شروع یک سخنرانی خوب
شما می توانید مثل خیلی از سخنرانان بزرگ ازهمان ابتدا فضا را در دست گرفته و نافذ باشید .البته چنانچه نکات زیررا انجام دهید.
1- سخنرانی خود را با نام و
حمد خدا و درود و سلام بر پیامبر محبوب خدا صلی الله علیه و آله و خاندان
او و بویژه امام زمان علیهم السلام و نفرین بر دشمنان آنان آغاز کنید .
مثلا چنین بگویید: «بسم الله الرحمن الرحیم، الحمدلله رب العالمین، ثم
الصلوه و السلام علی سیدنا و نبینا ابی القاسم محمد و علی اهل بیته الطیبین
الطاهرین سیما بقیه الله فی الارضین و لعنه الله علی اعدآئهم اجمعین من
الآن الی قیام یوم الدین » .
2 – می توانید پس از
یادکرد نام و ستایش خدا و درود بر پیامبر صلی الله علیه و آله و خاندان او
علیهم السلام، آیه و یا حدیث و یا شعری را که با محتوای سخن شما ارتباط و
تناسب دارد، در آغاز سخنرانی خود بخوانید . مثلا اگر موضوع و محتوای سخنتان
درباره «دعا» است، می توانید این آیه را بخوانید: «و قال ربکم ادعونی
استجب لکم … پروردگارتان گفت: شما بخوانید مرا، من هم اجابت می کنم شما را»
.
3 – شایسته است که در آغاز
سخنرانی تان، موضوع و طرح و چارچوب بحث و سخن خود را برای شنوندگان بیان
کنید . مثلا چنین بگویید: «بحث امروز ما درباره اخلاص است که عنوانهای آن
عبارتند از: تعریف اخلاص، ارزش و اهمیت اخلاص، آثار و فواید اخلاص، اقسام
اخلاص، مراحل اخلاص، ویژگیهای مخلصان و …» .
4 – گاهی با خواندن یک یا
چند بیت زیبای شعر در آغاز سخنرانی تان، می توانید جذابیت خاصی به سخنرانی
خود بدهید . مثلا اگر در مجلسی برای «جانبازان » و «خانواده » های آنان سخن
می گویید، می توانید زبان حال آنان را این گونه بازگو کنید:
اگر داغ دل بود ما دیده ایم
اگر خون دل بود ما خورده ایم
اگر دل دلیل است آورده ایم
اگر داغ شرط است ما برده ایم
5 – برای آغاز سخنرانی
خود، عبارات و جملات مناسب و زیبایی انتخاب کنید . مثلا چنانچه موضوع
سخنرانی شما درباره «شهادت » است، می توانید این جمله را بگویید: «خون جامه
را ناپاک، اما جامعه را پاک می کند .»
6 – گاهی بیان یک داستان
جالب و زیبا در آغاز سخنرانی، بسیار مؤثر خواهد بود و جلب توجه خواهد نمود .
به طور نمونه، چنانچه موضوع سخنرانی شما «استفاده از روش غیر مستقیم در
تعلیم و تربیت » است، می توانید داستان وضو گرفتن امام حسن و امام حسین
علیهما السلام را، در حضور پیرمردی که اشتباه وضو می گرفت، بیان کنید .
7 – گاهی می توانید سخنرانی خود را با طرح یک سؤال آغاز نمایید تا هم توجه شنوندگان را
به سخنان خود جلب کنید و هم آنان را در سخنرانی تان شریک سازید . مثلا
چنانچه موضوع سخنرانی شما درباره «توبه » است، می توانید در آغاز آن، این
سؤال را مطرح نمایید: «توبه و شرایط آن چیست و آیا توبه در آخر عمر پذیرفته
می شود یا نه؟»
8 – در ابتدای سخنرانی
خود، ارزش و اهمیت موضوع سخنرانی تان را برای شنوندگان خویش بیان کنید تا
به آن علاقه مند شوند و به سخنان شما تا پایان سخنرانی تان گوش فرا دهند .
به طور مثال، چنانچه موضوع سخنرانی شما درباره «تقوا» است، در آغاز سخنرانی
خود، به ارزش و اهمیت «تقوا» از نظر قرآن، از نظر معصومان علیهم السلام،
از دیدگاه حضرت امام خمینی رحمه الله و مقام معظم رهبری – مدظله العالی – و
علماء و دانشمندان بپردازید .
9 – سعی کنید در همان
آغاز، بر مجلس سخنرانی تان مسلط شوید . گاه با خواستن یک یا چند صلوات از
جمعیت شنوندگان، می توانید این کار را انجام دهید .
10 – گاهی در آغاز برخی از
سخنرانیها خوشامدگویی به شنوندگان لازم است . به طور نمونه، می توانید
چنین بگویید: «به همه حضاری که به این مجلس تشریف آورده اند، عرض سلام و
خوشامدگویی دارم . امیدوارم ثوابی از این مجلس، در پرونده اعمال ما و شما
ثبت و ضبط شود .»
11 – باید در کیفیت و کمیت
مقدمه سخنرانی خود دقت نمایید . مثلا کمیت مقدمه سخنرانی تان نباید آن قدر
طولانی شود که فرصت چندانی برای بیان اصل سخنرانی تان باقی نماند .
12 – همه قوای خود را در
مقدمه سخنرانی تان به کار نبرید، بلکه برای بقیه سخنرانی خود نیز ذخیره
نگاه دارید . از اینرو، در مقدمه سخنرانی خویش باید از حدت و حرارت به خرج
دادن خودداری کنید تا برای ادامه سخنرانی تان، با خستگی روبه رو نشوید و
حنجره شما توانایی سخن گفتن را نیز داشته باشد .
13 – در آغاز سخنرانی، از
مطالبی که مورد قبول و توافق میان شما و شنوندگانتان است، استفاده کنید تا
آنان، در همان آغاز، نسبت به شما و محتوای سخنرانی تان علاقه مند شوند و
موضعگیری منفی نکنند . مثلا اگر برای کسانی سخن می گویید که «ولایت فقیه »
را قبول دارند، اما درباره «حدود و اختیارات
ولی فقیه » سؤالات و شبهاتی دارند، شما در آغاز سخنان خود، از «ارزش و
اهمیت ولایت فقیه » و سپس از «آثار و فواید ولایت فقیه » و آن گاه از
«شرایط ولی فقیه » و در پایان سخنانتان، از «حدود و اختیارات ولی فقیه »
سخن بگویید .
40 توصيه ازآدمهای موفق
رايگ هايپر؛ نويسنده، محقق، مقاله
نويس، مجري راديو و تلويزيون و يک سخنران حرفه اي است در 25 سال گذشته، او
با کارهايش به عنوان يک کارشناس حرفه اي موفقيت در حوزه هاي شخصي و اجتماعي
معرفي شده. هاپير يک سايت هم درباره سخنراني موثر دارد که در آن نوشته:
«من خواسته ام بخش هاي مهم کتاب
هاي کمکي که تا به حال خوانده ام و تجربه هايي که در زندگي ام داشته ام را
به صورت 40 نکته کليدي فشرده کنم و در اختيار ديگران بگذارم تا در هر زمان
بتوانند آن را بخوانند. مطمئنا کتاب هايي که در سطح جهاني فروخته مي شوند و
درباره خودياري هستند ممکن است براي بعضي ها قابل استفاده باشند ولي من
مايلم چيزي بنويسم که براي همه مفيد واقع شود.آ» حالا اين شما و اين هم 40
توصيه کرايگ هايپر. بخوانيد و قضاوت کنيد.
1) فرصت هايي را مي بينند و پيدا مي کنند که ديگران آنها را نمي بينند.
2) از مشکلات درس مي گيرند، در حالي که ديگران فقط مشکلات را مي بينند.
3) روي راه حل ها تمرکز مي کنند.
4) هوشيارانه و روشمندانه موفقيت شان را مي سازند، در زماني که ديگران آرزو مي کنند موفقيت به سراغ شان آيد.
5) مثل بقيه ترس هايي دارند ولي اجازه نمي دهند ترس آنها را کنترل و محدود کند.
6) سوالات درستي از خود مي پرسند. سوال هايي که آنها را در مسير مثبت ذهني و روحي قرار مي دهد.
7)
به ندرت از چيزي شکايت مي کنند و انرژي شان را به خاطر آن از دست نمي
دهند. همه چيزي که شکايت کردن باعث آن است فقط قرار دادن فرد در مسير منفي
بافي و بي ثمر بودن است.
8) سرزنش نمي کنند (واقعا فايده اش چيست؟) آنها مسووليت کارهايشان و نتايج کارهايشان را تماما به عهده مي گيرند.
9)
وقتي ناچارند از ظرفيتي بيش از حد ظرفيت شان استفاده کنند هميشه راهي را
براي بالا بردن ظرفيت شان پيدا مي کنند و بيشتر از ظرفيت شان از خود توقع
دارند. آنها از آنچه دارند به نحو کارآمدتري استفاده مي کنند.
10)
هميشه مشغول، فعال و سازنده هستند. هنگامي که اغلب افراد در حال استراحت
هستند آنها برنامه ريزي مي کنند و فکر مي کنند تا وقتي که کارشان را انجام
مي دهند استرس کمتري داشته باشند.
11) خودشان را با افرادي که با آنها هم فکر هستند متحد مي کنند. آنها اهميت و ارزش قسمتي از يک گروه بودن را مي دانند.
12)
بلندپرواز هستند و دوست دارند حيرت انگيز باشند. آنها هوشيارانه انتخاب مي
کنند تا بهترين نوع زندگي را داشته باشند و نمي گذارند زندگي شان اتوماتيک
وار سپري شود.
13)
به وضوح و دقيقا مي دانند که چه چيزي در زندگي مي خواهند و چه نمي خواهند.
آنها بهترين واقعيت را دقيقا براي خودشان مجسم و طراحي مي کنند به جاي
اينکه صرفا تماشاگر زندگي باشند.
14) بيشتر از آنکه تقليد کنند، نوآوري مي کنند.
15) در انجام کارهايشان امروز و فردا نمي کنند و زندگي شان را در انتظار رسيدن بهترين زمان براي انجام کاري از دست نمي دهند.
16)
آنها دانش آموزان مدرسه زندگي هستند و همواره براي يادگيري روي خودشان کار
مي کنند. آنها از راه هاي مختلفي مثل تحصيلات آموزشگاهي، ديدن و شنيدن،
پرسيدن، خواندن و تجربه کردن ياد مي گيرند.
17) هميشه نيمه پر ليوان را مي بينند و توانايي پيدا کردن راه درست را دارند.
18) دقيقا مي دانند که چه کاري بايد انجام دهند و زندگي شان را با از شاخه اي به شاخه اي ديگر پريدن از دست نمي دهند.
19) ريسک هاي حساب شده اي انجام مي دهند؛ ريسک هاي مالي، احساسي و شغلي.
20)
با مشکلات و چالش هايي که برايشان پيش مي آيد سريع و تاثيرگذار روبه رو مي
شوند و هيچ وقت در مقابل مشکلات سرشان را زير برف نمي کنند. با چالش ها
روبه رو مي شوند و از آنها براي پيشرفت خودشان بهره مي برند.
21)
منتظر قسمت و سرنوشت و شانس نمي مانند تا آينده شان را رقم بزند. آنها بر
اين باورند که با تعهد و تلاش و فعاليت، بهترين زندگي را براي خودشان مي
سازند.
22) وقتي بيشتر مردم کاري نمي کنند؛ آنها مشغول فعاليت هستند. آنها قبل از اينکه مجبور به کاري بشوند، عمل مي کنند.
23) بيشتر
از افراد معمولي روي احساسات شان کنترل دارند. آنها همان احساساتي را
دارند که ما داريم ولي هيچ گاه برده احساسات شان نمي شوند.
24) ارتباط گرهاي خوبي هستند و روي رابطه ها کار مي کنند.
25)
براي زندگي شان برنامه دارند و سعي مي کنند برنامه شان را عملي کنند.
زندگي آنها از کارهاي برنامه ريزي نشده و نتايج اتفاقي عاري است.
26)
در زماني که بيشتر مردم به هر قيمتي مي خواهند از رنج کشيدن و بودن در
شرايط سخت اجتناب کنند، افراد موفق قدر و ارزش کار کردن و بودن در شرايط
سخت را مي فهمند.
27) ارزش هاي زندگي شان معلوم است و زندگي شان را روي همان ارزش ها بنا مي کنند.
28)
تعادل دارند. وقتي از لحاظ مالي موفق هستند، مي دانند که پول و موفقيت
مترادف نيستند. آنها مي دانند افرادي که فقط از نظر مالي در سطح مطلوبي
قرار دارند، موفق نيستند. اين در حالي است که خيلي ها خيال مي کنند پول
همان موفقيت است. ولي آنها دريافته اند که پول هم مثل بقيه چيزها يک وسيله
است براي دستيابي به موفقيت.
29) اهميت کنترل داشتن روي خود را درک کرده اند. آنها قوي هستند و از اينکه راهي را مي روند که کمتر کسي مي تواند برود، شاد مي شوند.
30) از خودشان مطمئن هستند و به احساسات ناشي از اينکه کجا زندگي مي کنند و چه دارند و چه طور به نظر مي رسند، توجهي ندارند.
31) دست و دل باز و مهربان هستند و از اينکه به ديگران کمک مي کنند تا به خواسته هايشان برسند خوشحال مي شوند.
32) متواضع
هستند و اشتباهات شان را با خوشحالي مي پذيرند و به راحتي عذرخواهي مي
کنند. آنها از توانايي هايشان خاطر جمع هستند ولي به آن مغرور نمي شوند.
آنها خوشحال مي شوند که از ديگران بياموزند و از اينکه به ديگران کمک مي
کنند تا خوب به نظر برسند بيشتر از کسب افتخارات شخصي شان لذت مي برند.
33)
انعطاف پذير هستند و تغيير را غنيمت مي شمارند. وقتي وضعيتي پيش مي آيد که
عادت ها و آسايش روزمره شان را بر هم مي زند از آن استقبال مي کنند و با
آغوش باز وضعيت جديد و ناشناس را مي پذيرند.
34) هميشه
سلامت جسماني خود شان را در وضعيت مطلوبي نگه مي دارند و مي دانند که
بدنشان خانه اي است که در آن زندگي مي کنند و به همين خاطر، سلامت جسماني
براي آنها خيلي مهم است.
35) موتور بزرگ و پرقدرتي دارند. سخت کار مي کنند و تنبلي نمي کنند.
36) هميشه منتظر بازتاب کارهايشان هستند.
37) با افراد بدذات و غيرموجه نشست و برخاست نمي کنند.
38) وقت شان و انرژي شان را روي وضعيت هايي که از کنترل شان خارج است صرف نمي کنند.
39) کليد خاموش روشن دارند. مي دانند چگونه استراحت کنند و ريلکس شوند. از زندگي شان لذت مي برند و سرگرم مي شوند.
40) آموخته هايشان را تمرين مي کنند. درباره تئوري هاي عجيب و غريب خيالبافي نمي کنند بلکه واقع بينانه زندگي مي کنند.