دلنوشته های حج
شماره1
الف:
ِدر هواپیما نشسته ام. یکی دارد ته ِ دل ام تاب بازی می کند! هی جلو و
عقب می رود و تمام دل ام را به هم می ریزد! آشفته بازار دل ام بر زبان ِ چشمان ام
جاری است! یکی می پرسد می ترسی؟! لبخند می زنم و آرام می گویم نه! سؤال اش می پیچد
توی ِ کوچه پس کوچه های ذهن ام… می ترسی!؟ می ترسم!؟ می ترسم! اما نه از پرواز،
که از آغاز می ترسم… آرام آرام حرکت می کنیم، بلند می شویم، اوج می گیریم… حالا
وسط آسمانیم… دارم فکر می کنم چه فکر خوبی است همچین سفری با همچین وسیله ای…
این آرامش، قبل از سفر، این بالا، ضروری است.
————————————-
ب:
اینجا بقیع است، قبرستان بقیع… اینجا واقعاً قبرستان است! هر بار که
اینجا می آیم، یاد امام غریب ِ خودمان می افتم، امام غریب؟!! و هر بار یک سؤال ذهن
ام را درگیر می کند… مکان آدم ها را غریب می کند، یا آدم ها مکان را؟! از پشت دو
لایه دیوار سعی می کنم چهار تکه سنگی را که نشانۀ پاک ترین خاک ِ زمین است پیدا
کنم، چهار تکه سنگ کنار هم، همین!دست و پای ام پشت فریادهای انتظامات گیر می کند!
اما دل ام پر می کشد آن سوی دیوار، همان جا که کبوترها طواف می کنند، کنار همان
چهار تکه سنگ… دل ام آتش می گیرد از این همه غربت!
————————————-
ج:
پناه می برم بر حریم امن رسول که شکایت کنم از این همه مظلومیت. چشمان
ام بی قراری می کنند، چه ها که نمی گذرد توی دل ام… اشک امان صحبت نمی دهد. با
حسرت نگاه می کنم به همۀ جاهایی که الان می توانستم کنارشان آرام بگیرم، اما…
لعنت به این همه دیوار ِ پارچه ای که راه را از هر طرف سد کرده. اینجا حتی فرصت
نگاه کردن هم نیست. یک کمی دورتر روبه روی خانۀ پیامبر می ایستم… هر بار که
انتظامات طرف ام می آید «وجعلنا» می خوانم
چه کیفی می کنم از این همه اثر! سیر نگاهش می کنم، دل ام که کمی آرام تر می شود
بدون خداحافظی می روم…
————————————-
د:
با پای راست ام وارد مسجدالحرام می شوم، به سفارش فاطمه سرم را پائین می
اندازم تا وقتی که خانه مقابل چشمان ام کامل شد یکجا نگاه اش کنم، سرم پائین است
اما… تمام بدن ام دست می شود تا سرم را به بالا هل بدهد، تا نیمه های راه مقاومت
می کنم، اما… دیگر طاقت ندارم… سرم را بلند می کنم، خشک ام می زند، یک لحظه بود
و نبودم فراموش ام می شود! دل ام می خواهد دعا کنم، دعایم نمی آید! حتی همان سه
دعای اولی که هزار بار تکرارشان کرده بودم، می خواهم این همه درد را فریاد بزنم…
اما… دردی نیست، همه چیز خوب ِ خوب است!! فقط نگاه اش می کنم، فقط
ن.گ.ا.ه…
————————————-
ه :
عصر جمعه سری می زنیم به محلۀ شیعیان، یک نخلستان خراب و کوچک و تنگ و
تاریک، اما… با صفا، با آدم هایی به مهربانی آفتاب! این وضع زندگی و این همه چهرۀ
بی شکایت شرمنده ام می کند بابت ِ همۀ ناشکری ها. اینجا چه احساس آشنایی ته ِ دل ام
جا باز می کند…
————————————-
ی:
قرآن نمی خوانم، دعا نمی کنم، نماز هم نمی خوانم! فقط نشسته ام و زل زده
ام به خانه ات، این بار ِ آخری است که دارم خانه ات را نگاه می کنم، خوب می دانم که
این همه سنگ و آجر و شیشه و پرده و چراغ و پنکه بدون روح تو هیچ اند، این را هم می
دانم نشسته ای روی رگ گردنم و هر جا که بروم می آیی! اما حکمت این همه دلتنگی را…
آمده ام خانه ات مهمانی، چنان مهمان نوازی کردی که دلم را بردی تا اوج، حالا هم که
به خانه ام بر می گردم همراهی ام می کنی که مبادا دلتنگت شوم… همۀ این ها درست،
اما من باز هم دلتنگ ام!
تا از حرمت خارج شوم چند بار بر می گردم و پشت سرم را نگاه می کنم،
ایستاده ای تا آخرین قدم را در خانه ات بردارم، یک لحظه تمام وجودم می ترسد، نکند
نیایی؟! دوباره بر می گردم و نگاهت می کنم، سرم را کج می کنم تا به خواهش چیزی
بخواهم! از لبخندت می فهمم که نا گفته می دانی! تمام وجودم داغ می شود، تو در من
حلول می کنی!!
فاطمه حسینی
شماره 2
میخوام از اون لحظه ای بگم که دیگه از هواپیما پیاده شدیم و هوای جده رسید
به مشامم و دیگه داشتیم میرفتیم طرف حرم دوست …. با دیدن اولین اعراب توی فرودگاه
حس و حال درونی من عوض شد . داشت باورم میشد که دیگه توی سرزمین وحی هستم و دارم به
اونجایی میرسم که آرزوش رو داشتم . پاس ها که چک شد رفتیم تو محوطه فرودگاه برنامه
اتوبوسا هم مشخص شد و سوار شدیم دیگه حال و هوا داشت عوض میشد … صمیمیت ها داشت
گرما میگرفت و البته دلهره رسیدن به حرم دوست هم بیشتر میشد . هر کی یه حال و هوایی
داشت که تو چهرش مشخص بود ولی روی خودش نمیاورد منم همینجوری بودم خارج از اون
شیطنتا به گنبد سبزش فکر میکردم که آیا واقعا من رو قبول کرده …. بغض وجودم رو
گرفته بود اونقدر بیتاب بودم که اومدم جلوی اتوبوس نشستم و به جاده نگاه میکردم سعی
میکردم خواب نرم و فقط چشم انتظار باشم تا برسم … یواش یواش رفتم تو چرت یکی دو
ساعته دوباره بیدار شدم و نگاه جاده کردم از همون اول یه غربتی رو احساس میکردم که
انگار خودمم هم گرفتارش بودم همون غم غربت علی (ع) و فاطمه زهرا(س) پسر خالم گفت به
کوچه بنی هاشم رسیدی من رو یاد کن وقتی یاد حرف اون و التماس دعای هر کسی که سفارش
کرده بود می افتادم دیگه از خود بیخود بودم و اشکم سرازیر میشد خدا میدونه دیگه
دلتنگی هام بیشتر مسشد و من نزدیکتر فقط به غربت و سختی های ائمه فکر میکردم مشخص
بود که دلگیره رسیدیم به محل نماز صبح و صبحانه که بین راه بود وقت نماز صبح دیگه
به خودم اومدم و دیدم بله از همینجا میشه فهمید که چقدر بدعتای غلط گذاشتن و چه طور
به ائمه آزار رسوندن …. خلاصه کنم سوار شدیم و دیگه خوابم نبرد تا نزدیکیای مدینه
حاجی صادقی پا شد صحبت کرد و ما رو یاد التماس دعای عزیزامون انداخت که قسمتشون
نشده بود بیان و نبودن خود به خود بغضم ترکید و شروع کردم به گریه با هر کلمه حاجی
اشکم بیشتر میشد تا اینکه حاجی برخورداری که واقعا خدا خیرش بده حال و هوای اتوبوس
و بچه ها رو تغییر داد واقعا فهموند که جای مزار حضرت فاطمه (س) اینجاست ولی مشخص
نیست یه توسل 5 دقیقه ای ناله و گریه همه رو قبل از وجودمون رسوند به پیامبر که ای
محمد (ص) یا نبی الله عاشقات از راه دور دارن میان اونا رو قبول کن …. اگه بخوام
از بگم طولانی میشه فقط همین قدر بگم که دیدن اون گنبد شبز حالم رو بد جوری ابری
کرد و من رو منقلب کرد که واقعا وصف نشدنیه … والسلام یا علی مدد
شماره 3
در میان سالی و با گذشت
اربعینی از عمر، بالاخره توفیق یار شد و سفر حج عمره میسر! با اینکه آمادگی روحی و
معنوی لازم را نداشتم، لکن با شک و تردید، شاید هم از روی کنجکاوی و کسب تجربه و
شناخت، آماده سفر شدم. – به فرمایش امام خمینی سفر به معبد عشق و مرقد معشوق- چراکه
هر سفری و هجرتی مبنای بیداری است، یا دست کم زمینه شک که این خود مقدمه بیداری و
شناخت و یقین!
بگذریم، قصد مقاله و
سفرنامه یا گزارش نویسی ندارم. کاری هم به توشه و بُعد معنوی و روحی و جنبه الهی حج
ندارم چون امری است شخصی بین عبد و معبود، اما در طول سفر یازده روزه، جالبترین و
مهمترین چیزها برایم تطبیق شنیدنی ها و دانستنی های ذهنی خود از تاریخ صدر اسلام و
اطلاعات و پیش داوری ها از وضعیت و مسائل فعلی عربستان سعودی (مکه و مدینه) بود.
واقعا شنیدن کی بود مانند دیدن! خلاصه با این دید، تجربیات و دانستنی های خوبی حاصل
شد که بَد ندیدم عصاره این تأمل ها و تجربه ها بصورت دل نوشته های کوتاه خدمت
دوستان و خوانندگان محترم ارائه شود تا با کسب نظرات و تجربیات آنان برداشت های خود
را اصلاح یا تکمیل کنم.
«پوستین حج
را نیز وارونه به تن کرده اند»!
گاه چه فاصله است میان
حقیقت و واقعیت ها با شنیده ها و نوشته ها، میان آنچه بوده با آنچه شده، یا آنچه
گفته و نوشته می شود با آنچه هست. گاه فاصله ای تا حد تناقض که به وارونگی می رسد.
این وارونگی ها گاه در همه ابعاد اتفاق افتاده؛ در مورد خود حج و واقعیت های تاریخی
آن، در مورد واقعیت ها و مسائل امروزی و جاری آن، چرا و به چه علت بماند که جای بحث
آن نیست. اما یکی از وارونگی های حج که تا حدودی لمس و درک کردیم و همه جا بخصوص در
کلاس ها و جلسات آموزشی و توضیحی و توجیهی کاروان، چه قبل و چه همگام با سفر بود.
توجه و دقت بیش از حد به یکسری اعمال ظاهری و صوری حج و غفلت از فلسه و باطن و
محتوای آن است. حج را خلاصه می کنند در اعمال و برنامه های ظاهری و تکلیفی و تقلیدی
بی روح. مطالبی و احکامی که عیناً در کتب فقهی و یا ادعیه قابل دسترسی است. از
فلسفه و هدف و روح حج خبری نیست، تفسیری نیست. گاه در این جلسات مطالب و توصیه ها و
تأکیداتی با پیشداوری های ثابت و موضع گیری های یک جانبه و از پیش تعیین شده و
تقلیدی و بعضا متعصبانه بیان می شود که با واقعیت های موجود سازگار
نیست.
حج صرفا یکسری اعمال و
وظایف تکلیفی نیست که بتوان در مناسک حج علما و رساله فقهی آنان جستجو نمود. حج خود
یک رساله فکری است که باید تفسیر گردد و روح و بطن آن بیان شود. «حج یک عمل
تشریفاتی قالبی و حکمی تعبدی، عبث، خالی، بی روح، بی حرف، بی نقش، قدیمی و تاریخی
نیست»! حج همیشه زنده و تازه و جاری است، «حج تمام اسلام است.» که متأسفانه بجای
اینکه به این بُعد حج بیشتر توجه شود بر عکس مغفول مانده و تنها به اعمال ظاهری و
بیان احکام اکتفا می شود…
اطلاعات عمومی کشور عراق
اطلاعات عمومی کشور عراق
نام رسمی : جمهوری عراق
نام محلی : العراق
اسامیاطلاعات عمومی کشور عراق
نام
دیگر : عراق عرب , عراقان , عراقین ,سواد
, سورستان (اسامی قدیم )
پایتخت: بغداد , جمعیت 7145470 نفر با حومه
درسال 2009
تاریخ استقلال : 3/10/1932 از انگلستان
نوع حکومت : جمهوری چند حزبی با یک مجلس
قانونگذاری
رئیس حکومت : جلال طالبانی
رئیس دولت : نوری المالکی
قوه مقننه: قانون اساسی موقت در سال 1968 ,
آخرین تغییرات 1995,مجلس ملی با 220 عضو انتخابی و 30 عضو انتسابی رئیس جمهور به
مدت 4سال
مساحت :438317 کیلومتر مربع (پنجاه و هفتمین
کشور جهان )
جمعیت (2009): 28945657 نفر
تراکم جمعیت : 66 نفر در کیلومتر مربع
میزان رشد طبیعی جمعیت :1/30 نفر در هر هزار نفر
میزان فوت: 3/5نفردر هر هزار نفر
نژاد: حدود 70% عرب ،20% کرد ، 5% ترک ،4% فارس
، 1% اقوام دیگر
دین :
اسلام (دین رسمی ) 97% مسلمان ( 65%شیعه ، 32% اهل تسنن ) ، 3% مسیحی یهودی ،
آشوری و اقوام دیگر
زبان و خط : زبان رسمی عربی و خط رسمی نیز عربی
میباشد.
تقسیمات کشوری : 18 استان
سن حق رای : 18 سال
نسبت مردان به زنان : 105 مرد به 100 زن
میانگین طول عمر : 69 سال
کد تلفن عراق :00964
واحد پول عراق : دینار عراق ، یک
دینار = 9ریال ، 1دلار = 1200 دینار
قبل از جنگ با ایران یک دینار = 75/3 دلار
در زمان صدام یک دلار = 2400 تا 2900 دینار
منبع : گیتا شناسی ص296 به روز رسانی اینترنت
جغرافیای عراق
موقعیت جغرافیایی : در جنوب غربی آسیا ، بین 29
درجه تا 37 درجه و 30 دقیقه عرض شمالی و 38 تا 48 درجه طول شرقی .
حدود : از شمال به ترکیه ، از شرق به جمهوری
اسلامی ایران ،از جنوب شرقی به خلیج فارس ، از جنوب به کویت و عربستان و از غرب به
اردن و سوریه محدود می گردد.
وضعیت طبیعی : عراق کشوری است نسبتا کم ارتفاع و
کوههای آن عمدتا در شمال قرار دارد. نواحی جنوبی و غربی آن را بیابان پوشانده و
سایر نواحی از جلگه های وسیع تشکیل گردیده است (از جلگه وسیع بین النهرین در نواحی مرکزی )
رودخانه های مهم آن : دجله با 1850 کیلومتر از کشور
ترکیه و رود فرات با 2350 کیلومتر از کشور سوریه وارد عراق شده و در جنوب شرقی این
کشور به یکدیگر متصل گردیده و رودخانه شط العرب نامیده میشود که پس از پیوستن به
رودخانه کارون به نام اروند رود وارد خلیج فارس می گردد.
آب و هوا : عراق از سه نوع آب و هوای معتدل
کوهستانی ( در شمال ) ، گرم و مرطوب (در نواحی مرکزی ) ، و گرم و خشک ( در نواحی
جنوبی و غربی ) برخوردار گردیده است.
فاصله بعضی از شهرهای
عراق
از زرباطیه تا نجف : 478 کیلومتر از
بغداد تا کاظمین : 6 کیلومتر
نجف تا کربلا : 78 کیلومتر از بغداد تا سامرا :
125 کیلومتر
نجف تا کوفه :
8 کیلومتر از بغداد تا شهر بلد (امامزاده محمد ) : 80 کیلومتر
نجف تا بغداد : 161 کیلومتر از شهر بلد تا سامرا :
45 کیلومتر
بغداد تا کربلا :
108 کیلومتر از بغداد تا نجف : 161 کیلومتر
بغداد تا سامرا :
125 کیلومتر از بغداد تا کربلا :
108 کیلومتر
بغداد تا کاظمین : 6 کیلومتر
از تهران تا بغداد (مرز خسروی ) : 900 کیلومتر
تاریخ عراق
قبل از اسلام:
* سرزمین امروزی عراق حدود 4000 سال پیش از میلاد
مسیح مهد تمدن سومری ها بود
* سامی ها حدود 3500 سال پیش از میلاد مسیح به
این سرزمین مهاجرت کردند و تمدنهای با شکوه و مقتدری چون اکد ، بابل ، آشور و کلده
را بنا نهادند.
* نخستین حکومت ایرانی ، یعنی ماد ،موفق شد تمدن
و دولت اشور را که امپراتوری مقتدر و مبتنی بر نظامی گری بود ، منقرض و نابود کند
و در نتیجه مرکز و شمال بین النهرین به قلمرو ایران ملحق شود.
*حدود 500 سال پیش از میلاد، حکومت هخامنشی ، با
هدایت و اقتدار کوروش ، توانست تمدن دیرینه بابل و حکومت آن را به تسلیم وا دارد و
فرمان یهودیان بابل را صادر کند.در عصر هخامنشی ، عراق به عنوان یکی از ساتراپهای
(ایالات ) ایران زیر سلطه آن در آمد. * پس
از هخامنشیان سلوکیان ، اشکانیان و ساسانیان بر عراق حکومت کردند . در دوره
ساسانیان ، عراق اهمیت بسیاری یافت و پایتخت شاهنشاهی ایران ، یعنی تیسفون در بین
النهرین قرار داشت . ایوان مداین از آثار این دوره است .
عراق بعد از اسلام
*به هنگام ظهور اسلام در جزیره العرب ، و گسترش
آن به خارج از مرزها ، فاتحان مسلمان ، به سرزمین عراق را در عصر خلیفه دوم (سال
17 ه.ق ) در پی جنگ های متعدد فتح نمودند. عرب های این سرزمین به اسلام رو آوردند
و خود به عنوان مجاهد در نبردهای مسلمانان علیه حکومت ساسانی وارد عمل شدند.
*در سال 35 ه.ق در عصر خلافت امام علی (ع) کوفه
پایتخت حکومت اسلامی شد و مرکز حکومت از حجاز به عراق انتقال یافت. در این زمان سه
جنگ بزرگ جمل ، صفین و نهروان به وقوع پیوست.
* در سال 40 ه .ق امام علی (ع) در مسجد کوفه به
شهادت رسیدند. پس از شهادت امام علی (ع) سرزمین عراق آبشخور حادثه های فراوانی شد.
( از سال 41 الی 132 ه.ق)
* در دهم محرم سال 61 ه.ق امام حسین (ع) و یاران
با وفایش در کربلا به شهادت رسیدند.
*در سال 64 ه.ق قیام توابین که در پی ندامت از
عدم حمایت به موقع از امام حسین (ع) پدید آمد
، در ان به شکست انجامید و خون توبه کنندگان عراقی بر این سرزمین جاری شد.
* در سال 66 ه.ق مختار بن ابو عبیده ثقفی قیام
نمود و با ریختن خون قاتلان امام حسین (ع) و یارانش ، دلهای شیعیان را تسلی داد.
مختار به دست مصعب بن زبیر کشته شد و مصعب نیز
به دست عبدالملک مروان به قتل رسید.
*حکومت امویان از سال 41 ه.ق تا سال 132 ه.ق طول
کشید و به مدت 91 سال شام مرکز حکومت بنی امیه بود.
*در سال 132 ه.ق قیام عباسیان در ایران روی داد
و سر انجام با پیروزی عباسیان ، و استقرار آنان در عراق ، این سرزمین بر شام پیروز
شد و مرکز خلافت عباسی دوباره به عراق بازگشت و ابتدا به کوفه ، آن گاه هاشمیه و
سپس بغداد و سامرا تا قرن هفدم به عنوان پایتخت انتخاب شد.
*در سال 145 ه.ق منصور عباسی ، پایتخت را به شهر
نو بنیاد بغداد انتقال داد که در نزدیک تیسفون ( مدائن ) بود.
* در زمان هارون و مامون ، بغداد به شهری با
شکوه و با عظمت تبدیل شد ، عراق تمدن درخشان را در قرن سوم پیش رو داشت .
* در سال 656 ه.ق (قرن هفتم ) بغداد پایتخت
عباسیان و تمام سرزمین عراق دست خوش تهاجم مغول ها شد و خلافت 524 ساله عباسی برای
همیشه از عراق رخت بست و هولاکو ، ایلخان مغول بر عراق مسلط شد.
*حکومت ایلخانی و جلایریان درعراق حدود 250 سال
طول کشید.( از 1258 تا 1508 م)
*در اواخر قرن 9 هجری قمری شاه اسماعیل
صفوی عراق را مجددا جزئی از ایران کرد و حدود 26 سال بخشی از سرزمین ایران محسوب
می شد.
*درسال 985 ه.ق بعد از مرگ شاه تهماسب اول ، عراق به دست حکومت
عثمانی افتاد و برای مدت 382 سال عراق یکی
از ایالتهای عثمانی محسوب می شد.
عثمانیان به علت پای بندی شدید به مذهب اهل سنت
و تعصب نسبت به آن ، مشکلات فراوانی را برای زائران عتبات عالیات فراهم می آوردند
و با کشور همجوار خود ، ایران ، رابطه تیره و خصم آمیزی داشتند.
*در سال 1298 ه.ق ( 1910 م ) ، در جنگ جهانی اول
، پس از شکست متفقین ، عثمانی تجزیه شد و سرزمین های زیر سلطه آن استقلال یافتند و
قسمتی نیز مستعمره دولت های اروپایی شد.از جمله عراق که زیر سلطه انگلیس قرار گرفت
.
* در سال 1920م عراق شاهد خیزش جنبش های مردمی و استقلال طلبانه علیه
انگلیس شد.
قیام
مردم این کشور به رهبری روحانیون شیعه از جمله آیت الله سید محمد تقی شیرازی وارد
صحنه سیاسی شد. این قیام مردم عرلق به
” ثورة العشرین” انقلاب 1920 م شهرت دارد و آغاز استقلال کشور عراق
محسوب می شود
تاریخ معاصر عراق
دولت انگلیس بعد از قیام مردم عراق به ناچار ” فیصل
” فرزند شریف حسین ، پادشاه حجاز را که او هم دست نشانده انگلیس بود به عنوان پادشاه برای
عراق تعیین نمود..
1 – ملک فیصل : (از 1921 تا 1933 ) فرزند شریف حسین پادشاه حجاز ، اولین پادشاه عراق
که از سوی انگلیس تعیین شد. او پس از یک رفراندوم ساختگی در 23 اوت 1921 برابر با
18 ذی الحجه 1340 قمری در بغداد تاج گذاری
کرد. ملک فیصل در سال 1933م پس از حدود 13 سال حکومت فوت کرد.
2 – ملک غازی : (از 1933 تا 1939 ). پس از فوت فیصل پسرش ” غازی ” در سال
1933 م زمام امور را بدست گرفت . حوادث و جریاناتی در ایام حکومت ملک غازی پیش آمد
که دولت انگلیس مصمم شد تا او را از میان بردارد. لذا در یک تصادف ساختگی در بغداد
در سال 1939 کشته شد.
3 – ملک فیصل دوم : (از 1939 تا 1958 ) پس از مرگ ملک غازی فرزند 4 ساله اش به نام
فیصل از طرف انگلیس برای مردم عراق به عنوان پادشاه معرفی گردید.
چون او کودک بود ، دایی اش ” عبدالاله
” مزدور انگلیس نایب السلطنه شد . و ” نوری سعید ” هم که از عناصر
و نوکران انگلیس بود به عنوان نخست وزیر تعیین شد .
فیصل در آوریل 1953 به سن 18 سالگی رسید .
در آن هنگام بر تخت سلطنت نشست و خود را “ملک فیصل دوم ” نامید و دایی
اش ، امیرعبدالاله به سمت ولیعهد انتخاب شد.
4 – عبد الکریم قاسم : (از 1958 تا 1963 م ) به دنبال تسلط انگلستان و انتخاب حکام دست
نشانده در عراق ، فساد و فقر در تمامی ارکان حکومتی بوجود آمد که نارضایتی مردم
روز به روز بیشتر می شد . گروهی از نیروهای نظامی عراق اقدام به تاسیس تشکلی تحت
عنوان “حرکة الضباط الاحرار ” یا “جنبش افسران آزادیخواه”
نمودند. که مجموعه این تحرکات منجر به کودتای نظامی در صبحگاه روز 14 ژوئیه به
فرماندهی سرتیپ عبدالکریم قاسم بر علیه حکومت سلطنتی شد. و بدین ترتیب عبدالکریم قاسم طی کودتای نظامی به قدرت رسید واعلام
جمهوری کرد و ” اولین رئیس جمهور عراق ” شد.
5 – عبدالسلام عارف : (از 1963 تا 1966 ) عناصر
بعثی ” حزب البعث ” با کمک عناصر ملی گرا “حزب الحقوقی ” در
روز جمعه 8 فوریه 1963 م با دستور سرهنگ عبد السلام محمد عارف کاخ وزارت دفاع را
که مقر عبدالکریم قاسم بود بمباران کرد. و بعثی ها ایستگاه رادیو بغداد را تصرف
کردند و به عنوان پایگاه موقت رهبری کودتا تبدیل کردند.
قاسم در ساعت 30/11 صبح روز 9 فوریه تسلیم
شد. کودتاچیان او را به ساختمان رادیو بغداد بردند و بلافاصله در یک دادگاه نظامی
محاکمه و به اعدام محکوم شد . و او را در محوطه ایستگاه رادیو تیرباران کردند که
در آن هنگام قاسم 39 سال داشت.
کودتاچیان پس از بدست گرفتن قدرت ، مجلس
رهبری عراق ” مجلس قیادة الثورة ” را تشکیل دادند که آن مجلس سرهنگ
عبدالسلام محمد عارف غیر بعثی را به عنوان ریاست جمهور و احمد حسن البکر را به
عنوان نخست وزیر تعیین کرد.
عبدالسلام عارف در 19 نوامبر 1963 برابر با
27 آبان 1342 بر علیه بعثی ها دست به کودتا زد و کلیه عوامل بعثی را از دستگاه های
دولتی اخراج کرد و احمد حسن البکر را معزول و خانه نشین نمود . عمر حکومت مقتدرانه
عبدالسلام محمد عارف کوتاه بود . زیرا در آوریل 1966 در یک سانحه هوایی هنگام
بازگشت از جنوب هلیکوپترش در فضای بغداد سقوط کرد و کشته شد .
6 – عبدالرحمن محمد عارف : (از 1966 تا 1968 ) پس از کشته شدن عبدالسلام محمد عارف برادرش
” سپهبد عبدالرحمن محمد عارف ” جانشین وی گردید . اما حکومت او در 17
ژوئیه 1968 با کودتای احمد حسن البکر سرنگون شد.
7 – احمد حسن البکر : (از 1968 تا 1979 ) بعثی ها به فرماندهی ژنرال احمد حسن البکر طی
کودتای نظامی در 17 ژوئیه 1968 (کودتای دوم بعثی ها) رئیس جمهور وقت عبدالرحمن
محمد عارف را ساقط کرده و قدرت را بدست گرفتند .
احمد حسن البکر پس از کودتا علاوه بر پست
ریاست جمهوری ، ریاست شورای انقلاب و نخست وزیری را خود بر عهده گرفت.
8 – صدام : (از 1979 تا 2003 ) در 16 ژانویه 1979 (25 تیر ماه 1358 ) به دنبال
فشارهای صدام، احمد حسن البکرتمام مسئولیتهای حزبی و دولتی خود را به جانشینش صدام
حسین تکریتی واگذار نمود و خود استعفا کرد.
صدام موفق شد به عنوان رئیس جمهور عراق در
راس قدرت قرار گیرد . و احمد حسن البکررا در منزلش محبوس نماید تا سرانجام وی در
سال 1982 در سن 68 سالگی به طور مشکوک در بیمارستان بغداد درگذشت .
*با قرار گرفتن صدام در راس حکومت عراق حزب
بعث دوران اقتدار بلامنازع خود را آغاز نمود.
*در سال 1975 قراداد الجزایر ، بین ایران و
عراق ، برای تعیین مرزهای خاکی و آبی بسته شد.
*در سال 1980 م با پیروزی انقلاب اسلامی
ایران ، صدام قردا د الجزیره را پاره کرد
*در سال 1981 م صدام به گمان فتح 3 روزه با
ایران حمله کرد و جنگ 8 ساله را به ایران تحمیل کرد
* در سال 1991 م صدام به کویت حمله کرد
* در سال 2003 ، حمله نیروهای ائتلاف با
فرماندهی آمریکا و اشغال عراق و سرنگونی صدام و ساقط شدن رژیم عراق در تاریخ
20/01/1382.
* در سال 2004 صدام توسط نیروهای عراقی در
کشور عراق دسنگیر شد.
* سال 2005 م انتخابات و تشکیل دولت به ریاست
جمهوری جلال طالبانی و نخست وزیری ابراهیم جعفری .
* در سال 2006 صدام توسط دولت عراق به نخست
وزیری نوری المالکی اعدام شد.
*لازم
به ذکر است تا تاریخ 20/1/1382 که رژیم
عراق ساقط گردید بیش از دو میلیون نفر به خاطر سیاستهای سرکوب گرانه حزب بعث به
قتل رسیدند و بیش از چهار میلیون نفر از کشور عراق خارج گردیدند و میلیاردها دلار
سرمایه مردم عراق از بین رفت.
*با سیاستهای نادرست و تجاوزطلبانه صدام سرانجام
عراق به اشغال نیروهای آمریکایی و انگلیس درآمد که از زمان اشغال آمریکا نیز بیش
از یک میلیون عراقی در پی حملات اشغالگران و بمب گذاری و عملیات انتحاری گروههای
افراطی کشته و میلیون ها مجروح و اواره بر جای مانده است.