شعر فردوسی درباره حمله اعراب به ایران
چو بخت عرب بر عجم چیره گشت
همه روز ایرانیان تیره گشت
جهان را دگرگونه شد رسم و راه
تو گویی نتابد دگر مهر و ماه
ز می نشئه و نغمه از چنگ رفت
ز گل عطر و معنی ز فرهنگ رفت
ادب خوار گشت و هنر شد وبال
به بستند اندیشه را پر و بال
جهان پر شد از خوی اهریمنی
زبان مهر ورزیده و دل دشمنی
کنون بی غمان را چه حاجت به می
کران را چه سودی از آوای نی
که در بزم این هرزه گردان خام
گناه است در گردش آریم جام
به جایی که خشکیده باشد گیاه
هدر دادن آب باشد گناه
چو با تخت منبر برابر شود
همه نام بوبکر و عمر شود
ز شیر شتر خوردن و سوسمار
عرب را به جایی رسیده است کار
که تاج کیانی کند آرزو
تفو برتو ای چرخ گردون تفو
دریغ است ایران که ویران شود
کنام پلنگان و شیران شود
کشتار گرجیان توسط کریم خان زند
بعد از مرگ نادر شاه افشار جانشینان نالایق وی بر سر
مرده ریگ نادر نزاعهای فراوانی نمودند. کشور ایران وارد مرحلهای از عدم
ثبات سیاسی و اقتصادی شدیدی گردید و به دلیل عدم قدرت دولت مرکزی خوانین و
حکام نواحی طغیان نموده و در صدد کسب قدرت بیشتر و رسیدن به منصب پادشاهی
برآمدند. علی قلی خان، ابراهیم خان، شاهرخ و سلیمان دوم هر کدام مدت کوتاهی
سلطنت کردند. احمد خان ابدالی از سرداران افغانی نادر در شرق ایران،
محمدحسن خان قاجار در استرآباد و آزادخان افغانی در نواحی شمال ایران در
صدد تشکیل حکومت و کسب قدرت بودند. در این آشفته بازار کریم توشمال (کریم
خان زند) نیز در صدد کسب قدرت برآمد. کریم از لرهای لک و ساکن پری و کمازان
ملایر بود که نادر شاه قبلا آنها را به خراسان تبعید کرده بود اما بعد از
مرگ نادر آنها به سرعت خود را به کمازان رسانیدند. کریم نواحی تویسرکان و
کزاز را متصرف شد. ستارهٔ بخت کریم توشمال در حال اوج بود. وی توانست محمد
علی خان حاکم همدان و حسنعلی خان حاکم اردلان را شکست دهد و حامیانی پیدا
کند. کریم بعد از پیروزی بر دشمنان خود شهرت عظیم کسب نمود و عنوان کریم
خان یافت. کریم خان بعد از پیروزیهای متعدد و کسب شهرت با علیمردان خان
بختیاری متحد شد و بنا بر پیشنهاد علیمردان تصمیم گرفتند به ابوالفتح خان
بختیاری حاکم اصفهان و عراق که منصوب شاهرخ شاه افشار بود، حمله کرده و او
را شکست دهند. متحدین توانستند ابوالفتح را شکست دهند، اما آنها بعد از
این پیروزی پیمان اتحاد سه جانبهای منعقد نمودند تا برای نجات ایران از
هرج و مرج چارهای بیندیشند. متحدین ابوتراب نوهٔ مادری سلطان حسین صفوی را
با نام شاه اسماعیل سوم بر تخت نشاندند و مناصب را بین خود تقسیم کردند.
علیمردان به علت صغر سن شاه جدید نایب السلطنه، کریم خان سردار کل سپاه و
ابوالفتح خان حاکم اصفهان شد. بعد از این پیمان کریم خان عازم فتح نواحی
غربی ایران شد. هنگامی که وی مشغول فتوحات بود، علیمردان با استفاده از
غیبت وی ابوالفتح خان حاکم اصفهان را کور و مقتول نمود و عمویش باباخان
بختیاری را حاکم اصفهان نمود و خود عازم دفع صالح خان حاکم شیراز شد. در
حقیقت علیمردان خان خود را پادشاه واقعی ایران میدانست و شاه اسماعیل سوم
آلت دستی بیش نبود.
کریم خان بعد از اطلاع از موضوع در یک شورای مشورتی با سرداران خود
تصمیم گرفت با علیمردان بجنگد. او با ۳۰۰۰۰ سپاهی به اصفهان حمله برد و شهر
را تصرف کرد. علیمردان هم که شیراز را تصرف و در آنجا ستم زیادی کرده بود
بعد از اطلاع از این وقایع به سوی اصفهان حرکت کرد. خان زند نیز فورا با
سپاه خودراهی جنوب شد. در چهارمحال بختیاری دو سپاه رو به روی هم صف
آراستند. در ان نبرد علیمردان خان منهزم و با به جا گذاشتن کلیهٔ لوازم خود
به خوزستان فراری شد تا با کمک حاکم آن جا بتواند دوباره علیه کریم خان قد
علم کند.
کریم خان که در میان پادشاهان ایران مشهور به داشتن چهرهای عدالت خواه و
دور از خونریزی و سبعیت میباشد، بعد از این پیروزی به عملی دست زد که
میتوان گفت با عملش روی بسیاری از خونریزهای تاریخ را سفید گردانید.
جان. ری. پری چنین مینویسد: «با این وجود کریم خان آشکار ساخت که
آرزومند تسلط بر سرزمین کوهستانی بختیاری است. پس از پیروزی بلافاصله خراجی
از تمام افراد مقیم و همسایهٔ بختیاری طلب کرد. گرجیهای ساکن روستای آخره
(نام قدیمی فریدونشهر) از دادن خراج خودداری کردند و به اتفاق مردمان
روستاهای ارمنی نشین مجاورشان به مقاومت مسلحانه پرداختند. کریم خان نیز با
قوای نظامی اش به آنان حمله کرد. بسیاری از دهقانان کشته و اسیر گردیدند و
رهبران گرجیها تیرباران شدند و خان زند با تعداد زیادی اسیر آنجا را ترک
کرد.
کریم خان بعد از خلق این تراژدی غمناک عازم اصفهان شد و در آنجا خود را
وکیل الدوله نامید و بدینگونه شادی خود را بر آه و اشک و نالهٔ گرجیان بنا
کرد. واقعهٔ تسیخه سینه به سینه و نسل به نسل به اخلاف همان مردان بزرگ
رسیده است گرچه شاخ و برگ فراوانی یافته و همانند اسطوره شده است.
نویسندهٔ تاریخ گیتی گشای نامی در تاریخ زندیه از این واقعهٔ دلخراش با
نهایت اختصار و اختفاء یاد میکند و در این خصوص تنها با جملهٔ «تدمیر سایر
خصمان نژند» یاد کرده است.
احمد پناهی سمنانی در کتاب لطفعلی خان زند در مبحث جنبههای منفی حکومت
کریم خان چنین مینویسد: «کشتار مردم سلحشور و مقاوم سیراوی در صفحات
لرستان و خوزستان (فریدونشهر با هر دو استان مجاور است) که فرمان او را
مبنی بر دادن سرباز و ملازم رکابی قبول نکردند و در جنگی نابرابران سران
آنها به قتل رسیدند و سرهای آنان را کلهٔ منار ساختند و اطفال و زنانشان
را اسیر کردند … برخی از زنان نیز خود را از کوه به پایین پرتاب کردند تا
به اسارت سربازان خدامراد خان سردار نظامی کریم خان نیفتند».
سایهٔ شوم کریم خان نه تنها در هنگام حیاتش رشتهٔ حیات بسیاری از گرجیان
را قطع کرد بلکه هنگام مرگش نیز باعث خسارات و لطمات به گرجیان گردید. «…
در سال ۱۷۷۷ یا ۱۷۷۸ درگذشت کریم خان بوربور که از سرداران همنام کریم خان
بود بر شایعهٔ بیماری او دامن زد و موجب پیدایش آشفتگیهایی در میان لرها و
بختیاریها گردید و گرجیها و ارامنهٔ ساکن غرب اصفهان غارت شدند …»