عنوان : آسيب شناسي ديني Religious pathology
اصطلاح آسیبشناسی در همه رشتههای علوم اعم از کاربردی، پایه، تجربی،
طبیعی و انسانی به کار گرفته شده و به تبع آن در ادبیات دینی نیز بیش از یک
سده است که مورد توجه اصلاح طلبان مسلمان قرار گرفته است.[1]
آسیبشناسی در زمینه مسائل روانشناختی، تربیتی و یا فرهنگی اصولا به
مطالعه و بررسی دقیق عوامل زمینهساز، پدیدآورنده و یا ثباتبخش روانی
فیزیولوژیکی، بیولوژیکی، تربیتی و فرهنگی آفات و آسیبهای موجود در آن
زمینه میپردازد. هدف اصلی از چنین مطالعاتی تکمیل و تامین فرآیندهای مناسب
برای دفع یا رفع آفات و آسیبها میباشد. مثلا آسیبشناسی در علم پزشکی به
بررسی بافتهای آسیبدیده و عوامل و علل بروز آسیب به بافت میپردازد و
تاثیر آن را بر بافتهای دیگر و همچنین سایر اعضای بدن بررسی میکند و در
نهایت رهیافت و پیشنهادی برای درمان فرد آسیبدیده به پزشک ارائه میکند.
بر اساس تعریف فرهنگ پیشرفته آکسفورد، آسیبشناسی، مطالعه علمی آسیبها،
بیماریها و اختلالات است. آسیبشناسی، موقعیتی و یا حالتی زیستشناختی است
که در آن یک ارگانیزم از عملکرد صحیح و یا مناسب منع شده است.[2]
بنابراین، اصطلاح آسیبشناسی در علم پزشکی به حالت آسیبمند سلولهای زنده
اشاره دارد. در این حالت سلولها به علت رشد بیرویه یا به دلایل دیگر
حیات موجود زنده را در معرض خطر قرار میدهند. این اصطلاح به معنی دانش
شناخت بافتهای آسیبدیده در بیماریها نیز بکار رفته است.[3]
آسیب شناسی اجتماعی
علوم اجتماعی در اثر مشابهتسازی (در قرن نوزدهم) میان کالبد انسانی و
کالبد جامعه و بیماریهای عضوی و بحرانهای اجتماعی، دانش نوی به نام
آسیبشناسی اجتماعی[4] جهت مطالعه عوامل و ریشههای بینظمیها و بیماریهای اجتماعی پدید آورد.[5]
آسیبشناسی اجتماعی مفهوم جدیدی است که از علوم زیستی به عاریه گرفته شده و
مبتنی بر تشابهی است که دانشمندان بین بیماریهای عضوی و انحرافات
اجتماعی قائل میشوند.
آسیبشناسی دینی
آشنایی با مفهوم آسیبشناسی اجتماعی روشن میکند که آسیبشناسی دینی در
صدد مطالعه، شناخت، پیشگیری از کجروی و جلوگیری از بازگشت مجدد بحرانهایی
است که با انتظار منطقی از دین، جامعه دینی و ماهیت اسلام سازگاری ندارد.
بنابراین آسیبشناسی دینی را میتوان اینگونه تعریف کرد:
آسیبشناسی دینی یعنی شناخت آسیبها و اشکالاتی که بر اعتقاد و باور دینی و
یا آگاهی و معرفت دینی و یا عملی در رفتار جامعه دینی وارد میشود و یا
ممکن است که وارد شود.[6]
لازم به ذکر است که آسیبها و بحرانها و به تبع، پیشگیری و درمان آنها به
دو شاخه تعلق دارد: نخست به ماهیت دین و دوم به تحقق خارجی دین. ماهیت دین
عبارتست از مجموعه حقایقی که به وسیله خداوند توسط پیامبران الهی برای
هدایت انسانها نازل گردیده است. ماهیت دین به لحاظ اعجاز قرآنی از انحراف و
اعوجاج مصون و لیکن در ناحیه روایات از طرف دروغپردازان و جاعلان حدیث
به آسیبهای فراوانی مبتلا گردیده است. از اینرو عملیات آسیبشناسی به
طور جدی و عمیقی نسبت به روایات به خصوص روایاتی که در اختیار عامه قرار
دارد، لازم و ضروری است.
اما وجود و تحقق خارجی دین عبارتست از دینی که در جامعه متدینان جریان
پیدا میکند و نهادهای اجتماعی و روابط میان دینداران را پدید میآورد.
موافقان، مخالفان و مذاهب متنوع را پدید میآورد. البته این حقایق و امور
خارجی اگر چه به دین منسوباند ولی تنها زاییده ماهیت دین نیستند بلکه
دهها عامل فرهنگی، اجتماعی و روانی نیز بر آنها تاثیر میگذارد.[7]
ارتباط دو اصطلاح با یکدیگر
در تعریف اصطلاح آسیبشناسی دینی، دین به عنوان یک مجموعه و پیکرهی واحد
در نظر گرفته میشود که از ناحیه عوامل متعدد در معرض خطر و آسیب قرار
میگیرد. لذا برای حفظ پیکره دین باید به شناخت آسیبهایی که آن را تهدید
میکنند پرداخته، آنها را دفع یا رفع نمود.
شهید مطهری و آسیب شناسی دینی
شاید بتوان ادعا کرد که شهید مطهری اولین کسی بود که اصطلاح آسیبشناسی
دینی را وارد حوزه اندیشه دینی کرد. آسیبهای دینی میتواند عوامل و
خاستگاههای گوناگون داشته باشد ولی مجموع آنها در دو بعد ظهور پیدا
میکنند. بعد اول مربوط به عقاید و معرفت دینشناسان و یا مدعیان دینشناسی
و بعد دیگر مربوط به عمل و رفتار دینداران و متظاهران به دینداری
میباشد. از این رو به باور شهید مطهری، در آسیبشناسی دینی موضوعات ذیل را
میتوان مورد بررسی قرار داد:
موضوعات آسیبشناسی دینی
1. آسیبشناسی معرفت دینی:
شناخت آسیبها و آفاتی است که به اصل شناخت و باور دینی زیان میرساند.
آسیبهایی چون: تحریف، خرافه، هدف قرار دادن دین بجای واسطه قرار دادن آن،
انتساب دروغ به خدا و پیامبر و….هدف در این نوع آسیبشناسی شناخت آسیبها
و آفاتی است که به معرفت آدمیان از دین ضرر میرساند. این آسیبها و آفات
در برخی موارد معطوف به روشهای فهم از دین است همچون عقلگرایی محض،
اخباریگری و عملگرایی.[8] در واقع در این حالت بسیاری از مفاهیم دینی معنای درست و حقیقی خود را از دست داده و معنای دیگری به خود میگیرند.
رسوخ بدعت، غلو، انحراف و خرافه در تارو پود باورهای دینی و نیز نگاه سطحی
به حقایق عمیق اعتقادی و اخلاقی همچون قضا و قدر، ایمان، تقوا، توکل، زهد و
… از جمله آسیبهای متعددی است که معرفت دینی دینداران را تهدید
میکند. تاریخ معرفت دینی بر حضور اندیشههای باطل و خرافی و غیر مطابق با
متون دینی و تفسیرهای به رأی در میان معارف دینی گواهی میدهد که باید به
اصلاح و حذف آنها پرداخت و در بازفهمی و کسب معارف صحیح دینی تلاش مجدد
نمود.
درک دقیق و صحیح از مبانی و مقدمات معرفت دینی باعث پرهیز از پذیرش
پیشفرضهای ذوقی و سلیقهای خواهد شد و فقدان چنین درک عمیقی زمینه
آسیبپذیری معرفت دینی را فراهم میآورد.
2. آسیبشناسی معرفت دینشناسان:
در این بخش به برداشت و فهم غلط دینشناسان از دین مفاهیم دینی که منجر به
عمل غیر دینی دینداران میشود پرداخته میشود. به دیگر سخن، در معرفت
کسانی که مدعی شناخت دین و معرفی آن هستند مداقه شده و خطاها و اشتباهات
آنان کشف میشود.[9] به عنوان مثال در این زمینه میتوان به مواردی مثل الحاق زواید به دین، بحث جدایی دین از سیاست و غیره اشاره کرد.
به عنوان مثال جداانگاری دین و دنیا(سکولاریسم) و محدود ساختن قلمرو دین
به امور فردی و شخصی و نفی حضور اجتماعی دین و به حاشیه راندن آن از صحنه
فعالیتهای اجتماعی و یا اندیشه جامعیت دین و حضور تمام عیار آن در همه
صحنههای فردی و اجتماعی و به حاشیه راندن علوم تجربی و اندیشههای عقلی،
از جمله موضوعاتی است که معرفت برخی دینشناسان را آسیبپذیر ساخته است.
3- آسیبشناسی جامعه دینی: شناخت آفات و آسیبهایی است که ممکن است یک جامعه دینی (به جهت داشتن ماهیت دینی) بدانها مبتلا شود.[10]
گاه ماهیت دین و معرفت دینی از آسیبها در امان است، ولی جامعه دینی از
حقیقت دین فاصله گرفته و به آفاتی چون سالوسبازی، زهدگرایی، سنتگرایی
منفی و… دچار میگردد.
شهید مطهری از نفوذ سنتها و عادات اجتماعی به عنوان یکی از آسیبهایی که
جامعه دینی را در معرض تهدید قرار میدهد یاد کرده و به فرمایش امام صادق
علیه السلام به هشام که در آن به آیه شریفهای از قرآن کریم مبنی بر نکوهش
سنتگرایی منفی اشاره شده، یاد میکند. امام صادق علیه السلام به هشام
فرمود:
یا
هِشامُ ثُمَّ ذَمَّ الَّذینَ لایعْقِلونَ فَقالَ: (وَ اذا قیلَ لَهُمُ
اتَّبِعوا ما انْزَلَ اللَّهُ قالوا بَلْ نَتَّبِعُ ما الْفَینا عَلَیهِ
ابائَنا اوَ لَوْ كانَ اباؤُهُمْ لایعْقِلونَ شَیئاً وَ لایهْتَدونَ) بقره:170
اى
هشام سپس كسانى را كه تعقل نمیكنند نكوهش نموده و فرمود: و چون به مشركان
گویند از آنچه خدا نازل كرده پیروى كنید گویند: نه، بلكه از آئینى كه
پدران خویش را بر آن یافتیم پیروى میكنیم. و گرچه پدرانشان چیزى تعقل
نكرده و هدایت نیافته بودند.[11]
بنابراین نفوذ سنتگرایی منفی و تقلید و پیروی از گذشتگان و کنار گذاردن
فکر و اندیشه از جمله آسیبهایی است که جامعه دینی را تهدید میکند.
هدف قرآن از این نکوهش این است که مقیاس و معیار در جامعه دینی باید تشخیص و عقل و فكر باشد نه سنتگرایی منفی.
یك اشكال عمومى که در میان همه اقوام بوده و همه پیغمبران از ناحیه آن
دچار رنج و زحمت بودهاند همین سنتگرایی منفی است. پیغمبران در مقابل این
رویه معمول در جامعه، عقل مردم را بیدار مىكردند و آنان را به اندیشیدن و
تفکر واداشته، از تقلیدکورکورانه از پدران و اجداد برحذر میداشتند.[12]
4. آسیبشناسی دینداری: شناخت آفات و موانعی که در عمل موجب گریز دینباوران به خصوص نسل جوان و تحصیل کرده از دین می شود.[13]
ارائه فهم معیوب از دین، غفلت از کارکردهای فردی و اجتماعی دین، عدم
پاسخگویی به پرسشهای دینی جوانان، غفلت از تقویت توان دفاعی جوانان در
مقابل شبهات وارده، از جمله آسیبهایی است که دینداری جوانان را در معرض
تهدید قرار داده، ایشان را از دین، گریزان میکند.
همچنین از ناهمخوانی سطح شناختی جوان با سطح معارف دینی، فقدان الگوهای
مناسب، افراط در سرزنش که در تضاد با روحیه استقلال طلبی، حریت و عدالت
طلبی جوان است و نیز عدم ارضای نیازها و غرائز به عنوان عوامل دین گریزی
جوانان میتوان یاد کرد.[14]
5. آسیبشناسی نهادهای دینی :شناخت آسیبها و آفاتی که دامنگیر نهادهای دینیای همچون حوزههای علمیه و سایر نهادهایی که متولی امور دینی جامعه هستند میگردد.[15]
در این میان آسیبشناسی یکی از عمدهترین و مهمترین نهادهای دینی؛ یعنی
نهاد روحانیت از اهمیت ویژهای برخوردار است. به گفته شهید مطهری کسانی که
آرزوی اعتلای آیین مبین اسلام را در سردارند و درباره علل ترقی و انحطاط
مسلمین در گذشته دور و نزدیک میاندیشند نمیتوانند درباره دستگاه رهبری
آن یعنی سازمان مقدس روحانیت نیندیشند و آرزوی ترقی و اعتلاء آن را در سر
نداشته باشند و از مشکلات و نابسامانیهای آن رنج نبرند؛ زیرا قدر مسلم این
است که اگر هر گونه صلاح و اصلاحی در کار مسلمین رخ دهد یا باید مستقیما
به وسیله این سازمان که سمت رهبری دینی مسلمین را دارد صورت بگیرد یا لااقل
با این سازمان هماهنگی داشته باشد.[16]
برای نهاد روحانیت و علمای حوزههای علمی ضروری است که با زمان پیش بروند.
همواره با تحول ایام، انسانها و جوامع نیز متحول میشوند و این تحول
سئوالهای تازهای را فراروی دین قرار میدهد و از آن پاسخ تازهای
میطلبد. اگر علما و مفسران دینی نتوانند به سؤالات نسل جدید و شبهات عصر
جدید پاسخ مناسب دهند و نسل جدید پاسخ سؤالهای خویش را در مکتبهای فکری
دیگری بیابد طبیعی است که از دین دست کشیده و به سوی مکتبهای بشری روی
میآورد. لذا بر حوزههای علمیه و عالمان دینی فرض است که با اجتهادی پویا
در همه زمینههای فلسفی، کلامی، فقهی و قرآنی اسلام را متناسب با نیازهای
بشر امروز ارائه نموده و با نگاهی عالمانه به استقبال سؤالات و شبهات جدید
بشتابند. تحول در عرصههای فقهی و کلامی و فلسفی با توجه به مقتضیات زمان
امری ضروری است.
مراکز و نهادهای غیر حوزوی نیز، که برخی افراد در آن به نحوی متکفل آموزش
دینی هستند، در معرض آسیب قرار دارد و خود همین امر ضرورت تربیت نیروهای
ویژه آموزشگر، که به خوبی با مبانی دینی آشنایی دارند، را اقتضا میکند.
شیخ محمد غزالی، از نویسندگان مصری معاصر، لزوم تربیت و آموزش گروه خاصی
از افراد که کار اصلی و تخصصی آنان تفقه در اسلام و احاطه بر علوم آن و نیز
اشراف بر آموزش آن به عامه مردم و تربیت نسلهای جدید و غور در نصوص و
احکام در جهت رفع شبهات و رد افترائات مخالفان دین است، را یادآور میشود و
علاوه بر آن تخصص در دانشهای دینی را یک ضرورت علمی و عبادت به شمار آورده
و بیشتر آسیبها و نکبتهایی که دامنگیر دین شده را ناشی از کمبود علمای
راسخ و خبرگان اهل تفقه میداند.[17]
مفهوم آسیب شناسی فهم حدیث
«آسیب شناسی فهم حدیث» ترکیبی اضافی و متشکل از سه مفهوم «آسیب شناسی»،
«فهم»، و «حدیث» است. بنابراین، لازم است نخست این سه و واژگان مترادف آنها
را بررسی کنیم.
الف. آسیب شناسی
«آسیب» به معنای«آفت، بیماری، اختلال و خطر» آمده است. در فرهنگ فارسی
چنین معنا شده است: « آسیب: زخم، عیب و نقص، درد، رنج، گزند، آزار، زیان،
خسارت.(1) آسیب شناسی: شناخت درد و رنج و خسارت»(2). در اصطلاح هم به آن
دسته از علل و اختلالاتی اطلاق می شود که وجودشان تداوم و حرکت پدیده ای را
تهدید می کند و آن را از رسیدن به اهداف و آرمانش باز می دارد و یا از
کارایی لازم می اندازد. برخی در تعریف آسیب گفته اند: «منظور از آسیب،
عاملی است که سبب اختلال و ناهنجاریها و آفت در پدیده ها می شود و گاهی به
خود اختلالات، آسیب گفته می شود».(3)
بنابراین، آنچه ما از واژه ی «آسیب شناسی» مدنظر داریم، اصطلاحی است که ترجمه ی واژه ی پاتولوژی(pathology) است.
آفت شناسی
در فرهنگ دینی، واژه ی «آفت» بار معنایی«آسیب» را دارد. آفت، یعنی آنچه
سبب فساد، تباهی، خرابی و بیماری است. خسارت و زیانی را که از بیرون و درون
بر امور معنوی یا مادی وارد می شود، آفت گویند. جوهری در صحاح می نویسد:
«الآفةُ: العاهةُ. وقد أیِفَ الزرعُ، علی ما لم یُسمَّ فاعلُه، ای أصابته
آفةٌ»(4). ابن منظور گوید: «أوف: الآفة: العاهة، و فی المحکم: عرض مفسد لما
أصاب من شیء. و یقال: آفةُ الظَرفِ الصَلَفُ و آفَةُ العِلمِ
النِّسیانُ»(5).
فرهنگ نویسان فارسی زبان، «آفت» را چنین معنا نموده اند: «آفت: آنچه مایه
ی فساد و تباهی گردد»(6)؛ «آنچه سبب فساد، تباهی، خرابی، زیان، بیماری
و… می شود؛ آسیب، بلا و سختی. آفت پذیر: ویژگی آنچه قابلیت صدمه دیدن
دارد.»(7)
ب.فهم، فقاهت و درایت
1.«فهم» به معنای«علم، دانستن و شناختن» و نیز تصور چیزی و شناخت آن است.
خلیل بن احمد می نویسد:« فَهِمتُ الشیءَ:عرَفتُه و عَقَلتُه»(8)؛ آن چیز
را شناختم و دانستم.
راغب اصفهانی در معنای «فهم» می گوید:« الفَهمُ: هیئةٌ للإنسان بها
یتحقّق معانی ما یحسن، یقال: فَهِمْتُ کذا»(9)؛ فهم حالتی است برای انسان
که به وسیله ی آن معانی را به خوبی می داند(محقّق می سازد). گفته می شود:
فَهِمتُ کذا: آن را فهمیدم.
در لسان العرب آورده است:« الفَهمُ: معرفتُکَ الشیء بالقلب. فَهِمَه فَهماً و فَهَماً و فَهامة: عَلِمَه.»(10).
فیومی نوشته است:« فَهمْتُهُ: فَهَماً مِنْ بابِ تَعِبَ و تَسکِینُ
المَصدَرِ لُغَةٌ و قِیلَ السّاکِنُ اسْمٌ لِلمَصْدَرِ إذا عَلِمْتَهُ قالَ
ابنُ فارِسٍ هَکَذا قالَهُ أهلُ اللُّغَةِ و یُعَدِّی بِالهَمزَةِ و
التَّضعِیف»(11).
برخی متعلق فهم را عام(فَهِمْتُ الشیء) دانسته اند و برخی خصوص معانی نه
ذوات؛ گفته می شود:«فهمت الکلام» ولی «فهمت الرّجل» صحیح نیست، بلکه «عرفت
الرّجل»درست است.(12)
2.«فقه» در لغت به معنای« فهم عمیق و دقیق» و ژرف نگریستن است. خلیل بن
احمد نوشته است:«فقِه یفقَه فقهاً اذا فهِم وافقهتُه: بیّنتُ له و
التفقُّه:تعلم الفقه»(13).
ابن فارس می نویسد:
الفاءُ و القافُ و الهاءُ اصلٌ واحدٌ صحیح، یَدُلّ علی ادراکِ الشیءِ و العلمِ به… و افقَهتُک الشیء اذا بَیَّنتُه لک.(14)
ابن اثیر در معنای «فقه»می گوید:« الفقهُ فی الاصلِ: الفهمُ، واشتقاقُه
مِن الشَقِّ و الفَتح»(15)؛ (شکافتن و به ناپیداها دست یافتن).
جرجانی در تعریفات آورده است:«فقه» در لغت به معنای فهم غرض متکلم از کلامش می باشد.(16)
اطلاعات ما درباره ی امور و جریانهای جهان دوگونه است: گاهی اطلاعات سطحی
و ظاهری است و گاهی دقیق و ژرف. اگر کسی اطلاعاتش در موضوعی به حدی برسد
که از مشاهدات سطحی و ظاهری که برای عموم قابل فهم است، عبور کند و به عمق
جریانها پی ببرد، او را «متفقّه» و «فقیه» در آن موضوع می توان شمرد.
راغب اصفهانی نوشته است: «الفقهُ هو التوصلُ الی علمٍ غائبٍ بعلمٍ شاهدٍ، فهو اخصُّ من العلم»(17).
مؤلف التحقیق فی کلمات القرآن در جمع بندی معنای این واژه چنین آورده است:
«و التحقیق أنّ الاصل الواحد فی المادة، هو فهمٌ علی دقّةٍ و تأملٍ و
بهذا القید یفترق عن موادِ العلمِ و المعرفة و الفهم و غیرها»(18).
فقه در اصطلاح به معنای علم به احکام شرعی عملی است که از ادله تفصیلی به
دست می آید. به دیگر سخن، فهم عمیق و استنباط دقیق مقررات عملی اسلامی از
منبع و مدارک مربوط است.
مؤلف معالم الدین می نویسد:«الفقه فی اللغة الفهم و فی الاصطلاح هو
العلمُ بالاحکامِ الشرعیة الفرعیة عن ادلته التفصیلیة»(19)؛ فقه در لغت،
فهم و در اصطلاح عبارت است از علم به احکام شرعی بر اساس ادله ی تفصیلی
آنها.
در قرآن و اخبار مأثور از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و ائمه اطهار
علیهم السلام بارها امر به تفقه در دین شده است که مراد همان حقیقت لغوی
است. از مجموع آنها چنین استنباط می شود که از نظر اسلام، مسلمانان باید
اسلام را در همه شؤون اعتقادی، عبادی، اخلاقی، فردی و اجتماعی به طور عمیق و
دقیق و از روی کمال بصیرت درک کنند. ولی آنچه در میان مسلمانان از قرن دوم
به بعد درباره ی کلمه «فقه» مصطلح شد، قسم خاصی است که می توان آن را فقه
الاحکام یا فقه الاستنباط خواند.(20)
شیخ بهایی در الاربعین پس از نقل حدیث معروف پیامبر صلی الله علیه و آله
که فرمود: «مَنْ حَفِظَ مِن اُمَّتِی أربَعِینَ حَدیِثاً مِما یَحتاجُونَ
إلیهِ من أمرِ دِینِهمْ بَعَثَهُ الله یَومَ القیامَةِ فَقِیهاً
عالِماً»(21)، فقیه را به معنای بصیر (صاحب بصیرت و بینش) می شمرد و می
نویسد:
لیس المرادُ الفقهَ بمعنی الفهم فَإنَّه لا یُناسبُ المقامَ و لا العلمَ
بالاحکامِ الشریعةِ عن ادلِتها التفصیلیة فَإنّه مُستحدَثٌ، بل المرادُ
البصیرةُ فی امرِ الدین و الفقیهُ اکثرُ ما یأتی فی الحدیث بهذا المعنی…
هذه البصیرةُ اِمّا موهبیّةٌ وهی التی دعا بها النبیُّ صلی الله علیه و آله
لامیرالمؤمنین علیه السلام حین اَرسَلَه الی الیمن حیث قال: اللهم فَقِّهه
فی الدین(22)؛ او کسبیةٌ وهی التی اشار الیها امیرُالمؤمنین علیه السلام
حیثُ قالَ لِوَلدهِ الحسن علیه السلام: و تَفَقَّه یا بُنّی فی الدین(23)
(24)؛ مقصود از فقه در سخن پیامبر صلی الله علیه و آله علم به احکام شرعی
فرعی از ادله ی تفصیلی آن (معنای اصطلاحی فقه) نیست؛ زیرا این معنا معنای
نوپیدایی است، بلکه مقصود از آن بینش و بصیرت در امر دین است و فقه در
احادیث بیشتر به همین معنا آمده است… و این بصیرت یا موهبتی است، نظیر
دعای پیامبر صلی الله علیه و آله به حضرت امیر علیه السلام هنگامی که ایشان
را به یمن فرستادند: «اللهم فَقِّهه فی الدین» و یا اکتسابی است، نظیر سخن
حضرت علی علیه السلام به امام حسن علیه السلام:«و تَفَقَّه یا بُنیّ فی
الدین».
از حضرت صادق علیه السلام نقل شده است که فرمود: ما آن کس را دوست داریم
که این صفات را داشته باشد:« مَنْ کانَ عاقِلاً فَهِماً فَقِیهاً حَلِیماً
مُدارِیاً صَبُوراً صَدُوقاً وَفِیّا»(25). هر کس که عاقل، فهمیده، ژرف
اندیش، خویشتندار، با مدارا، بردبار، راستگو و باوفا باشد.
علامه مجلسی رحمه الله در شرح واژه ی «فهم» و «فقه» می نویسد:
فهم یعنی تیزهوشی مخصوصی که ذهن انسان را برای پذیرش حقائق و واقعیات
آماده می کند و با حرکت سریع فکری از مقدمات به مقاصد و نتائج منتقل می
شود. فقه، یعنی پی بردن به احکام و حلال و حرام و اطلاع بر اخلاقیات و این
که آفت و زیان نفس انسان چه چیز است و موانع قرب به درگاه حق چیست؟ گفته
شده، فقه بصیرت و بینایی درونی و قلبی است درباره ی برنامه های دینی که این
بصیرت بر اثر علم و عمل به دست می آید و موجب پیدایش حالت خوف و خشیت می
شود. راغب در مفردات گوید: فقه یعنی از راه علم به محسوسات و مطالعه در
عالم طبیعت به عالم غیب و ماوراء طبیعت پی بردن. بنابراین، فقه اخص از علم
است؛ چون علم یعنی پی بردن به اشیاء چه محسوس و چه غیرمحسوس و از هر راهی
که باشد، ولی فقه، پی بردن به غیرمحسوس از طریق علم به محسوس است. خداوند
متعال می فرماید:«فَمَا لِهؤُلاَءِ الْقَوْمِ لاَ یَکَادُونَ یَفْقَهُونَ
حَدِیثاً» (26)؛ چرا این گروه حاضر نیستند سخنی را درک کنند؟! «بِأَنَّهُمْ
قَوْمٌ لاَ یَفْقَهُونَ»(27)؛ آنان مردمی اند که فقه و فهمی ندارند. آیات
مشابه دیگری نیز در این زمینه آمده است. فقه یعنی علم به احکام دینی؛ گفته
می شود:«فقه الرّجل» یعنی مرد فقیه شد؛ «تَفَقَّه» یعنی دنبال علم فقه را
گرفت و متخصص شد. خداوند فرمود:«لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ»(28) (29).
اصطلاح فقه الحدیث چنان که گذشت، از معنای لغوی فقه و اصطلاحی حدیث برگرفته شده است.
3.درایت مصدر ماده ی «دَرَی» است. «دَرَی- دَرْیاً و دِرْیاً و دَرْیَةً و
دِرْیَةً و دَرَیاناً و دِرْیاناً و دُرِیّاً و دِرایَةً، [دری] الشیء و
بالشیءِ»: دانست، شناخت، به دانش او رسید، فهمید. مصدر«دِرایَة»: بیش از
سایر مصادر این کلمه به کار می رود. ابن فارس می گوید: «دری: فأصلان،
أحدهما قصد الشیء و اعتماده طلبا، و الآخر حدّةٌ تکون فی الشیء»(30).
الدّرایة: شناختن، دانستن. مشهور لغت نویسان مطلق دانستن گفته اند؛ مانند
خلیل بن احمد(31)، مؤلف لسان العرب(32)، جوهری(33)، نویسنده ی اقرب
الموارد؛ برای نمونه در المصباح المنیر آمده است:«دَرَیْتُ الشَّی(دَرْیاً)
مِن بابِ رمَی وَ (دِرْیَةً) و (دِرایَةً): عَلِمتُهُ»(34). نیز در لسان
العرب آمده است:«دری: دَرَی الشی دَرْیاً و دِرْیاً؛ و دِریََةً و
دِرْیاناً و دِرایَةً: عَلِمَهُ. یقال: دَرَیْت الشیءَ اَدْرِیهِ
عرَفْته»(35).
اما راغب می گوید:« الدّرایة: المعرفة المدرکة بضرب من الحیل»(36)؛ درایه شناختی است که با نوعی از تدبیر به دست آید.
نویسنده ی التحقیق فی کلمات القرآن الکریم می نویسد: معنای ماده ی «دری»
نوع شناختی است که از طریق غیرعادی، بدون فراهم کردن مقدمات متعارف به دست
آید.(37)
در متون حدیثی ما برای تشویق به فهم و درک معارف دینی و نیز دقت برای
دریافت مقصود اصلی گوینده، از واژه ی «درایه» هم بهره گرفته شده است؛ برای
نمونه امام علی علیه السلام می فرماید: « عَلَیکُمْ بِالدِّرایاتِ لا
بِالرِّوایات»(38)؛ در پی دریافت و درایت (سخنها) باشید، نه در پی نقل و
حکایت.
امام جعفر صادق علیه السلام فرمود: «خَبَرٌ تَدرِیهِ خَیرٌ مِنْ عَشَرَةٍ
تَرْوِیهِ»(39)؛ روایتی که معنای آن را بدانی، بهتر از ده روایت است که
ندانسته برای مردم نقل کنی!
اصطلاح دانش درایة الحدیث در دو دانش مصطلح الحدیث و فقه الحدیث(40)
کاربرد مشترک دارد. به رغم تناسب لغوی درایة الحدیث با دانش فقه الحدیث، از
نگاه متأخران، مقصود از درایة الحدیث با اندکی تسامح، همان دانش مصطلح
الحدیث می باشد.(41)
ج.حدیث
«حدیث» در لغت به معنای«تازه و نو از هر چیز»است. خلیل بن احمد در العین
آورده است:« الحدیث: الجدیدُ مِن الاشیاء»(42). ابن فارس می نویسد:« الحاءُ
و الدال و الثاء، اصلٌ واحدٌ وهو کونُ الشیء لم یکن»(43). این واژه یک
معنای اصلی دارد: بودن یک چیز و پیدایش آن بعد از عدمش.
حدیث به معنای خبر و مرادف کلام نیز آمده است؛ زیرا کلام به تدریج به
وجود می آید.(44) «حدیث»مفرد و جمع آن«احادیث» است. جوهری در صحاح اللغه و
ابوالبقاء در کلیات تصریح کرده اند که این جمع برخلاف قیاس است.(45)
در معنای اصطلاحی آن شیخ بهایی می نویسد:« الحدیثُ هو کلامٌ یَحکِی قولَ
المعصومِ او فعلَه و تقریرَه»(46)؛ حکایت و گزارش سخن، فعل و تقریر معصوم
را حدیث گویند.
اهل سنّت، مراد از احادیث را گزارش سخن، عمل و سکوت پیامبر صلی الله علیه
و آله و صحابه (بنابر قولی) می دانند، در صورتی که از نظر امامیه، حدیث
سخن، فعل و تقریر همه ی معصومان علیهم السلام است؛ زیرا بازگشت کلمات
معصومان علیهم السلام نیز به سخنان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می
باشد.(47)
نویسنده ی مقباس می نویسد:« و ذکر جمعٌ من اصحابنا اَنَّ الحدیثَ فی
الاصطلاح هو ما یَحکِی قولَ المعصوم او فعلَه او تقریرَه»(48)؛ گروهی از
امامیه در تعریف اصطلاحی حدیث گفته اند: حدیث چیزی است که سخن، فعل و تقریر
معصوم علیه السلام را حکایت می کند. محقّق تهانوی نیز می گوید:« الحدیث فی
اصطلاح المحدثین قولُ الرسول صلی الله علیه و آله و حکایةُ فعله و
تقریره»(49)؛ حدیث در اصطلاح محدثان همان سخن پیامبر صلی الله علیه و آله و
حکایت فعل و تقریر ایشان است.
د. تعریف «آسیب شناسی فهم حدیث»
آسیب شناسی فهم حدیث، دانشی است گسترده، از شعب علوم حدیث و زیر مجموعه ی
فقه الحدیث که به مطالعه و بررسی موانع و مشکلات حدیث و عوامل آسیب رسان
به فهم حدیث، نظیر تعارض، تصحیف، نقل به معنا و… می پردازد و با دسته
بندی آنها به شناسایی عوامل مؤثر در ایجاد این مشکلات و راههای رفع آن
اقدام می کند. می توان گفت آسیب شناسیِ فهم حدیث، در حقیقت به دنبال تنقیح و
زدایش اموری است که مانع می شود حدیث آن گونه که بایسته است، درک گردد.
برخی عنوان کلی«آسیب شناسی دینی» را انتخاب نموده و آن را چنین تعریف
کرده اند: آسیب شناسی دینی یعنی شناخت آسیبها و اشکالاتی که بر اعتقاد و
باور دینی و یا آگاهی و معرفت دینی و یا عملی در رفتار جامعه دینی وارد می
شود و یا ممکن است که وارد بشود.(50)