6 پرسش پیش از جدایی

6 پرسش که باید قبل از جدایی از خودمان بپرسیم

تصمیم به جدایی گرفته‌اید؟ شاید رسیدن به این تصمیم برایتان سخت بوده و
هنوز هم نتوانسته باشید با قطعیت آن را نهایی کنید. پیش می‌آید که حتی زن و
مرد بعد از جدایی هم از کاری که کرده‌اند مطمئن نباشند. قبل از اینکه
تصمیم نهایی را بگیرید به این شش پرسش که در آسمونی آورده ایم جواب بدهید.

آیا هنوز هم احساس مثبتی به همسرتان دارید؟

خشونت‌ های خانگی و تنش‌های دائمی و اختلاف نظر‌های شدید معمولا باعث
می‌شوند که حتی اگر زمانی شریک زندگی‌تان را دوست داشته‌اید اکنون دیگر هیچ
احساس مثبتی به او نداشته باشید. اما اگر رابطه‌تان خشونت آمیز نبوده و
هنوز هم محبتی نسبت به هم احساس می‌کنید، خوب است که به جای جدایی به بهبود
رابطه فکر کنید.

آیا همیشه راهتان از هم جدا بوده؟

اگر همیشه هر کدام از شما به شیوه خودش زندگی کرده، هرگز احساس
نکرده‌اید که شریک و همراهی در زندگی دارید، بعید نیست که بودن و نبودن
همسرتان فرقی به حالتان نداشته باشد و این رابطه فقط یک نام را یدک بکشد.

آیا طلاق یک تهدید است یا یک تمایل واقعی؟

آیا واقعا می‌خواهید طلاق بگیرید یا این یک تهدید ناشی از افسردگی، خشم،
ناامیدی و احساس شکست است؟ آیا طلاق را راه فرار از بحران می‌دانید یا
راهکاری است برای بهتر زندگی کردن؟ اگر حرف از جدایی می‌زنید فقط به این
دلیل که هدفتان جلب توجه همسرتان است به این نکته هم فکر کنید که شاید
واقعا او این تهدید را عملی کند.

آیا این یک تصمیم احساسی است یا کاملا آگاهانه است؟

آیا از این تصمیم مطمئن هستید یا آن را صرفا از روی خشم و ناامیدی
گرفته‌اید؟ پیش می‌آید که ما احساساتمان را عملی کنیم بدون اینکه کاملا به
آن فکر کرده باشیم. رفتار و تصمیم‌های ما ممکن است کاملا احساسی باشند بدون
در نظر گرفتن جنبه‌های عقلانی. تصمیم شما برای جدایی چگونه است؟ آیا این
چیزی است که منطق حکم می‌کند؟

انگیزه شما برای جدایی چیست؟

آیا فکر می‌کنید رابطه شما آنقدر بحرانی و غیرقابل تغییر است که باید
هرطور شده تمامش کنید؟ آیا شرایط بعد از جدایی به مراتب بهتر و قابل
قبول‌تر از ادامه زندگی است؟ آیا شما سعی می‌کنید از یک خشونت دائمی رها
شوید و قصد دارید خودتان و فرزندانتان را از این شرایط بیرون ببرید؟ آیا
زندگی با این فرد هویت، شخصیت، اعتبار، آبرو،عزت نفس، آرامش یا سلامت جسمی و
روانی‌تان را تهدید می‌کند و تلاش شما برای بهبود زندگی خودتان است؟

آیا به اثرات منفی جدایی فکر کرده‌اید؟

جدایی لزوما تصمیم بد و نامطلوبی نیست. این یک راه و فرصت برای تمام
کردن رابطه‌ای اشتباه است. شاید انتخاب‌تان غلط بوده و راه را اشتباه رفته
باشید اکنون این فرصت را دارید که با جدایی شرایط زندگی‌تان را بهتر کنید.
اما در هر صورت شما در جامعه‌ای زندگی می‌کنید که روی خوشی به جدایی نشان
نمی‌دهد. حمایت‌های اجتماعی از زنان و مردانی که جدا شده‌اند بسیار کم است.
بعد از جدایی ممکن است شرایطی پیش بیاید که بیشتر احساس خلأ، ناامیدی،
افسردگی و شکست کنید. آیا می‌توانید با شرایط تازه بخوبی کنار بیایید؟



هم خانگی به جای خانواده!

زندگي در عصر جديد باعث شده است نهادهاي مهم اجتماعي براي سازگاري با
شرايط جديد مجبور شوند تغييراتي مهم را در خود ايجاد كنند، اما هميشه اين
تغييرات در جهت مثبت حركت نمي‌كنند و در بعضي از موارد مي‌توانند آسيب‌هاي
مهمي را ايجاد كنند.

كمرنگ شدن روابط درون خانواده‌ها يكي از مسائل مهمي است كه بارها كارشناسان درباره آن ابراز نگراني كرده‌اند.

كمرنگ
شدن روابط اجتماعي بنيان خانواده را مورد تهديد قرار مي‌دهد. خانواده در
شرايطي مورد تهديد قرار مي‌گيرد كه از آن به عنوان مهم‌ترين نهاد اجتماعي
ياد مي‌شود كه بخش اعظمي از شخصيت افراد در آن شكل مي‌گيرد و مهم‌ترين نهاد
در جامعه‌پذيري افراد به شمار مي‌رود.

 هم‌خانگي به‌جاي خانواده!

اين‌بار
صحبت از تغيير نوع خانواده از گسترده به سنتي در اثر شرايط زندگي مدرن
نيست بلكه صحبت از كاسته شدن روابط در درون چهار ديواري خانه است.

 صحبت
از اتفاقي عجيب و غريب و نادر نيست كه قرني يك بار روي دهد بلكه اتفاقي
است كه جلوی چشم من و شما روي مي‌دهد و هر روز خود ما هم با آن درگير
هستيم. صحبت از بي‌خبري ما از احوال خواهر و برادرهايمان است كه فاصله
اتاق‌هايمان با يكديگر سه متر هم نمي‌شود.

 صحبت از پدر و مادر‌ها و
فرزنداني است كه تلويزيون تنها بهانه براي دور هم جمع شدنشان است، دور هم
جمع‌شدني كه معمولا در آن فقط قاب شيشه‌اي سخن مي‌گويد.

 صحبت از افرادي است كه دور يك ميز نشسته‌اند اما با اين وجود سرهايشان در گوشي‌هايشان است.

 انگار
هم‌سخني با ياران مجازي در تلگرام، وايبر، اينستاگرام و هزار و يك رسانه
مجازي ديگر از در كنار خانواده بودن لذت‌بخش‌تر شده است.

  سرها در گوشي‌هاست!

براي درك مساله كاسته شدن از ارتباطات در خانواده‌ها به يك خانه كه در آن يك خانواده پنج نفره زندگي مي‌كنند قدم مي‌گذاريم.

در
نگاه اول اين‌طور به نظر مي‌رسد كه به جز مادر خانواده كسي در خانه نيست
ولي بعد از مدتي كه مادر شروع به سخن گفتن مي‌كند مي‌فهميم كه دو پسر و يك
دختر ديگر هم در خانه هستند.

نكته جالب در اين زمينه اين است كه
زمان ورود ما به خانه ساعات بعد از صرف شام است كه انتظار مي‌رود همه اعضاي
خانه در كنار هم باشند.

 نكته جالب اين است زمان ورود ما به خانه
تلويزيون روشن بود و الان هم كه در حال مكالمه با مادر خانه هستيم تلويزيون
در حالي كه صدايش بسته شده است ولي باز هم روشن است، انگار تلويزيون و در
حالت كلي آن رسانه تنها همدم انسان مدرن است.

«در گذشته دور هم جمع
شدن‌هاي خانواده‌ها بيشتر بود ولي الان خيلي ارتباط كم شده است و حتي
اوقاتي هم كه ‌ميهمان مي‌آيد به جاي اينكه با هم حرف بزنيم، يا تلويزيون
نگاه مي‌كنيم يا سرها در گوشي‌ها هستند.»

هم‌خانگي به‌جاي خانواده!

 بيشتر
وقت مادر خانه به تماشاي تلويزيون مي‌گذرد و نقش تلويزيون در زندگي او به
حدي است كه به گفته خودش اوقاتي هم كه ناراحت است به جاي صحبت با اعضاي
خانواده به تماشاي سريال‌ها پناه مي‌برد.

 چند دقيقه‌اي كه مي‌گذرد
سر و كله دختر نوجوان خانواده پيدا مي‌شود. دليل اين خروج از اتاق هم نه
صحبت كردن با خانواده بلكه تماشاي سريال مورد علاقه است.

 صدف 15
سال سن دارد و الان هم در حال تحصيل در سال سوم متوسطه اول است. او درباره
گذران اوقاتش به «آرمان» مي‌گويد: «من بيشتر وقتم رو توي اتاقم هستم، يا
درس مي‌خونم يا توي تلگرام با همكلاسي‌ها حرف مي‌زنم.

 اگر حرف خاصي
هم باشه بيشتر دوست دارم با شادي دوستم حرف بزنم.» به گفته مادرش او روزي
حداقل يك ساعت تلفني بايد آمار روز را به شادي بدهد و اين تنها مكالمه
تلفني آنهاست و پيام‌هاي تلگرامي از اين هم بيشتر مي‌شوند.

 «به نظر
صدف ارتباط با خانواده مهم‌تر از گشتن در شبكه‌هاي مجازي است ولي جذابيت
شبكه‌هاي مجازي براي گذران وقت بيشتر است!» چندبار در اتاق را مي‌زنيم ولي
متوجه نمي‌شود، زيرا هندزفري بخش مهمي از زندگي صائب است.

او وقت
زيادي را به گوش دادن به موسيقي آن هم از نوع كلاسيك اش مي‌گذراند. از بچگي
بازي‌هاي كامپيوتري را دوست داشته و هنوز هم اين روال برقرار است. در كنار
بازي، كتاب خواندن و فيلم ديدن هم بخش زيادي از وقت او را مي‌گيرند.

 او
از شبكه‌هاي جديد چندان خوشش نمي‌آيد و از روي اجبار مجبور به عضويت در
آنها شده است. او به «آرمان» مي‌گويد: «به نظر من گسترش ارتباطات و
رسانه‌هاي جديد در كنار زندگي شهرنشيني عامل اصلي دور شدن اعضاي خانواده از
هم است.

البته شرايط سني هم روي اين مساله تاثير دارد. تا وقتي كه
كودك هستيم دوست داريم بيشتر وقتمان را با خانواده بگذرانيم ولي در سنين
جواني و نوجواني آدم بيشتر وقتش با همسالان سپري مي‌شود.» او ادامه مي‌دهد:
«اوقات فراغتم را بيشتر ترجيح مي‌دهم با دوستانم بگذرانم تا خانواده‌ام.

با دوستان سلايق و علايق مشترك داريم و همين باعث مي‌شود حرف‌هاي بيشتري براي گفتن داشته باشيم.»

هم‌خانگي به‌جاي خانواده!

 صحبت‌مان
كه تمام مي‌شود دوباره هندزفري را در گوشش مي‌گذارد و دكمه شروع بازي را
مي‌زند. پسر بزرگ خانواده ظاهرا وقت بيشتري را با اعضاي خانه مي‌گذراند ولي
زماني كه به رفتارش دقيق مي‌شويم در حقيقت او حاضر غايب است زيرا در جمع
حاضر است ولي حواسش بيشتر در گوشي و پيش گروه‌هاي مجازي است.

 او
مي‌گويد: «به نظر من كمرنگ شدن ارتباطات خانوادگي باعث مي‌شود كه فاصله‌ها
زياد شود و اگر اين مساله مديريت نشود در سال‌هاي بعد كار به جايي مي‌رسد
كه اين حداقل ارتباط بين اعضاي خانواده هم محو خواهد شد.»

 به گفته
اعضاي خانواده پدر خانه مالك يك فروشگاه بزرگ است و به دليل شرايط سخت كاري
از ساعت هفت صبح تا 12 شب در بيرون از خانه است و تنها اگر وقت داشته باشد
براي صرف شام به خانه مي‌آيد و خيلي اوقات هم مجبور است دوباره به فروشگاه
بازگردد.

 گفته مي‌شود كه در خانواده‌هاي تك فرزند يا تك والد كه
رو به گسترش هستند، امكان ارتباط اعضاي خانواده با هم كم است اما در
خانواده‌هايي هم مانند اين خانواده كه به نسبت تعدادي اعضاي خانواده زياد
است عملا ارتباط‌ها در حد بسيار پاييني هستند.

زماني كه مادر
خانواده از حضور كم پدر در خانه يا عدم حضور بچه‌ها در ‌ميهماني‌ها شاكي
است مي‌توان دريافت كه اوضاع از اين هم براي خانواده‌هاي جديد بدتر خواهد
شد.

 سرگرم بودن با رسانه‌ها از ارتباط مي‌كاهد

يك
مددكار اجتماعي با بيان اينكه بخش مهمي از روابط اجتماعي به ارتباطات درون
خانواده بازمي‌گردد، به «آرمان» مي‌گويد: پايه‌گذاري روابط اجتماعي در
خانواده است كه در فرايند اجتماعي شدن تجلي پيدا مي‌كند.

 محمد
زاهدي‌اصل با بيان اينكه روابط اجتماعي كه روابط اجتماعي خانوادگي هم جزئي
از آن است به سستي گراييده است، مي‌افزايد: علت اصلي اين مساله به شرايط
اجتماعي، فرهنگي، اقتصادي و سياسي كه در جامعه وجود دارد بازمي‌گردد. كاهش
سرمايه اجتماعي به كاهش ارتباطات اجتماعي منجر مي‌شود.

هم‌خانگي به‌جاي خانواده!

 زماني
كه اعتماد اجتماعي آسيب مي‌بيند و احساس امنيت كاهش پيدا مي‌كند و
دلمشغولي‌ها زياد مي‌شوند يكي از خروجي‌هاي آن كاهش روابط اجتماعي مي‌شود.
او ادامه مي‌دهد: گرفتاري‌هاي شغلي و سرگرم بودن با رسانه‌ها باعث شده كه
از روابط بين فردي در خانواده كاسته شده است.

 او تصريح مي‌كند:
بخشي از مساله كاسته شدن ارتباطات، به كار كردن والدين بازمي‌گردد. وقتي
آنها خسته از سر كار بازمي‌گردند نمي‌توانند زمان كافي را با ساير اعضاي
خانواده بگذرانند. عامل ديگر فرهنگي است كه از طریق رسانه‌ها ایجاد می‌شود.
رسانه‌ها به داخل خانه‌ها نفوذ پيدا كرده‌اند و نقش زيادي در زندگي روزمره
اعضاي خانواده به دست آورده‌اند.

استفاده از رسانه‌ها فردگرايي و
منحصر به خود بودن را به وجود آورده است. زاهدي‌اصل مي‌گويد: كاسته شدن از
روابط هم در رابطه زن و شوهر با هم و هم در رابطه فرزندان با والدين نمود
پيدا مي‌كند.

او مي‌افزايد: كاسته شدن از روابط بين‌فردي در
خانواده‌ها مشكلاتي را با خود به همراه دارد كه كاسته شدن از تفاهم و همدلي
در خانواده تنها بخشي از آن است، به مرور زمان اين مساله حتي مي‌تواند
فروپاشي خانواده را به همراه داشته باشد.

 او ادامه مي‌دهد: چيزي كه
خانواده را محكم مي‌كند روابط است و زماني كه روابط سست شوند خانواده
آسيب‌پذير مي‌شود و ممكن است كه با يك تلنگر، بحران و مشكل از هم بپاشد. او
مي‌گويد: افزايش آمار طلاق يكي از مسائلي است كه در اثر اين مساله ايجاد
مي‌شود.

 طلاق عاطفي يكي ديگر از آسيب‌هاي است كه در اثر كاسته شدن
از روابط خانواده‌ها به وجود مي‌آيد و باعث مي‌شود كه در حين اينكه افراد
در كنار هم هستند ولي در قالب تهي باشند و با هم ارتباطي نداشته باشند.


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back To Top