تحقیقی در مورد نقشه کشی ساختمان

تحقیق درباره نقشه کشی ساختمان

تاریخچه مختصر و سیر تحول تهیه نقشه

از زمانی که انسان اولیه شروع
به ساختن سرپناه خود نمود معماری نیز آغاز شد. به دنبال بروز این پدیده
طراحی ساختمان نیز مطرح گردید، در نتیجه نیاز به تهیه ی نقشه، تعبیر و
تفسیر و خواندن نقشه احساس گردید.

در حدود 4500 سال قبل، نقشه ای بر
روی خشت خام بدست آمده است، که نشان گر اولین فعالیت ها در زمینه ی تهیه ی
نقشه بوده است. از جمله ساختمان های اولیه که از روی نقشه های معماری
ساخته شده اند اهرامی که اقوام آزتک قدیمی ساخته اند می توان نام برد.
پیشرفت در زمینه ی تهیه ی نقشه تا قرن 16 میلادی سرعت چندانی نداشته است و
از آن قرن به بعد نقشه ها سال به سال دقیق تر و علمی تر شده است. در زمان
ناپلئون (در سال 1798) یک مهندس فرانسوی به نام گاسپارد مونژ Gaspard
Mounge (بنیان گذار نقشه کشی مدرن) کتابی به نام هندسه ی ترسیمی را منتشر
کرد، این کتاب اساس و پایه ی نقشه کشی فنی قرار گرفت.

برای اولین
بار در سال 1825 به کمک عکس نقشه تهیه شد. و کار تهیه ی نقشه در عصر ما بر
مبنای علوم ریاضی استوار شده و در حال چنان پیشرفتی است که دانشمندان تا
کنون به کمک دستگاه های دقیق عکسبرداری، از کره ی ماه و دیگر کرات منظومه ی
شمسی نقشه تهیه کردند.

فن نقشه کشی یکی از قدیمی ترین هنرهای بشری
ست که در این باره می توان شواهدی را از آثار مدوّن و ثبت شده ی دوران
باستان بازیافت. نقشه کشی را باید به صورت یک فن و… همگام با نیاز جامعه
دانست و سعی در آموزش صحیح و منطبق با اصول فنی آن داشت تا بتواند به نحو
مؤثر و کارسازی در خدمت جامعه قرار گیرد. از اهمیت و حساسیت این هنر همین
بس که هدف از طراحی و نقشه کشی صرفه جویی در هزینه ها و مصالح ساختمانی و
نیز مقاوم سازی ساختمان ها در برابر عوامل طبیعی می باشد.
نقشه کشی ساختمان
نقشه های ساختمانی

نقشه
زبان افراد فنی بوده و بایستی یک فرد فنی این زبان را با تمام رموز آن
بشناسد. به بیان دیگر از عهده ی ترسیم نقشه به طور درست و اصولی برآمده و
توانایی درک و خواندن آن را نیز داشته باشد.

نقشه کشی ساختمان کار فنی و نیز هنری است.

1)بخش فنی آن مربوط به رعایت نکات ترسیمی است، این بخش را می توان در کلاس درس فراگرفت.

2)بخش هنری آن مربوط به زیبائی و تمیزی ترسیمات می باشد، این بخش با کوشش و تمرین مداوم بدست می آید.

تقسیم بندی نقشه های ساختمانی

1) نقشه های معماری (نقشه های فاز 1)

این نقشه ها شامل طراحی ابنیه (جزئیات) به قرار زیر می باشد:

الف) نقشه های مسکونی ب)تجاری ج)بهداشتی د)فرهنگی ه)آموزشی و)ورزشی و…

توجه: نقشه های ساختمان های فوق الذکر بر اساس نتایج بدست آمده از مطالعات اولیه که به تصویب رسیده باشد، طرح و تهیه می شود.

نقشه های معماری یک پروژه

الف) پلان Plan :

برش
فرضی افقی از ارتفاعاتی که مشخصات هر چه بیشتر ساختمان (در، پنجره، ضخامت
دیوارها و…) از آن ارتفاع دیده و ترسیم شود. مقیاس پلان ها ۵۰/۱ یا
۱/۱۰۰در نظر گرفته می شود. ۳/۲ از کف و ۱/۴ از سقف

توجه: پلان تیپ
Typical Plan در یک ساختمان چند طبقه، طبقاتی که پلان های پشابه دارند، فقط
یک نقشه (پلان) با عنوان پلان تیپ تهیه می گردد.

ب)برش های عمودی یا قائم (مقاطع): Section

این نوع برش در دو حالت طولی و یا عرضی تهیه می شود.

توجه:
برش ها به صورت فرضی بوده و جهت مشخص کردن قسمت های حساس داخلی ساختمان
تهیه می شود. (قسمت های حساس ساختمان بع ترتیب راه پله، رامپ، سرویس حمام،
دستشوئی و آشپزخانه می باشد.)

ج) نما ها Elevation

از یک ساختمان حداکثر، چهار نما تحت عناوین شمالی، جنوبی، شرقی و غربی تهیه می شود.

د) دتایل ها Details

نقشه بزرگ نمایی جزئیات قسمت های حساس یک ساختمان را دتایل می نامند.

ه) پلان مبلمان Decoration Plan

پلان
مبلمان یا پلان دکوراسیون جهت مشخص کردن لوازم مورد استفاده در فضا های
داخلی ساختمان استفاده می شود، که در این پلان اندازه و محل قرارگرفتن
لوازم مشخص می گردد.

2) نقشه های محاسباتی (نقشه های فاز 2)

این نوع نقشه ها را که تحت عنوان نقشه های سازه معروف است، شامل نقشه های به قرار زیر می باشد:

الف) نقشه های اسکلت ساختمان ب) پی و ستون ها ج) دیوار ها باربر و برش د) نقشه های تیرریزی سقف

3) نقشه های شهرسازی

طراحی این نقشه ها بر اساس مطالعه و نیازمندی های شهری صورت می گیرد. این نقشه ها شامل موارد به قرار زیر است:

الف) شبکه های رفت وآمد و پیاده و سواره

ب) نحوه ی کاربری اراضی ج) نحوه ی توزیع شبکه ی آب

د) سیستم دفع آب های سطحی ه) نحوه ی توزیع شبکه برق، گاز، تلفن و فاضلاب

4) نقشه های تأسیساتی ساختمان

A)
تأسیسات مکانیکی: این نوع نقشه ها شامل کلیه نقشه های مربوط به هدایت آب،
فاضلاب، کانال های تهویه و … می باشد. که به قرار زیر تقسیم بندی می شود:

لوله کشی آب سرد و گرم بهداشتی

لوله کشی سیستم شوفاژ و تهویه مطبوع

شبکه آب باران و فاضلاب

کانال های تهویه یا کولر

لوله کشی موتور خانه و …

B) تأسیسات الکتریکی:

نقشه های تأسیسات الکتریکی شامل موارد زیر می باشد:

مسیر و مشخصات کلیه سیم کشی ها از جمله برق ، تلفن و آنتن و …


تحقیق درباره رهبر مادرحکومت چه نقشی دارد؟

امامت ریاستی است عمومی هم در امور دینی هم در امور دنیایی (1) از نظر
اعتقادی نیز شیعه امامت را لطف خداوند به بندگان خود می داند، امام صادق(ع)
نیز در شرح موقعیت امام عبارات روشنی را بیان داشت وفرمود: امامت میثاقی
است بین خدا و انسان (2) و آن که بمیرد وامام خود را نشناسد همچون کافر
مرده است.(3) چنین امامی؛ از نظر اعتقادی دو نوع ولایت بر جامعه دارد. 1)
ولایت تکوینی که مضمون روایت «لولا الحجه لساخت الارض اهلها؛ اگر زمین از
حجت خدا خالی باشد زمین اهل خودش را در خود فرو می برد» (4) ، بنابراین
زندگی موجودات عالم به زنده بودن امام(ع) است. 2) ولایت تشریعی امام (ع)
‌است که ولایت تشریعی امام از جنبه های مختلف اخلاقی، اجتماعی،‌ سیاسی و
… است که مضمون آیات ابتدایی سوره مؤمنون در سایه عمل و اطاعت از ولایت
تشریعی آنان حاصل می شود تا انسان وارث بهشت شود «اولئک هم الوارثون الذین
یرثون الفردوس هم فیها خالدون»(5) اما از نظر اخلاقی: همان طور که هدف بعثت
رسول خدا(ص) تکمیل مکارم و فضایل اخلاق معرفی شده ائمه اطهار(ع) نیز سعی
داشتند فضایل و حسنه نفسانی و روش اکتساب آنها را تعلیم دهند چنانکه بخش
وسیعی از روایات و احادیث باقی مانده از آنان در زمینه مسایل اخلاقی است و
وجود امام (ع) نیز بهترین الگو برای جلوگیری از افراط و تفریط های مسایل
اخلاقی است. بنابراین تکامل روحی ومعنوی تنها در پرتو وجود امام(ع) انجام
می گیرد. اما از نظر سیاسی و اجتماعی:‌ شهید مطهری می نویسد: مسأله امامت
را اگر از وجهه های اجتماعی و سیاسی یعنی از وجه حکومت و رهبری در نظر
بگیریم نظیر عدل است یعنی داخل در حوزه امور ایمانی است و اگر از جنبه
معنوی بنگریم یعنی از آن نظر که امام به اصطلاح احادیث حجت خدا و خلیفه
الله است رابطه معنوی میان هر فرد مسلمان و انسان کامل هر زمان ضروری است،
جز مسایل ایمانی است(6) وظیفه و شؤون امام (ع) از نظر اجتماعی و سیاسی با
توجه به کتاب الحجه اصول کافی چنین بیان شده است که امام(ع) علاوه بر دادن
مواد تفکر، روش فکر کردن و نجات انسانها از اسارتهای فکری، عوامل
محیطی،‌تعصب، تقلید و هوسهای نفسانی، شأن رهبری جامعه را نیز به عهده دارد
به عبارتی هم به لحاظ اینکه فهم او از دین کامل است هم دارای مرجعیت دینی
برای هدایت معنوی جامعه است و هم دارای رهبری سیاسی برای اداره جامعه؛ گرچه
ممکن است در اداره جامعه کسی را از طرف خدا اذن دهد یا منصوب کند. وجود
امام در جامعه شرط اصلاح و رفاه مردم است زیرا آنکه ستمکار را از ستم باز
می دارد،‌مردمان را ایمان و عبادت و دادگستری می آموزد و به نگهداشت امور
اجتماعی تشویق می کند امام است چنانکه امام صادق(ع) فرمود: امام(ع)‌برای
مردم شاهد است و باب الله و راه به سوی خدا و مفسر وحی،‌او دارای قدرت
معجزه و استدلال محکم است و همچون ستارگان برای ساکنان آسمانها برای حفظ و
هدایت مردم این زمین به امامت برگزیده شده است، آنان شبیه کشتی نوح هستند،
هرکس بدانها دست یابد رستگار می شود و به ساحل نجات می رسد.(7) در روایتی
دیگر از امام صادق(ع) نقل شده است که خداوند هدایت روحانی مردم را به آنان
تفویض کرده است مردمی که باید همیشه چنین رهبر و هادی را داشته باشند حتی
اگر دو نفر در روی کره زمین باقی بمانند یکی از آندو به خاطر نیاز به ارشاد
و هدایت امام می شود.(8) اصل نیاز جامعه به رهبری و مدیریت یک امر بدیهی
است؛ چون هیچ جامعه ای بدون رهبر بقا دوام نخواهد یافت. نظام همه امور در
گرو وجود مدیریّت صحیح است، لذا هر جمعیتی، وقتی بخواهند تشکیل شوند در بین
خود رئیس و رهبری را انتخاب می کنند و این مسأله، عملاً مورد اتفاق همة
ملل بوده و هست، اگر چه در نوع و شکل آن و فردی یا گروهی بودن آن تفاوتها و
نظرات مختلف دارند. امّا خصوص نظام امامت و ولایت؛ برای آن است که نظام
های دیگر هیچ یک مقاصدی را که بشر از یک نظام سالم و عدل انتظار دارد
برآورده نمی کنند و در هیچ یک از آنها اصل حکومت اصلح و افضل و اصل نفی
استضعاف و عدم تجاوز به حقوق دیگران مراعات نمی شود. نظام هایی که در طرف
افراط و تفریط قرار دارند فقط جنبه حیوانی بشر را ملاحظه می نمایند و حکومت
و سازمانهای آن مانند یک مؤسسه دامداری مدرن بر آورنده نیازهای حیوانی بشر
می باشند.نظام امامت و رهبری، شعاع و شعبه عقیده توحید است و باید چنان که
عالم تکوین دارای نظام واحد و قوانین واحد است، نظام تشریع و قوانین و
ادارة امور مردم نیز طبق آن واحد باشد و چنانکه در آن جا غیر خدای یگانه و
اراده و تقدیر او مداخله ندارد، در محیط اختیار بشر نیز غیر برنامه‏های
تشریعی الهی برنامة دیگری مطرح نشود و احدی خودسرانه و مستبدانه حق مداخله
در امور مردم و امر و نهی و حکومت بر آنها را نداشته باشد.  تمام حکومتها و
ولایتها و تصرفات جزئی و کلی بشر، باید به اذن خدا باشد تا همه در مسیر و
احد به سوی هدف واحد به حرکت کمالی خود ادامه دهند. غیر از نظام خدا، همة
نظامها طاغوتی و غیر از نظام امامت، همه، شرک و طاغوت پرستی و استعباد و
بی‏احترامی به حقوق انسان و حکمرانی بشر بر بشر و استعلا و استکبار است.
این حکومت، سلطنت و پادشاهی، و سلطة فردی بر فرد یا افراد دیگر و خود کامگی
و فرمانروائی نیست، این حکومت، امامت و مقتدا و اسوه بودن و خلافت از جانب
خدا و کار برای خدا و برای رضای او کردن است که برحسب آیاتی مثل: «اِنّی
جاعِلُکَ لِلنّاسِ اِماماً» بقره/(9) [من تو را برای مردم امام قرار
می‏دهم.

و «اِنّا جَعَلْناکَ خَلیفَةً فِی الْأَرْضِ، فَاحْکُمْ بَیْنَ النّاسِ بِالْحَقِ» (10) 

[ما تو را خلیفه در زمین قرار دادیم، پس میان مردم به حق حکم کن.]     

و نیز آیة:

«وَ جَعَلْنا مِنْهَمْ اَئِمَّةً یَهْدُونَ بَأَمْرِنا، لَمّا صَبَرُوا»
(11) [و از ایشان امامانی قرار دادیم که به امر ما هدایت می‏کنند…]

شأن و موضع و مقامی است که از جانب خدا به بندگان برگزیده‏اش اعطا شده است و در تمام اعصار ادامه داشته و خواهد داشت.

و به این ملاحظه است که در نظام امامت، وقتی از جانب ولیّ امر، خواه شخص
امام یا کسانی که از جانب او منصوب و معین شده‏اند و یا یکی از فقهاء که
در عصر غیبت نیابت عامّه دارند، امری صادر گردد، باید اطاعت شود و مخالفت
آن ردّ حکم در حکم خدا و شرک به خدا است.نظامی است که شرط رهبری آن، عصمت و
صلاحیتی است که هر کس، از جانب خدا و پیغمبر، به رهبری آن منصوب شد، واجد
این صلاحیت است و بدون معرفی خدا و پیغمبر، کشف و تشخیص آن با وسایل دیگر،
قابل اعتماد نبوده بلکه اکثراً خلاف واقع می‏شود. یکی از مواد مهم برنامه
نظام امامت که نظام تمام عیار اسلام و مجری اهداف و عدالت اسلام است
استقرار قسط و عدل مطلق است که این نظام عهده دار آن می باشد و بایستی در
راه تحقق عدالت به معانی وسیعی که دارد، هرچه ممکن است و قدرت دارد کوشش و
تلاش نماید و این ماده، چنان مهم است که بیشتر مواد برنامه نظام امامت را
تحت الشعاع قرار داده است. بیشتر انتقاداتی که از نظامات دیگر شده و می شود
بر اساس همین ماده است و بزرگترین دلیل بر بطلان آن نظام ها ،فقدان همین
ماده است. این هدف اگرچه به طور مطلق و کامل در زمانی که حضرت پیامبر اکرم و
حضرت علی (علیهما السلام) رسماً عهده دار حکومت اسلامی بودند به واسطة عدم
اجتماع شرایط محقق نشد و در اعصار سایر ائمه معصومین (علیهم السلام) هم
امکاناتی نبود امّا همان مدت کوتاه زمامداری رسمی حضرت رسول(ص) در مدینه
بعد از هجرت که آغاز تشکیل حکومت رسمی اسلام بود و نیز زمامداری حضرت
علی(ع) و قیام تاریخی سید الشهدا(ع) و سیرة تمام ائمه طاهرین که مسؤولیتی
را در حکومت زمامداری غاصب غیر عادل قبول نکردند و مبارزه منفی را ادامه
دادند، جهت نظام امامت را معین کرد و به مردم فهماند که آن نظاماتی را که
غاصبان بوجود آورده اند، در جهت عدالت و مساوات و برادری و برابری اسلامی
قرار ندارد. علاوه بر این که روش ائمه طاهرین برنامه امامت و جهت آن را
تعیین کرد هر مسلمان را مکلف کرد تا به هر نظامی که در خلاف این جهت باشد
معترض باشد و الغای آن را خواستار گردد. در احادیث متواتری که حکومت حق و
عدل را به زمامداری حضرت مهدی (صلوات الله علیه) اهل بیت(ع) نوید داده اند
با تکیه به این امتیاز که «زمین را پر از عدل و قسط می نماید» بطور صریح
دخالت عدالت در نظام امامت و مأموریت بزرگ و جهانی حضرت مهدی(عج) را برای
استقرار عدل جهانی اعلام فرموده اند. و از نظر روانی، این اعلام و این منطق
و این آینده نگری در انسان، یک حالت شدید تنفر از ظلم و ستم و دوستی و
خواهش عدل و قسط به وجود می آورد که هیچ چیز جز عدالت و قسط او را قانع نمی
سازد.

 

بانوشت ها از:

1. قواعد المرام، ص 174؛ تمهید الاصول 248؛ باب حادی عشر ص 39.

 2.اصول کافی، ج 1، ص 318 کتاب الحجة.

3. همان، ص 462.

4. بحار الانوار، ج210/16.

5. مؤمنون، 11.

6. امامت ورهبری، ص 92.

7. کافی ج 207/1 به بعد رساله اعتقادات صدوق.

8. کافی ج 205/1 به بعد کتاب الحجه.

9- سوره بقره آیه 124.

10- سوره ص آیه26 .

11- سوره سجده آیه24

معنای ولایت فقیه

ولايت فقيه وولايت مطلقه فقيه به معناي آن نيست که فقيه بدون درنظرگرفتن هيچ  مبناو ملاکي تنهاو تنها

بر اساس سليقه و نظر شخصي خود عمل مي کند ؛ بلکه ولي فقيه مجري احکام
اسلام است و مبنا ي تصميم ها و انتخاب ها و عزل و  نصب هاو کليه کارهاي
فقهي احکام اسلام و تأمين مصالح جامعه اسلامي و رضايت خداي متعال است .

وظايف رهبر :   

داوری کردن:

زمانی که اعضای سازمان چندان موافقتی با انجام یک عمل نداشته باشند،
رهبر ممکن است از طریق حکمیت یا تصمیم گیری شخصی، به حل مشکل بپردازد.

پیشنهاد کردن:

ارائه و تأکید بر پیشنهاد توسط رهبر، این فرصت را به وی می دهد تا بی
آنکه از دستورات مستقیم استفاده کند، از جانب زیردستان نظرات و عقاید
گوناگونی را دریافت دارد. همچنین به موازات این فرایند، وقار و احترام
زیردستان و احساس مشارکت و همکاری در آنان نیز تقویت می شود.

تدارک و عرضه اهداف:

هدفهای یک سازمان حالتی خودکار و خودجوش ندارد بلکه می باید به وسیله
رهبر تهیه و تنظیم و ارائه شود. برای اینکه سازمانی، اثربخش باشد، این
اهداف باید متناسب با سازمان بوده و امکان کار و تلاش جمعی و گروهی را
فراهم آورد.

شتاب بخشیدن و سرعت پذیر کردن

برای آغاز یا افزایش یک حرکت و یا ایجاد تحرک در یک سازمان، به یک نیرو و
یا شدت عملی نیاز خواهد بود که این نیرو  می تواند به مثابه یک “شتاب
دهنده شیمیایی” باعث برانگیختگی و تحریک کارکنان برای انجام کار بشود.

تأمین امنیت:

یک رهبر در برخورد با مشکلات، چنانچه طرز تلقی و نگرش مثبت و خوش بینانه
ای داشته باشد، قادر خواهد بود امنیت خاطری را برای زیردستان خود فراهم
آورد. چنین امنیتی برای افراد سازمان بسیار مهم است و همواره در معرض تهدید
برداشتهای رهبر قرار دارد. به بیان ساده تر، طرز تلقی نامناسب رهبر، می
تواند موجودیت چنین امنیت خاطری را به مخاطره اندازد. این وضعیت به علت
نگرشهای خوب یا بد رهبر پدید می آید که سرانجام توسط زیردستان کشف می شود.

شاخص و نماینده بودن:

رهبر ضمن اینکه سمت نمایندگی سازمان خود را در بین دیگران برعهده دارد،
همچون یک عنصر شاخص و یک نهاد خدمتگذار عمل می کند. نظری که افراد خارج از
سازمان نسبت به سازمان دارند، چه بسا به عقیده ای که آنان نسبت به رهبر
دارند، ارتباط می یابد. تأثیر مطلوب یک رهبر، به احتمال زیاد، به یک تلقی
مطلوب از سازمان منجر می شود و بالعکس.

          القا نمودن:

در صورتی که یک رهبر بتواند امکان درک و شناخت اهمیت و ارزش کار
زیردستانش را برای آنان فراهم آورد، قادر خواهد بود پذیرش و هواداری جدی از
اهداف سازمانی را در اذهان زیردستان خود القا کند. افزون براین، وی موفق
خواهد شد تا آنان را برای انجام کار موثر در جهت فضایل علمی ترغیب کند.

تشویق و تمجید:

یکی دیگر از نیازهای انسانی، نیاز به تشخص، احترام و شناسایی در بین
دیگران است.بر این اساس، رهبران می توانند از طریق تشویق و ستایش صادقانه،
این نیاز را مورد تأکید قرار دهند. بدین ترتیب که در کارکنان اعتماد به نفس
پدیدآورده و یادآور شوند که آنان، افرادی مهم بوده، کارشان درخور قدردانی
است و رهبر، به شدت به آنان علاقه مند بوده و در قلب خود جای داده است.

در حكومت اسلامي ما، رهبر مانند ساير مردم وظايفي برعهده دارد
و براي انجام دادن آن، احساس مسؤوليت مي كند. وظايف رهبر جامعه اسلامي
عبارت است از :

1- تعيين جهت كلي نظام جمهوري اسلامي :                                                                     

رهبر جمهوري اسلامي با توجه به دستورات اسلام و هدف هاي پيش
بيني شده براي جامعه اسلامي، مسير حركت را تعيين مي كند و نمي گذارد
سازمانهاي جامعه از مسير اسلامي منحرف شوند. البته رهبر در اين جهت گيريها
با صاحب نظران و كارشناسان مشورت مي كند.

2 – حل اختلاف و تنظيم روابط قواي سه گانه :                                                  

هر يك از قواي سه گانه نظام جمهوري اسلامي ايران به طور مستقل
فعاليت مي كند. اگر زماني بين اين قوا اختلافي به وجود آيد، رفع اختلاف و
تنظيم روابط آنها به عهده رهبر است.

3 –فرماندهي كل نيروهاي مسلح :                           

فرماندهي نيروهاي مسلح برعهده رهبر است. نيروي مسلح با نظارت و
كنترل مستقيم رهبر براي خدمت به مردم و مسلمانان دفاع از آنان تلاش مي
كنند.

4- حل كردن مشكلاتي كه از راه هاي عادي حل نمي شوند:

گاهي در جامعه مشكلاتي پيش مي آيد كه مسؤولان قواي سه گانه به
طور عادي نمي توانند آنها را حل كنند. در چنين شرايطي رهبر با مشورت با
جمع تشخيص مصلحت نظام مشكلات را حل مي كند.

5-عفو يا تخفيف مجازات محكومان :

رهبر با رعايت دستورهاي اسلامي پس از پيشنهاد درگيري قوه قضاييه مي تواند محكومان را عفو كند يا از مجازات آنها بكاهد.

رهبر حكومت اسلامي چگونه بر كار قواي سه گانه نظارت مي كند؟

او با اختياراتي كه قانون اساسي به او مي دهد، به ترتيب زير
بر كار سه قوه نظارت مي كند: 1- عزل و نصب فقهاي شوراي نگهبان (نظارت بر
قوه ي مقننه) 2- عزل و نصب رئيس قوه قضاييه (نظارت بر قوه قضاييه) 3 –
امضاي رياست جمهوري يا عزل وي (نظارت بر قوه ي مجريه) رهبر همچنين ميان كار
سه قوه هماهنگي ايجاد مي كند. تا آنها بتوانند بخوبي جامعه اسلامي را
اداره كنند.

شرايط ولي فقيه         

براي رسيدن به جامعه مطلوب و آرماني که در انديشه سياسي اسلام
ناب محمدي (ص) ترسيم شده و نيز براي استقرار حکومت اسلامي در روي زمين؛ از
راه اجراي قوانين حياتبخش آن، و همچنين براي گسترش عدل و فراهم نمودن
زمينه هاي رشد و شکوفايي استعدادهاي انسان ها در سايه اجراي احکام و قوانين
اسلام؛ بايد زمام امور جامعه را به دست رهبري مقتدر، شايسته، مدير، مدبر،
آگاه به زمان و خلاصه واجد همه صفات و ويژگي هاي لازم براي رهبري جامعه
اسلامي سپرد. تا در سايه آنها بتواند اهداف متعالي و ناب اسلام را تحقق
بخشيده، و در راه تداوم آنها کوشا باشد. بر اين اساس حضرت امام يکسري صفات
شرايط و ويژگي هايي را براي حاکم اسلامي برشمرده اند. که به پاره اي از
آنها اشاره مي شود:

1- علم به قانون الهي                                                                        

رهبر در جامعه اسلامي کسي است که آگاه به مسائل و معارف
اسلامي بوده و نسبت به آنها شناخت کامل داشته باشد. زيرا اجراي صحيح هر
ايدئولوژي و قانوني نيازمند به مجريان آشنا به آن ايدئولوژي و قانون است و
اگر مجريان و دست اندرکاران مکتبي از کيفيت و کميت آن آگاهي و شناخت نداشته
باشند و اصول و فروع آن را به نحوي شايسته تشخيص ندهند نمي توانند مجري
خوبي براي آن مرام، مسلک و يا مکتب باشند و چه بسي از آن عدول نموده و مسير
انحرافي و خلاف آن را بپيمايند. طبعا جامعه اسلامي و ايدئولوژي قرآني هم
از اين قاعده مستثني نيست. و الزاما حاکم اسلامي که مجري احکام الهي اسلامي
است بايد سبت به احکام و قوانين اسلامي عالم و فقيه باشد و بر جزئيات و
کليات کتاب و سنت آگاهي کاملي داشته باشند تا بتوانند آنچه را که دين مبين
اسلام از او خواسته و انتظار اجراي آن را دارد دقيقا پياده نمايد.
در
غير اين صورت حتي اگر حسن نظر و خير انديشي هم وجود داشته باشد اسلام دقيقا
پياده نخواهد شد. چونکه شناخت کاملي از آن وجود ندارد. بنابر اين اگر
اعتقاد داريم، همچناني که امام مي فرمايند، که احکام اسلامي در دوران غيبت
تعطيل پذير نيستند. و بدون استثنا بايد اجرا گردند. بايد ضرورتا بپذيريم که
فقيه و اسلام شناس در راس امور قرار گيرد و احکام اسلامي را اجرا کند تا
بتواند به نحو شايسته و دقيق آنها را اجرا کند و يا حداقل از آنها عدول
ننمايد. پس بنابراين يکي از شرايط و ويژگيهاي حاکم اسلامي داشتن علم کافي
نسبت به مکتب اسلام است که امام به آن اشاره مي نمايد و اين علم و شناخت را
نه تنها براي رهبري بلکه براي ساير مسؤولين و دست اندرکاران نظام نيز امري
لازم و ضروري مي دانند. منتهي حاکم اسلامي بايد در مرتبه علمي بالاتر از
همه باشد و از ديگري هم تقليد ننمايد. زيرا اگر رهبر و حاکم اسلامي پيرو و
مقلد ديگري باشد اقتدار و نفوذ حکومت اسلامي شکسته خواهد شد. بنابراين
رهبري و ولايت کسي که آگاه به احکام و قوانين اسلامي نباشد و يا آگاهي او
به صورت تقليدي باشد صحيح نيست:«چون حکومت اسلامي حکومت قانون است. براي
زمامدار علم به قوانين لازم مي باشد… نه فقط براي زمامداري بلکه براي همه
افراد هر شغل يا وظيفه و يا مقامي داشته باشند. ائمه (ع) ما براي امامت
خودشان به همين مطلب استناد کرده اند که امام بايد فضل بر ديگران داشته
باشد. اشکالاتي هم که علما شيعه بر ديگران نموده اند در همين بوده که فلان
حکم را از خليفه پرسيدند نتوانست جواب بگويد پس لايق ولايت و امامت نيست.»
(1) و «فلان کار را خلاف احکام و اسلام انجام داد پس لايق امامت نيست. اگر
زمامدار مطالب قانوني را نداند لايق حکومت نيست چون اگر تقليد کند قدرت
حکومت شکسته مي شود و اگر نکند نمي تواند حاکم و مجري قانون اسلام باشد.»
(2)

2- عدالت:

شرطي که براي ولي فقيه امري واجب و ضروري است عدالت مي باشد.
پرواضح است که مجري هر قانوني با تمام وجود بايد به آن قانون ايمان و
اعتقاد قلبي و عملي داشته باشد. و آن را در وجود خود پياده کند، به طوري که
بيشتر و يا کمتر از چارچوب آن گامي ننهد. که اين خود از معناي عدل است به
عبارت ديگر عدل يعني هر چيز را در جاي خود قرار دادن و انسان عادل انسان
خود ساخته اي است که هميشه صراط مستقيم را مي پيمايد و زندگي خود را هميشه
با آن خط که همانا قانون باشد تطبيق مي دهد. و در بعد عملي نيز به جزئيات و
کليات آن قانون پاي بند است. پس لازم است که حاکم اسلامي متصف به صفت
عدالت باشد. و گرنه نمي توان از اسلام شناس بزرگي که به گفتارش اعتقاد و
ايمان ندارد و عامل بدان نيست، انتظار داشت که مجري احکام اسلام باشد. و آن
طور که شايسته است پياده نمايد. بنابراين عدالت شرط اصولي است که تضمين مي
کند اسلام در صحنه حضور يافته و پياده شود. و حاکميت يابد و از صورت ذهني
به صورت عيني و عملي درآيد.
از سوي ديگر اين عدالت است که باعث مي شود
حاکم را از هرگونه کجروي، مقام پرستي، خودخواهي و استبداد چه در نظر و يا
در عمل باز دارد و سلطه طلبي را بيشتر نفي نمايد. چرا که به فرموده حضرت
امام (قدس سره) مشکل ما، مشکل حب مقام، رياست و شهرت است. و تنها و تنها با
صفت عدالت است که مي توانيم از چنگال اين مشکل رهايي يافته و تسليم خواسته
قانون و اراده الهي بشويم. در غير اين صورت انسان مي تواند با توجيه و
نيرنگ و حتي به اسم انسان دوستي هزاران جنايت و خيانت را در حق آنها بکند و
حقوق حقه خلق را پايمال نمايد. فلذا خداوند متعال براي اجراي احکام و
پياده نمودن آنها انسانهاي مخصوصي را در نظر گرفته و سرنوشت خلق را به دست
آنان مي سپارد.
به همين جهت است که مي بينيم امام (قدس سره) عدالت را
يکي از صفات و خصوصيات ولي بر مي شمارند: «امر ولايت و سرپرستي به فقيه
عادل راجع است و اوست که شايسته رهبري مسلمانان است » (3) و «زمامدار اگر
عادل نباشد در دادن حقوق مسلمين، اخذ مالياتها و مصرف صحيح آن و اجراي
قانون جزا عادلانه رفتار نخواهد کرد و ممکن است اعوان و انصار و نزديکان
خود را بر جامعه تحميل نمايد و بيت المال را صرف اغراض شخصي و هوسراني خويش
مي کند.» (4)
در فراز ديگري حضرت امام پيرامون صفت عدالت مي فرمايند:
«ولي فقيه مستبد نمي شود، فقيهي که اين اوصاف را دارد عادل است، عدالت که
غير از اين عدالت اجتماعي است، عدالتي که يک کلمه دروغ او را از عدالت
خواهد انداخت. يک نگاه به نامحرم او را از عدالت مي اندازد، يک چنين آدمي
نمي تواند خلاف بکند، خلاف نمي کند، او مي خواهد جلوي اين خلافها را
بگيرد.» (5)

3- داشتن بينش صحيح در مسائل سياسي – اجتماعي و قدرت تصميم گيري

رهبري جامعه اسلامي بايد از بينش سياسي – اجتماعي لازم
برخوردار باشد تا بتواند در رويدادهاي سياسي و مسائل غامض و پيچيده
اجتماعي، فرهنگي، سياسي و … که هر روز در حال تغيير و دگرگوني است بتواند
سره رااز ناسره تشخيص داده و موضع گيري درست و به هنگام داشته باشد.
پرواضح است افرادي را که قدرت درک و فهم و تحليل درست مسائل سياسي، اجتماعي
و فرهنگي نداشته باشد، نخواهد توانست در کوران حوادث و رويدادهاي مهم
سياسي – اجتماعي امت خويش را پيروزمندانه نجات دهد. بلکه طعمه اي براي
دشمنان و آلت دستي براي اطرافيانش خواهد بود.
بر اين اساس است که مي
بينيم امام راحل يکي از شرايط اصلي رهبري در حکومت اسلامي اجتهاد در مسائل
سياسي – اجتماعي ذکر مي نمايد. و مطرح مي فرمايند که اگر شخصي اعلم در علوم
معهود در حوزه ها باشد ولي قدرت تشخيص مصالح و مفاسد را نداشته باشد. و
نتواند افراد صالح و شايسته را از غير آن تشخيص دهد و از سوي ديگر فاقد
بينش صحيح سياسي – اجتماعي و قدرت تصميم گيري باشد اين شخص نمي تواند زمام
امور مسلمين را بدست گيرد: «اجتهاد مصطلح در حوزه کافي نمي باشد بلکه يک
فرد اگر اعلم در علوم معهود حوزه ها باشد ولي نتواند مصلحت جامعه را تشخيص
بدهد و يا نتواند افراد صالح و مفيد را از افراد ناصالح تشخيص بدهد و بطور
کلي در زمينه هاي سياسي و اجتماعي فاقد بينش صحيح و قدرت تصميم گيري باشد
اين فرد در مسائل اجتماعي و حکومتي مجتهد نيست و نمي تواند زمام امور جامعه
را بدست گيرد.» (6) در نهايت مي توان گفت که در ديدگاه قائد عظيم الشان
آنچه که از ابتدا لازم نبوده شرط مرجعيت يا اعلميت معهود حوزه ها مي باشد
اما اعلميت به معناي مجموعه اي از اجتهاد فقهي و بينش سياسي و اجتماعي و
کارداني از شرايط ولي امر محسوب مي گردد: «من از ابتدا معتقد بودم و اصرار
داشتم که شرط مرجعيت لازم نيست. مجتهد عادل مورد تاييد خبرگان کفايت مي
کند. و در اصل قانون اساسي اين را گفتم ولي دوستان در شرط مرجعيت پافشاري
کردند و من هم قبول کردم در آن هنگام مي دانستم که اين در آينده نه چندان
دور قابل پياده شدن نيست.» (7)
بحث را با جمله اي از حضرت امام (ره)
پيرامون خصوصيات و ويژگي هاي ولي امر به پايان مي بريم: «چون حکومت اسلامي
به معني حکومت الهي است حاکم و والي مسلمانان بايد واجد شرايط زير باشد:
1-
علم به قانون الهي. 2- عدالت. 3- کفايت سياسي و توان مديريت. اعتبار و
لزوم اين شروط، در رهبر و حاکم اسلامي از بديهيات است چنانکه در احاديث –
نيز – شواهدي بر آن يافت مي شود.» (8)

پي نوشت ها:

1- ولايت فقيه «حکومت اسلامي »، ص 51.
2- همان، ص 52.
3- شئون و اختيارات ولي فقيه، ص 33.
4- ولايت فقيه «حکومت اسلامي »، ص 53.
5- (بلاغ) سخنان موضوعي امام خميني، ص 179.
6- صحيفه نور، ج 3، ص 47.
7- صحيفه نور، ج 21، ص 129.
8- دين و دولت، ص 146.

منابع نفوذ رهبری

1.     اختیارات قانونی:

این قدرت یا اختیار قانونی ناشی از پست یا موقعیت مدیر در سازمان است.

2.     قدرت شخصیتی:

یکی از خصوصیات شخصیتی بوده و قابل ستایش است و موهبت الهی یا کاریزما[1]به شمار می رود و فرد را به خوب بودن مشهور می کند. 

3.     قدرت تخصصی:

این قدرت به دلیل داشتن دانش و اطلاعات خاصی است که مدیر دارد و می
تواند برای انجام دادن کارها از آن استفاده نموده و تشخیص دهد چه فعالیتی
باید انجام شود.

دیگر نیروهایی که در مدیر وجود دارد و باعث نفوذ در زیر دستان می شود عبارتند از :

·        سیستم ارزش گذاری مدیر و میزان باور دیگران و مشارکت دادن آنها در انجام فعالیتها

·        اعتماد مدیر نسبت به دیگران

·        تمایلات مدیر نسبت به رهبری

·        احساس ایمنی مدیر در موقعیتهایی که عدم قاطعیت وجود دارد

·        ایجاد استقلال کاری در کارکنان و مشورت با آنها
هنگام تصمیم گیری، بردباری و گذشت در برابر رفتارهای ابهام آمیز و نابجای
افراد، احساس مسئولیت نشان دادن در برابر هدفهای سازمان و …

شیوه های نفوذ رهبری:

پیروی هر فرد یا گروهی از رهبر، باید همراه با دلایل منطقی و پسندیده
بوده و چنان که گفته شد، پیرو باید خود این احساس را داشته باشد. برای
کارکنان ادارات، رفع مشکلات اداری، برطرف شدن مشکلات رفاهی، زدودن چهره بی
عدالتی و تبعیض و خلاصه رفع نیازهای ضروری کارمندان و فرودستان برای انجام
کارهای روان و راحت از جمله مواردی است که مدیر باید به آنها برای نفوذ در
کارکنان توجه داشته باشد. بنابراین رهبری به عنوان محوری که قادر است
بسیاری از موانع اداری را از مسیر کارها بزداید همیشه مورد توجه کارکنان
بوده است. در این صورت لازم است همیشه آماده پاسخ گویی و ایجاد راه حل برای
موانع باشد. “نمی شود “، “نمی توانم” و غیره از مواردی است که یک مدیر
نباید به کار ببرد. به هر حال پیدا کردن راه حل کارها پیوسته باید در ذهن
مدیر چرخش داشته باشد. اگر پیوسته با جملات منفی به استقبال کارها برود کم
کم جذابیت و ارزش وجودی او از بین  می رود.



دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back To Top