زنها بیشتر مقصّرند یا مردها؟
با توجه به اینکه قرآن تعداد رکعت های نماز و جزئیات مباحث دیگر را ذکر
نکرده است ، اما در رابطه با مسئله حجاب و نگاه به جزئی ترین مسائل پرداخته
است! و چه زیبا مجموعه ی عظیمی از این قوانین که توسط رفیع ترین قانون
گذار ، نگارش و در کتابی که جمعاً در 114 سرفصل خلاصه می شود! گرد آوری شده
و حال مهم نیست برخی اسمش را قرآن بگذارند و برخی دیگر دفترچه راهنما
انسان!
قانون خدا نه برای آن است که ما را در تنگنا قرار دهد، بلکه برای آن است که از تنگناها و بدون اینکه آسیبی ببینیم نجاتمان بخشد.
« یُرِیدُ اللّهُ بِكُمُ الْیُسْرَ وَلاَ یُرِیدُ بِكُمُ الْعُسْرَ»
همه
چیز از اینجا شروع شد، جوانی از انصار با زنی خوش سیما که طبق عرف جامعه
روسری خویش را پشت گوش هایش قرار داده بود و چهره، گردن، گلو و بخشی از
سینه اش نمایان بود روبرو گردید و به او خیره شد و چشم از او بر نداشت تا
اینکه زن وارد کوچهای شد .
جوان نیز همینطور که با نگاه به پشت
سرش آن زن را تعقیب می کرد وارد کوچه تنگی شد و ناگهان صورتش به تیزی
استخوانی که از دیوار بیرون زده بود برخورد کرد و شکافته شد. همین که زن
رفت، جوان تازه به خود آمد و دید خون از صورتش جاری است!
و بعد از
این داستان بود که جوان با همان حال و سر و صورتی خونین به نزد پیامبر آمد
و قانون حرمت نگاه در آیه30 سوره نور و در قانون اساسی مسلمین، قرآن بر
پیامبر گرامی اسلام نازل شد:
«قُل لِّلْمُۆْمِنِینَ یَغُضُّوا
مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَیَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذَلِكَ أَزْكَى لَهُمْ إِنَّ
اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا یَصْنَعُونَ»
«ای پیامبر به مردان مۆمن بگو
چشمان خود را فرو بندند و عورت های خود را از گناه حفظ کنند، این عمل برای
آنها پاکیزه تر است و قطعاً خدا به آنچه می کنید ، آگاه است».
تبعیضی
در کار نیست و سریعاً در آیه ی بعد به زنان نیز، حفظ نگاه و عفتشان گوشزد
می شود. البته برای آنکه زینت هایشان بیشتر است مسئولیت هایشان نیز بیشتر
می شود.[سوره نساء، آیه 23]
محرم و نامحرم در بیان قرآن
به حكم صریح قرآن، تنها این افراد، محرم هستند و مابقی حكم نامحرم را دارند.
امّا
در جوامع امروز، به هر دلیل، گاهی زن و مرد، بدون در نظر گرفتن مسائل
اخلاقى و همچنین احكام محرم و نامحرمی، در ارتباط هستند و دچار دهها مفسده
اجتماعى شده و خود و اجتماع را به سمت هلاكت سوق میدهند.
این
ارتباط ناسالم، خود دارای شدّت و ضعف است و ضعیفترین مرحله آن را میتوان
نگاه حرام دانست؛ حرامی که خدای متعال در مورد آن، مردها را اینگونه مورد
خطاب قرار میدهد:
«قُل لِّلْمُۆْمِنِینَ یَغُضُّوا
مِنْ أَبْصَارِهِمْ…؛[نور/ 30] به مومنان بگو: چشمهای خود را از نگاه به
نامحرم فرو گیرند» و همچنین خطاب به زنان میفرماید:
«وَ
قُلْ لِلْمُۆْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ یحْفَظْنَ
فُرُوجَهُنَّ و…؛[نور، آیه 31] و به زنان مۆمن بگو که چشمان خویش
فروگیرند و شرمگاه خود نگه دارند و…».
شاید بتوان گفت که نقطه
آغازین ارتباطات ناسالم بین زنان و مردان، همین نگاه حرام است. به همین
دلیل بارها در گفتار و سیره معصومین(علیهمالسلام) از آن نهی شده است.
به
عنوان نمونه؛ پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) از جانب خدای متعال
میفرماید: «یَابْنَ آدَمَ… وَ اِن نازَعَکَ بَصرُکَ الَی مَا حُرِّمَتْ
عَلَیْکَ فَقَدْ اَعنتُکَ عَلَیْهِ بِطَبِقَتَینِ فَاطْبِق؛ فرزند آدم !…
اگر چشمت بخواهد تو را به نگاه حرام بکشاند، من دو پلک در اختیار تو قرار
دادهام، پس آنها را فرو بند».[ اصول كافی، ج8، ص 219]
و همچنین
حضرت صادق(علیهالسلام) میفرماید: «النّظرُ سَهْمٌ مَسْمُومٌ مِنْ سَهامِ
اِبْلِیس مَنْ تَرَکَهَا لِللّهِ عَزّوَجَلَّ لَا لِغَیْرِهِ اَعْقَبَهُ
آمِناً و اِیمَاناً یَجِدُ طَعْمُهُ؛ نگاه، ناروا تیری مسموم از تیرهای
شیطان است. هرکس آن را تنها به خاطر خدا ترک کند، خداوند آرامش و ایمانی به
او میدهد که طعم گوارای آن را در خود، مییابد». [ بحارالانوار، ج14،
ص38]
با کمی دقت می توان فهمید که اشاره به نکته تیر زهر آلود در
سخنان ارزنده پیامبر گرامی اسلام، سمفونی نگاه حرام را به اوج خود می
رساند!
در این حدیث با مهارت بالای سخنوری ، تمامی حملات شیطان به
تیر تشبیه شده ولی تیر نگاه حرام تنها تیری است که به زهر آغشته است و
تنها تیری است که زهر آن، با جاری شدن در خون قربانی به تک تک اجزا و سلول
های بدنش نفوذ می کند و در نهایت تنومند ترین افرد را به خاک ذلت می افکند.
از وصیت های امام صادق (علیه السلام) به عبدالله بن جندب است كه
فرمود: حضرت عیسی بن مریم (علیهماالسلام) به یارانش میفرمود: از نگاه
كردن (به نامحرم) بپرهیزید، زیرا نگاه بذر شهوت را در دل شخص میپاشد و
مقدمات بدبختی او را فراهم میكند. (نفس در اسارت شیطان،159)
نگاه
مسموم غصه طولانی میآورد ؛ امام صادق (علیه السلام): و چه بسیار
نگاههایی كه غصه های طولانی را در بر خواهد داشت. (بحارالانوار، ج 104، ص
40)
از حضرت علی (علیه السلام) روایت شده است كه: هر كس چشم خود
را پایین اندازد دل خود را آسوده كرده است. (کتابچی، ریشه های قساوت قلب، ص
103)
نگاه به نامحرم موجب چشم پر از آتش میشود، هر كس چشمش را
از نگاه به نامحرم پر كند خداوند در روز قیامت چشمش را از آتش پر میکند،
مگر این كه توبه كند و بازگشت نماید. (بحارالانوار، ج 104،32)
همانگونه
كه پیامبر خدا میفرمود: زنای چشم نگاه كردن است البته اگر عواقب وخیم این
مسئله بادقت بررسی شود، میتوان گفت كه این نگاه، گناه ساز است ؛ چرا که
اكثر زناها، لواط ها و نتیجه طلاقها، نزاعهای خانوادگی و انحرافها و
…از همین نگاهها بوجود آمده است. برخی جوانان به خاطر یك نگاه به
انحرافهای گوناگونی مبتلا شدهاند. خودكشی کردهاند، دگر كشی کردهاند،
فرار نمودهاند، زندگی علمی و آینده خود را به خطر انداختهاند، به اعتیاد
مبتلا شدهاند، به بیماریهای جنسی و جسمی مبتلا شدهاند، آبروی خود و
خانواده خویش یا طرف مقابل را برده و یا در معرض خطر قرار دادهاند، چه بسا
یك نگاه، حیثیت یك قشر، صنف، گروه، جمعیت خاص را برده است و ضربه ای
جبران ناپذیر به آنها وارد كرده است، و موجب سلب اعتماد از اجتماع را
مهیا کرده و آخرت و خود و دیگران را به ركود کشاندهاند. (نفس در اسارت
شیطان،159)
بنابراین خاستگاه بسیاری از ناهنجاریها، ارتباطات ناسالم، بیحیاییها و… همین نگاه حرام است كه نباید از آن غافل شد.
به
بیان دیگر، اگر جامعهای در زمینه حجاب و عفاف آسیب میبیند، ــ جدای از
عوامل بیرونی ــ بیش از آنچه زنان در این امر، مقصّر باشند، مردان مقصّرند؛
چرا كه ــ جدای از مباحث غیرت و مردانگی ــ فرد بیحجاب، در مواجهه با
افرادی كه برای مقابله با این تیرهای مسموم شیطان، چشم خود را حفظ میكنند،
جایگاهی برای خود ندیده و به فكر اصلاح خواهد افتاد.
محرم و نامحرم, محرم و نامحرم در قرآن, احکام محرم و نامحرم, احكام نگاه كردن
خفاشصفتان، از نور حجاب میترسند
شنیده
اید که میگویند خفاشها نمیتوانند در برابر نور مقاومت کنند و از آن
فرار میکنند، پس آنها نور را مانع خود میبینند و میخواهند همهجا تاریک
باشد تا از فرصت استفاده کنند.
دشمنان اسلام، هم که از ارزشهای
مورد نظر اسلام، میترسند و میخواهند براى هرگونه هوسرانی و ظلم و
بیدادگرى آزاد باشند و به قول قرآن کریم: «بَلْ یُرِیدُ الْإِنْسانُ
لِیَفْجُرَ أَمامَهُ؛ [قیامت/5] انسان مىخواهد (آزاد باشد و بدون ترس از
دادگاه قیامت) در تمام عمر گناه كند»، پس هریک از ارزشهای اسلامی را مانعی
برای رسیدن به هوسرانی خود میبینند و میخواهند آنها را بیارزش جلوه
دهند تا آن ارزش، مورد بیتوجهی قرار گیرد.
در نتیجه؛ آنها از اصل
اسلام و اسلام اصیل، میترسند زیرا اسلام میگوید: «لَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ
لِلْكافِرینَ عَلَى الْمُۆْمِنینَ سَبیلاً؛[نساء/141] خداوند هرگز راهى
براى سلطهى كفّار بر مسلمانان قرار نداده است».
كلمه «سَبیلاً »
(در آیهی کریمه) به اصطلاح از قبیل «نكره در سیاق نفى» است و معنى عموم
را میرساند یعنی كافران، نه تنها از نظر منطق بلكه از نظر نظامى و سیاسى و
فرهنگى و اقتصادى و خلاصه از هیچ نظر بر افراد با ایمان، چیره نخواهند شد.
[با استفاده از تفسیر نمونه، ج4، ص175]
پس اگر کافران، راهی
برای تسلط بر عدّهای از مسلمانان پیدا کردند، چنین مسلمانانی از نظر عقیده
یا عمل، دچار اشکال شدهاند، و یکی از مهمترین برنامههای دشمنان اسلام؛
برای راه یافتن به میان مسلمانان و تسلط بر آنها، ایجاد کمتوجهی به حجاب
است و بیحجابی، وسیلهای قوی برای انحراف فکری انسان ــ به خصوص جوانان
ــ است.
و این دشمنان، به قول قرآن کریم: «إِن یَظْهَرُواْ
عَلَیْكُمْ لَا یَرْقُبُواْ فِیكُمْ إِلاًّ وَ لَا ذِمَّةً یُرْضُونَكُم
بِأَفْوَاهِهِمْ وَ تَأْبىَ قُلُوبُهُمْ وَ أَكْثرَُهُمْ فَاسِقُون؛
[توبه/8] اگر ایشان بر شما دست یابند هیچ خویشاوندى و عهدى را رعایت
نمىكنند، با زبانهاى خود، شما را خشنود ساخته ولى دلهایشان (از این
معنا) اباء دارد و بیشترشان فاسقند».
اما هرچه بیشتر با حجاب مخالفت میکنند، ارزش حجاب و تعداد باحجابها بیشتر میشود.
«یُریدُونَ
لِیُطْفِۆُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ
لَوْ كَرِهَ الْكافِرُون؛ [صف/8] مىخواهند نور خدا را با دهانهایشان
خاموش كنند و خدا تمام كننده نور خویش است هر چند كه كافران كراهت داشته
باشند».
نتیجه گیری
حواسمان باشد که همه گناهان مثل زنا و
نگاه حرام دارای آثار سوء روی روح وروان انسانی میباشد كه اول مثل نقطه
سیاه روی تابلویی سفید روح را لكه دار میکند و رفته رفته اگر انسان به داد
خود نرسد و توبه نكند! دچار یك قساوت و سنگدلی میشود و تمام وجود او را
سیاهی و تباهی فرا میگیرد؛ و دیگر هیچ موعظه گری و هیچ متنبه كننده ای ،
حتی مرگ او را بیدار نخواهد كرد، مگر توجه خداوند متعال و اهل البیت (علیهم
السلام) دست او را بگیرد و از سرازیری جهنم نجات دهد.
گذشت زينت بزرگواريهاست !
در صحنه زندگي اجتماعي بشر، كمتر كسي را
مي توان يافت كه از عيب پاك بوده و از لغزش مصون باشد. اگر هم چنين افرادي
پيدا شوند، بسيار نادرند؛ زيرا انسان همواره گرفتار كشمكش غرايز حيواني و
تمايلات عالي انساني خويش است و هر كاري هم كه از او سر مي زند، فرايند
نزاع اين دو نيروست. پس به طور طبيعي، نمي توان انتظار داشت همه كارهاي يك
فرد درست و پسنديده باشد. هر كس به مقتضاي حال خود كم و بيش لغزش هايي
دارد. زيان ناشي از اين لغزشها، هميشه منحصر به خود انسان نمي شود، بلكه در
مواردي گريبان ديگران را نيز مي گيرد و موجوديّت و منافع آنان را به خطر
مي اندازد.
به نظر شما با اين گونه لغزشها كه گهگاه از اين و آن سر مي زند چه بايد كرد؟
اگر
قرار باشد همه خطاكاران با هر وضعيّتي كه دارند مجازات شوند و هر كس
بخواهد آزار و اذيّت ديگري را تلافي كند و دير يا زود از او انتقام بگيرد،
چه پيش خواهد آمد و صحنه زندگي بشر را چه جهنّم سوزاني از خشم، كينه و نفرت
فرا خواهد گرفت؟ اينجاست كه سخن از مكارم اخلاقي و فضايل عالي انساني به
ميان مي آيد و ارزش والاي آنها مشخص مي شود. عفو و گذشت يكي از اين مكارم
والا و بلكه به قول امام علي ـ عليه السلام ـ تاجي زينت بخش بر سر همه
آنهاست:
«العفوُ تاجُ المكارِمِِ»[1]
گذشت زينت بزرگواريهاست.
اين خوي پسنديده، پرتوي از مسرّت
واقعي و موجي از عواطف و احساسات انسان دوستانه را در دلها ايجاد مي كند.
كينه ها و دشمني ها را از آن مي زدايد و موجب مي شود كه خصم دست از خصومت
برداشته و طرح دوستي و محبّت بريزد.
جايگاه عفو در اسلام
بررسي
منابع اسلامي نشان مي دهد كه «گذشت» يكي از اصول اساسي در برخورد با لغزش
افراد است. قرآن كريم، حتي در همان آياتي كه كيفر و مجازات را براي مجرمان و
گناهكاران تشريع ميكند و مؤمنان را از خطر و زيان آنان برحذر مي دارد،
گذشت و چشم پوشي از خطايشان را نيز به عنوان يك ارزش برتر مطرح مي سازد. به
عنوان مثال، در آيه اي پس از بيان چگونگي حكم قصاص مي فرمايد:
«فَمَنْ عُفِيَ لَهُ مِنْ اَخيهِ شَيءُ، فَاتّباعٌ بِالْمَعروفِ وَ اَداءٌ اِلَيهِ بِاِحسانٍ…»[2]
پس
اگر كسي از سوي برادر (ديني) خود مورد عفو قرار گيرد (و از قصاص او صرف
نظر شود) بايد از راه پسنديده پيروي كند و (ديه را) با نيكي به عفوكننده
بپردازد. نكته جالبي كه از تعبير «مِن اَخيهِ» در آيه مزبور به دست مي
آيد، اين است كه قرآن رشته برادري را در ميان مسلمانان، حتّي بعد از ريختن
خونهاي ناحق، همچنان برقرار مي داند و براي تحريك عواطف، وليّ مقتول را
برادر قاتل معرفي مي كند و با اين تعبير، آنان را به عفو و گذشت تشويق مي
نمايد.
در آيه ديگري، گذشت را در برابر خشونت
نيازمنداني كه بر اثر هجوم گرفتاريها، گاهي پيمانه صبرشان لبريز شده و
سخنان تند و خشونت آميزي بر زبان مي رانند ستوده، مي فرمايد:
«قَوْلٌ مَعْروفٌ وَ مَغْفِرُهٌ خيرٌ مِنْ صَدَقَهٍ يَتْبَعُها اَذيً وَ اللهُ غَنِيٌّ حليمٌ»[3]
گفتار
پسنديده (در برابر نيازمندان) و عفو (و گذشت از خشونت هاي آنان) از بخششي
كه آزادي در پي آن باشد، بهتر است و خداوند، بي نياز و بردبار است. بديهي
است كه تحمّل خشونت اين گونه افراد و گذشت از برخوردهاي زننده آنان، به
ويژه اگر با قول معروف، يعني سخن نيك و دلداري، دلجويي و راهنمايي همراه
باشد، از عقده هايشان مي كاهد و به آنان آرامش مي بخشد.
در آيه اي ديگر به مؤمنان توصيه مي
كند كه حتّي از لغزش كافران و منكران قيامت نيز (اگر مفسده نداشته باشد)
بگذرند و كار آنها را به خدا واگذارند:
«قُلْ لِلَّذينَ امَنوُا يَغْفرُوا لِلذّينَ لايَرجوُنَ اَيّامَ اللهِ»
به آنان كه ايمان آورده اند بگو: كساني را كه روزهاي (واپسين) خدا را اميد ندارند، عفو كنند.
در آيه ديگري از پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ مي خواهد كه به طريقه نيكو از مجازات مجرم درگذرد:
«فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَميلَ»
به طريق نيكو گذشت كن. از علي ـ عليه السلام ـ در تفسير اين آيه چنين نقل شده است:
«صفح جميل، عفو بدون عتاب و سرزنش مجرم است.»[4]
پيشوايان بزرگوار اسلام از يكسو در
سيره عملي خود. انسان هاي باگذشت و بزرگواري بودند، چنان كه نقل شده روزي
ابوهريره نزد امام علي ـ عليه السلام ـ آمد و سخنان ناروايي درباره آن حضرت
گفت: فرداي آن روز شرفياب شد و خواسته هايي را خدمت حضرت مطرح كرد. حضرت
علي ـ عليه السلام ـ همه آنها را برآورده ساخت. اين كار امام بر برخي از
اصحاب گران آمد و موجب اعتراض آنان شد. آن حضرت به ايشان فرمود:
«اِنّي لَاَسْتَحْيي اَنْ يَغْلِبَ جَهْلُهُ عِلْمي وَ ذَنْبُهُ عَفْوي وَ مَسأَلَتُهُ جُوديِ»[5]
من از اينكه ناداني او بر علمم، گناه او بر عفوم و درخواست او بر بخشايشم چيره شود، شرم مي كنم.
امام صادق ـ عليه السلام ـ فرمود:
«اِنّا اَهْلَ بَيْت، مُرُوَّتُنا الْعَفْوُ عَمَّن ظَلَمَنا»[6]
ما خانداني هستيم كه، جوانمردي مان گذشت از كسي است كه بر ما ستم كرده است.
و از سوي ديگر، پيروان خويش را به گذشت توصيه مي كردند، چنان كه امام علي ـ عليه السلام ـ در عهدنامه خود به مالك اشتر مي نويسد:
آنان (مردم) را از عفو و اغماض خويش برخوردار ساز،بگونه اي كه دوست مي داري خداوند تو را از عفو و اغماض خويش برخوردار سازد. [7]
عفو و گذشت همان اندازه كه بزرگوار را اصلاح مي كند، فرومايه را تباه مي سازد
حدود عفو
اندكي
تأمل در موارد به كارگيري كلمه عفو در متون اسلامي نشان مي دهد كه اين
واژه گاهي در برابر انتقام و گاهي در برابر عفويت و مجازات به كار مي رود.
آنجا كه عفو در برابر انتقام به كار گرفته شده، چون منظور از انتقام، تسكين
خاطر انتقام گيرنده است و او تمام همّت خود را صرف فرونشاندن آتش خشم خويش
مي سازد و هيچ گونه نظري به اصلاح و هدايت طرف مقابل ندارد، در اين صورت
عفو، صد در صد يك ارزش محسوب مي شود و عمل انتقام جويانه نيز به طور مطلق
زشت و ناپسند است و تا حدودي آنچه تاكنون در ستايش عفو و گذشت ذكر شد ناظر
به همين معناي عفو است. ولي اگر عفو در برابر عقوبت و مجازات شخص خطاكار به
كار رود و انسان متحيّر شود بين اين كه خطاكار را ببخشد يا او را به طور
عادلانه مجازات كند،ديگر عفو به طور مطلق ارزش محسوب نمي شود و مجازات هم
هميشه ناپسند و نكوهيده نيست، بلكه انتخاب يكي از دو راه تا حدود زيادي
بستگي به دو عامل تعيين كننده دارد:
1 . نوع جرم
2 .وضعيّت مجرم
اگر جرم و تجاوز نسبت به حقوق شخصي
باشد و زيان ناشي از خطا و لغزش، متوجّه فرد يا گروه محدودي شود،در اين
صورت عامل دوم (وضعيّت مجرم) تعيين كننده است؛ به اين معنا كه بايد ديد آيا
عفو و اغماض، موجب پشيماني و اصلاح مجرم مي شود يا بر جرأت و جسارت او در
تكرار عمل ناپسندش مي افزايد. انسان هاي با فضيلت و بزرگوار، اگر طرف مقابل
را، از كرده خود پشيمان و شايسته عفو و بخشش ببيند، به سادگي از او در مي
گذرند؛ اما اگر به اين نتيجه برسند كه عفو مجرم، او را گستاخ تر مي سازد و
گذشت بزرگوارانه آنان را حمل بر ضعف يا ترس مي كند، او را به خاطر جرمش تحت
تعقيب قانوني قرار مي دهند تا به كيفر عمل خود برسد.
به كارگيري بخشش در مورد اشخاص لايق و
خودداري از عفو در خصوص افراد فرومايه، همواره مورد توصيه و تأكيد
پيشوايان بزرگوار اسلام بوده است؛ علي ـ عليه السلام ـ در اين باره فرمود:
«الْعَفْوُ يُفْسِدُ مِنَ اللَّئيمِ بِقَدْرِ اِصلاحِهِ مِنَ الْكَريمِ»[8]
عفو و گذشت همان اندازه كه بزرگوار را اصلاح مي كند، فرومايه را تباه مي سازد.
همچنين امام زين العابدين ـ عليه السلام ـ در رساله حقوق خود مي فرمايد:
حق كسي كه به تو بدي كرده،آن است كه از او بگذري، ولي اگر عفو او را مضر دانستي، مي تواني او را عقوبت كني. [9]
در سخن ديگري امام علي ـ عليه السلام ـ كسي را كه از روي علم و اطّلاع مرتكب جرمي شده، شايسته عفو ندانسته، مي فرمايد:
آن كه با بصيرت بر زشتي گناه، آن را مرتكب مي شود، سزاوار عفو نيست. [10]
گاهي معلوم نيست كه آيا مجرم شايسته
عفو است يا سزاوار عقوبت؟ در اين صورت اگر بتوانيم، بايد به گونه اي او را
بيازماييم تا ميزان صلاحيّتش معلوم شود. از امام باقر ـ عليه السلام ـ نقل
شده كه روزي اميرمؤمنان ـ عليه السلام ـ پس از جلسه اي كه در آن قرآن و
احكام ديني به مردم مي آموخت، از مسجد خارج شد. در راه به مرد جسوري
برخورد. او به امام سخن زشتي گفت، امام فوري به مسجد برگشت و دستور داد تا
مردم را خبر كنند و خود به منبر رفت. جمعيّت به قدر كافي آمدند و مرد بي
ادب نيز حاضر شد. امام ـ عليه السلام ـ پس از حمد و ثناي الهي و بيان
سخناني حكمت آميز[11] فرمود: «آن كه ساعتي قبل سخني گفته بود، كجاست؟» مرد
كه جرأت انكار نداشت، خود را معرفي كرد. امام به او فرمود: «اكنون اگر من
بخواهم با حضور مردم گفتني ها را مي گويم» مرد پاسخ داد «و اگر بخواهي عفو
كني و مي گذري، زيرا تو اهل چشم پوشي و گذشتي!» امام فرمود: «عَفَوْتُ وَ صَفَحْتُ»[12] عفو كردم و صرف نظر كردم.
شيوه برخورد آن حضرت نشان مي دهد كه
ابتدا آن مرد با پاسخ خود، صلاحيّتش را براي شمول عفو و اغماض حضرت به
اثبات رسانيد و آنگاه امام او را بخشيد و از مجازاتش صرف نظر كرد.