جانوری که در بدن خرچنگ ها ریشه می کند
در
واقع این جانور زندگی خود را به عنوان یک لارو یا شفیره سرخاب با شکلی
شبیه به تخم مرغ آغاز می کند و از این مرحله به بعد است که تفاوت های ظاهری
اش شکل می گیرند و به جای آنکه پس از رشد قشری سخت پیدا کند، به بدن دیگر
خرچنگ ها هجوم می برد.
پس از نفود به قشر سخت بدن خرچنگ، نوعی ریشه
سر درست مانند ریشه های پر پیچ و تاب گیاه در داخل بدن قربانی رشد می کند و
گاهی اوقات حتی همه اعضای بدن آن را درگیر می کند و شرایط عجیبی برای
خرچنگ بیچاره پیش می آید که در ادامه توجه شما را به ماجرای آن جلب می
کنیم. با دیجیاتو همراه باشید.
انگل همچون درختی درون بدن قربانی ریشه می دواند و به جای آب، شیره جان آن را می کشد.
همانطور
که پیشتر گفته شد، یک ریشه سر زندگی خود را به عنوان لارو آغاز می کند که
علاوه بر یافتن نوع مخصوصی از خرچنگ ها (ریشه سرها ظاهرا تنها می توانند
یکی از انواع خرچنگ ها را مسموم کنند و این یعنی، موجودات یاد شده بیش از
اندازه میزبان محور هستند) مجبور است در وسعت و پهنه بی انتهای دریا روی
بدن آن نیز فرود بیاید.
نوزادان
این ریشه سر به تعداد زیاد به دنیا می آیند اما تنها شمار اندکی از آنها
این شانس را پیدا می کنند که هدف اصلی خود را بیابند و مابقی آنها امکان
آنکه به کمال برسند را پیدا نخواهند کرد.
زمانی که یکی از این
موجودات (شفیره ماده) روی خرچنگ میزبان فرود می آید، راه خود را به سمت یکی
از شاخک های حسی قربانی باز می کند چراکه خرچنگ در این نقاط بیشترین ضعف
را دارد و می توان آنها را پاشنه آشیلش خواند.
به گفته هنریک گلینر
از دانشگاه Bergen نروژ، در این نقطه، ریشه سر نوعی ماده چسبناک را تولید
می کند تا خود را روی بدن قربانی محکم کند و در مرحله بعد چیزی شبیه به
دشنه یا خنجر می سازد که در واقع نوعی ساختار توخالی است. وی در ادامه می
گوید که این دشنه شکلی شبیه به پیکان دارد و از طریق آن به بدن قربانی نفوذ
می کند.
انگل
با استفاده از این سرنگ سلول های خود را به داخل همولنف خرچنگ (معادل
حیوانی خون در بدن انسان) تزریق می کند و پس از اتمام کار، فرایند رشد ریشه
ها در داخل بدن قربانی آغاز می شود. جالب است بدانید که این ریشه ها دارای
نوعی پوشش محافظ هستند که از آنها در برابر واکنش ایمنی احتمالی توسط بدن
خرچنگ محافظت می کند و در نتیجه می توانند راه خود را به قسمت های مختلف
بدن جانور باز کنند. این ریشه ها در واقع یک انگل ماده بالغ هستند که نه
چشم دارد، نه پا و نه هر اندام دیگری و صرفه به شکل یه توده زرد رنگ از
ریشه است.
این ریشه ها تقریبا همه مواد غذایی بدن خرچنگ را می خورند
و همانطور که گفته شد به همه اعضای بدن جانور حتی دست های آن نیز کشیده می
شوند.
جالب است بدانید که علیرغم این مساله، خرچنگ به شکل معجره
آسایی فرایند رشد خود را طی می کند و حتی به صورت دوره ای هم پوست می
اندازد. اما عاقبت این فرایند خاتمه می یابد که احتمالا علتش هم تمام شدن
مواد غذایی بدنش است و در این مرحله انگل وارد فاز بعدی می شود.
همانطور
که گفته شد خرچنگ دیگر پوست اندازی نمی کند و به همین دلیل ریشه ها (انگل
ماده) می توانند به بخش خارجی بدن آن نیز راه پیدا کنند و در نهایت توده ای
را روی قسمت شکمی خرچنگ تشکیل می دهند که نقش دستگاه تولید مثل را برای
انگل ایفا می کند و تخم های خود را در این بخش قرار می دهد.
دقیقا
مشخص نیست که چه مکانیزمی در این اتفاق نقش دارد اما میزبان، انگل را به
عنوان بخشی از بدن خود در نظر گرفته و ریشه سر نیز تخم هایش را در آن نقطه
قرار می دهد.
جالب است بدانید که انگل فاقد هرگونه مغز است و تمامی
این کارها را با استفاده از یک سیستم عصبی انجام می دهد. اما این انگل،
میزبانش را صرفا به مراقبت از خود وادار نمی کند و در ادامه تلاش می کند که
خرچنگ را از نواحی شلوغ و پرجمعیت اقیانوس دور کرده و آن را به اعماق
پایین تری از آب ببرد که در آن، رقابت کمتری بر سر غذا وجود دارد.
نکته
جالب اینکه خرچنگ های آبستنی که هدف حمله این نوع انگل قرار نگرفته اند از
این شیوه برای در امان ماندن از دست دشمنان خود استفاده کرده و با سفر به
سطوح عمیق تر آب، خود را از آسیب موجودات دیگر حفظ می کنند تا شفیره هایشان
را به سلامت به دنیا بیاورند.
اما
مساله ای که باید به آن اشاره کنیم این است که تنها ریشه سرهای ماده می
توانند خرچنگ ها را آلوده کنند زیرا انواع نر آنها جثه کوچکی دارند و شبیه
به شفیره هستند؛ از همین رو، علاوه بر اینکه مجبورند گونه های خاصی از
خرچنگ را پیدا کنند باید انواعی را بیابند که پیشتر توسط ریشه سرهای ماده
مورد حمله قرار گرفته اند.
بدتر از همه اینکه آن ریشه سر ماده باید
باکره یا اصطلاحا ویرجین باشد (طبق تعریف ارائه شده در دیکشنری آکسفورد
حشره باکره گونه ماده از حشره ای است که می تواند بدون آنکه بارور شود تخم
تولید کند).
در هر صورت اگر گونه نر بتواند خرچنگ مناسب که توسط
گونه ماده ویرجین هدف حمله قرار گرفته را پیدا کند، خود را درون قسمت کیسه
مانند بدن آن جای می دهد. از این مرحله به بعد گونه نر تغییر شکل داده و به
صورت توده ای از سلول در می آید و گونه ماده از آن مراقبت می کند. در
ادامه، این دو موجود با هم یکی می شوند و گونه نر بارها و بارها اسپرم لازم
برای بارور کردن تخم های ریشه سر ماده را تولید می کند.
این تخم ها سپس در داخل بدن موجود ماده شکسته می شوند و انگل با کمک میزبان، خود را برای تولد شفیره ها آماده می کند.
در
این قسمت لازم است این نکته را اضافه کنیم که خرچنگ های ماده به صورت
طبیعی در زمان تولد نوزادان خود، با تکان دادن بدنشان، شفیره ها را از بدن
خود جدا می کنند و زمانی که میزبان یک انگل شده و نوزادان انگل در حال تولد
باشند نیز، خرچنگ با حرکت دادن بدن خود آنها را به اطراف پراکنده می کند و
از این مرحله شفیره ها خود را برای هجوم به خرچنگ های دیگر و آغاز زندگی
جدیدشان آماده می کنند.
اما نکته پایانی اینکه در جریان همه این
مراحل، خود خرچنگ امکان تولید مثل ندارد چراکه انگل ریشه سر، اندام های
مورد نیاز آن برای این منظور را استرلیزه کرده و امکان استفاده از آنها از
خرچندگ گرفته است.
جالب است بدانید که این ترفند توسط انواع مختلفی
از انگل ها به کار گرفته می شود چراکه تصور بر این است که انرژی بالای مورد
استفاده توسط میزبان برای تولید مثل می تواند همان انرژی لازم برای رشد و
بقای انگل باشد و از همین رو اجازه چنین کاری را به میزبان خود نخواهند
داد.
اما ریشه سر احتمالا این کار را از طریق نوع خاصی از مواد
شیمیایی انجام می دهد که پیامدهایی نظیر خستگی بیش از اندازه را برای خرچنگ
به باور آورده و در نتیجه امکان تولید مثل را از آن می گیرد.
از
طرفی اگر خاطرتان باشید در ابتدا گفتیم گه انگل مواد غذایی موجود در بدن
خرچنگ را تماما مصرف می کند و در نتیجه میزبان بیچاره احتمالا در شرایط
حیاتی بسیار وخیمی به سر می برد و در این وضعیت، تولید مثل نخستین توانایی
مختل شده جانور خواهد بود.
گلینر می گوید: خرچنگ دیگر یک خرچنگ نیست
و در اصل به ابزاری برای انگل بدل شده چراکه نمی تواند مانند خود را تولید
کند اما به گونه ای رفتار می کند که گویی تمام مدت مشغول تولید مثل بوده
است [خستگی مفرط].
با وجود همه اینها، خرچنگ نمی میرد. اما انگل عمر
کوتاه تری در قیاس با آن خواهد داشت و در نتیجه زودتر از میزبان جانش را
از دست می دهد و آن را با خاطره ای تلخ از آنچه روی شکمش رخ داده تنها می
گذارد.
کشف مهم عامل ژنتیکی لکنت زبان !
محققان موسسه ملی ناشنوایی و اختلالات ارتباطی آمریکا دریافتهاند سه ژن
مرتبط با نوعی اختلال سوخت و سازی کمیاب میتواند عامل بروز برخی موارد
لکنت زبان باشد. به گزارش ایران ناز، این کشف میتواند به ارائه درمانهای
جدیدی برای بیماریهای گفتاری منجر شود.
دو مورد از این ژنها در سلولهای مغزی به عنوان بخشی از فرآیند
بازیافت زباله مورد استفاده قرار میگیرد. ژن سوم نقش شناخته شده دیگری
ندارد.
دکتر جیمز باتی، مدیر موسسه ملی ناشنوایی و اختلالات ارتباطی میگوید:
این نخستین مطالعه و بررسی انجام شدهای است که نشان میدهد جهشهای ژنی
خاصی عامل بالقوه لکنت زبان است. به گفته وی، از حدود سه میلیون آمریکایی مبتلا به لکنت زبان، حدود پنج درصد پیشدبستانی و یک درصد بزرگسال هستند.
پژوهشگران با بررسی دیانای مبتلایان به لکنت زبان و افراد سالم
دریافتند افرادی که لکنت زبان ندارند، این جهشهای ژنتیکی نیز در آنها
مشاهده نمیشود. پزشکان از سالها پیش میدانستند ژنتیک نقش مهمی در ابتلا
به لکنت زبان دارد. به گفته پژوهشگران درصورتی که دو نسخه از یک ژن معیوب
وجود داشته باشد فرد به این اختلالات دچار میشود. این در حالی است که به
طور تقریب همه افراد مورد بررسی در این تحقیق فقط یک نسخه از این ژن جهش
یافته را داشتند.