اهمیت آموزش و پرورش دوره راهنمایی تحصیلی
دوره راهنمایی تحصیلی پس از
دوره ابتدایی آغاز میشود و مرحله دوم آموزش همگانی به شمار میرود. طول
مدت تحصیل در آن سه سال تعیین شده است و معمولاً گروه سنی ۱۱ تا ۱۳ سال در
آن تحصیل میکنند. در سال تحصیلی ۵۱-۱۳۵۰، اجرای این دوره تحصیلی در سراسر
کشور آغاز شد.
در سده اخیر به دلیل توجه دستاندرکاران و متخصصان آموزش و پرورش کشور به
یافتههای علم روانشناسی در زمینه تفاوتهای فردی (استعداد، علاقه و
توانمندیها) کودکان و نوجوانان و نیز پیشرفتهایی که در شناسایی روشها و
ابداع و ابتکار وسایل اندازهگیری شناخت استعدادها به دست آمد، موجب شده
است تا اهمیت و ضرورت تشکیل مدارس راهنمایی هر چه بیشتر احساس شود. به همین
دلیل متخصصان آموزش و پرورش برای مربیان دوره تحصیلی بعد از آموزش و پرورش
ابتدایی رسالت و وظایف جدیدی در نظر گرفته رهنمودهای تربیتی موثری ارائه
دادهاند که عمدهترین آنها بدین شرح است:
۱) باید با تشکیل مدارس خاص، آموزشهای کاملاً جدیدی به دانشآموزان سنین
۱۱ تا ۱۳ داد، به طوری که آنان بتوانند شیوههای انتخاب مسیر تحصیلی و
زندگی خود را بر طبق آرزوهایشان و با یاری والدین و مربیان کشف کنند، نه بر
اساس قابلیتهایی که دیگران فکر میکنند در آنها وجود دارد یا مایلند در
آنان وجود داشته باشد.
۲) شناسایی ویژگی های بدنی، روانی، استعداد و علاقه کودکان و نوجوانان باید از وظایف اصلی این مدارس باشد.
۳) در این مدارس به کارگیری روشها و تدابیر تربیتی، متناسب با توانایی و
نیازهای هر یک از دانشآموزان، باید به گونهای باشد که موثرتر، آسانتر و
سریعتر دانشآموزان را برای قبول شرایط زندگی مطلوب فردی و اجتماعی آماده
کند.
۴) فعالیتهای تربیتی در این مدارس که حاصل تلاش صمیمانه مربیان، مدیران،
مشاوران والدین و سرانجام خود دانشآموزان است، باید رکن اصلی در مدرسه
تلقی شود و والدین و دانش آموزان به طور رایگان از آن بهره ببرند.
۵) در این مدارس، دوره راهنمایی تحصیلی باید به طور مستمر برقرار و به
صورت مجموعهای از فعالیتها برای شناسایی استعدادهای متنوع دانشآموزان
باشد تا براساس آن به دانش آموزان در انتخاب راه آینده کمک شود.
۶) راهنماییها باید مبتنی بر شناسایی دقیق و علمی استعداد و علایق متنوع
دانشآموزان باشد. همچنین ضرورتهای جامعه از نظر تربیت نیروی انسانی مورد
نیاز لحاظ شود. بنابراین، دوره راهنمایی تحصیلی در این مرحله از آموزش و
پرورش باید از یک سو براساس توانایی هر یک از دانش آموزان و از سوی دیگر
براساس نیازهای فرد و جامعه بنیاد شود. این رهنمودهای شش گانه، حاصل تجربه و
مطالعات متخصصان آموزش و پرورش در زمینه چگونگی استقرار و فلسفه پیدایی
مدارس راهنمایی تحصیلی در برخی از ممالک موفق بوده است به موجب این امر در
۱۳۴۴ شمسی، در طرح اصلاح نظام آموزش و پرورش ایران بر ضرورت برپایی دوره
راهنمایی تحصیلی به جای دوره اول متوسطه (سیکل اول متوسطه) تاکید شد.
این دوره از سال ۱۳۵۰ با اهداف و برنامههای معین و در چارچوب رهنمودهای
ششگانه فوق در سراسر کشور دایر شد و برای نخستین بار فارغالتحصیلان دوره
ابتدایی در سال تحصیلی۵۱ – ۱۳۵۰در دوره راهنمایی تحصیلی ثبت نام کردند.بر
طبق آماری که وزارت آموزش و پرورش ارائه کرد طی سال تحصیلی۵۱-۵۰، ۲۵۰ هزار
دانشآموز در پایه اول این دوره تحصیل میکردند.
بررسی تحولات آموزش و پرورش حاکی است که علیرغم کوششهای برخی از
دستاندرکاران تعلیم و تربیت برای گسترش این گونه آموزشها، ضرورت شناسایی و
راهنمایی دانشآموزان و برگزاری جلسات بحث و گفتگو در این زمینه مشخص شد و
آثار مکتوب علمی و نشریات تربیتی متعددی منتشر شد ولی در عمل،این مرحله
مهم از آموزش همگانی هنوز به صورت یک ضرورت و به نحو مطلوب و در خور نیاز
جامعه امروز ما شکل نگرفته است و با گذشت نزدیک به ۳۶ سال از زمان تاسیس
نخستین مدارس راهنمایی تحصیلی تاکنون نتوانستهایم در پایهگذاری یک نظام
کارآمد برای هدایت دانشآموزان که از مهمترین وظایف مدارس راهنمایی تحصیلی
است، چندان کوشا و موفق باشیم. به همین سبب،در حال حاضر نه تنها گروه
زیادی از واجبالتعلیمان سنین ۱۱ تا ۱۳ سال زیر پوشش آموزش دوره راهنمایی
قرار نگرفتهاند بلکه بیشتر مدارس، این دوره به طور عملی و به مفهوم دقیق و
عملی آن و با امکانات آموزشی مناسب و با حضور معلمان، مربیان آگاه و
مشاوران دانشآموخته و آشنا به اصول مشاوره و راهنمایی وجود ندارد.
در مورد انتخاب رشته تحصیلی و توزیع فارغالتحصیلان این دوره در رشتههای
مختلف آموزش متوسط هم بیشتر به شانس و تصادف محول شده است. این امر، خود
منشاء اصلی ضایعات بیشمار تحصیلی و بلاتکلیفی گروه زیادی از
فارغالتحصیلان این دوره تحصیلات به شمار میرود. بدون تردید، ادامه این
وضعیت تحقق شایسته سالاری و سپردن امور جامعه به ست افراد تعلیم یافته را
که از شایستگی شغلی و حرفهای برخوردارند، دشوار و احتمالاً غیرممکن کرده
است.
حذف دوره راهنمایی ، اشتباه بزرگ شورای عالی آموزش و پرورش
ناگهان خبر می آید که نظام آموزش و پرورش تغییر کرد، مقطع راهنمایی حذف و
تحصیلات مدرسه ای، به 2 دوره شش ساله ابتدایی و دبیرستان تبدیل شد! اما
شورای عالی آموزش و پرورش که این تصمیم را گرفته، آنقدر برای مردم ارج و
ارزش قائل نیست که علل این تصمیم که همه ملت را درگیر خود می کند، برایشان
بازگو کند؛ در حالی که حتی وقتی می خواهند در بخش اخبار آب و هوا، از سرد
شدن هوای یک منطقه نیز خبر دهند، علتش را می گویند که مثلا یک توده هوای کم
فشار …! اما کسانی که در راس آموزش و پرورش یک ملت و مملکت هستند، لزومی
به توضیح نمی بینند تا همه را شگفت زده کنند از تصمیم ارتجاعی خود که
بازگشت به نظام آموزشی دهها سال پیش است.
واقعیت این است که شورای
عالی آموزش و پرورش همانند بسیاری دیگر از نهادهای دیگر این مملکت، با این
تصور باطل که مشکلات موجود، ریشه های شکلی دارند و نه محتوایی، اقدام به
این تغییر کرده است و این در حالی است که مشکل نظام آموزشی ما، نامگذاری
مقاطع تحصیلی نیست بلکه نوع و نحوه آموزش ها و جهت گیری های کلی موجود در
ساختار آموزشی ایران است.
متاسفانه نظام فشل آموزشی در ایران به حدی
ناکارآمد است که به عنوان مثال، یک دانش آموز، پس از 6 سال نشستن بر سر
کلاس های آموزش زبان انگلیسی، حتی نمی تواند یک متن ساده انگلیسی را بخواند
یا فقط یک دقیقه با یک فرد خارجی مکالمه داشته باشد مگر آنکه برای “حضور و
غیاب”در کلاس های مدرسه حاضر شود و برای “آموزش”، هزینه های کلاس های
بیرون مدرسه را پذیرا باشد! و قس علیهذا در باب سایر موارد مانند ریاضیات و
تاریخ و اخلاقیات و سبک زندگی و … و به قول معروف آنچه از 12 سال تحصیلی
نفع کاربردی عاید انسان می شود، خواندن و نوشتن است و چهار عمل اصلی
ریاضی!
اما اگر از این مباحث محتوایی بگذریم و به بحث شکلی تصمیم
اخیر بپردازیم، باید بگوییم که شورای عالی آموزش و پرورش در این باره نیز
دچار خطایی بزرگ شده است.
نگاهی به دانش آموزان دوره راهنمایی
بیندازید: آنها، نه کودکانی مانند دانش آموزان دوران ابتدایی اند و نه
نوجوانان بالغی همانند دبیرستانی ها؛ بلکه دوره راهنمایی، یک دوران گذر و
البته بسیار حساس است و به همین دلیل نیز هست که بین مقطع ابتدایی و
دبیرستان، دوره راهنمایی را تمهید کرده اند.
ولی با حذف دوره راهنمایی،
دانش آموزان، مستقیما از دوره ابتدایی وارد دوره دبیرستان می شوند و با
نوجوانان و جوانانی که با عمده آنها، تناسب سنی ندارند، در یک محیط قرار می
گیرند و بدین ترتیب یک دانش آموز 12 ساله با جوان 18-19 ساله هم مدرسه ای
می شود و از آنجا که بزرگترین تفاوت این دو، بحث “بلوغ جنسی ” است، بروز
مشکلات عدیده- حتی اخلاقی- گریز ناپذیر است چه آنکه فضای فکری و جسمی کودکی
که تازه دبستان را پشت سر گذاشته با کسی که در آستانه ورود به دانشگاه
است، بسیار تفاوت دارد و جمع این دو در یک محیط رویکردی خطاکارانه است!
از
این رو، لازم است شورای عالی آموزش و پرورش به جای پرداختن به امور شکلی،
وارد مباحث کیفی و محتوایی آموزش و پرورش شود و ضمن توضیح علل تصمیم اخیر
خود، چنانچه پاسخ های مستدلی برای انتقادات مطروحه ندارد، شجاعانه مصوبه
خود را پس بگیرد و به پای بست خانه اندیشه کنن نه به نقش ایوان!