ستاره ی ظهور – متن ادبی
چه انتظار عجيبي!
تو بين منتظران هم عزيز من چه غريبي!
چه بي خيال نشستيم نه كوششي نه وفايي!
فقط نشستيم و گفتيم خدا كند كه بيايي؟
خود امام
زمان در مورد اوصاف و ويژگي ياران خويش مي فرمايند:آنها مرداني هستند كه
دل هايشان همانند قطعه هاي آهن است.هرگز دچار شك و ترديد نمي شوند و در حق
خدا از سنگ سخت تر هستند،اگر به كوهها حمله برند آنها را از جاي بر مي
كنند. با پرچم هاي خود به هر شهري روي آورند آن شهر را تحت سيطره ي خود
درمي آورند.بر فراز اسب ها چون عقاب چابك و چالاك اند،براي تبرك،زين اسب
امام را مسح مي كنند و پروانه وار دور شمع وجودش مي گردند و خود را سپر جان
امام قرار مي دهند.شب ها را به شب زنده داري مي پردارند و در سراسر شب
نغمه هاي نماز و ذكر و عبادتشان چون صداي زنبور به گوش مي رسد،آنها زاهدان
شب و شيران روزند و در برابر امام عزيزشان كاملا مطيع و تسليم هستند.
در برخي از روايات آمده است كه همه يا اكثر ياران امام جوان هستند و هركدام از آنها قدرت چهل مرد را دارد.آنها عاشق شهادت اند.
همچنين
امام علي درباره ي كساني كه با امام (عج) پيمان مي بندند و بيعت مي كنند،مي
فرمايند:امام با اين شرط با آنان بيعت مي كند كه در امانت خيانت نكنند،
پاكدامن باشند،اهل دشنام و كلمات زشت نباشند،به ظلم و ستم خون ريزي نكنند،
به خانه اي هجوم نبرند،كسي را به ناحق آزار ندهند،ساده زيست باشند و بر
مركب هاي گران قيمت سوار نشوند،لباس هاي فاخر نپوشند،مسجدي را خراب
نكنند،به يتيمان ستم نكنند،به دنبال شهوت راني نباشند،شراب ننوشند،به پيمان
خود عمل كنند،ثروت و مال را احتكار نكنند…و در راه خدا به شايستگي جهاد
نمايند.
مقاله در مورد نقش محبت و مهرورزي در جامعه:
با نام و یاد خداوندی که جایگاهی برای مهر ورزیدن به همنوع را
در کالبد بشر قرار داد تا هیچ گاه نسبت به یکدیگر بی تفاوت نباشیم قلب را
به انسان هدیه کرد تا انسان بودن را به وسیله ی تپیدنش برای دیگران تجزیه
کنیم مگر می شود که تصور کرد خداوند بدون هیچ هدف والایی این قلب را درون
سینه ی انسان قرار داده و فقط هدفش خون رسانی به اعضای بدن بوده است؟
مگر می شود احساس لطیف دوست داشتن و مهرورزی را از این اندام گرفت و همچنان نام او را قلب نامید؟
خداوند این قلب تلمبه مانند را درون سینه مان قرار داد تا هر
گاه با انقباض بطن ها خون را به طرف کلیه ی اندام هایمان می فرستد به همراه
گلبول های قرمز و خوشرنگ خون گرمای عشق و عاشق بودن را به تک تک سلول های
بدنمان روانه کند مگر می وشد معلمی خالی از احساس دوست داشتن باشد و بتواند
برای جامعه ی فردا عاشق تربیت کند.
برای رفتن از هر پله به پله ی بالاتر این عشق است که حرف اول
را می زند این عشق است که دانشمند تحریم شده ی ایرانی می تواند به دانش
هسته ای دست پیدا کند. این حس قشنگ مهرورزی است که دانشمند ایرانی را وادار
می کند تا زحمات بسیاری را متحمل شده و پس از چند سال تحقیق و جستجو می
تواند دارویی برای مهار کردن بیماری خطرناک ایدز کشف کند. خلاصه هر کسی در
هر مقامی و جایگاهی اگ مهرورزی را پل ارتباطی با دنیای بیرون قرار داد
قطعاً در کار خود موفق خواهد شد.
خوشبختانه ایرانیان به خاطر داشتن هویت دینی و ملی زیبا و قوی
هیچ کدام خالی از این حس زیبا نیستند و بارها و بارها آن را در مراحل
مختلف زندگی بروز داده اند.
آری پس اگر حس مهرورزی نبود پس کدامین حس قدرت داشت که به
هنگام جنگ تحمیلی نوجوانان ده دوازده ساله را از کوچه پس کوچه های کودکی و
نوجوانی به میدان های پر از مین و خمپاره بکشاند؟
نوجوانانی که در آن سن و سال باید به فکر بازی و خورد و خواب
باشند با دست کاری کردن شناسنامه ها به جبهه های حق علیه باطل رفتند وشربت
شیرین شهادت را نوشیدند. چه حسی می تواند این همه غیرت و شجاعت را در رگ
های یک نوجوان بدواند.
آری مهرورزی به وطن و هم نوع و هویت دینی و ملی بود که توانست در سن کودکی و نوجوانی از کودک و نوجوان، مردان بزرگ تاریخ را بسازد.
با افتخار می گوییم ما مسلمانیم و مسلمان بدون عنصر مهر و
محبت وجود ندارد ما شیعه ی شیر خدایی هستیم که شبانه کیسه های مواد غذایی
را در پشت درب خانه ی مستمندان قرار می داد. ما پیرو سیدالشهدایی هستیم که
برای دین مهر و پایداری و ماندگاری آن سر مبارکش از گردنش جدا شد ما پیرو
پیامبری هستیم که دلش برای شخص یهودی که هر روز روی سر مبارکش خاکستر می
ریخت بشدت تنگ می شود.
ما نمی توانیم بدون عنصر مهر و محبت زندگی کنیم کسی که در
دینش سفارش اکید به تکریم پدر و مادر و همسایه و ایتام و ……….. شد.
نمی تواند بدون مهرورزی به دیگران ادعای مسلمانی کند خداوند متعال انسان را
به گونه ای خلق کرده است که تنها برای خود زندگی نکند ما به عشق دیگران
زنده ایم و زندگی می کنیم.
آری اگر حس مهرورزی به خاک و میهن نبود، اگر علاقه و عشق به
رهبر نبود اگر عشق به اسلام و دین محمد (ص) نبود کدامین نیرو می توانست در
روز بیست و دوم بهمن ماه عید بزرگ ملت ایران این همه جمعیت را روانه ی
خیابان ها کند تا همگی یکصدا فریاد برآورند و از دین و آیین خود، رهبر خود،
وطن خود، علم خود و بالاخره خودکفایی و استقلال و هویت ملی خود دفاع کنند.
آیا بدون دست نوازشگر و گرم خورشید دانه سر از خاک بیرون می
آورد و برگ های نازک و نوپایش خواهند توانست زیبایی خود را به رخ خاک کشند و
خودنمایی کنند.
مگر خواستن بدون مهر امکان پذیر است؟
وقتی خواستی یعنی مهر داری یعنی مهر داشتی یعنی می خواهی.
زندگی سرشار از امید و خواستن ها است خواه برای خود و خواه برای دیگران و
چون می خواهی پس هستی و مهرورزی در وجودت ریشه دارد فقط همتی اندک می خواهد
که او را انشعاب بیشتری دهی و آن راوسعت بخشی و گستره مهرت را از درون
خودت به وجود دیگران و دیگران و دیگرانی بیشتر پهنا دهی تا انسانیت جان
بگیرد و قلب جامعه ی انسانی مکمل مهرورزی قلب تنهای تو گردد و من تنها ما
شود و بی، نداشتن با گردد.
به امید روزی که واژه های بی محبت و بی پول و بی چیز و بی دین
و بی تقوا و بی ………….. همگی با گردند و جامعه ی جهانی جملگی با
محبت و با دین و با تقوا و با وحدت و با عشق به پیش روند تا به اصل خویش
برسند.
به دور از انصاف است اگر جانبازان جنگ تحمیلی را یاد نکنیم
آنهایی که بعد از گذشت چندین سال از پایان جنگ هنوز با درد و رنج به جای
مانده از جنگ در وجودشان دست و پنجه نرم می کنند آنهایی که هنوز تکه هایی
از ترکش در جای جای بدنشان جاخوش کرده و از وجود با ارزش چنین مردان بزرگی
دل نکنده و دور نمی شوند و یا جانبازان شیمیایی که به نام زنده اند و چندین
سال است که جسم آنها دردمند و بلادیده از مواد مرگباری است که حامیان حقوق
بشر به آنها هدیه کرده اند آنهایی که بعد از این همه رنج و مصیبت وقتی با
آنها هم صحبت می شویم هنوز هم روح شجاع و بزرگشان ما را شرمنده ی خود می
کند و ما را به فکر عمیقی فرو می برد که چرا یک انسان این همه درد و رنج را
به جان می خرد؟
مگر به غیر از این است که می خواهد رعنایی هویت ملی و دینی خود را به رخ ناکسان کشد. پس آیا می شود آنها را دید و سکوت کرد؟
مگر غیر از این است که آنها برای آسایش و تداوم زندگی من و تو و آیندگان ما به چنین روزی مبتلا شده اند؟
مگر غیر از این است که این چنین افراد از خود گذشته ای از صدر
اسلام تا کنون دین محمد (ص) را زنده نگه داشته اند پس چگونه می توان آنها
را دید و محبت نکرد و به خیابانها نریخت و علیه دشمنان و بی دینان فریاد
برنیاورد؟
هر چند که در خیابان ها راهپیمایی هایمان نیز آنهایند که بر
روی ویلچر جلوتر از مایند و فریاد مرگ بر آمریکا و و مرگ بر اسرائیل بر لب
دارند و با این کارشان به جهانیان اعلام می کنند که تا ایرانی جان در بدن
دارد گوش به فرمان رهبر فرزانه ی خود است و از هویت دینی و ملی خود که در
دنیا بی نظیر است حمایت و پاسداری می کند.
بیاد دارم قبل از وقوع جنگ تحمیلی هر گاه می خواستم قطعه ی
ادبی بنویسم مانند بقیه افراد تمام مطالب نوشته شده ام واژه ی گل و بلبل و
کوه و چشمه و جنگل و باران و …… را در بر می گرفت ولی بعد از این جنگ
ویرانگر و تحمیل شده به ملت مسلمانمان افتخار می کنم که به هنگام نوشتن
قطعه ی ادبی از گل واژه های شهید و جانباز و اسیر استفاده می کنم و افتخار
می کنم که خود نیز جز خانواده هایی هستم که نو گل هفده ساله ای را در راه
حفظ انقلاب و دین و میهن تقدیم کرده ایم و امیدوارم رهروی خوب برای ادامه
راه پربارشان باشیم.
انشاء الله