تبعیدی که فرصت خلق بزرگترین لغتنامه فارسی را فراهم کرد
خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)-دکتر محمدجعفر یاحقی، استاد زبان و ادبیات فارسی:
شخصیت مرحوم دهخدا را باید در سه بعد بررسی کرد: نخست، شخصیتی سیاسی و
اجتماعی که بروز آن را بیشتر در دوران جوانی و شور و نشاط او میتوان یافت؛
دورهای که مصادف بوده است با ایام مشروطه. دوم، شخصیت علمی و آکادمیک و
در آخر، شخصیت نویسندهای چیرهدست و شاعری توانا که در جایگاه اجتماعی او
تأثیر زیادی گذاشت.
دهخدا تمام این ابعاد شخصیتی خود را بیش از همه، از طریق قلم و نوشتن نشان
داده است. او در صدر مشروطه، با انتشار روزنامه «صور اسرافیل» به واسطه
سرمقالههای متفاوت خود توانست مخاطبان خاصی را جذب کند. «چرند و پرند» او
نمونه عالی توانایی وی در عرصه نویسندگی است. البته همین یادداشتها موجب
شد که روزنامه «صور اسرافیل» تعطیل شود و او بخشی از زندگی خود را در تبعید
در خارج از کشور و در استانبول، سوئیس و قاهره سپری کند. البته این
تبعیدها مانع از فعالیتهای سیاسی او نشد.
مرحوم دهخدا پس از برکناری محمدعلی شاه به ایران بازگشت و نماینده مجلس شد.
پس از آن به بختیاری تبعید شد و بخشی از عمر خود را در آنجا سپری کرد. این
تبعید موجب بسته شدن نطفه بسیاری از فعالیتهای تحقیقاتی دهخدا شد. او با
یادداشتبرداریهای فراوان در حوزه ادبیات فارسی هسته اولیه مجموعه عظیم
لغتنامه را فراهم آورد.
بخش دوم حیات دهخدا که همزمان با دوران پهلوی بود، بیش از همه صرف کارهای
تحقیقاتی و یادداشتبرداریهای متعدد میشد. این یادداشتها منبع مطالعاتی
مهمی برای دیگر محققان حتی تا دوران کنونی، به حساب میآید.
از مرحوم دهخدا دو اثر مهم بر جای مانده است؛ نخست، «امثال و حکم» و دیگری
«لغتنامه». طرحی که او برای «امثال و حکم» ریخته بود، کوتاهمدت بود و در
زمان حیاتش به پایان رسید. 4 مجلد این اثر که ترکیبی از نظم و نثر است،
سرمشق و منبع مطالعاتی مهمی برای پژوهشگران این حوزه به حساب میآید. یعنی
محققان در حوزه امثال و حکم همه مدیون تلاشهای فراوان زندهیاد دهخدا
هستند.
این نویسنده و پژوهشگر بزرگ زبان و ادبیات فارسی، با مطالعه و پژوهش
کتابهای متعدد مجموعه عظیم و هنگفتی را به وجود آورد که در 222 مجلد منتشر
شد. البته این مجموعه پس از وفات وی با تلاشهای استادان محمد معین، سید
جعفر شهیدی و محمد دبیرسیاقی به سرانجام رسید. گرچه تکمیل این کار سترگ
همچنان ادامه دارد.
برای لغتنامه دهخدا ویژگیهای متعددی را میتوان در نظر گرفت. از جمله این
که، لغات فارسی و عربی در این مجموعه عظیم در کنار هم گردآوری شدهاند.
علاوه بر آن، اعلام و اشخاص و طوایف و قبایل و مکانهای جغرافیایی نیز در
کنار همین لغات فارسی و عربی بیان شده است. شاید مورد اخیر، به لحاظ
لغتنامهنویسی اشکال داشته باشد، ولی لغتنامه دهخدا با وجود این اشکال،
همچنان جای خود را در میان محققان و دیگر فرهنگها باز کرده است. دهخدا با
همین ویژگی خاص، کار تحقیقی مستقلی را از خود باقی گذاشت. البته این سبک از
لغتنامهنویسی چه در ایران و چه در دیگر کشورها، رایج نیست.
مرحوم دهخدا وصیت کرده بود که لغتنامه او به همین شکل یعنی همراه با نام
اشخاص و طوایف و قبایل چاپ و منتشر شود. حتی من یک بار از آقای دکتر شهیدی
درباره لزوم چاپ لغتنامه به این صورت اشکال گرفتم و پرسیدم که چرا تهیه و
چاپ این لغتنامه را با این روش نادرست و غیرمعمول ادامه میدهید؟ ایشان
گفتند: مرحوم دهخدا وصیت کردهاند که در نحوه چاپ لغتنامه به لحاظ چینش
کلمات و اطلاعاتی که در آن وارد شده، نباید هیچ دخل و تصرفی صورت بگیرد.
البته این اشکال، از اهمیت و ارزش کتاب عظیم و ذی قیمت لغتنامه دهخدا که با
گذر زمان ارزش و اهمیت آن بیش از پیش مشخص میشود، نمیکاهد.
از طرف دیگر، در لغتنامه دهخدا اشکالات فراوانی وجود دارد که همگی باید
اصلاح شوند. ولی با کدام همت و هزینه؟ اکنون که صحبت از هزینه شد، شنیدن
ماجرای چاپ لغتنامه خالی از لطف نیست. در آن زمان، فراهم کردن هزینه چاپ و
انتشار لغتنامه دهخدا از توان افراد حقیقی خارج بود. مجلس شورای ملی با
پذیرش یک لایحه، چند مجلد از این کتاب را از بودجه مجلس منتشر کرد. پس از
مدتی، با تصویب قانونی دیگر، چاپ این لغتنامه بر عهده دانشگاه تهران گذاشته
شد. مرحوم دهخدا کاری را آغاز کرده بود که پس از او گروههای زیادی از
پژوهشگران و دانشمندان وابسته به دانشگاه تهران در ساختمان دانشکده علوم
اجتماعی سابق دانشگاه تهران واقع در میدان بهارستان مشغول تنظیم و تکمیل آن
شدند. سپس کار لغتنامه دهخدا در خیابان ولیعصر، ایستگاه پسیان، ادامه
یافت.
با وجود اشکالاتی که بر لغتنامه دهخدا میتوان وارد کرد، نباید اعتبار و
جایگاه ویژه این اثر درخشان و مهم را نادیده گرفت. زیرا لغتنامهنویسان پس
از دهخدا، همه مدیون تلاشهای او هستند. دهخدا شاعر بزرگ و چیرهدستی بود
که از طریق «امثال و حکم» نیز قدمهای بزرگی در راه رشد زبان فارسی برداشت
ولی مهمترین وجهه شخصیتی او حول پدید آوردن لغتنامه میگذرد، خصوصا یافتن
لغات فارسی و شواهد متعددی از متون برای آنها.
منتقدان نباید شرایط دورهای را که دهخدا مشغول نوشتن و گردآوری اطلاعات
بوده است، فراموش کنند. او منابع کافی برای یافتن کلمات و اطلاعات در
اختیار نداشته است. از طرفی، بسیاری از کتابهایی که به آنها دسترسی داشته
یا نسخ خطی بودهاند یا چاپ سنگی داشتهاند، که استخراج اطلاعات از آنها
کار دهخدا را دشوارتر میکرده است. دهخدا تمام این منابع را خط به خط
میخواند و شواهد مورد نیاز را از این متون استخراج میکرد. گرچه همین
شواهد یک صدمه مهم به لغتنامه دهخدا وارد کرده است. زیرا برخی از این منابع
در دورههای بعد تصحیح انتقادی شدند ولی در لغتنامه او صورت تصحیحنشده
آنها آمده است.
در مجموع، امروز و سالیان بعد، تمام محققان آکادمیک مدیون تلاشهای زندهیاد دهخدا و لغتنامه او خواهند بود.
از اهمیت لغتنامه دهخدا که بگذریم، باید به حواشی او بر متون نیز اشارهای
کنم. حواشی دهخدا در قبال دیگر کارهای ارزشمند او، از اهمیت بالایی
برخوردار نیست ولی مورد استفاده مصصحان و شارحان متون قرار گرفته است.
با این ترتیب، دهخدا به عنوان شخصیت جامعالاطراف فرهنگی و ادبی و تحقیقی در قرن اخیر مورد توجه و احترام بوده است.
زویا پیرزاد، نشان شوالیه و فرانکلین لوییس
خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)– سید ابوالحسن مختاباد:
اول:هنگامی که استاد حسین علیزاده از دریافت نشان شوالیه ادب و هنر فرانسه
تن زد و انصراف داد، بر شیوه انصرافش ایرادی وارد دانستم و نوشتم که یکی
از دلایل فزونی یافتن اعطای این جایزه به اهل فرهنگ و ادب نه در فروکاست
این نشان که در قوت و قدرت فرهنگ و ادب ایران است و دلیل آوردم که تقریبا
هر فردی که چنین نشانی را به خود اختصاص داده است،از وزن و اعتباری
برخوردار بود.
دوم: پیش بینی من برای شیوه دریافت جایزه از سوی خانم پیرزاد نیز محقق شد.
او نویسندهآی بود که جایزه به او اعتبار نمیداد و نمیدهد و در سوی دیگر
به دنبال هیاهو و برگزاری نشستهای معرفی و تبلیغ برای کارش هم نبود. کتابش
مصداق آن گفته ناشرش (آقای علیرضا رمضانی) است که “موتور هر کتاب در خودش
است” و اقعا چه موتوری که سرعت و نفوذش چشمهای بسیاری از حسودان تنگنظران
را خیره کرد. کمتر نویسندهای است که بتواند چاپ بالای 50 بار را برای
کتابش(چراغها را من خاموش میکنم) ببیند.آن هم برای کتابی که نه کسی
تبلیغش را کرد و نه ادارات و نهادها مختلف بسیج شدند که از آن تهیه کنند و
به دیگران هدیهاش دهند.
سوم: همین اتفاق برای نسخه انگلیسی کتاب هم رخ داد. کتاب در زبان انگلیسی
با عنوان «چیزهایی هست که نگفتیم» بیش از ۱۵۰هزار نسخه فروش رفته است و
همچنان در فهرست پرفروشترین و محبوبترین رمانهای انتشارات «وان ورد»
قرار دارد. نکته هم اما دو رخداد مهم در انتشار نسخه انگلیسی کتاب بود. اول
چگونگی نشر این کتاب که داستانش را آقای رمضانی چندی قبل برایم تعریف
کردند و دوم مترجم کتاب که نخستین بار در سالهای اولیه دهه 80 در سومین
سمینار بینالمللی استادان زبان و ادب فارسی در تهران دیدمش و اکنون که
استاد نامداری در دانشگاه شیکاگو در آمریکاست و در تماس مستقیم با هم قرار
داریم به دلیل یک نقطه مشترک و آن زبان فارسی و البته مولانا.
چهارم: مدیر نشر مرکز و نیز خانم پیرزاد برای انتشار کتاب به زبانهای دیگر
از جمله انگلیسی مسیری را طی کردند که تجربه ای تازه در عرصه نشر آن هم
درباره کتابی با این درجه از اهمیت و شهرت در ایران و غرب است. این تجربه
مبادله کتاب از سوی ناشر با ناشر به جای نویسنده با ناشر است. یعنی بنگاه
فرهنگی با یک بنگاه فرهنگی دیگری در تماس و قراردادد میبندند که هم حیثیت
کتاب محفوظ بماند و هم حیثیت نویسنده آن. هم اکنون هستند نویسندگانی که
کتابهایشان به چندین زبان زنده دنیا ترجمه شدهاند( مثل استاد هوشنگ مرادی
کرمانی و …) که طرف آنها با ناشر خارجی خود نویسنده است و نه ناشر
ایرانی. این گونه طبیعی است که اقتصاد نشر و هویت ناشران ایرانی هیچگاه به
سمت کسب تجربههای جهانی حرکت نخواهد کرد. در حالی که مدیر نشر مرکز توانست
با چنین حرکتی فضا را به سمتی سوق دهد که کار هویتی تازه به خود بگیرد.
پنجم:همین که ناشر خارجی برای برگردان فارسی این اثر به سراغ چهرهای چون
دکتر فرانکلین دی لویس رفت خود از انتخاب خبیرانهاش خبر میدهد. آقای
لوییس زبان فارسی را با تسلطی حیرت انگیز در نگارش و صحبت بیان میکند و
علاوه بر آن مزیت بزرگش در این است که هم با ادبیات کهن ایران آشناست و هم
با ادبیات نوین و مدرن ایران.کتاب او با عنوان مولانا؛ دیروز ،امروز، شرق و
غرب به اذعان اکثر مولوی پزوهان در زمره آثار شاخص و منحصر به فرد در
تحلیل زندگی و زمانه مولانا و تحلیل آثار و اشعار اوست. او یکی از ستون های
اصلی تبلیغ فرهنگ ایرانی و زبان فارسی در دانشگاه شیکاگو در ایالت ایلینوی
در غرب میانه آمریکاست و به تحقیق چراغ مطالعات ایرانشناسی را در این
دانشگاه فروزان نگه داشته است و یک تنه در کار برگزاری نشستها و جلسات
مختلف و دعوت از شاعران و نویسندگان کم نام و نشان اما، دارای هویت به این
دانشگاه است. حتی در دورهای که استاد شهرام ناظری برای کنسرت(بهار 2014)
به آمریکا آمده بود، در تماسی به ایشان پیشنهاد دادم که متن منقحی از ترجمه
اشعار مولانا به زبان انگلیسی را حتی روی یک کاغذ عادی هم بین مخاطبان
کنسرتش توزیع کند که پذیرفت و نگارنده هم با دکتر لوییس تماس گرفت و ایشان
زحمت برگردان فارسی چند غزل را تقبل کردند، اگر چه تهیه کننده کم ذوق و
بلکه بی ذوق کنسرت آقای ناظری از انجام این کار صرف نظر کرد.
ششم: در صحبتهای با دکتر لویس درباره خانم پیرزاد هر دو بر یک نکته توافق
داشتیم وآن اینکه ایشان به دلیل گوشهگیری ذاتی عملا کمتر به تبلیغ
کتابشان میپردازند ،در حالی که الان زمانآن است که ایشان توری را در
اروپا و آمریکا به سامان رسانند و در دانشگاهها ومراکز معتبر مطالعاتی
اینجا درباره کارهایشان توضیح دهند و نشستهای پرسش و پاسخ با نخبگان و
علاقهمندان ادبیات نوین( به خصوص نویسندگان زنی که نگاهی واقعگرایانه به
زندگی و زیست زنان در داستانهای آنها موج میزند) داشته باشند. اما شاید
هر دوی ما اشتباه کنیم و ایشان وناشراصل این کتاب( نشر مرکز) روش مناسبتری
داشته باشند. همان روشی که سبب شده است تا نسخه انگلیسی کتاب تا کنون 150
هزار نسخه بفروشد. روشی که موتور کتاب را در خودش میبیند و نه در تبلیغات ،
اگر چه دنیای غرب نشان داده است که با تبلیغات میتوان همین 150 هزار نسخه
را به اوجهای افزونتر سوق داد.
توضیح: این یادداشت قرار بود همزمان با دریافت نشان شوالیه ادب و هنر از
سوی خانم زویا پیرزاد نوشته شود اما جو سنگینی که بر علیه این نشان در
گرفته بود و حرمت و احترامی که خانم پیرزاد به عنوان نویسندهای به دور از
هیابانگهای روزمره، و از آن مهمتر آشنایی با مترجم انگلیسی صاحب فضل و
دانش دو کتاب خانم پیرزاد در دیار فرنگ سبب شد تا نوشتن آن را به تاخیر
افکنم.