سخنان امام خمینی درباره ی حجاب
«خواهرم: محجوب باش و باتقوا، که شمایید که دشمن را با چادرسیاهتان و تقوایتان مىکشید.»
«حجاب تو سنگر تو است، تو از داخل حجاب دشمن را مى بینى و دشمن تو را نمى بیند.»
(سردار شهید رحیم آنجفى)
حضرت امام خمینی (ره):
اسلام
در وقتی که ظهور کرد در جزیرتالعرب‚ بانوان حیثیت خودشان را پیش مردان از
دست داده بودند‚ اسلام آنها را سربلند و سرافراز کرد‚ اسلام آنها را با
مردان مساوی کرد. عنایتی که اسلام به بانوان دارد بیشتر از عنایتی است که
بر مردان دارد. مردان بر ملت ها حق دارند و زن ها حق بیشتر دارند‚ زن
ها مردان شجاع را در دامن خود بزرگ می کنند. قرآن کریم انسان ساز است و زن
ها نیز انسان ساز‚ وظیفه زن ها انسان سازی است. اگر زن های انسان ساز از
ملت ها گرفته بشود‚ ملت ها به شکست و انحطاط مبدل خواهند شد‚ شکست خواهند
خورد‚ منحط خواهند شد. زن ها هستند که ملت ها را تقویت می کنند‚ شجاع می کنند. (صحیفه نور ج 11 صفحه 253 تاریخ: 12/11/58)
* * * * * * *
همانطوری
که مرد در همه شئون دخالت دارد‚ زن هم دخالت دارد‚ همانطوری که مرد باید
از فساد اجتناب کند‚ زن هم باید از فساد اجتناب کند. زن ها نباید ملعبه دست
جوان های هرزه بشوند‚ زن ها نباید مقام خودشان را منحط کنند و خدای
ناخواسته بزک کرده بیرون بیایند و در انظار مردم فاسد قرار بگیرند. زن ها
باید انسان باشند‚ زن ها باید تقوا داشته باشند‚ زن ها مقام کرامت دارند‚ زن
ها اختیار دارند‚ همانطوری که مردها اختیار دارند. خداوند شما را با کرامت
خلق کرده است‚ آزاد خلق کرده است. خداوند همانطوری که قوانینی برای
محدودیت مردها در حدود اینکه فساد بر آنها راه نیابد دارد‚ در زن ها هم
دارد. همه برای صلاح شماست‚ همه قوانین اسلامی برای صلاح جامعه است. آنها که زن ها را می خواهند ملعبه مردان و ملعبه جوان های فاسد قرار بدهند. خیانتکارند.
زن ها نباید گول بخورند‚ زن ها گمان نکنند که این مقام زن است که باید بزک
کرده بیرون برود‚ با سر باز و لخت. این مقام زن نیست‚ این عروسک بازی است‚
نه زن. زن باید شجاع باشد‚ زن باید در مقدرات اساسی مملکت دخالت بکند. زن
آدم ساز است‚ زن مربی انسان است.(صحیفه نور ج 11 صفحه 253 تاریخ: 12/11/58)
* * * * * * *
نقش
زن در جامعه بالاتر از نقش مرد است برای اینکه زنان‚ بانوان علاوه بر اینکه
خودشان یک قشر فعال در همه ابعاد هستند قشرهای فعال را در دامن خودشان
تربیت می کنند. خدمت مادر به جامعه از خدمت معلم بالاتر است و از خدمت همه
کس بالاتر است و این امری است که انبیا می خواستند و می خواستند که بانوان
قشری باشند که همه آنها تربیت کنند جامعه را و شیرزنان و شیرمردانی به
جامعه تقدیم کنند.(صحیفه نور ج 14 صفحه 130 تاریخ:59/12/25 )
* * * * * * *
این
ولادت با سعادت[ولادت حضرت فاطمه سلام الله علیها] در زمان و محیطی واقع
شد که زن به عنوان یک انسان مطرح نبود و وجود او موجب سرافکندگی خاندانش در
نزد اقوام مختلف جاهلیت به شمار می رفت. در چنین محیط فاسد و وحشتزایی‚ پیامبر
بزرگ اسلام دست زن را گرفت و از منجلاب عادات جاهلیت نجات بخشید. و تاریخ
اسلام گواه احترامات بی حد رسول خدا صلی الله علیه و آله به این مولود شریف
است‚ تا نشان دهد که زن‚ بزرگی ویژه ای در جامعه دارد که اگر برتر از مرد
نباشد‚ کمتر نیست. پس این روز‚ روز حیات زن و روز پایه گذاری افتخار و نقش بزرگ او در جامعه است.(صحیفه نور ج 14 صفحه 201 تاریخ 4/2/60)
* * * * * * *
امام
در پاسخ خبرنگاران و بانوان محجبی که درباره میزان حجاب در ایران از ایشان
سؤال کردند؛ فرمودند: «آرى در اسلام زن باید حجاب داشته باشد، ولى لازم
نیست که چادر باشد. بلکه زن مىتواند هر لباسى را که حجابش را به وجود آورد
اختیار کند. ما نمىتوانیم و اسلام نمىخواهد که زن به عنوان یک شى ء و یک
عروسک در دست ما باشد. اسلام مىخواهد شخصیت زن را حفظ کند و از او انسانى
جدى و کارآمد بسازد. ما هرگز اجازه نمىدهیم تا زنان فقط شیئى براى مردان و
آلت هوسرانى باشند .»
صحیفه نور ج5
برخورد امام خمینی(ره) با بی بند و باری در سواحل دریا
حضرت ایشان با خبر شدند که در سواحل
دریا بی بندوباری و اختلاط صورت می گیرد برآشفته شده و فرمود: «براى اینکه
اسلام جلوى شهوات را مىگیرد؛ اسلام نمىگذارد که بروند توى این دریاها
شنا کنند. پوستشان را مىکند! …که بعد از اینکه مى رفتند زن و مرد در
دریا، زنها همان طور و همان طور مىآمدند توى شهر! مردم هم جرأت نمىکردند
حرف بزنند. امروز اگر یک همچو چیزى بشود، اینها را ما خواهیم تکلیفشان را
معین کرد. و دولت هم معین کرد.
البته دولت [به] طورى که وزیر کشور
گفتند، گفتند ما جلویش را گرفتیم. اگر نگیرند، مردم مىگیرند. مگر
مازندرانیها مى گذارند یا رشتیها مىگذارند که باز کنار دریاشان مثل آن
وقت باشد؟ مگر بندر پهلوىاىها (بندر انزلى) مردهاند که زن و مرد با هم
در یک دریا بروند و مشغول عیش و عشرت بشوند! مگر مىگذارند اینها را؟
تمدنهاى اینها این است.
آزادىاى که آنها مىخواهند همین. این
جور آزادى! بروند قمار بکنند و با هم بشوند و با هم [سرگرم عیش و نوش]
بشوند آزادى در حدود قانون است. اسلام از فسادها جلو گرفته. و همه آزادیها
را که مادون فساد باشد داده. آنى که جلو گرفته فسادهاست که جلویش را
گرفته است. و ما تا زنده هستیم نمىگذاریم این آزادیهایى که آنها
مىخواهند، تا آن اندازهاى که مىتوانیم، آن آزادیها تحقق پیدا کند. »
صحیفه نور، ج8، ص: 339
افول خورشيد ( ویژه نامه شهادت رسول اکرم [ص] )
مدينه حال و هواي غريبي دارد. چندي است كه شهر پيامبر(ص) ، مونس اشك و آه شده است و خاطره خنده و تبسم را از ياد برده است.
از آن هنگام كه كاروان بزرگ حج ، از زيارت خانه خدا باز گشتهاند،
هر لحظه سيماي ملكوتي پيامبر(ص) افروختهتر ميشود و سرو بلندش، پس از يك عمر تلاش و پيكار، خميدهتر.
گويا در همين روزها پيك الهي براي او پيام آورده است كه اي محمد :
«تو ميميري، ديگر مردمان نيز ميميرند.» (زمر 30)
در حالي كه دست بر شانه علي(ع) دارد، راهي «قبرستان بقيع» ميشود، تا در واپسين لحظات، براي اسيران خاك، طلبِ آمرزش كند.
با قدمهايي شمرده، وارد «بقيع» ميشود. با نگاهي مهربان يك يك قبرها را از نظر ميگذراند و برايشان «فاتحه» ميخواند.
چندي پيش پيامبر(ص) به فاطمه(س) فرمود: دخترم! هر سال جبرئيل تمامي قرآن را يكبار براي من ميخواند؛ اما امسال دو مرتبه آن را خواند. فاطمه(س) نگران و مضطرب پرسيد: پدر؛ معني اين كار چيست؟! فرمود: دختر عزيزم؛ گويا امسال، آخرين سال زندگي من است. |
سپس غرق در افكاري آشفته، ابروانش در هم گره ميخورد و با نگراني ميگويد :
ـ فتنه ها، همچون پارههاي شب تيره، پيش ميآيند، در حالي كه پيوسته و متراكمند.
نگاهي به علي(ع) ميافكند و ميفرمايد:
كليد گنجهاي دنيا و آخرت را به من پيشنهاد كردهاند و مرا ميان آن و ملاقات پروردگار مخير ساختهاند.
اما من ديدار با خدا را برگزيدم.(1)
علي(ع) پريشان ميشود؛ چرا كه دريافته است، پيامبر(ص) آخرين لحظات حيات را تجربه ميكند.
اما
اين پيامهاي آسماني براي پيامبر(ص)، نويد پايان رنجهاست. بيست و اندي سال،
تلاش و پيكار و وقايع تلخ و شيرين آن، از برابر ديدگانش رژه ميروند.
به ياد ميآورد كه چگونه بر سرش خار و خاشاك ميريختند و پاي نبوتش را با كينههاي ديرينه ميخليدند.
دوران تلخ شِعب ابيطالب و نالههاي جانگداز «سميه» و «بلال»، در زير خروارها عداوت و دشمني، از خاطرش محو نميشود.
اما اينك، در آن سوي آسمانها، پيامبران و اولياء، صف در صف، انتظار مقدمش را ميكشند و ملايك به يُمن ورودش بهشت را آذين بستهاند.
فرشتگان ديدگان ملتمس خود را فرش راه او كردهاند
و جبرئيل و ميكائيل و اسرافيل، چشم از زمين بر نميدارند.
اما در پس تمامي شاديها، غمي جانكاه در وجود پيامبر(ص) شعله ميكشد و بر چهرهاش هالهاي از اندوه نشانده است.
گويا در اين دنيا، دل در گرو دلبندي دارد ، كه نميتواند بدون او از اين كره خاكي دل بر كند.
دلبندي كه حاصل عمر اوست و تمامي رنجهاي نبوت را در دامان پر مهر و عطوفت او تحمل كرده است.
گاه كه سرماي تلخ و گزنده كفار، قلبش را ميآزارد، تنها حرارت دلرباي اين شاهكار عالم هستي،
شكوفههاي اميد را در قلبش ميپروراند و در جهان پر از تعفن و لجنزار كفر و شرك، تنها بوي بهشت را از او استشمام كرده است .
و در ميان تمامي خاكيان، تنها او و چند تن ديگر از افلاكيان را مشاهده كرده است.
چگونه ميتواند به عرش پرواز كند، اما پاره تن خود را در فرش، بيهيچ تكيهگاهي، يكه و تنها رها كند.
گردباد حوادث را ميبيند، كه پس از او فاطمهاش(س) را در بر ميگيرند و گُل وجودش را در تندباد ظلم و تعدّي پرپر ميكنند.
از سوي ديگر، فاطمه چگونه بيپدر، در اين ظلمتكده خواهد ماند. او كه چشمان مهربانش با وجود پيامبر(ص)، پيوندي ناگسستني يافته است،
چگونه ميتواند پس از اين، بر خاك سرد و تيره مرقد پدر بنگرد.
دل زهرا(س) با قلب پيامبر(ص) ميتپد و روح و روان فاطمه(س) آميختهاي از روح مقدس پيامبر(ص) است.
اگر پيامبر(ص) بميرد، فاطمه(س) هم ميميرد.
چندي پيش پيامبر(ص) به فاطمه(س) فرمود:
ـ دخترم! هر سال جبرئيل تمامي قرآن را يكبار براي من ميخواند؛ اما امسال دو مرتبه آن را خواند.
فاطمه(س) نگران و مضطرب پرسيد:
ـ پدر؛ معني اين كار چيست؟!
ـ دختر عزيزم؛ گويا امسال، آخرين سال زندگي من است.(2)
از آن هنگام، ديگر گل لبخندي بر گلزار چهره فاطمه(س) نشكفت و آن چهره بشاش و زيبا به چهرهاي افسرده و غمگين بدل شده است.