شرايط عقد
مسئله 1927 – عقد ازدواج، شش شرط دارد:
اوّل: صيغه را به عربى صحيح همراه با قصد انشاء
بخوانند و در صورتى كه نتوانند به عربى صحيح بخوانند بايد براى خواندن
صيغه وكيل بگيرند و اگر وكيل گرفتن هم ممكن نباشد و ضرورتى در كار
باشد، خواندن صيغه به زبان ديگر اشكال ندارد.
دوّم: كسى كه صيغه را مىخواند بايد قصد انشا داشته باشد يعنى قصدش اين
باشد كه با گفتن اين الفاظ ازدواج حاصل شود.
سوّم: كسى كه صيغه را مىخواند بايد رشيد باشد.
چهارم: وكيل يا ولى در اجراى صيغه عقد، بايد زن و
شوهر را معيّن كنند.
پنجم: زن و مرد به ازدواج راضى باشند.
ششم: صيغه عقد بايد صحيح خوانده شود و اگر طورى
غلط بخوانند كه معناى آن را عوض كند، عقد باطل است، امّا اگر معنى عوض
نشود اشكال ندارد.
مسئله 1928-
كسى كه دستور زبان عربى را نمىداند، اگر قرائتش صحيح باشد و معناى هر
كلمه از عقد را جداگانه بداند و از هر لفظى معناى آن را قصد نمايد و
قصد انشا هم داشته باشد مىتواند عقد را بخواند.
مسئله 1929-
اگر زنى را براى مردى بدون اجازه آنان عقد كنند و بعد از آن زن و مرد
بگويند به آن عقد راضى هستيم، عقد صحيح است.
مسئله 1930-
اگر زن و مرد يا يكى از آن دو را به ازدواج مجبور نمايند و بعد از
خواندن عقد راضى شوند و بگويند به آن عقد راضى هستيم، عقد صحيح است.
مسئله 1931-
پدر و جدّ پدرى مىتوانند براى فرزند غير رشيد خود همسر اختيار كنند و
بعد از آنكه آن طفل رشيد گرديد نبايد آن را به هم بزند مگر اينكه
مفسدهاى داشته باشد، و مخارج و مهريّه زن به عهده پسر مىباشد، ولى
اگر در حال عقد، طفل مالى نداشته باشد، مهر به عهده ولىّ اوست.
مسئله 1932-
دخترى كه رشيده است، يعنى مصلحت خود را تشخيص مىدهد، چنانچه باكره
باشد، بايد با اجازه پدر ازدواج نمايد، ولى اگر همسر مناسبى براى دختر
پيدا شود و پدر مخالفت كند، اجازه او شرط نيست. همچنين اگر به پدر يا
جدّ پدرى دسترسى نباشد يا دختر قبلاً شوهر كرده و بكارتش از بين رفته
باشد، اجازه پدر لازم نيست.
عيوبى كه بخاطر آن مىتوان عقد را بر هم زد
مسئله 1933-
اگر مرد بعد از عقد بفهمد كه زن يكى از اين هفت عيب را دارد و اين
عيبها قبل از عقد بوده، مىتواند عقد را به هم بزند و بدون طلاق از او
جدا شود:
اوّل: ديوانگى.
دّوم: مرض خوره.
سوّم: مرض بَرَص.
چهارم: كورى.
پنجم: شل بودن به طورى كه معلوم باشد.
ششم: افضا شده يعنى راه بول و حيض يا راه حيض و
غائط او يكى شده باشد.
هفتم: گوشت يا استخوان يا غدّهاى در فرج او باشد
كه مانع نزديكى شود.
مسئله 1934-
اگر زن بعد از عقد بفهمد كه شوهر او ديوانه است يا آلت مردى ندارد يا
عِنّين است و نمىتواند نزديكى نمايد يا تخمهاى او را كشيدهاند، در
صورتى كه اين عيبها قبل از عقد بوده، مىتواند عقد را به هم بزند و
بدون طلاق از او جدا شود.
مسئله 1935-
اگر يكى از عيبهايى كه گفته شد در مرد يا زن بعد از عقد پيدا شود
مىتواند با طلاق يا مراجعه به حاكم شرع از هم جدا شوند و بدون طلاق
نمىتوانند از هم جدا شوند.
مسئله 1936-
اگر مرد يا زن، به واسطه يكى از عيبهايى كه در مسائل پيش گفته شد، عقد
را به هم بزند بايد بدون طلاق از هم جدا شوند.
مسئله 1937-
اگر به واسطه آنكه مرد عنّين است و نمىتواند وطى و نزديكى كند، زن عقد
را به هم بزند، شوهر بايد نصف مهر را بدهد، ولى اگر به واسطه يكى از
عيبهاى ديگرى كه گفته شد، مرد يا زن عقد را به هم بزند، چنانچه مرد با
زن نزديكى نكرده باشد، چيزى بر او نيست، و اگر نزديكى كرده، بايد تمام
مهر را بدهد.
كسانى كه ازدواج با آنها حرام است
مسئله 1938-
ازدواج با كسانى كه با انسان محرم هستند حرام است.
مسئله 1939-
مادر و جدّه پدرى و مادرى هرچه بالا روند، و دختر و نوه دخترى و پسرى
هرچه پايين آيند، خواهر، دختر خواهر و دختر برادر، هرچه پايين آيند و
عمّه و خاله و عمّه و خاله پدر و مادر هرچه بالا روند و زنِ پسر و زن
پدر و مادر زن هرچه بالا رود و دختر زن پس از نزديكى با مادرش، و نوه
پسرى و دخترى آن زن به مرد محرم مىباشند.
مسئله 1940-
پدر و جدّ هر چه بالا روند، پسر، نوه دخترى و پسرى هرچه پايين آيند،
برادر و پسر برادر و پسر خواهر، هرچه پايين آيند، عمو و دايى و عمو و
دايى پدر و مادر هرچه بالا روند و پدر و جدّ شوهر هرچه بالا روند و پسر
و نوه پسرى و دخترى شوهر هرچه پايين آيند و داماد و شوهر مادر بعد از
نزديكى با مادر، به زن محرم مىباشند.
مسئله 1941-
اگر با زنى كه براى خود عقد كرده نزديكى نكرده باشد، تا وقتى كه آن زن
در عقد اوست نمىتواند با دختر او ازدواج كند، گرچه محرم او نيست.
مسئله 1942-
اگر زنى را براى خود عقد كند، تا وقتى كه آن زن در عقد اوست نمىتواند
با خواهر آن زن ازدواج نمايد.
مسئله 1943-
اگر زن را طلاق رجعى دهد، در بين عدّه نمىتواند خواهر او را عقد
نمايد.
مسئله 1944-
انسان نمىتواند بدون اجازه زن خود با خواهرزاده و برادرزاده او ازدواج
كند، ولى اگر بدون اجازه زنش آنان را عقد نمايد و بعداً زن بگويد به آن
عقد راضى هستم اشكال ندارد.
مسئله 1945-
اگر انسان پيش از آنكه دختر عمّه يا دختر خاله خود را بگيرد با مادر
آنان زنا كند، ديگر نمىتواند با آنان ازدواج نمايد، ولى اگر بعد از
ازدواج با آنان با مادرشان زنا كند آنها بر او حرام نمىشوند.
مسئله 1946-
اگر با زنى غير از عمّه و خاله خود زنا كند، مكروه است با دختر يا مادر
او ازدواج نمايد، امّا اگر او را عقد نمايد و بعد با مادر يا دختر او
زنا كند آن زن بر او حرام نمىشود.
مسئله 1947-
مرد شيعه مىتواند با زن سنّى ازدواج كند و همچنين زن شيعه مىتواند به
عقد سنّى درآيد ولى سزاوار نيست كه اين كار عملى شود.
مسئله 1948-
زن مسلمان نمىتواند به عقد كافر درآيد. مرد مسلمان هم نمىتواند با
زنهاى كافر به طور دائم ازدواج كند، ولى صيغه كردن زنهاى اهل كتاب
مانند يهود و نصارى و مجوس، مانعى ندارد.
مسئله 1949-
اگر با زنى كه در عدّه طلاق رجعى است زنا كند، آن زن بر او حرام ابدى
مىشود، ولى اگر با زنى كه در عدّه متعه، يا طلاق بائن، يا عدّه وفات
است يا شوهر دارد، زنا كند، بعداً مىتواند او را عقد نمايد، گرچه
مطلقاً پرهيز از اين ازدواج سزاوار است.
مسئله 1950-
اگر با زن بىشوهرى كه در عدّه نيست زنا كند بعداً مىتواند آن زن را
براى خود عقد نمايد ولى بهتر است كه صبر كند تا آن زن حيض ببيند، و
همچنين است اگر ديگرى بخواهد آن زن را عقد كند.
مسئله 1951-
اگر زنى را كه شوهر دارد يا در عدّه ديگرى است براى خود عقد كند،
چنانچه مرد و زن يا يكى از آنان بدانند كه عدّه زن تمام نشده يا بدانند
كه عقد كردن زن در عدّه حرام است، آن زن بر او حرام ابدى مىشود، اگرچه
مرد بعد از عقد با آن زن نزديكى نكرده باشد، ولى چنانچه هيچ كدام
نمىدانستهاند، در صورتى كه مرد با او نزديكى كرده باشد، آن زن بر او
حرام مىشود.
مسئله 1952-
زن شوهردار اگر زنا بدهد بر شوهر خود حرام نمىشود، و چنانچه توبه نكند
و بر عمل خود باقى باشد بهتر است كه شوهر او را طلاق دهد، ولى بايد
مهرش را بدهد.
مسئله 1953-
زنى را كه طلاق دادهاند و زنى كه صيغه بوده و شوهرش مدّت او را بخشيده
يا مدّتش تمام شده، چنانچه بعد از مدّتى شوهر كند و بعد شكّ كند كه
موقع عقد شوهر دوّم عدّه شوهر اوّل تمام بوده يا نه، بايد به شكّ خود
اعتنا نكند.
مسئله 1954-
مادر و خواهر و دختر پسرى كه لواط داده بر لواط كننده حرام است، ولى
اگر گمان كند كه دخول شده، يا شكّ كند كه دخول شده يا نه، بر او حرام
نمىشوند.
مسئله 1955-
اگر با مادر يا خواهر يا دختر كسى ازدواج نمايد و بعد از ازدواج با آن
كس لواط كند، آنها بر او حرام نمىشوند.
مسئله 1956-
اگر كسى در حال احرام – كه يكى از كارهاى حجّ است – ازدواج كند عقد او
باطل است و چنانچه مىدانسته كه ازدواج نمودن در حال احرام حرام است،
ديگر نمىتواند با او ازدواج نمايد، و فرقى نمىكند كه هر دو در حال
احرام باشند يا يكى از آنان.
مسئله 1957-
اگر مرد يا زن طواف نساء را – كه يكى از كارهاى حجّ است – به جا
نياورد، همسرش بر او حلال نمىشود، و نيز نمىتواند همسر ديگرى هم
بگيرد، تا وقتى كه طواف نساء را انجام دهد.
مسئله 1958-
اگر كسى دختر نابالغى را براى خود عقد كند و پيش از آنكه نُه سال دختر
تمام شود با او نزديكى و دخول كند، چنانچه او را افضا نمايد هيچ وقت
نبايد با او نزديكى كند.
مسئله 1959-
زنى را كه سه مرتبه طلاق دادهاند بر شوهرش حرام مىشود. ولى اگر با
شرايطى كه در كتاب طلاق گفته مىشود با مرد ديگرى ازدواج كند، شوهر
اوّل مىتواند پس از طلاق شوهر دوم، دوباره او را براى خود عقد نمايد.
مسئله 1960-
اگر زن انسان از شوهر ديگرش دخترى داشته باشد، انسان مىتواند آن دختر
را براى پسر خود كه از آن زن نيست عقد كند، و نيز اگر دخترى را براى
پسر خود عقد كند مىتواند با مادر آن دختر ازدواج كند.
احكام
عقد
مسئله 1961-
زن بايد براى هر لذّت جنسى متعارف تسليم شوهر باشد مگر اينكه عذرى
داشته باشد، و اگر عقد دائمى است بايد بيرون رفتن او از منزل با اجازه
شوهر باشد ولى در كارهاى ديگرش كه منافى با لذّت جنسى شوهرش نيست اجازه
او لازم نيست.
مسئله 1962-
اگر زن در كارهايى كه در مسئله پيش گفته شد از شوهر اطاعت نكند گناهكار
است و حقّ غذا و لباس و منزل و همخوابى ندارد ولى مهر او از بين
نمىرود.
مسئله 1963
–
تهيه مخارج زن اگر عقد دائمى باشد مطابق معمول بر شوهر واجب است، و اگر
تهيه نكند بدهكار او خواهد بود مگر اينكه زن راضى به آن زندگى باشد.
مسئله 1964-
چون عقد ازدواج معمولاً مبنى بر خانهدارى زن و بچهدارى و شيردادن او
انجام مىگيرد، بنابراين خانهدارى و بچهدارى و شيردادن مطابق معمول
به عهده زن مىباشد، مگر اينكه در ضمن عقد شرط كند كه چنين وظيفهاى
نداشته باشد يا حقالزحمة خود را در برابر اين كارها بگيرد.
مسئله 1965-
هرگاه شوهر خرجى زن را ندهد، زن مىتواند بدون اجازه از مال او بردارد.
مسئله 1966-
هرگاه مرد حقوقى را كه زن بر او دارد ترك نمايد، رعايت حقوق شوهر بر زن
لازم نيست.
مسئله 1967-
مرد نمىتواند زن خود را به طورى ترك كند كه نه مثل زن شوهردار باشد و
نه مثل زن بىشوهر، لكن واجب نيست هر چهار شب يك شب نزد او بماند، ولى
بايد اقلاً هر چهار ماه يك مرتبه با او نزديكى كند.
مسئله 1968-
ازدواج موقّت اگرچه براى لذّت بردن هم نباشد مثلاً به قصد محرم شدن با
نزديكان آن دختر باشد صحيح است.
مسئله 1969-
اگر زن در ضمن عقد با شوهر شرطى كند نظير اينكه با او نزديكى نكند، يا
او را از شهر خودش بيرون نبرد، يا زن ديگرى نگيرد يا بعد از مرگ او
مقدار معيّنى از سرمايه مرد مال زن باشد و مانند اينها و مرد قبول كند،
بايد به آن شرط عمل كند.
مسئله 1970-
زن و مرد در ازدواج موقّت هيچ حقّى جز لذّت جنسى به يكديگر پيدا
نمىكنند، بنابراين زن بدون اجازه شوهر مىتواند از خانه بيرون برود، و
از شوهر ارث نمىبرد و شوهر هم از او ارث نمىبرد و نفقه هم ندارد گرچه
آبستن شود.
مسئله 1971-
زنى كه صيغه شده اگر نداند كه حقّ خرجى و همخوابى و مانند اينها ندارد
عقد او صحيح است و براى آنكه نمىدانسته، حقّى به شوهر پيدا نمىكند.
مسئله 1972-
پدر و جدّ پدرى و حاكم شرع (اگر پدر و جدّ پدرى نباشند) مىتوانند براى
محرم شدن، زنى را به عقد پسر كوچك خود درآورند، و نيز مىتوانند دختر
كوچك خود را براى محرم شدن بهعقد كسى در آورند، چه عقد دائم و چه عقد
موقّت.
مسئله 1973-
مرد در ازدواج موقّت مىتواند مدّت را ببخشد و بخشيدن او به منزله طلاق
است، ولى شرايط طلاق را ندارد و لازم نيست مثلاً در ايّام پاكى باشد.
مسئله 1974-
در ازدواج موقّت بايد وقت و مقدار آن تعيين شود و اگر وقت يا مقدار آن
تعيين نشود عقد باطل است.
مسئله 1975-
مرد مىتواند زنى را كه متعه او بوده يا طلاقش داده دوباره به عقد دائم
يا موقّت خود درآورد اگرچه هنوز عدّهاش تمام نشده باشد، و نيز
مىتواند زنى را كه با او ازدواج موقّت نموده به عقد دائم خود درآورد
گرچه بهتر است اوّل باقيمانده مدّت را ببخشد.
مسئله 1976-
كسى كه به واسطه نداشتن زن يا شوهر به حرام مىافتد، كه اگر همسر داشت
معمولاً آن گناه را انجام نمىداد در صورتى كه قدرت داشته باشد واجب
است ازدواج كند.
مسئله 1977-
اگر بعد از عقد معلوم شود كه دختر باكره نبوده است نمىتواند عقد را به
هم بزند مگر با طلاق، ولى مىتواند تفاوت بين باكره و غيرباكره را از
مهر كم كند.
مسئله 1978-
اگر مرد و زن نامحرم در جايى باشند در صورتى كه در معرض اين باشند كه
به حرام بيفتند يا احتمال فساد برود، بايد از آنجا بيرون بروند.
مسئله 1979-
اگر مرد يا زن مسلمانى كافر شود (مسلمانزاده باشند يا كافرزاده)
ازدواج آنها باطل مىشود، و اگر مرد كافر شود زن بايد عدّه وفات بگيرد،
و بعد مىتواند با ديگرى ازدواج كند، و اگر زن يائسه باشد يا هنوز
نزديكى با او نشده باشد، عدّه هم ندارد.
مسئله 1980-
اگر مرد يا زن مسلمانى كافر شود و دوباره مسلمان شود مىتواند با همان
همسر اوّلى به عقد جديد ازدواج كند گرچه آن زن هنوز در عدّه باشد،
چنانكه مىتوانند همسر جديد انتخاب كنند.
مسئله 1981-
فرزندى كه از راه نامشروع منعقد شده باشد (ولدالزنا) جايز نيست او را
سقط كنند و فرزند آن زن و مرد حساب مىشود ولى از آنها ارث نمىبرد و
مسلمان است و مىتواند زن مسلمان بگيرد و اگر زن بگيرد و بچهاى پيدا
كند، آن بچّه حلالزاده است.
مسئله 1982-
اگر كسى با زنى به خيال اينكه زن اوست نزديكى كند و يا با زنى به خيال
اينكه در عدّه كسى نيست ازدواج كند يا در روز ماه رمضان يا در حال حيض
با زن خود نزديكى كند بچهاى كه از آنها به دنيا مىآيد حلالزاده است
و همچنين اگر كسى با زنى زنا كند چنانچه بعد او را عقد كند و بچهاى از
آنان پيدا شود در صورتى كه ندانند از نطفه حلال است يا حرام، آن بچّه
حلالزاده است.
مسئله 1983-
اگر زن بگويد يائسهام، يا شوهر ندارم يا در عدّه نيستم، يا حيض نيستم،
يا خواهر رضاعى تو نيستم و مانند اينها، اگر لااُبالى در دين نباشد،
مىتوان حرف او را قبول كرد.
مسئله 1984-
اگر شخص غيرثقهاى بگويد زن شوهر دارد ولى خود زن بگويد شوهر ندارم حرف
زن مقدّم است.
مسئله 1985-
لازم است مخصوصاً بر پدر و مادر كه براى پسران و دختران خود كه احتياج
به همسر دارند، همسر انتخاب كنند و در روايات ما ثواب فراوانى بر اين
كار مترتّب شده است.
مسئله 1986-
زنى كه يقين دارد شوهرش در سفر مرده، اگر بعد از عدّه وفات شوهر كند و
شوهر اوّل از سفر برگردد، بايد از شوهر دوّم جدا شود و به شوهر اوّل
حلال است، ولى اگر شوهر دوّم با او نزديكى كرده باشد، زن بايد عدّه
نگهدارد و شوهر دوّم بايد مهر او را مطابق زنهايى كه مثل او هستند بدهد
ولى خرج عدّه ندارد.
مسئله 1987-
اگر شوهر مفقود الاثر شد، زن او مىتواند به حاكم شرع مراجعه كند و اگر
حاكم شرع او را طلاق داد و بعد از عدّه شوهر اوّل او آمد حقّى بر زن
ندارد، و اگر آن زن ازدواج كرده باشد همسر شوهر دوّم است.
مهريه
مسئله 1988-
هر چيزى را كه ماليّت داشته باشد مىتوان مهر قرار داد، كم باشد يا
زياد، عين باشد يا منفعت، حتّى تعليم قرآن و يا صنعت ديگرى را هم
مىتوان مهر قرار داد، و در عقد دائم خوب است بيشتر از مهر السّنه حضرت
زهرا عليها السلام (پانصد درهم) نباشد كه تقريباً دويست و شصت مثقال
نقره مىشود.
مسئله 1989-
اگر در عقد مهر را معيّن نكنند و يا چيز حرامى را مهر قرار دهند نظير
آلات قمار عقد صحيح است و بايد مهر او مطابق مهر زنهايى كه مثل او
هستند داده شود.
مسئله 1990-
اگر مرد مهر زن را در عقد معيّن كند و قصدش اين باشد كه آن را ندهد عقد
صحيح است ولى مهر را بايد بدهد.
مسئله 1991-
اگر موقع خواندن عقد براى دادن مهر مدتى معيّن نكرده باشند زن هر وقت
بخواهد مىتواند مطالبه مهر كند مگر اينكه شوهر توانايى دادن آن را
نداشته باشد.
مسئله 1992-
اگر در ازدواج دائم طلاق دهد يا در ازدواج موقّت مدّت را ببخشد يا مدّت
تمام شود بايد تمام مهر، و اگر نزديكى نكرده نصف آن را بدهد.
مسئله 1993-
كسى كه ازدواج مىنمايد مهريه بر عهده خود اوست نه بر عهده ديگرى، مگر
اينكه ديگرى نظير پدر ضمانت كرده باشد و آنچه در ميان بعضى از مردم
معمول است كه مهريه عروس را پدر داماد مىدهد از اين قبيل است، ولى اگر
در حال صغر، پدر يا جدّ، براى او عيال بگيرد و در آن حال صغير مال
نداشته باشد بر عهده پدر يا جدّ است.
مسئله 1994-
اگر چيزى نظير خانه، زمين، فرش و مانند اينها را مهر قرار دادند و بعد
از مدّتى قيمت آن بالا رفت يا پايين آمد، قيمت فعلى آن ملاك است و اگر
مهر را پول قرار داده باشند ارزش وقت عقد ملاك است مثلاً اگر ده هزار
تومان مهر قرار داده باشند كه در زمان عقد قدرت خريدِ او ده مثقال طلا
است، در وقت اداى مهر بايد قيمت ده مثقال طلا را بدهد و خوب است با
يكديگر مصالحه نمايند. به عبارت ديگر مهريه اگر خانه و زمين و مانند
اينها است، همان بايد ادا شود و اگر پول است، بايد به پولِ روز ادا شود
و قدرت خريد مراعات گردد.
مسئله 1995-
زوجه، بيش از آنچه كه در عقد ذكر شده حقّ مطالبه ندارد مگر آنكه به يكى
از عقود لازمه زوج متعهد شده باشد چيز ديگرى علاوه بر مهر بپردازد.
مسئله 1996-
اگر كسى زنى را به عقد خود در آورد و قبل از دخول فوت كند نصف مهر را
مىبرد.
مسئله 1997-
اگر زنى به ديگرى وكالت دهد كه او را با مهر معيّنى به عقد شخص ديگرى
در بياورد، اگر وكيل مهر را كمتر يا زيادتر كند، اين عقد فضولى است و
منوط به اجازه زن است، اگر قبول كرد عقد صحيح است و الّا باطل است.
مسئله 1998-
اگر زوج به غير از دخول مثلاً با انگشت بكارت زن را بردارد تمام مهر را
بدهكار مىشود، چه زن راضى به اين كار باشد يا نباشد.
مسئله 1999-
هرگاه زوج و زوجه اختلاف در پرداخت، يا نوع، يا مقدار آن و مانند اينها
داشته باشند، بايد به حاكم شرع مراجعه شود.
مسئله 2000 – شيربها كه در ميان بعضى از مردم
معمول است دين است كه بايد پرداخته شود.
مسئله 2001-
آنچه شوهر براى زن تهيه مىكند، نظير طلا، لباس و مانند اينها، چه قبل
از عروسى چه بعد از عروسى، چون تمليك نيست مال شوهر است و همچنين
چيزهايى كه زن براى شوهر تهيه مىكند مال خود اوست، ولى اگر آن چيزها
تلف شود هيچ كدام ضامن نيستند.
احكام
اولاد
مسئله 2002-
حقّ اولاد بر پدر و مادر، چهار حقّ است:
1 – ختنه كردن او.
2 – تربيت صحيح.
3 – آموختن خواندن و نوشتن و احكام دين به او به
اندازهاى كه مورد احتياج اوست.
4 – همسر دادن به او در موقع احتياج.
مسئله 2003-
بعد از ولادت نوزاد هفت مورد مستحب است:
1 – غسل دادن نوزاد.
2 – پوشاندن جامه سفيد به او.
3 – گفتن اذان در گوش راست و اقامه در گوش چپ او.
4 – برداشتن كام او با تربت حضرت ابى عبداللَّه
الحسينعليه السلام يا با آب فرات يا آب باران يا خرما.
5 – انتخاب نام خوب براى او، مخصوصاً نام چهارده
معصومعليهم السلام .
6 – دادن وليمه.
7 – تراشيدن سر او و به وزن موهاى سر او طلا يا
نقره صدقه دادن.
8 – عقيقه دادن (يعنى كشتن شتر يا گاو يا گوسفند)
و آن از مستحبّات مؤكّد است و بهتر است شرايط قربانى (حيوان سالم و
بىعيب و چاق و پرگوشت و اقلاً شتر پنج ساله و گاو دو ساله و گوسفند يك
ساله باشد) در آن رعايت شود و استخوانهاى آن را نشكنند، و خوب است
عقيقه براى پسر، نر و براى دختر، ماده باشد، و عقيقه را آب گوشت كنند و
عدّهاى را (حدّاقلّ ده نفر) دعوت كنند تا از آن بخورند و خوب است پدر
و مادر از آن نخورند.
مسئله 2004-
حفظ و پرورش پسر تا دو سال و دختر تا هفت سال حقّ مادر است، به شرط
اينكه رشيد و مسلمان باشد و به ديگرى شوهر نكرده باشد، ولى اگر پدر
مرده باشد، مادر هر چند شوهر كرده باشد بر جدّ و ديگران مقدّم است.
احكام شير دادن
مسئله 2005-
هرگاه زنى بچّهاى را شير دهد آن بچّه به حكم بچّه حقيقى آن زن و شوهر
آن زن است، بنابراين فرزندان آن زن به منزله خواهر و برادر آن بچّه
محسوب مىشوند، و برادرش دايى و خواهر او خاله و برادر آن مرد عمو و
خواهرش عمه او، و به طور كلى هر كس بر فرزندان حقيقى آن مرد و زن محرم
مىباشد بر اين بچّه نيز محرم مىشود، بنابراين پدر آن بچّه نمىتواند
با دخترهايى كه از زن شير دهنده و شوهر اوست ازدواج كند، (زيرا
خواهرهاى دختر او محسوب مىشوند).
مسئله 2006-
اگر زنى بچهاى را شير دهد به پدر و برادرهاى واقعى آن بچّه محرم
نمىشود چنانكه شوهر آن زن كه شير مال اوست به مادر و خواهرهاى واقعى
آن بچّه محرم نمىشود، و به طور كلى هيچ يك از محرمهاى واقعى آن بچّه
به محرمهاى رضاعى آن بچّه محرم نمىشوند، بنابراين شوهر آن زن كه صاحب
شير است، مىتواند با مادر و خواهرهاى واقعى آن بچّه ازدواج كند چنانكه
آن زن مىتواند با پدر و برادرهاى آن بچّه ازدواج كند.
مسئله 2007-
اگر زنى بچّه دختر خود را شير كامل دهد، آن دختر به شوهر خود حرام
مىشود و همچنين است اگر بچهاى را كه شوهر دخترش از زن ديگر دارد شير
دهد (زيرا زن او خواهر دختر او محسوب مىشود)، ولى اگر بچّه پسر خود را
شير كامل دهد زن پسرش بر او حرام نمىشود، چنانكه اگر گاه گاهى بچّه
دختر خود را يا بچّه شوهر دخترش را شير دهد مانعى ندارد.
مسئله 2008-
اگر زن پدر دخترى، بچّه شوهر آن دختر را از شير آن پدر شير دهد، آن
دختر به شوهر خود حرام مىشود چه بچّه از همان دختر يا زن ديگر شوهر او
باشد.
شرايط
شير دادن
مسئله 2009-
شير دادنى كه علّت محرم شدن است، شش شرط دارد:
اوّل: شير از ولادت باشد، بنابراين اگر پستان بدون
ولادت بچه، شير پيدا كند و كودكى از او بخورد سبب محرميّت نمىشود.
دوّم: شير آن زن از حرام نباشد، پس اگر شير بچهاى
را كه از زنا به دنيا آمده به بچّه ديگر بدهند، به واسطه آن شير بچّه
به كسى محرم نمىشود.
سوّم: بچّه شير را از پستان بمكد، پس اگر شير را
در شيشه بريزند و به بچّه بدهند نتيجه ندارد.
چهارم: بچّه به واسطه مرض شير را قى نكند.
پنجم: پانزده مرتبه، يا يك شبانه روز شير سير
بخورد يا مقدارى شير به او بدهند كه بگويند از آن شير استخوانش محكم
شده و گوشت در بدنش روييده است.
ششم: دو سال بچّه تمام نشده باشد و اگر بعد از
تمام شدن دو سال او را شير دهند به كسى محرم نمىشود.
مسئله 2010-
بايد بچّه در بين يك شبانه روز غذا يا شير زن ديگرى را نخورد ولى اگر
كمى غذا بخورد كه نگويند در بين، غذا خورده اشكال ندارد و نيز بايد
پانزده مرتبه را از شير يك زن بخورد و در بين پانزده مرتبه شير زن
ديگرى را نخورد و نيز در هر دفعه به اندازهاى شير بخورد كه سير شود.
مسئله 2011-
اگر زن از شير يك شوهر چندين بچّه را شير دهد همه آنان به يكديگر محرم
مىشوند، ولى اگر از دو شوهر دو بچّه را شير دهد آن دو بچّه به يكديگر
محرم نمىشوند امّا اگر چند زن از يك شوهر بچههايى را شير دهند، همه
آنان به يكديگر محرم مىشوند.
مسئله 2012-
اگر كسى دو زن شيرده داشته باشد و يكى از آنان بچهاى را مثلاً هشت
مرتبه و ديگرى هفت مرتبه شير بدهد آن بچّه به كسى محرم نمىشود.
مسئله 2013-
اگر زنى از شير يك شوهر پسر و دخترى را شير كامل بدهد خواهر و برادر آن
دختر به خواهر و برادر آن پسر محرم نمىشوند.
مسئله 2014-
اگر به واسطه شير دادن، حقّ شوهر از بين نرود، زن مىتواند بدون اجازه
شوهر، بچهاى را شير دهد، ولى جايز نيست بچهاى را شير دهد كه به واسطه
شير دادن به آن بچّه به شوهر خود حرام شود، مثلاً اگر شوهر او دختر
شيرخوارى را براى خود عقد كرده باشد زن نبايد آن دختر را شير دهد، چون
اگر آن دختر را شير دهد خودش مادر زن شوهر مىشود و بر او حرام
مىگردد.
مسئله 2015-
اگر كسى بخواهد زن برادرش به او محرم شود مىتواند دختر شيرخوارى را
براى خود عقد كند و زن برادرش آن دختر را شير كامل بدهد. كه در اين
صورت عقد دختر باطل و براى او حرام ابدى مىشود (زيرا آن دختر، دختر
رضاعى برادر آن مرد مىشود) و زن برادرش بر او محرم مىشود.
مسئله 2016-
شير دادنى كه علّت محرم شدن است، به دو امر ثابت مىشود:
اوّل: خبر دادن عدّهاى كه انسان از گفته آنان
اطمينان پيدا كند.
دوّم: شهادت يك مرد يا دو زن ثقه.
مسئله 2017-
اگر شك كنند بچّه به مقدارى كه علّت محرم شدن است شير خورده يا نه، يا
گمان داشته باشند كه به آن مقدار شير خورده، بچّه به كسى محرم نمىشود.
مسئله 2018-
براى شير دادن بچه، بهتر از هر كس مادر اوست و مستحب است بچّه را دو
سال تمام شير بدهد.
مسئله 2019-
مستحب است دايهاى كه براى طفل مىگيرند شيعه و مؤمن و داراى عقل و
عفّت و صورت نيكو باشد.
مسئله 2020-
خوب است زنها هر بچهاى را شير كامل ندهند، زيرا ممكن است فراموش شود
كه به چه كسانى شير دادهاند و بعداً دو نفر محرم با يكديگر ازدواج
نمايند، ولى گاهى شير دادن به بچهها مانعى ندارد بلكه خوب است زيرا
اعانت و كمك به ديگران است.
مسئله 2021-
كسانى كه به واسطه شير خوردن، خويشى پيدا مىكنند مستحب است يكديگر را
احترام نمايند، ولى حقوق خويشاوندى را ندارند.
تلقيح
مسئله 2022-
وارد نمودن منى مرد در رحم زوجه او با وسيله اشكال ندارد، لكن بايد از
مقدمات حرام احتراز نمايند، پس اگر مرد با رضايت زن اين عمل را خودش
انجام دهد، و منى خود را به وجه حلالى به دست بياورد مانعى ندارد.
مسئله 2023-
اگر منى مرد را در رحم زنش وارد نمودند چه به وجه حلال يا حرام، و از
آن، كودكى متولد شد، اين كودك مال مرد و زن است و همه احكام فرزند را
دارد.
مسئله 2024-
جايز نيست منى مرد اجنبى را در رحم زن اجنبيه داخل كنند، چه با اجازه
زن باشد يا نه، و چه شوهر داشته باشد يا نه، و چه با اجازه شوهر باشد
يا نباشد.
مسئله 2025-
اگر منى مردى را داخل رحم زن اجنبيه نمودند و معلوم شد بچّه از آن منى
است، پس اگر اين عمل به طور شبهه بوده مثل آنكه گمان مىكرد زن خودش
است و زن نيز گمان مىكرد منى شوهر است و بعد از عمل معلوم شد از شوهر
نيست، اشكالى نيست كه بچّه شرعاً از اين مرد و زن است و تمام احكام
فرزندى را دارد و لكن اگر از روى علم و عمد باشد بچّه حرامزاده است و
كليه احكام ولد زنا بر او بار است.
مسئله 2026-
اگر نطفه مرد و نطفه زن او را در رحم مصنوعى پرورش دادند و بچّهاى
توليد شد اين بچّه حلالزاده و ملحق به پدر و مادر است و نيز اگر نطفه
مردى را با نطفه زن اجنبيه پرورش دادند و بچّه توليد شد اين بچّه ولد
شبهه است و ملحق به پدر و مادر است و صورت اوّل و دوّم در احكام با هم
فرقى ندارند.
مسئله 2027-
قرار دادن نطفه منعقد شده زن و شوهر در رحمِ زنِ بيگانه (رحم
اجارهاى)، در صورت ضرورت جايز است و بهتر است صاحب رحم اجارهاى بدون
شوهر باشد و به عقدِ صاحبِ نطفه درآيد.
مسئله 2028-
صاحبِ رحم اجارهاى در احكام محرميّت و ارث و ازدواج و … ، مادرِ طفل
محسوب نمىشود. ولى اگر آن زن پس از تولّد بچّه، شير داشته باشد و به
او شير كامل بدهد، مادرِ رضاعى طفل مىشود و همه احكام مادرِ رضاعى
براى او صدق مىكند. همچنين اگر آن زن به عقد صاحب نطفه درآمده باشد،
در بدو تولّد به او محرم است.
نگاه
كردن
مسئله 2029-
نگاه كردن مرد به بدن و موى زن نامحرم و دختر مميّز چه با قصد لذّت و
چه بدون آن حرام است، و نگاه كردن به صورت و دستها تا مچ نيز، اگر به
قصد لذّت باشد يا بترسد كه به حرام بيفتد، يا موجب مفسده باشد، يا صورت
و دستها جالب باشد، حرام است ولى نگاه كردن بدون اينها جايز است گرچه
خالى از اشكال نيست.
مسئله 2030-
نگاه كردن زن به بدن مرد نامحرم و پسر مميّز چه با قصد لذّت و چه بدون
آن حرام است و نگاه كردن زن به مواردى كه معمولاً مردها نمىپوشانند
نظير صورت و سر و گردن، اگر به قصد لذّت باشد يا بترسد كه به حرام
بيفتد و يا موجب مفسده باشد و يا جالب باشد حرام است ولى نگاه كردن
بدون اينها جايز است گرچه خالى از اشكال نيست.
مسئله 2031-
مردها بايد بدن خود را به غير از جاهايى كه معمولاً نمىپوشانند نظير
صورت و سر و گردن، از نامحرم بپوشانند.
مسئله 2032-
زن بايد بدن و موى خود را از مرد نامحرم و پسر مميّز بپوشاند و نيز
پوشاندن صورت و دستها تا مچ، اگر جالب باشد يا به قصد لذّت باشد يا
مفسدهاى داشته باشد يا بترسد كه به حرام بيفتد يا ديگران به حرام
بيفتند، واجب است، و بدون اينها پوشاندن آنها مستحب مؤكّد است.
مسئله 2033-
وقتى كه زن و مرد در آستانه ازدواج هستند، مىتوانند با رضايت طرفين و
در حدّ متعارف به همديگر نگاه كنند. به شرط آنكه قصدِ آنان صرفاً
اطمينان از پسنديدنِ همسرِ آينده باشد و احتمال مفسده هم ندهند. ولى
بسيار به جا است كه در صورت نياز به ديدن بدن مرد يا بدن و موى زن، اين
نگاه توسّط نزديكانِ طرفين كه نگاه آنها اشكال ندارد، صورت پذيرد.
مسئله 2034-
نگاه كردن به بدن و موى زنهاى غير مسلمان، يا زنهاى مسلمان لاابالى در
حجاب و زنهايى كه عادت به حجاب ندارند نظير زنهاى باديه نشين، اگر جالب
نباشد، و به قصد لذّت نيز نباشد و مفسده هم نداشته باشد و نترسد كه به
حرام بيفتد جايز است گرچه خالى از اشكال نيست.
مسئله 2035-
نگاه كردن به فيلمها و عكسهايى كه در تلويزيونها و مجلهها و مانند
اينها ديده مىشود، اگر جالب نباشد و به قصد لذّت نيز نباشد و مفسده هم
نداشته باشد و نترسد كه به حرام بيفتد جايز است گرچه خالى از اشكال
نيست. و همچنين است عكس گرفتن و فيلم بردارى كردن مرد و زن نامحرم از
يكديگر.
مسئله 2036-
نگاه كردن به عورت ديگرى حرام است، گرچه از پشت شيشه يا در آيينه يا آب
صاف و مانند اينها باشد، بلكه نگاه كردن به عورت بچّه مميّز نيز حرام
است و واجب است عورت خود را نيز از او بپوشاند، ولى زن و شوهر
مىتوانند به تمام بدن يكديگر نگاه كنند.
مسئله 2037-
مرد و زنى كه با يكديگر محرمند، اگر قصد لذّت نداشته باشند و نترسند كه
به حرام بيفتند و مفسده ديگرى هم در بين نباشد مىتوانند غير از عورت
به تمام بدن يكديگر نگاه كنند.
مسئله 2038-
نگاه كردن مرد به بدن مرد ديگرى يا نگاه كردن زن به بدن زن ديگرى، اگر
با قصد لذّت باشد يا بترسند كه به حرام بيفتند يا مفسده ديگرى در بين
باشد حرام است.
«احكام نكاح (ازدواج)»
به واسطه عقد ازدواج زن و
مرد به یكدیگر حلال مى شوند، و آن بر دو قسم است: دائم و غیر دائم.
عقد دائم آن است كه در آن
مدّتى براى زناشویى نباشد، و زنى را كه به این قسم عقد مى كنند دائمه
گویند.
و عقد غیر دائم آن است كه
مدّت زناشویى در آن معین شود، مثلا زن را به مدّت یك ساعت یا یك روز
یا یك ماه یا یك سال یا بیشتر عقد نمایند، ولى ـ بنابر احتیاط واجب ـ
مدّت ازدواج از مقدار عمر زن و شوهر یا یكى از آن دو زیادتر نباشد، و
زنى را كه به این قسم عقد كنند متعه مى نامند.
احكام عقد
مسأله ۲۴۲۷ ـ
در زناشویى ـ چه دائم و چه غیر دائم ـ باید صیغه
خوانده شود، و تنها راضى بودن زن و مرد كافى نیست، و صیغه عقد را
مى توانند خود زن و مرد بخوانند یا دیگرى را وكیل كنند كه از طرف آنان
بخواند.
مسأله ۲۴۲۸ ـ
وكیل لازم نیست مرد باشد، و زن هم مى تواند براى
خواندن صیغه عقد از طرف دیگرى وكیل شود.
مسأله ۲۴۲۹ ـ
زن و مرد تا یقین یا اطمینان پیدا نكنند كه وكیل
آنها صیغه را خوانده است نمى توانند ترتیب آثار و احكام نكاح را
بدهند، و گمان به این كه وكیل صیغه را خوانده است كفایت نمى كند، و
اگر وكیل بگوید صیغه را خوانده در صورتى كه ثقه باشد و ظنّ به خلاف
گفته او نباشد، یا از قول او اطمینان حاصل شود كافیست، و در غیر دو
صورت ذكر شده اكتفا به اخبار او محلّ اشكال است.
مسأله ۲۴۳۰ ـ
اگر زنى كسى را وكیل كند كه مثلا ده روز اورا به
عقد مردى در آورد، و ابتداى ده روز را معین نكند، آن وكیل مى تواند
هر وقت كه بخواهد اورا ده روز به عقد آن مرد در آورد، ولى اگر معلوم
باشد كه زن روز یا ساعت معینى را قصد كرده، باید صیغه را مطابق قصد او
بخواند.
مسأله ۲۴۳۱ ـ
یك نفر مى تواند براى خواندن صیغه عقد دائم یا غیر
دائم از طرف هر دو نفر وكیل شود، و نیز مرد مى تواند از طرف زن وكیل
شود و اورا براى خود به طور دائم یا غیر دائم عقد كند، ولى احتیاط
مستحبّ آن است كه عقد را دو نفر بخوانند، خصوصاً در صورتى كه وكیل شود
كه براى خود عقد كند.
دستور خواندن عقد دائم
مسأله ۲۴۳۲ ـ
اگر صیغه عقد دائم را خود زن و مرد بخوانند و اوّل
زن بگوید: «زَوَّجْتُكَ نَفْسِی عَلىَ الصِّداقِ الْمَعْلُومِ»
یعنى خودرا زن تو نمودم به مهرى كه معین شده، و پس از آن بدون آن كه
پى در پى بودن ایجاب و قبول عرفاً بهم بخورد مرد بگوید: «قَبِلْتُ
التَزْوِیجَ عَلىَ الصِّداقِ المَعْلُوْمِ» یعنى قبول كردم ازدواج
را به مهرى كه معین شده یا بگوید: «قَبِلْتُ التَّزْوِیجَ» و
قصد كند قبول همان ازدواج بر مهر معلوم را، عقد صحیح است.
واگر دیگرى را وكیل كنند
كه از طرف آنها صیغه عقدرا بخواند، چنانچه مثلا اسم مرد احمد و اسم زن
فاطمه باشد و وكیل زن بگوید: «زَوَّجْتُ مُوَكِّلَتِی فاطِمَةَ
مُوَكِّلَكَ أَحْمَدَ عَلىَ الصَّداقِ الْمَعْلُومِ» و پس از آن
بدون آن كه موالات عرفاً به هم بخورد وكیل مرد بگوید: «قَبِلْتُ
التَزْوِیجَ لِمُوَكِّلِی أَحْمَدَ عَلَى الصِّداقِ المَعْلُومِ»
صحیح مى باشد، و بهتر آن است كه وكیل زن بگوید: «زَوَّجْتُ
مُوَكِّلَكَ أَحْمَدَ مُوَكِّلَتِی فاطِمَةَ عَلَى الصِّداقِ
المَعْلُومِ».
و بنابر احتیاط مستحبّ
لفظى كه مرد مى گوید با لفظى كه زن مى گوید مطابق باشد، مثلا اگر زن
«زَوَّجْتُ» مى گوید مرد هم «قَبِلْتُ التَزْوِیجَ»
بگوید، هرچند «قَبِلْتُ النِّكاحَ» هم مانعى ندارد.
دستور خواندن عقد غير دائم
مسأله ۲۴۳۳ ـ
اگر خود زن و مرد بخواهند صیغه عقد غیر دائم را
بخوانند، بعد از آن كه مدّت و مهر را معین كردند، چنانچه زن بگوید:
«زَوَّجْتُكَ نَفْسِی فِی الْمُدَّةِ الْمَعْلُومَةِ عَلَى
الْمَهْرِ الْمَعْلُومِ» و بعد بدون این كه موالات عرفاً به هم
بخورد مرد بگوید: «قَبِلْتُ هكَذا» صحیح است.
و اگر دیگرى را وكیل كنند
و اوّل وكیل زن به وكیل مرد بگوید: «زَوَّجْتُ مُوَكِّلَتِی
مُوَكِّلَكَ فِی المُدَّةِ المَعْلُومَةِ عَلَى المَهْرِ المَعْلُومِ»
پس بدون این كه موالات عرفاً به هم بخورد وكیل مرد بگوید: «قَبِلْتُ
لِمُوَكِّلِی هَكَذا» صحیح مى باشد.
شرايط عقد
مسأله
۲۴۳۴ ـ عقد ازدواج چند شرط دارد:
اوّل: آن كه بنابر احتیاط واجب به
عربى صحیح خوانده شود، و اگر خود مرد و زن نتوانند صیغه را به عربى
صحیح بخوانند، مى توانند به غیر عربى بخوانند، ولى باید لفظى بگویند
كه معنى «زَوَّجْتُ» و «قَبِلْتُ» را بفهماند، هرچند
احتیاط مستحبّ آن است كه اگر ممكن باشد كسى را كه مى تواند به عربى
صحیح بخواند وكیل كنند.
دوم: مرد و زن یا وكیل آنها كه
صیغه را مى خوانند قصد انشاء داشته باشند، یعنى اگر خود مرد و زن صیغه
را مى خوانند، زن به گفتن «زَوَّجْتُكَ نَفْسِی» قصدش این باشد
كه خودرا زن او قرار دهد، و مرد به گفتن «قَبِلْتُ التَّزْوِیجَ»
زن بودن اورا براى خود قبول نماید، و اگر وكیل مرد و زن صیغه را
مى خوانند، به گفتن «زَوَّجْتُ» و «قَبِلْتُ» قصدشان
این باشد كه مرد و زنى كه آنان را وكیل كرده اند زن و شوهر شوند.
سوم: كسى كه صیغه را مى خواند
باید عاقل باشد، و امّا كسى كه بالغ نیست ولى قادر بر انشاء عقد است،
در صورتى كه بدون اذن و اجازه ولىّ براى خودش صیغه را بخواند باطل
است، و با اذن یا اجازه ولىّ مانعى ندارد، و در صورتى كه صیغه را به
وكالت از غیر بخواند، عقدش صحیح است.
چهارم: اگر وكیل زن و شوهر یا
ولىّ آنها صیغه را مى خوانند، در موقع عقد، زن و شوهر را معین كنند،
مثلا اسم آنهارا ببرند یا به آنها اشاره نمایند، پس كسى كه چند دختر
دارد اگر به مردى بگوید: «زَوَّجْتُكَ اِحْدى بَناتِی» یعنى زن
تو نمودم یكى از دخترانم را و او بگوید «قَبِلْتُ» یعنى قبول
كردم، چون در موقع عقد دختررا معین نكرده اند عقد باطل است.
پنجم: زن و مرد به ازدواج راضى
باشند، ولى اگر زن ظاهراً با كراهت اذن دهد و معلوم باشد قلباً راضى
است، عقد صحیح است.
مسأله
۲۴۳۵ ـ اگر در عقد یك حرف غلط خوانده شود كه معنى آن را عوض كند،
عقد باطل است.
مسأله
۲۴۳۶ ـ كسى كه دستور زبان عربى را نمى داند، اگر عقدرا صحیح
بخواند و معناى هر كلمه اى از عقدرا بداند و از هر لفظى معناى آن را
قصد نماید، مى تواند عقدرا بخواند.
مسأله
۲۴۳۷ ـ اگر زنى را براى مردى بدون اذن آنان عقد كنند، و بعد زن و
مرد آن عقدرا اجازه نمایند، عقد صحیح است.
مسأله
۲۴۳۸ ـ اگر زن و مرد یا یكى از آن دورا به ازدواج اكراه نمایند،
در صورتى كه عقدرا خود آنها خوانده باشند، اگر بعد از خواندن عقد راضى
شوند، عقد صحیح است، ولى اگر دیگرى خوانده است در صورتى كه اجازه
كنند ـ مثلا بگویند به آن عقد راضى هستیم ـ عقد صحیح است.
مسأله
۲۴۳۹ ـ پدر و جدّ پدرى مى توانند براى فرزند نابالغ یا دیوانه خود
كه با حال دیوانگى بالغ شده ازدواج كنند، و بعد از آن كه آن طفل بالغ
شد یا دیوانه عاقل گردید، اگر ازدواجى كه براى او كرده اند مفسده اى
نداشته، نمى تواند آن را به هم بزند، و اگر مفسده اى داشته مى تواند
آن را امضاء یا ردّ نماید، ولى در صورتى كه دختر و پسر نابالغ را
پدرانشان به یكدیگر تزویج كنند، چنانچه پس از بلوغشان اجازه نكنند
احتیاط به طلاق یا عقد جدید ترك نشود.
مسأله
۲۴۴۰ ـ دخترى كه به حدّ بلوغ رسیده و رشیده است ـ یعنى مصلحت خودرا
تشخیص مى دهد ـ اگر بخواهد شوهر كند، چنانچه باكره باشد ـ بنابر
احتیاط واجب ـ باید از پدر یا جدّ پدرى خود اجازه بگیرد، و اجازه مادر
و برادر لازم نیست.
مسأله
۲۴۴۱ ـ اگر دختر باكره نباشد، یا این كه باكره باشد ولى اجازه
گرفتن از پدر یا جدّ پدرى ممكن نباشد، یا حرجى باشد و دختر حاجت به
شوهر كردن داشته باشد، اجازه پدر و جدّ پدرى لازم نیست.
مسأله
۲۴۴۲ ـ اگر پدر یا جدّ پدرى براى پسر نابالغ خود زن بگیرد، پسر
باید بعد از بالغ شدن خرج آن زن را بدهد، و بنابر احتیاط واجب از خرج
قبل از بلوغ ـ در صورت تمكین زن و تمكّن پسر از لذت بردن ـ به صلح یا
غیر آن یقین به برائت ذمّه حاصل كند.
مسأله
۲۴۴۳ ـ اگر پدر یا جدّ پدرى براى پسر نابالغ خود زن بگیرد، چنانچه
پسر در موقع عقد مالى داشته مدیون مهر زن است، و اگر موقع عقد مالى
نداشته پدر یا جدّ او باید مهر زن را بدهند.
عيبهايى كه به واسطه
آنها مى شود عقد را به هم زد
مسأله ۲۴۴۴ ـ
اگر مرد بعد از عقد بفهمد كه زن یكى از هفت عیبى را
كه ذكر مى شود دارد، مى تواند عقدرا به هم بزند:
اوّل:
دیوانگى.
دوم: مرض خوره.
سوم: مرض برص (پیسى).
چهارم: كورى.
پنجم:
زمین گیر یا شل بودن، مگر این كه شلى او طورى باشد كه عرفاً عیب شمرده
نشود.
ششم:
افضاء، یعنى راه بول و حیض یا راه حیض و غائط او یكى شده باشد.
هفتم:آن كه گوشت یا استخوانى در فرج او باشد كه مانع نزدیكى شود.
مسأله ۲۴۴۵ ـ
اگر زن بعد از عقد بفهمد كه شوهر او پیش از عقد
دیوانه بوده است، یا آلت مردى نداشته، یا بعد از عقد پیش از نزدیكى
بریده شود، یا بفهمد مرضى دارد كه نمى تواند نزدیكى نماید، هرچند آن
مرض بعد از عقد و پیش از نزدیكى پیدا شده باشد، مى تواند عقدرا به هم
بزند، ولى در صورتى كه شوهر نمى تواند نزدیكى نماید باید زن به حاكم
شرع رجوع نماید، و حاكم شوهر را یك سال مهلت مى دهد چنانچه شوهر
نتوانست با آن زن یا زنى دیگر نزدیكى نماید، پس از آن، زن مى تواند
عقد را به هم بزند.
و در صورتى كه مرد بعد از
عقد ـ چه پیش از نزدیكى و چه بعد از آن ـ دیوانه شود، بنابر احتیاط
واجب زن بدون طلاق نمى تواند جدا شود، و اگر آلت مردى بعد از نزدیكى
بریده شود، یا مرض مانع از نزدیكى بعد از آن پیدا شود، زن نمى تواند
عقد را به هم بزند.
مسأله ۲۴۴۶ ـ
اگر زن بعد از عقد بفهمد كه تخمهاى شوهرش را
كشیده اند، در صورتى كه تدلیس كرده و زن را گول زده باشند، مى تواند
عقد را بهم بزند، و در غیر صورت تدلیس، اگر خواست عقدرا به هم بزند
احتیاط به طلاق ترك نشود.
مسأله ۲۴۴۷ ـ
اگر به واسطه آن كه مرد نمى تواند نزدیكى كند زن
عقد را به هم بزند، شوهر باید نصف مهررا بدهد، ولى اگر به واسطه یكى
از عیبهاى دیگرى كه گذشت مرد یا زن عقدرا به هم بزند، چنانچه مرد با
زن نزدیكى نكرده باشد چیزى بر او نیست، و اگر نزدیكى كرده باید تمام
مهررا بدهد، مگر اینكه خود زن تدلیس كرده باشد كه در این صورت چیزى بر
مرد نیست.
عدّه اى از زنها كه ازدواج با آنان حرام است
مسأله
۲۴۴۸ ـ ازدواج با زنهایى كه با انسان محرم هستند ـ مثل مادر و
خواهر و دختر و عمّه و خاله و دختر برادر و دختر خواهر و مادر زن ـ
حرام است.
مسأله
۲۴۴۹ ـ اگر كسى زنى را براى خود عقد نماید، اگرچه با او نزدیكى
نكند، مادر و مادر مادر آن زن و مادر پدر او هرچه بالا روند به آن مرد
محرم مى شوند.
مسأله
۲۴۵۰ ـ اگر زنى را عقد كند و با او نزدیكى نماید، دختر و نوه
دخترى و پسرى آن زن هرچه پایین روند، چه در وقت عقد باشند یا بعد به
دنیا بیایند، به آن مرد محرم مى شوند.
مسأله
۲۴۵۱ ـ اگر با زنى كه براى خود عقد كرده نزدیكى نكرده باشد، تا
وقتى كه آن زن در عقد او است نمى تواند با دختر او ازدواج كند.
مسأله
۲۴۵۲ ـ عمّه و خاله انسان و عمّه و خاله پدر و عمّه و خاله پدر پدر
یا مادر پدر و عمّه و خاله مادر و عمّه و خاله مادر مادر یا پدر مادر
هرچه بالا روند به انسان محرمند.
مسأله
۲۴۵۳ ـ پدر و جدّ شوهر هرچه بالا روند، و پسر و نوه پسرى و دخترى
او هرچه پایین آیند، چه در موقع عقد باشند یا بعد به دنیا بیایند، به
زن او محرم هستند.
مسأله
۲۴۵۴ ـ اگر زنى را براى خود عقد كند به عقد دائم یا موقّت، تا
وقتى كه آن زن در عقد او است نمى تواند با خواهر آن زن ازدواج نماید.
مسأله
۲۴۵۵ ـ اگر زن خودرا ـ به ترتیبى كه در كتاب طلاق مى آید ـ طلاق
رجعى دهد، در بین عدّه نمى تواند خواهر اورا عقد نماید، و همچنین ـ
بنابر احتیاط واجب ـ در صورتى كه در عدّه متعه باشد، ولى در عدّه طلاق
بائن مى تواند با خواهر او ازدواج نماید.
مسأله
۲۴۵۶ ـ انسان نمى تواند بدون اجازه زن خود با خواهر زاده و برادر
زاده او ازدواج كند، ولى اگر بدون اذن زنش آنان را عقد نماید و بعد زن
اجازه نماید اشكال ندارد.
مسأله
۲۴۵۷ ـ اگر زن بفهمد شوهرش برادر زاده یا خواهر زاده اورا عقد كرده
و حرفى نزند، و حرف نزدنش كاشف از رضایت او نباشد، چنانچه بعد رضایت
ندهد عقد آنان باطل است.
مسأله
۲۴۵۸ ـ اگر انسان پیش از آن كه دختر خاله خودرا بگیرد با مادر او
زنا كند، دیگر نمى تواند با او ازدواج نماید، و بنابر احتیاط واجب
دختر عمّه نیز همین حكم را دارد.
مسأله
۲۴۵۹ ـ اگر با دختر عمّه یا دختر خاله خود ازدواج نماید و پس از
نزدیكى با آنان با مادرشان زنا كند موجب جدایى آنها نمى شود، ولى اگر
پیش از آن كه با آنان نزدیكى كند با مادرشان زنا نماید، احتیاط واجب
آن است كه از ایشان به طلاق جدا شود.
مسأله
۲۴۶۰ ـ اگر با زنى غیر از عمّه و خاله خود زنا كند، احتیاط مستحبّ
آن است كه با دختر او ازدواج نكند، و اگر زنى را عقد نماید و پیش از
آن كه با او نزدیكى كند با مادر او زنا كند، احتیاط واجب آن است كه به
طلاق از آن زن جدا شود، ولى اگر با او نزدیكى كند و بعد با مادر او
زنا نماید، لازم نیست از آن زن جدا شود.
مسأله
۲۴۶۱ ـ زن مسلمان نمى تواند به عقد كافر در آید، و مرد مسلمان هم
نمى تواند با زنهاى كافره غیر اهل كتاب ازدواج كند، ولى متعه كردن
زنهاى اهل كتاب یعنى یهود و نصارى مانعى ندارد، و بنابر احتیاط مستحبّ
ازدواج دائم با آنها ننماید.
و بعضى از
فرقه ها ـ از قبیل خوارج و غلات و نواصب ـ كه خودرا مسلمان مى دانند و
در حكم كفّارند، مرد و زن مسلمان نمى توانند با آنها به طور دائم یا
موقّت ازدواج نمایند.
مسأله
۲۴۶۲ ـ اگر با زنى كه در عدّه طلاق رجعى است زنا كند، آن زن ـ
بنابر احتیاط ـ بر او حرام مى شود، و اگر با زنى كه در عدّه متعه یا
طلاق بائن یا عدّه وفات است زنا كند، بعد مى تواند اورا عقد نماید، و
معنى طلاق رجعى و طلاق بائن وعدّه متعه و عدّه وفات در احكام طلاق
خواهد آمد.
مسأله
۲۴۶۳ ـ اگر با زن بى شوهرى كه در عدّه نیست زنا كند، بعد مى تواند
آن زن را براى خود عقد نماید، ولى احتیاط واجب آن است كه از ازدواج با
زنى كه زنا دادن او علنى است خوددارى كند، مگر بعد از معلوم شدن توبه
آن زن، و احتیاط واجب آن است كه صبر كند تا آن زن حیض ببیند، بعد
اورا عقد نماید، و اگر دیگرى بخواهد آن زن را عقد كند این احتیاط
مستحبّ است.
مسأله
۲۴۶۴ ـ اگر زنى را كه در عدّه دیگرى است براى خود عقد كند، چنانچه
مرد و زن یا یكى از آنان بدانند كه عدّه زن تمام نشده و بدانند عقد
كردن زن در عدّه حرام است، آن زن بر او حرام ابدى مى شود، اگرچه مرد
بعد از عقد با آن زن نزدیكى نكرده باشد.
مسأله
۲۴۶۵ ـ اگر زنى را كه در عدّه دیگرى است براى خود عقد كند و با او
نزدیكى كند، آن زن بر او حرام ابدى مى شود، اگرچه نمى دانسته كه آن
زن در عدّه است، یا نمى دانسته كه عقد زن در عدّه حرام است.
مسأله
۲۴۶۶ ـ اگر انسان بداند زنى شوهر دارد و ازدواج با او حرام است و
با او ازدواج كند، باید از او جدا شود و بر او حرام ابدى مى شود، و
همچنین است اگر نداند كه آن زن شوهر دارد ولى بعد از ازدواج با او
نزدیكى كرده باشد.
مسأله
۲۴۶۷ ـ زن شوهر دار اگر زنا كند بر شوهر خود حرام نمى شود، و
چنانچه توبه نكند و بر عمل خود باقى باشد، بهتر است شوهر اورا طلاق
دهد، ولى در هر صورت باید مهرش را بدهد.
مسأله
۲۴۶۸ ـ زنى را كه طلاق داده اند و زنى كه متعه بوده و شوهرش مدّت
اورا بخشیده یا مدّتش تمام شده، چنانچه بعد از مدّتى شوهر كند و بعد
شكّ كند كه موقع عقد شوهر دوم عدّه شوهر اوّل تمام بوده یا نه، در
صورتى كه در حال شكّ احتمال بدهد كه موقع عقد غافل از عدّه نبوده، عقد
شوهر دوم صحیح است، و در غیر این صورت صحّت عقد محلّ اشكال است.
مسأله
۲۴۶۹ ـ مادر و خواهر و دختر پسرى كه لواط داده بر لواط كننده ـ در
صورتى كه بالغ بوده ـ حرام است، و همچنین بنابر احتیاط مادربزرگ و
دختر دختر; و در صورتى كه لواط دهنده بالغ باشد یا لواط كننده بالغ
نباشد، اگر عقد واقع شد بنابر احتیاط واجب زن از مرد به طلاق جدا
شود، و همچنین در وقوع عقد بر مادربزرگ و دختر دختر، و اگر گمان یا
شكّ كند كه دخول شده بر او حرام نمى شود.
مسأله
۲۴۷۰ ـ اگر با مادر یا خواهر پسرى ازدواج نماید و بعد از ازدواج با
آن پسر لواط كند، آنها بر او حرام نمى شوند، هرچند احتیاط مستحبّ آن
است كه از زن خود به طلاق جدا شود، خصوصاً در صورتى كه خواهر آن پسر
باشد، و احتیاط واجب آن است كه اگر لواط كننده زن خودرا طلاق داده،
دوباره با او ازدواج نكند.
مسأله
۲۴۷۱ ـ اگر كسى در حال احرام با زنى ازدواج نماید، عقد او باطل
است، و اگر مى دانسته كه ازدواج كردن در حال احرام حرام است، آن زن
بر او حرام ابدى مى شود.
مسأله
۲۴۷۲ ـ اگر زنى كه در حال احرام است با مردى كه در حال احرام نیست
ازدواج كند، عقد او باطل است، و اگر زن مى دانسته كه ازدواج كردن در
حال احرام حرام است، بنابر احتیاط آن مرد بر او حرام ابدى مى شود.
مسأله
۲۴۷۳ ـ اگر مرد طواف نساءرا ـ كه یكى از كارهاى حجّ و عمره مفرده
است ـ به جا نیاورد، زنش و زنان دیگر كه به احرام بر او حرام شده
بودند حلال نمى شوند، و نیز اگر زن طواف نساء نكند مرد بر او حلال
نمى شود، ولى اگر بعد طواف نساءرا انجام دهند، حلال مى شوند.
مسأله
۲۴۷۴ ـ نزدیكى با دخترى كه عقد كرده تا بالغ نشده حرام است، ولى
اگر پیش از آن كه نُه سال دختر تمام شود با او نزدیكى كند بعد از بلوغ
دختر نزدیكى با او حرام نیست اگرچه افضاء شده باشد، ( معناى افضاء در
مسأله «۲۴۴۴» گذشت ).
مسأله
۲۴۷۵ ـ زن آزادى را كه شوهرش سه مرتبه اورا طلاق داده بر شوهرش
حرام مى شود، ولى اگر با شرایطى كه در احكام طلاق مى آید با مرد دیگرى
ازدواج كند، بعد از وفات یا طلاق شوهر دوم و تمام شدن عدّه، شوهر
اوّل مى تواند دوباره با او ازدواج كند.
احكام عقد دائم
مسأله ۲۴۷۶ ـ
زنى كه عقد دائمى شده نباید بدون اذن شوهر از خانه
بیرون رود، و باید خودرا براى هر لذّت مشروعى كه او مى خواهد تسلیم
نماید، و بدون عذر شرعى از نزدیكى كردن او جلوگیرى نكند، و اگر این
وظایف را انجام دهد، تهیه غذا و لباس و منزل و سایر مایحتاج زن ـ بر
طبق آنچه متعارف است ـ بر شوهر واجب است، و اگر تهیه نكند ـ چه
توانایى داشته باشد یا نداشته باشد ـ مدیون زن است.
مسأله ۲۴۷۷ ـ
اگر زن در كارهایى كه در مسأله پیش ذكر شد اطاعت
شوهر را نكند گناهكار است، و حقّ غذا و لباس و منزل و سایر ما یحتاج و
همخوابى ندارد، ولى مهر او از بین نمى رود.
مسأله ۲۴۷۸ ـ
مرد حقّ ندارد زن خودرا به خدمت خانه ملزم كند.
مسأله ۲۴۷۹ ـ
مخارج سفر زن اگر بیشتر از مخارج او در وطن باشد بر
شوهر نیست، مگر سفرى باشد كه مخارج آن سفر عرفاً نفقه او باشد، مانند
آن كه بیمار باشد و معالجه متوقّف بر سفر باشد، كه در این صورت مخارج
سفر به قدر متعارف بر شوهر است، و همچنین اگر شوهر مایل باشد كه زن را
به سفر ببرد.
مسأله ۲۴۸۰ ـ
زنى كه خرج او بر شوهر است و شوهر خرج اورا نمى دهد
مى تواند بعد از مطالبه و امتناع شوهر خرجى خودرا بدون اذن از مال او
بردارد، و بنا بر احتیاط واجب ـ اگر ممكن باشد ـ از حاكم شرع براى
برداشتن اذن بگیرد، و اگر نتواند از مال او بردارد و اجبار او هم به
وسیله متصدّى امور حسبیه میسّر نباشد، چنانچه ناچار باشد كه معاش
خودرا تهیه كند، در موقعى كه مشغول تهیه معاش است اطاعت شوهر بر او
واجب نیست.
مسأله ۲۴۸۱ ـ
مرد ـ بنابر احتیاط واجب ـ در هر چهار شب، یك شب
نزد زن دائمى خود بماند، ولى اگر دو زن داشته باشد و نزد یكى از آنها
یك شب بماند، واجب است نزد دیگرى نیز یك شب در ضمن چهار شب بماند.
مسأله ۲۴۸۲ ـ
شوهر نمى تواند بیش از چهارماه نزدیكى با زن دائمى
جوان خود را ترك كند، و همچنین بنابر احتیاط واجب در غیر زن جوان،
مگر با رضایت زن، یا آن كه نزدیكى بر مرد ضررى یا حرجى باشد در صورتى
كه با ضرر و حرج بر زن مزاحمت نكند، یا آن كه زن ناشزه باشد، و یا آن
كه در ضمن عقد بر زن شرط شده باشد كه اختیار نزدیكى با مرد باشد.
مسأله ۲۴۸۳ ـ
اگر در عقد دائم مهررا معین نكنند، عقد صحیح است،
و چنانچه مرد با زن نزدیكى كند، باید مهر اورا مطابق مهر زنهایى كه
مثل او هستند بدهد، ولى در متعه چنانچه مهررا معین نكنند، عقد باطل
است.
مسأله ۲۴۸۴ ـ
اگر موقع خواندن عقد دائم براى دادن مهر مدّتى معین
نكرده باشند، زن مى تواند پیش از گرفتن مهر از نزدیكى كردن شوهر
جلوگیرى كند، چه شوهر توانایى دادن مهر را داشته باشد و چه نداشته
باشد، ولى اگر پیش از گرفتن مهر به نزدیكى راضى شود و شوهر با او
نزدیكى كند، دیگر نمى تواند بدون عذر شرعى از نزدیكى شوهر جلوگیرى
نماید.