توحید و یگانه پرستی در دین زرتشتی (1)
نظرات محققین در مورد توحید در دین زرتشتی
برخی از نویسندگان و محققان زرتشت را یکتاپرست دانستهاند. و برخیها بر
این عقیدهاند که خود زرتشت یکتاپرست بود و آئینش توحیدی بود لکن به مرور
زمان و ورود آئین و مراسم خرافی توسط برخی افراد نادان و علماء بی خرد،
دستخوش تغییر، تحول و تحریف قرار گرفت و آئین زرتشتیان به ثنوی مذهب معروف
گشت. برخی از محققان غربى مى گویند: آنچه در گاتها بسیار مشخص است، این
است: خداى دانا، تنها خالق مى باشد. او حتى خالق همه موجودات جهان را مزدا
معرفى مى کند:تو را اى اهورا مزدا! خالق همه این چیزها مى شناسم .آنها
تاکید مى کنند که حتى در دوره ساسانى نیز اهورا مزدا، تنها خداى زرتشتیان
بوده است.
دیدگاه بار تلمه
بار تلمه مى گوید: نوآورى زرتشت این است که به جاى خدایان متعددى که وجود
داشت، یک خداى دانا (اهورا مزدا) را جانشین نمود.پرفسورگرى مى گوید: دین
زرتشت از دوالسیم بسیار بدور بوده و اصولا، دین توحیدى است .یک محقق دیگر
مى گوید: فضاى گاتها از تعدد خدایان وداها و اوستاى متاخر، کاملا خالى است.
زرتشت فقط یک خدا مى شناسد که او را سرور دانا مى نامند: او خالق و سرورى
است که خورشید و ستارگان را در مسیر خود روان مى سازد. او خالق و سرورى است
که ماه را زوال و کمال مى بخشد. او زمین را در پائین و ابرها را در بالا
استحکام مى بخشد.
دیدگاه مستد
مستد مى گوید: زرتشت یک موحد واقعى بود. براى او اهورا مزدا کاملا به معنى
واقعى کلمه تنها خدا بشمار مى رفت .یک محقق غربى مى گوید: خداوند در آئین
زرتشت، خالق همه چیز است. ویل دورانت مى گوید: با وجود این که هنوز تحقیقات
جدید راجع به زرتشت کامل نشده، در عین حال دین زرتشت دین توحید است و
امشاسپندان کیفیات الهى هستند. ولى پیروان زرتشت که به چند خدائى عادت کرده
بودند، این کیفیات را به صورت موجوداتى درآورند که به فرمان اهورا مزدا
دنیا را خلق کرده و اداره مى کنند. به این طریق، توحید با عظمتى که به
وسیله بانى این دین عرضه شده بود، مانند مسیحیت به چند خدائى مبدل شد.
زرتشت ارواح خبیثه را خدایان ساختگى و قلابى مى داند که مانع پیشرفت بشر مى
گردند. گیلگر مى گوید: در آئین آریاهاى قدیم که با هندوها مذهب مشترکى
داشتند، خدایان متعدد و قدرتهاى طبیعى هر کدام به حکم ضرورت در حکم
تواناترین و برترین خدایان ظاهر مى شدند. ولى در دین زرتشت اثرى از چنین
ایده هائى نیست، و تمام نیروها و قدرت هاى مختلف در خداى یکتا، وجودى که سر
آمد همه است، جمع گردیده است. مذهب چند تا پرستان به مذهب یکتاپرستى زرتشت
تبدیل شد.
دیدگاه پروفسور آسموسن
پروفسور آسموسن درباره خدای زرتشت می گوید: «روح و فکر زرتشت در تسخیر خدای
واحد، اهورا مزدا، بود. نام اهورامزدا به تمام معنی پرورده و زائیده فکر
زرتشت بود و مطالعات فراوانی که در این زمینه انجام شده حاکی از آن است که
قبل از او کسی با این نام آشنایی نداشته است. در متون قوم اکد به نام سه
خدا به اسامی مزدکو، اسرا، فرش بر می خوریم ولی این سه نام ارتباطی با نام
اهورامزدا ندارد. نیبرگ در مورد پیام زرتشت چنین می گوید: «توجه دقیق به
پیام زرتشت نشان می دهد که او تا اندازه بسیار زیادی پای بند به عقاید
میترایی بوده و به هیچ وجه تغییری در آنها ایجاد نکرده است. بلکه برعکس او
بسیار محتاط بوده و جنبه نو و تازه اصولا در مواد آموزه های او نیست بلکه
در ترکیب این مواد است».
دیدگاه ویدن گرن
ویدن گرن در همین ارتباط می گوید: «… در یک جذبه نزدیک به خواب عمیق به
نام خوفنه است که زرتشت رؤیتهای خود را داشته و گفتارهای اهورامزدا را
شنیده است. احتمالا در جامعه نخستین زرتشتی ایجاد حالت جذبه بوسیله ماده
مخدر عادی بوده است. این شیوه احتمالا منشأ هندو ایرانی دارد زیرا در میان
هندیها نیز تأیید شده است.» همو در جای دیگر می گوید: «از نظر ما زرتشت
صاحب جذبه ای است که در میان گروهی مرید نمودار می شود که آنها نیز به حالت
جذبه خو گرفته اند. معهذا این رفتار به اصطلاح شمنی فقط چهارچوب خارجی عمل
اوست برای هر تاریخ نگار روشن است که شخصیتهای بزرگ نیز از همان کاری آغاز
می کنند که در محیط خودشان انجام می گرفت. بنیانگذاران دینها نیز استثناء
نیستند و این کار از مقام آنها در تاریــخ نمی کاهــد». سپس چنین می گوید:
«گرایش به یکتاپرستی مطمئنا در آموزه زرتشت وجود دارد. منتها این گرایش نمی
تواند فراگیر شود چرا که گرایش به دوگانه پرستی که بطور مطلق با آن در
تقابل قرار گرفته، مانعی در برابر آن است».
دیدگاه زنر
زنر در مورد زرتشت می گوید: این مطلب که زرتشت با دین کهن به مخالفت برمی
خیزد بسیار روشن است. سپس ضمن آوردن نمونه هایی از این مخالفت در جای دیگر
می گوید: «زرتشت خود را پیامبری می دانست که از جانب خدا فرستاده شده تا نه
تنها دین جدیدی بیاورد بلکه مراسم عبادی کهن را نیز اصلاح کند. او خود را
پیامبری می دانست که با خدا سخن می گوید و سخنان او را می شنود. او پیامبری
است که صدایش برای دوستی و احترام راستی بلند است. او دوست خداست. ارتباط
او با خدا از روی پستی و حقارت نیست بلکه او از خدا استمداد می طلبد آنگونه
که دوستی از دوست دیگر کمک می خواهد.» وی در مورد اهورامزدا چنین می گوید:
«اهورا مزدا خالق همه چیز اعم از مادی و معنوی است. و از آنجا که همه چیز
را به وجود آورده است خلقش است. او خالق اراده و قادر مطلق است. و وجودش به
هیچ وجه با نیروهای شر چنانکه در دین زرتشتی متأخر می آید، محدود نمی
شـــود. اوســت که تمام انسانها را بنا بر اعمالشان در روز واپسیـن داوری
می کنــد. هنینگ در همین راستا می گوید: مردمی که زرتشت در میان آنها ظهور
کرده و به ترویج و تبلیغ دین ثنوی خود پرداخته است، یگانه پرست بوده اند، و
ثنویت زرتشتی «اعتراضی بر یگانه پرستی» بوده است.
دیدگاه نیولی نویسنده مقاله دین زرتشتی در دائره المعارف الیاده
نیولی در همین ارتباط می گوید: «نوآوری اصلی دین زرتشت که به واسطه آن از
ادیان مردم هند و اروپایی خاور نزدیک و مرکز آسیا متمایز گشت، تأکید آن بر
توحید بود. البته ثنویت به عنوان چهره برجسته آن باقی می ماند. باید گفت که
هر دو جنبه (توحید و ثنویت) برای فلسفه زرتشت و نظریه دینی او اساسی است.
ارزش والای این اندیشه نزد زرتشت، سبب شد تا یونانیان او را بیشتر یک انسان
حکیم بدانند تا مؤسس دین، ایشان نویسنده گاتاها را به عنوان یکی از
عالیترین و مهمترین نمایندگان «حکمت بیگانه»دانستند.این نظریات پراکنده و
گاه متناقض مؤید این مسأله است که اکثر محققین و ایرانشناسان با مشکل جدی
در گوناگونی منابع و مآخذ و ناهماهنگی و تأویل پذیری آنها مواجه بوده اند و
عده ای از ایشان به دلیل عدم توجه به تمام ابعاد لازم برای یک تحقیق دقیق
در دام خطا گرفتار شده یا به نوعی تحویل نگری مبتلا گشته اند.
دیدگاه جان بی ناس
جان بی ناس مى گوید: دینى که این پیامبر ایرانى تعلیم داد، یک آئین اخلاقى و
طریقه یگانه پرستى است. زرتشت خداى معبود و متعال کیش خود را اهورا مزدا
لقب داده؛ یعنى خداى حکیم. این نامگذارى اختراع او نبود؛ بلکه از اسم مزدا
که در زمان او معروف و معلوم بود، گرفته شده است. بدون شک اهورا مزدا را
عموم مردم خداى جهان و طبیعت مى دانسته اند و آن همان خدائى است که نزد
آریائیهاى هندوستان به لقب و نام وارنامورد پرستش بوده است.برخى اهل تحقیق
بر آن هستند که زرتشت، اهورا مزدارا در گاتها خداى بزرگ دانسته است که
آسمانها را مانند ردا و جامه براندازد خود پوشانده است .وارنا در همین
رابطه بوده، به همین جهت اهورا مزدا نام گرفته است. همان گونه که لقب شیوا
یعنى مبارک به جاى نام کهن رودرا معمول گردید، اهورا مزدا براى عظمت آن خدا
بکار رفته است. اهورا درست همان کلمه به تدریج از مفهوم اصلى خود منحرف
شده و مفهوم ثانوى به خود گرفت. در ایران زرتشت طریق مخالف را در پیش گرفت و
اسامى و القابى را که با مفاهیم هندى ضدیت دارد، برگزید. وى مزدا را صاحب
اهوراى حقیقى دنسته و عبادت و پرستش را خاص ذات مطلق قرار داده است.ولى بیم
داشته که شاید عامه مردم مزدا را به درستى نشناسند و تحت تعالیم روحانیون
ادیان قدیم ایران قرار گیرند. زیرا ایرانیان قدیم به دیوها یا ارواح علوى
باور داشتند؛ به همین جهت به عظمت اهورا مزدا پى نمى برده اند. روحانیون
مذاهب پیشین از این رهگذر به ساحرى و جادرگرى پرداخته و نام دیوها قربانى
از مردم مى گرفتند. زرتشت براى مبارزه با روحانیون ساحر و جادوگر صریحا
اعلام نمود که دیوهاى معبود مغان و تورانیان، همه ارواح شریر و زیان کارند
که با ارواح نیک و روانهاى پاک در ستیراند. آنها پدر دروغ و فریب دهنده
نهادهاى پاک هستند.
مفهوم خدا در دین زرتشت از دیدگاه مولتون
در مورد مفهوم خدا در دین زرتشت مولتون می گوید: «اسورای دانا» بیش از
دوران زرتشت وجود داشته است. خدای دانا ایزد خاص آریایی ها بود. و این
مسأله خود مؤید این است که زرتشت یک آریازنتو بوده است نه یک مغ که سالها
بعد او را به آن محکوم کردند. برای اینان اهورامزدا خدای قبیله بود. و نسبت
به ایزدان طبقات دیگر در مقام بالاتری قرار داشت. به نظر می رسد که اولین
قدم زرتشت این بود که از چندگانه پرستی موجود به سوی یگانه پرستی رود و از
ایزدی که بزرگترین ایزدان بود به سوی خدای واحد رود.سپس در جای دیگر می
گوید: من اذعان می کنم که دین زرتشت دین توحیدی بود. قضاوت ما درباره فکر
زرتشت تنها از طریق گاتاهاست. در گاتاها شاهد ترکیب مفاهیم نظری و عملی می
باشیم. در جهان اندیشه، زرتشت در میان کیفیات، صفات و اصولی زندگی می کند
که به اندازه چیزهایی که می بیند برای او واقعی اند. لذا نیازی به تشخیص
بخشیدن به آنها نیست. قبیله او کشاورز بود. و دائما مورد آسیب قبایل صحرا
نشین واقع می شد. این مسأله نفرت او را نسبت به خدایان قبایل مهاجم
برانگیخت. چنین ذهنی در تأکید بر حقیقت به این استنتاج نظری می رسد که
حقیقت واحد است.
چندگانه پرستی در شــرق ایــران
یشتهــای اوستـــا که بیانگــر اوضــاع دینـــی پیش از عهـــد زرتشت است و
همچنین سرودهای خود زرتشت، گاتاها، به روشنی نشان می دهد که پیش از زمان او
نوعی چندگانه پرستی به صـورتی که در وداها و بــرهمنه های هند به نظر می
رســد، در سرزمینهای شــرق ایــران رواج داشته و پیشوایان و کارگزاران آداب
و مناسک دینــی «کویها» و «کرپنها»و «اوسیجها» بوده اند که دروداها نیز از
آنان صحبت شده، و دشمنان دین مزدا پرستی زرتشت بوده اند، ایزدانی مانند
میتره، آناهیتا، ورثرغنه، وایو و ایزدان دیگری که در قسمتهای اوستا ستایش
شده اند، قبل از زمان زرتشت توسط مردمی که به دین او روی آوردند پرستیده می
شدند. و بعدها نیز به تدریج در مزداپرستی راه یافتند و در کنار اهورا مزدا
و امشاسپندان قرار گرفتند.ثنویت نیز در ایران پیش از عهد زرتشت سابقه
طولانی داشته و نه تنها درزروان پرستی بلکه در دوگانگی میان دئوه ها و
اهوره ها مطرح بوده و در معتقدات دینی و جهان بینی مردم مؤثر بوده است.
اهورا مزدا در «گاتاها»
قدیمیترین و مقدس ترین قسمت اوستا گاتاها است. که در میان یسنا جای داده
شده است. این سرودها در خود اوستا «گاتا» و در پهلوی«گاس» نامیده شده که
جمع آن «گاسان» است و گاسانیک ترکیب صفتی آن است. و در سانسکریت گاثا
نامیده می شود. در کتب دینی بسیار قدیمی برهمنی و بودایی گاتا عبارت است از
قطعات منظومی که در میان نثر قرار دارد. گاتاهای اوستا نیز به این صورت
است و به دلیل موزون بودن، گاتا نامیده می شود.گاتا از نظر زبان، وزن، سبک
با سایر قسمتهای اوستا فرق دارد. و شامل تعالیم، نصایح، و مکاشفات(الهامات)
زرتشت است. شخصیتی که از زرتشت در این قسمت ارائه می شود متفاوت از سایر
قسمتهای اوستا باشد. بسیاری از کلماتی که در گاتاها استفاده شده در اوستا
نیست. و مطابق آنها را باید درکتب قدیمی دینی برهمنان جستجو نمود.در گاتاها
سخنی از مراسم هوم، فروشی ها، مجموعه خدایان طبیعی نیست. این مسأله یا به
این دلیل است که در گاتاها دین به شکل اولیه و عالیتر آن ارائه شده و یا
اینکه، به احتمال بیشتر، این سرودها عمدتا به تعالیم پیامبر درباره
ناسازگاری اورمزد و اهریمن پرداخته است. به هر حال گاتاها (سرودها)ی زرتشت
به اندازه ای مقدس است که در تمام اوستا به هر یک فصل (هایتی) آن و به هر
یک قطعه (و چس تشتی) آن و به هر یک فرد (افسمن) آن و به هر کلمه(و چ) آن و
به معنی هر یک از کلمات (آزئینتی – زند) آن درود و ثنا فرستاده می شود.
توصیف زرتشت از اهورامزدا در گاتاها
حال ببینیم زرتشت در گاتاها چگونه خدای خود، اهورامزدا، را توصیف کرده است.
واژه ای که زرتشت در اوستا (گاتاها) برای خدای یگانه به کار برده
اهورامزدا است. در آغاز بیشتر نیایشها این عبارت به چشم می خورد: «خشنوتره
اهورهه مزدا» یعنی به خشنودی اهورامزدا. در گاتاها گاهی اهورامزدا جدا از
هم استعمال شده است؛ مثلا در یسنای 28 بند اول، مزدا تنها برای خدا آمده
است. در بند هشتم همین یسنا ابتدا اهور و پس از چندین کلمه فاصله، مزدا
آمده است. در بند ششم برعکس اول مزدا و پس از چند جمله، اهور دیده می شود.
در بند دوم مزدا اهورا به کار برده شده است. در سراسر گاتاها هر جا، این دو
واژه با هم آمده است، مزدا مقدم بر اهورا است. در یسنا 28 بند اول زرتشت
می گوید: «تو ای مزدا اهورا مرا از خرد خویش تعلیم ده و از زبان خویش آگاه
ساز که روز واپسین چگونه خواهد بود؟» مزدا در بعضی بندهای گاتاها به معنی
حافظه و به حافظه سپردن و به یاد داشتن است. این واژه در سانسکریت مذش، به
معنی دانش و هوش می باشد. بنابراین وقتی که مزدا برای خدا به کار برده شده
است از آن معنی هوشیار و آگاه و دانا اراده کرده اند. پس اهورا مزدا به
معنی سرور دانا است. از نظر زرتشت تنها اهورامزدا شایسته پرستش است: «تو
باید آن کس را با ستایش پارسایی خود بستایی که همیشه مزدا اهورا نام دارد.»
(یسنا 45، بند 1) همچنین می گوید: «کسی که به ضد دروغپرست با زبان و
اندیشه و دست ستیزگی کند، خوشنودی مزدا اهورا را به جای آورد.» (یسنا 33،
بند 2) زرتشت عظمت و جبروت را مختص اهورامزدا می داند و او را آفریننده
یکتا و خداوند توانا می داند. وی در سینا 44 با یک زبان شاعرانه درباره
توحید و اقتدار خداوند می گوید: «از تو می پرسم ای اهورا مزدا کیست پدر
راستی؟ کیست نخستین کسی راه سیر خورشید و ستاره بنمود؟ از کیست که ماه گاه
تهی است و گاهی پر؟ کیست نگهدار زمین در پایین و سپهر در بالا؟ کیست
آفریننده آب و گیاه؟ کیست که به باد و ابر تند روی آموخت؟ کیست آفریننده
روشنایی سود بخش و تاریکی کیست که خواب و بیداری آورد؟ کیست که بامداد و
نیمروز و شب قرار داد؟ و دینداران را به ادای فریضه گماشت؟ کیست آفریننده
فرشته مهر و محبت آرمتی؟ کیست که از روی دانش و خرد احترام پدر در دل پسر
نهاد؟ پس از تمام این پرسشها زرتشت در پاسخ چنین می گوید: «من می کوشم مزدا
که تو را به توسط خرد مقدس آفریدگار کل به درستی بشناسم.» اهورامزدا
خیرخواه بندگانش است و ستایش ایشان را می شنود: (یسنای 45 – بند 6) زرتشت
خدایش را می بیند و کلمات او را می شنود او شنیدن صدا خــدا را توضیح می
دهد او از خدا می خواهد تا با او سخن بگوید «با دهان خودش» وی در همین
ارتباط در جای دیگر می گوید: «ای اهورامزدا همین که تو را با دیده دل
نگریستم در اندیشه خود دریافتم که تویی سرآغاز و سرانجام، تویی سرچشمه منش
پاک، تویی آفریننده راستی و تویی داور دادگر کارهای جهانی» (یسنای 28، بند
8) زرتشت عظمت خدا را نه با اندیشه و تمرکز بلکه با شهود مستقیم دید. «پس
آیا من در ذهنم می فهمم که تو قدیم هستی، تو پدر خرد مقدس هستی من تو را با
چشمانم درک کرده ام، تو حقیقت را آفریدی. تو اهورا هستی. (یسنا 31، بند 8)
همچنین در یسنای 44 آمده است که او خالق همه چیز است همه چیز به او وابسته
است. (یسنا 44، بند 5) او همه چیز را می داند (یسنا 31، بند 13) او آینده
را می داند (یسنای 33، بند 13) و حکومت و شهریاری دارد. (یسنای 31، بند
21)؛ از این رو، با توجه به سخنان زرتشت در گاتاها، می توان اذعان کرد که
او، به خدایی واحد و قادر مطلقی که خالق همه چیز است اعتقاد داشت. یعنی
زرتشت هم توحید ذاتی و هم توحید خالقی را باور داشت. حتی به نظر می رسد که
زرتشت تدابیر و امور عالم را نیز به خدای واحد یگانه نسبت داده و او را رب و
مدبر عالم می داند آنچه در یسنا 44 آمده است و پیشتر به آن اشاره شد بر
این ادعا دلالت می کند.
تأثیرات تعالیم زرتشت در اروپا
«مهر» که در وداها «میترا» و در اوستا «میثرا» خوانده شده در میان همه ی خدایان هند و ایرانی مقامی بسیار شامخ یافت. آیین مهر همان آیین زرتشت است که در اثر آمیختن با عناصری از آیینهای سامی دگرگون شده است. پلوتارک نقل می کند که آیین پرستش میترا به توسط دزدان دریایی سیسیلی که در سال 67 قبل از میلاد مسیح به اسارت در آمده بودند و به روم برده شد. آیین پرستش میترا به سرعت در اروپا انتشار یافت و شهرت آن به کرانه های دریای اژه رسید و از آن پس میترا در پهنه بین هند و دریای سیاه مورد پرستش واقع گردید. رسم پرستش میترا در قسمتهای مختلف آسیای صغیر گسترش یافت و به هند رسید و در قرن سوم مسیحی به ایالات شمال غربی هند و گجرات راه پیدا کرد.
در نقش برجسته موجود آنتیوخوس (Antiochus) اول پادشاه کوماگند (Commagene) در حالی که با آرامش دست راست مهر را گرفته ملاحظه می گردد. نرون (Nero) آرزو داشت که مغان او را به اسرار مهر آشنا سازند. دیوکلتیانوس (دیوکلسین) (Diocletian) و گالرییوس (Galerius) و لیکینیوس
(Licinius) معابدی برای مهرپرستی ساختند. دیوکلتیانوس در 307 مسیحی، مهر
را رسما به عنوان حافظ امپراطوری خویش شناخت. به نظر مهرپرستان، مهر به
عنوان واسطه ی میان انسان و خدایی که نشناختنی و دست نیافتنی است در کار
است و جهان را به اسلوب خدای افلاطون آفریده است.
مفهوم خوارنه (خره) یا فر کیانی (که به نظر ایرانیان مختص شاهان ایران بود)
به وسیله آیین مهر به اروپا برده شد. هر شاهی اعلام می داشت که شوکت
شاهانه یا هاله جلال او، از آسمان بر او فرود آمده است و به این ترتیب
پادشاه، خلیفه یا خدای متجسد به شمار می آمد. همین مفهوم را در عصر ما با
کلمه ی سرنوشت (destiny) یا به قول عرب قضا می نامند و یونانیان آن را توخه
(tyche) می خواندند. جانشینان اسکندر،
به منظور تحکیم موقعیت خویش این مفهوم را پذیرفته و مردم را به تقدیس آن
برانگیختند. بنابراین مهر که قدرت شاهان را رنگی الهی می داد مورد استقبال
امپراطوران روم قرار گرفت و ایشان به برکت آن خود را صاحب تفضل الهی می
شمردند.
پادشاهان هخامنشی به بابل
تردد داشتند و فصل زمستان را در آنجا می گذراندند. الهیات کلدانی مهر را
با «شمس» رب النوع خورشید، آمیخت و یگانه ساخت. مهر که در آیین زرتشتی از
خورشید ممتاز بود از آن پس با خورشید، یکی شد! و در مراسمی که رومیان برپا
می داشتند، «خورشید شکست ناپذیر» یا سل اینویکتوس (Sol Invictus) خوانده
شد. زروان اکرانه یا «زمان بیکران»، صفت اهورامزدا است که آیین مهر، آن را
در درجه ی اول قرار می دهد. زمان یا کرونوس، خدای متعادل است. این خدا در
میان مجسمه های سنگی همانند هیولایی انسانی که دارای سر شیر است، نموده شده
است. اژدهایی بر بدنش چنبره زده، عصای قدرت و کلیدی از درهای بزرگ بهشت در
دست دارد. این خدا آفریننده و ویرانگر است. فرشتگان آیین زرتشت که به همراه مهر به روم انتقال یافتند در قله های آفتابی کوه اولومپوس سکنی گزیده اند.
مراسم رمزی مهر گرایی در اروپا
در اروپا از زمانی که آیین پرستش مهر به روم رسید، مراسم مهرپرستی در
غارها و سردابها برگزار می شد. آتش فروزان دائما در شکافهای عمیق، دخمه های
زیرزمینی نگاهداری می شد. مراسم رمزی مهر به طور سری و دور از چشم عامه
برگزار می گردید و فقط کسانی که رسما محرم اسرار بودند می توانستند این
مراسم را انجام دهند. بنابر بریهد آرنیکه (اوپانیشاد و چندوگیه)
اوپانیشاد نیز حقایق رمزی را فقط باید به مرید یا فرزند تعلیم کرد. چنانچه
همه ی گنجهای زمینی را به کسی که محرم اسرار بود می دادند باز حاضر به
افشای اسرار دینی نبود و اعلام می داشت که این دانش، به درستی برتر از همه ی
خزاین گیتی است.
منابعی از قبیل موندکه، شویتاشوتره، میتری اوپانیشاد نیز همین سخن را می گوید. در مصر و بابل و ایران نیز ادیان رمزی در اختفا می بودند، چنان که پولس حواری
(Saint Paul) درباره ی حکمت پنهانی که فقط برای مردم آشنا به اسرار در نظر
گرفته شده بود سخن می گوید. مبتدیان همه جا مورد آزمایشهای بسیار سخت قرار
می گرفتند و می بایست برای تصفیه ی خویش، بارها خود را تطهیر کنند تا
روحشان از آلایشها پاک شود، و همچنین می بایست به تمرین ریاضت پردازند و به
تحمل تازیانه و شکنجه های بدنی تن در دهند. تازه وارد ناگزیر بود تن به
مراسم جادویی دهد و قبل از آن که به عنوان یک عضو در جرگه ی اهل دیانت
پذیرفته شود مراحلی را طی کند. سرود میترا (یشت، 10، 122) از مراسم دینی در
ایران که طی آن کسانی را تازیانه می زدند! حکایت می کند.
پیروزی مسیحت بر مهرپرستی
گرویدن کنستانتین به مسیحیت در سرنوشت آیین مهر نقطه ی تحولی به شمار آمده است. امپراطور (361-363 م) یولیانوس کافر (Julian the Apostate) در مراسم پرستش مهر، راه داشت و پرستش مهر را در قسطنطنیه
رواج داد. از زمان کنسانتین به بعد، مهرپرستی از حمایت دولت محروم شد و
مسیحیت بر آن غالب آمد. مهرپرستی برای مدتی نسبتا دراز در نواحی آلپ و سرزمینهای بین آلمان و فرانسه
و جاهای دیگر باقی ماند و آثاری بر جای نهاد. هواخواهان مهر عادت داشتند
که روز تولد خورشید را در بیست و پنجم ماه دسامبر، آن گاه که آفتاب انقلاب
شتوی بر تاریکی چیره می شد و بلندی روز آغاز می گردید، جشن بگیرند. مسیحیان
این روز را جهت برقراری جشن میلاد عیسی قبول کردند.
رواج مانی گرایی در اروپا
مانی که خود یک روحانی زرتشتی بود که مدعی وحی شد. (مانی در زمره
بنیانگذاران مکاتب پسا زرتشتی است). وی به عنوان یک پیام آور ظهور کرد و
مذهب التقاطی خود را که بر مبنای اطلاعات و مواد به دست آمده از دین زرتشت و
آیین بودا و مسیحیت و عرفان سوری بود ترویج کرد. مانی وجود شر را با نظریه ی دوگرایی خود توجیه می کند. به عقیده ی او نور همانا خداست و شیطان
از ظلمت برخاسته است. وظیفه انسان است که در زندگی خود، با قوای ظلمت به
جنگ برخیزد و پیروزی نهایی نور را بر ظلمت تأمین کند. مانی نفس کشی و سختی
کشی را که با روح دین زرتشت بیگانه اند تعلیم می دهد. مانی معتقد است که
ماده اساس و ریشه ی شر است. رهیان ترتیب ریاضت دادن و تحقیر بدن در آیین
مانی فضیلت شمرده می شود. تمام خواهشهای جسمانی شرند، باید آنها را خاموش
کرد و از میان برداشت. مانی سکوت و ریاضیات و همچنین تجرد را فضیلت شخصی می
شمارد و روزه گرفتن را توصیه می کند. مانویت در خاور دور انتشار یافت و تا
حدود چین پیش رفت و در قرن چهارم میلادی به اروپا نفود کرد. مانی گرایی
همان طور که قبلا با مهرپرستی در افتاده بود، با مسحیت نیز به شدت به ستیزه
برخاست. قدیس آوگوستینوس
(At. Augustine) پیش از آنکه دین مسیح را بپذیرد مانوی بود و حتی پس از
آنکه به دستگاه دینی مسیحیت پیوست، نمی دانست خود را کاملا از تعلیمات مانی
آزاد سازد، و هموست که فلسفه ی دوگرای مانویت را در اصول دین مسیح وارد
کرد.
نوافلاطونیان و زرتشت
فرفوریوس (Por[hyry) اوبولوس (Eubulus)، کلمنس اسکندرانی (Clement of Alexandria)، استرابون (Strabo)، دیوجانس لائرتیوس و فوتیوس (Photius)، درباره مغان و تعلیمات آنها چیزهایی نوشته اند. افکار نو افلاطونیان در ایران نفوذ کرده بود. تنس، وزیر اردشیر بابکان، خود حکیمی نو افلاطونی بود، و چون خسرو اول انوشیروان در قرن ششم بر تحت شاهی جلوس کرد، گفته شد که یکی از مریدان افلاطون، اورنگ شاهنشاهی ایران را اشغال کرده است.
تعطیلی حوزه آتن و مهاجرت فیلسوفان به ایران
خسرو اول، دانشگاه مشهوری در جندی شاپور تأسیس کرد و متفکران و نویسندگان نامدار از هندوستان و روم و سرزمینهای دیگر بدان جا روی آوردند. در این موقع یوستی نیانوس (Justinian) امپراطور روم حوزه ی فلسفی آتن را تعطیل و فیلسوفان آن دیار را تبعید کرده بود. انوشیروان،
مقدم آنان را در دانشگاه خود گرامی داشت. به دستور دربار ایران چندین آثار
فلسفی یونانی به زبان پهلوی ترجمه شد و به همین ترتیب آثار مهم زبان
سانسکریت، از جمله کتاب مهم پنجاه تنتره که کتاب بسیار معروف سانسکریت در
امثال بود، و همچنین آثار دیگری به زبان پهلوی، یعنی زبان رسمی دربار
ایران، ترجمه شد. این آثار بعدا از زبان پهلوی به زبانهای سریانی و عبری در
آمدند و عربها بعدا آنها را به زبان عربی ترجمه کردند. این کتابها سپس به
اروپا رسید و چون مشعلی در عالم قرون وسطی نور افشانی کردند.