که
جامعه از آنها دارد، آنان را دچار نوعی دوگانگی وتضاد نقشی می کندکه این
خود می تواند زمینه ای برای بروز آسیبهای مختلف اجتماعی
گردد.(محمدی.243:1383)
در تعریف آسیبهای اجتماعی جامعه شناسان به سختی قادرند مرزهای تثبیت شده
هنجارهای فرهنگی جامعه را بازگو کنند ولی آنچه مسلم است اگر هنجار اجتماعی
تثبیت شده ای توسط فرد نادیده گرفته شود آنگاه کژ رفتاری بوجود می آیدو
چنانچه در جامعه ای هنجارهای اجتماعی مراعات نشود کجروی و رفتار آسیب زا
پدید می آید.
در بحث اوقات فراغت آسیبها بیشتر به اعتیادها باز می گردد وبعضی رفتارها
تا زمانی که به صورت عادت در نیاید جنبه آسیبی ندارد مثل اعتیاد اینترنتی
یا اعتیاد به همراهی همیشگی با دوستان به حدی که فرد را از حوزه های کار و
خانواده دور کند.(صیادی فربه نقل از دکتر سعیدی,8:1385)
طراحی فضاهای شهری نقش مستقیمی در کنترل پذیری اوقات فراغت دارند و بدین
وسیله محیط مناسبی برای گذران اوقات فراغت جوانان بویژه دختران جوان ایجاد
میکنند، کلارک و کریچر ضمن تأکید بر تفریحات شایسته و در خور دختران جوان،
فعالیتهای تفریحی آنان را فعالیتهایی میدانند که در زمان و مکان مشخص
انجام میشود و با نقش های اجتماعی دختران جوان قابل تطبیق باشد(Clark and
Critcher, 1985:160)
امروزه فراغت برون خانگی دختران جوان وتمایل آنها به سبکهای جدید زندگی
نشان دهنده دگرگونی ارزشها و پبدایش مسائل هویتی در آنان است و در این برهه
امکان حضور سالم و مناسب در این قشر از دختران می تواند بسیاری از آسیبهای
شخصیتی و از جمله فراغتهای آسیب زا را در آنان کاهش دهد.از طرف دیگر
سیاستهای فرهنگی معطوف به فضاهای فراغتی می تواند گذران فعالانه و خلاقانه و
غبر آسیب زای اوقات آزاد دختران جوان را غنی تر سازد(رفعت جاه, 1386: 9-7)
اماگرایشها ودیدگاههای عرفی ، مذهبی حاکم بر جامعه ایران محدودیتهایی را
برای زنان و دختران در نحوه و مدت گذراندن اوقات فراغت چه خارج از منزل و
چه در داخل منزل در بر دارد و این امر در مورد دختران به شکل صلاحدید
خانواده در کنترل دوستان یا تعیین مدت زمان فراغت یا مکان آن اعمال می شود و
برکنشگری که آزادانه به دنبال انتخاب برنامهای برای گذراندن اوقات فراغت
خود است تاثیر نامطلوب می گذارد و عدم رضامندی حاصل از این موضوع، خود
میتواند آسیبهایی را به دنبال داشته باشد (شفیعی، 1383: 153).
این موضوع مؤید حساسیت بسیار زیاد تاثیر نهاد خانواده بر بحث آسیب زایی
اوقات فراغت است به خصوص که اوقات فراغت در دوران جوانی دارای اهمیت زیادی
بوده و جوان مایل به برقراری ارتباط با دیگران، به ویژه همسالان است و اگر
نهاد خانواده در این زمان به درستی عمل نکند با محدودیت زیاد یا با عدم
توجه، در هر دو صورت میتواندتاثیرات نامطلوب و جنبههای آسیبی را در گذران
اوقات فراغت جوان باعث شود. (فاضلینیا،1380: 51). دراین زمان هر چه عدم
پذیرش والدین نسبت به فرزند زباد باشد یااینکه مراقبت و کنترل والدین
افراطی ویا با ناهماهنگی و عدم تداوم همراه باشد و نیز چنان چه محیط
خانوادگی با ناسازگاری قرین باشد گرایشهای پرخاشگرانه جوان ونو جوان روبه
افزایش می گذارد واحتمال کجرو شدن او فزونی می گیرد.(محمدی,67:1383)
بر پایه نتایج پژوهشهایی در این زمینه، از میان عوامل موثر بر کجروی
وآسیبهای اجتماعی دختران جوان, نقش خانواده, شدت وابستگی مذهبی و اجتماعی و
فقر اقتصادی و فرهنگی از همه مهم تر هستند.(محمدی,68:1383)
جمع بندی و نتیجه گیری
نحوه گذران اوقات فراغت افراد از طرفی با عوامل فردی چون ارزشها و نگرشها؛
خود پنداره و میزان پایبندی به دین واز طرف دیگر با شرایط خانوادگی و
پایگاه اجتماعی-اقتصادی خانواده و شبکه روابط اجتماعی آنان ارتباط دارد.لذا
در درجه اول بالا بردن میزان آگاهی و اطلاعات والدین برای برقرار کردن
ارتباط دوستانه و صحیح با نوجوانان و جوانان بطوریکه والدین خود را دوست
خود بدانند و بتوانند در زمان مواجهه با مشکلات به راحتی مسائل و مشکلات
خود را با آنها در میان بگذرانند، بسیار ضروری است. برای تحقق این هدف
والدین می توانند از طریق رسانه های جمعی، دوره های آموزشی، مطالعه در شیوه
های تربیتی و مشاوره با روانشناسان و کارشناسان مربوطه، در جهت تربیت
شایسته فرزندان خود و پربار کردن اوقات و فعالیت های روزمره آنان گام های
موثری بردارند.
از آنجا که پایه اصول اخلاقی جوانان در دوران کودکی، نوجوانی و بلوغ
گذاشته می شود مسائل تربیتی باید از دوران کودکی مورد توجه خانواده ها قرار
گیرد و به همین علت روی ارتباط سالم و پویا بین افراد خانواده تاکید زیادی
شده است.
بر اساس نظریه های جامعه شناختی و پژوهش های انجام شده اخیر (رفعت جاه
1383،شهیدی 1386،)، ارزشها و نگرش ها بیشترین تأثیر را در جلوگیری از
آسیبهای فراغتی نشان داده است. از این رو شایسته است ارزش های اخلاقی و
مذهبی در جریان اجتماعی با روشی استدلالی، غیرآمرانه و عاری از تعصب به
نوجوانان منتقل و در آنان نهادینه گردد.تکیه بر این اصول اخلاقی و اعتقادی
سبب مصونیت نسبی دختران جوان در برابر آسیبهای اجتماعی و بخصوص آسیب های
فراغتی می شود.
از طرف دیگر با توجه به این که در هر حال امروزه فراغت دختران جوان از شکل
درون خانگی به اشکال برون خانگی گذران فراغت میل کرده باید در برنامه ریزی
های شهری برای حضور شایسته زنان و دختران در عرصه اجتماع ،فضاهای فراغتی
مناسبی پیش بینی و احداث شود.این فضاها را می توان به فعالیت های ورزشی،
هنری و تفریحی اختصاص داد و نظارت آمرانه بر فضاهای شهری را بخصوص در مورد
نحوه حضور زنان و دختران جوان در این فضاها، تعدیل کرد تا بدین وسیله از
کشانده شدن آنان به مراکز خرید و مصرف و فضاهای سربسته و ناامن که احتمال
گذران آسیب زای اوقات فراغت در آن بیشتر است ممانعت گردد.رفع نگرش های
جنسیتی تبعیض آمیز و بهره مندی دختران ازاوقات فراغتی فرح بخش و سازنده
آثار فردی و اجتماعی مهمی در بردارد و این امر فراهم نمی شود مگر با کار
فرهنگی وسیع در سطح خانواده ها و در سطح سایر نهاهای اجتماعی.