انشاء با حجاب
اگر همه ما قرار باشد يک انشاء درباره حجاب
بنويسيم، چه مينويسيم؟! مطمئن باشيد که هيچ کس در انشايش نمينويسد که
حجاب خوب نيست و بد است، چون در حالت طبيعي همه آدمها به داشتن حريم
علاقه دارند و ترجيح ميدهند حريم خصوصيشان حفظ شود و با معنا و تعريف
خودشان با حجاب باشند. حالا ما ميخواهيم يک انشاء درباره حجاب بنويسيم، يک
انشاء در مورد اينکه براي حجاب داشتن و باحجاب ماندن بايد چطور عمل کرد و
از کجا شروع کرد؟ ميشود حجاب را آموزش داد؟ ميشود با قانون گذاشتن
آدمها را با حجاب کرد؟ همه آدمها را، نه فقط خانمها، طوري که حتي مدل
حرف زدنشان و زبان بدنشان و نوشتههايشان و کارهايشان با حجاب باشد.
مهمترين اصل براي باحجاب بودن «تربيت» است و بعد هم حس خوب باحجاب بودن
من.
مامان باحجاب من
تا
حالا فکر کردهايد که چه شد که مامان باحجاب من، دختر باحجابي مثل خودش
ندارد؟! چه شد که مادر براي اينکه دخترش را راضي کند به اينکه مانتو و
مقنعه يا چادرش را چطور انتخاب کند دچار معضل شد و نتوانست جواب سوالهاي
کوچک و بزرگ دخترش را بدهد و جنگ خانوادگي بر سر حجاب شروع شد؟ هر مسئلهاي
براي اينکه دروني شود و تبديل به يک مدل و سبک زندگي بشود بايد مراحلي را
پشت سر بگذارد، در مورد مسائل ديني مثل حجاب هم قضيه همينطور است. حجاب
مثل تاريخ و رياضي و جغرافي نيست که در مدرسه درس بدهند و تو ياد بگيري و
يادت هم نرود! حجاب و مفاهيمي از اين دست، يعني معاني و تعريفها و
کارکردهاي ديني را بايد در يک فرد پرورش داد، پرورش هم اصول و قوانين خاص
خودش را دارد. اولش فضاسازي است، بعدش شناخت يا همان علم به موضوع، بعدش
محيط خوب و همراهي و بعد تشويق و تکرار و آخر سر هم حمايت اجتماعي، ولي
نميشود گفت مثلا اگر حمايت خانواده نباشد يا بقيه مردم حجاب را رعايت
نکنند طرف بيخيال حجاب ميشود، چون اگر در همان قسمت اول يعني فضاسازي و
شناخت خوب جا افتاده باشد حالا دستش را رها کني و بفرستياش هر جايي که دلت
خواست، آنوقت آن حجاب دروني از حجاب بيروني محافظت ميکند.
مسئله اينجاست که نسل مادرهاي ما، يک مرحله را ميانبر زدهاند و
پريدهاند وسط جامعهاي همراه و باحجاب. زنها و دخترهاي نسل قبل با يک
جامعه باحجاب مواجه شدند بدون اينکه بدانند و يا بپرسند که «چرا حجاب؟» و
يا «حجاب خوب است يا بد؟» و حالا نميتوانند جواب سوالها و شبهههاي ساده
دخترشان را بدهند و سعي ميکنند از جايگاه مادرانهشان استفاده کنند و
بتوانند دخترشان را به باحجاب بودن ترغيب کنند. امروز نميشود انتظار داشت
با گفتن «خدا چشمهايت را کور ميکند» بچه از انجام دادن کاري پشيمان شود و
درستش هم اين است که پشيمان نشود چون به همين ساده انگاري و سطحينگري
کار ديگري را انجام ميدهد.
اين دختر جوان امروزي هم بر خلاف مادر و مادربزرگش در اجتماع (تحصيل و
کار) بيشتر حضور دارد، بيشتر احساس محدوديت ميکند، بيشتر با تنوع ظاهري
مواجه ميشود و جوابي براي سوالهاي اساسياش نميبيند و ترجيح ميدهد
فرافکني کند و حجاب را يک مسئله سنتي بداند؛ نه يک مسئله ديني و با توجه به
زندگي مدرن، از دستش خلاص شود!
گناه انتخابي
دليل اصلي بدحجابي يا بيحجابي اين
است که خانوادههاي مذهبي نتوانستهاند احساس و باور مذهبي را به
بچههايشان منتقل کنند. اين خانوادهها فقط اطلاعات ديني (آن هم در حالت
بسيار خوبش) دادهاند و بعد هم سعي کردهاند که نشان بدهند در حال زندگي
مذهبي و ديندارانه هستند. تربيت ديني يک تربيت تحميلي و بيروني نيست که
بشود با «نمازت را بخوان» يا «چادر سرت کن» بچه مذهبي تربيت کرد. تا يک نفر
به انتخاب نرسد و حس خوبي از اين انتخاب نداشته باشد نميتوان اميدوار بود
که اين شخص باحجاب و حريمدار خواهد بود. مسئله اينجاست که دخترهاي
امروز جامعه ما مسائل ديني را ميدانند ولي به آن باور و اعتقاد ندارند و
همه اين اطلاعات و آگاهيها را هم به دليل خانواده ديني و فضاي ديني جامعه
با يک حس گناه ميگذارند روي دوششان و تمام مدت با خودشان حمل ميکنند!
يعني يک خانواده ديندار فقط يک حس گناه به فرزندش هديه داده و او را رها
کرده وسط دنيايي از اطلاعات جديد و به روز! در حالي که در گذشته مگر بچهها
چهقدر از دين اطلاع داشتند؟ پس چه ميشود که با اين همه اطلاعات
نميتوانيم از پس شبهههاي خودمان بربياييم. اين ميشود که با يک کولهپشتي
پر از کتاب ديني يک راه غير ديني را انتخاب ميکنيم؟ اطلاعات کافي نيست،
من بايد خودم راهم را، چادرم را و مقنعهام را انتخاب کنم.
حس خوب باحجاب بودن
يکي از مهمترين اتفاقاتي که در مورد
انتخاب در حجاب بايد بيفتد اين است که آدمها حس خوب باحجاب بودن را داشته
باشند اين حس را خانواده با همراهي و عملي که انجام ميدهد به وجود
ميآورد. به هر حال چه بخواهيم و چه نخواهيم خانواده الگوي فرزندانش است.
وقتي در يک خانواده مذهبي مادر و پدر مذهبي حس ديني خوبي به بچهها ندهند
چطور ميشود اميدوار بود که دختر و پسر باحجاب و دينداري از اين خانواده
بيرون بيايد. بعد از تربيت و شناخت ديني فقط در صورتي بچهها شيفته پدر و
مادر خودشان ميشوند و شيفته انتخابي که انجام دادهاند، که احساس ديني
خوبي در آنها به وجود بيايد. مادري که حجاب برتر دارد ولي اخلاق برتر
ندارد؛ نميتواند زمينه انتخاب اين حجاب را براي دخترش ايجاد کند، پدري که
شکل و ظاهر ديني دارد ولي احساس امنيت را در خانواده ايجاد نميکند
نميتواند انتظار داشته باشد بچههاي دينمداري داشته باشد. تشويق خانواده
بايد باشد تا همراهي اتفاق بيفتد. اين حس خوب همراهي را فقط نميتوان با
هديه دادن براي روز «جشن تکليف» و روسري و چادر خريدن ايجاد کرد، اين
تشويقها زماني موثر خواهند بود که در زندگي خانوادگي جريان داشته باشند،
مادر خانواده به تميزي و زيبايي ظاهر باحجابش هم اهميت بدهد و فقط از
گرماي چادرش نگويد و در مورد حس خوب حريمدار بودنش هم صحبت کند. اتفاقات
خوبي که توسط يک آدم ديندار و محجبه سر ميزند نه تنها براي خانوادهاش که
براي بقيه هم تأثير گذارتر است و به همان اندازه کارکردهاي بد يک فرد
محجبه و ديندار تأثير منفيتري خواهد گذاشت.
برنامهاي باحجاب
حالا فرض کنيد من دختر امروزي حجاب را
انتخاب کردم و اصلا از نوع خوبش را هم انتخاب کردم و براي تحصيل و کار وارد
جامعه شدم. با اولين چيزي که مواجه ميشوم تناقضهايي است که بين حريمدار
بودن من و نوع فضاي جاري در جامعه وجود دارد. من هم براي خودم هيچ
برنامهاي ندارم، کسي هم براي من برنامهاي نريخته و فکري نکرده است.
برنامهاي وجود ندارد که دختر امروز باحجاب را پشتيباني کند و به او
اطلاعات بدهد، تنها چيزي که وجود دارد مصداقها است که باز هم جوابگوي سبک
زندگي اين دختر جوان نيست يعني قضيه دختران «شعيب» تا کجاي زندگي من را
جواب ميدهد و از آن به بعدش را بايد چه کنم؟ يک راه اين است که خود فرد
باحجاب برود دنبال سبک زندگياش و به يک مدل برسد و سعي کند اين الگو را
در زندگياش پياده کند، چون احتمالا مدل مادر و مادربزرگ و حتي مادر
مادربزرگ در اين موارد جواب نميدهد و آموزشهاي موجود در خانواده هم به
روزتر از اين نيستند. ولي مسئله اينجاست که هر کسي چطور ميتواند يک
برنامه باحجاب براي خودش طرح کند. اينجاست که مسئله مهم تربيتي جامعه پيش
ميآيد و اينکه جامعه هم بايد مثل خانواده در روشهاي دينياش از يک مدل
پرورشي و تربيتي استفاده ميکرد تا به تأثيرگذاري آن اميد بيشتري ميبود و
حالا ميتوانست براي سبک زندگي ديني افرادش هم برنامههايي محکمتر و
مطمئنتر ارائه کند.
چرا حجاب؟؟؟ (مقاله ای کامل در مورد حجاب)
چکیده
حجاب یکی از منطقی ترین و استوارترین مسائلی است که در دین
اسلام وجود دارد و بر روی آن تأکید زیادی شده است. ولی دشمنان برای از بین
بردن و یا کمرنگ کردن آن از هیچ کوششی دریغ نمی ورزند.
در اول بحث به تاریخچه ی حجاب در دوران قبل از اسلام می
پردازیم. بعد از ان به دلایل وجوب حجاب که از سه شیوه قابل اثبات است،
اشاره می کنیم: ۱) قرآن: خداوند متعال در قرآن کریم دو بار دستور صریح به
حفظ حجاب و پوشش داده است. یکی در سوره نور آیه ۳۱ و دیگری در آیه ۵۹ سوره
احزاب. ۲) روایات: در روایاتی که از اهل بیت(علیهم السلام) نقل شده، بسیار
به حفظ حجاب و پوشش تأکید شده و در برخی از روایات عاقبت افراد بی حجاب
آمده است که به آنها خواهیم پرداخت. ۳) عقل و منطق: این بخش شامل دلایل
عقلی برای اثبات حجاب است که آن دلایل عبارتند از: ارزش والای زن، آرامش
زن، تحکیم خانواده و عامل استواری جامعه. در بخش دیگری به برخی از شبهات
رایج در مورد حجاب پاسخ داده می شود.
در بخش عفاف هم بعد از تعریف آن، به آیاتی که در آن شده از
عفاف بحث است می پردازیم که آن آیات عبارتند از: آیه ۲۷۳ سوره بقره و آیه
۳۳ سوره نور. و بعد از آن به روایات ائمه معصومین(علیهم السلام) اشاره می
شود. و در آخر این بحث به کلام مقام معظم رهبری اشاره خواهد شد.
در بخش حیا نیز به آیه ای از قرآن که در آن از حیا بحث شده
است، پرداخته می شود و آن آیه، آیه ی ۲۵ سوره قصص می باشد. بعد از آن به
روایاتی که در این بحث آمده، اشاره و بعد از آن به کلام اندیشمندان مسلمان و
غیر مسلمان در رابطه با حیا، می پردازیم.
کلید واژه : حجاب ، دلایل وجوب ، عفاف ، حیا
مقدمه
بیشترین انحرافات و کج روی ها در نسل جوان دیده می شود و
ریشه ی همه ی این کج روی ها را باید در نوع بینش و عقاید آنها نسبت به
مسائل دینی، مشاهده کرد.
یکی از مسائلی که دشمنان اسلام روی آن بسیار سرمایه گذاری
کرده اند، رواج بی حجابی و برداشتن چادر و یا روسری از سر خانم ها است.
دشمنان با استفاده از دلایل پوچ و بی ارزش، این پوشش الهی را زیر سوال می
برند و آن را نوعی زندانی کردن زن می دانند. دلایل آنها شاید در نگاه اول
شیرین و جالب به نظر آید ولی انسان متفکر و با بصیرت، با اندکی تأمل و
تحقیق در می یابد که کسانی که مخالف حجاب هستند به دنبال چه چیزی می گردند و
چرا اینقدر بر این مسئله تأکید دارند.
یکی از مهمترین و شاید اصلی ترین چیزی که غربی ها و مخالفان
حجاب به دنبال آن هستند، مسئله ی ((آزادی زن)) است. و مسلم است کسانی که در
پی سود جویی از زنان هستند، بیشتر به حجاب و دلایل آن خُرده می گیرند.
آنچه به عنوان آزادی زن مطرح می شود، در واقع آزادی زن نیست
بلکه آزادی مرد است. آزادی مرد در اینکه خیلی راحت به هر زنی خواست نگاه
کند و یا اینکه با هر زنی خواست ارتباط برقرار کند و او را وسیله ی التذاذ
خود گرداند. زن باید آرایش کند تا مرد لذت ببرد، زن باید بدن و صورت خود را
از بین ببرد تا مرد سود آن را ببرد. همیشه با خود می گویم یعنی یک زن
اینقدر ارزش خود را پایین می داند که حاضر است، ساعت ها روی چهره و اندام
خود کار کند تا مثلاً یک مرد به او علاقه نشان دهد و آن هم چه علاقه ای.
علاقه ای که با ارضا شدن مرد از بین می رود و در آخر هم این زن است که ضرر و
زیان دیده است نه مرد.
غربی ها که امروز دم از دفاع از حقوق زنان می زدند، تا چند
سال پیش زن را مانند یک کسی می دانستند که فقط به درد التذاذ مرد می خورد.
اصلاً زمزمه ی آزادی زن از سوی غربی ها، از قرن نوزدهم شروع شد. در آن موقع
مدیران کارخانه ها به دنبال نیروی کاری می گشتند که ارزان قیمت، کم درد
سر، کم توقع و… باشد و از همان جا مسئله ی آزادی زنان را سر دادند و زنان
را از خانه هایشان به سوی کارخانه ها کشیدند و با این کار از ارزش و کرامت
زن کاستند و بر پولهای خود افزودند.
در اینجا با استفاده از کلام شیوای مقام معظم رهبری، یک
نمونه از نگاه های غرب نسبت به زن و مقایسه ی آن با دین اسلام را مطرح می
کنیم. حضرت آیت الله خامنه ای(قدس سره) می فرمایند: « در همین کشورهای
غربی، تا چند سال قبل از این – نه خیلی زیاد – زنانی که در مراکز آموزش
عالی تحصیل میکردند، حق نداشتند مدرک کتبی تحصیلات عالی خودشان را بگیرند!
در همین اواخر، در بعضی از کشورهای غربی – از جمله در انگلستان – یکی از
مجلاتّ یکی از کشورهای غربی – که نمیخواهم از آن کشور و از آن مجلّه اسم
بیاورم – پیرزنی را معرفی کرده بود که در سال ۱۹۱۷ – یعنی تقریباً هفتاد
سال قبل – در حدّ دکترا تحصیلات عالیه کرده است؛ لیکن به او مدرک تحصیل
ندادهاند! بعد سؤال میکند، چرا مدرک تحصیل ندادهاند؟ میگوید که چون تا
سال ۱۹۴۷ در انگلستان، به زنانی که تحصیل میکردند، مدرک تحصیلی نمیدادند و
میگفتند که زن نباید مدرک تحصیلی بگیرد! اینها امروز آمدهاند و در
مقابل جمهوری اسلامی، مدّعی حقوق زن شدهاند! در همان سالهایی که چنین
حقارتهایی در فرهنگ غربی مشاهد میشد، در ایران اسلامی، «بانوی اصفهانی»
اجازه اجتهاد از مجتهدان درجه اوّلِ آن روز اسلام داشت و در اصفهان، حوزه
تدریس فلسفه و فقهش دایر بود! اسلام، این است.» (۱)
در دین اسلام برای زن ارزش و اهمیت بسیاری قائل شده است که برخی از آنها در بین مباحث اشاره می کنیم.
تاریخچه ی حجاب
یکی از مسائلی که مخالفان حجاب روی آن بسیار تاکید دارند
این است که می گویند؛ در زمان های قدیم زنان یونان و یا ایران باستان و
پیروان یهود وظیفه ای نسبت به حفظ حجاب نداشته اند و با آمدن اسلام حجاب به
عنوان یک تکلیف برای زنان مطرح شد.
شواهد تاریخی حاکی از آن است که در اکثر اقوام و آیین های
جهان، حجاب در بین زنان وجود داشته است. هر چند در بعضی از دوره ها، توسط
حکام و پادشاهان این مسئله کم رنگ شده ولی هیچ گاه به طور کامل از بین
نرفته است.
با این توضیحات، نگاهی به دوران های مختلف می اندازیم:
۱- پوشش زن در یونان و روم باستان
دایره المعارف لاروس درباره پوشش زنان یونان می گوید:
((زنان یونانی در دوره های گذشته، صورت و اندامشان را تا روی پا می پو
شاندند. این پوشش که شفاف و بسیار زیبا بود، در جزایر کورس و امرجوس و دیگر
جزایر ساخته می شد. زنان فنیقی نیز دارای پوششی قرمز بودند)).
در « اسپارته » دختران تا موقع ازدواج آزاد بودند، ولی بعد
از ازدواج خود را ازچشم مردان می پوشاندند. نقش هایی که برجای مانده ،
حکایت می کند که زنان سررا می پوشانده، ولی صورت هایشان بازبوده است، ووقتی
به بازار می رفتند، برآنان واجب بوده است که صورت هایشان را بپوشانند،
خواه باکره و خواه دارای همسر باشند. حجاب در بین زنان سیبری وساکنان آسیای
صغیر وزنان شهرماد ( وفارس وعرب) نیزوجود داشته است. زنان رومانی ازحجاب
شدیدتری برخوردار بوده اند، به طوری که وقتی ازخانه خارج می شدند، با چادری
بلند تمام بدن را تا روی پاها می پوشاندند وچیزی ازبرآمدگی های بدن مشخص
نمی شد. (۲)
ویل دورانت نویسنده مشهور غربی در کتاب خود با نام تاریخ
تمدن درباره ی «الهه عفت» که یکی ازخدایان یونان باستان است، می گوید
:«آرتمیس» ،الهه عفت است و عالی ترین نمونه (والگو برای) دختران جوان به
شمار می آید که دارای بدنی نیرومند و ورزیده وچابک وبه زیور عفت وتقوا
آراسته است. (۳)
همچنین درباره مردم یکی ازقبائلی که نهصد سال قبل ازمیلاد
زندگی می کرده اند، آمده است: ((بالاتر از ارمینان ودرکنار دریای سیاه،
«سکاها» بیابانگردی می کردند. آنها مردم وحشی و درشت اندام قبائل جنگی نیمه
مغول و نیمه اروپایی بسیار نیرومندی بودند که در ارابه به سر می بردند
وزنان خود راسخت در پرده نگاه می داشتند)). (۴)
همچنین این مورخ در جای دیگری می نویسد: ((زنان فقط درصورتی
می توانند خویشان ودوستان خود راملاقات کنند ودرجشن های مذهبی و تماشاخانه
ها حضور یابند که کاملا درحجاب باشند)). (۵)
۲- پوشش زن در ایران باستان:
در مورد پوشش زنان ایران باستان مطالب زیادی وجود دارد که
به آنها اشاره خواهیم کرد. ویل دورانت درباره پوشش زنان ایران باستان و
این که حجاب بسیار سختی دربین آنان رایج بوده است، می گوید : (( زنان طبقات
بالای اجتماع جرأت آن را نداشتند که جز درتخت روان روپوش دار ازخانه بیرون
بیایند. هرگز به آنان اجازه داده نمی شد که آشکارا با مردان اختلاط کنند.
زنان شوهردارحق نداشتند هیچ مردی را ،ولو پدر یا برادرشان باشد، ببینند. در
نقش هایی که درایران باستان برجای مانده ، هیچ صورت زن دیده نمی شود ونامی
از ایشان به نظر نمی رسد)). (۶)
همچنین درتفسیر اثنی عشری آمده است: ((تاریخ نشان می دهد که حجاب در فرس قدیم وجود داشته است)).(۷)
درکتاب «پوشاک باستانی ایرانیان» آمده : ((اصلی که باید
درنظر داشت ، این است که طبق نقوش برجسته و مجسمه های ماقبل میلاد، پوشاک
زنان آن دوره (مادها) ازلحاظ شکل (باکمی تفاوت) با پوشاک مردان یکسان
است)). (۸)
بعد از مادها، هخامنشیان نیز ازنظر لباس همانند مادها بودند.
درمورد پوشاک خاص زنان این دوره آمده است: ((ازروی برخی نقوش مانده از آن
زمان ، به زنان بومی برمی خوریم که پوششی جالب دارند. پیراهن آنان پوششی
ساده وبلند یا دارای راسته چین و آستین کوتاه است . به زنان دیگر آن دوره
نیز برمی خوریم که ازپهلو به اسب سوارند . اینان چادری مستطیل برروی همه
لباس خود افکنده ودر زیر آن ، یک پیراهن با دامن بلند ودر زیر آن نیز
،پیراهن بلند دیگری تا به مچ پا نمایان است)). (۹)
در دوره اشکانیان نیز هماهنند گذشته، حجاب زنان ایرانی کامل
بوده است. دراین باره چنین می خوانیم : ((لباس زنان اشکانی پیراهنی بلند تا
روی زمین، گشاد، پرچین، آستین دار و یقه راست بوده است. پیراهن دیگری
داشته اند که روی اولی می پوشیدند وقد این یکی نسبت به اولی کوتاه و ضمنا
یقه باز بوده است. روی این دو پیراهن چادری سر می کردند)). (۱۰)
زنان در دوره ساسانیان که احکام دینی زرتشتیان درکشور اعمال
می شده است، همچنان دارای حجاب کامل بودند. درمورد پوشاک زنان چنین آمده
است : ((چادر که از دوره های پیش مورد استفاده بانوان ایران بوده است ،
دراین دوره نیز به صورت مختلف مورد استعمال داشته است)). (۱۱) ۳- پوشش زن
در ادیان بزرگ الهی
حجاب درآیین یهود:
دراصول اخلاقی «تلمود» که یکی از کتاب های مهم دینی و
درحقیقت فقه مدوّن و آیین نامه زندگی یهودیان است، آمده : ((اگرزنی به نقض
قانون یهود می پرداخت، چنانچه مثلا بی آنکه چیزی برسر داشت به میان مردم می
رفت ویا در شارع عام نخ می رشت یا با هرسنخی ازمردان درد دل می کرد یا
صدایش آنقدر بلند بود که چون درخانه اش تکلم می نمود ، همسایگانش می
توانستند سخنان او را بشنوند ، درآن صورت مرد حق داشت بدون پرداخت مهریه او
را طلاق دهد)). (۱۲)
حجاب درآیین مسحیت:
در کتاب انجیل آمده است : پولس دررساله خود به قرنتیان تصریح می کند :
«اما می خواهم شما بدانید که سر هر مرد ، مسیح است و سر زن ،
مرد و سر مسیح ، خدا. هر مردی که سر پوشیده دعا یا نبوت کند سر خود را
رسوا می نماید . اما هرزنی که سر برهنه دعا کند ، سر خود را رسوا می سازد ؛
زیرا این چنان است که تراشیده شود. زیرا اگر زن نمی پوشد ، موی را نیز
ببرد واگر زن را موی بریدن یا تراشیدن قبیح است ، باید بپوشد ؛ زیرا که مرد
اززن نیست ، بلکه زن از مرد است و نیز مرد به جهت زن آفریده نشده ، بلکه
زن برای مرد. ازاین جهت زن می باید عزتی بر سر داشته باشد به سبب فرشتگان …
دردل خود انصاف دهید آیا شایسته است که زن نا پوشیده نزد خدا دعا کند.»
(۱۳)
ونیز درانجیل ، دررساله پولس ، به تیمو ثیوس می گوید : « و
همچنین زنان خود را بیارایند به لباس حیا و پرهیز، نه به زلف ها وطلا و
مروارید ورخت گران بها ، بلکه چنان که زنانی را می شاید که دعوای دینداری
می کنند به اعمال صالحه». (۱۴)
دلایل وجوب حجاب
اثبات حجاب و پوشش برای بانوان از چند راه امکان پذیر است، که عبارتند از:
قرآن ، روایات معصومین(علیهم السلام) و عقل و منطق.
هر کدام از این موارد به تنهایی برای اثبات ضرورت حجاب بانوان کافی است. ما به یاری خدا همه آنها را به تفصیل بیان خواهیم کرد.
۱) قرآن
«حجاب اسلامی»
یکی از مهمترین دلایل وجوب حجاب آیه ۳۱ سوره نور است که خداوند تبارک و تعالی می فرماید:
«وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ
وَیَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ
مِنْهَا وَلْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُیُوبِهِنَّ وَلَا یُبْدِینَ
زِینَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاء
بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاء بُعُولَتِهِنَّ أَوْ
إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ
نِسَائِهِنَّ أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِینَ غَیْرِ
أُوْلِی الْإِرْبَهِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِینَ لَمْ
یَظْهَرُوا عَلَى عَوْرَاتِ النِّسَاء وَلَا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ
لِیُعْلَمَ مَا یُخْفِینَ مِن زِینَتِهِنَّ وَتُوبُوا إِلَى اللَّهِ
جَمِیعًا أَیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»
«و به زنان با ایمان بگو چشمهاى خود را (از نگاه هوسآلود)
فروگیرند، و دامان خویش را حفظ کنند و زینت خود را- جز آن مقدار که نمایان
است- آشکار ننمایند و (اطراف) روسرىهاى خود را بر سینه خود افکنند (تا
گردن و سینه با آن پوشانده شود)، و زینت خود را آشکار نسازند مگر براى
شوهرانشان، یا پدرانشان، یا پدر شوهرانشان، یا پسرانشان، یا پسران
همسرانشان، یا برادرانشان، یا پسران برادرانشان، یا پسران خواهرانشان، یا
زنان همکیششان، یا بردگانشان (کنیزانشان)، یا افراد سفیه که تمایلى به زن
ندارند، یا کودکانى که از امور جنسى مربوط به زنان آگاه نیستند و هنگام
راه رفتن پاهاى خود را به زمین نزنند تا زینت پنهانیشان دانسته شود و همگى
بسوى خدا بازگردید اى مؤمنان، تا رستگار شوید»
از این آیه شریفه چند نکته استفاده می شود که عبارتند از:
۱) پرهیز از نگاه هوس آلود.
۲) پوشاندن عورت از دیگران (این حکم برای هر مرد و زن مسلمان واجب است).
۳) پنهان کردن زینتها (به غیر از مواردی که آشکار است).
۴) پوشاندن سر و گردن.
۵) جواز آشکار نمودن زینتها و بدن در برابر محارم و یا افراد خاص.
الف) سَتر عورت
دستور دومی که خداوند متعال فرموده است، حفظ فرج است.
منظور از این دستور، پوشانیدن از نگاه دیگران است چنانکه حضرت امام جعفر
صادق(علیه السلام) می فرمایند: «کل شئ فی القرآن من حفظ الفرج فهو من الزنا
إلا هذه الآیه فإنها من النظر» (هر آیه ای که در قرآن سخن از حفظ فروج می
گوید، منظور حفظ کردن از زنا است، جز این آیه که منظور از آن، حفظ کردن از
نگاه دیگران است). (۱۵)
یکی از مسائلی که با آمدن اسلام در میان اعراب واجب شد،
مسئله ی پوشاندن عورت از دیگران است. متأسفانه در دنیای متمدن کنونی نیز
عده ای از غربیها این مسئله را انکار می کنند.
به طور مثال راسل در یکى از کتابهایش به نام (در تربیت) یکى
از چیزهایى که از جمله اخلاق بى منطق و به اصطلاح «اخلاق تابو» مىشمارد
همین مسأله پوشانیدن عورت است.
وى مىگوید چرا پدران و مادران اصرار مىورزند که عورت خود
را از بچه بپوشانند؟ این اصرار خود سبب تحریک حس کنجکاوى بچهها مىگردد.
اگر کوشش والدین براى کتمان عضو تناسلى نباشد چنین کنجکاوى کاذبى وجود پیدا
نخواهد کرد. باید والدین عورت خود را به بچهها نشان بدهند تا آنها هرچه
که وجود دارد از اول بشناسند.
بعد اضافه مىکند: لااقل گاهى اوقات- مثلًا هفتهاى یک بار-
در صحرا یا حمام برهنه شوند و عورت خود را در معرض دید بچهها قرار دهند.
راسل مسأله مخفى کردن عورت را یک «تابو» مىداند. «تابو» از
موضوعات بحث جامعه شناسى است و به تحریمهاى ترسآور و بىمنطق گفته مىشود
که در میان ملل وحشى وجود داشته و دارد. به عقیده امثال راسل اخلاق رایج در
جهان متمدن امروز نیز پر از «تابو» است.
عجیب است که بعضی از افراد به نام تمدن و یا از بین بردن حس کنجکاوی، می خواهند به بدترین و زشت ترین زندگی ها برگردند.
خداوند متعال، ستر عورت را برای مردان هم واجب دانسته و در
آیه ۳۰ سوره نور می فرماید: « قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ
أَبْصَارِهِمْ وَیَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ…» (به مؤمنان بگو چشمهاى خود را
(از نگاه به نامحرمان) فروگیرند، و عفاف خود را حفظ کنند) و در ادامه فلسفه
و منطق این مسئله را بیان می فرماید: «ذَلِکَ أَزْکَى لَهُمْ» (این
برایشان پاکیزهتر است) و این جمله در واقع پاسخی برای جاهلان قدیم و جدید
است که این ممنوعیتها را بی منطق می دانند.
ب) زینت
دستور بعدی خداوند پوشاندن زینت است. درباره ی زینتهایی
که زن باید آنرا بپوشاند، نظرات زیادی آمده ولی آنچه که مشهور است این است
که: عده ای آنرا به معنی، «زینت آلات» گرفته اند منتها در حالی که روی بدن
قرار گرفته و طبیعی است که آشکار کردن چنین زینتی توأم با آشکار کردن
اندامی است که زینت بر آن قرار دارد. (۱۶) به این ترتیب زنان حق ندارند
زینت هایی را که معمولا پنهان است را آشکار سازند.
آشکار کردن زینتها در آیه ای دیگر از قرآن مجید مورد نهی
قرار گرفته است. در آیه ۳۳ سوره احزاب خطاب به همسران پیامبر(صلی الله علیه
و آله) آمده است: «وَ قَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ
تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّهِ الْأُولَى…» (و در خانههایتان قرار گیرید و
مانند روزگار جاهلیت قدیم زینتهاى خود را آشکار مکنید).
درباره جمله ی استثناء « إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا» هم تفاسیر و روایات بسیاری وجود دارد که ما به بعضی از روایات اشاره می کنیم:
۱٫ «عَنْ زُرارَهَ عَنْ ابى عَبْدِاللَّهِ عَلَیْهِ
السَّلامُ فى قَوْلِهِ تَعالى: «الّا ما ظَهَرَ مِنْها» قالَ: الزّینَهُ
الظّاهِرَهُ الْکُحْلُ وَالْخاتَمُ» (از امام صادق سؤال شد که مقصود از
زینت آشکار که پوشیدنش براى زن واجب نیست چیست؟ فرمود زینت آشکار عبارت است
از سرمه و انگشتر). (۱۷)
۲٫ «و الْقُمّىِّ عَنْ الباقر علیه السلام فى هذِهِ
الْایَهِ، قالَ: هِىَ الثِّیابُ وَالْکُحْلُ وَ الْخاتَمُ وَ خِضابُ
الْکَفِّ وَ السِّوارُ. وَالزّینَهُ ثَلاثٌ: زینَهٌ لِلنّاسِ وَ زینَهٌ
لِلْمَحْرَمِ وَ زینَهٌ لِلزَّوْجِ، فَامّا زینَهُ النّاسِ فَقَدْ
ذَکَرْناها، وَ امّا زینَهُ الَمحْرَمِ فَمَوْضِعُ الْقِلادَهِ فَما
فَوْقَها وَ الدُّمْلُجُ وَ مادونَهُ وَالْخَلْخالُ وَ ما اسْفَلُ مِنْهُ،
وَ امّا زینَهُ الزَّوْجِ فَالْجَسَدُ کُلُّهُ».
(امام باقر علیه السلام فرمود: زینت ظاهر عبارت است از جامه،
سرمه، انگشتر، خضاب دستها، النگو. سپس فرمود زینت سه نوع است: یکى براى
همه مردم است و آن همین است که گفتیم. دوم براى محرمهاست و آن جاى گردنبند
به بالاتر و جاى بازوبند به پایین و خلخال به پایین است. سوم زینتى است که
اختصاص به شوهر دارد و آن تمام بدن زن است). (۱۸)
۳٫ «عَنْ ابى بَصیرٍ عَنْ ابى عَبْدِاللَّهِ علیه السلام
قالَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ: «وَلایُبْدینَ
زینَتَهُنَّ الّا ما ظَهَرَ مِنْها». قالَ: الْخاتَمُ وَالْمَسَکَهُ وَ
هِىَ الْقُلْبُ». (ابوبصیر مىگوید از امام صادق علیه السلام تفسیر «الّا
ما ظَهَرَ» را خواستم، فرمود عبارت است از انگشتر و دستبند). (۱۹)
۴٫ «عَنْ بَعْضِ اصْحابِنا عَنْ ابى عَبْدِاللَّهِ علیه
السلام قال: قُلْتُ لَهُ: ما یَحِلُّ لِلرَّجُلِ مِنَ الْمَرْأَهِ انْ
یَرى اذا لَمْ یَکُنْ مَحْرَماً؟ قالَ: الْوَجْهُ وَ الْکَفّانِ وَ
الْقَدَمانِ». (راوى که یک شیعه است مىگوید: از حضرت صادق علیه السلام
پرسیدم که براى مرد نگاه کردن به چه قسمت از بدن زن جایز است درصورتى که
محرم او نباشد؟ فرمود چهره و دو کف دست و دو قدم). (۲۰)
این روایت متضمّن حکم جواز نظر بر وجه و کفّین است نه حکم عدم وجوب پوشیدن آنها، و اینها دو مسأله جداگانه مىباشند.
۵٫ «اسماء» دختر ابوبکر- که خواهر عایشه بود- به خانه پیغمبر
اکرم آمد درحالى که جامههاى نازک و بدن نما پوشیده بود. رسول اکرم روى
خویش را از او برگرداند و فرمود: «یا اسْماءُ انَّ الْمَرْأَهَ اذا
بَلَغَتِ الْمَحیضَ لَمْ تَصْلُحْ انْ یُرى مِنْها الّا هذا و هذا- وَ
اشارَالى کَفِّهِ وَ وَجْهِهِ». (اى اسماء! همینکه زن به حد بلوغ رسید
سزاوار نیست چیزى از بدن او دیده شود مگر این و این- اشاره فرمود به چهره و
قسمت مچ به پایین دست خودش-). (۲۱)
ج) حدود پوشش
بعد از این استثنا این جمله آمده است: «وَ لْیَضْرِبْنَ
بِخُمُرِهِنَّ عَلى جُیوِبِهِنَّ» (روسرى خود را بر روى سینه و گریبان
خویش قرار دهند). البته مقصود از این آیه پوشیدن سر و گردن و گریبان است.
در تفسیر کشّاف، در ذیل همین آیه آمده که؛ زنان عرب معمولًا پیراهنهایى
مىپوشیدند که گریبانهایشان باز بود و دور گردن و سینه را نمىپوشانید.
روسریهایى هم که روى سر خود مىانداختند از پشت سر مىآویختند و به این
صورت گوشها و بناگوشها و گوشوارهها و جلو سینه و گردن نمایان مىشد. این
آیه دستور مىدهد که باید قسمت آویخته همان روسریها را از دو طرف روى سینه و
گریبان خود بیفکنند تا قسمتهاى یاد شده پوشیده گردد.
ابن عباس در تفسیر این جمله گفته است: «تُغَطّى شَعْرَها
وَصَدْرَها و تَرائِبَها وَ سَوالِفَها» (یعنى زن مو و سینه و دور گردن و
زیر گلوى خود را بپوشاند). (۲۲)
این آیه حدود پوشش را مشخص مىکند.
در ذیل این آیه شیعه و سنّى روایت کردهاند که:
روزى در هواى گرم مدینه زنى جوان و زیبا درحالى که طبق معمول روسرى خود را به پشت گردن انداخته
و دور گردن و بناگوشش پیدا بود از کوچه عبور مىکرد. مردى از
اصحاب رسول خدا از طرف مقابل مىآمد. آن منظره زیبا سخت نظر او را جلب کرد
و چنان غرق تماشاى آن زیبا شد که از خودش و اطرافش غافل گشت و جلو خودش را
نگاه نمىکرد. آن زن وارد کوچهاى شد و جوان با چشم خود او را دنبال
مىکرد. همانطور که مىرفت ناگهان استخوان یا شیشهاى که از دیوار بیرون
آمده بود به صورتش اصابت کرد و صورتش را مجروح ساخت. وقتى به خود آمد که
خون از سر و صورتش جارى شده بود. با همین حال به حضور رسول اکرم رفت و
ماجرا را به عرض رساند. اینجا بود که آیه مبارکه نازل شد: «قُلْ
لِلْمُؤْمِنینَ یَغُضّوا مِنْ ابْصارِهِمْ »الى آخر. (۲۳)
د) محارم
استثناء دومی که برای پوشش زینتها وجود دارد، محارم هستند، همچنانکه
قرآن می فرماید: «وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا
لِبُعُولَتِهِنَّ…»الی آخر.
در استثنای اول فقط آزاد گذاشتن زینت هایی را که نمایان بود را جایز می
دانست ولی افراد وسیع تری(عموم مردم) را شامل می شد و در استثناء دوم مواضع
بیشتری را جایز می داند که آشکار باشد ولی افراد کمتری را شامل می شود.
افرادی که در آیه از آنها نام برده شده همان محارم در اصطلاح فقه ما هستند که عبارتند از:
۱) لِبُعُولَتِهِنَّ (شوهران)
۲) أَوْ آبَائِهِنَّ (پدرانشان)
۳) أَوْ آبَاء بُعُولَتِهِنَّ (پدران شوهرانشان)
۴) أَوْ أَبْنَائِهِنَّ (پسرانشان)
۵) أَوْ أَبْنَاء بُعُولَتِهِنَّ (پسران شوهرانشان)
۶) أَوْ إِخْوَانِهِنَّ (برادرانشان)
۷) أَوْ بَنِی إِخْوَانِهِنَّ (پسران برادرانشان)
۸) أَوْ بَنِی أَخَوَاتِهِنَّ (پسران خواهرانشان)
۹) أَوْ نِسَائِهِنَّ (زنان)
۱۰) أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُنَّ (کنیزانشان)
۱۱) أَوِ التَّابِعِینَ غَیْرِ أُوْلِی الْإِرْبَهِ مِنَ الرِّجَالِ (خدمتکاران مرد که [از زن] بىنیازند)
۱۲) أَوِ الطِّفْلِ الَّذِینَ لَمْ یَظْهَرُوا عَلَى عَوْرَاتِ النِّسَاء (کودکانى که بر عورتهاى زنان وقوف حاصل نکردهاند)
ذکر این نکته نیز لازم است که اگر آرایش و یا برهنگی زن در جلوی دید محارم،
سبب تحریک شدن یکی از محارم شود، بر زن لازم است که خود را بپوشاند. پس
سزاوار است که زن در برابر محارم خود (به استثنای شوهر) تقوا و متانت جنسی
را نیز رعایت کند.
و در نهایت خداوند همه را به بازگشت به سوی خود می خواند و می فرماید:
«وَتُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِیعًا أَیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ
تُفْلِحُونَ» (و همگى بسوى خدا بازگردید اى مؤمنان، تا رستگار شوید) شیوه و
منش قرآن کریم این است که در آخر دستورها، مردم را به خدا متوجه می سازد
تا در به کار بستن فرمانهای او سهل انگاری نکنند.
«حجاب برتر»
یکی دیگر از آیات حجاب، آیه ی ۵۹ سوره احزاب است:
«یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُل لِّأَزْوَاجِکَ وَبَنَاتِکَ وَنِسَاء
الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِن جَلَابِیبِهِنَّ ذَلِکَ أَدْنَى
أَن یُعْرَفْنَ فَلَا یُؤْذَیْنَ وَکَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِیمًا»
(اى پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو: جلبابها (روسرىهاى
بلند) خود را بر خویش فروافکنند، این کار براى اینکه شناخته شوند و مورد
آزار قرار نگیرند بهتر است ، (و اگر تا کنون خطا و کوتاهى از آنها سر زده
توبه کنند) خداوند همواره آمرزنده رحیم است). در این آیه دو سوال مطرح می
شود. یکی اینکه«جلباب» به چه معنی است؟ و دوم اینکه طبق آیه هدف از انداختن
جلباب این است که شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند. این موضوع به چه
معناست؟
در اینکه کلمه«جلباب» به چه معنا است، اقوال مختلف است که به برخی از آنها اشاره می کنیم:
در تفسیر کشاف در ذیل این آیه از قول ابن عباس آمده: «الرداء الذی یستر من
فوق إلى أسفل» (جلباب ردائی است که سراسر بدن از بالا تا پایین را می
پوشاند). (۲۴)
در لسان العرب در ذیل کمه جلباب آمده: «الجِلْبابُ ثوب أَوسَعُ من الخِمار
دون الرِّداءِ تُغَطِّی به المرأَهُ رأْسَها وصَدْرَها» (جلباب جامه ای است
از چارقد بزرگتر و از عبا کوچکتر. زن به وسیله ی آن سر و سینه ی خود را می
پوشاند)
در قاموس المحیط آمده: «الجِلْبَابُ، کَسِرْدابٍ وسِنِمَّارٍ: القَمیصُ،
وثَوْبٌ واسِعٌ للْمَرأَهِ دونَ المِلْحَفَهِ، أو ما تُغَطِّی به ثِیابَها
من فَوْقُ کالمِلْحَفَهِ، أو هو الخِمارُ» (جلباب عبارتست از پیراهن و یک
جامه ی گشاد و بزرگ، کوچکتر از ملحفه و یا خود ملحفه(چادر مانند) که زن به
وسیله ی آن تمام جامه های خویش را می پوشد، یا چارقد) (۲۵)
و همچنین در مجمع البیان، در ذیل همین آیه و در قسمت معنی لغات آمده:
«الجلباب خمار المرأه الذی یغطی رأسها و وجهها إذا خرجت لحاجه» (جلباب
عبارت است از روسری ای که در موقع خروج از منزل به کار برده می شود و سر و
صورت را با آن می پوشانند). (۲۶)
همانگونه که مشخص است در بین اربابان لغت هم نظرات مختلفی وجود دارد ولی
آنچه که مشخص است این است که«جلباب» به پوششی می گویند که وسیع و بزرگ است و
تمام بدن را می پوشاند. ضمنا گفتن این نکته هم لازم است که در بین زنان دو
نوع پوشش وجود داشته: یکی«خِمار» که روسری داخل خانه بود و دیگری«جلباب»
که برای بیرون خانه استفاده می شد.
مطلب دوم بحث در مورد علت پوشش است که طبق آیه برای اینکه شناخته شوند و
مورد آزار قرار نگیرند، گفته شده است. در مورد تفسیر این آیه دو نظر وجود
دارد:
اولی اینکه برخی گفته اند که در زمان پیغمبر اسلام(صلی الله علیه و آله)
عده ای از اراذل و اوباش در شب مزاحم کنیزان و یا زنان آزاده می شدند و بعد
از اینکه مورد بازخواست قرار می گرفتند می گفتند که ما نمی دانستیم که آن
زن آزاده است و گمان می کردیم که کنیز است. و لذا به زنان آزاده دستور داده
شد که بدون جلباب بیرون نروند تا از کنیزان تشخیص داده شوند و مورد اذیت و
آزار قرار نگیرند.
دوم اینکه برخی از مفسران معتقدند این آیه برای همگی زنان آمده و دستور
داده که بدون پوشش کامل از خانه خارج نشوند تا به وسیله پوشش و عفافی که
دارند مورد آزار قرار نگیرند.
برداشت اول از این آیه مورد اشکال است. زیرا با این تفسیر یعنی اینکه اسلام
اجازه آزار و اذیت کنیزان را داده و فقط در مورد زنان آزاده پوشش را واجب
کرده است. اگر چه پوشاندن موی سر بر کنیزان واجب نبوده و شاید رمز این
مسئله هم این بوده که چهره و وضع کنیزان زیاد جالب نبوده و مورد توجه کسی
واقع نمی شده ولی به هر صورت مزاحمت برای کنیزان هم گناه محسوب می شود. و
این برداشت درست به نظر نمی رسد. ولی تفسیر دوم بیشتر با آیه منطبق است و
می توان آنرا برای تفسیر این قسمت از آیه در نظر گرفت.
نکته قابل ذکر این است که طبق آنچه در این آیه شریفه آمده، زنان مسلمان
هنگامی که در میان مردم ظاهر می شوند باید وقار و سنگینی و همچنین حجاب و
حیا خود را حفظ کنند تا مورد هجوم افراد بیمار دل و متعرض قرار نگیرند. اگر
زن حجاب خود را به شکل صحیح حفظ کند، مانند یک سپر محافظ تیرها و نگاه های
شیطانی مردم را از خود دور می کند.
۲) روایات
علاوه بر احادیثی که در بخش آیات آوردیم در اینجا هم به چند حدیث اشاره می کنیم:
حضرت علی(علیه السلام) می فرمایند: «إیّاکَ أن تَتَزَیَّنَ لِلنّاس و
تُبارِزُ اللهَ بالمَعاصی» (بپرهیز از این که برای دیگران خود را بیارایی و
به وسیله ی انجام گناه با خدا به ستیز برخیزی). (۲۷)
أمیر المؤمنین، علی(علیه السلام) فرموده اند: «عَلَیکُم بِالصَّفیقِ مِن
الثیاب، فَاِنَّ مَن رَقَّ ثوبَهُ رَقَّ دینَهُ» (لباس ضخیم بپوشید؛ زیرا
هر کس لباسش نازک و بدن نما باشد، نشانه ی سستی و ضعف دین اوست). (۲۸)
در کتاب بحار الانوار حدیثی زیبا به نقل از حضرت علی(علیه السلام) آمده که
ما فقط به ذکر ترجمه ی آن می پردازیم: آن حضرت می فر مایند: «روزی ما نزد
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) نشسته بودیم. پیامبر فرمود: به من خبر
دهید، بهترین چیز برای زنان چیست؟ همه ی ما ماندیم که چگونه سوال پیامبر را
پاسخ دهیم تا اینکه از محضر آن حضرت پراکنده شدیم.
من به سوی فاطمه(سلام الله علیها) رفتم و سوال پیامبر(صلی الله علیه و آله)
را برای آن حضرت بازگو کردم و گفتم که همه ی ما در برابر سوال پیامبر
نتوانستیم جواب دهیم.
حضرت فاطمه(سلام الله علیها) فرمود: من جواب این سوال را می دانم و آن
اینکه: بهترین چیز برای زنان این است که تا می توانند نه آنها مرد نامحرمی
را ببینند و نه مردان نامحرم آنان را.
پس من به سوی پیامبر برگشتم و سوال آن حضرت را مطرح نموده و در جواب گفتم:
همانا بهترین چیز برای زنان این است که تا می توانند نه آنها مرد نامحرمی
را ببینند و نه مردان نامحرم آنان را.
رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: قبلاً تو که نزد من بودی جواب آن را
نمی دانستی، آیا تو در نزد دخترم فاطمه بودی؟ حضرت شگفت زده شد و فرمود: به
درستی که فاطمه، پاره ی تن من است». (۲۹)
۳) عقل و منطق
فلسفه حجاب از مسائلی است که در همه اعصار مورد سوال واقع می شود. آگاهی از
فلسفه پوشش می تواند بهترین راه برای تحقق فرهنگ پوشش اسلامی باشد. امید
است که بتوانیم با تبیین درست و صحیح این موضوع زنان و دخترانمان را از بند
بی حجابی که گریبان گیر جامعه ما شده است، به در آوریم.
الف) ارزش والای زن
در دین اسلام برای زن اهمیت فوق العاده ای قرار داده شده است. زن مظهر
ظرافت و جمال آفرینش است. دامن زن مدرسه بشر است. اصلاح جامعه در گرو تقوای
اوست و محیط خانواده مجلس درس و تربیت اوست. زن می تواند با تربیت صحیح
فرزندان، امتی را از وجود آن فرزند بهره مند گرداند.
ولی فرهنگ غرب سعی دارد زن را به عنوان یک کالای تجاری و سودمند در دست
افراد مختلف قرار دهد و آنقدر شخصیت او را پایین می آورد که به او می گوید
به درون جامعه برو و خود را در معرض دید افراد مختلف قرار بده و وسیله
سودجویی آنها قرا بگیر. نظریه ای که با عنوان فمینیسم(آزادی زنان) از سوی
غربی ها مطرح شده، حقوق ابتدایی هر زنی را لگد مال می کند و وقتی که زنان
غربی بخواهند از حق خود دفاع کنند، صدای آنها را خفه می کنند و آنها را به
گوشه ای می اندازند.
در دین اسلام برای زن که مظهر ظرافت و جمال است، حجاب و پوشش را پیشنهاد
کرده تا ارزشهای وجودی او محفوظ بماند. همانطور که در آیه ۵۹ سوره احزاب که
اشاره شد آمده: «ذَلِکَ أَدْنَى أَن یُعْرَفْنَ فَلَا یُؤْذَیْنَ» (این
کار براى اینکه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند بهتر است).
خانم «هنولا ناکاتا» یک نویسنده ژاپنی است که اسلام آورده است. او درباره ی
احساس خود از داشتن حجاب میگوید: ((با داشتن حجاب بود که من انسانیت و
ارزش زنانگی خود را احساس کردم. حجاب به من میآموزد که از دسترس بیگانگان
دور بمانم. امروزه به ویژه در بین جوانان، گرایش روز افزون به حجاب دیده
میشود که نشانه رشد اسلام نیز میباشد. تا من زنده هستم، برای اسلام و
حجاب تبلیغ خواهم کرد، چون حجاب مایه آرامش و آسایش در جامعه میباشد)).
(۳۰)
آقای«لوی» که یک فرد یهودی است و به تازگی دخترانش با حجاب شده اند در مورد
حجاب دخترانش می گوید: ((حجاب یکی از دستورات قرآن است که ارزش اخلاقی زن
در جامعه را تعیین مینماید. حجاب نشانگر پاکیزه بودن، رستگاری و آلوده
نبودن زن است)). (۳۱)
مقام معظم رهبری، حضرت آیت الله خامنه ای(قدس سره) درباره ارزش و احترام زن می فرمایند:
«زنهای مؤمن در جامعهی ما سعی کنند قدر زن ایرانی مسلمان را بدانند. ارزش
زن اسلامی و مسلمان را بدانید. زنی که در اختلاط و معاشرت، با مرد قاطی
نمیشود و خود را وسیله یی برای جلب چشم مرد نمیداند و خود را بالاتر از
این میداند. زنی که شأنش را عزیزتر از این میشمارد که خود را عریان کند و
با صورت و موی و بدن خود، چشم روندگان را به سمت خویش جلب کند و هوس آنها
را اشباع نماید. زنی که خود را در دامنهی قله یی میداند که در اوج آن،
فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) – بزرگترین زن تاریخ بشر – قرار دارد. آن
زن، زن مسلمان ایرانی است. این زن باید دیگر از این بازیچههای فراهم
آمدهی تمدن غربی و روشهای توطئه آمیز آن، رو بگرداند و به آن بی اعتنایی
کند». (۳۲)
ب) آرامش زن
در همه کارها آرامش و امنیت روانی یکی از مهمترین مسائلی است که سبب می شود آن کار به خوبی انجام بپذیرد.
ارائه زیباییها و مواضع بدن به میل و خـواسته ی مـردان دامن می زند و در نهایت، موجب می شود که امنیت و
آرامش خود زن به هم بخورد. عشوه گری زن در جامعه نه تنها باعث از بین بردن
آرامش روانـی خـود می شود بلکه مردان مخصوصاً جوانان را در تحریکی دائم
قرار میدهد؛ تحریکی که سبب کوفتگی اعصاب می شود و در نهایت موجب ایجاد
هیجانهای بیمارگونه عصبی میشود.
آنچه می تواند موجب آرامش و امنیت زنان شود، حجاب است. حجاب در ظاهر اگر چه
سخت است ولی نوعی امنیت خاطر و مانع برای زن به شما می آید و در واقع حجاب
حریم شخصیتی فرد را بیان می کند.
خانم «ایوان ردلی» نویسنده و خبرنگار معروف انگلیسی که اسلام آورده و محجبه
شده است، میگوید: ((حجاب در زندگی من و حفظ امنیت من نقش بسیار بزرگی را
ایفا نمود و من با پناه آوردن به حجاب، خود را در امنیت احساس میکنم)).
(۳۳)
حجاب از طرفی هم نوعی آرامش معنوی را برای شخص فراهم می کند. حجاب باعث
میشود که زن کمتر دچار لغزش و گناه شود و به دنبال آن زن و بطور کلی جامعه
بیشتر میتوانند مراتب معنوی را طی نمایند و به طهارت قلب و روح برسند.
قرآن کریم حجاب را یک عامل طهارت قلب (هم برای مردان و هم برای زنان) می
داند و در سوره احزاب آیه ۵۳ می فرماید: «وَإِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ
مَتَاعًا فَاسْأَلُوهُنَّ مِن وَرَاء حِجَابٍ ذَلِکُمْ أَطْهَرُ
لِقُلُوبِکُمْ وَقُلُوبِهِنَّ» (و هنگامى که چیزى از وسایل زندگى را
(بعنوان عاریت) از آنان (همسران پیامبر) مىخواهید از پشت پرده بخواهید این
کار براى پاکى دلهاى شما و آنها بهتر است)
ج) تحکیم خانواده
خانواده پایگاهی برای انسان سازی است. خانواده براساس محبت، صفا، همدلی،
صمیمیت و وحدت استوار می شود و از طرفی دیگر هم محیطی است برای محدود کردن
نیازهای جنسی زن و شوهر در چارچوب قانونی و شرعی. یکی از مهمترین علت هائی
که ممکن است یک خانواده را بهم بزند، حضور تحریک آمیز و شهوت آلود زنان و
دختران جامعه است که نگاه هر مردی را (چه متأهل و چه مجرد) به خود جلب می
کند.
اگر کسی که شاهد و ناظر این گونه حرکات از سوی زنـان اسـت، مـتأهل بـاشد با
تـوجه به حس تنوع طلبی وزیبایی خواهی که دارد، بخشی از توجه و افکار خود
را متوجه آن زن می کند و در نتیجه گرایش به همسرش کاهش پیدا می کند. در
بسیاری از اوقات می شود که آن زن بی حجاب، زیبایی همسر مرد را ندارد ولی حس
تنوع طلبی و تازگی، زشت بودن چهره را به طور کلی محو می کند.
وقتی که چشمان مرد از دیدن صحنه های بی حجابی زنان و دختران جامعه، کامیاب
می شود به طبع آن علاقه مرد به همسرش نیز کم می شود، زیرا یکی از بخش های
مهم علاقه مرد نسبت به زن از ناحیه نیازهای جنسی می باشد. در نتیجه ی این
گونه رفتارها شاهد بد خلقی، بی میلی و بهانه گیری مرد نسبت به زن هستیم و
دیگر کار به جایی می کشد که می بینیم مرد، زن را مانع رسیدن به خواسته های
نفسانی خود می داند و از او متنفر می شود.
حال اگر بیننده ی مناظر زنان بی حجاب، مجرد باشد تأثیری شاید بدتر از اولی
دارد. بیننده ی مجرد با دیدن صحنه های زنان و دختران بی حجاب، و ارتباط با
آنها به اندازه کافی التذاذ می یابد و دیگر تن به هزینه های سنگین ازدواج
نمی دهد.
آن جوان در اصل ازدواج را یک حصار برای خود فرض می کند زیرا با ازدواج دیگر
نمی تواند خارج از چارچوب شرعی و قانونی خود قدم بردارد و با زنان دیگر
ارتباط برقرار کند. و شاید هم بعضی از مردان و یا زنان، همسر خود را مانند
یک زندان بان فرض می کنند که آنها را در یک فضا مبحوس کرده و نمی گذارد با
دنیای بیرون ارتباط داشته باشد. زیرا قبل از ازدواج راحت بوده اند، به
هرکجا که می خواسته اند می رفتند و با هر کسی که می خواستند ارتباط داشته
اند و هیچ کس هم با آنان جرأت برخورد را نداشته ولی بعد از ازدواج دیگر این
مسائل کمتر و یا از بین رفته است.
مطئناً تأخیر در ازدواج جوانان تنها به علت مشکلات اقتصادی و یا تحصیلی
نیست، بی تقوایی جنسی و لجام گسیختگی زنان و دختران بدحجاب در جامعه هم
باعث به تأخیر افتادن ازدواج است و بی شک مضرات و آثار سوء این گونه
رفتارها از سوی بی حجابها، روزی دامن خودشان را هم می گیرد. دین اسلام برای
آنکه این چنین مشکلاتی برای خانواده ها پیش نیاید، حجاب را پیشنهاد کرده
تا هم از آفات و بلاهایی که خانواده را تهدید می کند، جلو گیری نماید و هم
از به وجود آمدن بی رغبتی و سستی در تشکیل خانواده از سوی جوانان، پیشگیری
کند.
د) عامل استواری جامعه
به طور یقین کشیدن خواسته های جنسی از محیط خانه به اجتماع، جامعه را رو
به زوال می برد و باعث رکود فعالیتها می شود. شهید مطهری(رحمه الله علیه)
در کتاب حجاب خود این گونه می نویسد: برعکسِ آنچه که مخالفین حجاب خرده
گیرى کردهاند و گفتهاند: ((حجاب موجب فلج کردن نیروى نیمى از افراد
اجتماع است)) ، بى حجابى و ترویج روابط آزاد جنسى موجب فلج کردن نیروى
اجتماع است. (۳۴)
دین اسلام هیچ گاه با فعالیت و کار کردن زن در محیط بیرون از خانه و یا با
درس خواندن و رشد علمی زن مخالف نبوده بلکه اجازه هر نوع فعالیت اقتصادی،
سیاسی و یا فرهنگی را داده است البته به شرط اینکه به کار اصلی او یعنی
خانه داری و تربیت فرزندان لطمه ای وارد نشود. حضرت آیت الله خامنه ای در
تبیین این مسئله می فرمایند: ((اسلام با کار کردن زن موافق است. نه فقط
موافق است، بلکه کار را تا آن جا که مزاحم با شغل اساسی و مهمترین شغل او،
یعنی تربیت فرزند و حفظ خانواده نباشد، شاید لازم هم میداند. یک کشور که
نمیتواند از نیروی کار زنان در عرصههای مختلف بی نیاز باشد! اما این کار
نباید با کرامت و ارزش معنوی و انسانی زن منافات داشته باشد)). (۳۵)
آنچه که موجب رکود فعالیتها می شود بی حجابی است. فرض کنید در یک مدرسه که
دختران و پسران با هم درس می خوانند، در یک کلاس همه دختران با حجاب کامل و
بدون آرایش حضور دارند. و در کلاسی دیگر همه دختران به صورت بی حجاب و با
آرایش کامل و لباس های نا مناسب و بدن نما حضور دارند. در کدام کلاس ها
افراد بیشتر درس می خوانند و فکر می کنند و به حرف استاد گوش می دهند؟
بسیار واضح و آشکار است که در کلاسی که دختران محجبه حضور دارند، بازده
بیشتری عائد و واصل می شود. و همین طور در ادارات و یا جاهای دیگر.
به طور کلی در جامعه ای که زنان محجبه باشند و خود را در معرض دیگران قرار
ندهند مطمئناً جامعه ی با نشاط و موفقی خواهد شد و می تواند در همه عرصه ها
پیشرفت داشته باشد.
از طرفی دیگر هم بد حجابی و تحریکات جنسی بر روی سیستم تولید نسل نقش تخریب کننده ای را دارد.
دانشمندان معتقدند تحریکانی که در چشم بوجود می آید بر غده ی هیپوفیز که
غده ی کوچکی در زیر مغز است اثر می گذارد. این غده شش هورمون تولید می کند
که سه نوع آن بر روی سیستم تولید نسل تأثیر دارد. نگاه به زنان بد حجاب و
فیلمهای محرک که چنین اثری را بهمراه دارد در نهایت به تأثیر منفی در
فرزندان و اختلالات وراثتی منتهی می شود.
در تفسیر نور الثقلین آمده: هنگامی که موقع جفت گیری گوسفندان حضرت
شعیب(علیه السلام) شد، حضرت موسی(علیه السلام) (که حدود هشت یا ده سال به
حضرت شعیب خدمت می کردند) به میان گوسفندان رفت و پوست بخشی از عصای خود را
کند و قسمتهایی را به حال خود واگذارد و آن را در وسط آغل گوسفندان انداخت
و بر آن پارچه ای سیاه و سفید انداخت و سپس گوسفندان نر را به سراغ ماده
فرستاد. گوسفندان نر به این چوب سیاه و سفید نگاه می کردند و جفت گیری می
کردند و در نتیجه نوزاد آنها جملگی سیاه و سفید زاییده شدند. (۳۶)
یک آزمایش علمی دیگر
ژان روستان فرانسوی آزمایشی را در کتاب ((لاوی)) مطرح کرده است. این آزمایش
که بر تعدادی اردک نر و ماده انجام گرفته است؛نتایج علمی مفیدی را به
اثبات رسانده است.
ژان روستان وهـمکارانش تـعدادی اردکـهای نـر و مـاده را در سالن آزمایش
قرار دادند و قبل از شروع آزمایش هورمونهای تناسلی اردکها را نیز مورد
بررسی قرار دادند. پس از چندی که اردکها با یکدیگر بودند مورد آزمایش
هورمونی قرار گرفتند که در نتیجه هورمونهای آنها زیاد شده بود. اردکهای نر و
ماده را از یکدیگر جدا کردند و پس از مدتی که آنها را مورد آزمایش قرار
دادند هورمونها به حال طبیعی بازگشته بودند. برای آنکه اثبات شود این
تحولات هورمونی از راه چشم وبینایی آنها صورت گرفته است آزمایش دیگری را
انجام دادند. بدن اردکهای نر را با پارچه سیاهی پوشاندند تا نوری از راه
پوست آنها به درون بدن راه نیابد وچشم آنها را باز گذاشتند تا بتوانند
یک