با این افراد ازدواج نکنید!

با اين افراد اصلا ازدواج نكنيد/ راه كار عاقلانه و مطمئن در ازدواج چیست؟

حجت الاسلام شهاب مرادی از آن دست روحانیونی است که صحبتهایش برای نسل جوان در امر ازدواج شنیدنی است.

وی
در طول سال به استان های مختلف می رود و در جمع جوانان راجع به ازدواج
صحبت می کند. این بار فرصتی شد تا در یک گفتگوی دو طرفه سؤالات مان را از
او بپرسیم.

شهاب مرادی از اینکه خانواده ها پس انداز 20 ساله شان را
برای مخارج فرزاندان خرج می کنند، ناراضی بود. وی در گفتگو با “دریای
جنوب” به ویژگی های دختر خوب، پسرهای مناسب ازدواج و به نقش روحانیت در
اصلاح ازدواج اشاره کرد.

صحبت های کامل حجت الاسلام شهاب مرادی پیش روی شماست.

به
عنوان اولین سوال؛ نظر شما درباره وضعیت کنونی ازدواج در جامعه چیست؟
مشکلاتی که در جامعه و در این زمینه وجود دارد چه تأثیری در این زمینه
دارد؟

وقتی صحبت از ازدواج و سختی ها و آسانی های آن می شود
تقریبا یک مسئله در اظهارات اقشار مختلف مردم مشترک است. همگی از افزایش
چشم گیر و روز افزونِ تجملات و سنگینی مخارج عروسی و بَرج های این سبک
زندگی جدید اظهار نارضایتی و نگرانی می کنند اما شگفت آور این است که این
اظهارات هیچ تأثیری در تصحیح این بخش نوظهور در سبک زندگی امروزه ایرانیان
ندارد و این فرهنگ اسراف و تجمل گرایی روز به روز، رو به گسترش است و دامنه
ی تأثیرش از پایتخت تا دورترین دهِ کوچک، همه را در برگرفته است.

اغلب
مردم برای تن دادن به این رسوم جاهلانه، خودشان را مجبور می بینند تا جایی
که حتی برای انجام این نوع خرج و برج های غیر ضروری، پس انداز ۳۰-۲۰ ساله
خود را برای عروسی یک فرزند خرج می کنند و حتی از دیگران قرض می گیرند و یا
حتی صدقه! و این یک فاجعه اخلاقی است و یک خطای واضح، آن هم برای ازدواج
هایی که متأسفانه طبق آمار، احتمال شکست آن و منجر شدنش به طلاق، حدود
۲۰درصد است! و در صورت تداوم، احتمال دلخوشی و صلح و صفا در آن ناچیز!

این تفکرات و نوع زندگی در مشکلات پس از زندگی هم تاثیر می گذارد؟

بسياري از مشكلاتِ پس از ازدواج كه منجر به طلاق و شكست مي شود به روزگار قبل از ازدواج و به مرحله انتخاب بر مي گردد.

يكي
از مهم ترين دغدغه هاي جوانان قبل از ازدواج، شناخت مطمئن همسر آینده شان
است و اینجا نقطه تمرکز نگرانی های دختران و پسران است اما اکثرا از آسان
ترين، کم هزینه ترین و درست ترين شیوه غفلت می کنند!و آن راه کار مطمئن
“حذف موارد اشتباه و نادرست در گام نخست” است.

این گام نخست پس از اولین جلسات خواستگاری خواهد بود؟

اساسا
فرايند شناخت كامل همسر و هم زباني و تفاهم با او پروسه اي طولاني دارد و
مراحل تكميلي آن در ايام پس از ازدواج (بين ۶ ماه تا ۳ سال پس از ازدواج
وتشكيل خانواده) اتفاق مي افتد.

و در آن مدت نبايد به انتظار معجزه
نشست چون ازدواج با برخي افراد ريسك بسيار زيادي دارد و از آغاز آشنايي
قابل پيش بيني است و صرف ابراز علاقه يا … چيزي را عوض نمي كند. اين گونه
ازدواج ها در تمام موارد به شكست (اعم از طلاق و جدايي و سردي روابط و
…) منجر مي شود. راه كار عاقلانه و مطمئن حذف انتخاب هاي نادرست است.
جواني و فرصت هاي ناب و البته زود گذر آن قابل برگشت نيست.

برای
کسانی که در مرحله انتخاب قرار دارند چه توصیه هایی دارید؟ به عنوان مثال
افرادی که در مراحل اولیه خواستگاری و پیشنهاد ازدواج هستند؟

با اين افراد اصلا ازدواج نكنيد:

  1. معتاد (مگر ترك انگيزه اي كند و ديگر معتاد به حساب نيايد) و شراب خوار
  2. بيمار رواني (بيماري كه ارتباطش را با واقعيت از دست داده و تا كاملا درمان نشده)
  3. بي دين و لا مذهب
  4. بد اخلاق، تند خو (كسي كه اخلاقش قابل پيش بيني نيست)
  5. مادي و بخيل
  6. مجرم خو، تبهكار و خلاف كار
  7. دوست باز افراطي (و مطلقا بي تمايل نسبت به خانواده)
  8. بي كاره و علاف
  9. زن زيبا از خانواده فاسد
  10. بچه ننه (وابستگي شدید به مادر و خانواده)

دخترهای
جوان در نظر داشته باشند که صفت سخاوت یکی از معیارها و ملاک های مهم در
ازدواج است و اگر کسی به خواستگاری آنها آمد و سخاوت نداشت از ازدواج با او
خودداری کنند.
 حضرت زهرا(س) در روایتی از پدر گرامی شان نقل کرده اند
که «از بخل دوری كن، زیرا بخل درختی است در جهنم كه شاخه‌هایش در دنیا
می‌باشد و هر‌كس به آن شاخه‌ها بیاویزد، داخل در جهنم می‌شود و سخاوت،
درختی است در بهشت كه شاخه‌هایش در دنیا گسترده است و هر‌كس شاخه‌ای از آن
را بگیرد داخل بهشت می‌شود»

و اگر کسی با یکی از این افراد ازدواج کرده باشد چه؟ باید طلاق بگیرد و جدا شود؟

اگر
کسی قبلا با هر یک از آن موارد ازدواج کرده نباید فورا به فکر طلاق و
جدایی باشد و مدبرانه از نظرات یک مشاوره‌ باتجربه و خبره استفاده کند.

چطور مي‌توان معیارها و ملاک‌هاي ازدواج را آموزش داد؟

من درهمایشی سخنرانی‌ای داشتم با عنوان همسر خوب برای زندگی بهتر.

یکی
از سؤالاتی که من برای این همایش ۳-۴ روزه مطرح کردم یعنی هم از دخترها
پرسیدم هم از پسران که به نسبت تعدادشان هم کم نبود این بود: «از نظر شما
که مجرد هستید و خیال دارید ازدواج کنید همسر خوب چه صفاتی دارد؟» این سؤال
را جداگانه از گروه‌های دختران و پسران، هم به صورت‌ شفاهی پرسیدم هم
خواستم که پاسخ‌شان را بنویسند.

در تمام پاسخ‌هایی که پسرها دادند صفات یک دختر را می‌گفتند و در تمام پاسخ‌هایی که دخترها داده بودند صفات یک پسر.

در
صورت اینکه سؤال حقیقی آنجاست که «من چه؟» «سهم من کجاست؟» یا اصلا من
باید چه‌ کنم. ما باید به فرزندان‌مان در دانشگاه و در مدرسه آموزش بدهیم
که برای یک همسر خوب و موفق بودن باید چه صفاتی را در خودشان تقویت کنند و
چه صفاتی را از خودشان دور کنند و این مهارت‌ها را یاد بگیرند و تمرین کنند
تا یک همسر خوب ویک آدم شایسته باشند.

کسی‌که نمی‌داند مبناي ازدواج چیست و اصلا مبانی خودش رانمی‌شناسد، کجا باید برود، کجا باید با این مبانی آشنا شود؟

سوال
بسیار مهمی است و خیلی از افراد هم این دغدغه را دارند و متأسفانه به
بیراهه می‌روند. یعنی سراغ گروه همسال خودشان می‌روند و گروه همسالان هم،
نمی‌توانند راهنمای خوبی برای برخورد با این موضوع باشند. آنچه مسلم است،
این وظیفه نهاد روحانیت در هر جامعه و هر دینی است که به‌عنوان گروه مرجع
به این آموزش‌ها بپردازد. نهاد روحانیت در جامعه ما وظیفه دارد به ترمیم
مبانی هویتی و شناختی جامعه اقدام کند. امروز رسانه‌هایی که در دست
روحانیتند، زیادند. منابر، رسانه‌ای‌ هستند بسیار تأثیرگذار با قدمت بیشتر
از هزار و ۴۰۰ سال.

نمازهای جمعه و جلسات مختلفی که روحانیون در آن
نقش دارند. ۲ ماه محرم و صفر، فاطمیه و ماه رمضان به‌جای این‌که روحانی
بیاید نقش دیگران را بازی کند، باید نقش خودش را ایفا کند. به کار
ویژ‌ه‌های خودش توجه کند. از طرفی رسانه‌ها باید مردم را عادت بدهند از
روحانيون اول کارویژه‌شان را بخواهید. مثلا از من روحانی معمم، اول راجع به
واجب و حرام بپرسند، راجع به اعتقادات بپرسند. آنچه از هر واجبی، واجب‌تر
است، ارتباط درست ما با خداست؛ هم از حوزه شناخت، هم از حوزه رفتار. اینها
وقتی تعمیم داده بشود، مبناست. افرادی که در این مبناها ضعیف هستند،
می‌روند سراغ عرفان‌های دست‌ساز، سراغ کتاب‌های پرفروش. در کشورهای دیگر
هم، همینطور است.

این‌که افراد فکرکنند چون این کتاب پرفروش بوده،
پس ‌آن را بخوانیم، درست نیست. چه بسا کتابی مهجور است و باید همه آن را
بخوانند! این‌که افراد فکر کنند که چون این کتاب، کتاب پرفروشی است، باید
خوانده شود، این نگاه، نگاه زرد است. باید به افراد بگوییم وقتی در مورد
هویتتان و مبانی اعتقادی‌تان دچار مشکل هستید، سراغ کارشناسش بروید.

باید
یکسری چیزها را اصلاح کنیم. این گام‌ها اگر به‌صورت منظم پیش‌برود، مطمئن
باشید بخش قابل‌توجهی از مشکلات جامعه حل می‌شود. چیزی که همیشه سعی می‌کنم
بگويم، این است که ناامید نشویم و ناامیدی را منتشر نکنیم. در هواپیما
وقتی به هوای نامساعدی برخورد می‌کنید، نگاه مسافران کاملا به میمیک چهره
مهماندارهاست تا ببینند در چهره آنها ترس‌ هست یا نیست. شاید برخی‌ بگویند
به کسی مراجعه کردیم؛ اما نتوانسته جواب ما را بدهد. در خیلی از رشته‌ها
این اتفاق می‌افتد. مثلا به طبیب مراجعه می‌کنند؛ اما مریض می‌‌میرد؛ اما
خود این درسی می‌شود برای دانشجویان که بهره‌وری درمانی را بالا ببرند و
کارکردشان بیشتر شود.

اتفاقا به‌میزان مراجعه به روحانیت، کارکرد
روحانیت در حوزه‌های مختلف تقویت می‌شود. در همین مقطع ۱۰۰ ساله‌ای که
می‌توانید رصد کنید، می‌بینید به تناسب نیاز جامعه، وجه غالب حوزه علميه و
محصولات آن‌هم تغییر کرده. وقتی جریان فکری از طرف شوروی به سمت ایران
می‌آید، علامه طباطبایی و استاد مطهری تمام وقتشان را می‌گذارند که به این
امور جواب بدهند و تشنه‌ها را پاسخ بدهند. الان هم همينطور است؛ وقتی
بیایند، پاسخ می‌گیرند.

افراد می‌روند گرفتار مشکلاتی می‌شوند؛ اما
مشكلات خود را به روحاني بیان نمی‌کنند، سراغ کاردان نمی‌روند. من تحقیق
کردم تا بدانم چندنفر از دوستان ما، یک روحانی برای خودشان دارند؛ نه
روحانی که فقط از او استخاره بگیرند یا برای او خواب تعریف کنند، بلكه
روحانی که از او کارویژه روحانیتی بخواهند. اگر بررسی کنید، می‌بینید
آنهایی که دارند، حجم مشکلات‌شان بسیار کمتر است. حتی یک طلبه و یک معمم هم
حتما به یک روحانی نیاز دارند.

پس نقش رسانه ها چه می شود؟ سینما و تلویزیون به طور خاص
 
 از
سینما گله داریم. سینما می‌تواند برای ما فرهنگ‌سازی کند. می‌تواند
دانسته‌هاي ما را تبدیل به یک تجربه کند؛ تجربه‌ای که انگار همه خانواده در
آن شریکند. ببینید وقتی یک نفر که در سریالی محبوب است، می‌میرد، همه
ناراحتند و اعصابشان به‌هم می‌ریزد. این، یعنی این‌که داریم سینما را تجربه
می‌کنیم و سینما می‌تواند در تصمیم‌گیری‌ها به مردم کمک کند.

مثلا
این‌که بعداز ديدن سريال بگويند: «دیدی فلانی طلاق گرفت؛ اما بچه‌هايش
مشکلی پیدا نکردند؟ پس بچه طلاق مساوی با بزه‌کار نیست.» اتفاقا بچه‌های
طلاق اگر انعطاف‌پذیری داشته باشند، مسئولیت‌پذیری بالاتری دارند و همسران
بهتری هم می‌شوند.

به عنوان آخرین سوال توصیه شما به خانواده های تازه تشکیل شده چیست؟

 ازدواج
از مهم ترین مسائل اجتماعی است و آمار دقیقی از میزان موفقیت و عدم آن در
دست نیست. خصوصا از آشفتگی ها، کش مکش ها و بی ثباتی ها و سردی های مراحل
قبل از طلاق و طلاق های عاطفی که گزارش و آماری تهیه نمی شود به هرحال می
بایست از آمارهای نگران کننده طلاق و نرخ رو به رشد آن و سایر مشکلات
ازدواج نا امید نشویم و به جای انفعال، هر یک از ما با عزمی راسخ و همتی
مضاعف به سوی تلاش و مجاهدت علمی و فرهنگی گام برداریم و به قدر وسع
بکوشیم. به این امید که ان شاءالله آموزش در بهبود روابط زوج های جوان و
استحکام خانواده های نوپا اثربخش باشد.


این مردان را زیاد جدی نگیرید!

ازدواج کردن شرط و شروطی دارد که بعضی ها واجد آن نیستند. اما خودشان
فکر می کنند که هستند! برای همین پا پیش می گذارند و اگر شما هم به پیشنهاد
آنها پاسخ مثبت دهید آن وقت همه چیز رو به خرابی خواهد رفت.

در اینجا مردان ممنوعه ازدواج را به شما معرفی می کنیم.

 

بی تکلیف ها

تکلیف
شان با هیچ چیز مشخص نیست. اصلی ترین مراحل زندگی فردی شان را هنوز پشت سر
نگذاشته اند و هنوز نمی دانند کجای دنیا قرار دارند. درسشان نیمه کاره
است. وضعیت شغل شان مشخص نیست و هنوز هویت شغلی و اجتماعی شان شکل نگرفته.
همین جا دست نگه دارید و خیلی مودبانه نه بگویید.

حتی اگر بهترین
پسر دنیا هم باشد، باز تا وقتی تکلیفش با زندگی خودش روشن نشده نباید کسی
دیگر را به این زندگی راه دهد و شریک سردرگمی های خودش کند. در غیر این
صورت حالا حالاها باید منتظر باشید تا ببینید همسر شما، قرار است چه چیزی
از آب در بیاید!

وابسته
ها، همیشه دنبال تکیه کردن، سرویس گرفتن و تصمیم نگرفتن هستند. این البته
جدا از حیطه مداخله وسیع خانواده همسر در زندگی آینده شماست. پس خیلی زود
دور این مردها را خط بکشید

وابسته ها

روزی
3بار با مادرش صحبت می کند، وضعیت خود را در محل کار تشریح کرده و درباره
این که غذا خورده یا نه، خسته است یا نه و همه چیز مرتب است یا نه پاسخ می
دهد. اینها پسرهای خوب مامان هستند که هنوز آمادگی جدا شدن از خانواده را
ندارند و نمی توانند بدون گزارش کار دادن، حیطه فردی شان را حفظ کنند.

وابسته
ها، همیشه دنبال تکیه کردن، سرویس گرفتن و تصمیم نگرفتن هستند. این البته
جدا از حیطه مداخله وسیع خانواده همسر در زندگی آینده شماست. پس خیلی زود
دور این مردها را خط بکشید. مگر آنکه بخواهید در طول زندگی، به جز همسرتان
تابع تصمیمات تک تک اعضای خانواده او هم باشید!

 

عجول ها

هنوز
فاز قبلی زندگی اش را پشت سر نگذاشته که می خواهد فاز بعدی را شروع کند.
این ها یا درگیر ازدواج قبلی هستند، یا عشق قبلی را فراموش نکرده اند، یا
بیماری روانی یا اعتیادشان را درست و حسابی ترک نکرده و دوره نقاهت را
نگذرانده، می خواهند وارد یک زندگی مشترک شوند.

برای فراموش کردن یک
رابطه جدی مثل ازدواج قبلی، 2سال زمان نیاز است. مردی که در گیر و دار
طلاق دادن همسرش به شما پیشنهاد ازدواج می دهد هیچ آدم قابل اعتماد و قابل
اتکایی نیست چون هنوز دوران نقاهت را نگذرانده و به دنبال کسی است که
خلاءهای عاطفی اش را با او پر کرده و او را در غم و غصه شکستش دخیل کند.

بعد
از اعتیاد هم باید 5سال فرد در دوران حذر از مواد باشد و به هیچ وجه
دوباره سراغ مواد نرفته باشد تا بتوان او را پاک قلمداد کرد. درباره بیماری
های روانی هم بسته به شدت و نوع آن از دو سال تا 5سال زمان برای ثبات لازم
است.

 



دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back To Top