نظر اسلام درباره دین زرتشت
زردشتیان به نبوت از زردشت اعتقاد دارند و کتاب اوستا را از او می
دانند. بنابر روایات و اخبار خودشان زردشت در قرن ششم پیش از میلاد مسیح در
شرق و یا در غرب ایران تولد یافته و در 30 سالگی از جانب اهورا مزدا به
پیغمبری برگزیده شده و آیین خود را در آن عصر انتشار داده است. توجه به
همین کلام استاد مطهری می تواند در این راستا و آن که آیین زردشتی آیا از
ادیان الهی است ما را راهنمایی کند.
پرستش مظاهر طبیعت توسط زرتشتیان
برحسب
آن چه تاریخ نشان می دهد نژاد آریا پس از استقرار در سرزمین ایران به
پرستش مظاهر طبیعت و… البته مظاهر موت طبیعت از قبیل آتش، خورشید، باران و
خاک می پرداختند. آن چه در ایران قدیم وجود داشته، اعتقاد به دو آفریدگار
بوده است، نه دو گانه پرستی یعنی ایرانیان قایل به شرک در خالقیت بوده اند
نه شرک در عبادت. بعدها زردشت ظهور کرد. از نظر تاریخ به روشنی معلوم نیست
که آیا آیین زردشت در اصل، آیینی توحیدی بوده است یا آیین ثنویی؟ «اوستا»
موضوع این ابهام را رفع نمی کند، زیرا قسمت های مختلف این کتاب، تفاوت
فاحشی با یکدیگر دارد. بخش «وندیداد» اوستا صراحت در ثنویت دارد. ولی از
بخش «گاتاها» چندان دوگانگی فهمیده نمی شود، بلکه برحسب ادعای برخی از
محققین از این بخش یکتایی استنباط می گردد. به علت همین تفاوت و اختلاف
بزرگ است که اهل تحقیق معتقدند اوستائی که در دست است، اثر یک نفر نیست
بلکه هر بخش از آن از یک شخص است.
دین زردشت یک شریعت توحیدی برحسب اعتقادات اسلامی
تحقیقات
تاریخی در این جا نارسا است، ولی ما برحسب اعتقادات اسلامی که درباره مجوس
داریم می توانیم دین زردشت را در اصل یک شریعت توحیدی بدانیم، زیرا بر حسب
عقیده اکثر علمای اسلام زردشتیان از اهل کتاب محسوب می گردند، محققین از
مورخین نیز همین عقیده را تأیید می کنند و می گویند: نفوذ ثنویت در آیین
زردشت، از ناحیه سوابق عقیده دو خدایی در نزد آریا قبل از زردشت بوده است.
حقیقت این است که اگر اسلام، آیین مجوس را از جمله ادیان واقعى الهى که
انحرافاتى در آن پدید آمده، معرفى نمى کرد و با آنان مانند اهل کتاب برخورد
نمى کرد، براى ما بسیار مشکل بود آیین مجوس را به عنوان یکى از ادیان الهى
بشناسیم، ولى تاریخ و تحقیقات محققان نیز با گفته اسلام مطابق است که مى
گوید: آیین مجوس در آغاز، آیین توحید و یکتا پرستى بوده که بعدها بر اثر
عوامل مختلفى تغییر صورت و ماهیت داده است. در قرآن کریم نیز در سوره حج در
ضمن بیان آیه اى از آن ذکرى از مجوس به میان آمده و این واژه به کار رفته
است: «ان الذین آمنوا و الذین هادوا و الصابئین و النصارى و المجوس و الذین
أشرکوا ان الله یفصل بینهم یوم القیامة ان الله على کل شى شهید» ترجمه:
همانا کسانى که ایمان آوردند و کسانى که یهودى شدند و صابئى ها و مسیحیان و
زرتشتیان و کسانى که شرک ورزیدند، بى تردید خداوند روز قیامت میانشان
داورى خواهد کرد همانا خدا بر هر چیزى گواه است (سوره حج / 17).
علامه
طباطبایى در بیان مقصود از “مجوس” مى فرماید: مراد از مجوس، قومى هستند که
به زرتشت گرویده، کتاب مقدسشان “اوستا” است، چیزى که هست، تاریخ حیات زرتشت
و زمان ظهور او بسیار مبهم است، به طورى که مى توان گفت به کلى منقطع است.
این قوم کتاب مقدس خود را در داستان استیلاء اسکندر بر ایران به کلى از
دست دادند و حتى یک نسخه از آن باقى نماند، تا آنکه در زمان ملوک ساسانى
مجددا به رشته تحریر در آمد و به همین جهت ممکن نیست که بر واقعیت مذهب
ایشان وقوف یافت. البته تنها از طریق تعبد یعنی از راه آثار اسلامی می
توانیم شریعت زردشت را یک شریعت توحیدی بدانیم. اما از نظر تاریخی یعنی از
نظر آثاری که به زردشت منسوب است، هرچند بخواهم فقط (کاتها) را ملاک قرار
دهم، نمی توانم آیین زردشتی را آیین توحیدی بدانم، زیرا حداکثر آن چه
محققان درباب توحید زردشت به استناد «گاتها» گفته اند این است که زردشت
طرفدار توحید ذاتی بوده است… زردشت برای درخت هستی بیش از یک ریشه قایل
نبوده است…. ولی برای این که یک آیین توحیدی باشد علاوه بر توحید ذاتی و
توحید در عبادت توحید در خالقیت هم لازم است و آیین زردشت به حسب مدارک
تاریخی از نظر خالقیت کاملا ثنوی بوده است…. اگر (گاتها) را که اصیل ترین
و معتبرترین و توحیدی ترین اثری است که از زردشت باقی مانده است، ملاک
قرار دهم زردشت را در شش و پنج خیر و شر و این که نظام موجود نظام احسن
نیست، و با حکمت بالغه جور نمی آید گرفتار می بینم این جهت او را از
پیامبران آسمانی کاملا جدا می کند…. در حقیقت باید گفت دین زردشت
نتوانسته است ریشه شرک و ثنویت را حتی در حدود تعلیمات گاتها از دل
ایرانیان برکند، خودش نیز مغلوب این عقیده خرافی گشته و تحریف شده است.
مرحوم استاد داود الهامی محقق ونویسنده درباره زردشت می گوید: اختلاف عجیبی
به چشم می خورد. اغلب مورخان اسلامی مانند طبری و بلعمی، ابن اثیر و میر
خواند زردشت را پیامبر نخوانده و او را شاگرد شاکر ارمیای نبی و یا عزیر
نبی دانسته اند.
دیدگاه دکتر معین
دکتر معین می گوید:
«موبدان کوشش داشتند موسس دین خود را با پیغمبران مورد قبول مسلمانان و
نصاری و یهود تطبیق کنند، تا هم اهل کتاب شمرده شوند و هم کمتر مورد طعن
قرار بگیرند». ایشان زردشت را اختلافی ترین چهره تاریخ هم از نظر زمان و هم
از نظر آیین و هم از نظر محل تولد معرفی می کند.با این وصف علت این که این
همه تناقض و تضاد در تاریخ (و آیین) زردشت این است که وی تاریخ درستی
ندارد و ردپایی این شخصیت ایرانی در تاریخ گم شده است و در هیچ یک از
روایات اسلامی و قرآن مجید و هم چنین در کتب مقدس چون انجیل و تورات ذکری
از شخص و کتاب «اوستا» به میان نیامده است، بلکه هر جا که خواستند از دیانت
کهن ایران نامی به میان آورند تنها به لفظ مجوس اکتفا کرده اند. با این که
در قرآن کریم علاوه بر پیامبران اولو العزم، نام عده ای از پیغمبران دیگر
نیز آمده است و حتی به نام برخی از آنان سوره مستقل نازل شده است، اگر او
واقعا پیغمبر و حتی به ادعای زردشتیان پیامبر اولو العزم بوده و صاحب شریعت
بوده، پس چرا در قرآن و انجیل و تورات نامی از او به میان نیامده است؟
معلوم است این موضوع بیشتر باعث نگرانی زردشتیان شده، و لذا خواسته اند
پیامبر خود را با نام یکی از پیغمبران مسلم تطبیق بدهند.
خلاصه و نتیجه
درباره
دین زرتشت، به عقیده برخی از دانشمندان و دین شناسان، اصل دین زرتشت الهی
بوده و اوستا نیز کتاب مقدس آن دین است. در تعبیر قرآن از آنان به عنوان
مجوس یاد می شود. قرآن درباره اینکه مجوس از اهل کتاب هستند، تصریح دارد.
بنابر این دین زرتشت از ادیان آسمانی بوده است؛ گر چه به مانند دیگر ادیان
باستان در طول تاریخ دچار دگرگونی هایی شده است. بنابر این به رغم این که
درباره دین زرتشت اختلاف وجود دارد که از ادیان الهی است یا نه، در منابع
اسلامی تأکید شده است که دین زرتشت یکی از ادیان الهی بوده و زرتشتیان از
اهل کتاب هستند. قرآن به اصالت مذهبی زرتشتیان تصریح میکند. و پیروان این
دین را به عنوان صاحب کتاب به رسمیت میشناسد. بر همین اساس در فقه اسلامی
زرتشتیان در کنار یهودیان و مسیحیان قرار گرفته اند. در سیره و سنت پیامبر
اسلام و ائمه (ع) نیز رهنمودهایی درباره برخورد با زرتشتیان وجود دارد که
بیانگر اهل کتاب بودن آنها است.
ابن عباس میگوید: پیامبر اسلام دستور
داد از زرتشتیان مقیم یمن جزیه بگیرند. زرتشتیان جزیه دادند و بر آیین خود
باقی ماندند.یکی از فرمود: مجوسیان چون دارای کتاب آسمانی بودند، مانند اهل
کتاب جزیه میدادند”. اسلام شناسان و فقیهان نیز از آنان به عنوان اهل کتاب
یاد کرده و تصریح نموده اند که هم برای آنان دین بوده و هم کتاب داشته
اند. همچنین از برخی متون و منابع دینی استفاده میشود که برای زرتشتیان
کتاب آسمان نیز بوده است. در روایتی از امام علی (ع) آمده است که برای
مجوسیان کتاب وجود دارد. مرحوم شیخ طوسی تصریح میکند که برای زرتشتیان کتاب
آسمانی وجود دارد. مرحوم علامه طباطبایی عقیده دارد: زرتشتیان دارای کتاب
آسمانی و پیامبر بوده، بر این اساس دین زرتشت پذیرفته شده است. در خصوص عدم
ذکر دین زرتشت در قرآن باید گفت: عدم ذکر برخی اسامی و ادیان در قرآن بدان
معنا نیست که پیامبران و ادیان دیگر وجود ندارد.
در برخی روایات تصریح
شده است که تعداد پیامبران 124 هزار بوده و برخی دیگر هشت هزار بیان نموده
اند.بیان اسامی همه پیامبران با اهداف قرآن که بیان مسائل مهم و کلیات
معارف است، همسویی ندارد. از سوی دیگر در برخی آیات به برخی از اسامی
پیامبران و اسامی کتاب های آنان تصریح شده است.در برخی آیات به طور کلی از
پیامبران سخن به میان آمده است و در برخی دیگر از بعضی پیامبران با اشاره
سخن گفته شده است. (بقره آیه 247، یوسف آیه 60) بیان سرگذشت پیامبران با
شیوه های مذکور کفایت میکند.
در قرآن آمده است: «و لقد أرسلنا رسلا من
قبلک منهم من لم نقصص» (مؤمن آیه 78) پیش از تو، رسولانی فرستادیم. سرگذشت
گروهی از آنان را برای تو بازگو کردیم و گروهی را برای تو بازگو نکرده
ایم”. از این آیه استفاده میشود که نام گروهی از انبیا و رسولان الهی در
قرآن مجید نیامده، و عدد آنها بیش از آن است که در قرآن ذکر شده است”.
بنابر نظریه استاد شهید مطهری از کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران، تنها از
طریق تعبد یعنی از راه آثار اسلامی می توانیم شریعت زردشت را یک شریعت و
آیین توحیدی بدانیم، اما از نظر آثاری که به زردشت منسوب است و به حسب
مدارک تاریخی نمی توانم آیین زردشتی را از آیین توحیدی بدانیم. بنابه نظر
مرحوم استاد الهامی، محقق این موضوع در دو اثر یاد شده زردشت از اختلافی
ترین چهره تاریخ می باشد. اغلب مورخان اسلامی مانند طبری، بلعمی، ابن اثیر،
و میر خواند، زردشت را پیامبر نخوانده و او را شاگرد شاگرد ارمیای نبی و
یا عزیر نبی دانسته اند. علت اختلاف در تاریخ و آیین زردشتی این است که وی
تاریخ درست ندارد و ردپایی از این شخصیت ایرانی در تاریخ گم شده است و در
هیچ یک از روایات اسلامی و قرآن مجید و کتب مقدس چون انجیل و تورات ذکری از
شخص او، و کتابش (اوستا) سخنی به میان نیامده است، بلکه هر جا خواسته اند
از دیانت کهن ایرانی نامی به میان آورند، تنها به لفظ مجوس اکتفا کرده اند.
راجع به اختلاف علماء، درباره آسمانی بودن آن نیز باید گفت این یک امر
طبیعی است زیرا برداشت بعضی از مفسرین از دین مجوس و صابئین (ستاره پرست
ها) این است که ذکر این دو گروه در کنار یهود و نصارا و مسلمین در قرآن
کریم به معنای این نیست که دین اینها هم آسمانی باشد بلکه منظور خداوند ذکر
نام همه ادیان پر رهرو در آن زمان بود.
تفاوتها و شباهتهای دین زرتشت با اسلام (خداشناسی)
یگانه پرستی و آیین زردشت
طبق بعضی از جملات اوستا، «اهورا مزدا»
به بزرگی و عظمت توصیف شده است و نسبت به خدایان دیگر یک نوع برتری و
بزرگی دارد. این چند جمله هر چند صراحت در یگانه پرستی زردشت ندارد ولی به
توحید از ثنویت نزدیکتر است. کسانی که زردشت را موحد دانسته اند این جملات
را دلیل قاطع و محکم بر مدعای خود گرفته اند و تمام جمله ها و بندهایی را
که در اوستا در ثنویت و شرک صریح و روشن است، نادیده انگاشته اند؛ حتی در
دو فقره از «گاتها» اهریمن در مقابل هرمز
قرار گرفته و این دو فقره یسنای سوم فقره 4 و یسنای دهم فقره 2 می باشد،
بدین ترتیب «ثنویت» و دو خدایی در این فقرات از «گاتها» نیز به چشم می
خورد.
بنابراین هرگاه مجموع اوستا را در نظر بگیریم، در مرحله اول عقیده به تعدد خدایان مبنی بر طبیعت پرستی ناتورالیسم
Natoralisme سپس ثنویت و دوگانه پرستی و در مرحله آخر یگانه پرستی به طور
ضعیف و نامحسوس نمایان است. لذا می بینیم زردشتیان قبل از آمدن اسلام به ایران
با مساله توحید هیچ گونه آشنایی نداشتند و بعد از اسلام نیز هر کجا با
علما و دانشمندان اسلامی بحث می کردند شدیدا از عقیده ثنوی خود دفاع می
نمودند. در جهان تا پیش از ترجمه اوستا، توحید مطلق و خالص با دین اسلام
مترادف بود. اما پس از دوران نخست ترجمه های اوستا، زردشتیان هند و پس از آن زردشتیان ایران خواستند از این ویژگی اسلام سود جویند و خود را نخستین پیروان یکتاپرستی در جهان معرفی کنند.
روحانیان زردشتی و کسانی که دین دو هزار سال قبل ایران را در فکر خود می پروراندند، در صدد برآمدند زردشت را در ردیف حضرت موسی (ع)، حضرت عیسی (ع) و پیامبر اکرم (ص) قرار دهند و به دنبال این قبیل افکار کتابهای چندی به فارسی انتشار پیدا کرد و از اینها آنچه به زمان ما نزدیکتر است کتاب «فروغ مزدیسنی» به قلم «کیخسرو شاهرخ کرمانی» و کتاب «ادبیات مزدیسنا و گاتها» به قلم ابراهیم پورداود است. نویسنده هر دو کتاب زردشت را در جرگه پیامبران دانسته و اهورا مزدا را با خدای متعال تطبیق کرده اند.
مؤلف کتاب تاریخ ادیان
در این باره می نویسد: «توضیح این نکته ضروری به نظر می رسد که اخیرا
نویسندگانی مبدا آیین زردشت را از بدو ظهورش، توحید به تمام معنی خوانده و
ثنویت آن را یک امر ظاهری بیش نشمرده اند و این ثنویت را فقط راهی برای حل
(مساله شر) دانسته و چنین پنداشته اند که تمام معتقدات آیین زردشت معاصر،
همان است که چند هزار سال پیش بوده است اگر صورت کنونی آیین زردشت را در
نظر بگیریم و از کانون تطور و تطابق و تکامل مستثنی و به دورش تصور کنیم،
قضاوتی که درباره دین زردشت معاصر شده، به نظر خواهد رسید. ولی اگر در
تاریخ آیین مزبور و تطور و تحولاتی که در آن راه یافته است دقیق شویم این
آیین را نیز از شمول قانون تطابق با محیط اجتماعی و مراجعه به عوامل دینی
گذشته و معاصر و تاثر از آنها… مستثنی نخواهیم یافت، منتها حذف اساطیر و
تصریح بعدی توحید در دین زردشت بیشتر معلول غلبه آیین اسلام و اهمیت مقام
توحید در آن بود، نظری به تاریخ ایران بعد از اسلام این حقیقت را بر ما
روشن می کند.»
بی اعتباری ترجمه های ابراهیم پورداود
ابراهیم پورداود برای این که عقیده شخصی خود را با اوستا منطبق سازد و
آن را در فکر خواننده رسوخ دهد در ترجمه فارسی اوستا راه خلافی رفته است!
چنان که مؤلف کتاب «تاریخ اجتماعی ایران باستان»
تحت عنوان بی اعتباری ترجمه های ابراهیم پورداود از اوستا می نویسد:
«پورداود در کتاب ادبیات مزدیسنا و در ترجمه گاتها و یسنا همه جا هرمز یا
اهورا مزدا را خداوند یکتا نامیده و خدایان دیگر زردشت را از فرشتگان
وی شمرده است و برای این که چنین عقیده ای را با اوستا منطبق سازد لفظ
“ایزد”، “یزدان” و “بغ” را که هر سه در زبان فارسی قدیم و جدید به معنی
خداوند است در ترجمه های خودگاهی به لفظ “فرشته” تبدیل کرده، و گاهی معنی
عبارات و واژه ها را چنان تغییر داده که خواننده تحت تاثیر عقاید مترجم
قرار می گیرد و از توجه به اصل مطلب و مقصود زردشت باز می ماند.»
سپس می افزاید: «در صفحه 29 جلد اول کتاب ادبیات مزدیسنا، چنین می نویسد:
پس از ظهور زردشت خدای یگانه به اهورا مزدا موسوم شده است. همچنین در صفحه
36 همان کتاب می نویسد: زردشت به قوم خود گفت آنچه در بالا و پایین است
جمله را یک آفریده، سازنده است و جز او کسی شایسته ستایش نیست و حال آن که
در کتاب زردشت و حتی در کتب زمان ساسانیان
هیچ کجا هرمز به صفت واحد و یگانه توصیف نگشته و همچنین زردشت هیچ کجا قید
ننموده که (به جز اهورا مزدا کسی شایسته ستایش نیست) بلکه بر عکس آن به
نام هر یک از خدایان زردشت ژست مخصوصی در ستایش و نیایش تنظیم یافته است و
اکثر جزوات اوستا مشتمل بر این نیایشها و ستایشها می باشد.»
پورداود برای این که اهورا مزدا را خدای یگانه معرفی کند در اوستا هر کجا
از خدایان دیگر زردشت با لفظ «یزدان» و «ایزد» یاد شده و شاید این لفظ بیش
از یکصد مورد در اوستا تکرار شده است همه را به «فرشته» معنی کرده است در
صورتی که این واژه در زبان فارسی کنونی و یا در پهلوی ساسانی و زبان اصلی
اوستا در ردیف بغ Baqha به معنی خداوند استعمال شده است لذا دارمستتر Dasmestatr دانشمند فرانسوی
این دو لفظ را همه جا به واژه Dtev و خداوند ترجمه کرده است. حتی خود
پورداود نیز در دیباچه کتاب به جای بسم الله جمله به نام یزدان بخشنده به
کار برده است و «یزدان» را به معنی خدا گرفته است. روی این دلیل و دلایل
دیگری که در محل خود ذکر شده است. ترجمه های فارسی نامبرده، از جزوات
پراکنده خود اوستا، بی اعتبارتر است و محققان از مراجعه به آنها نمی توانند
عقاید زردشت را به دست آورند. زیرا در این ترجمه ها علاوه بر این که حقیقت
افکار زردشت و دین ایران باستان منعکس نشده، خود این ترجمه ها و تفسیرها
باعث تحریف اوستا هم شده است متاسفانه اخیرا عده ای از استادان و دانشجویان
تحت تاثیر افکار خاص او قرار گرفته و ترجمه های او را مدرک قرار داده اند
که دور از واقعیت است.
بدین جهت مؤلف تاریخ اجتماعی ایران باستان، بعد از آن که نمونه های زیادی
از اشتباهات پورداود را در ترجمه های اوستا یادآوری نموده، نوشته است: «این
قبیل اشتباهات و خطاهای وی به قدری کثیر و متعدد است که ذکر همه آنها از
گنجایش کتاب ما بیرون می باشد. منظور پورداود در این ترجمه ها این بود که
مندرجات اوستا را در نظر خوانندگان فارسی زبان با عقاید شخصی خود منطبق
سازد و یک اوستای نوبنیاد و نوظهور و غیر واقعی به محققان ایرانی عرضه
بدارد و راهی را که امثال آنکتیل دوپرون
و دیگر دانشمندان غیر ایرانی در توسعه فرهنگ و ادبیات فارسی پیموده اند در
نظر محققان یا دانشجویان ایرانی معکوس و وارونه جلوه دهد.»
پورداود در ترجمه های فارسی از قاعده اصلی ترجمه منحرف شده و به هیچ یک از
خوانندگان و محققان فارسی زبان مجال نداده که در تفسیر کتاب زردشت همت
گمارند و عقیده ای غیر از آنچه وی راجع به زردشت بیان داشته، اتخاذ کنند و
این امر سبب شده که تاکنون محققان و اوستا شناسان ایرانی در صدد انتقاد از
گفته های پورداود و یا در صدد تفسیر و تحقیق در فلسفه و افکار زردشت
برنیامده اند.
حال باید دید چه باعث شد که پورداود اقدام به چنین ترجمه هایی کرده است روحانیان متعصب زردشتی بعد از ترجمه های اوستا به زبانهای اروپایی
با وضعی مواجه شدند که بر خلاف میل و عقاید دینی آنان بود با این که به
هیچ وجه حاضر نمی شدند که کتابهای دینی خود را در دسترس دیگران قرار بدهند
با این حال از یک طرف ملاحظه نمودند جزوات اوستا به دست دانشمندان غربی
افتاده و ترجمه این جزوات نیز همه جا به زبانهای اروپایی منتشر شده است و
از طرف دیگر در این ترجمه ها زردشت را همه جا پیرو خدایان متعدد معرفی کرده
اند و این امر سبب می شد از جماعت زردشتیان روز به روز کاسته شود و یا حتی
جوانان پارسی نیز دین کهن خود را ترک گویند از این جهت در صدد برآمدند از
خود عکس العملی در برابر ترجمه های اروپایی اوستا نشان دهند و این واکنش و
عکس العمل را انجمن زردشتیان بمبئی به عهده گرفت از یک طرف مجله مزدائیسم را در پاریس تاسیس نمودند و از طرف دیگر هیاتی به تهران اعزام داشت و این هیات در مراجعت، خود پورداود را که در آن زمان در حدود سی سال داشت به هندوستان
دعوت نمودند و او نیز روی جهاتی این دعوت را با کمال میل پذیرفت و مدت دو
سال در هندوستان ماندگار شد. آنها ترجمه های فارسی اوستای دست خورده را با
نام وی در بمبئی چاپ و در تهران انتشار دادند و این جریان را خود پورداود
در دیباچه کتاب خود به تفصیل بیان نموده است. تردیدی نیست که روحانیان
زردشتی در انتشار این ترجمه ها و در تحمل مصارف سنگین آنها جز تبلیغات دین
خود ولو به حالت تحریف شده، منظور دیگری نداشتند و پورداود نیز در این
ترجمه ها از ابتدای امر آلت دست بوده و بس. اما وی از این اقدام ناپسند خود
نتایج ثانوی نیز به دست آورد و آن این که در دانشگاه تهران
به سمت استادی در رشته اوستا شناسی منصوب گردید. خلاصه کسی که بخواهد
واقعا عقاید زردشت را به دست آورد باید ترجمه ها و تفسیرهای ناقص و نارسا و
مخدوش ابراهیم پورداود و آنان را که از او تقلید کورکورانه کرده اند کنار
بگذارد تا به واقعیت زردشت و آیین مزدیسنی پی ببرد.
آیا اهریمن همان شیطان است؟
در اینجا باید این نکته توضیح داده شود که آیا اهریمن در آیین زردشتی با
شیطان در دین اسلام فرقی ندارد؟ بعضی از محققان ایرانی می کوشند معتقدات
خودشان را راجع به آیین زردشت با افکار اسلامی تعبیر و تفسیر کنند از آن
جمله اهریمن و دیوها را که در جزوات اوستا یاد شده با شیطان و شیاطین تطبیق
می نمایند و اهریمن را با شیطان یکسان می شمارند و می گویند اگر اهریمن را
مخلوق اهورا مزدا بدانیم آن وقت اهریمن زردشتیان مساوی می شود با شیطان که
از نظر اسلام مخلوق خدا و عامل بدیهاست، همچنان که اهورا مزدای زردشتی را
با الله مسلمانان تطبیق می کنند. ولی این عقیده مسلما درست نیست و شیطان و ابلیس در دین اسلام با اهریمن تفاوت دارد همانطور که الله اسلام با اهورا مزدا متفاوت می باشد زیرا:
اولا: شیطان در اسلام مخلوق خداست ولی اهریمن در آیین زردشت خود آفریده و خودساخته و بی نیاز از اهورا مزداست.
ثانیا: در اسلام خلقت موجودی به شیطان نسبت داده نمی شود و اساسا شیطان قوه
خلاقه ندارد و چیزی را نمی تواند خلق نماید از نظر اسلام همه اشیا با دست
قدرت خداوند به وجود آمده است و هر چه هم آفریده، خوب و نیک آفریده است،
قلمرو عالیت شیطان این است که فقط می تواند در دل انسان وسوسه کند و او را
به گناه تشویق کند شیطان بیش از حد دعوت کردن به کارهای زشت، قدرتی بر
انسان ندارد. «وما کان لی علیکم من سلطان الا ان دعوتکم فاستجبتم لی؛ و مرا بر شما هیچ تسلطی نبود جز این که شما را دعوت کردم و اجابتم نمودید. (ابراهیم/ 22)
در صورتی که اهریمن در اوستا به صفت آفریننده متصف شده و می تواند علاوه بر
دیوها و پریان نامرئی، جانداران محسوس و مرئی از قبیل: وزغ، مورچه، مار،
عنکبوت، حشرات و گرگ را خلق کند و بیماری و آفت از قبیل: سیل، زلزله، طوفان
و باد خطرناک پدید آورد.
ثالثا: اهریمن همه جا با خدای زردشت رقابت می کند چنان که در فصل اول
وندیداد اوستا نقل شده که خداوند زردشت وقتی برای سکونت اقوام ایرانی شهرها
و کشورها آفرید اهریمن بر ضد وی قیام کرد و در هر کدام یک مخلوق زشت و
بدکار پدید آورد «آریاویچ»
مسکن اولیه این اقوام بسیار با نزهت بود و در آنجا بیماری و دروغ هیچ کدام
وجود نداشت. اهریمن بر ضد آن سرمای سخت و مار بزرگ خلق کرد.
وقتی سرزمین سعد خلق شد آفت ملخ در آن پدید آمد، همچنین در آفرینش مرو، بلخ، ری، پارت، گرگان
و دیگر کشورهای ایرانی نشین در هر کدام یک مخلوق دیو آفریده پدید آمد و
اسباب زحمت ایرانیان را فراهم نمود اما شیطان در مقابل خداوند متعال عاجز و
ناتوان است.
رابعا: مرگ و سرما و زمستان در دین زردشت مخلوق اهریمن است. اما در دین اسلام خالق مرگ هم خداست «الذی خلق الموت والحیاة لیبلوکم ایکم احسن عملا؛ همان که مرگ و زندگی را بیافرید تا شما را بیازماید که کدامتان به عمل نیکوتر است، و او شکست ناپذیر آمرزنده است.» (ملک/ 2)
و سرما در زمستان نیز حادثه سودمند و مفیدی می باشد از اینجا کاملا می
توان فهمید که اندیشه مخلوقات بد و ناشایست و این که نظام آفرینش ناقص است
به هیچ وجه در اندیشه قرآنی راه ندارد. در اینجا تذکر این نکته بسیار لازم
است که گاهی در ترجمه های فارسی آیات قرآن و یا احادیث کلمه «شیطان» به
«دیو» و یا «اهریمن» ترجمه می شود البته به طور مسلم این ترجمه صحیح نیست،
زیرا کلمه شیطان و ابلیس معادل فارسی ندارند و باید عین کلمه آورده شود.
دیو یا اهریمن به مفهوم حقیقی از نظر قرآن وجود خارجی ندارد و کاملا با
مفهوم شیطان و ابلیس که در قرآن آمده، مغایرت دارد.
اهورا مزدا با الله قابل تطبیق نیست
کسانی که زردشت را یگانه پرست می دانند می کوشند اهورا مزدا را با الله
تطبیق کنند ولی از این نکته غافلند که به هیچ وجه نمی توان اهورا مزدا را
مساوی با الله دانست؛ زیرا خدایی که اسلام معرفی می کند و مردم را به سوی
او فرا می خواند «رب العالمین» یعنی پروردگار و آفریننده و صاحب اختیار همه
جهانیان است خدای اسلام، واحد، ابدی و برای همه ملتها و جهانیان است و
تنها خدای آسمانی و یا زمینی متعلق به ملت سامی، یا مردم آریایی و یا
نژادهای دیگر نیست در صورتی که زردشتیان غیر از اهورا مزدا به خدایان متعدد
معتقدند و برای هر کاری خدایی و برای هر مقامی ربی قایلند و اهورا مزدا و
خدایان دیگر اوستایی که سمت یاوری آن را دارند، مخصوص مردم آریاست و لذا
وقتی ایران با یونان می جنگید «زئوس» خدای خدایان یونان با اهورا مزدا با هم در آسمان جنگ می کردند و علاوه بر این، ثنویت و دوگانه پرستی زردشتیان از همه معروفتر است.
اهورا مزدا را خدای خیر و اهریمن را خدای شر می دانند در صورتی که از نظر
اسلام خدا یکی است و شریکی ندارد یعنی چیزی یا کسی درکارها با او همکاری
ندارد. از نظر اسلام خدا به همه چیز تسلط و حاکمیت و احاطه دارد و فوق همه
است و محکوم و محدود موجودات عالم نیست. ولی به عقیده زردشتیان اهورا مزدا
سالها با دشمن خود اهریمن زد وخورد داشت و بالاخره اهورا مزدا نتوانست دشمن
را از خود دفع کند و جنگ همچنان شعله ور بود و چون جنگ طولانی شد فرشتگان
میانجیگری کردند و اعلان آتش دادند و پیمان متارکه جنگ بستند به این ترتیب
که اهورا مزدا، عالم را مدت هفت هزار سال به شیطان واگذار کند و به او
حکومت مطلقه بدهد تا بر حسب میل و اراده خود آنچه می خواهد بکند و پس از
این مدت اهریمن را بکشد و چون این قرارداد به امضا رسید و طرفین تعهد کردند
که نسبت به عهد خود وفادار باشند، فرشتگان شمشیرهای هر دو را گرفتند و در
ذیل عهدنامه اضافه کردند که هر کدام از طرفین خلاف عهد عمل کند با شمشیر
خودش کشته خواهد شد؛ بدین ترتیب اهورا مزدا محکوم موجودات دیگر است.
خدایی که اسلام معرفی می کند مادی نیست و جسم ندارد و هیچ گاه نه در این
جهان و نه در آخرت به صورت انسان یا موجود دیگری در نمی آید و نیز نمی توان
خدا را با چشم دید و نه او را مجسم ساخت. ولی اهورا مزدا مادی است و شکل و
شمایل دارد و لذا مجسمه اش همه جا دیده می شود. در نقشهایی که از دوره
ساسانی در نقش رجب و نقش رستم و طاق بستان مانده، اهورا مزدا تاج سلطنت را به اردشیر یا شاهپور یا خسرو عطا می کند و این نشان می دهد که مؤبدان زردشتی از اهورامزدا بتی ساخته اند.
دیدگاه کریستن سن
کریستن سن، نقش رستم را این چنین شرح می دهد: «اهورا مزدا تاجی کنگره
دار بر سر نهاده است و گیسوان مجعدش از بالای سر و میان تاج پیداست. حلقه
های گیسو و ریش دراز و مربع او هیئتی بسیار عتیق دارد لکن از حیث لباس
چندان با شاه متفاوت نیست او نیز نوارهای چین خورده دارد که از تاجش آویخته
است، زین و برگ اسبان (اسب اهورا مزدا و اسب شاه) یکسان است فقط لوحی که
در قسمت مقدس زین شاه نهاده اند، منقش به سر شیران برجسته است اما زین اسب
اهورا مزدا دارای نقش گل است.»
در زمان ما روی تابلو بسیاری از مؤسسات زردشتی نقش اهورا مزدا با همان ریش و
عصا ویال و کوپال به عنوان یک آرم ملی به چشم می خورد و این خیلی عجیب است
زردشتیان از یک طرف خود را موحد قلمداد می کنند و اهورا مزدا را همان الله
مسلمانان که به تعبیر قرآن «لا تدرکه الابصار وهو یدرک الابصار و هو اللطیف الخبیر؛ او را هیچ چشمی درک نمی کند و حال این که او بینندگان را مشاهده می کند و او نامرئی و به همه آگاه است.» (انعام/ 103) معرفی می کند و از طرف دیگر شکل و شمایل برایش می کشند و تاج و ریش و عصا برایش می سازند و او را به صورت یک بت نمایش می دهند.
به قول استاد شهید مطهری:
«حقیقتا مایه شرمساری ایران و ایرانیان است که با این که چهارده قرن است
به عالی ترین مفاهیم توحیدی نایل شده اند و نغزترین گفتارها را به نثر و
نظم در این زمینه انشا کرده اند، خدای مجسم و شاخ و بالدار برایش بکشند و
بعد هم اصرار کنند که این را به عنوان یک آرم ملی بپذیر. اگر این بت پرستی
نیست پس بت پرستی در دنیا معنی ندارد.»
دلیل دیگر بر این که اهورا مزدا با «الله» قابل تطبیق نیست، این است که
ایرانیان زردشتی که مسلمان شدند و خواستند تعبیرات اسلامی را به فارسی
برگردانند هرگز کلمه «الله» را به کلمه «اهورا مزدا» ترجمه نکردند و چون
اهورا مزدا در میان زردشتیان مفهوم پستی داشت آن فرزانگان شایسته ندیدند آن
را معادل کلمه «الله» قرار دهند بلکه کلمه «الله» را به کلمه «خدا» ترجمه
کردند که مخفف «خود آی» است یعنی «ناآفریده» هر چند این کلمه نیز از حیث
لغت نمی تواند مفهوم لفظ «الله» را دربرداشته باشد ولی به مرور زمان طوری
شده است که مردم از لفظ «خدا» همان مفهوم «الله» را می فهمند یعنی همان
مفهومی را که عربی زبانان از لفظ جلاله «الله» استفاده می کنند همان مفهوم
را فارسی زبانان از لفظ خدا می فهمند. این تذکر نیز قابل توجه است که
بعضیها در ترجمه های فارسی قرآن و احادیث لفظ جلاله «الله» را به کلمات
«ایزد» و «یزدان» ترجمه کرده اند ولی به طور مسلم این ترجمه ترجمه دقیقی
نیست؛ زیرا این دو لفظ مغایر مفهوم لفظ «الله» است ایزد و یزدان همان
خدایان کوچک اوستایی هستند که حتی پورداود آنها را در ترجمه اوستا، به
فرشته ترجمه کرده است.
دیدگاه استاد مطهری
استاد مطهری می فرماید: آنچه در این مکتوب (اوستا) وجود دارد، بر توحید در
خالقیت «زمین، آسمان، انسان و شادی» دلالت می کند و به معنای توحید کامل
نیست. بنابراین نسبت به توحید تام ساکت است. از این رو می توان گفت: چیزی
بر خلاف عقاید اسلامی در آن وجود ندارد؛ زیرا اسلام نیز در این مورد، قائل
به توحید است؛ اما توحید در اسلام، معنای کاملتری دارد که در این کتیبه
یافت نمی شود. آنچه در اسلام است، توحید ذاتی و توحید کامل در خالقیت است.
اسلام با هرگونه ثنویتی در ذات و خالقیت مخالفت دارد؛ لیکن در اندیشه
زرتشتی، برخی قائل به تعدد ذات واجب بود، و برخی نیز معتقد به توحید ذاتی و
ثنویت در خالقیت خیر و شر می باشند. البته چنان که گفته شد، کتیبه فوق
نسبت به ثنویت ذاتی یا ثنویت در خالقیت خیر و شر ساکت است و نمی توان آن را
آینه تمام نمای عقاید زرتشتی در باب توحید دانست. البته این که خدا را
«خالق شادی» معرفی کرده است، تا حدی بوی ثنویت می دهد؛ ولی دلالت تام بر
این مسأله ندارد. از نظر اسلام شادی و ناخرسندی، هر دو به خداوند استناد
دارد. البته نحوه این انتساب و تحلیل مسأله خیر و شر و شادی وناشادی، مباحث
فلسفی عمیقی را می طلبد.