آیا انسان به خاطر گناهانش بیمار می شود؟

آیا تحمل بیماری های بدون علاج موجب پاک شدن گناه می شود؟

از متون دینی استفاده می شود که تحمل مقابل بیماری برای خدا هم موجب پاک شدن گناه می شود و هم ثواب اخروی را به دنبال دارد.
پیامبر اکرم (ص) فرمود: «السقم یمحو الذنوب؛(1) بیماری گناهان را نابود می کند». در حدیث دیگری از حضرت نقل شده .
«لحظه ها و ساعت هایی که انسان گرفتار همّ و غم ها است، ساعات کفارة گناهان است».(2)
از این گونه روایات در معارف اسلامی فراوان است، چنان که امام صادق (ع)
فرمود: «هنگامی که «عبد خدا» گناهش زیاد می شود و اعمالی که آن را جبران
کند نداشته باشد، خداوند او را گرفتار حزن و اندوه می کند تا کفارة گناهان
او باشد».(3)
حضرت در مورد صبر در برابر حوادث تلخ زندگی می فرماید :«هر کس از مؤمنان به
بلایی گرفتار شود و شکیبایی را از دست ندهد، پاداش هزار شهید دارد».(4)
البته این بدان معنا نیست که انسان خود را در سختی ها و مشکلات قرار دهد یا
در راه سلامتی و حفظ حیات خود کوتاهی کند، به این نیت تا این که از گناهان
پاک شود. چون با حکم عقل مخالف بوده و روایات شامل این مورد نمی شود.
از دیدگاه معارف اسلامی اولین و مهم ترین نعمتی که انسان از خداوند دریافت
می کند، نعمت «حیات» است. هرگونه سهل انگاری که باعث کوتاهی حیات یا اختلال
در سلامتی گردد، جرم و گناه به شمار می آید و موجب عقوبت الهی است.
بنابراین از آیات و روایات نباید نتیجه تخدیری گرفت و خود را تسلیم گرفتاری
ها و مصایب و مشکلات نمود و حتی از آن استقبال کرد، چه این که هیچ گاه
قرآن نمی گوید: در برابرمصائب تسلیم باش و در رفع مشکلات تلاش مکن و تن به
ستم ها و بیماری بده، بلکه می گوید: اگر با تمام تلاش و کوششی که انجام
دادی، باز گرفتاری ها به تو چیره شد، به اعمال گذشته ات بیندیش و از
گناهانت استغفار کن(5) و درصدد اصلاح نفس خویش و جبران ضعف ها باش.
بیماری ها و سختی ها و مصائبی که انسان باعث پیدایش آن یا طولانی شدنش
نباشد، بلکه برای رفع آن تلاش لازم را انجام داده، و صبر و تحمل در آن
نموده و خداوند را یاد نموده باشد ، کفارة گناهان است و باعث شکوفایی
استعدادهای نهفته درون انسان می گردد. تحقق این مطلب به نوع برخورد انسان
با سختی ها و مشکلات بستگی دارد. قرآن کریم می فرماید: «ما شما را به وسیله
شرور یعنی بدی ها و بیماری ها و خیرات و نعمت ها امتحان می کنیم»(6) یعنی
آن چه را شما خیر یا شر می نامید، معلوم نیست صد درصد همان گونه باشد که می
پندارید، بلکه بستگی دارد به نحوه استفاده ای که از آن می کنید و یا به
برخوردی که با آن دارید.
در سوره بقره پس از آن که سختی ها و مصائب و مشکلات را به عنوان امتحان ذکر
می کند می فرماید : «و بشر الصابرین؛ بشارت بده به کسانی که در مقابل سختی
ها و مشکلات شکیبایی و خویشتن داری نشان می دهند» خویشتن داری و صبری که
مبتنی بر ایمان به خدا است . وقتی انواع سختی ها را می بیند ، متوجه خدا می
شود و می گوید : «انا لله و انا الیه راجعون».
تنها این گونه افراد هستند که تحمل سختی ها و مصائب باعث گشوده شدن درهای
رحمت پروردگار به سوی آنان می شود.(7) و قطعا چنین برخوردی با مصائب و
مشکلات ، باعث پاک شدن گناهان و کفارة آن به شمار می آید. بدیهی است اگر
انسان در برابر بیماری، طریق کفر و ناسپاسی پیشه گیرد و به قضاء و قدر الهی
اعتراض کند، اجری نخواهد داشت و موجب کفاره گناهش نخواهد شد. هم چنین کسی
که اصولا ایمان و باوری به خداوند نداشته باشد.


رابطه سختي و بيماري و پاکي از گناه

يا صحيح است كه گفته مي شود مرض و دردها گناهان انسان را به خواست خدا پاك مي كنند؟

بله به شرطي كه به همراه شكر وصبر باشد ؛از متون ديني استفاده مي شود كه
تحمل مقابل بيماري ، به خاطر خدا ، هم موجب پاك شدن گناه مي شود و هم ثواب
اخروي را به دنبال دارد.
پيامبر اكرم (ص) فرمود: «السقم يمحو الذنوب – بيماري گناهان را نابود مي
كند؛( بحارالأنوار ج : 64 ص : 244)». در حديث ديگري از حضرت نقل شده .«لحظه
ها و ساعت هايي كه انسان گرفتار همّ و غم ها است، ساعات كفارة گناهان
است».
از اين گونه روايات در معارف اسلامي فراوان است، چنان كه امام صادق (ع)
فرمود: «هنگامي كه «عبد خدا» گناهش زياد مي شود و اعمالي كه آن را جبران
كند نداشته باشد، خداوند او را گرفتار حزن و اندوه مي كند تا كفارة گناهان
او باشد».
حضرت در مورد صبر در برابر حوادث تلخ زندگي مي فرمايد :«هر كس از مؤمنان به
بلايي گرفتار شود و شكيبايي را از دست ندهد، پاداش هزار شهيد دارد».
البته اين بدان معنا نيست كه انسان خود را در سختي ها و مشكلات قرار دهد يا
در راه سلامتي و حفظ حيات خود كوتاهي كند، به اين نيت تا اين كه از گناهان
پاك شود. چون با حكم عقل مخالف بوده و روايات شامل اين مورد نمي شود.
از ديدگاه معارف اسلامي اولين و مهم ترين نعمتي كه انسان از خداوند دريافت
مي كند، نعمت «حيات» است. هرگونه سهل انگاري كه باعث كوتاهي حيات يا اختلال
در سلامتي گردد، جرم و گناه به شمار مي آيد و موجب عقوبت الهي است.
بنابراين از آيات و روايات نبايد نتيجه تخديري گرفت و خود را تسليم گرفتاري
ها و مصايب و مشكلات نمود و حتي از آن استقبال كرد، چه اين كه هيچ گاه
قرآن نمي گويد: در برابرمصائب تسليم باش و در رفع مشكلات تلاش مكن و تن به
ستم ها و بيماري بده، بلكه مي گويد: اگر با تمام تلاش و كوششي كه انجام
دادي، باز گرفتاري ها به تو چيره شد، به اعمال گذشته ات بينديش و از
گناهانت استغفار كن و درصدد اصلاح نفس خويش و جبران ضعف ها باش.
بيماري ها و سختي ها و مصائبي كه انسان باعث پيدايش آن يا طولاني شدنش
نباشد، بلكه براي رفع آن تلاش لازم را انجام داده، و صبر و تحمل در آن
نموده و خداوند را ياد نموده باشد ، كفارة گناهان است و باعث شكوفايي
استعدادهاي نهفته درون انسان مي گردد. تحقق اين مطلب به نوع برخورد انسان
با سختي ها و مشكلات بستگي دارد. قرآن كريم مي فرمايد: «ما شما را به وسيله
شرور يعني بدي ها و بيماري ها و خيرات و نعمت ها امتحان مي كنيم» يعني آن
چه را شما خير يا شر مي ناميد، معلوم نيست صد درصد همان گونه باشد كه مي
پنداريد، بلكه بستگي دارد به نحوه استفاده اي كه از آن مي كنيد و يا به
برخوردي كه با آن داريد.
در سوره بقره پس از آن كه سختي ها و مصائب و مشكلات را به عنوان امتحان ذكر
مي كند مي فرمايد : «و بشر الصابرين؛ بشارت بده به كساني كه در مقابل سختي
ها و مشكلات شكيبايي و خويشتن داري نشان مي دهند» خويشتن داري و صبري كه
مبتني بر ايمان به خدا است . وقتي انواع سختي ها را مي بيند ، متوجه خدا مي
شود و مي گويد : «انا لله و انا اليه راجعون».
تنها اين گونه افراد هستند كه تحمل سختي ها و مصائب باعث گشوده شدن درهاي
رحمت پروردگار به سوي آنان مي شود. و قطعا چنين برخوردي با مصائب و مشكلات ،
باعث پاك شدن گناهان و كفارة آن به شمار مي آيد. بديهي است اگر انسان در
برابر بيماري، طريق كفر و ناسپاسي پيشه گيرد و به قضاء و قدر الهي اعتراض
كند، اجري نخواهد داشت و موجب كفاره گناهش نخواهد شد. هم چنين كسي كه اصولا
ايمان و باوري به خداوند نداشته باشد.
در حديثى از امام صادق ع مى‏خوانيم: كسى پرسيد بلائى كه دامنگير ايوب شد براى چه بود؟
امام صادق عليه السلام پاسخى فرمود كه خلاصه‏اش چنين است: بلائى كه بر ايوب
وارد شد به خاطر اين نبود كه كفران نعمتى كرده باشد، بلكه به عكس به خاطر
شكر نعمت بود كه ابليس بر او حسد برد و به پيشگاه خدا عرضه داشت: اگر او
اينهمه شكر نعمت تو را به جا مي آورد، به خاطر آنست كه زندگى وسيع و مرفهى
به او داده‏اى، و اگر مواهب مادى دنيا را از او بگيرى هرگز شكر تو را به جا
نخواهد آورد؛ مرا بر دنياى او مسلط كن تا معلوم شود كه مطلب همين است!
خداوند براى اينكه اين ماجرا سندى براى همه رهروان راه حق باشد، به شيطان
اين اجازه را داد، او آمد و اموال و فرزندان ايوب را يكى پس از ديگرى از
ميان برداشت، ولى اين حوادث دردناك نه تنها از شكر ايوب نكاست بلكه شكر او
افزون شد! شيطان از خدا خواست بر زراعت و گوسفندان او مسلط شود، اين اجازه
به او داده شد و او تمامى آن زراعت را آتش زد و گوسفندان را از بين برد،
باز هم حمد و شكر ايوب افزون شد.
سرانجام شيطان از خدا خواست كه بر بدن ايوب مسلط گردد و سبب بيمارى شديد او
شود، و اين چنين شد، به طورى كه از شدت بيمارى و جراحت ، قادر به حركت
نبود، بى‏آنكه كمترين خللى در عقل و درك او پيدا شود.
خلاصه، نعمتها يكى بعد از ديگرى از ايوب گرفته مى‏شد، ولى به موازات آن مقام شكر او بالا مى‏رفت.
تا اينكه جمعى از رهبانها به ديدن او آمدند و گفتند: بگو ببينيم تو چه گناه
بزرگى كرده‏اى كه اين چنين مبتلا شده‏اى؟ (و به اين ترتيب شماتت اين و آن
آغاز شد و اين امر بر ايوب سخت گران آمد) ايوب گفت: به عزت پروردگارم سوگند
كه من هيچ لقمه غذايى نخوردم مگر اينكه يتيم و ضعيفى بر سر سفره با من
نشسته بود، و هيچ طاعت الهى پيش نيامد مگر اينكه سختترين برنامه آن را
انتخاب نمودم.
در اين هنگام بود كه ايوب از عهده تمامى امتحانات در مقام شكيبايى و
شكرگزارى برآمده بود، زبان به مناجات و دعا گشود و حل مشكلات خود را با
تعبيرى بسيار مؤدبانه و خالى از هر گونه شكايت از خدا خواست: الأنبياء / 83
تا 84
وَ أَيُّوبَ إِذْ نادى‏ رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الضُّرُّ وَ أَنْتَ
أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ – فَاسْتَجَبْنا لَهُ فَكَشَفْنا ما بِهِ مِنْ
ضُرٍّ وَ آتَيْناهُ أَهْلَهُ وَ مِثْلَهُمْ مَعَهُمْ رَحْمَةً مِنْ
عِنْدِنا وَ ذِكْرى‏ لِلْعابِدِينَ . «و ايوب را (به ياد آور) هنگامى كه
پروردگارش را خواند (و عرضه داشت) بد حالى و مشكلات به من روى آورده و تو
ارحم الراحمينى – ما دعاى او را مستجاب كرديم، و ناراحتيهايى را كه داشت
برطرف ساختيم، و خاندانش را به او بازگردانديم، و همانندشان را بر آنها
افزوديم، تا رحمتى از سوى ما باشد، و تذكرى براى عبادت‏كنندگان»
در اين هنگام درهاى رحمت الهى گشوده شد، مشكلات به سرعت برطرف گشت و
نعمتهاى الهى افزونتر از آنچه بود به او رو آورد.آرى مردان حق با دگرگون
شدن نعمتها، افكار و برنامه‏هايشان دگرگون نمى‏شود، آنها در آسايش و بلا،
در حال آزادى و زندان، در سلامت و بيمارى، در قدرت و ضعف، و خلاصه در همه
حال، متوجه پروردگارند و نوسانات زندگى تغييرى در آنها ايجاد نمى‏كند، روح
آنها همچون اقيانوس كبير است كه طوفانها، آرامش آن را برهم نمى‏زند.
– همچنين آنها هرگز از انبوه حوادث تلخ مايوس نمى‏شوند، مى‏ايستند و
استقامت مى‏كنند تا درهاى رحمت الهى گشوده شود، آنها مى‏دانند حوادث سخت
آزمايشهاى الهى است كه گاه براى بندگان خاصش فراهم مى‏سازد تا آنها را
آبديده‏تر كند.
– حلاوة الدنيا مرارة الاخرة و مرارة الدنيا حلاوة الاخرة رنج و تلخى‏هاى
دنيا موجب حلاوت و شيرينى‏هاى آخرت ميشود و شيرينى‏ها و خوشى‏ها (ى
نامشروع) دنيا باعث رنج و عذاب آخرت خواهد شد.
– مشكلات براي آدمي است ؛ و براي رشد دادن او. لذا فرمود: « لَقَدْ
خَلَقْنَا الْإِنْسانَ في‏ كَبَدٍ ـــ به يقين ما انسان را در رنج
آفريديم»(البلد:4). اگر بنا بود كسي زجر نبيند آن انبياء و ائمه (ع) بودند ؛
امّا ملاحظه مي فرماييد كه سختترين مصائب را ايشان كشيده اند. كيست كه چون
زينب كبري (س) خروارها مصيبت بر سرش ريخته باشد؟ امّا آن بانوي شگفتي ساز
در متن آنها مصائب خردكننده ، با اين كه ناي بلند شدن نداشت ، نماز شبش ترك
نشد ؛ اگر چه آن را نشسته خواند. حضرتش چون در مجلس ابن زياد وارد گشت
چنان با صلابت و استوار بود كه ابن زياد پرسيد: كيست اين زن متكبّر؟ گفتند:
زينب دختر علي است. گفت: آيا ديدي كه چگونه خداوند عزيزانت را ذليل نمود؟
حضرت فرمودند: « ما رأيت الّا جميلاً ــ من جز زيبا هيچ نديدم » ؛ يعني من
در متن مصيبتها خداي جميل را ملاقات نمودم كه با اسم الجميل تجلّي كرده
بود.
– اولياي خدا مصائب را توجّه خدا به خود مي دانند. چون مصائب و سختي ها يا
براي رشد دادن است يا براي اين است كه گناهان انسان پاك گردد يا براي اين
است كه انسان تنبيه شود و توبه كند ؛ « إن البلاء لِلظالم أدب وللمؤمن
امتحان و لِلأنبياء درجه و لأولياء كرامهٌ ــــ بلا براي ظالم ادب نمودن
است ، براي مومن ، امتحان مي باشد ، و براي انبياء درجه و براي اولياء
كرامت است.» (مستدرك الوسائل ـ ج3ـ ص438) ؛ خداوند متعال مي فرمايد:« وَ
إِذِ ابْتَلى‏ إِبْراهيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّي
جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتي‏ قالَ لا يَنالُ
عَهْدِي الظَّالِمين ــــ (به خاطر آوريد) هنگامى كه خداوند، ابراهيم را با
بلاياي گوناگوني آزمود ؛ و او به خوبى از عهده اين آزمايشها برآمد. خداوند
به او فرمود: « من تو را امام و پيشواى مردم قرار دادم.» ابراهيم عرض كرد:
«از دودمان من(نيز امامانى قرار بده!)» خداوند فرمود: «پيمان من، به
ستمكاران نمى‏رسد» » (البقرة:124). آقا سيّد علي قاضي استاد عرفان آيةالله
بهجت مستأجر بود و صاحبخانه اثاث منزلش را ريخته بود وسط كوچه. آن بزرگوار
در حالي كه بشّاش بود مي فرمود: « خدا خيال كرده ما هم آدميم » ؛ يعني خدا
آدمها را سختي مي دهد ؛ و گويا خدا ما را هم آدم حساب كرده كه به ما سختي
مي دهد.
ـ ذكر پاره اي ديگراز روايات در مورد مشكلات :
– امام صادق (ع) خطاب به سدير صيرفي فرمودند: « إِذَا أَحَبَّ عَبْداً
غَتَّهُ بِالْبَلَاءِ غَتّاً وَ إِنَّا وَ إِيَّاكُمْ يَا سَدِيرُ
لَنُصْبِحُ بِهِ وَ نُمْسِي‏ ـــــ چون خدا بنده‏اى را دوست بدارد او را به
يكباره در بلا فرو برد. و اى سدير! ما و شماها با بلا صبح و شب مي كنيم.»
(بحار الأنوار ، ج‏64 ،ص208)
– و فرمودند: « إِنَّ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عِبَاداً فِي الْأَرْضِ مِنْ
خَالِصِ عِبَادِهِ مَا يُنْزِلُ مِنَ السَّمَاءِ تُحْفَةً إِلَى الْأَرْضِ
إِلَّا صَرَفَهَا عَنْهُمْ إِلَى غَيْرِهِمْ وَ لَا بَلِيَّةً إِلَّا
صَرَفَهَا إِلَيْهِم‏ خدا عزّ و جلّ را در روى زمين بنده‏هايي پاك و خالص
است كه از آسمان تحفه اي به زمين فرود نيايد جز كه خدا آن را از آن بندگان
بگرداند به ديگرى، و بلايي نيايد جز اينكه آن را به سوى ايشان بگرداند. »
(بحار الأنوار ، ج‏64 ،ص 207)
– رسول خدا (ص) فرمودند: « إِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ خَيْراً
ابْتَلَاهُم‏ ــــ چون خدا بر قومي خيري خواهد آنان را در بلا افكند. »
(بحار الأنوار ، ج‏64 ،ص236)
– رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله فرمودند:« لَا يَزَالُ الْبَلَاءُ فِي
الْمُؤْمِنِ وَ الْمُؤْمِنَةِ فِي جَسَدِهِ وَ مَالِهِ وَ وُلْدِهِ حَتَّى
يَلْقَى اللَّهَ وَ مَا عَلَيْهِ مِنْ خَطِيئَة ــــ مصيبت و گرفتارى
همواره گريبان مرد و زن مؤمن را مى‏گيرد و آنها در مال و يا بدن خود نقصان
مشاهده مى‏كنند و يا فرزندان خود را از دست مى‏دهند و اينها براى اين است
كه هر گاه در محضر پروردگار حاضر شدند گناهى نداشته باشند» (بحارالأنوار ،
ج‏64 ،ص236)
– امام صادق عليه السّلام فرمودند: « إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى
لَيَتَعَاهَدُ الْمُؤْمِنَ بِالْبَلَاءِ إِمَّا بِمَرَضٍ فِي جَسَدِهِ أَوْ
بِمُصِيبَةٍ فِي أَهْلٍ أَوْ مَالٍ أَوْ مُصِيبَةٍ مِنْ مَصَائِبِ
الدُّنْيَا لِيَأْجُرَهُ عَلَيْهَا ـــــ خداوند متعال مؤمن را به مصيبت و
بلاء گرفتار مى‏كند و او را به بيمارى در بدن» (بحار الأنوار ، ج‏64، ص
237)
– و فرمودند: « إِنَّ فِي الْجَنَّةِ لَمَنْزِلَةً لَا يَبْلُغُهَا
الْعَبْدُ إِلَّا بِبَلَاءٍ فِي جَسَدِه‏ ـــــ در بهشت مقامى هست كه هيچ
كس به آن جايگاه نمى‏رسد مگر اينكه در بدن خود ناراحتى و گرفتارى داشته
باشد. » (بحار الأنوار ، ج‏64، ص 237)
– رسول خدا فرمودند: « لَا تَكُونُ مُؤْمِناً حَتَّى تَعُدَّ الْبَلَاءَ
نِعْمَةً وَ الرَّخَاءَ مِحْنَةً لِأَنَّ بَلَاءَ الدُّنْيَا نِعْمَةٌ فِي
الْآخِرَةِ وَ رَخَاءَ الدُّنْيَا مِحْنَةٌ فِي الْآخِرَة ـــــ مؤمن بايد
بلاء را نعمت بداند، و نعمت را بلاء زيرا گرفتارى دنيا نعمت آخرت مى‏آورد و
نعمت دنيا مصائب و گرفتارى‏ها را در آخرت مى‏آورد » (بحار الأنوار ، ج‏64
،ص237)
– بدان كه ظاهر بعضى از اخبارى كه در باب صبر خواهد آمد دلالت دارد بر
اينكه: در بهشت درجاتى عالى هست كه كسى بدانها نمى‏رسد مگر به مصائب دنيوى و
صبر و شكر بر آنها، و اين را ابتلاى‏ بزرگان نوع انسان، از انبياء و
اولياء، به مصيبت‏هاى بزرگ در دنيا تأييد مى‏كند، و نيز وارد شده است كه
«بزرگترين بلاها بر انبياء و سپس بر اولياء و بعد بر هر كه مرتبه‏اش بيشتر و
بالاتر است گماشته شده است». و بنابر اين، آشكار است كه اصلح بودن هر يك
از بلا و عافيت نسبت به اختلاف حالات و مراتب مردمان مختلف مى‏شود. پس هر
كه صاحب نفس قوى و در بلا صابر و شاكر باشد، و بلا او را از ذكر و فكر و
حضور قلب و انس به خدا و طاعات و رو آوردن به آنها باز ندارد، و باعث كاهش
دوستى خدا نشود، بلا در بعضى اوقات براى او بهتر است، زيرا به ازاء آن در
آخرت به درجات عالى مى‏رسد كه بدون آن نمى‏توان به آنها رسيد. و هر كه ضعيف
النفس باشد و گرفتارى او به مصيبت‏ها موجب بى‏تابى و جزع يا كفران و
ناسپاسى گردد، يا او را از آنچه ذكر شد باز دارد، عافيت در حقّ وى
شايسته‏تر است، و چه بسا بلا او را از رسيدن به مراتب عالى مانع شود، پس
شكّى نيست كه عافيت و نبودن بلا براى او بهتر و برتر است. چنانكه شخص
بينائى كه با توسّل به چشم خود به عجايب صنع الهى پى مى‏برد، و بدان وسيله
به معرفت خدا واصل مى‏شود، و با ديدگان خود به مطالعه علوم و نگارش كتابهاى
بسيار در انواع علوم توانا مى‏گردد، و آثار علمى او با گذشت روزگار باقى
مى‏ماند و مردم همواره از دانشهاى او بهره‏مند مى‏شوند، و بسا كه با چشم
خود به بالاترين درجات معرفت و قرب و حبّ و انس و استغراق مى‏رسد، و اگر
چشم نداشت به هيچ يك از اين‏ها نمى‏رسيد، پس شكّى نيست كه وجود بينائى براى
مثل او از عدم آن برتر و شايسته‏تر است، و گر نه بايد رتبه شعيب مثلا- كه
در ميان پيغمبران، نابينا بود- بالاتر از موسى و إبراهيم و … عليهم
السّلام باشد، زيرا وى بر نابينائى صبر كرد، و موسى بر آن صبر نكرد، و بايد
كمال انسان در اين باشد كه نه سر داشته باشد و نه دست و پائى و مثل
تكّه‏اى گوشت بر تخته‏اى رها شود. و اين سخنى است باطل، زيرا هر يك از
اعضاء وسيله و آلتى است در دين، و با نبود آن پايه‏اى از دين از دست
مى‏رود. و دليل اين مطلب اخبارى است كه وارد شده كه:
«هر چه از بلا يا عافيت يا نعمت يا محنت بر مؤمن وارد شود، خير و صلاح
اوست» و در حديثى قدسى رسيده است كه: «صلاح بعضى از بندگان من نيست مگر فقر
و بيمارى، پس همان را به ايشان مى‏دهم، و بعضى را صلاح نيست مگر غنى و
تندرستى، پس همان را به ايشان عطا مى‏كنم». و بدين گونه مى‏توان ميان اخبار
عافيت و اخبار بلا جمع كرد.



دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back To Top