خطبه حضرت ابالفضل العبّاس در شهر مكّه مكرّمه در سال60 هجري.
[پيش از هجرت كاروان از مكّه به كوفه].
«بسم الله الرّحمن الرّحیم»
«اَلحَمدُ لِلّهِ الَّذی
شَرَّفَ هذا (اشاره به بیت اللهالحَرام) بِقُدُومِ
اَبیهِ، مَن کانَ بِالاَمسِ بیتاً اَصبَح قِبلَةً.
أَیُّهَا الکَفَرةُ الفَجَرة اَتَصُدُّونَ طَریقَ
البَیتِ لِاِمامِ البَرَرَة؟ مَن هُوَ اَحَقُّ بِه مِن
سائِرِ البَریَّه؟ وَ مَن هُوَ اَدنی بِه؟ وَ لَولا
حِکمَ اللهِ الجَلیَّه وَ اَسرارُهُ العِلّیَّه
وَاختِبارُهُ البَریَّه لِطارِ البَیتِ اِلیه قَبلَ
اَن یَمشیَ لَدَیه قَدِ استَلَمَ النّاسُ الحَجَر وَ
الحَجَرُ یَستَلِمُ یَدَیه وَ لَو لَم تَکُن مَشیَّةُ
مَولایَ مَجبُولَةً مِن مَشیَّهِ الرَّحمن، لَوَقَعتُ
عَلَیکُم کَالسَّقرِ الغَضبانِ عَلی عَصافِیرِ
الطَّیَران.
اَتُخَوِِّنَ قَوماً یَلعَبُ بِالمَوتِ فِی
الطُّفُولیَّة فَکَیفَ کانَ فِی الرُّجُولیَّهِ؟
وَلَفَدَیتُ بِالحامّاتِ لِسَیِّد البَریّاتِ دونَ
الحَیَوانات.
هَیهات فَانظُرُوا ثُمَّ انظُرُوا مِمَّن شارِبُ
الخَمر وَ مِمَّن صاحِبُ الحَوضِ وَ الکَوثَر وَ
مِمَّن فی بَیتِهِ الوَحیُ وَ القُرآن وَ مِمَّن فی
بَیتِه اللَّهَواتِ وَالدَّنَساتُ وَ مِمَّن فی
بَیتِهِ التَّطهیرُ وَ الآیات.
وَ أَنتُم وَقَعتُم فِی الغَلطَةِ الَّتی قَد وَقَعَت
فیهَا القُرَیشُ لِأنَّهُمُ اردُوا قَتلَ رَسولِ الله
صلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه وَ أنتُم تُریدُونَ قَتلَ
ابنِ بِنتِ نَبیّکُم وَ لا یُمکِن لَهُم مادامَ
اَمیرُالمُؤمِنینَ (ع) حَیّاً وَ کَیفَ یُمکِنُ لَکُم
قَتلَ اَبی عَبدِاللِه الحُسَین (ع) مادُمتُ حَیّاً
سَلیلاً؟
تَعالوا اُخبِرُکُم بِسَبیلِه بادِروُا قَتلی
وَاضرِبُوا عُنُقی لِیَحصُلَ مُرادُکُم لابَلَغَ الله
مِدارَکُم وَ بَدَّدَا عمارَکُم وَ اَولادَکُم وَ
لَعَنَ الله عَلَیکُم وَ عَلی اَجدادکُم.
سپاس خدای را که بیت الله را با قدوم پدرش[منظور امام
حسين (ع) است] مشرّف کرد؛ کسی که دیروز بیت
بود،[امروز] قبله گردید.
ای ناسپاسان گناهکار آیا راه بیت را بر امام
نیکوکاران می بندید؟ چه کسی سزاوارتر به این بیت است
از دیگر موجودات؟ و چه كسی نزدیکترین به این خانه است؟
و اگر حکمت های خداوند بلند مرتبه نبود و اسرار بالا و
امتحانات موجودات نبود، همانا بیت به سوی ايشان[حسین
(ع)] پرواز می کرد؛ قبل از اينكه مردم حجر را لمس
کنند، حجر دستانش[حسين (ع)] را استلام مي کند و اگر
خواست مولای من خواست خداوند رحمن نبود هر آینه بر سر
شما مانند بازِ شکاری که بر گنجشکان فرود می آید نازل
می شدم.
آیا قومی را که مرگ را در کودکی به بازی مي گرفتند
می ترسانید، در حالیکه الان در مردانگی قرار دارند.
همه جانم فدای آقا و مولاي همه موجودات كه برتر از
حیوانات[هستند].
هيهات بنگريد به کسی که شراب می نوشد[مراد يزيد
ملعون است] و به کسی که صاحب حوض و کوثر است؛ و به کسی
که در خانه وحی و قرآن است [مراد امام حسين(ع)است] و
به کسی که در بیتش اسباب لهو و نجاست است[مراد يزيد
ملعون است]؛ و به کسی كه در خانه اش نزول آیات[نشانه
ها] و[آيه] تطهیر است.
شما در غلطی واقع شدید که قریش واقع شدند. چرا که
اراده قتل پیامبر(ص) را کردند و شما اراده قتل پسر
دختر پیامبرتان را و[اين حيله] برای ایشان تا وقتی
امیرالمؤمنين(ع) زنده بود ممکن نشد. پس چگونه ممکن است
كشتن ابا عبدالله الحسین(ع) تا وقتی که من زنده ام.
بیایید تا به راهش[راه كشتن امام حسين(ع)] آگاهتان
کنم؛پس مبادرت به كشتن من كنيد، و گردنم را بزنید تا
به مقصودتان برسید. خدا شما را به مقصودتان نرساند و
عمرتان و فرزندانتان را کوتاه کند و لعنت خدا بر شما و
پدرانتان[كه قصد كشتن پيامبر(ص)را داشتند] باد.
ابو الفضل العباس(ع)
او اولين فرزند علي(ع) از ام البنين است، علي(ع)
در مورد علت ازدواج خود با مادر ابوالفضل(ع)
ميفرمايد: «فتلد لي غلاماً
فارساً يكون عوناً لولدي الحسين في كربلا
به خاطراين كه برايم پسر شجاعي به دنيا ا´ورد تا
در كربلا ياور فرزندم حسين باشد».
و صاحب «تنقيح المقال» در مورد ا´ن حضرت
ميگويد: «وكان شجاعاً فارساً وسيماًجسيماً يركب
الفرس المطهّم ورجلاه تخطان الارض؛ آن
حضرت، شجاع، اسب سوار،خوش سيما، تنومند بود،
درحالي كه براسب سوار ميشد پاهايش برزمين
كشيدهميشد..»
متاسفانه سخنان اين راد مرد بزرگ تاريخ در
حق مولا و مقتدا و برادرش حسين بهطور كامل
به ثبت نرسيده است مگر سخناني كه در لحظات
حساس و سرنوشتساز از آنحضرت نقل شده است:
حسين(ع) را تنها نميگذارم
يكي از آن مواقع حساس وقتي است كه شمر از
هم طائفهگي خود با ام البنين سوءاستفاده كرد
و خواست با دادن امان نامه عبيدالله به
فرزندان ام البنين بر زخم دل عزيززهرا نمك
بپاشد ولي اين جا عباس غيرت و مردانگي خود را
به نمايش گذاشت و نه تنهااز امان نامه او
خوشحال نشد، كه حتي از او خشمگين شد و فرمود:
«تبت يداك ولعن ماجئتنا به من امانك يا عدو
الله أتأمرنا أن نترك أخانا وسيّدناالحسين بن
فاطمة: وندخل في طاعة اللعناء وأولاد
اللعناء؟!؛ دستانت بريده باد ولعنت برا´ن
اماني كه براي ما آوردهاي! اي دشمن خدا!
به ما پيشنهاد ميكني كه برادر
و
آقاي خود حسين فرزند فاطمه3 را رها كنيم
ودر تحت فرمان ملعونين وفرزندانملعونين
درا´ئيم.»
ويكي ديگر از حساسترين لحظاتي كه عباس با
سخنان خود بر قوت دل برادرشحسين افزود، شب
عاشورا بود كه بعد از خطبة ابي عبدالله(ع) به
نمايندگي از اهل بيت،امام را مخاطب ساخت و
عرض كرد:
«هرگز تو را ترك نخواهيم كرد. آيا پس از تو
زنده بمانيم؟ خداوند هرگز چنين روزي رانياورد»
حسين(ع) تشنه است آب نمينوشم
يكي ديگر از فرازهاي تاريخ كه بيانگر ارادت
صميمانه و وفاي ابوالفضل(ع) نسبت بهبرادرش
حسين(ع) است آن لحظهاي است كه عباس
تنهائي برادرش را مشاهده كرد نزدآن حضرت آمد
و عرض كرد: آيا مرا رخصت ميدهي تا به ميدان
بروم؟
امام(ع) گريه شديدي كرد و فرمود: «اي برادر تو
صاحب پرچم و علمدار من هستي؛
عباس گفت: اي برادر! سينهام تنگ و از زندگي
خسته شدهام و ميخواهم از اينمنافقان
خونخواهي كنم؛
امام(ع) فرمود: براي اين كودكانم كمي آب
تهيه كن».
عباس(ع) وقتي به شريعة فرات رسيد، ياد عطش
حسين و اهل بيتش او را از نوشيدنآب بازداشت
و ابياتي را سرود كه در آن ابيات زندگي بعد
از امام حسين(ع) را خواري و ذلتميداند و
ميگويد:
يا نفس من بعد الحسين هونيوبعده لا كنت أن
تكوني
هذا الحسين شارب المنونوتشربين بارد المعين
جانم فداي حسين(ع)
و در رجزهائي كه هنگام پيكار سروده است ضمن
اينكه حسين(ع) را با عناوين «جانمصطفي» و
«امام صادق يقين» و «نجل النبي» ستوده است
شهادت در ركاب آن حضرترا افتخار ميداند و
دشمنان خود را تهديد به آتش سوزان جهنم
ميكند و ميفرمايد:
لا أرهب الموت اذ الموت رقيحتي اُواري في
المصاليت لقا
نفسي لنفس المصطفي الطهر وقااءني أنا العباس
أغدو بالسقا
ولا أخاف الشر يوم الملتقي
و بعد از قطع دست راستش مشك را به دست چپ
گرفت و فرمود:
والله ان قطعتم يمينياءنّي احامي أبداً عن
ديني
وعن امام صادق اليقيننجل النبي الطاهر
الامين
و بعد از قطع دست چپ پرچم را به سينه چسباند
و فرمود:
يا نفس لا تخشي من الكفّاروأبشري برحمة
الجبار
مع النبي السيّد المختارقد قطعوا ببغيهم يساري
فأصلهم يارب حرّ النار
حضرت عباس(ع) در نگاه امام صادق (ع)
امام صادق (علیه السلام) عقل ابداعگر و اندیشمند اسلام و چهره بىمانند دانش
بشرى، همواره از عمویش عباس (علیه السلام) تجلیل به عمل مىآورد و با درود و
ستایشهاى عطرآگین از او یاد مىكرد و مواضع قهرمانانهاش در روز عاشورا را بزرگ
مىداشت. از جمله سخنانى كه امام درباره قمر بنىهاشم(ع) فرموده است، بیان زیر
مىباشد:
«عمویم عباس بن على (علیه السلام) بصیرتى نافذ و ایمانى محكم داشت. همراه
برادرش حسین جهاد كرد، به خوبى از بوته آزمایش بیرون آمد و شهید از دنیا
رفت…(1)
امام صادق (علیه السلام) از برترین صفات مجسم در عمویش كه مورد شگفتى اوست
چنین نام مىبرد:
الف: «تیزبینى»:
تیزبینى، پیامد استوارى رأى و اصالت فكر است و كسى بدان دست پیدا نمىكند،
مگر پس از پالودگى روان، خلوص نیت و از خود راندن غرور و هواهاى نفسانى و عدم
سلطه آنها بر درون آدمى.
تیز بینى از آشكارترین ویژگیهاى ابوالفضل العباس بود. از تیزبینى و تفكر
عمیق بود كه حضرت به تبعیت از امام هدایت و سیدالشهداء امام حسین (علیه السلام)
برخاست و بدین گونه به قله شرف و كرامت دست یافت و خود رابر صفحات تاریخ،
جاودانه ساخت. پس تا وقتى ارزشهاى انسانى پایدار است و انسان آنها را بزرگ
مىشمارد، در برابر شخصیت بىمانند حضرت كه بر قلههاى انسانیت دست یافته است
سر بر زمین مىساید و كرنش مىكند.
امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «عمویم عباس بن على (علیه السلام)
بصیرتى نافذ و ایمانى محكم داشت. همراه برادرش حسین جهاد كرد، به خوبى
از بوته آزمایش بیرون آمد و شهید از دنیا رفت…(1)
ب: «ایمان استوار»:
یكى دیگر از صفات بارز حضرت، ایمان استوار و پولادین اوست. از نشانهاى
استوارى ایمان حضرت، جهاد در كنار برادرش، ریحانه رسول اكرم (صلی الله علیه و
آله) بود كه هدفش جلب رضایت پروردگار متعال به شمار مىرفت. و همانطور كه در
رجزهایش روز عاشورا بیان داشت از این جانبازى كمترین انگیزه مادى نداشت و همین
دلیلى گویاست بر ایمان استوار حضرت.
ج: «جهاد با حسین (علیه السلام)»:
فضیلت دیگرى كه امام صادق (علیه السلام) براى عمویش، قهرمان كربلا، عباس
(علیه السلام) نام مىبرد، جهاد تحت فرماندهى سالار شهیدان، سبط گرامى پیامبر
اكرم (صل الله علیه و آله) و آقاى جوانان بهشت است. جهاد در راه آرمان برادر،
بزرگترین فضیلتى بود كه حضرت ابوالفضل بدان دست یافت و نیك از عهده آزمایش به
درآمد و در روز عاشورا قهرمانیهایى از خود نشان داد كه در دنیاى دلاورى و شجاعت
بىمانند است …
عباس علیه السلام در نگاه حضرت مهدی
عجل الله تعالی فرجه الشریف
مصلح بزرگ، حجت خدا و بقیة الله الاعظم، امام زمان (عج) – قائم آل محمد (ص)
در بخشى از سخنان زیباى خود درباره عمویش عباس (ع) چنین مىگوید:
«سلام بر ابوالفضل، عباس بن امیرالمؤمنین، هم درد بزرگ برادر كه جانش را
فداى او ساخت و از دیروز بهره فردایش را برگزید، آنكه فدایى برادر بود و از او
حفاظت كرد و براى رساندن آب به او كوشید و دستانش قطع گشت. خداوند قاتلانش،
«یزید بن رقاد» و «حیكم بن طفیل طایى» را لعنت كند…» (1)
امام عصر – عجل الله تعالى فرجه – صفات والاى ریشه دار در عمویش، قمر
بنىهاشم و مایه افتخار عدنان را چنین بر مىشمارد و مىستاید:
1- همدردى و همگامى با برادرش سید الشهداء (ع) در سختترین و دشوارترین
شرایط تا آنجا كه این همگامى و همدلى ضرب المثل تاریخ گشت.
2- فرستادن توشه آخرت با تقوا، خویشتندارى و یارى امام هدایت و نور.
3- فدا كردن جان خود، برادران و فرزندانش در راه سرور جوانان بهشت، امام
حسین (ع).
4- حفاظت از برادر مظلومش با خون خود.
5- كوشش براى رساندن آب به برادر و اهل بیتش هنگامى كه نیروهاى ستمگر و ظالم
مانع از رسیدن قطرهاى آب به خاندان پیامبر (ص) شده بودند.
سخنان حضرت ابوالفضل العباس (ع)
متاسفانه سخنان و صحبت های حضرت ابوالفضل العباس این راد
مرد بزرگ تاریخ در حق مولا و مقتدا و برادرش حسین بهطور كامل به
ثبت نرسیده است مگر سخنانی كه در لحظات حساس و سرنوشتساز از آن
حضرت نقل شده است. از جمله این سخنان ارزشمند :
حسین(ع) را تنها نمیگذارم
یكی از آن مواقع حساس وقتی است كه شمر از هم
طائفهگی خود با ام البنین سوءاستفاده كرد و خواست با دادن امان
نامه عبیدالله به فرزندان ام البنین و حضرت ابوالفضل العباس بر زخم
دل عزیز زهرا نمك بپاشد ولی این جا حضرت ابوالفضل العباس غیرت و
مردانگی خود را به نمایش گذاشت و نه تنها از امان نامه او خوشحال
نشد، كه حتی از او خشمگین شد و با سخنان محکم و تند جواب شمر را داد ،
فرمود:
«تبت یداك ولعن ماجئتنا به من امانك یا عدو الله
أتأمرنا أن نترك أخانا وسیدناالحسین بن فاطمة: وندخل فی طاعة
اللعناء وأولاد اللعناء؟!؛ دستانت بریده باد ولعنت برا´ن امانی كه
برای ما آوردهای! ای دشمن خدا! به ما پیشنهاد میكنی كه برادرو
آقای خود حسین فرزند فاطمه را رها كنیم و در تحت فرمان ملعونین
وفرزندان ملعونین در آییم.»
ویكی دیگر از حساس ترین لحظاتی كه حضرت ابوالفضل العباس
با سخنان خود بر قوت دل برادرشحسین افزود، شب عاشورا بود كه بعد از
خطبة ابی عبدالله(ع) به نمایندگی از اهل بیت،امام را مخاطب ساخت و
عرض كرد:
«هرگز تو را ترك نخواهیم كرد. آیا پس از تو زنده بمانیم؟ خداوند هرگز چنین روزی رانیاورد»
حسین(ع) تشنه است آب نمینوشم
یكی دیگر از فرازهای تاریخ كه بیانگر ارادت صمیمانه و
وفای حضرت ابوالفضل العباس (ع) نسبت بهبرادرش حسین(ع) است آن
لحظهای است كه حضرت ابوالفضل العباس تنهائی برادرش را مشاهده كرد
نزدآن حضرت آمد و سخن عرض كرد: آیا مرا رخصت میدهی تا به میدان
بروم؟
امام حسین (ع) گریه شدیدی كرد و فرمود: « ای برادر تو صاحب پرچم و علمدار من هستی؛
حضرت ابوالفضل العباس گفت: ای برادر! سینهام تنگ و از
زندگی خسته شدهام و میخواهم از این منافقان خونخواهی كنم؛
امام(ع) فرمود: برای این كودكانم كمی آب تهیه كن».
حضرت ابوالفضل العباس (ع) وقتی به شریعة فرات رسید، یاد
عطش حسین و اهل بیتش او را از نوشیدن آب بازداشت و ابیاتی را سرود
كه در آن ابیات زندگی بعد از امام حسین(ع) را خواری و ذلتمیداند و
میگوید:
یا نفس من بعد الحسین هونیوبعده لا كنت أن تكونی هذا الحسین شارب المنونوتشربین بارد المعین
جانم فدای حسین(ع)
و سخنان حضرت ابوالفضل العباس در رجزهائی كه هنگام پیكار
سروده است ضمن اینكه حسین(ع) را با عناوین «جانمصطفی» و «امام
صادق یقین» و «نجل النبی» ستوده است شهادت در ركاب آن حضرت را
افتخار میداند و دشمنان خود را تهدید به آتش سوزان جهنم میكند و
میفرماید:
لا أرهب الموت اذ الموت رقی حتی اُواری فی المصالیت لقا
نفسی لنفس المصطفی الطهر وقا اءنی أنا العباس أغدو بالسقا
ولا أخاف الشر یوم الملتقی
( سخنان حضرت ابوالفضل العباس بعد از قطع دست راست ) و بعد از قطع دست راستش مشك را به دست چپ گرفت و فرمود:
والله ان قطعتم یمینی اءنّی احامی أبداً عن دینی
وعن امام صادق الیقین نجل النبی الطاهر الامین
( سخنان حضرت ابوالفضل العباس بعد از قطع دست چپ ) و بعد از قطع دست چپ پرچم را به سینه چسباند و فرمود:
یا نفس لا تخشی من الكفّار وأبشری برحمة الجبار
مع النبی السید المختار قد قطعوا ببغیهم یساری
فأصلهم یارب حرّ النار
این جملات و سخنان منتها درجه ایثار و جانفشانی را در راه حفظ
جان مولا و امام زمان آن بزرگوار نشان می دهد. اما كلام به همین جا ختم
نمی شود. او بزرگ مردی است كه نه تنها در كلام و سخن ، كه در عمل نیز
وفاداری و صداقت خود را نشان می دهد و شجاعتی آمیخته به ایثار را به نمایش
می گذارد. او كلام و سخن خویش را در روز عاشورا با عمل به وظیفه همراه می
كند. حضرت ابوالفضل (علیه السلام) در روز عاشورا سینه خود را در مقابل تیر
های دشمنان سپر نموده و همچون سدی در مقابل سیل مهاجمین به امام حسین
(علیه السلام) ایستادگی می كند.
حتی در گرماگرم نبرد و در میان آن همه دشمن، باز هم چنین رجز
می خواند و سخنانش این است كه: ” از حریم سبط پیامبر اسلام حضرت محمد (صلی
الله علیه و آله و سلم) حمایت می كنم و با شمشیر استوار و بُرّان، شما را
سركوب می نمایم تا شما را از جنگ با آقا و سرورم امام حسین ( علیه السلام )
دور سازم. من عباس، علاقمند به حسین ( علیه السلام ) و اهل بیتش هستم و
فرزند علی ( علیه السلام ) می باشم؛ همو كه مورد تایید خداوند بود. “
او نه تنها كلام و سخنش و عملش همراه هم بود كه رفتارش نیز
مقبول امام زمانش قرار گرفت. اما از آن سو مولا نیز مولایی مهربان است.
هنگامی که امام معصوم ، حضرت اباعبدالله الحسین ( علیه السلام )، در لحظه
شهادت ایشان بر بالین برادر حاضر می شوند، این گونه فدارکاری برادر را می
ستایند و می فرمایند: ” برادرم! خداوند پاداش نیكو به تو عنایت فرماید. تو
در راه خدا مجاهده كردی و به گونه ای شایسته جهاد نمودی. “