جملات زيبا و پر محتوا

مکث را تمرین کردم

Louisa.jpg
تو لیست خرید برای همسرم نوشته بودم یک و نیم کیلو سبزی خوردن!همسرم آمد، بدوبدو خریدها را خانه گذاشت و رفت که به کارش برسد… وسایل را که باز میکردم سبزی ها را دیدم! یک و نیم کیلو نبود! از این بسته های کوچک آماده سوپری بود که مهمانی من را جواب نمی داد. حسابی جا خوردم! چرا اینطوری گرفته خب؟! بعد با خودم حرف زدم که بی خیال کمتر میگذارم سر سفره.سلفون
رویش را که باز کردم بوی سبزی پلاسیده آمد! بله، تره ها پلاسیده بود و آب
زردش از سوراخ سلفون، نایلون خرید را هم خیس کرده بود.
 در
بهت و عصبانیت ماندم، از دست همسری که همه خریدهایش اینطوری است. به جای
یک و نیم کیلو میرود سبزی سوپری میخرد و بوی پلاسیدگی اش را که نمی فهمد،
از شکل سبزی ها هم متوجه نمی شود! یک لحظه خواستم همان جا گوشی تلفن را
بردارم زنگ بزنم به همسر که حالا وسط این کارها من از کجا بروم سبزی خوردن
بخرم؟! و یک دعوای بزرگ راه بیاندازم.
 ولی
بی خیال شدم، توی ذهنم کمی جیغ و داد کردم و بعد همان طور که با خودم همه
نمونه های خریدهای مشابه این را مرور میکردم ، فکر کردم شب که آمد یک تذکر
درست و حسابی میدهم.
بعد به خودم گفتم: خوب شد زنگ نزدی! شب که آمد هم نرم تر صحبت کن… رفتم
سراغ بقیه کارها و نیم ساعت بعد به این نتیجه رسیدم که اصلا اتفاق مهمی
نیفتاده!ارزش ندارد همسرم را به خاطرش سرزنش و غرغر کنم، ارزش ندارد درباره
اش صحبت کنم حالا! مگر چه شده؟! یک خرید اشتباهی، همین. 
دم غروب، همین منی که میخواست گوشی تلفن را بردارد و آسمان و زمین را به هم بریزد که چرا سبزی پلاسیده خریدی؟؟؟ آرام گفتم :راستی ها سبزی هاش پلاسیده بود! یادمون باشه از این به بعد خواستیم سبزی سوپری بخریم فقط تاریخ اون روز باشه. تمام. همسرم
هم در ادامه گفت: آره عزیزم میخواستم از سبزی فروشی بخرم، بعد گفتم تو
امروز خیلی کار داری و خسته ﻣﻴﺸﻲ، دیگه نخواستم سبزی هم پاک کنی.

آن
شب سر سفره سبزی خوردن نگذاشتم و هیچ اتفاق عجیب و غریبی هم نیفتاد، مکث
را تمرین و ﺑﻪ همسرم عاشقانه تر نگاه میکردم و فهمیدم اگر آن موقع زنگ
میزدم امکان داشت روز قشنگم تبدیل بشه به یک هفته قهر.


خدایا مرا ببخش!

خدایا مرا ببخش!

به خاطر همه لحظه هایی که به یاد تو نبوده ام.

به خاطر همه سجده هایی که زود سر از مهر برداشته ام.

به خاطر همه درهایی که کوبیده ام و خانه تو نبوده اند.

به خاطر همه حاجاتی که از غیر از تو خواسته ام.

به خاطر همه آنچه به خاطر سعادت من از من خواستی و من اعتماد نداشتم.

به خاطر همه آنچه خواستی به من بفهمانی و من نفهمیدم.

به خاطر همه نعمتهایی که من شکر نکرده ام.

به خاطر همه چشم پوشیهایت که سوء استفاده کرده و گستاخ تر شده ام.

به خاطر همه آنچه در راه من خرج کرده ای و من هیچ در راه تو خرج نکرده ام.

به خاطر…

مرا ببخش



دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back To Top