انشاء در باره ی نماز

انشا درباره نماز

یاد خدا آرامش جان  

کم
کم موذن اذان عشق را در گوش آسمان زمزمه می کند. چه زیباست ندای الله اکبر
!!! چه زیباست ندایی که عظمت حق را بر دلم می نشاند !! و وسوسه های شیطان
را از دلم می رهاند خویشتن را برای نماز آماده می کنم. بانگ الله اکبر که
سر می دهد ستون قلبم از بزرگی یاد خدا می لرزد و ندایی از درون مرا می
خواند« الا بذکر الله تظمئین القلوب» و می گوی که باید خوشتن را برای نماز آماده سازم .

نماز!
آری واژه ی نماز که می شنوم پیمانه وجودم از لطف و رحمت حق لبریز می شود و
غنچه های وصل در باب وجودم شکوفا می شود. چرا که پیام معنوی و عرفانی نماز
ایجاد مشق در سالکان و عارفان و عاشقان است، نماز میقات عابدان و نور دیده
ی اهل یقین است. نماز چشمه جوشان و زلال توحید و معرفت است و نماز وسیله ی
عروج انسان به معراج است نماز نردبان ترقی انسان و کلاس خداشناسی و وسیله ی
کمال انسان است .

خوف از خدا

وقتی به نماز می ایستم با شنیدن گل امید همچون خنده ای بر جانم می نشیند و با شنیدن  گناهانم
بریم تداعی می شوند و اشک خوف از چشمانم می بارد پس به نماز بر می خیزم و
در میان امید و خوف می ایستم و تکبیره الاحرام می گویم و شمرده قرائت می
کنم و به خشوع و خضوع رکوع و سجده می کنم و به اخلاص نماز را تمام می کنم و
نمی دانم که نمازم مورد قبول حق تعالی قرار گرفته یا نه!

بندگی و عروج

     هنگامی
که پا به دنیای خاکی ات گذاشتم طنین الله اکبر وجودم را سرشار از حضورت
کرد. درگوشم اذان و اقامه سرودند و مهر بندگی به پیشانی ام خورد. مهری که
در بین افلاکیان آبرویم داد. من وجودم هر روز سبزتر و سبزتر می شد و از
ساقه های امید بلاتر و بالاتر می رفت. آن لحظه فواره های ذهنم به نهایت می
اندیشید و افق نگاهم فقط تو بودی. می خواستم در طلبت آسمان و زمین را جستجو
کنم تا با سوز و گذاز پروانه ای وجودم را در طواف اتشت قربانی کنم. بال
هایم را بسوزانم تا بندگی ام را اثبات کنم و همان جا در کنار تو جان
بسپارم. فقط وصال می خواستم بی آنکه فکر کنم تب جدایی تشنگی و عظمت و
شیرینی وصال را چندین برابر می کند
.  تار
و پود وجودم در پی ات کلافه وار به من پیچیده بود. به هر دری می زدم تا تو
را بیابم و در کوچه پس کوچه های زندگی پا می نهادم فقط به امید دیدارت.
روز و شب می نالیدم و در اشک غوطه ور خوابم می برد. کم کم داشتم ناامید می
شدم که مردی از جنس بلور با حرفهایی آیینه ای راه را به من نشان داد از او
یاد گرفتم که عروج یعنی نمازو نماز یعنی عروج
.

وقتی
وارد مسجد می شوم نور ایمان در دلم تابیدن می گیرد و شوق وصل سراسر وجودم
را فرا می گیرد دلم را از هر قید و بندی به طرف آسمان رحمت الهی پرواز می
دهد تا حرم امن الهی شود چرا که خداوند خود وعده داده است که در قلب شکسته و
در دل انسانهای خاضع و خاشع خود جای دارد دستانم را همچون مناره ها و
گلدسته های منور مسجد رو به آسمان بلند می کنم و به بالهای فرشتگان پیوند
می زنم تا مرا با خود به نور و روشنایی هستی ببرند .

 وقتی
به نماز می ایستم خود را غرق در دریای لطف و مرحمت و کرامت الهی می بینم و
حوض کوچک دلم لبریز از باران وجود و احسان خداوند می شود و سراچه قلبم
منور از نور و حق می گردد. آنگاه که در لحظه های تنهایی و بی کسی شکوفه نام
خداوند از لبانم می
ترواند و از خویش رها می شوم و هاله ای از عشق و روشنایی وجودم را فرا می گیرد .

چه
زیباست لحظه ی نجوای با حق، چه زیباست لحظه سبز رهایی از خویشتن و به خدا
پیوستن معتقدم که حدیث زیبای پیامبر اکرم (ص) کهاز زیبایی وجود حق تعالی به
زیبایی وجود عاشقانه خود پی ببرم. چه زیباست سر نهادن بر خاک عشق و بندگی و
غرق دریای حق شدن، چه زیباست اشکهایی که از فرط گناه و معصیت از گوشه
دیدگانم، قطره قطره خود را بر سجاده ی زیبای معرفت و عشق الهی می ریزم تا
به دریای جوشان حق برسند و چه زیباست ثانیه هایی که دل با نام و یاد خدا
آرام می گیرد .

نیاز به خدا

الهی
بانگ انشای اذانت مرا از گلدسته های عشق و معرفت به سوی سجاده هایی از راز
و نیاز می کشاند تا لحظه ای تاریکی و گمراهی را بگذرانم و صراط مستقیم را
برگزینم و تو را به وحدانیت و یگانگی تسبیح گویم زیرا که این آیه شریفه و
دلنشینت مرا به تسبیح وا می دارد که
 از درگاهت عاجزانه بخواهم که حسنات و نیکی دنیا و آخرت را عطایم فرمایی و رهایی از آتش دوزخ  را نصیبم گردانی.

نماز تجلی اوج بندگی مخلوق با خالق

مرا
به حال خود وا مگزار كه از نفس سركشم بيمناكم و مرا تا كاخ بهشت تا آن طرف
پل دنيا همسفر باش چون من دير زماني است كه چشمانم بر دروازه ي انتظار به
دنبال نشاني از تو مي گردد تو را در قيام نمازم نيافتم به تعظيم خم شدم اما
پلك هايم از رمق افتادند و باز تو را نيافتم هر چه زاري كردم و صورت بر
خاك ماليدم حتي براي دلداري ام نيامدي ، بريدم و از نفس افتادم به خود گفتم
ديگر سراغم نمي آيي گفتم بروم فنا شوم شايد تو را در آن ديار مرگ ملاقات
كنم ، ديدم مجوزي ندارم دلم كه حسابي شكست سرم را بر سجاده گذاشتم و خواستم
براي هميشه مهر خاموشي بر دهانم زنند اما  همان دم جمله اي از خاطرم گذشت «
هر كه مرا خواست دنبالم مي گردد دنبالم گشت پيدايم مي كند.

صدايت
مي كنم تو گم نشده اي كه من تو را بيابم بلكه از من به خاطر سياهي اعمالم
متنفر شده اي آري تو مرا به بندگي ات قبول نداري ، ديگر نمي توانم كلامي بر
زبان بياورم چرا كه باران اين بار با ضجه ها همراه مي گردد و همين كه قدري
باران غصه هايم از باريدن باز مي ايستد سايه آشنايي را در جوار جسم خسته
ام حس مي كنم ، مي خواهم نگاهش كنم ولي ترديد مجالي نمي دهد و او زيباتر از
هميشه لبخندش را نثارم مي كند و در ميان گريه هايم با همه وجود مي خندم
چرا كه ديدم خوشبختم و متوجه نمي شوم كه چه وقت درود هايم را هديه كردم اما
در جايي به خود آمدم كه وقت لذت زمزمه هاي خاك و آسمان به سر آمده و من مي
بايست آخرين ذكر را تقديم مي نمودم. چقدر جدايي مشكل بود براي مني كه تازه
طعم عشق را چشيده بودم حال پرده ها جلو مي آمدند و من براي لحظاتي نه
چندان دور از روي معشوق بي نسيب مي شدم و خدا مي داند كه تا بر پايي سجاده
اي ديگر و ديداري دوباره چقدر مي بايست منتظر بمانم و لي دعا مي كنم كه تا
ملاقاتي ديگر نبضم از حركت باز نماند تا فرصت پرواز را در وسعت خورشيد
وجودش باز يابم .

تاثیر نماز در تمرکز حواس و حضور ذهن

ذهن
متمرکز، قوی و نیرومند است و ذهن پراکنده ناتوان و ضعیف . ذهن همانند چراغ
اشعه ای دارد اشعه چراغ در شعله آن تمرکز قوی دارند و سوزاننده اند ودر
نزدیکی شعله تمرکز کمتری دارند اما باز هم تمرکز کمتری دارند اما باز هم
گرمایشان محسوس است . هرچه از منبع نور دور می شویم پراکندگی اشعه بیشتر می
شود تا حدی که گرمای حاصل از از آنها را به هیچ وجه حس نمیکنیم . ذهن در
حالت تمرکز پتانسیل بسیار قوی دارد اما هنگامی که به علت توجه به سوی اشیای
مختلف پراکنده می شود نیرو و توان خود را از دست می دهد و هر چه به اشیای
بیشتری متوجه و پراکنده تر شود از توان آن کاسته می گردد.هر عمل عبادی
علاوه بر آن که مقام وارزش ویژه مذهبی و معنوی دارد موجب تمرکز فکری وذهنی
ملموس و قابل توجهی میشود کگه هر کس میتواند آن را به تجربه بگذارد و ادراک
کندان تتقو الله یجعل لکم فرقانااگر از خدا بترسید و پروا کنید نیروی
تشخیص (فرقانا) را در شما قرار میدهدو قدرت تشخیص از تمر کز قوای ذهنی به
دست می آید.ویلیام جیمز :فرق بین افراد نابغه با دیگران یک موهبت فکری نیست
بلکه مربوط به توجه کاملی است که به موضوعات و نتیجه های آن مبذول می
دارند و میزان نبوغ یک نابغه به درجه تمرکز فکریش بستگی دارد از این سخنان
نتیجه می گیریم که نماز حقیقی بهترین وسیله ای برای پرورش توجه و تمرکز در
انسان است زیرا نماز گزاری که پیوسته و با تمام قدرت می کوشد تا ذهن خود را
از تمامی آنچه غیر خداست منصرف و فقط به خدا متوجه کند و تمام نیروی فکری
خود را در یک جا جمع کند تا نمازش با خشوع و حضور قلب خوانده شود این برای
او عادت می شود و در هر موردی می تواند قوای ذهنی خود را متمر کز کند .

نماز کلید بهشت است.

نماز دارای ابعاد گوناگون و ژرفایی بس عمیق است که با دو سه گام   پیمودن ، محیط واطراف آن طی نمی شود و تمام گوهرهای آن صید نمی شود بلکه همه  عارفان وعامیان بطور مکرر باید درباره نماز فکر کنند و هر کس به اندازه ی وسع و تلاش خود به بخشی از معارف نماز و اسرار آن دست یابد.نماز یک نیاز اساسی انسان است و دارای آثار فردی و اجتماعی و هم چنین برکات  بسیاری می باشد و ترک آن دارای اثرات زیانبار بسیاری می باشد .نماز حقیقی موجب نجات کلی و همه جانبه است . انسان را آفتها ،آسیبها و فرجامهای ناگوار رها می سازد و باب رحمت یزدان را به رویش می گشاید.

نمازباعث رهایی ازموارد زیر می شود:

  1-     ازتنبلی فکری و ضعف عقلی در شناخت بزرگترین حقایق

هستی بویژه هستی کرد گار .

2-     از تنبلی و تن پروری

3-     ازبی انظباطی و نداشتن یک برنامه منظم درطول زندگی

4-     ازحواس پرتی ،بی توجهی و بلاهت

5-     ازناسپاسی حق پوشی و حق کشی

6-     از دوستی و همراهی با مغضوبان و گمراهان

7-     از کبر و خود بینی

8-     از عصبیت و نژاد پرستی

9-     تفرقه و پراکندگی

10- از تنهایی و جدایی از مردم

11- از نفاق و دورویی

12- از غضبها و شهوتها

13- از آرزوهای دور و دراز

14- از تملق و چابلوسی

15- پرستش بتها و مردم پرستی

16- از خرافه و جهل

17- از حسادت و خود آزاری

18- حرص و بخل

آثار روحی و روانی نماز

برای اینکه عوامل خارجی نتوانند سلامت بدن را به هم بزنند وسایل دفاعی گوناگونی وجود دارد که شناخته ترین آنها گلبولهای سفید خون است اگر میکروبی به بدن راه یابد گلبولهای سفید نقش مدافع را به خود می گیرند و بیشتر اوقات پیروز می شوند و خطر را دفع می کند اما گاهی نمی توانند چنانکه باید مقاومت کنند و شکست می خورند . اگر فرد در وضعی قرار بگیرد که خود را در معرض خطر یا حادثه بزرگ و غم انگیزی ببیند کاملا طبیعی است که بی اختیار به قدرتی برتر از از از نیروی بشری توجه کند و از آن مدد بخواهد . البته وجود این میل در انسان که به هنگام خطر بروز می کند یکی از دلایل هستی پروردگار نیز میباشد .این پناهجویی بشر به پناهی که نمی داند کجاست و کیست ، خود آیند است و وی را از نامیدی می رهاند و نماز پناه جستن به خداست.اگر این پناهجویی در انسان به قدر کافی مجال بروز نیابد چه بسا که روح وروان شخص بر اثر آفات و عوامل مزاهم چنان ناتوان و دچار اختلال شود که که قوای عقلانیش به حال تعطیل در آید و در صورت شدت بیشتر او را به خود کشی وادارد . ملاحظه می کنید که عملکرد این پناهجویی در پهنه روح و روان  انسان درست مانند گلبولهای سفید در پیکر اوست

آخرین سفارش امام صادق (علیه السلام)

یكى از راویان حدیث و از اصحاب و دوستان امام جعفر صادق علیه السلام به نام ابوبصیر لیث مرادى حكایت كند:

پس
از آن كه امام جعفر صادق علیه السلام به شهادت رسید، روزى جهت اظهار هم
دردى و عرض تسلیت به اهل منزل حضرت ، رهسپار منزل آن امام مظلوم علیه
السلام گردیدم
.

همین
كه وارد منزل حضرت شدم ، همسرش حمیده را گریان دیدم ؛ و من نیز در غم و
مصیبت از دست دادن آن امام همام علیه السلام بسیار گریستم
.

و چون لحظاتى به این منوال گذشت ، افراد آرامش خود را باز یافتند. آن گاه همسر آن حضرت به من خطاب كرد و اظهار داشت :

اى
ابوبصیر! چنانچه در آخرین لحظات عمر امام جعفر صادق علیه السلام در جمع ما
و دیگر اعضاء خانواده مى بودى ، از كلامى بسیار مهمّ استفاده مى بردى
.

ابوبصیر گوید: از آن بانوى كریمه توضیح خواستم ؟

پاسخ داد: در آن هنگام ، كه ضعف شدیدى بر امام علیه السلام وارد شده بود فرمود: تمام اعضاء خانواده و آشنایان و نزدیكان را بگوئید كه در كنار من حاضر و جمع شوند.

وقتى تمامى افراد حضور یافتند، حضرت به یكایك آنان نگاهى عمیق انداخت و سپس خطاب به جمع حاضر فرمود:

كسانى كه نسبت به نماز بى اعتنا باشند، شفاعت ما اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام شامل حالشان نمى گردد.

قابل
دقّت است كه حضرت نفرمود: شفاعت ما شامل افراد بى نماز نمى شود؛ بلكه
فرمود: شفاعت ما شامل حال افراد بى اعتناء به نماز، نمى شود
.

 چگونه نماز بخوانیم؟

حماد
بن عیسی گفت : در محضر امام صادق علیه السّلام بودم، به من فرمود: آیا می
توانی نماز را خوب بخوانی ؟ عرض كردم : چگونه نمی توانم و حال آنكه كتاب
حریز را كه درباره نماز نوشته شده است ، از حفظ دارم . حضرت فرمود: برای تو
ضرر ندارد، برخیز و نمازی بخوان تا من ببینم كه چگونه می خوانی
.

حسب
الامر حضرت رو به قبله ایستادم و شروع به خواندن نماز كردم . تمام نماز را
از نظر ركوع و سجود به جای آوردم ، اما حضرت آن را نپسندید و فرمود: نماز
را خوب نخواندی . واقعا چقدر زشت است برای مردی كه شصت هفتاد سال از عمرش
می گذرد و حال آنكه نمی تواند یك نماز كامل با مراعات حدود كامله آن
بخواند. من خجالت كشیدم و خود را كوچك دیدم
.

عرض
كردم : فدایت شوم ، شما نماز را به من تعلیم دهید. پس ، امام علیه السّلام
رو به قبله راست ایستادند و دستهای خود را آزاد گذاردند و انگشتهای دست آن
حضرت به هم گذارده شده بود و مابین دو قدم آن حضرت از سه انگشت باز، و
بیشتر فاصله نداشت و انگشتهای پای خود را رو به قبله كردند و تا آخر نماز
هم رو به قبله بود و با تواضع و حضور قلب گفتند: اللّه اکبر و سوره حمد و
توحید را با ترتیل (به آرامی و خوبی
) خواندند
و بعد از تمام شدن سوره توحید، به قدر یك نفس كشیدن صبر كردند. بعد دست
خود را بلند كرده تا مقابل صورت بردند و در حالی كه ایستاده بودند گفتند:
اللّه اكبر و پس از آن به ركوع رفتند و كف دست را به سر زانو گرفتند.
انگشتان آن حضرت از هم باز بود. زانو را به عقب دادند، چنانكه پا راست شد و
پشت آن حضرت طوری مساوی شد كه قطره آبی بر آن می گذاشتند، به هیچ طرفی نمی
ریخت . گردن خود را كشیده و سر به زیر نینداختند و چشم را بر هم گذاردند و
سه مرتبه به آرامی گفتند: سبحان ربّی العظیم و بحمده
.

بعد
راست ایستادند و چون خوب ایستادند، گفتند: سمع اللّه لمن حمده و در همان
حال كه ایستاده بودند، دست را تا مقابل صورت خود بلند كردند و گفتند: اللّه
اكبر و بعد به سجده رفتند. دو كف دست را پیش ‍ زانوها، مقابل صورت خود بر
زمین گذاردند و انگشتان آن حضرت به هم گذارده شده بود. سه مرتبه گفتند:
سبحان ربّی الاعلی و بحمده
. اعضای
بدن خود را از یكدیگر باز گرفته و بر هم نگذارده بودند (در حال سجده دست
را به بدن نچسبانیده و بدن را بر پا نگذارده بودند) و بر هشت موضع بدن خود
كه به زمین گذارده بودند، سجده كردند كه پیشانی و دو كف دست و دو سر زانو و
دو سر انگشت بزرگ پا و سر بینی باشد
.

بعد
از نماز فرمودند: گذاردن هفت موضع در وقت سجده به روی زمین واجب است كه
پیشانی و دو كف دست و دو سر زانو و دو سر انگشت بزرگ پا باشد. و اما گذاردن
بینی بر زمین سنت (مستحب) است و آنها همان مواضع است كه خدا در قرآن
فرموده است : و انّ المساجد للّه فلا تدعوا مع اللّه احدا و مسجدها از آن
خداست و با وجود خدای یكتا كسی را به خدایی مخوانید. پس از آن سر از سجده
برداشتند و وقتی نشستند گفتند: اللّه اكبر و به ران چپ نشسته ، پشت پای
راست را بر كف پای چپ گذاردند و گفتند استغفر اللّه ربّی و اتوب الیه و
دوباره در حالی كه نشسته بودند. گفتند: اللّه اكبر و بعد به سجده دوم رفتند
و مانند سجده اول ، سجده دوم را تمام كردند. و در ركوع و سجود هیچ یك از
اعضای بدن را بر یكدیگر نگذارده بودند و موقع سجده آرنج دست خود را باز
نگاه داشته و به زمین نگذارده بودند. در حال تشهّد خواندن ، انگشتان دست آن
حضرت از یكدیگر باز بود و به این كیفیّت دو ركعت نماز خواندند و چون از
تشهّد فارغ شدند، فرمودند: ای حماد، این چنین نماز بخوان
.

 

 

 چرا باید نماز بخوانیم؟

چرا بايد خدا را عبادت كنيم؟ و چرا اين عبادت حتما بايد بصورت نماز باشد؟ مگر نماز چه ويژگي‌هايي دارد؟

نماز و اسرار تربيتي آن

 • نماز موجب ياد خداست:

ياد
خدا بهترين وسيله براي خويشتن داري و كنترل غرايز سركش و جلوگيري از روح
طغيان است. «نمازگزار» همواره به ياد خدا مي‏باشد، خدايي كه از تمام كارهاي
كوچك و بزرگ ما آگاه است، خدايي كه از آنچه در زواياي روان ما وجود دارد و
يا از انديشه ما مي‏گذارد، مطلع و باخبر است و كمترين اثر ياد خدا اين است
كه به خودكامگي انسان و هوسهاي وي اعتدال مي‏بخشد، چنان كه غفلت از ياد
خدا و بي خبري از پاداشها و كيفرهاي او، موجب تيرگي عقل و خرد و كم فروغي
آن مي‏شود
.

انسان
غافل از خدا در عاقبت اعمال و كردار خود نمي‏انديشد و براي ارضاي تمايلات و
غرايز سركش خود حد و مرزي را نمي‏شناسد و اين نماز است كه او را در شبانه
روز پنج بار به ياد خدا مي‏اندازد و تيرگي غفلت را از روح و روانش پاك
مي‏سازد
.

به
راستي، انسان كه پايه حكومت غرايز در كانون وجود او مستحكم است، بهترين
راه براي كنترل غرايز و خواستهاي مرزنشناس او همان ياد خدا، ياد كيفرهاي
خطاكاران و حسابهاي دقيق و اشتباه‏ناپذير آن مي‏باشد. از اين نظر قرآن يكي
از اسرار نماز را ياد خدا معرفي مي‏كند: «اقم الصلوة لذكري؛ نماز را براي
ياد من بپادار!» (1
)

دوري از گناه:

نمازگزار
ناچار است كه براي صحت و قبولي نماز خود از بسياري از گناهان اجتناب ورزد؛
مثلا، يكي از شرايط نماز مشروع بودن و مباح بودن تمام وسايلي است كه درآن
به كار مي‏رود، مانند آب وضو و غسل، جامه‏اي كه با آن نماز مي‏گزارد و مكان
نمازگزار، اين موضوع سبب مي‏شود كه گرد حرام نرود و در كار و كسب خود از
هر نوع حرام اجتناب نمايد؛ زيرا بسيار مشكل است كه يك فرد تنها در امور
مربوط به نماز به حلال بودن آنها مقيد شود و در موارد ديگر بي پروا باشد
.

گويا
آيه زير به همين نكته اشاره مي‏كند و مي‏فرمايد: «ان الصلوة تنهي عن
الفحشأ و المنكر؛ كه نماز (انسان را) از زشتيها و گناه باز مي‏دارد.»

بالاخص
اگر نمازگزار متوجه باشد كه شرط قبولي نماز در پيشگاه خداوند اين است كه
نمازگزار زكات و حقوق مستمندان را بپردازد؛ غيبت نكند؛ از تكبر و حسد
بپرهيزد؛ از مشروبات الكلي اجتناب نمايد و با حضور قلب و توجه و نيت پاك به
درگاه خدا رو آورد و به اين ترتيب نمازگزار حقيقي ناگزير است تمام اين
امور را رعايت كند. روي همين جهات، پيامبر گرامي ما(صلي‌الله‌عليه‌و‌آله)
مي‏فرمايد: نماز چون نهر آب صافي است كه انسان خود را در آن شست و شو دهد،
هرگز بدن او آلوده و كثيف نمي‏شود. همچنين كسي كه در شبانه روز پنج مرتبه
نماز بخواندو قلب خود را در اين چشمه صاف معنوي شست و شو دهد، هرگز آلودگي
گناه بر دل و جان او نمي‏نشيند
.

آثار فردي و تربيتي نماز به آنچه كه گفته شد منحصر نيست؛ ولي اين نمونه  مي‏تواند نشانه كوچكي از اسرار بزرگ اين عبادت بزرگ اسلامي باشد.

نظافت و بهداشت:

از
آنجا كه نمازگزار در برخي از مواقع همه بدن را بايد به عنوان «غسل» بشويد و
معمولا در شبانه روز چند بار وضو بگيرد و پيش از غسل و وضو تمام بدن خود
را از هر نوع كثافت و آلودگي پاك سازد؛ ناچار يك فرد تميز و نظيف خواهد
بود. از اين نظر نماز به بهداشت و موضوع نظافت كه يك امر حياتي است كمك
مي‏كند
.

انضباط و وقت‏شناسي:

نمازهاي
اسلامي هر كدام براي خود وقت مخصوص و معيني دارد و فرد نمازگزار بايد
نمازهاي خود را در آن اوقات بخواند، لذا اين عبادت اسلامي به انضباط و
وقت‏شناسي كمك مؤثري مي‏كند
.

بالاخص
كه نمازگزار بايد براي اداي فريضه صبح پيش از طلوع آفتاب از خواب برخيزد،
طبعا يك چنين فردي گذشته از اين كه از هواي پاك و نسيم صبحگاهان استفاده
مي‏نمايد، به موقع فعاليتهاي مثبت زندگي را آغاز مي‏كند
.

آثار فردي و تربيتي نماز به آنچه كه گفته شد منحصر نيست؛ ولي اين نمونه مي‏تواند نشانه اسرار بزرگ اين عبادت بزرگ اسلامي باشد.



کشف یک مقبره ۴۰۰۰ ساله در مصر/عکس

به گزارش زیرمیزی;وزیر فرهنگ و باستان شناسی مصر اعلام کرده است که
یک گروه تحقیقاتی امریکایی موفق شدند که یک مقبره متعلق به امنهوتپ را پیدا
کنند. وزیر اعلام کرده است که این مقبره متعلق به دوره ۱۸ام سلطنت فراعنه
در مصر است یعنی بین سال های ۱۵۰۰ تا ۱۲۹۲ قبل از میلاد مسیح. این […]

مجله اینترنتی زیرمیزی

26572C3D00000578-0-image-a-32_1426223162382

به گزارش زیرمیزی;وزیر فرهنگ و
باستان شناسی مصر اعلام کرده است که یک گروه تحقیقاتی امریکایی موفق شدند
که یک مقبره متعلق به امنهوتپ را پیدا کنند.

وزیر اعلام کرده است که این مقبره متعلق به دوره ۱۸ام سلطنت فراعنه در مصر است یعنی بین سال های ۱۵۰۰ تا ۱۲۹۲ قبل از میلاد مسیح.

این مقبره در نزدیکی شهر لوکسر و بین دره پادشاهان و ملکه(نام دره ای در مصر) پیدا شده است.

با وجود اینکه سال ها از زمان ساخت این مکان میگذرد ولی هم چنان نقش و نگار ها و رنگ ها بسیار زنده و تازه به نظر میرسند.

لوکسر شهری در جنوب مصر است که جمعیتی حدود نیم میلیون نفر را در خود جای داده است و یکی از شهر های تاریخی مصر محسوب میشود.

گفته میشود این مقبره متعلق به توتموس دوم و همسرش است که یکی از فراعنه مصر در حدود ۴۰۰۰ سال پیش است.

269753ED00000578-0-image-a-33_1426223171779 26572C4A00000578-0-image-a-18_1426223097285 26572C4100000578-0-image-a-21_1426223105573 26572C4600000578-0-image-a-20_1426223101754 26572C3D00000578-0-image-a-32_1426223162382 2682789800000578-0-image-a-26_1426223121153



دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back To Top