تعریف کودکان استثنایی

مقایسه کودکان دارای ناتوانی یادگیری با کودکان دیر

کودکان که در یادگیری ناتوان هستند،با کودکانی که دیر اموز هستند در موارد بسیاری فرق میکنند.
 

1-
تفاوت های هوشی : شامل کودکانی می شود که از نظر هوشی برترند و (کودکان
سرآمد ) و یا کودکانی که در یادگیری کند پیش می روند (کودکان کم توان ذهنی )

2- تفاوت های ارتباطی : شامل کودکانی است که در زبان و گفتار دارای نقص هستند و کودکان دارای ناتوانی های یادگیری

3- تفاوت های حسی : کودکانی که دارای نقایص بینایی یا شنیداری هستند .

4- تفاوت های رفتاری : کودکانی با آشفتگی هیجانی یا سازش نایافته اجتماعی را شامل می شود .

5- تفاوت های جسمانی : مشتمل بر ناتوانی های غیر حسی که بر کودکانی که از نظر بدنی و حرکتی دارای معلولیت هستند دلالت می کند .

6-
معلولیت های شدید و چندگانه (چند معلولیتی ) : شامل کودکانی با نقایص مرکب
(فلج مغزی و عقب ماندگی ذهنی یا نابینا و ناشنوا یا … )

تعریف ناتوانی یادگیری ( اختلالات یادگیری )

ناتوانی
یادگیری به معنای وجود اختلال در یک یا چند فرایند روان شناختی پایه بوده
که به فهم یا استفاده از زبان نوشتاری و یا گفتاری مربوط می شود و می تواند
به شکل عدم توانایی کامل در گوش کردن ، فکر کردن ، صحبت کردن ، خواندن ،
نوشتن و هجی کردن یا انجام محاسبات ریاضی ظاهر شود . این اصطلاح شرایطی چون
معلولیت های ادراکی ، آسیب دیدگی مغزی ، نقص جزئی در کارکرد مغز ،
نارساخوانی و آفازی رشدی را در بر می گیرد . از سوی دیگر اصطلاح یادشده آن
عده را که به واسطه معلولیت های دیداری ، شنیداری یا حرکتی ، همچنین عقب
ماندگی ذهنی یا محرومیت های محیطی ، فرهنگی و اقتصادی به مشکلات یادگیری
دچار شده اند را شامل نمی شود .

انواع ناتوانی های یادگیری

کودکان
مبتلا به اختلالات یادگیری ممکن است در یک یا چند مورد از زمینه های زیر
دچار مشکل باشند : اختلال در زبان گفتاری ، اختلال در زبان نوشتاری ،
اختلال خواندن و اختلال در حساب . به عبارتی ممکن است کودکی در همة زمینه
های فوق به جز یک زمینه عملکرد خوب و مناسبی داشته باشد. شمار دانش آموزان
دارای اختلال یادگیری بین 4 تا 12 درصد تخمین زده شده است .در یک گروه بندی
کودکان دارای ناتوانی یادگیری به ناتوانی یادگیری تحصیلی و ناتوانی
یادگیری تحولی طبقه بندی می شوند . الف) ناتوانی یادگیری تحصیلی شامل
اختلال در خواندن – نارسانویسی و اختلال در ریاضی می باشد .

ب) ناتوانی یادگیری تحولی که عبارتند از اختلالات حافظه ، ادراک ، دقت و توجه ، زبان شفاهی ، تفکر و … .

ویژگی های کودکان مبتلا به ناتوانی های یادگیری

1-
شباهتهای این کودکان با کودکان عادی بسیار بیشتر از میزان تفاوتهای آن ها
با این کودکان است ، بنابراین در بررسی ویژگی های کودکان مبتلا به ناتوانی
یادگیری باید به دنبال توصیف برخی از ویژگی های خاص بود .

2-
مبتلایان به ناتوانی یادگیری معمولاً در زمینه ای دچار مسأله و مشکل هستند
که این مشکل در یادگیری تحصیلی جلوه می کند . ریاضیات ، خواندن ، بیان
نوشتاری و … زمینه هایی هستند که به عنوان محمل ظهور ناتوانی یادگیری
تلقی می گردند .

3-
ناتوانی در تغییر وضع موجود علی رغم تلاش و ارادة او نیز به شکل گیری
تصویر منفی از خود منجر می گردد و تنها با ارائه یک سیستم خدمات مشاوره ای
سازمان یافته می توانیم بهداشت روانی چنین کودکانی را حفظ کنیم و از بروز
عواقب بعدی جلوگیری نماییم .

4- بهترین راه توصیف این کودکان توصیف ویژگی های خاص این کودکان است

الف)
ناتوانی در خواندن از رایج ترین زمینه اختلالات یادگیری است و می تواند
ناشی از عادت خواندن ، بازشناسی کلمه یا درک ، بازگویی و تولید سمبل های
نوشتاری به آوایی و … باشد .

ب)
ناتوانی در یادگیری ریاضیات می تواند ناشی از عدم توانایی در تمیز اشیاء
از جهت اندازه ، دسته بندی کردن آنها ، درک علایم ریاضی و …. باشد .

ج) مشکل مربوط به زبان می تواند به طور عمده مربوط به درک زبان و بیان آن باشد .

5-
اختلال ادراکی زمینه دیگری است که باید به آن اشاره کرد و در زمینه های
ادراک بینایی ، شنوایی ، لامسه ، بویایی و … ظهور می کند .

6-
اختلال حرکتی از دیگر ویژگی های این کودکان است که در زمینه های عدم
هماهنگی عصب عضلانی ، فعالیت بیش از اندازه ، فعالیت کمتر از میزان طبیعی ،
نبود کنترل عضلانی و … بروز می کند .

7- کودکان مبتلا به ناتوانی های یادگیری در روابط اجتماعی خود دچار مشکل هستند .

8- اغلب این کودکان در فرایندهای حافظه ، دقت و توجه دارای نقایصی می باشند .

9-
ویژگی کودکان مبتلا به اختلالات یادگیری فراگیر نیست و گروه های کوچکتری
را در بر می گیرد که ممکن است تنها بخشی از این ویژگی ها را داشته باشند .

علل بروز اختلالات یادگیری

علل
بروز اختلالات یادگیری نسبتاً مبهم هستند ، با این حال در پژوهش های مختلف
تأثیر عوامل زیر در بروز این اختلالات ذکر شده اند هر چند همواره تأثیر
متقابل عوامل مورد نظر بوده است .

الف) عوامل فیزیولوژیک :

بسیاری
از متخصصان بر این باورند که علل اساسی و عمده اختلالات یادگیری آسیب
دیدگی مغزی شدید یا جزئی و صدمه وارده به دستگاه عصبی مرکزی می باشد .

ب) عوامل ژنتیکی

شواهدی
در دست است که نشان می دهد اختلالات یادگیری احتمالاً در برخی خانواده ها
بیش از دیگران دیده می شود . مطالعات انجام شده بر روی دوقلوها به گونه ای
حاکی از نشانه های عمل ژنتیکی است . از جمله این مطالعات می توان به یافته
های ” واکر ” ، “کول ” و ” ولف” اشاره کرد که به پیوند اختلالات یادگیری با
الگوهای خانوادگی پی برده اند .

ج) عوامل بیوشیمیایی

گفته
شده است که اختلالات گوناگون متابولیکی در حکم عواملی هستند که موجب
اختلالات یادگیری می شوند . برخی از عوامل بیوشیمیایی که در ارتباط با
اختلالات یادگیری از آنها نام برده است عبارتند از : هایپوگلیسمی ، عدم
توازن استیل کولین و کم کاری تیروئید

عوامل آموزشی

به
اعتقاد برخی متخصصان تدریس ناکافی و ناصحیح می تواند در بسیاری از
اختلالات یادگیری عامل به حساب بیاید . به نظر می رسد که شماری از کودکان
مبتلا به اختلالات یادگیری هرگز تحت آموزش کافی و مناسب قرار نگرفته اند .

روش های بازپروری و آموزشی کودکان با نارسایی های ویژه در یادگیری

1-
روش ادراکی – حرکتی : طرفداران این روش (کپارت ، گتمن ، برچ ) معتقدند که
یادگیری حرکتی مبدأ یادگیری است و فرایندهای ذهنی پس از رشد متناسب سیستم
حرکتی و سیستم ادراکی و همچنین پیوندهای ارتباطی میان یادگیری حرکتی و
ادراکی به وجود می آید . کپارت یکی از مشهورترین پیشتازان در این روش
اعتقاد دارد که یادگیری های حرکتی بر هوش و تحصیلات مؤثر است .

وی یادآور می شود که پیش نیاز تمامی رفتارها اساساً حرکتی است .

کپارت
معتقد است که رشد ذهنی کودک با کنترل حرکات شروع می شود و مراحلی چون کشف
منظم ، ادراک مسائل ، تکمیل و ترکیب دریافتهای حسی و در پایان تشکیل مفاهیم
را طی می کند . او می گوید هر مرحله از مرحله پیشین کامل تر و پیچیده تر
است و کودکان عادی این مراحل را به سادگی و با ترتیب درست طی می کنند . اما
در مورد دانش آموزان با نارسایی های ویژه ممکن است در مراحل رشد انقطاعی
رخ دهد . برنامه ریزی آموزشی – روانی برای بازسازی روند رشد کودک با
نارسایی های ویژه در یادگیری بر اساس نتایج آزمون هایی چون آزمون ادراکی –
حرکتی کپارت ، آزمون ادراک بینایی فراستیگ ، آزمون توانایی زبانی – روانی
ایلینوی و آزمون تشخیص شنیداری وپمن صورت می پذیرد .

 

2- روش چند حسی :

مربیان
و متخصصان بسیاری برای ترمیم و تقویت یادگیری های کودکان با نارسایی های
یادگیری به استفاده از حواس مختلف این کودکان و تحریک آن ها پرداخته اند .
از جمله روش های معروف چند حسی می توان به روش ” تعقیب حسی ” دکتر فرنالد
اشاره کردکه در آن توازن و تعادل برای استفاده از مسیر بینایی ، شنوایی و
حس لامسه به صورت همزمان مد نظر بوده است . علت نامگذاری آن تعقیب با
انگشتان به حواس بینایی و شنوایی برای یادگیری اضافه می گردد .

3- روش سازماندهی مجدد اعصاب مرکزی

این
روش توسط دلاکاتو برای ترمیم و اصلاح نارسایی های کودکان با نارسایی های
یادگیری پیشنهاد شده است . وی معتقد است با این روش که مبتنی بر شناخت و
سپس اصلاح فعالیت های حاصل از مغز و اعصاب می باشد می توان مشکل کودکان با
نارسایی های یادگیری را که اغلب از نامنظمی سیستم اعصاب مرکزی ناشی می شود ،
مرتفع ساخت .رشد سیستم عصبی در افراد طبیعی که به تدریج ادامه می یابد ،
دارای نظم قابل پیش بینی است . در انسان ، این رشد از مراحل پایین که از
مشخصات حیوانات پست تر است شروع می شود و تا مراحل بالاتر که صرفاً مختص
انسان است ادامه می یابد . اگر به دلایلی ، مرحله ای از مراحل پیچیده رشد
سیستم عصبی دچار وقفه شود ، این تأخیر در مراحل بعدی رشد عصبی با فقدان
فعالیت در مرحله رشد نیافته مشخص می گردد و ممکن است به صورتهایی همچون
تأخیر در تکلم ، لکنت زبان ، نارساخوانی و … بروز نماید . روش های ترمیمی
دلاکاتو شامل تمرینات مختلف با تأکید برخزیدن ، چهار دست و پا رفتن ،
حرکات تقاطعی دست و پا می باشد . وی معتقد است با برقراری نظم مجدد در
سیستم اعصاب مرکزی و جبران مرحله رشد نیافته در آن ، علائم مرضی نارسایی
های ویژه در یادگیری نیز از میان می رود و یادگیری فرایند طبیعی خود را باز
می یابد .

4- روش تغییر رفتار

باید
بخاطر داشت که روش های تغییر رفتار ، بیشتر برای کسانی بکار گرفته می شود
که مشکل اساسی آنان نابهنجاری های رفتاری است اما در بسیاری از موارد
نارسایی های یادگیری ، تکنیک ها و روش هایی از تغییر رفتار چون ” شرطی شدن
فعال “، “بازی نقش ها ” ، ” الگوهای رفتاری ” و ” اقتصاد امتیازی ” را نیز
می توان در پیوند یا همراه روش های ویژه آموزشی و تربیتی به کار برد .

مرکز آموزش و توانبخشی مشکلات یادگیری

به
مرکزی اطلاق می شود که در آن دانش آموزان با مشکلات ویژه یادگیری در کنار
تحصیل در مدارس عادی برای رفع مشکلات خاص یادگیری از خدمات ویژه پاره وقت
بهره مند می شوند . این مرکز در هر استان زیر نظر مدیریت آموزش و پرورش
استثنایی به فعالیت می پردازند .

دانش آموز دیرآموز (مرزی ) و تفاوت این دانش آموزان با کودکان ناتوان در یادگیری

دانش
آموزان دیرآموز برخلاف دانش آموزان دارای ناتوانی یادگیری که از هوش عادی
یا بالاتر از عادی برخوردارند دارای هوش متوسط پایین تا مرزی می باشند .
بدین ترتیب نمره هوش دانش آموز دارای اختلال یادگیری 85 یا بالاتر از آن می
باشد . در صورتی که نمره هوشی دانش آموز دیرآموز بین 70 تا 85 می باشد .
علاوه بر نمره هوشی دانش آموزان دیرآموز دارای کنش های شناختی پایین و ضعف
در کلیه دروس نسبت به دانش آموزان هم سن و سال خود می باشد در حالی که دانش
آموزان ناتوان در یادگیری دارای کنش های شناختی متوسط یا بالاتر بوده و
معمولاً در یک یا دو درس دارای مشکل می باشند .

ویژگی های کودکان دیرآموز در مدارس :

1- این دانش آموزان در کلاس معمولاً در تمامی دروس نمرات ضعیفی کسب می کنند .

2- برخی از این دانش آموزان در یک یا چند پایه از تحصیلات مردود می شوند .

3-
اغلب این دانش آموزان دارای توجه و تمرکز پایینی می باشند و خیلی زود دچار
حواسپرتی می شوند . معمولاً مدت توجه این دانش آموزان به درس نیز کوتاه می
باشد .

4- معمولاً این دسته از دانش آموزان در پاسخ دهی به سؤالات دارای تأخیر و کندی می باشند .

5- این دانش آموزان معمولاً گرایش به انجام فعالیت هایی دارند که عینی و ابتدایی هستند.

6- معمولاً این دسته از دانش آموزان بیش فعال و تکانشی هستند و در مقابل ناملایمات تحمل کمی دارند .

7- از دیگر ویژگی های این کودکان اعتماد به نفس پایین و ترس می باشد .

8- نوسانات خلقی نیز از دیگر ویژگی های این دانش آموزان است و معمولاً خلق غیر قابل پیش بینی دارند .

توصیه های آموزشی برای کودکان دیرآموز

لازم
به یادآوری است که کودکان دیرآموز معمولاً در کنار دانش آموزان عادی و در
مدارس عادی ادامه تحصیل می دهند . جهت بهبود وضعیت تحصیلی این دانش آموزان
توصیه هایی شده است که به مهمترین آن ها اشاره می کنیم :

1- هیچ گاه نگذارید که کودک شکست بخورد .

2- با ارائه بازخورد مناسب او را از درستی پاسخ آگاه کنید .

3- پاسخ های صحیح را سریع تقویت کنید .

4- سطح مناسب کودک را بدست آورید .

5- از آموزش قدم به قدم (از ساده به مشکل ) بهره گیرید .

6- امکان تکرار و تمرین را برای تثبیت یادگیری فراهم آورید .

7- بین دفعات تکرار یک موضوع فاصله قرار دهید .

8- با ارائه محرک در ابتدای آموزش به یادگیری کمک کنید .

9- تجربیات موفقیت آمیز را فراهم آورید .

10- کودک را در فعالیت ها شرکت دهید .

11- به علایق کودک توجه کنید .

12- تفاوتهای فردی را مورد توجه قرار دهید .

13- از تشویق بیشتر استفاده کنید .

14- مدت زمان آموزش باید کوتاه و تعداد دفعات آن باید زیاد باشد .

15- وظایف یادگیری را با اشیاء و موقعیت های زندگی مرتبط کنید .

16- خانواده باید بطور مؤثر همکاری کند و معلم از این همکاری استقبال کند .

17- کلاس های این کودکان باید دارای دانش آموزان کمتری باشد .

18- به شخصیت کودک احترام بگذارید و از خشونت بپرهیزید .

19- به کودک اجازه دهید اشتباهات خود را اصلاح کند .

20- از اعمال و بازده کار ارزشیابی مستمر داشته باشید .

21- در آموزش به کودکان صبور باشید .

22- هرگز این کودکان را با دیگران مقایسه نکنید .

23- فعالیت های حرکتی (ورزش ) را مورد توجه قرار دهید



كودكان استثنايي

با كمی
دقت و تامل در خلقت انسان‌ها، ‌درمی‌یابیم كه هیچ دو انسانی مانند یكدیگر
نیستند. این تفاوت‌ها در ابعاد مختلف جسمی، ذهنی و رفتاری قابل مشاهده و
ادراك است که، حكمت و فلسفه خاصی زیربنای این تفاوت‌ها می‌باشد. ما دقیقا
نمی‌دانیم اگر این تفاوت‌ها نبود و انسان‌ها از ابعاد مختلف مانند یكدیگر
بودند، دنیای انسان‌ها و امور مربوط به آنان چگونه می‌شد؟ آیا انسان‌ها از
یكدیگر به لحاظ ظاهری قابل تشخیص بودند؟ آیا نیازهای متنوع‌ انسانی كه
استعدادهای مختلف را می‌طلبد، برآورده می‌شد؟
  با
این حال اگرچه هر یك از انسان‌ها در مفهومی عام و گسترده، استثنایی هستند،
اما این تفاوت‌ها در اكثر افراد، چشمگیر نیست و لذا این گروه اکثریت را
اصطلاحا “گروه هنجار” یا “متوسط” تلقی می‌كنند. در حالی كه آنچه امروزه به
طور عام از مفهوم استثنایی برداشت می‌شود، در واقع وجود تفاوت‌های فاحش
پاره‌‌ای از انسان‌ها در زمینه گوناگون با گروه اصطلاحا هنجار یا متوسط
است.[1]
 
 
تفاوت‌های بین‌فردی
  نه
تنها هر گروه از انسان‌ها با هم متفاوتند، بلکه افراد یک گروه نیز با هم
تفاوت‌های زیادی دارند. فرد فرد انسان‌ها علاوه بر مشخصات ظاهری، از نظر
خصوصیات اخلاقی، هوشی و روانی نیز با یكدیگر متفاوت‌ هستند. همان‌گونه كه
اختلاف قیافه انسان‌ها یک امر بدیهی است، باید تفاوت توانایی‌ها و نیازهای
آنها نیز امری عادی و طبیعی به نظر آید.
 
 
تفاوت‌های درون‌فردی
 
انسان‌ها علاوه بر اینكه از نظر توانایی‌ها و مهارت‌های گوناگون با یكدیگر
تفاوت دارند، این مهارت‌ها و توانایی‌ها در خود شخص نیز به یك میزان نیست.
اگر با دقت به خودمان نظر كنیم، می‌بینیم كه در بعضی مهارت‌ها خوب هستیم و
توانایی یادگیری برخی از مفاهیم را به خوبی داریم ولی در یادگیری بعضی دیگر
از مفاهیم و مهارت‌ها كند و ضعیف هستیم. برای مثال فردی ممكن است در
مهارت‌های دستی و مكانیكی، بسیار خوب و توانا عمل كند ولی همین فرد در تفكر
انتزاعی و امور ذهنی ضعیف باشد.
 
به‌طور خلاصه می‌توان نتیجه گرفت كه هر فرد با افراد دیگر تفاوت دارد.
همچنین استعدادها و توانایی‌های گوناگون یک فرد نیز با هم هم‌سنگ نیستند و
این همان مفهوم گسترده و عام “استثنایی بودن” است.
 
 
كودكان استثنایی به مفهوم خاص آن
 
تاكنون كوشش‌های زیادی برای تعریف “كودك استثنایی” به‌عمل آمده است. برخی،
استثنایی را به كسی اطلاق می‌كنند كه از هوش و استعداد خارق‌العاده‌ای
برخوردار باشد. دیگران، این اصطلاح را موقعی به‌كار می‌برند كه بخواهند هر
نوع كودك غیرعادی را توصیف كنند. با وجود این، اصطلاح كودك استثنایی برای
توصیف كودكان معلول و معیوب و مستعد و باهوش هر دو به یك اندازه مورد پذیرش
قرار گرفته است.
  مفهوم
عادی و بهنجار، به افرادی اطلاق می‌گردد كه در حد طبیعی و عادی گذران
زندگی می‌كنند. از نظر عامه، فردی كه رفتارش چون دیگران است و مانند همه و
به‌طور معمولی و عادی زندگی روزمره خویش را می‌گذراند، بهنجار و طبیعی است.
از نظر علمی، چنانچه بهره هوشی(IQ) شخصی 100 باشد یا به عبارت دیگر سن
تقویمی و سن عقلی فرد برابری كند، آن فرد طبیعی و بهنجار است.[2]
 
بررسی‌های علمی نشان داده است كه از هر ده انسانی كه در این جهان پهناور
زیست می‌كنند، یك نفر شناخته یا ناشناخته با معلولیت و كمبودی درگیر است و
قریب 5 درصد كودكان، دچار نقص جسمی و حسی و یا ذهنی هستند و درصد قابل
توجهی از این گروه، نیاز به آموزش خاص و مراقبت ویژه دارند. این واقعیت‌ها و
حقایقی نظیر وجود نارسایی‌هایی از قبیل سوء تغذیه، جنگ، سست شدن بنیان
خانوادگی، كافی نبودن بهداشت و درمان در بسیاری از نقاط جهان كه خود از
عوامل موثر ازدیاد كودكان استثنایی هستند، لزوم توجه عمیق‌تر به این مساله
را ایجاب می‌كند كه به موضوع پیشگیری از تولد كودك معلول و جلوگیری از
ابتلای به معلولیت بعد از تولد، ارزش و اهمیتی خاص می‌دهد.
  اصولا
باید پذیرای این واقعیت باشیم كه هر انسانی حتی در بالاترین سطوح هوشی
امكان دارد در پاره‌ای از فعالیت‌ها در حدی متوسط و حتی كندتر از دیگران
عمل نماید و معلولیت در یكی از توانایی‌ها برای هیچ فردی نمی‌تواند مانع
پیشرفت وی در سایر جنبه‌ها گردد.
  نكته
مهم این است كه مطالعه كودكان استثنایی، مطالعه تفاوت‌هاست. كودكان
استثنایی به نوعی از كودكان متوسط، متفاوت هستند. چنین كودكانی ممكن است در
تفكر، دیدن، شنیدن، تكلم، اجتماعی شدن و یا حركت كردن مشكلاتی داشته و یا
سرآمد باشند.
 
همچنین مطالعه كودكان استثنایی، مطالعه شباهت‌هاست. كودكان معمولی به جهات
مختلف، متفاوت نیستند، در واقع اغلب كودكان استثنایی از جهات مختلف در حد
میانگین‌اند. امروزه به وجوه مشترك كودكان استثنایی و غیراستثنایی در زمینه
خصوصیات، نیازها و شیوه‌های یادگیری توجه بیشتری می‌شود.[3]
 
 
طبقه‌بندی كودكان استثنایی
  كودكان استثنایی، در روان‌شناسی و آموزش و پرورش به لحاظ نوع تفاوتی که با گروه هنجار دارند، به دسته‌ها یا طبقاتی تقسیم می‌شوند:
·        تفاوت‌های هوشی: شامل كودكانی كه از نظر هوشی به‌طور چشمگیر در سطح بالاتر از متوسط یا پایین‌تر از متوسط قرار دارند.
·        تفاوت‌های ارتباطی: شامل كودكانی كه دارای ناتوانی‌ها و یا نقایص گفتاری و زبانی می‌باشند.
·        تفاوت‌های حسی: شامل كودكانی كه مبتلا به نقایص شنوایی و یا بینایی می‌باشند.
·        تفاوت‌های رفتاری: شامل كودكانی كه دچار آشفتگی‌های عاطفی و یا ناسازگاری‌های اجتماعی می‌باشند.
·        معلولیت‌های چندگانه و شدید: شامل كودكانی كه به نقایص مضاعف مبتلا هستند مانند فلج مغزی و عقب‌ماندگی ذهنی همراه با ناشنوایی یا نابینایی.
·        تفاوت‌های جسمانی: شامل کودکانی که با این که نقایص محسوس و قابل مشاهده ندارند، نمی‌توانند از نظر فیزیكی حركت كنند و فاقد انرژی بدنی می‌باشند.
 
 
ماهیت تعریف آموزشگاهی كودكان استثنایی
  عامل
مهمی كه در تعریف كودكان استثنایی دخالت و نقش اساسی دارد به نقش مدارس
مربوط می‌شود. برخی از انواع استثنایی بودن، تقریبا به‌طور كامل توسط پاسخ
كودك به فرامین مدرسه تعریف می‌شوند. در مورد ناتوانایی‌های یادگیری،
ناكامی‌های مکرر در پیشرفت تحصیلی است كه كودك را به عنوان فردی ناتوان در
یادگیری تعریف می‌كند. عین این حكم در باب عقب‌ماندگی ذهنی خفیف نیز جاری
است. یعنی كودك ممكن است در مدرسه عقب‌مانده تلقی شود ولی در جای دیگر كنش و
فعالیت كافی و بسنده داشته باشد.[4]
 
كودكان استثنایی، كسانی هستند كه نیازمند تعلیم و تربیت ویژه و خدمات
وابسته‌اند تا از كل استعداد انسانی‌شان بتوانند استفاده كنند. از سوی دیگر
روش‌های معمولی و متداول، غالبا نمی‌تواند در یادگیری آنها موثر باشد.
آنها به تعلیم ویژه نیازمندند چرا كه قابلیت‌ها و توانایی‌های این كودكان
را هر اندازه كه اندك باشد، از طریق اجرای برنامه‌های مناسب آموزشی می‌توان
توسعه داد.


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back To Top