زیباترین متن ها و جملات کوتاه درباره خداوند – اس ام اس خداوند
خدا را در دور دستها، در انتهای افق و یا در اوج آسمانها جستجو مکن
نگاهی به اعماق وجودت بیانداز
.
.
.
.
چه احساس خوبیه وقتی می شنویم کسی می گوید :
مواظب خودت باش اما خیلی بهتر از اون اینه که می شنویم کسی می گوید : خودم
همیشه مواظبتم !
.
.
.
.
هیچگاه دلت را به روزگار مسپار که دریایی از ناامیدی هست
دلت را به خدا بسپار که دریایی از امید است
.
.
.
.
هر صبح پلکهایت فصل جدیدی از زندگی را ورق می زند !
سطر اول همیشه این است : خدا همیشه با ماست … پس بخوانش با لبخند
.
.
.
.
خداوندا
دنیای آشفته ی درونم را که تنها از نگاه تو پیداست ، با لالایی مهربان خود ، آرام کن
تا وجود داشتن و بودن را به زیبایی احساس کنم
.
.
.
.
حکایت عجیبیست رفتار ما
خداوند می بیند و می پوشاند
مردم نمی بینند و فریاد می زنند
.
.
.
.
وقتی میشود با ایمان با خدا راه برویم دیگر نیازی نیست با ترس بدویم !
.
.
.
.
خداوندا
در دو راهی زندگی ام
تابلوی راهت را محکم قرار بده
نکند که با نسیمی راهم را کج کنم
.
.
.
.
آرامش در زندگی نبودن جدال نیست بلکه تجربه حضور خداست
.
.
.
.
خدایا من به عنوان بنده حاجتم را گفتم
امیدوارم اگر قرار به برآورده نشدنش هست
از حکمت تو باشد تا بی لیاقتی من.
.
.
.
.
مسکینی دیدم با کفش پاره شکر می کرد خدا را !
گفتم که کفش پاره شکر خدا ندارد !؟!
گفتا یکی شکر می کرد ، دیدم که پا ندارد …
.
.
.
.
خدایا
عجب از آدمی، که نشانههایت را میبیند و انکارت میکند
و عجب از تو که انکارش را میبینی و مهربانی میکنی
.
.
.
.
یادت باشد که افتادن یک برگ از درخت هم بی حکمت خدا نیست چه برسد باقی رخداد های زندگی !
.
.
.
.
ماهیان از تلاطم دریا به خداوند پناه بردند و چون دریا آرام شد خود را اسیر دام صیاد یافتند !
تلاطمهای زندگی حکمتی از خداوند است پس از خدا بخواهیم دلمان آرام باشد نه دریای دور و برمان …
.
شعر کوتاه زیبا
قلب من
قالی خداست
تاروپودش از پر فرشته هاست
پهن کرده او دل مرا
در اتاق کوچکی در آسمان خراش آفتاب
برق می زند
قالی قشنگ و نو نوار من
از تلاش آفتاب
شب که می شود، خدا
روی قالی دلم
راه می رود
ذوق می کنم، گریه می کنم
اشک من ستاره می شود
هر ستاره ای به سمت ماه می رود
یک شبی حواس من نبود
ریخت روی قالی دلم
شیشه ای مرکّب سیاه
سال هاست مانده جای آن
جای لکه های اشتباه
ای خدا به من بگو
لکه های چرک مرده را کجا
خاک می کنند؟
از میان تاروپود قلب
جای جوهر گناه را چطور
پاک می کنند؟
آه
از این همه گناه و اشتباه
آه نام دیر تو است
آه بال می زند به سوی تو
کبوتر تو است
قلب من دوباره تند تند می زند
مثل اینکه باز هم خدا
روی قالی دلم، قدم گذاشته
در میان رشته های نازک دلم
نقش یک درخت و یک پرنده کاشته
قلب من چقدر قیمتی است
چون که قالی ظریف و دست باف اوست
این پرنده ای که لای تاروپود آن نشسته است
هدهد است
می پرد به سوی قله های قاف دوست…^