نوشته ها و جمله های زیبای آغاز ماه محرم
نام ما را ننویسید ، بخوانید فقط
سر این سفره گدا را بنشانید فقط
آمدم در بزنم ، در نزنم می میرم
من اگر در زدم این بار نرانید فقط
میهمان منتظر دیدن صاحب خانه ست
چند لحظه بغل سفره بمانید فقط
کم کنید از سر من شر خودم را ، یعنی
فقط از دست گناهم برهانید فقط
حُرّم و چکمه سر شانه ام انداخته ام
مادرم را به عزایم ننشانید فقط
صبح محشر به جهنم ببریدم اما
پیش انظار گنهکار نخوانید فقط
پیش زهرا نگذارید خجالت بکشیم
گوشه ای دامن ما را بتکانید فقط
حقمان است ولی جان اباعبدالله
محضر فاطمه ما را نکشانید فقط
سمت آتش ببری یا نبری خود دانی
من دلم سوخته گفتم که بدانید فقط
گر بنا نیست ببخشید نبخشید اما
دست ما را به محرم برسانید فقط
.
.
مدعیان گر زنند دعوی بالاتری
پرچم ارباب ما از همه بالاتر است
.
.
ﻣﺴﺘﺠﺎﺏ ﺍﺳﺖ ﺩﻋﺎ ﮔﻮشه شش گوشه تو
ﺣﺮﻣﺖ ﻋﺮﺵ معلی ست ﺍﺑﺎﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ (ع)
.
.
بوی پیراهن خونین کسی می آید …
این خبر را برسانید به کنعانی ها !
فرستنده : سهیل عسگری
.
.
فردوس ماست تا به ابد روضه الحسین
تنها بهشت اهل ولا ، کربلای توست
.
.
مشک را پر آب کرد ؛ از خوشحالی حتی حواسش نبود که دستانش را بریده اند !
بعد از ریخته شدن آب هم آنقدر ناراحت بود که فرصت نکرد سراغی بگیرد از بازوانش !
وقتی که برادرش حسین (ع) آمد بالای سرش ؛ تا می خواست مانند همیشه دست به سینه سلام دهد ، تازه فهمید که دستانش نیستند …
.
.
گفت ضمایر را بشمار
گفتم من ، من ، من
گفت فقط من ؟؟؟!!!
گفتم آری ، همگی رفته اند زیارت ارباب و فقط من بی لیاقتم که اینجا تنها مانده ام !
.
.
ارباب خوبم ، ماه عزاتو عشقه
ارباب خوبم ، کرب و بلاتو عشقه
فرستنده : زهرا مقدم
.
.
سالنامه ی عاشقان تنها یک برگ دارد که رویش نوشته اند :
“کل یوم عاشورا”
.
.
از بزرگی پرسیدند: زندگی چند بخش است ؟
گفت : دوبخش ، کودکی و پیری …
گفتند : پس جوانی چه ؟
گفت : به فدای حسین (ع) !!!
.
.
به همان دست و سر و سینه مجروح قسم
گر شوی خاک رهش قبله عالم باشی !
.
.
شال ماتمت آبرو به من داد
موج پرچمت دل را داده بر باد
قصه ی غمت دریای نگاهم
اسم اعظمت از لبم نیفتاد
فرستنده : زهرا مقدم
.
.
مامور قبض روح خدا دور ما نگرد …
ما کربلا ندیده به تو جان نمی دهیم !
.
.
باز هم بساط روضه دلبر فراهم است
از روضه تو صحن دو چشمم پر از نم است
حرفم خلاصه و ای محتشم بخوان
باز این چه شورش است که در خلق عالم است ؟
.
.
هلال خون ، مه خون ، ماه اشک ، ماه عزاست
عزای کیست ؟ گمانم عزای خون خداست
خمیده قامت گردون ، شکسته پشت فلک
روانه خون دل از چشم آدم و حواست
فرستنده : زهرا مقدم
.
.
ﺩﺍﺭﺩ ﺳﻤﺎﻭﺭ ﺗﮑﯿﻪ ﺟﻮﺵ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ
ﺑﺎ ﻗﻞ ﻗﻠﺶ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮ ﭼﺎﻭﻭﺵ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ
ﺟﺎﻧﻢ ﻓﺪﺍﯼ ﺳﯿﻨﻪ ﺯﻥ ﺗﺸﻨﻪ ﺍﺕ ﺣﺴﯿﻦ
ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﭼﺎﯼ ﺭﻭﺿﻪ ﺗﻮ ﻧﻮﺵ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ
.
.
باز هم آب بهانه شد و یادت کردم
یادت افتادم و با گریه عبادت کردم
.
.
سرم خاک کف پای حسین است
دلم مجنون صحرای حسین است
بود پرونده ام چون برگ گل پاک
در این پرونده امضای حسین است
بهشت ارزانی خوبان عالم
بهشت من تماشای حسین است
به وقت مرگ چشمم را نبندید
که چشم من به سیمای حسین است
بهشت ارزانی خوبان عالم
بهشت من تماشای حسین است
چراغ از بهر قبر من نیارید
چراغم روی زیبای حسین است
خوش آن صورت که در فردای محشر
بر آن نقش کف پای حسین است
نترسانیدم از روز قیامت
قیامت قد و بالای حسین است …
اس ام اس های عاشورا
چون مرگ رسد بر کفن من بنویسید : من خاک کف پای عزادار حسینم
.
.
.
فرمانده عشاق ، دل آگاه حسین است / بیراهه مرو ! ساده ترین راه حسین است
از مردم گمراه جهان راه مجویید / نزدیک ترین راه به الله حسین است
.
.
.
تا که پرسیدم ز قلبم عشق چیست ؟ / در جوابم اینچنین گفت و گریست
لیلی و مجنون فقط افسانه اند / عشق در دست حسین بن علیست
.
.
.
برادری به تعداد نیست به وفاداری است ! یوسف یازده برادر داشت و حسین تنها عباس را
.
.
عاشق اگر شدم ، اثر چشمهای توست / اصلا تمام ، زیر سر چشمهای توست
دلهای سنگ را به نگاهی طلا کنی / این کیمیا گری هنر چشمهای توست
.
.
من غم و مهر حسین با شیر از مادر گرفتم / روز اول کآمدم دستور تا آخر گرفتم
بر مشام جان زدم یک قطره از عطر حسین / سبقت از عود و گلاب و نافه و عنبر گرفتم
.
.
ضریح تو داره عطر گل یاس / نوازش های دستت میشه احساس
کی میدونه ؟ آقا پر میشه شاید / شبا سقا خونه ات با مشک عباس
.
.
جانت بـه کویر تفته ، دریا بخشید / هفتاد و دو گل به متن صحرا بخشید
با جلوه ی کربلای عاشورایی / خون تو به رنگ سرخ ، معنا بخشید
.
.
چشمان زمین دوباره تر خواهد شد / ماه از سر شب بدون سر خواهد شد
تاریخ دوباره بر خودش می لرزد / شق القمری بزرگتر خواهد شد
.
.
تـا هست جهان ، شـور محرم باقیست / این جلوه ی جان در همه عالم باقیست
از ناله ی نینوای یاران حسین / همواره به لب ، زمزمه ی غم باقیست
.
.
درس آزادی به دنیا داد رفتار حسین / بذر همّت در جهان افشاند ، افکار حسین
گر نداری دین در عالم ، لااقل آزاده باش / این کلام نغز می باشد ز گفتار حسین
.
.
در بحر حسین کاش ماهی باشیم / پاکیزه و طاهر از تباهی باشیم
یک عمر اسیر نفس بودیم ولی / این ماه بیا حر ریاحی باشیم
.
.
اشکم ز هجر روی تو خوناب شد حسین / مویم ز غصه ، رشته ی مهتاب شد حسین
هر جا کنار آب نشستم ز داغ تو / از بس که سوختم جگرم آب شد حسین
.
.
به سر غیر از تو سودایی ندارم یا حسین جان / به دل جز تو تمنایی ندارم یا حسین جان
خدا داند که در بازار عشقت / به جز جان هیچ کالایی ندارم یا حسین جان
.
.
پیراهن عزای تو جوشن کبیر ماست / ذکر سلام بر تو ، دعای مجیر ماست
هرکس بر این لباس عزا طعنه میزند / فردا برای یک نخ آن هم اسیر ماست
جانم فدای پیرهن وصله وصله اش / آن کشته فتاده به هامون امیر ماست
.
.
نام تو دواى درد است حسین / بى یاد تو بین که چهره زرد است حسین
عشق تو مرا ز خویش بیگانه نمود / بى عشق تو بین که سینه سرد است حسین
.
.
با عشق حسین هر که سر و کار ندارد / خشکیده نهالیست ، پر و بال ندارد
ما غرق گناهیم و ز آتش نهراسیم / آتش به محبان حسین کار ندارد
.
.
آمدم با چه شتابی ز حرم در بر تو / با امیدی که ببینم رخ جان پرور تو
سر و مشک و علم و دست تو از هم چو گسست / دشمنم گفت که پاشید ز هم لشگر تو
نیست تقصیر فرات این همه شرمندگی ات / خشک شد دیده اش از ریختن ساغر تو
از غم مشک ز بس دیده تو خونبار است / ریخته خون چو نقابی به رخ انور تو
بیش از این تا که تو احساس به غربت نکنی / مادرم فاطمه آمد عوض مادر تو
شده مجموعه ای از خاطره پا تا به سرت / یاد حیدر کنم از زخم عمیق سر تو
کمرم راست نگردد ز چنین خم شدنت / با چه رویی ببرم سوی حرم پیکر تو ؟
روضه خوانان عطش ، از عطشم دم نزنند / که دهند شرح لب و دیده خشک و تر تو
.
.
دانی که چرا مهر جبین خاک حسین است ؟ / چون قبله ی دل ، پیکر صد چاک حسین است
دانی که چرا چوب شود قسمت آتش ؟ / بی حرمتیش بر لب و دندان حسین است
دانی که چرا آب فرات است گل آلود ؟ / شرمنده ز لعل لب عطشان حسین است
دانی که چرا کعبه ی حق گشته سیه پوش ؟ / یعنی که خدا هم عزادار حسین است
.
.
دو چشمت شرمگین شد ماه و خورشید / حضوری آتشین شد ماه و خورشید
حسین آمد به بالین برادر / به یکدیگر قرین شد ماه و خورشید
.
.
با خدا عباس وقتی دست داد / هر دو دست خویش را از دست داد
.
.
شاه شمشاد قدان ، خسرو شیرین دهنان / که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان
مست بگذشت و نظر بر منِ درویش انداخت / گفت ای چشم و چراغ همه شیرین سخنان
تا کی از سیم و زرت کیسه تهی خواهد بود ؟ / بنده من شو و برخور ز همه سیم تنان
کمتر از ذره نئی ، پست مشو ، مهر بورز / تا به خلوتگه خورشید رسی چرخ زنان
بر جهان تکیه مکن ور قدحی مِی داری / شادی زهره جبینان خور و نازک بدنان
پیر پیمانه کش من که روانش خوش باد / گفت پرهیز کن از صحبت پیمان شکنان
دامن دوست بدست آر و ز دشمن بگسل / مرد یزدان شو و فارغ گذر از اهرمنان
با صبا در چمن لاله ، سحر می گفتم / که شهیدان که اَند ، این همه خونین کفنان ؟
گفت حافظ من و تو مَحرم این راز نه ایم / از می لعل حکایت کن و شیرین دهنان